سینماروزان/محمدصادق عابديني: دوربين مستندسازي جوان براي اولين بار حقايقي را از پشت پرده شبكه «جم» بر ملا ميكند. تصاويري كه آرش سجادي حسيني در مستند «دوربرگردان» از فعاليت شبكه «جم» به تصوير كشيده است، به قول خودش يك مرصاد فرهنگي بوده؛ روايتي مخفيانه از زندگي رقتبار هنرمنداني كه با وعده پول و شهرت به «جم» پيوستهاند.
در آستانه رونمايي از اين مستند که محصول بسیج صداوسیما است، سجادي حسيني در گفت و گو با «جوان» درباره مستندش توضیحاتی داده و ادعاهایی را درباره مهاجران به جم بیان کرده است.
خيلي دير سراغ موضوع «جم» نرفتهايد؟
اين مستند يكسال است كه آماده رونمايي است، ولي بنا به مصالحي تا امروز رونمايي نشده است. «جم» امروز كه بياعتبار شده است را نميشود با «جم» پارسال كه اين مستند ساخته شد مقايسه كرد. آن زمان در تركيه كودتاي نافرجامي شده بود و ما نگران كساني بوديم كه هر چند انسانهاي موجهي نبودند و با يك رسانه معاند همكاري داشتند، اما باز هم ايراني بودند و زماني در ايران جزو همكاران ما بودند. در اين مستند سراغ زندگي آنها در تركيه و همكاريشان با جم و چگونگي زندگيشان رفتيم.
يعني در روزهاي كودتا براي اينكه بدانيد چه بر سر هنرمندان همكار با «جم» آمده، به تركيه رفتيد؟
بله، آنها رفته بودند كه از شرايط بد مالي و بيپولي نجات پيدا كنند و از گرفتاريهايي كه دچارش بودند دور شوند و در آن شرايط معلوم نبود چه بر سرشان خواهد آمد.
«جم» آن روزها شرايط ويژهاي داشت و حتي در داخل از رئيسجمهور ميخواستند اجازه دهد فيلمهاي سينمايي بدون محدوديت در «جم» تبليغ شوند!
شبكه تلويزيوني «جم» سال گذشته جزو رسانههاي بسيار تأثيرگذار و پرمخاطب شده بود، به امروزش نگاه نكنيد كه تأثير خودش را از دست داده است. آن زمان برو بيايي داشت و حتي عدهاي در ايران فكر ميكردند اگر تبليغات در «جم» نباشد فيلمهاي سينمايي در داخل كشور فروش نميكنند و تهيهكنندههاي سينما به اين ميانديشيدند كه چطور شبانه تيزر فيلمهايشان را براي پخش به دست «جم» برسانند.
در آن روزهاي كودتا رفتن به تركيه ريسك بزرگي محسوب ميشد، ميشود گفت خطر كرديد!
به هر حال سفر به كشوري كه آن زمان درگير كودتا بود و هنوز هم با وجود گذشت بيش از يكسال، شرايط ويژه در اين كشور حكمفرماست کاری مخاطرهآمیز بود. طبق اين شرايط ويژه ميتوانند هر كس را بدون دليل تا سهماه بازداشت كنند بدون اينكه از محل نگهداري وي كسي با خبر شود و تازه ميتوانند مدت بازداشت وي را بيش از سهماه نيز تمديد كنند. در آن شرايط فيلمسازي به عنوان يك خارجي به اين كشور رفتهاست و قصد ساخت مستند دارد، شرايط واقعاً حساس بود.
فكر نميكنيد اگر در آن شرايط دولت تركيه به فعاليتتان حساس ميشد، امكان بازداشتتان هم وجود داشت؟!
بله، دقيقاً، خيلي سخت ميشد در آن شرايط ثابت كرد كه براي ساخت مستند درباره يك موضوع ديگر به آن كشور رفتهايم! احتمالاً هم در صورت بازداشت چندين روز طول ميكشید تا قانع شوند كه اصلاً موضوع سفر و توليد مستند، كودتا نبوده است.
