1

حامد مظفری: شعور مخاطب را دست کم نگیریم/حرفهای بیضایی را جدی بگیریم!

سینماروزان: نه سینمای تجاری، تله است و نه سینمای هنری منوط به اینکه مخاطب هدف را بشناسیم و به دنبال سوءاستفاده از شعور مخاطب نباشیم.

 

حامد مظفری جانشین تهیه‌کننده فیلم سینمایی “سرآغاز” که روی پرده سینماهاست، با بیان مطلب فوق در گفتگو با رادیو تهران اظهار داشت: آنچه اسباب انحراف و از مسیر درست خارج شدن هر گونه سینمایی را موجب می‌شود آن است که سازندگان آثار، جهان بینی نداشته باشند و صرفا دنباله‌روی نمونه های موفق باشند.

 

وی ادامه داد: اگر جریان سازان سینمای ایران را زیر ذره بین ببریم هرچند در آغاز سعی کرده‌اند از نمونه های غربی اعم از هالیوودی یا اروپایی گرته برداری کنند اما از جایی به بعد سعی کرده اند،نگاه خود و آموزه های خویش را در قالب تصاویر متحرک ارائه کنند.

 

حامد مظفری با اشاره به استفاده از الگوی هالیوودی تولید فیلم‌های آلترناتیو در “سرآغاز” اظهار داشت: فیلم سینمایی “سرآغاز” یک فیلم جریان اصلی یا متعلق به سینمای بدنه نیست یعنی از همان ابتدا هدف بر این بود که فیلمی برای مخاطب خاص تولید شود ولی با الزامات سینمای سرگرم کننده. هدف اصلی در هر گونه هنری باید جلب مخاطب باشد ولی دیگر دوره اینکه بخواهیم ژست های آوانگارد بگیریم و فیلمی تولید کنیم که حتی خودمان هم نمی‌توانیم سیناپس آن را روی کاغذ بیاوریم، گذشته. در فیلم “سرآغاز” زیربنا روایت یک داستان منطبق با جنبه های علمی درباره تناسخ و ورود به جهان های موازی بود ولی برای داستان پردازی از عامه‌فهم‌ترین روایت که طرح مسائل بنیادی زن و مرد و خانواده‌ها است، سود جستیم.

 

جانشین تهیه‌کننده فیلم “سرآغاز” درباره هجمه های اخیر علیه تجاری سازی در سینمای ایران بیان داشت: این هجمه ها البته تازه نیست و بیشتر از شصت سال یعنی از زمانی که در سینمای ایران ماجرای فیلمسازی آلترناتیو و به تبع آن موج نو پیش آمد رواج دارد و همچنان ادامه دارد اما آیا همه فیلم‌ها باید رکورد فروش را بزنند؟ به نظر می‌رسد این ماجرا ریشه دارد در همان عدم هدف داشتن برای تولید فیلم؛ چرا فیلمسازی که یک ساختار داستانی مستعمل را مبنای روایتی به قول خودش مینی‌مال کرده و در حال تقلید از اصغر فرهادی است، انتظار دارد فیلمش بفروشد؟ وقتی شما مخاطب را کم‌شعور فرض کنید معلوم است که فیلمتان نمی‌فروشد وگرنه اینکه می‌گویند فقط کمدی می‌فروشد، نادرست است بلکه صحیح تر آن است که بگوییم کمدی ها بیشتر می‌فروشند وگرنه در همین اکران امسال هم فیلم‌های غیرکمدی نظیر “بی بدن” و “مست عشق” داشتیم که خوب فروختند و هم فیلم‌های کمدی مثل “قلهک” بوده که خوب نفروخته.

 

او خاطرنشان ساخت: تجاری سازی اگر به معنای تولید فیلم برای جلب مخاطب باشد نه تنها ایرادی ندارد بلکه کاملا هم اقدامی منطقی است. البته برخی هم توانسته‌اند وارد بیزنس جشنواره ای شوند یعنی از ابتدا می‌روند و فیلمی می‌سازند مطلوب تعدادی جشنواره مطرح خارجی که با چرخش در همان جشنواره ها و کسب چندی جایزه نقدی، می‌تواند دخل و خرج کند وگرنه اینکه فیلم بسازیم برای تجربه گرایی صرف بدون درنظر گرفتن مطلوب مخاطب، نتیجه‌اش می‌شود انبوه آثاری که یا پشت خط اکران می مانند و یا اگر اکران می‌شوند در قعر جدول فروش قرار می‌گیرند.

 

حامد مظفری که سابقه کار رسانه‌ای داشته و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان است، درباره چگونگی جمع دو عنصر جلب مخاطب عام و خاص در تولید فیلم “سرآغاز” بیان داشت: این فیلم برای مخاطب خاص تولید شده ولی در داستان پردازی و شخصیت پردازی و تزریق ماجراهای متقاطع برای روایت، سعی شد لحنی انتخاب گردد که حتی مخاطب گذری سینما را هم به خود جلب کند. در نتیجه همین نگاه است که در اکران های فیلم مخاطبانی از دو طیف را می بینیم که با وجود نقدهایی که بر فیلم داشته اند، جملگی اذعان دارند که داستانک های مختلف فیلم را دنبال کرده اند و تا پایان فیلم را دیده اند تا گره گشایی را درک نمایند.

