سینماروزان: علیرضا رضاداد دبيری چند دوره جشنواره فيلم فجر را برعهده داشت و ازجمله جشنواره های فجر۲۵ و فجر۳۲ که غائله های مختلفی حین برگزاری آنها رخ داد و بر سر نمايش فیلمهایی مثل سنتوری، اخراجیها، عصباني نیستم، طبقه حساس و… که این حواشی به توقیف دائمی سنتوری و توقیف چند ساله عصباني نیستم، منجر گردید.
رضاداد در گفتگویی با روزنامه اعتماد پاسخگوی سوالاتی درباره حواشی های فوق بوده است که متن آن را به نقل از اعتماد میخوانید:
*در جشنواره ۲۵، هم دبير بوديد و جنجاليترين فيلمي كه در آن جشنواره داريد «سنتوري» است. فيلمي كه خيلي دوستش داشتيم.
دو فيلم بود «اخراجيها» و «سنتوري».
*«اخراجيها» كه ميتوانست به دليل ارتباطات مجوز بگيرد.
هر دو فيلمهاي جنجالي بودند. چون «اخراجيها» هم هندوانه دربسته بود كه يكباره آمد و فضاي پرمخاطبي ايجاد كرد.
*«سنتوري» را به دليل اينكه كمدي اجتماعي نبود و ملودرام اجتماعي تلخي بود چگونه گذاشتيد؟
چرا نگذاريم؟
*شورا فيلم را ديد؟
بله. «سنتوري» از پنج- شش ماه قبل آماده شده بود.
شوراي پروانه نمايش هم ديده بود كه اشكالاتي داشت.
*اشكالات عمده بود؟
بله. مرحوم مهرجويي و مرحوم فرازمند مسائلي با جمعبنديهاي شورا داشتند كه دو – سه بار رفت و آمد تا اينكه با هماهنگي آقاي جلوه قرار شد من پادرمياني كنم يا گفتوگويي با آقاي مهرجويي انجام دهم و مجموعه اشكالات را به تعادلي برسانم و همينطور هم شد. من فيلم را ديدم با آقاي مهرجويي صحبت كردم، ديدگاههاي ايشان را گرفتم با آقاي اربابي(معاون نظارت) هم صحبت كردم و ديدگاههايشان را گرفتم و اين دو ديدگاه خيلي به هم نزديك شد و نسخهاي كه در جشنواره نمايش داده شد، نسخهاي بود كه اشكالاتش..
*يعني شما فيلم را اصلاح كرديد؟ يعني شما به آقاي مهرجويي گفتيد كه اصلاح كند؟
بخشي از اشكالاتي كه شورا گرفته بود… آقاي اربابي تعديل كردند و با آن بخش ديگر آقاي مهرجويي موافقت كردند.
*يعني آقاي اربابي ايرادات را تعديل كرد و ايرادات تعديلشده را آقاي مهرجويي انجام داد؟
چون يك بخش ناشي از سوءتفاهم بود. بالاخره يكباره #تفسيري ميآيد درباره #نشانهاي در فيلم كه همه فيلم را تحتتاثير قرار ميدهد. به هر حال آن اتفاق افتاد و فيلم به جشنواره آمد.
*خاطرتان هست شورا چه اصلاحاتي داد؟
من سعي كردم ديدگاه شورا از طريق آقاي اربابي نسبت به فيلم كمي متعادل شود. البته الان جزييات خاطرم نيست. ولي آن تفسير غيرمتداول…
*از همان زمان در فيلم تفسير غيرمتعادل شده بود؟
يا در شورا يا بيرون از فيلم تفسير غيرمتداول شده بود.
*منظورتان از بيرون، آدمهاي بيرون است؟
بله.
