پاسخهای بهزاد فراهانی به پرسشهایی پیرامون هنر سیاسی⇐قبل از انقلاب اصلا هنر غیرماركسیستی وجود داشت؟؟/زندان بهمعنای مرسوم، سهم من نشد!/محمود دولتآبادی را هنرمند سیاسی میدانم!/قبل از انقلاب دلبسته جنبش چریكی بودم!/”گوزنها” متاثر از جنبش چریکی ایران است!!!/گلسرخی میگفت اگر مطالعه کنی، بازیگر بزرگی میشوی!/به گلسرخی گفتم حركت سیاسی بدون جنبش تودهای فایده ندارد!/همین حالا هم عطر اسفندیار منفردزاده را بو میكنم!!!
سینماروزان/امیرحسین جعفری: بهزاد فراهانی بازبگر سرشناس با بیان اینکه هنر سیاسی از هنر عام جدا نیست، از علایق پیشین خود به جنبش چریکی گفت.
بهزاد فراهانی درباره تاثیرپذیری جریان هنری ایران از حزب توده به روزنامه شرق گفت: بحث بر سر این است كه قبل از انقلاب اصلا هنر غیرماركسیستی وجود داشت یا خیر؟ این خودش یك سؤال اصلی است. بعد از انقلاب با محدودشدن احزاب و كانونها وضعیت فرق كرد و شما در جامعه سیاسی هنرمندان بزرگ را از دست میدهید و طبیعتا اینها متأثر از اندیشه مسلط آن زمان است كه درون جامعه ادبی و هنری نقش اصلی را پیدا كرده بود؛ اینكه این تأثیرات بهطور مستقیم از حزب توده و سازمانهای سیاسی است را باید یكجور دیگر نگاه كرد. آن زمان تمامی هنرمندان و نویسندگان بهخاطر مطالعات و خواستههای آرمانیشان به چپ گرایش داشتند، زیرا چپ را تنها راه رهایی میشناختند.
فراهانی در پاسخ به اینکه آیا تابهحال به خاطر فعالیتهایش به زندان افتاده یا با گروه خاصی همكاری داشته، بیان داشت: منظور شما از همكاری با گروهها را متوجه نمیشوم اما تمامی دوستان و استادان، چپ بودند. زندگی ما همواره در كنار سیاسیون صاحبنظر گذشته است؛ شخصیتهایی مثل امیرپرویز پویان یاریگر اندیشههای ما در عرصههای سیاسی و اجتماعی بودهاند و این یك واقعیت است و نمیشود آن را نفی كرد. زندان هم بهمعنای مرسوم، خیر، سهم من نشد!
نمونه آثار و مصادیق هنرمندان سیاسی ازجمله مباحث مناقشهساز بوده. به گزارش سینماروزان بهزاد فراهانی درباره نمونههای هنر و هنرمند سیاسی اظهار داشت: وقتی هنر ایران درحال اجتماعیشدن بود و این هنر سیاسی تحلیل میشود، درواقع این هنر شجاعت انسانی را نشان میدهد كه نمیتواند وضعیت زندگی خودش را كه خیلی تلخ و ناهنجار است، تحمل كند. شما “گوزنها” را كه میبینید، متأثر از جنبش چریكی ایران است. محمود دولتآبادی را هنرمند سیاسی میدانم، برای اینكه مفاهیم اجتماعی، دموكراتیك و عدالتخواهانه در آثارشان موج میزند به این دلیل ما به آنها هنرمند سیاسی میگوییم.
بهزاد فراهانی اظهار داشت: من تا قبل از انقلاب دلبسته جنبش چریكی بودم، بعد از انقلاب بهخاطر همدلی با فرزانگانی مانند احسان طبری، بهآذین، كسرایی و دیگران نگاهم تغییر كرد اما علاقهام به بچههای چریك همه بوده و هنوز نیز ادامه دارد. خسرو گلسرخی آن زمان كه در روزنامه كیهان كار میكرد، با من رفاقتی داشت، آن زمان من منزلی داشتم و تنها زندگی میكردم، گاهی گلسرخی به من سر میزد و شبها را صبح میكردیم؛ بنابراین طبیعی بود كه اعدام این مرد بزرگ برای من قابلتحمل نبود. حمید اشرف را از نزدیك نمیشناختم، بهروز دهقانی و صمد بهرنگی را در انجمن تئاتر ایران دیده بودم؛ بنابراین از مرگ حمید اشرف زیاد اذیت نشدم، هرچند ناراحت و نگران بودم كه در كمیته مركزی فداییان خلق ایران اتفاقات ناگواری درحال وقوع است. من دوستان خوب چریكم را مانند حسین اقدامی، صفاریآشتیانی كه از بزرگان جنبش چریكی بودند، از دست دادم و همیشه در اندوه این قضیه هستم. رویهمرفته باید بگویم شهادت رفقایم در دهه 50 برایم سنگین بوده تا حالا و جز به سوگ نشستن و غم در دل نهادن راهی وجود ندارد. آنها راهی را انتخاب كردند و با شجاعت به آن مسیر رفتند. مرگ امیرپرویز پویان برای من یكی از سنگینترین مرگهای بعد از سعید سلطانپور بود. بههرحال این عمر 75ساله چندان هم به خوشی نگذشته است. جنبش چریكی در تهران را كه گلسرخی و دیگران در آن بودند، با اشتباهات تاكتیكی روبهرو بود؛ واقعیت این است كه در آن زمان نمیشد شخصیت سیاسی معروفی را گروگان گرفت و آزادی رفقا را طلب كرد. كار گلسرخی احساسی به نظر میآمد.
فراهانی ادامه داد: نقدهایی كه گلسرخی مینوشت، با اسم دامون منتشر میشد. من یك نقد از ایشان دارم كه در آن مدعی است اگر فراهانی مطالعه كند، یكی از بازیگران پرقدرت و بزرگی ایرانزمین خواهد شد. توجه من به این نقد آقای گلسرخی بیشتر از خاطراتم با اوست، نه به خاطر اینكه آینده من را پیشبینی كرده؛ بهخاطر اینكه نگاه نقد ایشان را دیگران نداشتند. آقای گلسرخی را تا زمانی كه به زندان نیفتاد، مردم و جامعه روشنفكری نمیشناخت، چون شخصیت تودار و آرامی بود و بعد از زندان بود كه به یك حماسه و اسطوره تبدیل شد. دانشیان هم همینطور بود، ما در جریان فیلمی كه در شمال به كارگردانی آقای علامهزاده میساختیم كه بعدا هم توقیف شد، این دوستان را ملاقات كردیم و زمانی بود كه درحال طراحی عملیات چریكی بودند. آنموقع من جمله كوچكی به گلسرخی گفتم كه خسرو حركت سیاسی بدون جنبش تودهای فایده ندارد كه زیاد خوشش نیامد. پیشنهاد كاری را كه میخواستند انجام دهند، نمیدانم چه كسی مطرح كرده بود؛ اما این كار از نظر تاكتیك اشكال داشت و تحت تأثیر آمریكای جنوبی بود.
فراهانی افزود: فكر نمیكنم اثری نوشته باشم كه جای پا و نگاه و عطر خوش این جماعت در آن نباشد. واقعیت این است كه آنها همیشه با من هستند. من حالا كه اینجا نشستهام هم عطر اسفندیار منفردزاده را بو میكنم. هنرمندان برای من همه باارزش هستند!