سینماروزان: برخلاف تصورات، «خوک»مانی حقیقی که رونمایی خود را در جشنواره برلین انجام داد محصولی کاملا وفادار به نظام است و همان طور به نقد و تحقیر روشنفکری پرداخته که سالهاست مدیران فرهنگی نظام خواستار آنند؛ شاید به همین دلیل بوده که شهاب اسفندیاری از جمله نمایندگان اصولگرایان در شورای پروانه نمایش ارشاد هم به حمایت از فیلم پرداخته است.
به گزارش سینماروزان اما کیفیت «خوک» چطور است؟ و آیا یک کمدی است در امتداد «۵۰ کیلو آلبالو» دیگر محصول سازنده اش؟ به جز قرارگیری این فیلم در میان آثار قعرنشین ارزشیابی «اسکرین دیلی» نشریه سینمایی انگلیسی، روزنامه «شرق» در تحلیلی بر «خوک» با اشاره به فیلمنامه آشفته و مبهم کار، ضعفهای متن را آفتی دانسته از ابزوردنمایی.
متن تحلیل را بخوانید:
فیلم «خوک»، آخرین ساخته «مانی حقیقی»، اولین نمایش جهانی خود را این روزها در جشنواره برلین آغاز کرده است. «خوک» فیلمنامه آشفته و مبهمی مانند کار قبلی فیلمساز؛ یعنی «اژدها وارد میشود» دارد! تنها جذابیت هر دو کار، فیلمبرداری و فرم اجرائی کار است که در فیلم «اژدها وارد میشود» از تعلیق بهتری در ابتدای داستان برخوردار بود. این روزها بهسختی میتوان فیلمسازان مدرنی را در سینمای جهان پیدا کرد که تماشاگران را تا انتهای فیلم همراهی کنند!
اغلب دنبال «سینمایی نیمپز» هستند تا شاید از این طریق لقب «فیلمساز خاص»، آنها را نسبتبه بقیه متمایز کند. «پیتر اشتاین»، کارگردان شهیر و مدرن آلمانی، چندی پیش در یک سخنرانی اعتراض خود را اینگونه بیان کرد که «فراموشکردن مخاطب و عدم ارتباط با او این روزها دیگر به یک عادت تبدیل شده است»!
این «فراموشی یا همان خودشیفتگی»، آفتی است که کارگردانان زیادی را امروز تبدیل به جریانهای نویی در جهان تئاتر با سینما کرده است که اغلب در حال پوششدادن ضعف نوشتن خود با عناوینی مانند «ابزورد یا عبثنمایی» هستند. اکثر آنها آثار «بکت، یونسکو و آرابال» را در کتابخانه دارند یا در حال ترجمهکردن آنها هستند! فیلمهایی میسازند که از ریتم و پوشش ظاهری خوبی در فریب مخاطب برخوردارند، اما از لحاظ محتوایی چیزی برای گفتن ندارند! اکثر این هنرمندان باسواد و مدعی در کار خود هستند و بازی با کلمات را خوب میدانند، اما همین دانش زیادشان مانع بزرگی برای ارتباط برقرارکردن با مخاطبان بومی خویش شده است؛ شاید گذشت زمان این استعداد و قریحه خاص آنها را نشان دهد.
فیلم «خوک» نه مشکلی در فضاسازی دارد و نه در کارگردانی، اتفاقا عکسالعمل تماشاگران نسبت به موقعیتهای طنز فیلم، خوب شکل گرفته و در نمایش اول فیلم در جشنواره برلین مورد توجه نیز قرار گرفته است! مانی حقیقی از قدرت سازماندهی خوبی در فیلمهای خود برخوردار است، اما آنچه که فیلم آخر او را نچسب کرده، انتخاب همین نام «خوک» است که خیلی «دهنپرکن و مخاطبپسند است»، اما این نام چه ربطی به ستیز شخصیتهایی دارد که شیفته سینما هستند و تکتک توسط یک قاتل در حال کشتهشدناند!
درواقع مخاطب با «جدول حلنشدنی»ای مواجه میشود که واژه «خوک» در ستونهای آن پیدا نمیشود! پس بااینحساب اگر در نظام خطی داستان فیلم، قاتل روی پیشانی مقتولان نام گرگ را با چاقو حک میکرد، این فیلم باید «گرگ» نامیده میشد؟! مفهوم و نام کلی «خوک» همان عنصری است که در فیلم از سوی کارگردان فقط چیده شده است و به عمق نمیرود و در انتها مخاطب را با داستان قوامنیافتهای مانند کار قبلی فیلمساز مواجه میکند که بهراحتی فراموش میشود و با او از سالن بیرون نمیرود! تماشاچیان کمی میخندند و در انتها درکی از واژه خوک پیدا نمیکنند! اگر منظور کارگردان، شکلگیری همین ابهام و نارسایی بود، میتوانست نام فیلم را تنها حرف خالی «خ» بگذارد که شاید میتوانست فیلم خاصتری قلمداد شود.