*مگر بيرون فيلم را ديده بودند؟
در مورد فيلم همه به خودشان اجازه ميدهند كه اظهارنظر كنند. همين الان هم هست؛ مثلا يك فيلمي هنوز به شورا نرفته يك عده فيلم را ميبينند يا از جايي پيدا ميكنند و تفسيري ميشنوند و نسبت به آن حساس ميشوند. از اينجور تفسيرها نسبت به «سنتوري» شده بود.
*منظورتان از بيرون وزير نيست؟
نه لزوما. فعالان فرهنگي…
*مگر شورا فيلم را به فعالان فرهنگي نشان
داده بود؟
نه لزوما شورا. آقاي ساداتيان فيلمي ساخته بود كه بعدا هم انتقاد كردند…
*«متري شيش و نيم».
يا متري شيش و نيم يا يك فيلم ديگري بود كه ميگفت به منزل فلاني رفتم و فلاني گفته من فيلم تو را ديدهام.
*آقاي رضاداد، موضوع اين است كه بعدا هم كندوكاو كرديم. يك سري فيلمها از طريق ارشاد به آدمهايي داده ميشد كه بعد عدهاي گفتن Xو Y در سالهاي اخير فيلمها را بيرون ميدهد.
يكي از كانالهاي خروجي فيلمها، اتفاقا ساختار خود ارشاد بود. حالا گاهي مشفقانه و گاهي هم غيرمشفقانه. اين هم بود. ولي ميخواهم بگويم در مورد هر فيلم خاصي نميتوان هر شخص خاصي را مسوول كرد.
*من ميخواهم تاريخ مطرح شود. آن فيلم كه بيرون رفته بود…
نميدانم بيرون رفته بود يا نه. راجع به فيلمنامه «سنتوري» هم كه باز عدهاي در شورا و بيرون خوانده بودند همين مناقشه بود. چون از فيلمنامهاش هم فارابي حمايت كرده بود. يكي از انتقادهايي كه به فارابي شده بود اين بود كه چرا حمايت حداقلي از فيلم كردهايد. كه من گفتم اين حمايتي است كه همه ميتوانند انجام دهند.
*فارابي دوره شما؟
بله. منتها سال اولي كه من آمدم يا قبل از اينكه من بيايم، فيلمنامهاش مطرح بود ولي حمايت در حد تجهيزات حمايت عجيب و غريبي نبود و براي همه فيلمها اتفاق ميافتاد.
*ولي اعتراض كردند كه چرا فارابي حمايت كرده.
ميخواهم بگويم مساله «سنتوري» نقطه عزيمتش فيلمنامهاش بود كه مثلا تعريضي به جريان مذهب يا خانوادههاي مذهبي دارد، بعدا شنيديم كه چنين برداشتي از فيلمنامهاش شده است.
*چند بار فيلم را در جشنواره نمايش داديد. فكر ميكنم تعداد نمايشهايتان هم زياد بود.
*تعداد نمايشها نسبت به فيلمهاي ديگر كمتر بود ولي زياد بود چون اگر خاطرتان باشد آن سال جشنواره، فردا يا پسفرداي عاشورا شروع ميشد و اين فيلم چون كمي طنز هم بود، با دو سه روز تاخير در جشنواره به نمايش درآمد و هنوز هم نسخه نهايي به دستمان نرسيده بود لذا در جدول جشنواره اگر دقت كنيد، براي فيلم جاي خالي گذاشته بوديم ولي اسم «سنتوري» را چون هنوز نسخه نهايي دستمان نرسيده بود ننوشته بوديم. يكي از مسائل جشنواره كه بعدا به خصوص در دوره آقاي انتظامي خيلي ايشان در موردش پافشاري ميكرد كه اين انضباطتان را رعايت كنيد اين بود كه بعضي از فيلمها روز چهارم ميآمد و بعضي از فيلمها روز اول ميآمد. بين خود فيلمسازان هم مناقشه بود كه چرا ما بايد از روز اول شروع كنيم ولي يك فيلم روز چهارم با يك فضايي ميآيد. و چنين حرفهايي هم بود. فكر ميكنم «سنتوري» با سه- چهار روز تاخير وارد جشنواره شد ولي آنقدر نمايشهايش با استقبال روبرو شد…
*نمايش اولش را ديدم كه قيامت بود.