پوستر فیلم سینمایی "سرآغاز"
پوستر فیلم سینمایی “سرآغاز”

چگونگی تلفیق تئوری های علم فیزیک با زبان سینما در “سرآغاز” دیگر مسأله ای است که حامد مظفری درباره آن گفت: چون تحصیلات آکادمیک خودم مهندسی مکانیک سیالات است در نتیجه بی اطلاع از چفت و بست علمی ماجرا نبودم و سعی کردم در تعامل با شهاب کاظمی تهیه‌کننده فیلم و سعید حسینی کارگردان کار به نوعی همپوشانی درباره استفاده از تئوری های ملموس فیزیک در لایه های داستانی برویم. اینکه برویم و از زندگی یک فیزیکدان فیلم بسازیم،یک بحث دیگر است اما در “سرآغاز”، اصل بر این بود که نمود آدمیزادی قواعد فیزیکی را بر ساختار ارتباطات انسانی حاکم کنیم.

این منتقد سینما با بیان اینکه مهمترین راهکار احیای سینمای آلترناتیو توسل به آرای بزرگان سینماست، تاکید کرد: وقتی بهرام بیضایی به صراحت می‌گوید که انتظار نداشته به اندازه فیلم‌های موسوم به فیلمفارسی به فیلم‌هایی مثل “رگبار” و “غریبه و مه” سالن دهند، یعنی تایید دور باطل هجمه علیه تجاری‌سازان. همین بهرام بیضایی فیلمی ساخت به نام “سگ کشی” که نتیجه تجمیع زیست خودش در واکاوی معضلات یک دوره زمانی خاص با عناصر مخاطب پسند بود و دیدیم که نه تنها فیلم برگزیده مخاطبان جشنواره فیلم فجر شد بلکه توانست در اکران عمومی آن هم در یکی از بدترین ادوار اکران، به فروشی فوق العاده دست یابد. پرسش این است برخی فیلمسازان ما که اتفاقا وابستگی های ارگانی خوبی دارند چرا از تجربه همین بیضایی درس نمیگیرند؟ و مدام در رثای هجرت بیضایی، شعار می‌دهند. بیضایی حتی آخرین فیلمش “وقتی همه خوابیم” را که نقدی تند بر پشت صحنه سینما بود باز با استفاده از داستانگویی عامه‌پسند ساخت ولی همان‌ها که علیه تجاری‌سازان بودند نه تنها از فیلم استقبال نکردند-شاید چون هویت واقعی شان را لو میداد- بلکه چنان او را تحت فشار قرار دادند که بعد از آن فیلم و با وجود دریافت موافقت اصولی برای فیلمنامه هایی یکتا مثل “مقصد” و “اشغال”، نتوانست فیلم بسازد و درنهایت مجبور شد به مهاجرت. همین شهاب حسینی بازیگر باسابقه وقتی خواست فیلم اولش را بسازد یکی از پیچیده‌ترین و در عین حال دراماتیک‌ترین فیلمنامه های محمدهادی کریمی با عنوان “ساکن طبقه وسط” را محور فیلمسازی کرد و چون مولف سناریو، فردی باتجربه و امتحان پس داده بود و خودش هم به عنوان مجری طرح در پروژه حضور داشت به فیلمی بدل شد که در گروه آزاد و در ماه محرم و صفر روی پرده رفت ولی توانست جزو موفق‌ترین آثار غیرکمدی سینمای ایران شود.

 

حامد مظفری درباره اینکه فیلمسازان قبل از هر چیز مخاطبان را باشعور و جلوتر از خود فرض کنند، اظهار داشت: فیلمسازی که حتی به عمرش یک مجله عامه‌پسند ورق نزده چگونه میخواهد فیلم بسازد؟ فیلمسازی که هنوز نگاهش به آرای دو دهه قبل سینمای محفلی است چگونه می‌تواند در همان بیزنس جشنواره ای، رشد کند؟ الان جشنواره ای سازی سینمای جهان نیز به فیلمسازانی مثل یورگوس لانتیموس یونانی تبار رسیده که پیچیده‌ترین مفاهیم فلسفی را در قالب داستانی پرتحرک و با رنگ و لعابی زیبا و شخصیت پردازی های چندگانه در “انواع مهربانی” یا “بیچارگان” ارائه می‌کند ولی برخی از منتقدان سینمای تجاری حتی نمی‌توانند همچون جوانانی مثل کاظم دانشی و نمونه هایی مثل “علفزار” و “بی بدن”، یک ماجرای جنایی را روی زمین و همه‌فهم به فیلم بدل کنند.