در روزهاي كودتاي تركيه، اولين برخوردتان با «جم» و كارمندانش چطور پيش آمد؟
واقعيتش اين است كه من «جم» را خيلي خوب ميشناختم. دليلش هم اين است كه يكي از اولين نفراتي بودم كه براي همكاري با من صحبت كردند و پيشنهاد ساخت يك سريال به من دادند، ولي به محض اينكه فهميدم چه شياداني در آنجا كار ميكنند و چه شارلاتانهايي هستند و ميخواهند چه موجي به راه بيندازند به ايران بازگشتم.
پيشنهاد همكاري با «جم» چه موقع به شما ارائه شد؟
تقريباً چهار سال پيش بود و ششماه بعد از آن ملاقات بود كه «جم» شروع به تبليغات گسترده براي جذب هنرمندان كرد و متأسفانه خيليها را جذب كرد.
خب آن روز كه برگشتيد همين موضوع را به ديگران هم ميگفتيد!
در بازگشت به ايران دقيقاً شبيه گنگ خواب ديده شده بودم، يعني چيزهايي كه ديده بودم را نميدانستم چطور به بقيه بگويم كه باور كنند با موجي كه «جم» به راه خواهد انداخت آنهايي كه شنا بلند نيستند، غرق ميشوند.
وقتي دوباره به تركيه رفتيد و با «جم» مواجه شديد، چقدر تغيير كرده بود؟
در زمان كودتا وقتي به «جم» رفتم، شبكهاي با ۶۰۰ كارمند بود كه بيشترشان را از طريق آگهي و اين جور مسائل جذب كرده بود.
در مستند با كارمندهاي «جم» مصاحبه داشتيد؟
خيلي از آنها در اين مستند براي اولينبار درباره شرايط زندگيشان در تركيه و كار در «جم» صحبت ميكنند.
چطور راضي شدند از شرایط كار براي «جم» صحبت كنند؟
به هر حال بسياري از اين افراد به خاطر نبود مديريت صحيح فرهنگي در كشور كه نتوانسته است شرايط را براي توزيع مناسب و عادلانه كار براي هنرمندان درجه ۲ و ۳ مهيا كند، مجبور شدند به تبليغات «جم» در ايجاد يك مدينه فاضله اعتماد كنند و از كشور بروند. كساني كه فكر ميكردند با آزاديهاي ظاهري كه در تركيه وجود دارد به قبله آمالشان رسيدهاند، ولي در همان يكي، دو هفته اول متوجه اشتباهشان شده بودند. با اين وجود مديريت شبكه «جم» كاري كرده بود كه آنها هيچ راه بازگشتي براي خودشان متصور نشوند و همه پلهاي پشت سرشان را خراب شده ببينند. براي همين تلاش ميكردند تا ظاهر را حفظ كنند و همه چيز را در ظاهر خوب جلوه دهند.
چه چيز از شرايط كاري در «جم» بيشتر در نظرتان پر رنگ بود؟
ميشود گفت «جم» نوعي بردهداري نوين ايجاد كرده بود. بردهاي فرهنگي كه حتي نميشود نام آن را استخدام ناميد چون بعضاً تا ششماه هم حقوق آنها را پرداخت نميكردند و در شرايط رقتباري كه ايجاد كرده بودند، هر گونه سوءاستفادهاي از آنها ميكردند. افراد وادار ميشدند كه تن به هر كاري بدهند و حتي براي اينكه گشنه نمانند مجبور ميشدند بروند ماهيگيري كنند و با خوردن ماهي زنده بمانند.
گفته ميشود فيلمبرداري به صورت مخفيانه بود، آيا منظور از مخفيانه همين گفت و گوهاست؟!
بله، حرفهايي كه در اين مستند گفتهاند را به هيچ وجه در گفتوگوهاي عادي نميزدند، اما وقتي به آنها نزديك شديم و خبري از دوربين و مصاحبه رسمي نبود، تازه درد دلشان شروع ميشد و ميناليدند.