با فيلم «اخراجيها» در رايگيري مردمي با يكصدم درصد تفاوت شد كه آن دوره هم از آقاي دادپور خواهش كرده بوديم كه دبير برگزاري راي مردمي شود، چون آن دوره يك مناقشه هم با خانه سينما داشتيم، هياتمديره خانه سينما عوض شده بود. راي مردمي هميشه در خانه سينما چالش ايجاد ميكرد. آن دوره ميركريمي مديرعامل خانه سينما بودند، خدا رحمت كند مرحوم علي معلم را، ايشان هم در هياتمديره بودند و اين تركيب تصميم گرفتند، گفتند ما راي مردمي را برگزار نميكنيم. گفتيم راي مردمي مسالهاي خيلي جدي است و اينكه اصرار داريم خانه سينما برگزار كند به خاطر اين است كه اتفاقا سازمان جشنواره از اين دعوا محفوظ بماند و خداي نكرده سوءتفاهم نشود كه سازمان جشنواره به يك فيلم علاقهمندتر است. ولي با ميركريمي به تفاهم نرسيديم. من فكر كردم چه كسي در سينما ميتواند مورد وثوق همه جامعه سينمايي باشد. ديدم آقاي دادپور بهترين فرد براي اين امانتداري هستند چون واقعا راي مردمي بهنوعي امانت دست برگزاركنندگان است. از ايشان خواهش كردم. ايشان هم در مسائل رياضي و آماري خيلي دقيق هستند روز آخر گفتند فاصله اين دو فيلم يكصدم درصد است و از نظر آماري با متخصصان آمار كه بررسي ميكنيم، همه متخصصان آمار ميگويند اين فاصله واقعا گويا و معنيدار نيست. شايد براي اولينبار بود كه دو فيلم مشتركا برگزيده راي مردمي ميشدند كه «اخراجيها» و «سنتوري» بود.
*يادم است كه با هم بالا آمده بودند اما يادم نبود مشترك بودند.
چندتا جايزه دوتايي داريم كه هر سال هم از اين بابت مورد انتقاد واقع شديم. يك جايزه براي دو فيلمنامه داشتيم، فكر ميكنم در دورههاي بعد بود؛ براي فيلم آقاي افخمي و فيلم «رستاخيز». جشنواره ۳۲ است.
گفته بوديم هر جايزه به يك فيلم بيشتر تعلق نميگيرد. ولي باز هم هيات داوران نتوانستند به جمعبندي برسند و ما اينجا از اختيار خودمان استفاده كرديم و گفتيم دو فيلم مثلا…
*بعد از نمايش فيلم «سنتوري» در جشنواره از جايي تلفني به شما زده نشد؟
آن سال كلا بعد از جشنواره اعتراض زياد داشتيم. نه فقط به فيلم «سنتوري». يك وجهي از اعتراضها نسبت به بيمهري به فيلم «اخراجيها» بود. بيش از آنچه آن سال اعتراض داشتيم نسبت به نمايش «سنتوري»، اعتراض داشتيم بابت اينكه هيات داوران نسبت به «اخراجيها» بيمهري كردهاند.
*شما بعد از جشنواره ۲۵ استعفا داديد و ديگر دبير نبوديد. ۲۶ آقاي مجيد شاهحسيني بود و ۲۷ هم مسعودشاهی. علت خاصي داشت؟
چون ديگر فارابي نبودم. قاعده اين بود كه مديرعامل فارابي دبير جشنواره فجر باشد.
*چرا از فارابي رفتيد؟
من مرداد سال بعد- سال ۸۰- استعفا كردم.
