سینماروزان: محکومیت قضایی محمد رسول اف(برادرزاده جلال رسول اف مدیرعامل بانک آینده) به یک سال حبس تعزیری با واکنشهای حامیانه چندی از سینماگران روبرو شد و به دنبال آن نیز تعدادی از سینماگران یک گردهمایی را برای حمایت از این کارگردان ترتیب دادند.
روزنامه اصولگرای “جوان” در تحلیلی بر این ماجرا و با خوب دانستن حمیت صنفی برای عبور از بحران مصادیقی از مشکلات بدنه سینما که حل آنها نیاز به حمیت صنفی دارد را برشمرد.
متن تحلیل این رسانه را بخوانید:
حمیت صنفی نه تنها بد نیست بلکه اگر برای کمک به بهبود امور رفاهی صنف باشد خیلی هم لازم و ضروری است.
بدنه سینمای ایران مدتهاست از مشکلات رفاهی اولیه رنج میبرد و فیالمثل هنوز که هنوز است و بیش از ۲۰ سال بعد از راه اندازی خانه سینما همچنان یک بیمه بیکاری برایشان تعریف نشده یا هنوز یک بیمارستان که هیچ حتی یک درمانگاه اختصاصی هم ندارند و در کل سال یک سبدکالای اولیه میانشان توزیع نمیشود و اینهاست که حمیت صنفی را میطلبد. با کمک ثروتمندان و نامداران سینما به ضعفای بیبهره است که امکان حل این مشکلات وجود دارد و میتوان برای ذرهای هم که شده سطح رفاهی بدنه سینما را ارتقا داد ولی چنین حمیتی را برای ارتقای رفاهی نمیبینیم و به ناگاه برای حمایت از یک محکوم قضایی است که تعداد زیادی از سینماگران متمول و سرشناس صف میبندند. چرا یکی از این صفها برای حل مشکل بیمه بیکاری سینماگران بسته نمیشود؟ چرا امثال فرمانآرا و فرهادی و بنیاعتماد و جعفر پناهی و… در کنار گردهمایی برای محمد رسول اف یک گردهمایی نمیگذارند برای حل مشکل بیمه بیکاری سینماگران؟
چرا زمانی که کلی حرف و حدیث و نقل قول درباره عدم توزیع منصفانه عیدی میلیاردی ارشاد میان بدنه سینما مطرح شد، هیچ کدام از این سینماگران شناخته شده پیشتاز شفافسازی در این باره نشدند و یک گردهمایی نگذاشتند برای مشخص شدن سرنوشت عیدی میلیاردی وارده به خانه سینما؟
یک بار دیدهاید یا شنیدهاید که یکی از این سینماگران در جهت ایجاد یک بیمه درمانی جامع برای سینماگران حرفی ولو در حد یک جمله زده باشد؟ حمیت صنفی خوب است ولی وقتی آب این حمیت نه برای کلیت صنف که برای یک اقلیت نزدیک به ثروت گرم میشود چه باید گفت؟
چرا نزدیک به ثروت؟ سینماگر محکوم توسط قوه قضائیه، برادرزاده مدیرعامل بانکی است که خود یا آقازادهشان در سالهای اخیر از برخی از همین سینماگرانی که حمیت صنفیشان گل کرده حمایتهای جانانهای داشتهاند. در این شرایط معلوم است که این حمیت صنفی گره میخورد به آن حمایتها!
بماند که بلافاصله بعد از این حمیت هم یک رسانه بریتانیایی نمایش آخرین فیلم این سینماگر محکوم را در کنداکتور قرار میدهد و این خود نشاندهنده آن است که یک اقلیت چه حمایتهایی را از داخل تا خارج نصیب خود کردهاند؟ همه اینها به کنار، کدام یک از حامیان این محکوم قضایی پاسخی دارند به این پرسش که او چگونه از تیزرسازی در یک دفتر پخش به ناگاه به فیلمسازی بدل شده که هر چه فیلم میسازد اکران نمیشود ولی باز سرمایه لازم برای تولید فیلم در اختیارش قرار میگیرد؟ این چه بیزنسی است که چنین تواناییای را به ایشان داده؟
حمیت صنفی یعنی اینکه بپرسند در شرایطی که صدها سینماگر مطرح در بیکاری مطلق به سر میبرند یکی مثل نامبرده چگونه و بر چه مبنایی همچنان شرایط تولید دارد؟ اگر ایشان به پلن اقتصادی خاصی رسیدهاند که باید آن را برای کلیت صنف تدریس کنند تا بقیه بیاموزند و اگر هم بحث اتصال به کانون ثروت است که این همه مظلومنمایی برای تکافتادگی بیمعناست. حمیت صنفی خوب است ولیای کاش قبل از آن حتماً به پرسشهای فوق پاسخهایی منطقی داده شود.