سینماژورنال: اکبر گلپایگانی معروف به گلپا از جمله خوانندگان پیشکسوت موسیقی ایرانی است.
به گزارش سینماژورنال گلپا جزو آن دسته از هنرمندان ایرانی است که همواره سعی کرده بی درگیری در سیاسی بازی های مرسوم در میان برخی از اهالی مسیر خود را صرفا به عنوان یک هنرمند مستقل پی گیرد.
این خواننده اصیل در تازه ترین گفتگویش که با عسل عباسیان در “شرق” انجام شده کوشیده به برخی از ویژگیهای شخصیتی اش در قالب سخنانی کوتاه اشاره کند.
شاید جالب ترین و در عین حال عجیب ترین جای این گفتگو مربوط باشد به جمله ای از گلپا که می گوید برای الهام گرفتن در فعالیت هنری اش به فرانسه سفر می کند!!!
سینماژورنال متن کامل گفته های گلپا را ارائه می کند.
هر شب ساعت٩:٣٠ میخوابم و صبح روز بعد ساعت ٢٠ دقیقه به شش بیدار میشوم
– ساز زندگیام کوک است چون: برنامه منظمی دارم. هرشب ساعت٩:٣٠ میخوابم و صبح روز بعد ساعت ٢٠ دقیقه به شش بیدار میشوم، ورزش میکنم و بعد میروم سراغ پیانو و هرروز بهدنبال یک زندگی نو و یک خلق تازهام.
تدوین مدولاسیونهایی برای مرکبخوانی
– اینروزها مشغول هستم به تدوین مدولاسیونهایی برای مرکبخوانی. من به همراه عدهای دیگر از هنرمندان بزرگ مثل فرهنگ شریف، انوشیروان روحانی و… در حال تدوین یک فرمول برای مرکبخوانی هستیم.
شهرت و پول تأثیر بدی بر جوانان گذاشته
– موسیقیای که بهتازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشت یا برایم جالب بود؟ من همواره از مواجهه با یک موسیقی ناب و اصیل متأثر میشوم، بنابراین نمیتوانم فقط از یک اثر بهعنوان اثری که برایم جالب بوده نام ببرم اما نکتهای که در کار بعضی جوانها میبینم این است که شهرت و پول تأثیر بدی بر آنها گذاشته و برخی از آنها را از انجام کار جدید و زحمتکشیدن منصرف میکند و راحتطلبشان کرده.
برای الهامگرفتن در فعالیت هنریام میروم به فرانسه، پاریس و یونسکو!
– برای الهامگرفتن در فعالیت هنریام میروم به: فرانسه، پاریس و یونسکو. در پاریس، بهجز یونسکو، سازمانهای مختلفی هست که روی اصالت آدمی کار میکنند و من برای الهامگرفتن همیشه به آنها رجوع میکنم.
هنر عبارت است از چیزی که با روح مردم و احساس آنها درآمیخته
– اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم هنر عبارت است از: چیزی که با روح مردم و احساس آنها درآمیخته. امروز جهان دهکده کوچکی شده. یک زمان سفر به مشهد یک هفته طول میکشید، الان ٥٠ دقیقهای به مشهد میرسید. امروز ماهوارهها به کرات مختلف میروند. ما باید هنرمان را با روحیه مردم زمانه تطبیق دهیم و این جوانی و نیرو میخواهد.
هروقت عصبی و ناراحت باشم…
– موزیسینی که تمایل دارم با او ناهار بخورم؟ هروقت عصبی و ناراحت باشم، مینشینم یکساز سولوی پرویز یاحقی، فرهنگ شریف، جلیل شهناز یا حسن کسایی را گوش میکنم و سرشار از سرخوشی و نشاط میشوم. به خدا نزدیک میشوم. نیرو میگیرم. «ناهار» خیلی کوچک است در مقابل اسم این بزرگان. من با موسیقی این بزرگان، در بدترین لحظههایم همراه میشوم و با آنها معاشرت میکنم.
دکتر برومند هم حق پدری بر گردن من دارد
– بزرگترین معلمم: اول پدرم و بعد هم نورعلیخان برومند بود. دکتر برومند هم حق پدری بر گردن من دارد. او پدر عرفانی من است که ٩ سالونیم شاگردش بودم.
اگر هم موزیسین نمیشدم، حتما کار هنری میکردم
– چهکاره بودم اگر کسی نمیشدم که حالا هستم؟ باز هم موزیسین میشدم. اگر هم موزیسین نمیشدم، حتما کار هنری میکردم. هروقت دلم بگیرد، میزنم زیر آواز و برای خودم میخوانم: «ای خدا این وصل را هجران مکن» و تمام زندگی و عرفان در این جمله است.
همه دنبال پولدرآوردن هستند
آن سالها خواننده گلهای جاویدان بودم و ١٧ سال آواز خواندم، آن هم با هنرمندانی همچون احمد عبادی، مرتضیخان محجوبی و آقای ورزنده. آرزویم این است که این نسل و اصالتشان دوباره تکرار شود. اما کو؟ همه دنبال پولدرآوردن هستند. پول هم البته بد نیست. هنرمند هم احتیاج دارد خوب زندگی کند اما در کنار یک هنر اصیل. مگر امثال کسایی با اصالت و شریف و زیبا زندگی نکردند؟
مرا عاشق و شیدا، واله و رسوا تو کردی
– محبوبترین قطعه موسیقی زندگیام؛ آهنگی است که آقای تجویدی تنظیم کرد و بنان هم خواند: مرا عاشق و شیدا، واله و رسوا تو کردی… .