 

این عضو باسابقه انجمن نویسندگان و منتقدان سینما در چگونگی ترکیب علوم طبیعی با سینما گفت: فارغ از آن که در حیطه مورد بحث باید دانش طبیعی لازم را داشت در عین حال باید سینما و جریانات مختلف سینمایی را شناخت و از همه مهمتر کپی برداری نکرد. برخی حتی تئوری نسبیت انیشتین را درک نکرده و فیلم علمی می‌سازند درباره سفر به آینده در حالی که همان تئوری از این می‌گوید که اگر بتوان بر سرعت نور غلبه کرد فقط می‌توان به گذشته سفر کرد! البته تفاوت فیلم تخیلی با روایت علمی در همین است و وقتی در “سرآغاز” بنا بود درباره ورود به جهان های موازی حرف بزنیم نگره های علمی موجود را به کار گرفتیم و خوشبختانه مخاطب نیز به اندازه خود، حرف فیلم را درک کرد و در عین حال برخی اساتید فیزیک که فیلم را در اکران های خصوصی دیدند، وامداری علمی آن را ستودند.

 

وی با ابراز امیدواری درباره ایجاد شرایط رشد تمام گونه های سینمایی متذکر شد: سینما و تلویزیون ایران در ادوار مختلف در ژانرهای مختلف از جنایی نا تاریخی و ماورایی و جنگی و ملودرام و کمدی تجربیات قابل اعتنایی داشته. امیدواریم که جوانترها حتما به عقبه سینمای ایران و تجربیات افرادی ژانرگرا مثل ساموئل خاچیکیان یا علی حاتمی یا داوود میرباقری یا حمید رخشانی یا رسول ملاقلی پور یا داریوش مهرجویی و…، توجه کنند و بعد ببینند می‌توانند بهتر از آنها کار کنند یا نه؟ اگر فهمیدند که حتی یک‌سوم چنین الگوهایی نیستند بهتر است که همچنان تجربه کنند. عطش فیلمسازی بدون جهان بینی، چیزی جز اتلاف وقت و انرژی و سرمایه نیست.




رکورددار برگزاری ورک‌شاپ و آموزشکده شده‌ایم/خروجی این همه آموزشگاه بازیگری چیست؟/واقعا جای تعجب دارد که فردی با ساخت یک یا دو فیلم تبدیل شده به مدرس “بازیگری جلوی دوربین”!/خروجی این همه آموزشگاه بازیگری چیست؟ وقتی همچنان بازیگران چهل و پنجاه ساله نقش جوان اول ها را بازی میکنند؟/اصلی‌ترین رکن صنعت تصاویر متحرک که فیلمبرداری است را رها کرده‌ایم و چسبیده‌‌ایم به کلکی تحت عنوان تربیت بازیگر جلوی دوربین!/چرا با وجود این همه آموزشگاه نتوانسته‌اند دو نفر مثل کلاری و زرین دست و رفیعی جم و… تربیت کنند؟؟/جز این است که سینما یک هنر تجربی است و باید حین تولید پروژه‌ها و در کنار بزرگان مشق کرد تا آموخت؟؟

سینماروزان: همان قدر که زمانی نه چندان دور توانستیم رکورد برگزاری جشنواره های سینمایی را بزنیم حالا هم به جایی رسیده ایم که میتوانیم رکورد برگزاری ورک‌شاپ و آموزشگاه و کارگاه بازیگری را بزنیم.

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار سینما با بیان مطلب فوق به رادیوتهران گفت: فقط به ما بگویند که خروجی این همه آموزشگاه بازیگری چیست؟ وقتی همچنان بازیگران چهل و پنجاه ساله نقش جوان اول ها را بازی میکنند؟ اساسا روند صدور مجوز برای ورک شاپ چطور است که این همه آموزشگاه سینمایی داریم؟

وی ادامه داد: واقعا جای تعجب دارد که فردی با ساخت یک یا دو فیلم تبدیل شده به مدرس بازیگری جلوی دوربین! ادعایی که حتی امثال حمید سمندریان و امین تارخ و علی رفیعی با وجود سالها تربیت هنرجو، مطرح نکردند. اسفناک اینکه هر تازه از راه رسیده ای که می‌خواهد برای خود رزومه سازی کند می‌گوید شاگرد سمندریان و تارخ هستم و انگار برخی خبر ندارند مدتهاست که این دو هنرمند را از دست داده ایم.

مدیر رسانه تحلیلی سینما روزان تاکید کرد: بعید است این همه ورک شاپ های یک روزه و دو روزه یا یک هفته ای و یک ماهه که همه هم می‌خواهند بازیگر تربیت کنند مجوز داشته باشند چون بالاخره آموزشگاه های دارای مجوز پیشینه ای دارند و اغلب در رشته های تخصصی پشت صحنه هم کار می‌کنند و نه فقط در زمینه بازیگری.

این عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینما افزود:  عطش جوانان و نوجوانان برای ورود به سینما خیلی هم ارزنده است و نشان دهنده اینکه دیگر خانواده های ایرانی با سینما به عنوان یک هنر استاندارد کنار آمده اند ولی چرا ورک شاپ های ما علاقمندان را به سمت آموزش حرفه ای اسلوب پشت صحنه و مثلا تدوین، صداگذاری و صدابرداری، ساخت موسیقی، طراحی صحنه، سی‌جی‌آی و از همه مهمتر فیلمبرداری سوق نمی‌دهند.

