سینماژورنال: در بحبوحه انتشار خبری مبنی بر علاقه “دیوید فرانزونی” سناریست “گلادیاتور” به حضور “لئوناردو دیکاپریو” و “رابرت داونی جونیور” به عنوان بازیگران نقش اصلی فیلمنامه ای با عنوان “رومی” با مضمون بخشهایی از زندگی مولانا شاعر پارسی گوی قرن هفتم، چند نکته اساسی کمتر مورد توجه قرار گرفت.
به گزارش سینماژورنال نکته اول درباره این است که چطور میشود در طی همه این سالها سینما و تلویزیون خودمان با انفعال کامل نسبت به این شاعر حرکت میکنند و کار به جایی میرسد که یکی از هالیوود بخواهد به بازسازی تصویری زندگی این شاعر و احتمالا آن طور که غربیون وی را شناخته اند بپردازد؟
چرا تنها محصول بصری ما درباره مولانا که سریال “جلال الدین” بود و بنا بود در سه فاز به مرور بخشهای مختلف زندگی این شاعر از کودکی تا جوانی و سپس میانسالی بپردازد در همان فاز نخست گرفتار تعلیق تولید و تعویض کارگردان شد؟
چرا ابتدا شهرام اسدی کارگردانی که بیش از هر چیز بخاطر ساخت “روز واقعه” شناخته می شود درگیر کارگردانی “جلال الدین” شد و چند ماهی هم کار را پیش برد اما از میانه به بعد به دلیل عدم تزریق بودجه به سریال شهرام اسدی قید تولید را زد و آرش معیریان کارگرداني كه همه سواقبش تولید آثاری مانند “کما”، “شیروعسل”، “چپ دست” و “دریاکنار” است به عنوان جانشین اسدی تولید را به انتها رساند؟!
چرا پخش فاز اول “جلال الدین” که در زمستان ۹۳ روی آنتن رفت کمترین بازخورد رسانه ای را داشت و چرا تولید فازهای بعدی آن باز هم به دلیل همان کمبود بودجه متوقف شد؟
چطور است در سینما و تلویزیون ما بودجه برای تولید سریالهای صدقسمتی که حتی یک چهره پردازی مناسب هم ندارند هست اما برای سریالی به عظمت “جلال الدین” که بنا بوده برای ثبت تصویری میراثی تولید شود که همسایه غربی ما مدام در حال جا زدن آن به نام خود است، بودجهای وجود ندارد؟
آیا نمی شد هزینه چند سریال کمدی روتینی که یکی از آنها در همین ماه رمضان روی آنتن می رود و متأسفانه حتی در خلق کاراکتر جز بازنشر یک سری کاراکتر از مجموعه ای محصول دو سال قبل چیزی برای مخاطب ندارد صرف ادامه تولید “جلال الدین” شود؟
آیا این نویسنده آمریکایی به دنبال تصویرسازی یک رابطه غیرمتعارف است؟
این کم کاری سینما و تلویزیون خودمان درباره این شاعر را که کنار بگذاریم می رسیم به اینکه جناب فرانزونی نویسنده “رومی” در توصیف علاقه به استفاده از دیکاپریو و داونی جونیور در “رومی” با اشاره به کاراکترهای این دو و چگونگی تأثیرگذاری این دو بر هم به “گاردین” گفته است: تصویر کردن شخصیت “شمس” هم کار پیچیدهای است. با وجود این که عوامل این کار او را شخصیتی منفی نمیدانند، اما معتقدند او تاثیر مخربی در دور کردن «مولانا» از تدریس و خانوادهاش داشته است. این پیچیدگی و گنگی، فضای هنریتری را برای نویسندگان و تهیهکنندگان این فیلم ایجاد میکند.
آنچه این نویسنده از پیچیدگی و گنگی دور كردن مولانا از خانواده اش توسط شمس گفته همان قدر مبهم است که معنای شهودی واژه “گنگی”! اما اینکه او رکن اصلی تصویرسازی این گنگی را دیکاپریو می داند می تواند حدس و گمانهایی را ایجاد کند.
این نخستین بار نیست که دی کاپریو نقش یک شاعر را بازی می کند.
او پیش از این و در میانه دهه ۹۰ در درام “کسوف کامل” ساخته “آگنیشکا هلند” کارگردان لهستانی، نقش “آرتور رمبو” شاعر فرانسوی قرن نوزدهم را بازی کرده بود.
“کسوف کامل” که به جز دی کاپریو از حضور “دیوید تیولیس” و “یان کاچماریک” هم سود میبرد، مروری داشت بر رابطه غیرمتعارفی که میان آرتور رمبوی جوان و شاعری به نام “پل ورلین” به وجود میآید و دیکاپریو حین بازی در آن فیلم، چنان غرق آن رابطه غیرمتعارف شده بود که حتی نگاهش در برابر دوربین هم حکایت از ماهیت رفتارهای آرتور رمبو داشت!
حالا اینکه دیوید فرانزونی از علاقه خود به حضور دی کاپریو در این نقش حرف میزند میتواند ذهن را به سمت این پرسش ببرد که آیا این نویسنده قصد دارد به تجسم بخشیدن تصورات غلطی بپردازد که در سالهای اخیر در کشورهای غربی درباره رابطه شمس و مولانا وجود داشته است؟
البته که فرانزونی در گفتگویش با “گاردین” در این باره به صراحت حرف نزده و فقط این را گفته که دوست ندارد از این دو کاراکتر ماهیتی شریر بیرون بکشد اما همین صریح حرف نزدن است که این پرسش را پررنگ تر می کند.