افرادي كه با آنها صحبت شده است، الان كه متوجه توليد مستند شدهاند، واكنشي نشان ندادهاند؟
از وقتي تيزرهاي مستند پخش شده، شروع به واكنش كردهاند، از صبح مداوم دارند تماس ميگيرند و ميگويند ماجرا چيست؟ چه چيزي شده؟ و چه چيزي قرار است پخش شود؟
چه جوابي به آنها دادهايد؟
گفتم بالاخره بايد يك جايي جلوي افرادي ايستاد و نگذاشت كه آب به آسياب دشمن بريزند. به آنها ميگويم توليد اين فيلم يك مرصاد فرهنگي بوده است براي آنهايي كه دارند نامردي ميكنند! جالب است كه هنوز فكر نميكنند كارشان وطن فروشي است.
بیخیال بابا
دیگه ماهیگیری از شدت گشنگی هم از اون جوکاااس
این اقا اومد ترکیه و با چند نفر درددل کرد
و حرفی هم از ساخت مستند نزد
واقعا که باعث تاسفه حالا رفته اون حرفا رو فیلم کرده
اخلاق حکم میکرد که از اونا اجازه میگرفت
خوشم میاد این بنده خدا خوب بلده جوری حرف بزنه که سفارش دهنده خوشحال بشه
حالا مثلا ما که موندیم اینجا داره بهمون خوش میگذره
خیلی هنر کنیم سالی یک یا دو کار پیدا کنیم
از سینما تا تلویزیون شده باندبازی
و اگه تو باند نباشی کار نمیدن
اگه واقعا اقای سجادی حسینی حسن نیت دارن باید این بیکاری و دلایل مهاجرتو هم تو فیلمش میاورد
وگرنه فیلمش میشه سفارشی مثل ده تا و صد تا فیلم سفارشی دیگه
چند روز پیش تیزر مستندی به نام دوربرگردان با موضوع شبکه جم به شکل عجیبی پخش شد و وعده اکران در روز سه شنبه در خانه هنرمندان داده شد و از آرش سجادی حسینی به عنوان سازنده و بسیج صدا و سیما به عنوان سفارش دهنده نام برده شده بود.
در یک مصاحبه هم کارگردان از این فیلم به عنوان یک مرصاد فرهنگی نام برده بود.
واقعا نمیدانم ساخت یک فیلم به شکل مخفیانه و بدون اطلاع افرادی که در فیلم حضور دارند از نظر شرعی ، فرهنگی و انسانی کار درستی هست یا نه که یک ارگان دولتی با استفاده از پول بیت المال اقدام به ساخت این جور کار کرده، اصولا حتی اگر در جایی تصویری از صورت یک قاتل یا دزد قرار هست پخش بشه صورت اون شخص شطرنجی میشه یا به شکلی پوشیده میشه ، ولی حتی همین اتفاق در این فیلم نیفتاده است . و حتی به اندازه دزد و قاتل به حریم این آدمها احترام گذاشته نشده است.
من یکی از همون آدمهایی هستم که مدتی در جم کار کردم ، دو ساله همه جوره مورد سرزنش روزنامه ها و سایتها و مدیران قرار گرفتیم که ما وطن فروش بودیم و هنرمند درجه پایین بودیم و اصلا از نظر اونها آدم مهمی نبودیم.
در این مدت هیچ کسی یکبار نگفت چرا رفتین؟ دردتون چی بوده ؟ فقط تهمت شنیدیم و تهدید و حتی یکنفر نخواست یکبار واقعیتها رو پیگیری کنه ، مدیران فرهنگی ما که عامل اصلی این اتفاق بودن پشت این تهمتها پنهان شدن و ترجیح دادن سکوت کنن تا یک وقتی کسی آنها را محکوم نکند.