*چرا استعفا كرديد؟ به خاطر عدم نمايش سنتوري؟
خير. جشنواره كودك را هم برگزار كرديم. يكي از عواملش همان اتفاقي بود كه براي نمايش «سنتوري» افتاد ولي من حس كردم كه ديگر جاي من در مديريت سينما نيست. عرض كردم آنقدر به آقاي جلوه فشار ميآمد هم از ناحيه من و هم از ناحيه آقاي اربابي كه فكر كردم ما اگر كنارهگيري كنيم در سينما اين تلاطم و آرامش كمي كاهش پيدا ميكند و مديريت آقاي جلوه ميتواند همچنان ادامه پيدا كند و فشارهاي روي او كمتر شود.
*«سنتوري» را شما در جشنواره نمايش داديد. رسم بر اين بود كه هر فيلمي در جشنواره نمايش داده ميشود در اكران هم نمايش داده شود ولي «سنتوري» اكران نشد يعني جلوي اكرانش را گرفتند. چرا؟
بله جلوي اكرانش را گرفتند و بيلبورد خورد. همان مناقشاتي كه نسبت به «سنتوري» از قبل بود…
*همانها قدرت گرفت. تنها فيلمي است كه وزير- آقاي صفار هرندي- اعلام كرد كه ما فيلم را توقيف كردهايم.
البته در مورد «رستاخيز» هم اين اتفاق افتاد. «رستاخيز» هم روز اكران جلوي نمايشش گرفته شد. ميخواهم بگويم چند نمونه ديگر هم داريم.
*يكي از دلايل استعفاي شما اين بود كه با توقیف «سنتوري»...
فضا تنگ شد يعني احساس كردم با اعتمادي كه آقاي مهرجويي به من كرد و مناقشه جديد، ماندن قدري سخت است و اينكه آدم بتواند كمكي كه ميتواند به سينما بكند را بكند. ضمن اينكه فشارهاي روي آقاي جلوه انصافا زياد بود، اگر به صحبت آقاي جلوه در مراسم توديع من دقت كنيد همانجا هم بروز ميدهند كه شرايط به گونهاي شد كه ما بايد از توانمندي آقاي رضاداد- البته لطف كردند- جاي ديگري استفاده كنيم.
يعني ايشان هم به رغم ميلشان آماده اين تغيير شدند ولي من بيشتر از همه آماده تغيير بودم. من هميشه فكر ميكنم جايي كه انسان نميتواند كار كند، رها كند كه ديگران بتوانند كارشان را بكنند. چون اگر مقاومت كنيد به مجموعه فشار ميآيد نه به فرد.
كاملا درست است.
*فرض كنيد همين الان شما در اين موسسه زحمت ميكشيد، اگر قدري اينجا با چالش روبرو شويد، كل موسسه دچار چالش ميشود. جشنواره ۳۲ خيلي پرسروصدا شد به دليل «عصباني نيستم» و تعويض جايزه «عصباني نيستم». داستانش چه بود؟
ببينيد، از انتخاب «عصباني نيستم» نگرانيهايي نسبت به اين فيلم و فيلمنامهاش- مثل همان «سنتوري» كه ميگويم از فيلمنامه شروع شد- ايجاد شد ولي بچههاي هيات انتخاب فيلم را ديدند و به لحاظ وجوه هنري و سطح فيلم انتخاب شد. شوراي پروانه نمايش هم فيلم را ديد و فيلم مشكلي نداشت؛ فيلم قدري اجتماعي- انتقادي بود ولي فيلمي نبود كه شوراي پروانه نمايش كه تغيير هم كرده بود، پروانه ندهد. من هم كه عرض كردم قاعدهام قانون است يعني وقتي ديدم اين فيلم پروانه نمايش دارد، هيات انتخاب، انتخاب كرده [پس] در جشنواره هم بايد ميگذاشتيم و گذاشتيم. از اولين نمايشها مقداري فيلم دوباره در معرض سوءتفاهمهاي متفاوت و انتقاد قرار گرفت. و اين انتقادها گسترده شد تا جايي كه آقاي داروغهزاده آن سال جانشين من و مدير كاخ جشنواره بودند- كه آقاي وزير گفته بودند نگوييد كاخ، خانه جشنواره