سینماروزان/کیوان بهارلویی:
-چه کنیم وقتی حتی خلاقیت در طراحی تیتراژ هم به چشم نمیخورد
-از چه تعریف کنند وقتی یک میمیک مرکب از بازیگران نیست؟
-اسم بردن چه دردی را دوا میکند؟ استاندارد تولید که پایین باشد و به بهانه شکست انحصار، بیفزاییم بر کمیت تهیهکننده، نتیجه میشود آثاری که تنها مزیت شان کمک به اشتغال عوامل است!
+خط داستانی و رنج و تعبی که در زندگی کودک سرطانی است خیلی میتوانست زمینهساز گردد برای تولید اثری ملتهب ولی نه کارگردانی جان دارد و نه تولید، روح.
-نمیگوییم دورخوانی بگذارید، نه! طبیعی است که با متن حداقلی نمیشود دورخوانی کامل داشت ولی قبل از اجرا که میشود تمرین گذاشت. چرا پانی حتی در لحظه دریافت پیام کریم باقری که مهمترین اتقاق زندگی کودک سرطانی است، این قدر تصنعی اجرا کرده؟؟
-زمانی بود که بهخاطر اشتغالات مالی، بسیاری از کارگردانان سینما به تلویزیون دوران عزت ضرغامی میرفتند و تلفیلمهایی میساختند که آرشیو سازمان را تا صد سال بعد پر کنند، این فیلم هم چقدر شبیه است به آن تلفیلمها!
جوک
–پدر کودک سرطانی از خود کودک، نومیدتر است و حتی در کنار کودک هم به جای روحیه دادن، فیگور اشک و ناله دارد.
انتظار ابدی؟
-همچنان منتظر آشنایی با کارشناسانی از فارابی هستیم که فیلمنامه چنین آثاری را مطالعه و مشمول دریافت حمایت کردهاند!
تشابه؟
— چقدر شبیه است به همکاری مشترک شهاب و حیدری اوره #بعد_از_اتفاق ؛ همان که سلبریتی ها به کمک بچه افغان میروند و پای علی انصاریان هم به ماجرا باز میشود.
این غلط نیست که وظیفه سلبریتی را در حد نجات نوجوانان این چنینی بازتاب دهیم؟ این پرو بال دادن های بیهوده به سلبریتیها نیست که توهم قدرت و ورود بی دلیل شان به هر منازعه بی ربطی را موجب میگردد؟