سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: بهرام توکلی کارگردانی است که همواره علاقه داشته به اقتباس از نمایشنامه های معروف نویسندگان آمریکایی.
چه آن زمان که “اینجا بدون من” را با گرته برداری از “باغ وحش شیشه ای” تنسی ویلیامز نوشت و چه بعدتر که “بیگانه” را با گرته برداری از “تراموایی به نام هوس” همین نویسنده ساخت این علاقه به کپی برداری در وی وجود داشت.
البته که این اقتباسها هم بگیرنگیر داشت. “اینجا بدون من” با اقبال مخاطبان روبرو شد و “بیگانه” با بی اقبالی چه در جشنواره و چه در اکران عمومی.
بهرام توکلی امسال به جز حضورش به عنوان کارگردان در “من دیه گو مارادونا هستم” که یک کمدی پرشخصیت و البته گیجکننده بود به عنوان فیلمنامه نویس نیز با فیلمی به نام “نزدیکتر” در جشنواره حضور داشت؛ اثری که کاملا متاثر از نگاه توکلی در “بیگانه” و “آسمان زرد کم عمق” نوشته شده بود و البته همین نگاه آمفوتر باعث شد که نمایش فیلم در جشنواره هم توجه مخاطبان را جلب نکند.
اما نکته مهم درباره “نزدیکتر” آن بود که هرچند به عنوان اثری ارژینال در جشنواره به نمایش درآمد اما کاملا مشخص بود که چه در شخصیت پردازی و توصیف روابط آدمها با یکدیگر و چه در سایه افکندن فضایی تیره و تار بر کل اثر فیلمنامه تحت تاثیر یکی از آثار مهم “سام شپارد” نویسنده آمریکایی نوشته شده است.
آن هم مهمترین نمایشنامه این نویسنده به نام “کودک مدفون/کودک زنده به گور” که برنده جایزه پولیتزر هم شده است.
شباهتهای میان “نزدیکتر” و “کودک مدفون”
“نزدیکتر” که گردهمایی اعضای متناقض یک خانواده و سپس به اغتشاش کشیدن این گردهمایی بواسطه رازی که در خانواده وجود دارد و عیان شدن آن برای تازه ترین عضو وارد شده به خانواده که نامزد پسر کوچک خانواده است ممکن است دردسرساز باشد را به تصویر می کشد به شدت شباهت دارد به داستان “کودک مدفون” که در آنجا نیز ورود نوه ای به نام “وینس” و نامزدش “شلی” به خانواده شرایط را در جهت آشکار شدن رازی خانوادگی پیش می برد.
البته رازی که در “نزدیکتر” فاش میشود با راز “کودک مدفون” متفاوت است. در “نزدیکتر” راز اصلی اعتیاد پسر کوچک خانواده است و در “کودک مدفون” طفلی ناخواسته که سالها پیش مدفون شده است.
اما فضاسازیهای کار و مهمتر از آن تلاش برای معمایی جلوه دادن اثر تا نیمه ها و سپس آشکارسازی راز است که ثابت میکند “نزدیکتر” کاملا تحت تاثیر “کودک مدفون” نوشته شده است.
لااقل از داستانی کپی می کردید که مهرجویی آن را ترجمه نکرده باشد
اینکه توکلی به چنین گرته برداری اشاره نکرده و حتی الهاماتی که از این داستان گرفته را در تیتراژ نیاورده جای سوال دارد. اگر یک نویسنده فیلم اولی این کار را میکرد شاید می شد آن را به حساب بی تجربگی اش گذاشت اما توکلی که تجربه کافی در سینما دارد و در آثار قبلیش ابایی نداشته از اشاره به ذکر منبع چرا در این اثر منبع اقتباس را ذکر نکرد؟
شاید اگر توکلی از روی یکی از نوشته های کمتر شناخته شده این نویسنده که البته معادل فارسی هم ندارد گرته برداری می کرد و آن گاه نام مولف را نمی آورد منطقی تر بود تا کپی برداری از روی نمایشنامه ای که هم توسط داریوش مهرجویی و هم توسط آهو خردمند ترجمه شده و بسیاری از علاقمندان ادبیات آن را مطالعه کرده اند. حتی مهرجویی بهار سال قبل قصد روی صحنه بردن “کودک مدفون” را داشت که البته مجوز نگرفت.