سینماژورنال: کمال تبریزی شش سال قبل و بعد از ماجراهای انتخابات ۸۸ فیلمی به نام “خیابانهای آرام” ساخت؛فیلمی که هرچند ادعا می شد در فضایی غیر از ایران می گذرد و حتی برای دوری از سوء تفاهم در ارمنستان فیلمبرداری شده بود اما پر بود از اشارات سیاسی آشکاری که بیش ار هر چیز و هر کس رییس دولت نهم و دهم را هدف قرار گرفته بود.
به گزارش سینماژورنال شاید برای همین بود این فیلم که توسط محمود رضوی از تهیه کنندگان نزدیک به شهردار تهران تولید شده بود در کنار “گزارش یک جشن” ابراهیم حاتمی کیا به دو فیلمی بدل شدند که حتی بعد از روی کار آمدن هنروتجربه و فرستادن برخی از آثار توقیفی برای اکران در این گروه هم روی پرده نرفتند.
البته که در همان زمان شنیده هایی وجود داشت مبنی بر اینکه سازمان سینمایی وقت به ریاست جواد شمقدری هر دو فیلم را خریداری کرده است تا دست اندرکاران تولید آنها و البته حامیان مالی نگران سوخت سرمایه خود به دلیل توقیف فیلمها نباشند.
کمال تبریزی به تازگی و در حالی که انتاخابات مجلس دهم را پشت سر گذاشته ایم در گفتگویی با “نقد سینما” از رسانه های متبوع حوزه هنری، به برخی مصادیق “خیابانهای آرام” اشاره کرده و البته ابایی هم نداشته از اینکه به میرحسین موسوی کاندیدای شکست خورده انتخابات ۸۸ بخاطر رفتارهای احساسی اش خرده بگیرد.
سینماژورنال متن کامل گفتگوی تبریزی را ارائه می دهد:
هنوز معتقدید در ماجرای سال ۸۸ عدهای دیوانه به خیابانها آمدند؟ یعنی آدمی مدیریت کرده بود تا اوضاع را به هم بریزند و چند بیگناه را متهم کنند ولی کار خود را جلو ببرند؟
تبریزی: در «خیابانهای آرام» میخواستم بگویم چنین اتفاقی به دلیل نبود تعقل است. شاید بتوانید این را به هر کسی نسبت دهید. وقتی تعقل جایش را به احساسات دهد و آدم از حالت عقلانی خارج شود، چنین اتفاقهایی میافتد. ریشهی آشوبها و درگیریهای خیابانی همیشه به دلیل نبود تعقل درست و احساس است.
اما این انصاف و تعادل و در نظر گرفتن سهم اشتباه هر دو طرف در فیلم شما دیده نمیشود. بیشتر اتفاقات و دیالوگهای فیلم انتقاد از احمدینژاد است، بهویژه صحنهای که با تمسخر دربارهی یک دختر مخترع انرژی اتمی در پارک صحبت میشود.
تبریزی: بله چون مخالفم. من مخالفتم را پنهان نکردم. نبود تعقل این است که با احساس بخواهید مملکت را اداره کنید.
یعنی هیچوقت به این نتیجه نرسیدید که طرف سیاسی مطلوب شما هم مرتکب اشتباهات جبرانناپذیری شد؟
تبریزی: من فکر میکنم کسی که قدرت دارد، مسئولیت بیشتری هم دارد.
منظور من همان تذکر مشهور رهبری در خطبههای نماز جمعهی ۲۹ خرداد ۸۸ است. ایشان به کسانی که اردوکشی خیابانی را باب میکنند، تذکر دادند که: «…اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهایند».
تبریزی: دقیقاً. کسانی که در هر موقعیتی در مسند قدرت مینشینند، مسئولیت بیشتری دارند، چون قدرت دارند. پس باید بر اساس تعقل، تدبیر و اعتدال حرکت کنند. زیادهروی در هر حالتی مشکل ایجاد میکند.
پس مخاطب «خیابانهای آرام» باید بداند که مولف فیلم برای هر دو طرف ماجرا سهمی از اشتباه قائل است؛ هر دو طرفی که باعث شدند جامعه از مسیر اعتدال خارج شود. حتی اگر این تعادل و انصاف در فیلمش حس نشود، چون به زعم او کسی که قدرت دارد، مسئولیت بیشتری دارد.
تبریزی: کسی که مسئولیت، قدرت و تریبون بیشتری داشت، جرم بیشتری مرتکب شده است. گناه او سنگینتر است.
از این بابت اصرار دارم که توضیح بدهید چون بعد از انتخابات، به همراه آقایان «برزیده»، مجیدی و «میرکریمی» نامهای سرگشاده خطاب به آقای «موسوی» منتشر و با لفظ «منتخب محبوب ملت» از او یاد کردید. همچنین ایشان را برندهی صداقت و اخلاق دانستید. کسانی که این نامه را خوانده باشند و “خیابانهای آرام” را با گزارههای یکسویهاش ببینند، شاید احساس کند که شما بیانصافید و از نیت خیر شما آگاه نشوند. با اینکه شما دو طرف را مقصر میدانید.