حامد مظفری با اشاره به افت کیفی محسوس تصویر در تولیدات متاخر سینما و تلویزیون و شبکه خانگی بیان داشت: این افت فقط و فقط ناشی از همان عدم انتقال تجربیات بزرگان فیلمبرداری به نسل جدید است. الان به غیر از مرتضی غفوری و هومن بهمنش و علیرضا برازنده و هادی بهروز و احسان رفیعی جم و کوهیار کلاری و سعید براتی، واقعا فیلمبرداری که مختصات پرده عریض را درک کرده باشد و بتواند قاب های ماندگار بسازد، نداریم. در همین آخرين جشنواره فجر بهترین تصاویر برای فیلم “تابستان همان سال” بود که محمود کلاری فیلمبردار باتجربه آن را ساخته بود.

حرفهای حامد مظفری منتقد سینما درباره افزایش بی سابقه ورکشاپ های بازیگری جلوی دوربین
حرفهای حامد مظفری منتقد سینما درباره افزایش بی سابقه ورکشاپ های بازیگری جلوی دوربین

او خاطرنشان ساخت: اصلی‌ترین رکن صنعت تصاویر متحرک که فیلمبرداری است را رها کرده‌ایم و چسبیده‌‌ایم به کلکی تحت عنوان تربیت بازیگری جلوی دوربین! چرا با وجود این همه ورک‌شاپ نتوانسته‌اند دو نفر مثل محمود کلاری و علیرضا زرین دست و اصغر  رفیعی جم و… تربیت کنند؟؟ جز این است که سینما یک هنر تجربی است و باید حین تولید پروژه‌ها و در کنار بزرگان مشق کرد تا آموخت؟؟

حامد مظفری ابراز امیدواری کرد: جشنواره بازی را آن قدر ادامه دادیم که صدای مخاطبان درآمد و درنهایت هم جز همان جشنواره فجر برای هیچ جشنواره مان نتوانستیم مخاطبی داشته باشیم که بلیت بخرد و برود فیلم ببیند‌. عاقبت ورک‌شاپ زدگی هم جز بی اعتمادی انبوه جوانانی نیست که به امید بازیگر شدن، پول زحمت والدین خود را به افرادی میدهند که خودشان هنوز در دکوپاژ یک نمای ساده مانده اند. فقط امیدواریم خود علاقمندان و والدین باشند که اگر هم می‌خواهند فرزندان شان کار هنری کنند آنها را در مسیر صحیح و یادگیری فنون پشت صحنه هدایت کنند.




بیتا فرهی باپرنسیب یا بیتا فرهی تندیس‌شده در موزه سینما؟!

سینماروزان/حامد مظفری: رونمایی از تندیس بیتا فرهی -چرا تندیس و نه سردیس؟-در موزه سینما آن قدر واکنش های مختلف در فضای بی سانسور اجتماعی رقم زده که خود گواه است بر کیفیت عملکرد اما…

 

همه جای دنیا وقتی میخواهند سردیس از مشاهیر بسازند تکیه می‌کنند بر شمایل مهمترین محصول آن چهره ماندگار. برای بازیگران سینما نیز بیشتر سردیس‌ها را با گریم فیلم‌ کالت‌شان می‌سازند.

 

بیتا فرهی به عنوان یک بازیگر باپرنسیب مورد خوبی بوده برای تجلیل توسط موزه سینما ولی یک بیتا فرهی بود و یک کاراکتر مهشید در فیلم “هامون” داریوش مهرجویی.

 

بیتا فرهی بارها در محافل بیرونی با گریم های مختلف و با مدل موهای مختلف عمدتا اکستنشن ظاهر شد ولی اولویت باید با مهشید باشد. باید مهشیدِ هامون را سردیس می‌کردید نه فقط تلاش عجولانه برای ساخت تندیسی که نه یادآور مهشید است و نه یادآور پرنسیب بیتا فرهی.

 

دوستان چرا سراغ شمایل میانسال بیتا فرهی رفتند و آن هم با فیزیکی فیتنس‌طور و با پوششی که کمتر سنخیتی با آن شمایل شیک و وزین و باوقار بیتا فرهی دارد؛ چرا بیتا فرهی با این پوشش و با این انگشتر و آن کفش!؟ اگر می‌خواهید سردیس پروانه معصومی را بسازید حتما باید عاطی(آتی‌)رگبار باشد یا سردیس مژده شمسایی باید گلرخ‌سگ‌کشی باشد یا سعید راد باید علی‌خوشدست‌تنگنا باشد و هادی اسلامی باید نوریِ سرب باشد، فرامرز صدیقی باید بازپرس تیغ و ابریشم باشد یا حاج‌آقای مارال، پرویز پرستویی یا رضا مارمولک یا کاظمِ آژانس شیشه‌ای یا فرهاد اصلانی باید ابن‌زیاد مختارنامه باشد یا کیانیِ زندگی خصوصی یا فریبرز عرب‌نیا باید سلطان باشد یا مختار، نوید محمدزاده باید شاهینِ مغزهای کوچک زنگ‌زده باشد و…