امیدوارم مدیران بدونن و یادشون باشه امثال من ده سال بارها و بارها به دفاتر مدیران سینمایی، صدا و سیما ، سازمانهای دولتی مراجعه کردم کمک کنن مثلامستندی که پروانه ساخت گرفتم و اتفاقا موضوع بسیار زیبای مذهبی داشت رو بسازم ، تمام درخواست من کلا بیست میلیون تومان بود برای این فیلم که متاسفانه برای من که پدر و عمو و فامیل بالا دستی نداشتم و سفارشی هم نبودم این بودجه کلا تعلق نمیگرفت ، وقتی با مدیری صحبت میکردم طوری گریه و زاری میکرد که اصلا در مملکت بیست میلیون تومان پول وجود نداشت ، دو سال و نیم بیکاری در سینما را در حالی که زن و بچه داشتم کدوم یکی از مدیرها فهمیدن ، اونها نمیفهمیدن چون ماهیانه حقوقشون رو میگرفتن ولی یکبار هیچ کسی از مدیران فرهنگی این مملکت نپرسید آیا این حقوقی که میگیری در قبالش وظیفه ات رو درست انجام میدهی؟, آیا آدمهایی که تو به خاطر آنها حقوق میگیری نان شب در سفره دارند ؟ آیا عید نوروز را آبرومندانه گذراندند؟ و خیلی آیاهای دیگه که هیچ وقتی از مدیران پرسیده نشد ، من از مدیران عزیز سوالی دارم؟ در حالی که دو سال و نیم بیکار باشی و خسته از سالها پشت در ماندنهای اتاق مدیران باشی و هیچ فامیل و دوست و برادر و پدری هم نداشته باشی که کار سفارشی بهت بدن یا سفارش کنن مشغول کار بشی ،در اون شرایط به شما پیشنهاد همکاری در یک شبکه در خارج از کشور داده شود بعد از دو سال بیکاری و در حالی که میدونی قرار هم نیست حالا حالا ها بهت توجه بشه جواب شما به این پیشنهاد کاری چگونه هستش؟
کدام یک از شماها از یکنفر از هنرمندان و به خصوص عوامل پشت صحنه سوال کردین مشکلی دارین یا نه ، چطوری دارین با بیکاری روزها رو میگذرونید… ولی در عوض بینهایت بعد از همکاری ما با شبکه جم مصاحبه کردین ،چون تنها راه فرار از حقیقت محکوم کردن امثال ما بوده در حالی که خود شما محکوم بودین وباید پاسخ میدادید چطور مدیریت کردین که این اتفاقها افتاده .
مجدد برمیگردم به آرش سجادی حسینی کارگردان مستند دوربرگردان ، تو بلد بودی با رابطه و ارتباط ،پولی از بیت المال بگیری و مدتی رو در آنتالیا خوش بگذرونی و با گول زدن رفقای خودت فیلمی ناجوانمردانه بسازی و پول مملکت رو اینبار به این شکل به هدر بدی ولی قطعا تو شناگر خوبی هستی سوار این موج میشی و حتما به زودی یک پروژه چرب و بزرگ با بهانه توقیف این فیلم مستند از یک ارگان دولتی میگیری و باز هم با شعار ساخت مرصاد فرهنگی روزگار رو میگذرونی??? قطعا اگر من هم ارتباطات تو را داشتم و میتونستم برای یک موضوع بی اهمیت بودجه بگیرم در مملکت خودم میموندم و با خانواده ام در به در یک کشور دیگر نمیشدیم ، مرصاد فرهنگی این چیزی نیست که تو ساختی و در عجبم کاملا مشخص هست مدیر کم سن و سالی که با کمترین تجربه بودجه اینجور فیلمها رو امضا میکنه اگر به شرع و مذهب اعتقاد داشته باشه باید بدونه تجسس مخفیانه در زندگی شخصی آدمها پیگرد قانونی داره در هر جای دنیا ، و ما به زودی با کمک چند وکیل پیگیر این اتفاق خواهیم بود و همچنین سخنی با مدیرانی که این نامدیران ناپخته وسفارشی رو بر مسند کاری گذاشتن که در قد و قواره آنها نیست ، لطفا لطفا تمام کنید این بازیهای رابطه ای رو ، لطفا اگر قرار هست انتخابی کنید بر اساس لیاقت افراد باشه نه سفارش آنها