است- مدير خانه جشنواره در برج ميلاد بودند. روز نمايش «عصباني نيستم» همزمان بود با نمايش فيلم «طبقه حساس» كمال تبريزي. آن فيلم هم بيرون حاشيه داشت، رضا عطاران داشت. آقاي داروغهزاده گفتند در مدتي كه اين چند روز اينجا هستم سروصداي «عصباني نيستم» زياد است و من نگران هستم و پالسهايي حس ميكنم كه ممكن است موقع نمايش فيلم اتفاقي بيفتد و مشورت كردند كه ما سانس اين را با يك فيلم پرمخاطب ديگر جابهجا كنيم. من هم گفتم هرچه خودتان صلاح ميدانيد انجام بدهيد من جو جامعه منتقدان و افكار عمومي رسانه دستم نيست و توجهم به بقيه مسائل جشنواره بود و ايشان آنجا عهدهدار بودند. ايشان هم نمايش را با يك سانس «طبقه حساس» جابهجا كرد كه آن هم خيلي پرمخاطب بود و زمان نمايش «طبقه حساس» كه خيلي شلوغ بود، فيلم «عصباني نيستم» را گذاشتند. بعد از نمايش «عصباني نيستم» به اين حس بيشتر دامن زده شد تا زماني كه باز نام كانديداها بيرون آمد. «عصباني نيستم» در دو- سه رشته نامزد بود.
*يكي نويد محمدزاده به عنوان بهترين بازيگر بود و تدوين خانم هايده صفيياري.
بله. تدوين، نويد و صدا هم بود. شايد باران كوثري هم بود. دقيق يادم نيست ولي در سه چهار رشته كانديدا بود. كانديداها كه درآمد از اينجا به بعد پالسش از وزارتخانه خودمان است كه از مجلس تماس گرفتهاند و گفتهاند اگر «عصباني نيستم» جايزه بگيرد ما وزير را استيضاح ميكنيم.
*وزیر آقاي جنتي بود.
بله. اصلا جايزه گرفتن يك فيلم چه ربطي به استيضاح دارد
*قصهها هم كانديدا شد؟
فكر ميكنم.
*چون آن هم فيلم جنجالي بود.
بعد من ديدم از اين به بعد مناقشهاي در وزارتخانه است.
*يعني مجلس با وزارتخانه تماس گرفته و فشار آورده بود.
به نوعي به آقاي وزير منعكس كرده بودند از طريق معاونت حقوقي يا پارلماني كه چنين جوي در مجلس هست. سال اول دولت هم بود. اينكه وزير نيامده و دوباره استيضاح… ما اول ماجرا را جدي نگرفتيم بعد آقاي حبيبي گفتند ماجرا جدي است. گفتم كاري نميشود كرد و الان شما هر تغييري بخواهيد بدهيد…
*راي داورها بيرون آمده بود؟
خير. در يكي – دو مورد هم در چهار دوره قبل كه دبير بودم معمولا هر مناقشه به اين صورت را داوران به شكل طبيعي ميفهميدند چون آنها در جريان افكار عمومي هستند و من هم به داوران منتقل ميكردم يا از جاهاي مختلف اگر موردي بود منتقل ميشد ولي من واقعا هيات داوران را هميشه يك مشاور امين ميدانستم؛ در خيلي چيزها حتي در ميزانسن اهداي جايزه كه اگر قرار است يك جايزه داده شود چه كسي بهتر است اين جايزه را بدهد. با داوران طرح موضوع كردم و جمعبنديمان با داورها اينطور شد كه راي داورها منطقي نيست كه تغيير كند؛ راي داورها جايزه نويد است، ولي اگر آقاي درميشيان انصراف بدهد، مثل اتفاقي كه سر فيلم خانم بنياعتماد آن سال افتاده بود- همان فيلم «خونبازي» كه از بهترين فيلم و بهترين كارگرداني انصراف داده بودند- قاعدتا ديگر موضوعيت ندارد و جمعبندي داوران اين شد كه اگر ايشان انصراف بدهد راي ما به آقاي عطاران تعلق ميگيرد. من مساله را با آقاي درميشيان مطرح كردم.
