سینماروزان: اینکه چرا باید صنوف مختلف خانه سینما در وزارت کار و اغلب هم به صورت صنف “کارگری” ثبت شوند را باید هیأت مدیره این نهاد صنفی پاسخ دهد ولی اینکه چرا صنف منتقدان خانه سینما به جای آن که بسان صنف آهنگسازان بر عدم پذیرش این جبر پافشاری کند تن به “کارگری” شدن داده را رئوس این صنف و از جمله جواد طوسی باید پاسخ دهند.
چرا جواد طوسی بسان کامبیز روشن روان رییس صنف آهنگسازان بر بی ربط بودن ثبت صنف متبوعش به عنوان صنف کارگری تأکید نکرده و نکوشیده راهی دیگر برای قانونی کردن صنف پیدا کند؟؟؟
آخر اینکه به صرف یک دستور از بالا جماعتی ۵۰ نفره را جمع کرده و صنفی کاملا فرهنگی را “کارگری” کنیم کجای منطقی قرار میگیرد که جواد طوسی به عنوان یک دانش آموخته حقوق باید از آن بهره ببرد؟؟
جواد طوسی به این سوال و سوالات مشابه پاسخ نمیدهد و در فاصله ای کوتاه پس از “کارگری” کردن صنف منتقدان خانه سینما در یادداشتی معنوی(!) از مخاطبان خویش میخواهد که قدر یکدیگر را بدانند و به تمرین اخلاقیات بپردازند!!
جواد طوسی می نویسد: آخ كه چه زمانه غريب و ناجوري شده. اينقدر بيمهري و بيعاطفگي و قدرناشناسي در عمرم نديده بودم. شديم يك مشت چهرههاي مات سنگي كه انگار هيچ چيزي سر ذوقشان نميآورد و اگر احيانا در اين عصر بيترحم با خواندن نوشته و شعر و داستان و فيلم و نمايشي تحت تاثير قرار ميگيرند و حالشان خوب يا منقلب ميشود يا پايمردي و حضور پرانگيزه آدمي را در عرصه فرهنگ و هنر ميبينند، به صرافت نميافتند تا احساسشان را بروز دهند. این بيتفاوتي و انفعال و از هم دور افتادن و فقدان بدهبستان فرهنگي و انساني را كه سبك سنگين ميكنم دچار هول و هراس ميشوم و با خود ميگويم به كجا داريم ميرويم؟ آيا يك جامعه اصيل انساني با اتكا به پايههاي ريشهدار اخلاقي، الگويي دستنيافتني و باوري بيهوده شده است؟ ما را چه شده كه اينچنين به گذشته و خصايل والايي كه زماني در خانواده و كوچه و محله و كانون امن رفاقت و مناسبات بيادا و اصول فرهنگي هنري به وفور ديده ميشد، پشت كردهايم؟ سر جدتان اين گذشتهاي كه دارم سنگش را به سينه ميزنم، به سنت و مدرنيزم و جامعه نو و اقتضائات دوران گذار و تغيير مفاهيم و واژههايي چون اخلاق، جوهره و منش انساني نچسبانيد و مرا متهم به مرتجع بودن و عدم درك دنياي ديجيتال و… نكنيد. بگذاريد خوابگرد عتيقه و كابوسزدهاي چون نگارنده كه دورههاي رنگ و وارنگي را ديده و لهجهها و تريبونهاي مختلف را كهنه كرده، به نسخههاي غلط و ناكوك روشنفكران و تئوريسينهاي ابنالوقتي كه صدايشان از جاي گرم ميآيد و دم از «بورژوازي ملي» و «نئوليبراليسم» و… ميزنند و «مردم» و «طبقه» و «نياز» و «عدالت» و «مرام و مسلك» را با فرهنگ لغات ابداعي خود و جدا از واقعيتهاي جاري و تاريخي اين جامعه معنا و تفسير ميكنند،بدبين باشد.
طوسی در جایی دیگر مینویسد: بد نيست هر يك از ما كه دست به قلم يا تريبون و رسانهاي داريم، ياد بگيريم از همكار و همصنف خودمان كه براي خودش ديدگاه و عقيده و دغدغهاي دارد و بدون چشمداشت و خودبزرگبيني به كار موثر فرهنگي، رسانهاي مشغول است، ذكر خيري كنيم و قدردان تلاش و زحماتش باشيم. اين تمرين اخلاقي و رفتاري و صنفي را يك فيلمساز يا كارگردان تئاتر، بازيگر، آهنگساز، فيلمبردار، منتقد، خبرنگار، داستاننويس، شاعر، خواننده و… ميتواند اعمال و اجرا كند تا در نگاهي خوشبينانه از اين دوران فترت و برزخي فاصله بگيريم و شرايطي بهتر و دوستداشتنيتر و تفاهمآميزتر را شاهد باشيم.
این اقای طوسی
همان طوری که سهم منتقدان از عیدی میلیاردی ارشادو گرفت
حالا هم به سوالا درباره کارگری کردن جواب میده
من نمیدونم چرا با این سن و سال خودشونو بازنشسته نمیکنن
و یا کراماتشونو نمیبرن برای صنف قضا
اقای طوسی
قدر کیو بدونیم
قدر شما رو که حتی یه بار از هیات مدیره خانه سینما نپرسیدی سرنوشت عیدی ما جی شد؟
ما ده ساله عضو صنف منتقدانیم و یک بلیت سینما به ما نرسیده؟ چرا هیچ وقت نمیرید برای صنف دنبال کار رفاهی؟؟ چرا نتونستین سهم چارصد نفر عضو صنفو بگیرین از عیدی ارشاد؟