سینماروزان/حامد مظفری: سالها پیش و در جمعههای دهه شصت و هفتاد و بعد از شنیدن قصه ظهر جمعه از رادیو ایران، کم نبودند نوجوانان و جوانانی که با عوض کردن موج رادیو و قرار دادن قابلمهای! روی آنتن برای کاهش پارازیت، به سراغ بیبیسی میرفتند.
بیبیسی.فارسی عصرهای جمعه برنامه ای با عنوان “روز هفتم” پخش میکرد که ازجمله مجریان آن بهزاد بلورفروشان بود؛ همان بهزاد بلوری که در ماههای اخیر به شدت معترض جدایی-یا بهتر است بگوییم اخراج- از رسانه ملکه بوده است.
در سالهای نبود ماهواره و دورانی خیلی خیلی دور از اندروید و شبکه های اجتماعی، بهزاد بلور به همراه مهتاب و پدرام و نازنین و همکارانی نظیر هارون و آمنه یوسفی-زوج گویندهی افغان- و استفاده از دامنه بالای آرشیو موسیقی بیبیسی، کاری میکرد که بشود خیلی سریع از اتفاقات دنیای موسیقی و ازجمله تازه ترین فعالیت های خواننده ها و موزیسین های لس آنجلسی آگاه شویم. خیلی ها خبر مرگ هنرمندانی مانند مازیار و فرزین و هایده را اول بار از همین “روز هفتم” شنیدند و در همین برنامه بود که مثلا میشد هم صحبتهای سیاوش قمیشی را شنید و هم حرفهای شهرام آذر و ابراهیم حامدی و منوچهر چشم آذر و… را. بلور حتی وقتی کریم باقری برای مدتی کوتاه عضو باشگاه چارلتون انگلیس شد سریع به سراغش رفت و از زیر زبانش این جمله را بیرون کشید: فقط ترکی استانبولی گوش میکنم؛ ابرام تاتلیس و بعضی اوقات هم هایده!
همزمان با امثال بهزاد بلور، بودند افرادی مانند انوشیروان کنگرلو-در صدای آمریکا- که سعی داشتند با تولید برنامه هایی مثل “نوای تازه” و گفتگوهای زنده با خوانندگانی مثل ابی، داریوش، ستار، حمیرا و...، با بیبیسی رقابت کنند ولی چندبُعدی بودن “روز هفتم” چربش داشت چراکه همچون یک مجله متنوع درباره همه چیز از هنر و ادبیات تا گردشگری و دانستنیها، محتوا داشت و حتی اقدام به مکاتبه با شنوندگان و ارسال بسته هایی برای یادگیری زبان انگلیسی و... میکرد.
بهزاد بلور از جایی به بعد و با کمبود بودجه “روز هفتم” را تقریبا به تنهایی تولید و اجرا میکرد و حتی تا دهه هشتاد این کار را با کیفیت قابل قبول ادامه داد ولی رفته رفته و با نضج یافتن شبکههای تلویزیونی فارسی زبان، آن برنامه کلا تعطیل شد و بهزاد بلور به سمت تولید و اجرا در برنامه هایی مثل “نون و نمک”، “کوک” و “بلور بنفش” برای تلویزیونی بیبیسی رفت. برنامه هایی که باز با همان غلبه وجه سرگرمکننده کنندگی تولید میشدند.
بهزاد بلور در اجرای برنامههای خود دو عنصر متضاد طرح پرسش چالشی(۱)-ایجاد فضای امن برای مهمان(۲) را به خوبی به تعادل میرساند و برای همین بود که چه در “روز هفتم” و چه بعدتر در برنامه های مختلف و سرآخر “بلور بنفش” میتوانست با بسیاری از هنرمندان با لذت گپ و گفت های صوتی-تصویری انجام دهد. اگر میبینیم که در این سه دهه و نیم چه در داخل و چه در خارج ایران، فراوان مجری آمدند و رفتند ولی امثال بهزاد بلور باقی ماندند به دلیل تبحر در همان بههمرسانی دو ویژگی متضاد بود.
حذف بهزاد بلور از بیبیسی البته که به جز خودش سورپرایز بسیاری از مخاطبان را به همراه داشت ولی دور یا نزدیک کدام رسانه وابستهای را دیدهاید که قدر مهرههای خود را بداند؟ قدرناشناسی، آفت اغلب رسانههای وابسته است که البته میتوان این آفت را تهاتر کرد با مجالی که این رسانهها برای تجربهاندوزی فراهم میکنند.
بهزاد بلور در ۶۰سالگی میتواند همه تجربیات قبلی را به کار گرفته و آستین بالا بزند و حالا رسانهای ولو خُرد برای خودش تدارک بیند و باز هم ادامه دهد به فعالیتهایش و این بار دیگر نگران اخم میراثخواران ملکه و تعطیلی مجدد نباشد!