تبریزی: صد درصد. من معتقدم اگر میرحسین موسوی جلوی احساسش را میگرفت، منطقی اعتراض میکرد، حرفهایش را میزد اما به احترام نظام و کشور سکوت میکرد و ادامه نمیداد، در دوره بعدی رئیسجمهور میشد.
تا از این بحث عبور نکردهایم، دوست دارم بدانم که چقدر با ورود هنرمندان –که انسانهای احساساتی هستند و کفهی اقبال و ادبارشان به سرعت تغییر وزن میدهد – به عرصه جدی سیاست موافقید؟
تبریزی: هنرمندان نباید وارد فضای سیاست شوند. البته فیلم ساختن برای یک کاندیدا فرق میکند؛ خود من برای آقای «هاشمی» فیلم انتخاباتی ساختم….
و فکر میکنم باعث رأی نیاوردن ایشان در سال ۸۴ شدید.
تبریزی: چطور؟
هر کسی آن نمای پرسپکتیو انتهایی را میدید، نمیفهمید که اینجا خانه حاجآقاست یا پارک نیاوران و احتمالاً اشکها و دغدغههای ایشان را هم برای مردم مستضعف باور نمیکرد!
تبریزی:(خنده) … مقاطع انتخابات را باید جداگانه تحلیل کرد. بهعنوان مثال افرادی که برای «سیدمحمد خاتمی» فیلم ساختند سیاسی نبودند.
قبول! اما تبدیل کردن پاتوقهای صنفی به اتاقهای عملیات سیاسی درست است؟
تبریزی: درست نیست. اما باید توجه داشت که هنرمندانی که پایگاه مردمی دارند، باید هنگام اتفاقهای اجتماعی که به حقوق مردم مربوط میشود، کنار مردم باشند. این متفاوت است. این اتفاق خوبی است که از انرژی هنرمندان استفاده کنیم و شور و هیجان به وجود آوریم. اشکالی ندارد هنرمندان از تواناییشان و حس مردم استفاده کنند، طرفدار نامزدی شوند و برای او تبلیغ کنند. این تعیین کننده است و امکان رأی آوردن چنین نامزدی بیشتر میشود. شرایط بد موقعی است که هنرمندان نسبت به انتخابات واکنشی نداشته باشند. ورود هنرمندان به حوزههای تبلیغی اشکالی ندارد؛ در صورتی که درست باشد و از اعتدال خارج نشود.
ورود هنرمندان –بهویژه سینماگران- به کارزارهای سیاسی تصمیمی است که باید خودشان بگیرند. نکتهی من این است که سینماگری که از یک طرف احساسی است و از طرف دیگر به ابزار قدرتمندی مثل سینما دسترسی دارد، اگر نتواند ناکامیهای مرسوم دنیای سیاست را -که برای سیاسیون امری متداول است- هضم کند و افسرده بشود، چه بلایی سر مخاطب فیلمهایش خواهد آمد؟ آیا سینماگر حق دارد تحفهی این تجربهی تلخش را که چند سال ناراحتی و افسردگی است، روی پردهی سینما ببرد؟ بهعنوان هنرمندی که پایگاه اجتماعی دارد، این حق را دارد؟
تبریزی: این کارها برای هنرمندان تجربه است. قبلتر که این تجربهها وجود نداشته است؛ چون انتخابات مولود انقلاب اسلامی است. اینها مشق دموکراسی است. باید از گذشته تجربه بگیریم و رو به آینده حرکت کنیم. خود من در همان دوره تصمیم گرفتم برای کسی و نامزدی فیلم نسازم. باید فرزند زمان خویشتن بود. یک موقعهایی باید ورود کرد و یک موقعهایی باید پرهیز کرد. البته بستگی به موقعیت، روش و منش هنرمند هم دارد و اینکه ببیند جامعه از او چه انتظاری دارد و چه چیزی به صلاح است.
بعد از تجربه سال ۸۸، نهتنها من، بلکه خیلیها به این نتیجه رسیدند که اینگونه عمل کنند. بسیاری از اهالی سینما گفتهاند که فعلاً به این موضوعات کاری نداریم. شاید در مقطع دیگری دوباره این شور ایجاد بشود.
پس باید امیدوار باشیم که در سالهای بعد، این جملات تکراری «حالم خوب است» و «حالم بد است» را کمتر از سینماگران بشنویم؟
تبریزی: حال خوب و بد، واقعیتی دربارهی اهالی هنر است. متأسفانه چنین چیزی وجود دارد. بیشتر هنرمندان حساساند. هنرمند حس ظریف و لطیفی دارد؛ به همین دلیل هنرمند شده است و این طبیعی است. منتها خود هنرمندان هم در این مسیر رشد عقلانی پیدا میکنند. البته نه به این معنی که بتوانند رهبری جامعه را به دست بگیرند.
