سینماروزان: ما منتقد و نویسنده سینما هستیم و به همان اندازه که تصویر و قاب و دوربین برای ما مهم است، قلم و کاغذ و نوشتن هم اهمیت دارد و هویت ماست. به همان اندازه که با فیلم دیدن و تماشا ربط داریم، به کتاب و خواندن هم متصلیم. هم اهل فیلم هستیم هم اهل قلم. نسبت این دو اما در این روزگار، بیش از آنکه استراتژیک باشد، تراژیک شده است.
جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان خانه سینما شامگاه سهشنبه دوازده تیر ۱۴۰۳ در مراسم اهدای جوایز هفتمین جشن نوشتار سینمای ایران با بیان مطلب فوق گفت: در روزگاری که هم قلمها را میشکنند و هم قلم میکنند، امروز در حالی دور هم جمع شدیم که دو روز دیگر «روز قلم» است. نمیدانم باید این روز را به شما تبریک بگوییم یا تسلیت که در این سرزمین هر آنکه در سر سودای قلم داشت به سوگ و غم نشست.
وی ادامه داد: تیغ تیز و برنده سانسورهای سلیقهای چنان بر پیکره نوشتهها و کتابها و فیلمنامهها و حتی ترانهها تاخته که تبریک روز قلم نه حتی به یک شوخی که بیشتر به تمسخر شبیه است. این یک واقعیت است که جامعه ادبی ما در تنگنای خفگی گرفتار شده؛ همانطور که سینما و موسیقی و تئاتر و هر آنچه از هنر در این کهن بوم به جای مانده در احتضار است.
دبیر فرهنگی سالیان مجله اطلاعات هفتگی بیان داشت: مناظرات انتخاباتی که جسته و گریخته میدیدم، حیرت کردم از وعدههایی که برای اعتلای هنر به میان میآمد. الباقی وعدههایی که درباره اشتغال و وضعیت زنان و جوانان و سیاست داخلی و خارجی بود، بماند؛ آقایان همین که پایشان را از گلوی باریک هنر و ادبیات و سینما بردارند و آموزش را به متولیان دلسوز این وادی بسپارند ما را بس است. این تلخ است که نویسنده از ترس سانسورهای فلهای دست به خودسانسوری میزند و خود قبل از بقیه نوشتهاش را تکه تکه میکند، مبادا که بی سلیقگی اغیار روح نوشتهاش را به یغما ببرد و آن را از معنا تهی کند. و تلختر از خودسانسوری این است که نویسنده خود قلمش را بشکند و دیگر ننویسد!
جعفر گودرزی گفت: چند داستان نویس، چند فیلمنامهنویس و چند ترانهسرا سراغ داریم که در سالهای اخیر حتی نامی هم از آنها در محافل ادبی نیست؟! ماهیت قلم تا حد جشن امضاهای نمایشگاهی و اکران خصوصیهای پرتعارفِ بیمایه پایین آمده، اما در بیشتر مواقع نه آن کتابها و نه این فیلمها بار معنایی و محتوایی ندارند. نتیجه اعمال سلیقههایی که دولت به دولت تغییر میکند، بدون اینکه حتی یک نظر درست کارشناسانه را در خود داشته باشد، جولان نویسندهنماهایی است که بیشتر از آن که به ذات قلم وفادار باشند، ثناگوی کسانی شدهاند که هم زر دارند و هم زور! تربیت قلم به مزدها افتخار نیست و چنین قلمی نه تنها مبارک نیست که مایه افسوس و وا اسفا هم هست. با این همه اما هنوز هم با قلم و نوشتن است که دم میگیریم تا یادمان نرود که «می نویسیم پس هستیم.