سینماروزان: ربط دادن محصولات هنری به سیاست و دستاویز کردن اشارات سیاسی برای بولد کردن محصول، بازی دوطرفهایست که سالهاست هم رسانه های سیاسی و هم هنرمندان سیاسیباز گرفتار آن هستند.
در این اوضاع و احوال اینکه روزنامه اصولگرای «جوان» تحلیلی بر یک کمدی-روستایی روی پرده با نام «خجالت نکش» را مجالی کند برای ارائه سخنانی که شاید جایش در صفحات اقتصادی و سیاسی این روزنامه باشد چندان عجیب نیست.
متن تحلیل «جوان» بر «خجالت نکش» را بخوانید:
«خجالت نكش» در واقع هجو يكي از اصليترين شعارهاي سياسي سالهاي اخير كشور است. از ديد فيلمساز تبلور اين شعار صرفاً در قدرت جنسي مرد ايراني و توانمندي او در باروركردن ناخواسته همسرش تبلور پيدا مييابد. عيار «ما ميتوانيم» زن و مرد ايراني در همين حد است و تازه اين دو آنقدر عقل هم ندارند كه در مواقع لزوم از توليد مثل ناخواسته جلوگيري كنند. به عبارت ديگر ايراني جماعت در توليد مثل نيز بيعقل است چه برسد در توليد صنعتي.
حامله شدن ناخواسته يك زن پا به سن گذاشته و چالش برانگيز شدن اين مسئله پيش از اين در فيلم «دعوت» ابراهيم حاتميكيا با ديدگاهي بجا مورد پرداخت قرار گرفته بود به شكلي كه زن ايراني در آن فيلم اساساً نه تنها مورد تمسخر قرار نگرفت بلكه كاملاً كرامت مادر ايراني در نظر گرفته شده بود با اين حال فيلم «دعوت» نيز در برخي پلانها ناخواسته خنده را بر لب مينشاند اما هرگز تن به مضحكه كردن نميداد اما در «خجالت نكش» فيلمساز عامداً هرآنچه را كه احساس كرده ميتواند مايه تمسخر و خنده شود دستمايه قرار داده است.
«خجالت نكش» هجو زندگي روستايي در ايران است و از اين نظر نيز جفايي به اين قشر مظلوم و ريشه دار محسوب ميشود اما فيلمساز فيلم اولي ما تيرخلاص را آنجايي ميزند كه به موضوع فرزندآوري نيز نگاهي حقارت آميز ميكند. اساساً فيلم حول همين مسئله ساخته شده است و گويي ايده فيلم بر اساس يك تسويه حساب سياسي با طبقه يا قشري شكل گرفته كه موضوع يارانه براي آنها به نسبت ديگر طبقات اهميت بيشتري دارد. فيلمساز ظاهراً به انگيزه انتقام از قشر يارانه بگير فيلمش را ساخته است و فيلم هجو رأي اقشاري است كه به انگيزه مطالبات معيشتي در معادلات سياسي تأثيرگذار هستند. اينكه از زبان يكي از كاراكترها مدام كودكان با عنوان يارانه بگير صدا زده ميشوند از همين معنا حكايت دارد. شما با ديدن «خجالت نكش» دقيقاً پي ميبريد كه ايراني جماعت حتي در توليد مثل هم عقل ندارد. خب اين پيام در دوره بحران اقتصادي كشور قرار است روي نسل جوان كشور دقيقاً چه تأثيري بگذارد. رضا مقصودي با فيلم «خجالت نكش» به جا انداختن كدام ديدگاه كمك ميكند. اينجا اگر بخواهيم صرفاً نگاه هنر براي هنري خود را غلبه بدهيم بايد بگوييم فيلمساز در خلق موقعيتهاي كميك موفق عمل كرده است. بله اما به چه قيمتي. آيا اين فقط سياستگذاران فرهنگي هستند كه با ناتواني در مديريت بودجههاي اين بخش شرايط فرهنگ را دچار ضعف كردهاند يا اساساً ميتوان سينماگران را نيز در ايجاد وضعيت فرهنگي كشور گناهكار قلمداد كرد.
اينكه مخاطب ايراني با ديدن فيلم «خجالت نكش» از ايراني بودنش خجالت بكشد و در شرايطي كه اوضاع اقتصادي كشور به دليل ضعف مديريت دولت ليبرالها روز به روز بحرانيتر ميشود بيش از پيش تحقير شود و تمسخر شدن خود و ملتش را به نظاره بنشيند لابد به خاطر غلبه نگاه ايدئولوژيك و بيتوجهي به قاعده هنر براي هنر در وجود او ايجاد شده است، البته مخاطب به موقعيتهاي فيلم «خجالت نكش» ميخندد و احتمالاً شادمان هم از سينما بيرون ميآيد اما بايد كاري كه فيلم با ناخودآگاه او ميكند را نيز جدي گرفت.
خيليها شايد بگويند «خجالت نكش» كمدي شريفي است، چون براي مثال سادگي و خلوص و طراوت روستايي را به جاي شهر براي روايت داستانش انتخاب كرده يا براي خنداندن زياد از شوخي جنسي استفاده نكرده(كه كرده) اما بايد تأسف خورد براي آنهايي كه صرف لهجه دهاتي و خانه روستايي و كم بودن ارجاعات جنسي را براي يك اثر كميك كافي ميدانند. در كشوري كه به زعم فيلمسازش حتي پير زن و پيرمردها فهم كافي از مهارتهاي زناشويي و جنسي ندارند واضح است كه سياستمداران دولتي بايد زير بار اسنادي چون ۲۰۳۰ براي آموزشهاي جنسي به كودكانش بروند. «خجالت نكش» اما به لحاظ كارگرداني نيز بيشتر به يك تله فيلم تلويزيوني شبيه است. با اين حال قابليتهاي آن در پرداخت شخصيت و فيلمنامه نسبت به ديگر آثار كمدي در حال اكران را نميتوان انكار كرد.