 

شخصا خرسندیم که موزه سینما با مدیریت مجید اسماعیلی -برخاسته از عصرجدید و متکی بر کلیدواژه سواد رسانه ای و مطلوب طیفی ارزشی که می‌خواهند تر و تمیز و پالوده باشند- توانست موزه سینما را از محفلی که اقدام به حذف آثار مخاطب‌پسند از اکران در سینماهای مستعمل خود می‌کرد و نسخه کوچک‌شده پسا۸۸ حوزه هنری شده بود به جایی برساند که تندتند برای چهره ها بزرگداشت می‌گیرد و سعی دارد آن تصویر پایداران بر هنرِ ارگانی را از خود دور کند و خوش‌شانس بود که در این تلاش سپیده حیدرآبادی را به عنوان مدیر روابط عمومی دارد که دغدغه‌های خبرنگاریش، او را سوق می‌دهد به رهایی از تکرار و گریز از کار کارمندی و اقداماتی که هرچه باشد بهتر از پشت‌میزنشینی و بطالت است اما ای کاش همین ساخت و ساز تندیس هم پالایش شده و به سمت بهبود رفته و طبق یک برنامه جامع و البته با لحاظ نظرات فهمیدگان سینما باشد و نه صرفا توجه به نظرات جماعتی که قبل از اسماعیلی هم دور مدیران موزه می‌پلکیدند بلکه اجرای نشستی یا ضبط ناشیانه یک گپ بی‌خطر سهم‌شان شود. مصداق؟ دقت کنید بر گفتگوهایی پرنکته و پرتیتر که توسط مسعود نجفی به‌عنوان یک روزنامه‌نگار باسابقه انجام شده با جماعتی که در کل عمرشان گفتگو نگرفته‌اند و حالا می‌خواهند با برند موزه، دیده شوند. اگر همان تاریخ شفاهی مسعود نجفی امتداد می‌یافت و لااقل خودش مدیر این گفتگوها می‌شد و یک مجری با اعتماد به نفس دربرابر مهمان قرار میگرفت بازخورد رسانه‌ای همین تاریخ شفاهی به مراتب بیشتر نمی‌شد؟

 

راه فعلی موزه، درست است ولی موزه اولا در همه برنامه‌ها از یادبود تا تقدیر و تاریخ شفاهی باید به دنبال کسب نظرات و همکاریِ افراد دغدغه‌مند سینما برود و ثانیا تا میتواند برای زندگان بدردبخور و صاحب حرف سینما برنامه های انتقال تجربه شکل دهد. مجیزگویان اگر کارکرد داشتند آنتن های رادیو و تلویزیون را از کف نمی‌دادند و آویزان موزه و اصطکاکی دربرابر برنامه‌های ظاهرا اصلاحی موزه نبودند.

حامد مظفری منتقد سینما
حامد مظفری منتقد سینما




“آسمان غرب”؛ فیلمی مناسب گیمرها!/حامد مظفری منتقد سینما روی آنتن زنده مطرح کرد

سینماروزان: دکوپاژ جنگهای هوایی و زمینی فیلم “آسمان غرب” بسیار استاندارد از کار درآمده که البته حاصل تلفیق به‌روز نماهای رئال و سی‌جی‌آی‌های حرفه‌ای است! باعث خوشحالی است که سالها بعد از فوت رسول ملاقلی پور بالاخره محمد عسکری فهمید جنگ را نباید به مقیاس ۱.۱ و مستندطور نشان داد بلکه گاهی درشت‌نگاری هم لازم است و باید مقیاس را بالا برد تا مخاطب حظ کند از تماشای دلاوری های فرماندهان دفاع مقدس بر پرده عریض.

 

حامد مظفری منتقد سینما با بیان مطلب فوق در برنامه “سعادت آباد”رادیوتهران گفت: فیلم با حمایت فارابی و حوزه هنری و ارتش تولید شده و علیرغم اینکه در اکران، حمایت های لازم را نداشته و از تمام فیلمهای اکران نوروزی، دیرتر اکران شد ولی توانسته در هفته های اخیر جزو آثار غیرکمدی پرمخاطب سینماها باشد. باید آرزو کنیم ارگان‌هایی مثل فارابی کنار کیفیت تولید، برنامه ریزی عملیاتی برای اطلاع رسانی هوشمندانه و وسیع حول اکران فیلم‌های شان را هم داشته باشند. درست است که برخی آثار ارگانی از ضعف کیفیت می‌رنجند و حتی با تبلیغات وسیع نمی‌فروشند ولی “آسمان غرب” چون اثری خوش ساخت در ژانر جنگ است قابلیت فروش به مراتب بالاتر در صورت طراحی تبلیغات هوشمندانه از سوی فارابی را داشت.

 

این منتقد سینما با اشاره به ویژگی‌های بصری فیلم و قاب‌های چشم‌نواز از جنگ بیان داشت: “آسمان غرب” فیلمی است که به نظر میرسد نوجوان‌ها و بخصوص بچه هایی که گیم‌باز هستن حتما از آن خوششان می‌آید و چه خوب می‌شد اگه برنامه ریزی میکردند برای استفاده مدارس و محصلان دبیرستانی از فیلم که هم نماهای جنگی غنی ببینند و هم با جنگندگی یک قهرمان، آشنا شوند.