*خودتان تماس گرفتيد؟
نيست. به هر حال درميشيان به من پيام داد كه براي حفظ مساله سينما و اينكه مناقشهاي ايجاد نشود انصراف ميدهم. هم داوران و هم من مقيد بوديم كه اين انصراف را آقاي شهيدي پشت تريبون بخواند يعني چيزي را پنهان نكنيم چون در افواه هم اين مناقشه شيوع پيدا كرده بود.
*بله هم سر «قصهها» و هم «عصباني نيستم».
بله، همينطور هم شد و ايشان انصرافش پشت تريبون خوانده شد و داوران هم راي بعديشان را به عطاران دادند.
*كه آقاي عطاران هم گفت جايزه مال من نبوده مال نويد بوده. [با خنده]
فكر ميكنم آقاي عطاران آن موقع نميدانست، بعدا كه از ماجرا مطلع شد گفت اين جايزه مال نويد بوده. ما چيزي را پنهان نكرديم. شرح اين ماجرا را هوشنگ گلمكاني [هم در مصاحبه با خبرگزاري مهر بازگو كرد] و هم در مجله حسین معززينيا «سينما ۲۴» نوشت. يعني ما پنهانكاري نكرديم كه چنين فشاري به وزارتخانه آمده و اين جزو اتفاقات بد آن دوره جشنواره بود. چون آن دوره جشنواره خيلي اتفاقات خوبي افتاده بود.
*بعد از شما هم ابتدا محمد حیدری و بعد ابراهیم داروغهزاده دبیر فجر شدند که این دومی سعی کرد جشنواره را به ثبات برساند؟
فكر ميكنم ابراهیم داروغهزاده با يكچهارم بودجه دوره قبلش آن دوره جشنواره را برگزار كرد. نكته مهمتر اينكه همزمان شد با وقايع سقوط هواپيماي اوكرايني و اين اتفاق هم يك مناقشه ايجاد كرد و به نظر من نقش شخصي و شخصيتي دكتر داروغهزاده نقش بينظيري در آن دوره بود. چون آن دوره دچار چالش جدي و واگرايي اجتماعي شديم. تنشهاي سياسي بيروني و دروني خيلي روي واگرايي كه هميشه مورد انتظار جشنواره است، تاثير ميگذاشت. به نظرم قدر آقاي داروغهزاده براي برگزاري شايسته آن دوره بايد شناخته شود و اقدامات خيلي خوبي انجام دادند؛ مثلا هميشه جدول نمايش «چرا من امروز هستم، چرا سانس اول هستم» با مناقشه برگزار ميشد. ايشان شروع به قرعهكشي كرد كه نگاهي سويه (برابر) شود. در حالي كه رسم و روال متعارف جشنوارهها نيست و هميشه سازمان جشنواره اين حق را دارد كه هر فيلم را هر جايي كه بخواهد يا فكر ميكند درست است به نمايش دربياورد. ولي اين نگاه عدالتمندانه آقاي دكتر داروغهزاده به نظرم بخشي از چالشها يا آسيبها را كم كرد. دوره آقاي طباطبايي هم با اينكه ايشان هم بسيار فرد مسلط و دبير شايستهاي است، ولي همزمان با كرونا شد. در سال كرونا هم تعداد فيلمهاي توليدشده كم بود و ايشان براي اينكه استانداردهاي جشنواره پايين نيايد تعداد فيلمهاي انتخابي را ۱۷تا كرد. چون مقررات هميشه ميگويد حداكثر ۲۲ فيلم.