سینماروزان/حامد مظفری:
-افتتاحیه علفزارگونه و مابقی اضافات مرد بازنده با همین تیم؛ کم و بیش..
– باز همان جواد عزتیِ بازنده در شمایل مامور خودسر خیرخواه قرصخوار کجکی!
-مانده در الی مثل صابر ابر؛ تا پریشب، #مترجم و حالا #بعد_از_رفتن، #کت_چرمی و…
-مسخ پیکرفروشی بابت جاسازی؟ #کارت_پرواز را نساخته بودند با همین موتیف؟
-بیغولهگرافی بیخود و بیجهت در مسیر جستجوهای مامور خسته، باز سگ میبینیم و قمار و لات بازی و فحش و دعوا و…؛ لابد چون بی طراحی و با پز نئورئالیستی میتوان چنین گرافهای کژ و مژی را ترسیم کرد.
-باور کن از همان اوان، عشق به لئونت معلوم بود! دیگر چه کاری بود دخترک را بنشانی جلوی تلویزیون در حال پخش لئون!؟
-گرانیگاه، پارتی کت چرمی است ولی حتی دو پلان از پارتی نگرفته! تازه اسم فیلم را هم گذاشته که تازه آن هم ول میشود و میزند به ارتباط بازنده و دختربچه سوارکار لابد به خیال کاری بودن زخم!
-پر از حشو و زوائد و با موسیقی گل درشت
-فقدان حکمرانی منطق شیوع یافته در تک تک سلولهای کرداری ضدقهرمان. انگار نه انگار که بیش از بیست سال در یک محیط فاسد بالا و پایین کرده و همچنان مشت بر سندان میکوبد…
-نه اینکه کار تیمی بد باشد ولی بد است که با تیم تکراری، کارهای تکراری کنیم! به خصوص که این کمپ و این طور ماموربازی اگر میگرفت سر همان مرد بازنده گرفته بود. رها کنید بهتر نیست؟ بگذارید جواد عزتی برود دنبال همان دردسرهای عظیم و سه دونگ سه دونگ و مردم را بخنداند؛ ایضا عباس جمشیدی.
-یکی گفت شوراهای ارگانی متنهای چنین شاهکارهایی!! را میخوانند و حمایت میکنند؟ و دیگری فرمود صد سال دیگر چه خواهند گفت از هنر این دوران؟
شاه عباس و داستان لباس مبدلش چه یادگاری کبیری بود از عصر صفوی؟