حرفهای حامد مظفری منتقد سینما درباره فیلم "آسمان غرب"
حرفهای حامد مظفری منتقد سینما درباره فیلم “آسمان غرب”

حامد مظفری تاکید کرد: “آسمان غرب” از معدود آثار بدردبخور سینمای جنگ در روال روتین فیلمسازی ارگانی است. در این روال روتین هرازگاه فيلمسازان باقریحه ای مثل محمد عسکری کشف می‌شوند که نیازمند برنامه ریزی بلندمدت هستند تا هم تجربیات آنها تلف نشود هم کنار آنها چند جوانتر به عنوان دستیار قرار گرفته و کار در تولید جنگی را یاد بگیرند چون پروداکشن جنگ خیلی فرق دارد با دیگر ژانرها و حتما باید پله پله در این مسیر، کار یاد گرفت. باید کاری کرد که امثال عسکری هم مسیر ژانر جنگ را با غنای بیشتری ادامه دهند و هم نوعی تعاطی تجربه با جوانترهای علاقمند داشته باشند‌.

 

این منتقد سینما پیرامون کیفیت بازی‌های فیلم گفت: اغلب بازیگران، به‌اندازه و با پرهیز از اغراق و اوراکت بازی می‌کنند. میلاد کی‌مرام در نقش شهید شیرودی به خوبی جای گرفته، امیر حسین آرمان در نقش شهید ادیبان واقعا متفاوت کار کرده. کریم امینی کارگردان رکوردشکن در نقش یک خلبان، تجربه خاصی داشته، نادر فلاح و محمدرضا صولتی با اینکه نقشهایشان کوتاه است ولی دلنشین اجرا کرده اند.

برنامه سعادت‌آباد با تهیه‌کنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن می‌رود




مخالفان بازگشت بیضایی و بهروز و معین، لو رفتند!

سینماروزان/حامد مظفری: گره زدن همه چیز و همه کس به سیاست‌بازی باعث می‌شود حتی اعلان دعوت رسمی از امثال بیضایی، بهروز وثوقی، معین و… برای بازگشت به وطن نیز اسیر دوقطبی‌سازی گردد.

این سیاست‌بازی و لجبازی کودکانه با هر آنچه رقیب بگوید-ولو آن که خواسته فعلی خود ما باشد- کار را به جایی میرساند حتی اگر روزی برسد که اجازه برگزاری کنسرت در مشهد و ورود کاملا آزادانه بانوان به استادیوم‌ها را بدهند باز این سیاست‌بازان، علم مخالفت بردارند و خیلی خوب خود را لو دهند که مسأله شان نه خواسته مخاطب که فقط منافع جناحی و محفلی است.

اینکه چرا چپ‌‌های امروز-که برخی از آنها همان پونز به دستان دیروز هستند-آن قدر از دعوت رسمی مدیران هنری دولت سیزدهم برای بازگشت بیضایی و بهروز و معین، برآشفته اند جز در همان خاستگاه ارتجاعی آنها که می‌رسد به انحصار دهه شصت و تنگ تر کردن ساعت به ساعت دایره خودی، ریشه ندارد وگرنه مگر همین ها تا دیروز مرتب عکس بهروز و بیضایی را استوری نمی‌کردند و حسرت بازگشت به وطن آنها را نمی‌خوردند؟

آن قدر هم آماتور و عجولند که به جای استناد به آخرین گفتگوی بهرام بیضایی-که عملا همین جماعت چپ را عامل توقیف غم‌نامه خود بر قتل‌های زنجیره‌ای دانسته بود-به تکه پاره گفته های او علیه مدیران دهه شصت پناه می‌برند؛ انگار که همه گوش‌درازند.

مخالفان بازگشت بیضایی و بهروز و معین، لو رفتند
مخالفان بازگشت بیضایی و بهروز و معین، لو رفتند

آش آن قدر شور شده که حتی صدای مهدی خزعلی را درآورده که می‌گوید بس کنید این مخالفت ها با اتفاقات درست را و بگذارید امور دلخواه‌تان حتی در دولت مخالف‌تان به سرانجام برسد.

اینکه بهروز وثوقی و بهرام بیضایی و معین به ایران برگردند، فرض محال است چون نه رییسی، احمدی نژاد است و نه اینها، حبیب محبیان! آنچه مایه مسرت باید باشد همین دعوت رسمی از مظاهر فرهنگ و هنر ایران است‌ که یکی از جنتلمن‌ترین آنها که فرامرز اصلانی باشد به تازگی مرحوم شد و در این چهار دهه یکی نگفت او چرا نباید در وطن باشد؟

بله! بیضایی‌ها و معین‌ها و اصلانی‌ها نباید در وطن باشند و شاگردان خلف آنها حتی در وطن در انزوا قرار گیرند تا تتوکاران بیسواد و بچه متصل‌های گرفتار انواع و اقسام امراض- که البته زاییده همان انحصارگرایان دهه شصت هستند- همچنان ترکتازی کنند و نگذارند هنر ایرانی حتی در همین منطقه هم مشتری پیدا کند.




