سینماروزان: زری خوشکام یا زهرا حاتمی همسر بازیگر علی حاتمی است؛ بانویی که بعد از آشنایی و ازدواج با علی حاتمی زندگی قبلی را فراموش کرد و فقط در آثار همسر ایفای نقش کرد. بانویی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ممنوع التصویر شد ولی ماند تا بالاخره در سالهای اخیر که فرصت ایفای نقش در برخی آثار سینمایی را پیدا کرده است.
«سیمای زنی در دوردست»، «در دنیای تو ساعت چند است» و «شعله ور» سه فیلمی هستند که زری خوشکام بعد از رفع ممنوع التصویری در آنها ایفای نقش کرده است؛ فیلمهایی که هیچ کدام با اقبال عام مخاطبان روبرو نبوده اند و برای همین شاید هنوز خیلیها نفهمیده اند که زری خوشکام به عرصه بازیگری بازگشته است.
زری خوشکام به تازگی در گفتگویی تفصیلی با «شرق» روایتی دردناک ارائه داده از روزهایی که به همراه همسرش درگیر ساخت سریال «هزاردستان» بوده است. خوشکام بیان داشت: در طول ساخت سریال «هزاردستان/تهران روزگار نو» که اول اسمش جاده ابریشم بود، بسیار زیاد بر ما سخت گذشت. هنوز انقلاب نشده بود که برای ساخت دکور با علی به ایتالیا رفتیم. علی آنجا دفتری گرفت و دکوراتورهای ایتالیایی ماکتهای دکور را ساختند، اما انقلاب که شد هیچکدام حاضر نشدند به ایران بیایند و این دکور بعدها توسط زندهیاد خاکدان در ایران اجرا شد. کار بهلحاظ تولید هم بسیار سخت بود بهخصوص برای بازیگرها با آن گریمهای عجیب و لباسهای متفاوت. پارتنر مقابل من آقای انتظامی بود. ایشان ساعت پنج صبح دنبال من میآمدند و با هم به طرف کاخ گلستان میرفتیم. قبل از رسیدن به کاخ با صحنههای وحشتناکی مواجه میشدیم که تمام حس و حال بازیگری و فرورفتن در نقش را از ما میگرفت، باید مدتها تمرکز و گاهی گریه میکردیم تا کمی از تألمات و تأثر درونیمان کم میشد. گریم سختی هم داشتیم و لباسها هم واقعا دردسر داشت؛ آقای انتظامی را باید خیلی چاق میکردند و من را لاغر.
خوشکام افزود: به اواسط کار که رسیدیم تغییر پیاپی مدیرعاملها و مسئولان و مدیرهای شبکه شروع شد، پول نمیدادند و پروژه بهسختی پیش میرفت. هر دوره با آمدن مدیرعامل جدید، دستور تازهای صادر میشد و با آمدن نفر بعد دستور دیگری میآمد. همینطور ماهها کار به تعویق میافتاد. همه سختیها را تحمل کردیم اما مشکل اصلی از جایی شروع شد که نامهای از طرف مسئولان سازمان به علی رسید که بهجای این بازیگر باید از بازیگر دیگری استفاده کنید. من ممنوعالتصویر شده بودم و علی مانده بود که چه کار باید بکند. اگر میخواست صحنه را حذف کند، به کل داستان لطمه میخورد. به علی خیلی سخت گذشت ولی به من خیلی بیشتر، ناراحت شدم. خیلی گریه کردم، چون رفتن جلوی دوربین و صدای دوربین (آن روزها دوربینها صدا داشتند) من را منقلب میکرد. ماهها و سالها افسرده شدم. علی اول زیر بار این دستور نرفت، اما نمیشد کاری کرد، قصه را تغییر داد و در نهایت همه صحنهها سانسور شد. بعد از اینهمه قیچیخوردن، علی توانست یکجورهایی سر و ته قضیه را هم بیاورد. حالا بماند که سریال روی آنتن هم دچار همین بگیروببندها شد. قصه اصلی اصلا چیزی نبود که نمایش داده شد. با وجود اینکه از ابتدا در جریان متن بودم و تمام فیلمنامه را خودم تایپ کردم، اما من اصلا از قصهای که نمایش داده شد سر درنمیآوردم.
