سینماروزان: هوشنگ گلمکانی منتقد سینمای ایران در تازهترین شماره مجله فیلم امروز درباره #پیتوک ساخته سید مجید صالحی نوشت.
متن یادداشت گلمکانی را بخوانید:
«پیتوک» داستانی کم و بیش پرپیچ و خم دارد که تلاش شده حاوی جزییاتی فکرشده باشد.
با شناخت دورادوری هم که از یکی از دو فیلمنامهنویساش (امیررضا نوریپرتو) دارم پیداست که فسفر صرفش شده و اطمینان دارم که فهرست بلندی از جزییات بیشتری هم در فیلمنامه بوده که به ضرورت محدودیت زمان فیلم حذف شده است. در اجرا، از جمله در قاببندی و نورپردازی و زاویههای دوربین هم این دقت و وسواس پیداست.
گرایش به نوآر از همان نخستین نمای فیلم (جسدی روی آب استخر، از زاویۀ زیر آب رو به بالا) اعلام میشود که ارجاع و شاید ادای دینی است به نمای آغاز «سانست بولوار»، نوآر مشهور بیلی وایلدر. به خصوص که در پایان معلوم میشود این جسد علا شخصیت محوری و به تعبیری راوی فیلم است و مثل فیلم وایلدر، این روایت ایرانی هم در واقع روایت یک مرده است.
آدمهای «پیتوک» هویتی خاص خود دارند و از کلیشهها دورند. علا به گفتۀ عمویش جاوید بچۀ «ته شهر» و «از جنس و جنم همین لاتولوتهای توی گاراژ» است. البته بر خلاف همپالکیهایش لیسانس هم گرفته اما به قول مهام، چهار سال عمرش را تلف کرده است. عموجاوید هم از لیسانس گرفتن او با تمسخر یاد میکند. در واقع در دنیای نوآر، لیسانس قهرمان داستان ارزشی ندارد! قطب منفی و شریر داستان (مهام) بیماری قلبی دارد و گاهی درست در اوج درگیری فیزیکی یا کلامی دچار حملۀ قلبی میشود.
انتخاب بازیگرش- هادی حجازیفر – هم این شکنندگی را مؤکد میکند. یعنی که بر خلاف فرمولهای ژانر، شخصیت شریر این نوآر ایرانی هیبت و هیمنۀ معادل خارجیاش را – بهعمد – ندارد. این یکی از متفاوتترین تبهکاران این جور فیلمهاست.
از سوی دیگر، فروغ که با توجه به ظاهرش (قامت بلند و چهره و حالت چشمان مهتاب کرامتی، و موهای چتریاش) میتوانست حکم فمفتال فیلمنوآر را داشته باشد، شخصیتی در میانۀ فمفتال و قربانی است که فیلم بهتدریج ظن رابطهای عاطفی بین او و علا را هم تقویت میکند اما حتی پیش از بروز نخستین نشانهها، در این زمینه متوقف میماند. او که به نظر میرسد مورد ستم و خیانت مهام قرار گرفته، معلوم میشود چندان بیگناه هم نیست…