چَکِ اول عنقا!

سینماروزان/حامد مظفری: سریال سازی در شبکه خانگی تفاوتی با سریال سازی در تلویزیون ندارد، اگر سریال ساز حرفه ای در رأس کار باشد و بدبختی مبتلابه سال‌های اخیر هم تلویزیون و هم شبکه خانگی آن بود که گهگاه تصمیم گیرندگان حتی سریال‌سازان حرفه ای را نمی‌شناسند چه برسد که با آنها کار کنند.

سریال #گناه_فرشته اگر توانسته در همین ابتدا به قاعده “چک اول را محکم زد”، مخاطب را تشنه‌ی تماشا کند فقط و فقط به خاطر همان عقبه سریال سازی حامد عنقاست که زمانی می‌نوشت و بعدتر تولید می‌کرد و حالا، کارگردانی.

حامد عنقا لقمه را دور سرش نمی چرخاند و کاملا با اسلوب کلاسیک داستان‌گویی ارسطویی می‌نویسد و آغاز و میانه و پایان را حفظ می‌کند و ابایی هم ندارد که کارهایش عامه‌پسند تلقی شود و همین عامه‌پسند بودن است که از پدر تا آقازاده و اکنون گناه فرشته را دیدنی می‌کند وگرنه ملودرام های با خط و ربط جنایی و مایه های مهیج که هزاران بار تولید شده و باز هم می‌شود.

چک اول حامد عنقا در گناه فرشته
چک اول حامد عنقا در گناه فرشته

عنقا برای عامه می نویسد و می‌سازد و عامه هم بیش و کم سریال‌هایش را دوست دارند و حتی وقتی در حضیض رسانه ملی، سریالی کاملا فیلمفارسی‌طور مثل بر سر دوراهی را با حداقل‌ها ساخت باز سریالش عامه‌پسند شد و فقط در یک فقره چقدر درست از بازیگر فهیمی مثل حمید گودرزی-که خیلی‌ها تمام شده‌اش می‌دانستند- در جای خوب استفاده مطلوب کرد. همان طور که در گناه فرشته بعد از مدتها شاهد بازی های خوب از شهاب حسینی و لادن مستوفی هستیم که بسیاری آنها را غرق تکرار می‌دانستند؛ متن کلاسه شده، بازیگران باتجربه مثل مهدی سلطانی و فخرالدین صدیق شریف را هم سر ذوق آورده که خرق عادت پیشه کنند…

سریال گناه فرشته ملودرامی است که هم به کرایم(جنایی) و هم تریلر(مهیج) پهلو می‌زند ولی ذاتی سنتی دارد و هوشمندانه نزاع‌های زناشویی ایرانیان گرفتار در میان دیده‌های شرق و شنیده‌های غرب را به سُسی مطلوب برای خوش طعم کردن فضاهای زمخت جنایت بدل کرده و اینها ریشه دارد در آن سنت عامه‌پسندی که از شاپور آرین نژاد و رجبعلی اعتمادی و ارونقی کرمانی تا فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی و… در آن محصول خلق کردند.

عنقا چک اول را در گناه فرشته محکم زده و هدف گذاری اش در تولید سریال عامه‌پسند استاندارد-تاکید میکنیم سریال عامه پسند نه مثلا فیلم شبه‌آوانگارد و هنروتجربه‌نمایی- با حمایت فیلیمو به هدف نشسته و البته تجربیات ژورنالیستی‌ عنقا هم باعث شده هم در متن و هم در حاشیه اثر، خیلی خوب مهره‌ها را بازی دهد؛ درست مثل دوران سردبیری اش در صبا که با شناخت قبلی از افراد، آنها را فقط مسئول کاری می‌کرد که بلدند و با جدیت هم پشت آنها بود. او می‌خواست یک روزنامه عامه‌پسند استاندارد ارائه کند و تا بود، آبرودار بود و حالا هم تلاش میکند سریال‌های عامه‌پسندش از بی‌آبرویی بری باشند.




ذهن منثور و عین منظوم!/صورت و مخرج نمایش #هفت_خان_اسفندیار تحت رادیکال

سینماروزان/حامد مظفری: تلاش های حسین پارسایی برای موزیکال-لاکچری‌های مرکب از تئاتر و کنسرت به #هفت_خان_اسفندیار و شاهنامه رسیده و این بار ارگان‌های ارزشی هم حامی تولیدند تا شک و شبهه‌های اجرا با سرمایه‌های بی‌مسئولیت از بین برود.

