سینماروزان: علی زرنگار فیلمنامهنویس سینمای ایران که اولین فیلم سینمایی خود در مقام کارگردان را با نام «علت مرگ: نامعلوم» به تهیهکنندگی مجید برزگر ساخته و در چهلمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده بود، در یادداشتی که در صفحه مجازی خود منتشر کرد، به حذف فیلمش از این رقابت انتقاد کرد.
علی زرنگار به عنوان نویسنده، آثاری همچون «بدون تاریخ، بدون امضا»، «مغز استخوان» و «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» را در کارنامه خود داشته است.
متن یادداشت وی بدین شرح است:
سینما تاریخنگاریِ اجتماعیست. فیلمِ اجتماعی، روایتگرِ روزگاریست که بر مردمان میرود. و “علت مرگ: نامعلوم” یک فیلمِ اجتماعیست که وفادارانه به واقعیت میپردازد. آنچه شما را وادار کرده است که علیرغمِ رایِ شش به یکِ هیات انتخاب(!!؟) آن را کنار بگذارید، همین واقعیتِ فاش و آشکاریست که هر روزه مردمان با آن دست به گریبانند.
رازِ مگویِ شما سالهاست که دهان به دهانِ هر که در این جامعه نفس کشیده، گشته است. روی سخنم با شماست که به خودتان حق میدهید رویِ رای هیات انتخاب خط بکشید و با نگاه واپسگرای کژ و ناموزونتان آن را به هیچ بیانگارید. روی سخنم با شماست، “شما” یعنی کسانی که همیشه سویِ دیگر ما ایستادهاید و در زمینِ دیگری به جز فرهنگ، به بازی حذف و جرح و ابطالتان پرداختید. روی سخنم با شماست؛ شمایی که سینما را مِلکِ شخصیِ خود میدانید و اختیارِ دست بردن در لیستِ نهایی هیات انتخاب را دارید، تا هروقت که لازم باشد بیایید و دلواپسانه فیلمی را از لیستِ نهایی خارج کنید.
دارم از سینما حرف میزنم. با شما دارم از سینما حرف میزنم، بیهوده است اما دارم از زحمتِ بسیار حرف میزنم. این خشم و اندوهم کمتر به خاطرِ خودم و بیشتر به خاطرِ عواملیست که دلسوزانه پابه پایم آمدند تا سرآخر آن فیلمی که آرزو داشتیم به انجام برسد.
دارم از سینما حرف میزنم؛ سینمایی که آن را نه با هزینهی ارگانهای دولتی ساختم و نه با پولهای کثیفِ سرگردان، بلکه با خونِ دلی که تاوان آن را با توانی که دیگر برایم نمانده دارم پس میدهم. آنان که در این مسیر، کنارم بودند میدانند از چه روزهایی دارم حرف میزنم. به حقیقت و راستیِ این سخن، هیاتِ انتخاب میتواند گواهی دهد. ایکاش هیاتِ انتخاب، لیستِ انتخابی خود را آشکار میکرد تا تفاوت میانِ انتخاب و انتصاب مشخص گردد. این فیلم با اکثریتِ آراء، جزوِ منتخبین حضور در چهلمین جشنوارهی فیلم فجر بوده است که در لحظاتِ آخر از لیست، کنار گذاشته شد. من برای فیلمم چانه نمیزنم. دارم از اعتبارِ جشنواره حرف میزنم، از تراکمِ اندیشههای ناهمگون که در مواجهه با هم بارور میشوند و شما در این نسلافکنی اندیشه، درختِ فرهنگ را به سترونی میکشانید.
حقیقت پنهان نمیماند. فرهنگ راه خود را باز میکند. هیچ واژهای در قفس نخواهد ماند و معنایی پنهان در آستینِ هیچ هنرمندی. قلم در دستِ من است. و کاغذهای کاهیِ منتظر که بر آنها مینویسم. از آنچه که بر ما میرود سخن خواهم گفت. از مردمِ روزگارِ خویش، بیشتر، وفادارانهتر، چنانچه تا به امروز نوشتهام. پس این قصه ادامه خواهد داشت، این قصه با تمام توانم ادامه خواهد داشت… که رنجِ کوه بریدن نصیبِ فرهاد است.