سینماروزان/علی رستگار: الهام پاوهنژاد بازیگر توانای ایرانی در سالروز تولید پنجاه سالگیش هم از فضای مجازی گله کرده و هم از پروسه انتخاب بازیگر در سینما و شبکه خانگی.
به گزارش سینماروزان، الهام پاوهنژاد با گلایه از بههمریختگی در فضای مجازی به روزنامه جامجم گفت: بیتعارف این روزها خیلی با اینستاگرام خوشحال نیستم. در این روزها که خیلی از ما تلاش میکنیم قرنطینه را نگه داریم و تا جایی که امکان دارد در خانه بمانیم، فضای مجازی میتواند یا میتوانست به لحاظ آموزش و سرگرمی کمککننده باشد تا حال همه خوب شود اما متاسفانه این روزها این فضا هم دچار مساله شدهاست. باورتان نمیشود با چه مواردی روبهرو میشوم. برخی افراد بدون سلام و علیک، شمارهحساب میفرستند و رسما و علنی درخواست مالی دارند! فکر میکنند منِ الهام پاوهنژاد خیلی معمولی که سرم در لاک خودم است، به اندازه بازیگران هالیوودی و تعداد محدودی بازیگر پرکار وطنی با چندین میلیون فالوئر درآمد دارم!!
پاوهنژاد ادامه داد: در پیامهای مجازی، برایم مینویسند تو یک میلیون و سیصد هزار فالوئر داری اما فقط شش هزار لایک خوردی و پنجاه کامنت داری؟! میگویم شما حتی اگر صفحه مهمترین آدمهای اینستاگرام که مثلا بیست میلیون فالوئر دارند را هم ببینید، گاهی فقط پنجاه هزار لایک میخورد. خیلیها هم میپرسند فالوئر یا لایک میخری؟ یکی از دلایلی که بخش نظرات صفحهام را میبندم، همین موارد است.
الهام پاوهنژاد در چرایی عدم پذیرش نقشهای مکمل در سینما گفت: بعد از بازی در “همسران” میتوانستم نقشهای مختلفی را تجربه کنم اما نقشهای بسیاری را رد کردم چون متاسفانه یکی دو نفر از دوستان در آن زمان مشاوره خوبی به من ندادند و نظرشان این بود که من چون با نقش اصلی ورود کردهام، فقط باید نقش اصلی بازی کنم. این باعث شد فرصت تجربه از من گرفته شود.
پاوهنژاد در انتقاد از زدوبندهای پشت پرده انتخاب بازیگر در دو دهه گذشته بیان داشت: انتخاب بازیگر در سینما و اخیرا هم شبکه نمایش خانگی، معادلات پیچیدهای دارد و گروههای خاص و مشخصی برای آن تصمیم میگیرند. در دهه ۷۰ که اوج حضور من در عرصه تصویر بود، چندین بار موقعیت کاری در سینما داشتم و حتی در برخی موارد پای قرارداد هم رفتم اما در آخرین لحظات به دلیل بحث سرمایهگذار و برخی مسائل دیگر، منجر به نتیجه نشد و اتفاقی نیفتاد. به مرور زمان دچار یک دلزدگی شدم. حرفه ما به این صورت است که وقتی مدتی کار نکنید، فضایی درباره شما ایجاد میشود و فکر میکنند که اصلا نمیخواهید کار کنید. درحالی که واقعا درباره من این طوری نبود که نخواهم در سینما کار کنم. ضمن اینکه من هم ترجیح میدادم حضور در هر کاری را نپذیرم و خاص و گزیدهکار باشم. با این نگاه و سلیقه، مگر در سال چند کار خاص در سینما داریم و اصلا چند تا از این کارها به من پیشنهاد میشود که بخواهم از میان آنها انتخاب کنم؟
وی ادامه داد: نکته مهم دیگری که در سیستم انتخاب بازیگر ما وجود دارد و بخش عظیم آن به تصمیمات سرمایهگذار و تهیهکننده برمیگردد، بحث مدشدن است و ناگهان یک بازیگر مد میشود. اصلا هم منکر توانایی دوستان هنرمندم نیستم و به آنها اساعه ادب نمیکنم اما هر بار مد میشود که فلان بازیگر در همه کارها باشد. خود این بازیگران هم خیلی کم میتوانند در مقابل پیشنهادهای متعدد مقاومت کنند. چرا؟ چون میدانند امنیت شغلی خیلی پایین است و تا وقتی روی بورس هستند، باید کار کنند. چون میدانند بعدا بازیگران دیگری مد میشوند و آنها دیگر اولویت اصلی برای پیشنهاد و بازی در نقشها نیستند. به جز این، گاهی تصمیمات دوستان پشتصحنه هم در این زمینه تاثیرگذار است.
پاوهنژاد با اشاره به رفتار غلط برخی دستیاران کارگردان گفت: یک روز دوست عزیز کارگردانی که برای دیدن نمایش “کافه پولشری” آمده بود، از من گلایه کرد حالا دیگر سر کار من نمیآیی و برای کار من وقت نداری؟ وقتی اظهار تعجب و بیاطلاعی کردم، بلافاصله با دستیارش تماس گرفت و از او توضیح خواست و معلوم شد بهانهای برای حضورنیافتن من تراشیده و دوست دیگری را جایگزین کردهاند!! گاهی دوستان پشت صحنه، چنین کملطفیهایی هم دارند. یکی دیگر از دلایل حضور کمرنگم در سینما هم این بود که درست در زمان اوج کارم، اصطلاحا سینمای چشمآبیها و چشمروشنها رونق گرفت!! بیتعارف باید بگویم در سینما بدشانسی آوردم و موقعیتهای خوبی برایم فراهم نشد. نقشم در فیلم “زندگی با چشمان بسته” خیلی مهمتر از “دیشب باباتو دیدم آیدا” بود و حتی دو نفر از همکاران به من زنگ زدند و گفتند تو امسال سیمرغ مکمل زن را در جشنواره فیلم فجر میگیری اما نقشم درگیر ممیزی و نابود شد. روزی که بالاخره فیلم بعد از قیچیهای متعدد آزاد شد و رفتم آن را دیدم، گریه کردم، چون واقعا هیچ چیزی از نقشم نمانده بود. فیلم هم که قبلش توقیف شده بود و اصلا در جشنواره حضور نداشت. دیده نشد دیگر، دیده نشد.
بازیگر “شاهگوش” و “تصویر یک رویا” اظهار داشت: بخشی از این ماجرا به شانس هم برمیگردد. شاید من خیلی خوششانس نبودم. البته به جز این، بدقولیهایی هم وجود دارد. دو سال پیش با وعده و اعتماد، سریال “مانکن” را بازی کردم. قرار بود نقشم چیز دیگری باشد و یکی از سه کاراکتر اصلی داستان را بازی کنم اما وسط فیلمبرداری اتفاق دیگری میافتد و سناریو به هم میریزد و تبدیل به چیز دیگری میشود. این به منِ بازیگر آسیب میزند، چون بقیه که این فرآیند را نمیدانند.