1

همزمان با اکران ۱۶ میلیاردی نوروز⇐”صنعت سینما” متوقف شد+عکس

سینماژورنال: ماهنامه تخصصي “صنعت سينما” پس از چهارده سال انتشار مداوم، با شماره 165 (پانزدهم فروردين 1395- ويژه کمدين‌هاي سينماي کلاسيک) توقف انتشار خود را اعلام کرد.

به گزارش سینماژورنال شهرام جعفري‌نژاد صاحب امتياز، مدير مسئول و سردبير اين ماهنامه در آخرین شماره ماهنامه به صراحت از این گفته که علاقه‌ای به انتشار مجله با رانتهای دولتی ندارد و ترجیح می دهد تا زمانی که برای چنین نشریاتی مخاطب وجود نداشته باشد قید انتشار آن را بزند.

خبر توقف انتشار “صنعت سینما” در شرایطی منتشر شده که مدیران دولتی سینما در هفته های اخیر اکران 16 میلیاردی نوروز را که بخش عمده آن در نتیجه فروش بالای دو فیلم کمدی خارج از جریان فیلمسازی متکی به منابع دولتی بوده را نتیجه تصمیم گیریهای ارزنده خودشان دانستند!

شهرام جعفری نژاد جزو معدود مجله‌دارانی است که به صراحت تعطیلی رسانه اش را اعلام می دارد.

این سالها نشریات کاغذی سینمایی فراوانی داشته‌ایم که با نام ماهنامه و هفته نامه مجوز انتشار یافته اند اما برای آن که از خوان یارانه کاغذ بی‌نصیب نمانند حداقل سالی چند شماره ای مجلات شان را در تیراژ محدود منتشر می کنند و حتی یک بار هم جرأت نیافته اند تیراژ واقعی خود را اعلام کنند.

بخشهایی از سرمقاله شهرام جعفری نژاد درباره دلایل تعطیلی “صنعت سینما” را در ادامه بخوانید:

به صراحت اعلام می کنم این مجله ای نیست که در آغاز می پنداشتم

طي اين چهارده سال و 165 شماره، دست‌کم بيست‌هزار صفحه توليد مطلب و محتواي سينمايي (متناسب با هدف و چارچوبِ مجله در راستاي صنعت سينما، و نه هر مطلبي) داشته‌ايم که برخي از فرازهايش به گواهي همگان، در محدوده سينماي نوشتاري اين سال‌ها، کم‌ياب و استثنايي بوده‌اند…اما به صراحت و با شجاعت اعلام مي‌کنم اين، مجله‌اي نيست که من در آغاز مي‌پنداشتم. اين ميزان بي‌تاثيري، غايت هدف من نبود. اين، مرا ارضا نمي‌کند. سال‌هاست که نمي‌کند. اما صبر کردم و چند بار، نرم‌نرم و محتاطانه در شکل و مسيرِ آن تغييراتي دادم، بلکه موثر واقع شود که نشد. بنابراين (در عين اين که مي‌شد و مي‌شود با همين قالب و سبک و سياق، سال‌ها ديگر هم منتشر شود، مثل چندين نشريه بي‌خاصيت ديگر که سال‌هاست منتشر مي‌شوند و خيلي هم خوشحالند!)، نيازي به ادامه انتشار آن نمي‌بينم.

شايد راه ديگري که بلافاصله ممکن است به ذهن خطور کند، اين باشد که وظيفه دولت – مثلا سازمان سينمايي يا بنياد سينمايي فارابي – است که به انتشار چنين مجله‌اي همت گمارد و آن را بدون آگهي و فروش متناسب، براي همه دست‌اندرکاران و دانشجويان و علاقمندان فني سينما، رايگان ارسال کند… که به نظر ما، راه درستي نيست و ادامه فرهنگ يارانه و رانت و حمايت است.

آخرین شماره "صنعت سینما"
آخرین شماره “صنعت سینما”

تا زمانی که مخاطب نباشد منتشر نمی کنیم

نه؛ ما در هر مقوله‌اي از جمله سينما و انتشار مجله‌اي سينمايي با هر هدف و چارچوب، صرفا معتقد به بازار آزاد سرمايه و سود و ارتباط واقعي و دوسويه با مخاطبان هستيم و از اين رو، تا زماني که بستر لازم براي گسترش مخاطبان علاقمند – عام يا تخصصي – چنين نشريه‌اي، و هم‌چنين سازوکاري شفاف و برخاسته از آگاهي و علاقه صاحبان کالاها و خدمات به انتشار آگهي‌هايشان در اين نشريه – بدون التماس و ارتباط و پورسانت و… – به وجود نيايد (يا براي آن‌ها که مشکل اصلي را خودِ ما و فرم و محتواي مجله مي‌دانند، ما توان و شايستگيِ تغيير و ارتقاي اين فرم و محتوا را پيدا نکنيم)، انتشار آن را متوقف مي‌کنيم.