اما با همهی این اوصاف، اگر همهی هنرمندان را در نظر بگیرید، برآیند رفتارشان قابل قبول است. کسانی که دلشان برای این مملکت میتپد و دلشان میخواهد آسیب اجتماعی کمتر و رشد و پیشرفت بیشتری در مملکتشان باشد. منتها مهم است از چه مسیری میخواهند این مفهومها را به منصهی ظهور برسانند. این مسیرها میتواند متفاوت باشد. الآن بیشتر هنرمندان به این نتیجه رسیدهاند که سعی کنیم در این مقطع، از سیاست دوری کنیم. البته به این معنا نیست که دربارهی سیاست فیلم نسازیم. انتخابات اخیر «خانهی سینما» هم پیام واضح و آشکاری داشت. یعنی نمیخواهیم تا اطلاع ثانوی وارد مسائل سیاسی شویم؛ ممکن است مشکل سیاسی داشته باشیم ولی از آن مهمتر مشکل معیشتی، شغلی، امنیتی و بیکاری خودمان است. ابتدا مشکل صنفیمان را حل کنیم بعد به مشکلهای دیگر توجه کنیم.
معمولاً در ایران هنرمندان مثل آمریکا در لحظههای حساس موضعگیری نمیکنند. در کشوری مانند آمریکا در دورهای، «ریگان» را مجبور میکنند و پشت جبهه میفرستند. سینمای هالیوود شهید جنگ هم داده است. خیلی از هنرمندان ما اینطور نیستند. برای فیلمبرداری از تهران بیرون نمیروند. اگر فیلمبرداری نزدیک سیستان و بلوچستان باشد و بمبی منفجر شود، کار را تعطیل میکنند. سال ۸۸ و در ماجرای تحریمها، فرانسه در مذاکرههایمان کارشکنی کرد اما حتی همان سال هنرمندانمان جشنوارهی کن را تحریم نکردند. داروهایمان تحریم شد اما «مهتاب کرامتی» که سفیر صلح است، بیانیهای نداد ولی «آنجلیا جولی» برای امنیت ملی کشورش بیانیه داد یا به پاکستان رفت. حتی کسانی مثل «نیکی کریمی» و «لیلا حاتمی» که وجههی بینالمللی دارند، بیتفاوت ماندند و بیانیهای ندادند. چرا هنرمندان ما اینقدر بیتفاوتاند؟
تبریزی: به دقت نمیتوانم درباره آن نظر بدهم اما میتوانم بگویم فاصلهای میان قشر هنرمند و روشنفکر، و مردم ایجاد شده. البته این فاصله نسبت به گذشته کمتر شده. هرچه این فاصله بین قشر روشنفکر و مردم کمتر شود، هنرمندان واکنشهای بیشتری در برابر جریانهای اجتماعی و سیاسی نشان میدهند.
اما هنرمندان ادعا میکنند صدای مردماند.
تبریزی: بله. ولی این فقط یک ادعاست. وقتی بر اساس آمار فقط پانزده درصد از مردم در سال گذشته بینندهی سینما بودند، به این معناست که ما صدای مردم نیستیم. البته به شرایط مختلفی بستگی دارد؛ پایگاهی که هنرمندان در دل مردم دارند گاهی خیلی خوب است اما گاهی از هم فاصله میگیرند. برخی از هنرمندان با مردم اُخت میشوند و بعضی نه. هنرمند باید بفهمد که محبوبیتش، حضور و تأثیرگذاریاش برای حفظ پایگاه مردمی است و به هر قیمتی باید آن را حفظ کند. اگر چنین درک، تصور و فهمی داشته باشد، واکنش نشان میدهد. جدا از اینکه یک مثلثی است که یک ضلع آن مردم، ضلع دیگر هنرمند و ضلع دیگرش سیاست است. سیاست ضلعی از این مثلث است. هنرمند نسبت به سیاست محتاط است و از آن فاصله میگیرد. همین باعث میشود واکنشی از آنها نبینید. نگرانی هنرمند از سیاسی شدن واکنشهایش است.
شاید گاهی تفسیر هنرمندان از مردم اشتباه باشد، نه؟
تبریزی: ممکن است. مثلاً دربارهی مذاکرههای هستهای، عدهای از دوستان گفتند کاری کنیم؛ بیانیه بنویسیم، نظری بدهیم و موضعمان را بگوییم. این اتفاقها خوب است بهشرطی که ریشهاش غیر سیاسی و مردمی باشد. یا از سوی انجمنهای مردمی باشد. همانطور که برای حمایت از محیط زیست جمع میشوند و حرکتهایی میکنند که تأثیری بگذارد. حرکتهایی که نگاهش بهسوی مردم است. جاهایی که چنین حرکتهایی اتفاق نمیافتد، به این دلیل است که یک جنبهاش سیاسی است. سیاست این فاصله را به وجود میآورد. اگر حرکتی فقط برای مردم باشد، همهی هنرمندان این درک و شعور را دارند که پای آن بایستند.