سینماژورنال: مدتهاست که کارشناسان اجتماعی از شیوع طلاق در میان زوجهای جوان خبر می دهند و درباره آسیبهای بعد از طلاق به جوانان هشدار می دهند.
به گزارش سینماژورنال این هشدارها در حالت کلی بیشتر به این سمت می رود که به جوانان درباره راهکارهای زندگی بعد از جدایی و تلاش برای ترمیم شکست ناشی از ازدواج اندرز دهند و کمتر کسی است که نقش اتفاقات مختلف جامعه در بروز طلاق را بررسی کند.
محمدهادی کریمی کارگردان و نویسنده سینمای ایران طی یادداشتی که به درخواست “اعتماد” نگارش شده برخی نقطه نظرات خود درباره طلاق را ارائه کرده است؛ جالب اینجاست که کریمی در این یادداشت “طلاق” را معادل فیلمی دانسته که در خلوت هنرمند خلق شده و در فضای مجازی آپلود می شود.
سینماژورنال متن کامل یادداشت محمدهادی کریمی را ارائه می دهد:
گريزي نيست
آمار طلاق در دقيقه، ساعت، ثانيه يا كسري از ثانيه… هر چه باشد، شوربختانه همه ماجرا نيست، به آن عدد بزرگتري را بايد افزود، همان، گروه كثيري كه طلاق عاطفي از مدتها قبل بين آنها صورت پذيرفته و به خاطر پارهاي ملاحظات يا ملاحظه بعضي مخاطرات علني و رسمي ثبت در دفتر نميشود و نكته قابل بحث، در هر دو گروه كامل جداشده و جداشدگان عاطفي، تعبيري است كه آنها از كاري كه كردهاند دارند كه اتفاقا با مفهوم لغوي طلاق به زبان عربي وفق و همساني عجيبي دارد.
چرا طلاق به معنای رهایی است؟
طلاق به عربي به معناي رهايي است؛ رهايي كه نتيجه گشوده شدن گرهي باشد در مقابل عقد كه مفهوم گره دارد و “طلقا” به اسيران رهاشده جنگ ميگويند؛ كساني كه به جاي مجازات آزاد و رها شدهاند و شوربختانه از ديد قريب به اكثريت اين عده طلاق همان رهايي است، گرهي از زندگي باز شده و اسير معركه جنگ رهاشده اما چرا؟
طلاق در آموزش و پرورش می شود بی علاقگی به درس و در هنر می شود خلق در خلوت و آپلود در فضای مجازی
انسان عصر حاضر دانايي نيمهتمامي دارد كه به او فرديت خاص خود را بخشيده است. آدم معاصر فرديتدار به دنبال حقوق خود است تا تكاليف خود. جامعهاي كه سازوكار مدرني دارد حتي اگر مدرنيته هم وارد تار و پود اجتماع نشده باشد حداقل مدرنيزه شده و در يك جامعه مدرنيزه سنتي كه در غياب مدرنيته به سر ميبرد هم فرديت آدمها حداقل از جانب خودشان به رسميت شناخته ميشود و اين آغاز نوعي رهاشدگي يا رهايي است كه چون موجي اوج ميگيرد و بر ساحل ساحتهاي مختلف ميتازد كه در زمينه خانواده ميشود طلاق، در آموزش وپرورش ميشود بيعلاقگي به درس و مدرك و مدرسهگريزي، در هنر ميشود خلق در خلوت با روح عريان و ناخودآگاه رها و آپلود آن در فضاي مجازي و… .
برای جامعه در حال گذار نمی توان نسخه ای پیچید
اما راهحل، متاسفانه براي اين جامعه در حال گذار نسخهاي نميتوان پيچيد.
بايد روح كلي جامعه به اين برسد كه شناختن فرديت براي آشنا شدن با حقوق و منافع شخصي و فردي، نقطهاي كه بشود پاياني براي آن متصور بود ندارد و حقوق با نيمه مكملش كه تكاليف باشد سرشته شده چرا كه حقوق هر فردي ميتواند عين تكاليف فرد ديگري باشد و بالعكس، حياط خانه اين بام آن ديگري است و گزير و گريز ديگري هم در قاموس طبيعت پيشبيني نشده، و رسيدن به اين روشنبيني نه به جبر و نه عنف صورت نميپذيرد و با سزارين نميتوان تولد آن را با تعجيل به پيش انداخت.