سینماژورنال: با درگذشت فريبرز صالح اين سوال بيش از پيش در اذهان مخاطبان سينماي ايران دوباره زنده شد كه چرا فيلمسازي چون صالح كه در سال ٦١ مي تواند فيلمي چون “سفير” را با امكانات و بضاعت هاي آن روز سينما بسازد ديگر در طي دهه هاي بعد عليرغم قوت جسماني و سلامت بدني و فكري خانه نشين ميشود و بعد از ماجراي كنار گذاشتنش از سريال “شيخ مفيد” و گماردن دستيارش به جاي او ديگر در تلويزيون و سينما نتوانست كاري انجام داده و تجربياتي معدود را در سيماي شهرستانها آن هم لابد براي اينكه از حرفه اش دور نماند از سرگذراند.
به گزارش سینماژورنال به راستي آن آغاز شكوهمند چرا به اين اعتزال و يا اعراض خودخواسته صالح از بودن در عرصه سينما انجاميد؟ چرا فيلمسازي كه وقتي “سفير” را مي ساخت و با جلوه هاي ويژه ميداني اش كه با آن امكانات اندك آن زماني فراهم آمده بود زبان تماشاگر را به تحسين فيلم باز ميكرد خود دو طي سه دهه بعد زبان از سخن عامدانه فرو بست و هيچ نساخت؟!
آن هم وقتي فيلم فاخرسازان و تاريخي مذهبي سازان امروز ، زماني كه او فيلم “سفير” را در بهترين شكل ممكن آن زمان اجرا و پرداخت كرده بود هنوز دوربين فيلمبرداري را از نزديك نديده بودند؟
حسادت همکاران به کارگردانی که کارش را درست انجام داده بود
حالا كه فريبرز صالح از ميان همكارانش رخت بر بسته شايد بتوان راحت تر درباره شنیده های مرتبط با اين كنار گذاشته شدن يا كنار كشيدن صحبت كرد؛ چيزي كه تا زمان حيات وي صحبت درباره آن كار عبثي مي نمود كه اگر ميخواست خود در آن باره صحبت مي كرد.
حقيقت آنكه فريبرز صالح در سالهاي آغاز انقلاب اسلامی و شكل گيري دوباره سينما محسود همكاران خود واقع شد.
“سفير” فيلم استانداردي با داستان پردازي محكم و مضموني عاشورايي بود كه ناگهان نام صالح را به عنوان تكنسيني كه در اروپا دوره كارگرداني ديده و سالها مدير دوبلاژ بوده ، در قامت فيلمسازي كه بلد كار است و در مضمون مورد علاقه سفارش دهنده دولتي اش هم دخل و تصرفي نمي كند و پاي هيچ دار و دسته سياسي فعال آن روزها را به مضمون تاريخي اش باز نمي كند، بر سر زبان ها افتاد و همين باعث آن شد كه یکی دو فيلمساز مطرح پيش از انقلاب كه سابقه مديريت دولتي در دوران جدید را هم داشتند و گذشته فيلمسازي شان در رژيم شاه معترضانه مي نمود زبان به اعتراض بگشايند كه چرا بايد در به روال گذشته بچرخد و سازنده “دام نامرئي” اين بار براي يك نهاد انقلابي فيلمي پر هزينه بسازد؟!
“دام نامرئی” پیش روی فریبرز صالح
اما ماجرای “دام نامرئي” كه دامي نامرئي براي به حاشيه رانده شدن صالح شد چیست؟ “دام نامرئي” فيلمي بود كه صالح در تلويزيون پيش از انقلاب ساخته بود و گویا سفارش دهنده اصلی تولید فیلم، شاخه ای از سازمان امنیت آن زمان بود؛ فيلمي كه داستانش به يك پرونده واقعي باز مي گشت.
داستان جاسوسي يكي از امراي ارتش به نام تيمسار مقربي كه همكار سازمان اطلاعات اتحاد جماهير شوروي (كا.گ.ب)بود و درست در لحظه مخابره بخشي از اطلاعات به روسها در دام ماموان اطلاعاتي ايران مي افتد و رازش برملا مي شود، تيمسار مقربي اعدام مي شود.
سازمان امنيت طاغوت به خیال خود با سفارش ساخت اين فيلم هم مي خواست خودي نشان داده و خود را در قياس با فعاليت سازمان هاي مشابه برتر جلوه دهد و هم از طريق ديدن اين فيلم به كاركنان خود آموزش دهد اما زهی خیال باطل که این تبلیغات دروغین نه تنها برایش سودی نداشت که به ضرر کارگردان اثر هم تمام شد.
هر چه بود “سفیر” فقط یک سفارش نبود
اين فيلم را فريبرز صالح مي سازد و البته که همین برایش گافی میشود تا علیرغم تلاش برای تغییر مسیر و همگامی با انقلاب در “سفیر” وی در نهایت با كنار رفتن مديراني كه به صداقت و سلامت كاري او اعتماد داشتند و شهادت برخي ديگر چون شهيد كلاهدوز که گویا از تولیدکنندگان اولیه “سفیر” بود، نتواند در شكل گيري سينمايي كه بنياد فارابي آن را پايه گزاري مي كند، با حضور مديران جديد فعاليت و حضور لازم را داشته باشد.
هر چه شد و هر چه گذشت نمي توان كتمان كرد كه او “سفير” را به عنوان تنها يك سفارش نساخته بود كه اگر اينطور بود هرگز بر دل مخاطبان آنگونه نمي نشست كه بعد سه دهه نماهاي بيشماري از فيلم يادشان مانده باشد و ملودي موسيقي اش به گوششان آشنا مانده و شعرش را زير لب زمزمه كنند: بيا اي تكسوار جاده عشق/ رهاكن از بندهامان/بتاب اي چشمه خورشيد خونرنگ/رها كن زين شب تيره، رهامان
دیدگاهها 1