زری خوشکام ادامه داد: داستان اصلا به این شکل نبود و چیز دیگری بود. داستان این بود که امین اقدس دختر رضا خوشنویس بود و بعد خانمظفر عاشقش میشد و او را برای پسرش خواستگاری میکرد. من نقش امین اقدس را داشتم. حتی ۵۰ هزار تومان پول من را سازمان خورد. آن زمان مشغول ساخت آلونکی بودم، علی سر صحنه آجر کم آورده بود، از من خواست که هرچه سریعتر آن را سر صحنه بفرستم که در نهایت هیچ پولی بابت آن پرداخت نکردند… قرار بود خانهای بسازم تا سقف بالای سرمان باشد. چون همیشه اجارهنشین بودیم، آن خانه هم طی زمانی که شهرک (سینمایی) ساخته میشد ۱۰ تا ۱۲ سال طول کشید و چون با بیپولی پیدرپی مواجه بودیم دائم کار میخوابید و کارگرها پولشان را میخواستند.
همسر علی حاتمی افزود: سریال با بیپولی زیاد ساخته شد و در نهایت هم دستمزد علی حاتمی را نپرداختند. او هم گفت بهجای دستمزد، دو فیلم از سریال درمیآورد که در نهایت موافقت شد. برای آن دو فیلم هم یکی از دوستان عزیز ما پیگیری کردند و حتی من تمام موسیقیها را در اختیارشان قرار دادم اما حتی یک ریال از آن فیلمها را هم ندیدیم.
خوشکام با اشاره به روزهای ممنوع التصویری بیان داشت: وقتی ممنوعالتصویرم کردند، خیلی غصه خوردم که آخر به چه دلیل؟ زنی که اینقدر از خودگذشتگی داشته چرا باید از کاری که عاشقانه دوستش دارد محروم شود؟ من که قبل از انقلاب اسلامی ۵۷، در خودم انقلاب کردم، آن زمان دستمزدهای ۲۰۰هزارتومانی را نپذیرفتم و خیلی کارها کردم که فقط زندگیام را حفظ کنم!! بعد از ممنوعالتصویری نمیتوانستم از سینما دور باشم. درست است که همسر علی حاتمی و در متن همه وقایع بودم؛ اما دوست داشتم کاری انجام دهم. سر فیلم «کمالالملک» تصمیم گرفتم غذای سر صحنه را درست کنم. زمان ما غذاها با هم فرق میکرد. غذای کارگردان و هنرپیشههای نقش اول و دوم با غذای عوامل صحنه فرق داشت اما من این قانون را شکستم و گفتم همه باید یک نوع غذا بخورند. به اتفاق دو دوست عزیزم از هفت صبح مشغول کار میشدیم و غذایی کمحجم اما پرانرژی و با کیفیت عالی برای سر صحنه آماده میکردیم و به همراه دسر و نوشابه داخل جعبههای بسیار شیک و زیبایی که علی طراحی کرده بود، سر صحنه میفرستادیم. از آن به بعد غذای همه عوامل سر صحنه یکدست شد.
زری خوشکام درباره روحیات علی حاتمی اظهار داشت: علی آدم خیلی حساسی بود و باید به کارش میرسید. حتی هیچکدام از گرفتاریهای کوچک و بزرگ را به او منتقل نمیکردم. زمانی که لیلا کلاس چهارم ابتدایی بود، اگر از او سال تحصیلی دخترش را سؤال میکردی شاید به صورت دقیق نمیتوانست جواب بدهد. نمیگذاشتم بداند زندگی با خواهرش که مشکل ذهنی داشت، چطور بر من میگذرد. همه اینها را لاپوشانی میکردم. در واقع من در زندگی یک بچه نداشتم، سه بچه داشتم؛ لیلا، علی و خواهرش. البته علی قدرشناس بود و اینها را میفهمید، همان ایام در چندین گفتوگویی که داشت و هنوز بریدهجرایدش را دارم گفته بود اگر آنقدر که زری به من رسیدگی کرد من به او میرسیدم، میشد از زری فروغ ثانی ساخت؛ آنروزها من شعر میگفتم، مقاله و قصه مینوشتم و… حتی علی برخی قصههایم را که میخواند میگفت لابد فلان کتاب مثلا «خرمگس» را خواندهای و روی تو تأثیر گذاشته که چنین قصهای نوشتهای، درحالیکه آن روزها من واقعا کتابهایی را که میگفت نخوانده بودم.