همگان معترف‌اند و خود ما هم به اين مي‌باليم که مطرح‌کننده و گسترش‌دهنده بسياري از مباحث فني و زيرساختيِ سينماي ايران و جهان در شاخه‌هاي مختلف بوده‌ايم؛ اما اين روندِ بطئي و لاک‌پشتي از صبر ما خارج است و مدام به اين مي‌انديشيم که در يک فضاي طبيعي و استاندارد براي زندگي و کار، اين ميزان زحمتي که طي اين چهارده سال ‌کشيديم و اين ميزان خونِ دل که ‌خورديم، چقدر مي‌توانست بها داشته باشد و تاثيرگذار باشد؟ به نظر مي‌رسد سينماي ايران، سال‌هاست دورِ تسلسلي را طي مي‌کند که همه بر سرِ آن به توافق رسيده‌اند؛ هر سال، تعدادي فيلم توسط تعدادي تهيه‌کننده جديدالورود و متصل به رانت‌هاي دولتيِ مشکوک و تعدادي کارگردانِ خوش‌اقبالِ مرتبط به آن تهيه‌کنندگان، در نبودِ بخش خصوصيِ واقعي و باانگيزه و در نبودِ بازارِ شفافِ سرمايه و سود، بدون هيچ تدبير و برنامه‌ريزيِ کارشناسانه بر سرِ گونه و کميت و کيفيت و صيانت از مشاغل حرفه‌ايِ سينما و… ساخته مي‌شوند (و هر سال هم تعدادِ پرشماري کارگردانِ فيلم‌اولي به تعدادِ قبلي افزوده مي‌شوند که عمدتا به فيلم دوم نمي‌رسند) که از اين ميان، نيمي اصلا رنگ پرده را نمي‌بينند و برخي، اکران‌هاي خوبي نصيب‌شان مي‌شود؛ سه چهار فيلم، پرفروش مي‌شوند و تعداد بيش‌تري، کم‌فروش و تعداد بسيار بيش‌تري، ضررده مطلق که اما سالِ بعد، همه عوامل‌شان مجددا فيلم مي‌سازند؛

انگار توسعه زيرساخت‌هاي صنعت سينماي ايران اهمیت ندارد

معمولا بر سرِ چند فيلم، دعواهاي سياسي درمي‌گيرد که به پايين‌کشيده‌شدنِ يکي دو فيلم از اکران مي‌انجامد؛ جلسات مجامع عمومي اصناف گوناگون برگزار مي‌شود و عده‌اي به جاي عده قبلي، عضو هيات‌هاي رئيسه مي‌شوند که تفاوت چنداني هم نمي‌کند، چون کارِ خاصي نمي‌کنند و قرار هم نيست بکنند و خلاصه، جشنواره فيلم فجر و چندين جشنواره ريز و درشت ديگر (الحمدالله همگي با همان مشکلاتِ سي سال پيش و چه‌بسا بيش‌تر) برگزار مي‌شوند و بعضي فيلم‌ها جوايزي مي‌گيرند و بعضي نه و انبوه نشريات و خبرگزاري‌ها و پايگاه‌هاي اينترنتي هم با شعار تکثر و تنوع، پيوسته مشغول تهيه خبرها و گزارش‌ها و گفتگو‌هاي مشابه با يکديگرند و… مي‌رود تا سالِ بعد و همين روال. آن‌چه احدي در اين ميان، نسبت به آن، کوچک‌ترين واکنشي، برنامه‌اي و اصلا انتظاري ندارد، توسعه زيرساخت‌هاي صنعت سينماي ايران است. در اين بازارِ سرشار از امورِ رونمايي و روبنايي، واقعا جايي براي ماهنامه “صنعت سينما” هست؟

صادقانه اعلام شکست مي‌کنم

البته نگاهِ ديگر هم مي‌تواند اين باشد که اصلا همه‌چيز، سرِ جاي خود است و سينماي ايران، هيچ ايرادي ندارد و اگر هم دارد، همين است که هست و ما بايد توانِ اين را مي‌داشتيم که در همين محدوده و با همين ويژگي‌ها، قد عَلَم کنيم و تاثيرگذار باشيم… که شايد هم نگاهِ درستي باشد، اما من بدون تظاهر به فروتني، صادقانه در آن اعلام شکست مي‌کنم و لااقل فکر مي‌کنم بهتر است آن را ادامه ندهم. معمولا ديدگاهِ مرسومِ به ‌آخر خط ‌رسيدگان، آن است که «اگر حمايت مي‌شديم، مي‌مانديم و…»؛ نه، ما منتظر هيچ حمايتي نبوده و نيستيم و سطورِ بالا هم مطلقا به اين معنا نيست که طلبي از جامعه اعم از مسئولان، دست‌اندرکاران سينما، مخاطبان و… داشته باشيم. بر عکس، وام‌دارِ همه‌شان هم هستيم که هميشه و در همه‌حال، با ما همکاري کردند. سخن، صرفا آن است که در محدوده سينماي ايران و با ويژگي‌هاي بنيادينِ آن و در شرايطِ تغييرِ اساسيِ ذائقه‌ها و سليقه‌ها در روزگارِ نو، به نظر مي‌رسد انتشارِ مجله‌اي با رويکردِ فني و تخصصي، حداقل تا اطلاعِ ثانوي، چندان محلي از اِعراب نداشته باشد… يا دستِ‌کم، من ديگر توانش را ندارم.

اما و البته، همه نيک مي‌دانيم که حيف است پرچم “صنعت سينما” بر زمين بماند. اگر من نتوانستم ادامه‌اش دهم، دليلِ آن نيست که ديگران هم نتوانند. اميدوارم و آرزو مي‌کنم کسي يا کساني علاقمندتر، پايمردتر و توان‌مندتر، اين پرچم را بردارند و مسيرِ دشوار، اما گريزناپذيرِ کمک به توسعه صنعت سينماي ايران را ادامه دهند.