وسواسهای فراوان الهام پاوهنژاد از بازیگری تا انتشار کتاب
سینماژورنال: الهام پاوه نژاد بازیگر زن سینما، تئاتر و تلویزیون که این روزها نمایش “سیستم گرون هلم” را روی صحنه دارد از جمله چهره هایی است که با وسواس کارهای هنری اش را پیگیری می کند.
به گزارش سینماژورنال وی نه تنها در حیطه انتخاب فیلمنامه برای اجرا بازیگر پروسواسی است که اخیرا در گفتگو با احمدرضا مجتهدزاده در “اعتماد” از وسواسهایی گفته که برای انتشار کتاب اشعارش گریبانش را گرفته است.
وسواس یک سال و 9 ماهه بر سر انتشار کتاب
پاوه نژاد درباره این وسواسها می گوید: براي مثال، روز جمعه هشتم اسفند مراسم رونمايي از كتابم «هشت صبح هشت اسفند» برگزار شد. زماني كه من كتاب را به ناشر تحويل دادم، ٨٤ هفته پيش بوده، يعني يك سال و ٩ ماه قبل. بخشي از {تاخیر در انتشار کتاب} آن مربوط به پروسه مجوزگرفتن بود اما بخش عمدهاش وسواسهاست كه من را واميدارد اثرم را با كمترين نقص راهي بازار بكنم. هيچوقت هيچ چيز كامل نيست.
با “من بمیرم” و “تو بمیری” کار نمی کنم
وی ادامه می دهد: دوست دارم مجموعهاي از بهترينها را براي كارم خرج كنم. صادقانهاش يعني اينكه خيلي وقتها بسياري از كارها با كمترين هزينهها شكل ميگيرد. دور هم جمع ميشوند و با «من بميرم» و «تو بميري» يا «بيا براي من طراحي صحنه بكن، من هم در كار بعدي جبران ميكنم» و جلسات شتابزده تمرين كم و… كار را ميبندند. من هرگز اين كار را نميكنم.
دوست ندارم پشت سر هم کار کنم
پاوه نژاد که در “زندگی با چشمان بسته” هم در نقش یک زن وسواسی ظاهر شده بود درباره کتاب «هشت صبح هشت اسفند» بیان می دارد: مجموعهاي از دستنوشتههاي من است تحت عنوان شعر. البته چون ادعايي ندارم، در استفاده از عناوين و اسامي احتياط ميكنم اما در حقيقت شعرهاي كوتاهي است. گرچه بعضي صاحبنظران معتقد هستند ما اينجا هايكو نداريم، با اين حال به نوعي از اين جنس شعر تبعيت ميكند. دوست ندارم پشت سر هم كار كنم، طوري كه انگار توليدي دارم. زماني كه مجوز آلبوم “شعرهاي فروغ” که در آن دکلمه کرده بودم آمد، مجوز اين مجموعهشعر هم پس از دو سال آمد كه راستش را بخواهيد، خودمان جلوي چاپش را گرفتيم.
دوست دارم مخاطب دنبالم باشد
این بازیگر می افزاید: اين مجموعه را آقاي پژمان سلطاني در انتشارات ويراستار و نشر دريچه چاپ ميكند. از ايشان خواهش كردم فعلا كتاب را نگه دارند، چون به نظرم خيلي بد بود اين هفته آلبوم فروغ پخش شود و هفته بعد كتابم. هر دو آنها كار خلاقه است. فرقي ندارد. مثل بازيگري است كه هر دقيقه روي صحنه باشد. من اين را دوست ندارم. به عنوان تاكتيك دوست دارم مخاطب دنبالم باشد. به عبارتي دل تماشاگر براي من تنگ شود. با اين حال چون نام كتاب «هشت صبح هشت اسفند» است، آن را به فال نيك گرفتيم و روز هشتم اسفند مراسم رونمايي را در كافه «نزديك تئاتر» برگزار ميكنيم.