سینماروزان/فریدون جیرانی: مديريت فرهنگي در سطح كلان بايد خشمي كه در بخش عمدهاي از جامعه وجود دارد را به رسميت بشناسد. نه اينكه بگويد درست يا غلط است. اول بايد بپذيريم اين خشم را. اين قدم اول است و اگر بپذيريم، دلايل بسياري از واكنشها و اتفاقها را ميفهميم. الان به خاطر اينكه عامل اول را به رسميت نشناختيم واكنشها را نميفهميم.آدمي كه عصباني است كه نميتوانيد قانعش كنيد حتي اگر حرفت بحق باشد. بايد عصبانيت را به رسميت بشناسيم اين يعني احترام ميگذاريم.
هادی حجازیفر بازیگر با بیان مطلب فوق به روزنامه اعتماد گفت: هميشه فضاهاي فرهنگي پاشنه آشيل دولتها بوده، يعني به خاطر كوبيدن هر دولتي، بهترين جايي كه مستقيم ميشود حمله كرد حوزه فرهنگي است، مثلا يك عكس از يك اجرا ميتواند شرايط را ملتهب كند و دولتها را در لاك دفاعي فرو ببرد. بنابراين هميشه احتياط بيش از آن چيزي بود كه بايد ميبود. البته يك استثنا هم داريم و آن در دوره اول رياست احمدينژاد بود كه در حوزههاي مختلف ازجمله تئاتر هم پول بود و هم مميزي به كمترين حد ممكن رسيده بود. در آن زمان به خاطر اينكه همه با هم همسو بودند، كسي در حوزه فرهنگ دست نميكرد و دنبال سندي نميگشت تا عليه دولت احمدينژاد استفاده كند. اما الان هم مثل خيلي از دورههاي قبل فضا پيچيده است، اگر من ميتوانستم به دولت مشاوره بدهم، ميگفتم آقا مديرانتان را ساكت كنيد.
او اظهار داشت: سال ۸۸ يك باوري داشتم و الان به خاطر سن يا هر چيز ديگر، به همه چيز مشكوكم و تلاش ميكنم مدل ديگري با موضوع برخورد كنم، خيلي هم علاقه ندارم وارد اين صحبتها شوم نه اينكه بخواهم بترسم، نه، براي اينكه هر وقت هر چيزي را صددرصد در بحث سياسي مطمئن بودم يك سال بعد يا دو سال بعد متوجه شدم نتيجه اشتباه بوده، به همين دليل اعتقاد دارم روي هيچ چيزي نميشود پافشاري كرد جز شناخت جامعه، جز رسميت دادن و پر كردن خلأها، يك زماني بين جامعه و تصميمسازها و تصميمگيرها فاصلهاي هست كه اين فاصله را بايد آدمهاي محرم پر كنند و حاكميت را به موضوع آگاه كنند كه به نظر من هنرمندان يكي از بازوهاي آگاهيبخش هستند، مشكل اصلي ما اينجاست كه همه ميگويند مردم، ولي ما نفهميدیم مردم منظور كيست؟
هادی حجازیفر درباره تلاشهای مقامات فرهنگی برای حل مشکل در خفا و در عین حال اظهارات بعضا تند آنها در مصاحبهها گفت: فكر ميكنم گفتوگوهاي بیرونی براي اقناع جناح تندرو است، چون عملكردي كه ميبينيم و مواضع همدلانهاي كه در جلسات خصوصي از آنها شاهديم همخواني ندارد. خيلي از بچهها براي حل مشكلاتشان كه به ارشاد ميآيند شاهد هستند اصلا رفتار مديران با مصاحبههاي آنها نميخواند. يك مدير فرهنگي بايد بتواند سه، چهار طيف را راضي نگه دارد تا كار ديگري انجام دهد.
هادی حجازیفر پیرامون عشق به سینما گفت: من با خود سينما عاشق سينما شدم. تصويري ديدم كه دلم خواست جاي آن كاراكتر باشم. فيلم «برخورد» ساخته سيروس الوند بود. در سينما آسيا خوي با رضي پسرم نشسته بوديم وسط فيلم به پسرم گفتم: من صددرصد ميخواهم هنرپيشه شوم. آن زمان تئاتر كار ميكرديم اما تصويري از شغل نداشتيم. فيلم فضاي عاشقانه و شاعرانه داشت. ديگر هم فيلم را دوباره نديدم تا ذهنيت فضاي فيلم براي من خاطره بود.
وی ادامه داد: خوی سه سينما داشت که هر سه سينما تعطيل شد. يك سينماي آسيا داشت كه براي خودش سينما پاراديزويي بود كه واقعا راجع به اتفاقات آن ميتوان رمان نوشت. چقدر كتك خورديم سر دزدكي رفتن به سينما. همه آنها تعطيل شده، يك سينماي جديد در مالها دارد. يادم است كه سر سينما رفتن دعوا ميشد. مثال بزنم كه بعضيها ميگويند كه من فلان جا آشنا دارم در بانك و فلان سازمان آشنا دارم. جالب است آن زمان هر كسي در سينما آشنا داشت خيلي قدرت داشت. براي تماشاي فيلم صف ميبستند. سر فيلم «گذرگاه» چاقوكشي ميشد من بچه بودم ميترسيدم. پسرخاله من در سينما كار ميكرد و بليت پاره ميكرد و تذكر ميداد. سيگار را زير پيراهن ميكشيديم. خيلي دوران درخشاني بود.
حجازیفر پیرامون کار اخیرش #پوست_شیر بیان داشت: خودم بعد از اينكه صحنه انتهایی سریال را ديدم يك لحظه ياد #گلادیاتور افتادم ولی زمان بازی به اين ارجاعها فكر نميكرديم. البته در ابتدا مخالف بازی در پوست شیر بودم، چون در فيلم لاتاري هم همين موضوع «پوست شير» و بحث انتقام مطرح بود. ضمن اينكه درگير موقعيت مهدي و نگارش فيلمنامه بودم. يعني از خيلي قبلترها به من پيشنهاد شده بود. فكر كنم سراغ خيلي از بازيگران ديگر هم رفتند. به من چيزي نگفتند، چون قطعي به آنها گفتم من نميآيم، ولي وقتي نااميد شدم و كار خوابيد و مطمئن شدم موقعيت مهدي به من پول نميدهند كه كار را شروع كنيم. افسرده در خانه نشسته بودم و به من زنگ زدند گفتم ميام. پيشقراردادي گرفتم و خرج موقعيت مهدي هم كردم!
این بازیگر افزود: یکباره مرا گريم كردند گذاشتند جلوي شهاب حسيني! من حتي شهاب را از نزديك هم نديده بودم! شهاب متوجه معذب بودن من شد. تلاش ميكرد فضا را دوستانه كند. به راحتي فضا را شكست، چون قرار بود با هم كار كنيم. طبعا اوايل كشمكشهايي در کار بود و ناراحتيهايي پيش ميآمد ولي مهم اين بود كه ما به جايي رسيديم كه به معناي واقعي تيم بوديم. با هر كاري كه همكاري كردم و پشت صحنه خوب داشت خروجي درجه يك بود. ما حاضر بوديم براي هم فداكاري كنيم.
حجازیفر درباره برنامههای آينده خود بیان داشت: مشغول نگارش سريال كمدي جنايي هستم كه خيلي دوستش دارم. اميدوارم آخر سال ساختش را شروع كنيم!