سینماروزان: هرچند بخشی از انتقاداتی که از فصل ششم “پایتخت” وجود دارد میتواند ناشی از تلاشهای نیروهای تمامیتخواه نواصولگرا باشد که یک شبکه تلویزیون سیرشان نکرده و بهدنبال فتح معاونت سیما هستند ولی به هر حال گافهای “پایتخت۶” و بهخصوص ارجاعات چندباره به گوگوش(!) و تصویرسازی شومی که سریال از خانواده ایرانی ارائه میدهد مصداق بارز چاقویی است که در حال بریدن دسته خویش است.
دقت کنید که نویسنده تازه از راه رسیده “پایتخت۶” که با حداقل رزومه در تلویزیون وارد این سریال شده نهفقط در یک خودنمایی زرد، در قسمت پانزدهم خودش با کراوات جلوی دوربین ظاهر شد بلکه با ادای دینهای مکرر به گوگوش ابتدا با گذاشتن ترانه “منو با خوت ببر…” در دهان بهبود و بعد هم گره زدن قسمت پایانی سریال با “همسفر”، “ماه عسل” ، “ممل آمریکایی” و “در امتداد شب” که بازیگر مشترک همگی گوگوش بود و از آن بدتر تصویرسازی اغراقآمیز از روابط ریاکارانه درون خانوادهای، آش شوری ساخت که دل حامیان “پایتخت” را هم زد.
همین بود که آن قدر دامنه انتقادات را بالا برد که موجب شد شبکه اول سیما برای کاستن از فشارها میزگردی با حضور کارگردان “پایتخت” و مشاور پروژه و دو روزنامهنگار ترتیب داد تا به این پرسشها پاسخ داده شود که چرا “پایتخت۶” بهجای داستان پردازی به دنبال ادای دین به این و آن برای پیشبرد روایت بوده.
سیروس مقدم در این میزگرد، داستان نداشتن “پایتخت۶” را رد کرد و آن را یک اثر کلاسیک قلمداد کرد و حتی در ادعایی با اعتماد نفس بالا برای قیاس اثر خود از “هشت نفرت انگیز”تارانتینو و “سنگام” یاد کرد!!
مهدی فرجی از مدیران سابق تلویزیون که مشاور تولید “پایتخت۶” بوده نیز با ابراز ناراحتی از آنها که پایانبندی “پایتخت۶” را با آثاری از گوگوش مقایسه کردهاند کلیت سینمای قبل از انقلاب را زیر سوال برد بدون آن که حواسش باشد در همان دوران فیلمی مانند “گاو” تولید شده که امام خمینی(ره) به آن ارجاع داده!
فرجی در ادعایی متناقض گفت: سینمای قبل از انقلاب اصلا ارزش هنری ندارد و اینکه ارجاع میدهند به ادای دین به فیلمهایی بیارزش که جزو ۵۰ تا فیلم قبل از انقلاب هم نیست محلی از اعراب ندارد! سینمای ایران هرچه افتخار دارد برای بعد از انقلاب است.
کیوان امجدیان روزنامهنگار در واکنش به این ادعاها بر فقدان یک نویسنده درجه یک در “پایتخت۶” بهعنوان عامل اصلی عقبگرد یاد کرد و گفت: جای خالی خشایار الوند که بیادعا مینوشت کاملا در فصل تازه “پایتخت” مشهود بود و همین باعث شده بود داستانپردازی کاملی در کار نباشد و با گرته از اینجا و آنجا، سریال را پیش ببرند. خشایار الوند اشراف نسبی داشت به شخصیتپردازی و همین باعث میشد که حفرههای سناریو به حداقل برسد ولی در فصل ششم مدام موقعیتهایی ایجاد میشد که مشخص نبود چه نقشی در داستانپردازی دارند.
امجدیان خاطرنشان ساخت: در پنج قسمت ابتدایی “پایتخت۶” شرایط چیده میشود برای ورود بهبود ولی داستان بهبود هم به سرانجام نمیرسد. بماند که شخصیت اصلی سریال اصلا نقی است و این شیفت بین شخصیتها و به سرانجام نرساندن کاراکترها توی ذوق میزند. تولید سریال “پایتخت۶” در شرایط کرونایی اخیر قابل تحسین است ولی ریزه کاریهایی که ناشی از حضور یک نویسنده قابل اعتناست در این فصل به چشم نمیخورد. اصلا چه لزومی داشت آن اشارات پایانی به لامپ روشن کردن و “ممل آمریکایی” را در انتهای سریال ببینیم؟ و اگر یک نویسنده خلاق در کار بود لااقل در پایانبندی یک سکانس ارژینال میدیدیم.
پژمان کریمی روزنامهنگار نیز در این میزگرد از نبود خط داستانی مشخص برای پیشبرد داستان سریال بهعنوان یک مجموعه خانوادگی و منطبق با روایتی که در فصل اول چیده شده بود، یاد کرد و خواستار آن شد که در قسمتهایی که بناست بعد از پایان کرونا برای پایانبندی سریال ساخته شود بر اصول اخلاقی که “پایتخت” از آن برخاسته تاکید گردد.