سینماروزان: عاشقانه گرم و توأم با فانتزیهای رویاپردازانه «ایتالیا ایتالیا» علیرغم حداقل تبلیغات محیطی توانست از ابتدای اکران خود مخاطب نسبی خود را داشته باشد و تا اینجا از فروش یک میلیارد هم عبور کرده است.
به گزارش سینماروزان کاوه صباغ زاده کارگردان این فیلم که بعد از سالها دستیاری به سینما آمده است از جمله طرفداران سینمای رویاپردازانه هالیوود است و شاید برای همین باشد محصولی که پیش روی مخاطب قرار داده تعریفی استاندارد ارائه میدهد از مدیوم سینما.
کاوه صباغ زاده با اشاره به اینکه نسبت خانوادگی پدرش مهدی صباغ زاده کمترین رانتی برای او ایجاد نکرده به «اعتماد» بیان داشت: واقعا با پارتي فيلم نساختم. از سال ٩١ تا ٩٢ به دنبال دريافت مجوز كارگرداني بودم (در آن زمان دريافت مجوز كارگرداني بسيار سخت بود) اگر آقازاده سينمايي بودم زودتر بايد مجوز دريافت ميكردم. از سال ٩٢ كه پروانه ساخت دريافت كردم تا ٩٤ درگير ساخت فيلمي بودم به نام «دیو باید بمیرد» كه اصلا ساخته نشد؛ فارابي از ما حمايت نكرد و بودجهاي به ما ندادند. آن زمان مركز گسترش كه مسووليت حمايت از فيلمسازان جوان را داشت از ما حمايت نكرد و در نهايت فيلم بعد از دو ماه پيش توليد، متوقف شد.
صباغ زاده درباره ورود آقازادگان به سینما بیان داشت: آقازاده در سينما يا مشاغل ديگر به كسي ميتوان گفت كه يك شبه پيشرفت كرده باشد و از قبل وجود خارجي نداشته باشد….آن هم با رانتهاي دولتي!
وی ادامه داد: آقازادهها عموما به حكومت، دولت يا نهاد و انجمني وصل هستند و كارشان در بخش تهيه، توليد يا پخش فيلم است. آنها هيچوقت در حوزه كارگرداني ورود پيدا نميكنند چون پولي در حرفه كارگرداني نيست. آنها به دنبال كار فرهنگي نيستند، بيشتر به دنبال درآمدزايي و حتي پولشويي هستند. خير، من به اين معنا آقازاده نيستم چون از سال ٧٤ به صورت آموزشي (فيلمبرداري پشت صحنه، دستيار تدوين) كار در سينما را آغاز كردم و از سال ٧٧ با حرفه دستياري كارگرداني به صورت رسمي فعاليتم را آغاز كردم و تا به امروز هم در اين حرفه كماكان مشغولم و يك شبه فيلمساز نشدم.
صباغ زاده درباره عنوان فیلمش که یادآور سریالی محصول دوران پهلوی است بیان داشت: من آن سريال «ایتالیا ایتالیا»ی نوذر آزادی را نديدم و در ناخودآگاهم تاثيري نداشت. در طول فيلم هم كاراكترها چند بار به اين تشابه اسمي اشاره ميكنند. شيطنتي بود كه ميخواستيم در بخش تبليغات به كمكمان بيايد و عدهاي را به خاطر علاقه به آن سريال و حس كنجكاوي به سينما بكشانيم.
این کارگردان جوان با اشاره به انتخاب بازیگر اصلی زن «ایتالیا ایتالیا» بیان داشت: به نظر من مهمترين ويژگي سارا بهرامي سادگي اوست. تعمدا ميخواستم بازيگري انتخاب كنم تا مخاطب با او همذاتپنداري كند. يكي از دلايلي كه بهشدت براي سارا بهرامي احترام قائلم اين است كه نميخواهد تركيب صورتش را تغيير بدهد و جراحي كند! اين طبيعي بودن صورت يك بازيگر براي من كارگردان خيلي اهميت دارد چون ميخواهم مخاطب با بازيگرم ارتباط برقرار كند. به نظر من يك بازيگر در درجه اول بايد كارش را بلد باشد نه اينكه روي چهرهاش حساب باز كند.
وی با اشاره به روشهای غلط انتخاب بازیگر در سینمای ایران بیان داشت: هيچوقت نفهميدم چرا بايد يك سوم بودجه يك فيلم را به بازيگري اختصاص دهيم كه با هزار مكافات حضورش را سرصحنه تحمل ميكنيم و در نهايت هم نتيجه كار دلخواهمان نميشود! متاسفانه بايد بگويم بعضي از بازيگران سوپراستار به اين باور رسيدهاند فيلمساز بايد به هر قيمتي به نقشآفريني آنها تن دهد. من معتقدم بهترين بازيگران ما آنهايي هستند كه از تئاتر به سينما آمدند. اصلا راه تزريق درست بازيگر به سينما در سراسر دنيا اين است كه از بازيگران باتجربه و باسواد تئاتر استفاده كنيم. اما در ايران بازيگران را يا از خيابان انتخاب ميكنند يا از آموزشگاهها! بعضي وقتها هم از سلبريتيهايي كه بازيگري نميدانند در فيلمهاي سينمايي استفاده ميكنند. مثلا آقاي پژمان جمشيدي كه به نظرم اصلا بازيگر نيست و بدتر اينكه از او در تئاتر هم استفاده ميكنند!