هفت خان اسفندیار مثل بینوایان و الیور توییست یک حظ بصری کامل است برای کوچک و بزرگ و بلوغ پارسایی را نشان می‌دهد در مهندسی دکور، سازه و ماشینری و فراهم آوردن غنی‌ترین ابزار موجود در جهت مصور کردن صحنه‌ای تکه‌هایی از شاهنامه.
کاری ندارد؟ دربرابر انبوه بریز و بپاش‌هایی که می‌کنند برای شماره های ده و یازده ولی از بازنمایی یک سکانس مرعوب‌کننده از بازداشتگاه عاجزند همان یک پرده استحاله اسفندیار به‌ سیمرغ کافیست تا دریابیم اگر جیب‌شان پر شده، برای تولید هم کم نگذاشته‌اند.

عدو، سبب خیر شده! چطور؟ اتفاقات پسامهسا باعث دگرگونی کامل در کستینگ و حذف بازیگران شبه‌انتلکت و رجوع به بازیگران آلترناتیو شد و جالب اینکه در کیفیت بازی گاهی بانیپال شومان و اصغر پیران را به‌مراتب پرشورتر از امثال نوید و اشکان می‌بینیم. حتی بازیگری کلیشه در پروژه‌های ارزشی مثل امین زندگانی به خوبی رویین‌روحی اسفندیار را در تعادل با رویین‌تنی او به رخ کشیده. حساب محسن حسینی را یقینا باید از بقیه متمایز کرد که با انبوه تجربه خرد و کلان تئاتری، با ورود به هر پرده، سن را از آن خود می‌کند. فریبا کوثری پس از مختار بار دیگر شمایل بانویی کاریزماتیک را ارائه داده؛ با حضور اندک اما به یاد ماندنی و بسیار موجه‌تر از غزل‌های مرحومه.
پارسایی رندی کرده و با تغییر دادن بافت دراماتیک شاهنامه و مثلا ریزش خان مرداب در خان دریای سرخ، ریتم نمایش را بالا برده تا مخاطبی که در یک ساعت اول محو پروداکشن و دکور و حتی حرکات موزونی است یادآور کنسرت‌های متالیکا(!) در یک ساعت بعد حس تکرار و “خب که چی؟” بهش دست ندهد و از سالن بیرون نزند…

ذهن منثور و عین منظوم در نمایش هفت خان اسفندیار
ذهن منثور و عین منظوم در نمایش هفت خان اسفندیار

آنچه هفت خان اسفندیار را دیرهضم می‌کند به ذهنیت منثور نسل‌های متاخر برمی‌گردد که تاب انبوه نظم داستانی نمایش را ندارند و جاهایی ردّ روایت را گم کرده و مجبورند به داده‌های فرامتنی پناه ببرند. پارسایی می‌گوید باید آن قدر منظوم کار کرد تا ذهنیت منظوم شکل گیرد ولی بی پیشوند، نمی‌شود. نوجوان و جوانی که در سیکل پرورشی بیش از عجین شدن با ادبیات فارسی، سوق داده میشود به یادگیری زبان های فرنگی، سخت بتواند با تماشای یکی دو نمایش، نظم را دریابد…

چاره کار؟ دوستی می‌گفت ای کاش بخشی از کنداکتور یکی از انبوه شبکه‌های بی‌مخاطب را برای تله‌تئاترها درنظر گیرند و در آن جایی ویژه برای تله‌تئاتر‌های اقتباسی ادبیات کهن درنظر گرفته و با ترکیب نظم و نثر، قاپ مخاطب را بدزدند. میشود؟ تلویزیون برای نمایش نسخه ضبط شده همین هفت خان اسفندیار که جا دارد! ندارد؟




مرضِ مبارزه؟؟ یا چپ‌شناسی به زبان ساده!/#فسیل چرا می‌فروشد؟ چرا در جشنواره نبود؟

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه فیلم تجاری بسازید و حرفه‌ای کار کنید، کار سهل ممتنعی است؛ اغلب تجاری‌بازان به دنبال کپی‌کاری از فیلمفارسی یا این اواخر دنباله‌روی مکتب پویافیلم هستند و اینکه با همان نگاه بکوشی قدری هم استانداردها را جلو ببری، می‌تواند سخت باشد.

#فسیل در اشتراک یک تهیه‌کننده تجاری‌ساز با کارگردان رشدکرده در بدنه سینما، بی واهمه کوششی است برای تجاری‌سازی و رعایت قواعد حرفه ای تولید مناسب پرده عریض.

کریم امینی و ابراهیم عامریان این مسیر را پیموده‌اند و خوشبختانه توانسته‌‌اند در عین جلب مخاطب عام، مخاطب پیگیر را نیز آزار ندهند. این راه ساده-دشوار سال‌ها پیش در اجاره‌نشین‌ها و این اواخر در ایران‌برگر به خوبی به بار نشسته بود.

#فسیل داستان ساده و همه فهم خود را به‌اندازه به سیاست و اثرات شوم آن بر سرنوشت عام پیوند می‌زند و جاهایی خیلی خوب از خجالت توده ای مسلک های شکم سیر ابن الوقت درآمده، آن رنگ به رنگ شدن و عرق‌ریزی در اندرونی برای کسب حس خلق در جهت نجات خلق و ارائه پراحساس رسواییِ چپ که میشود ختنه‌سورون‌خوانی در آن دوران و بیتوته لب‌خط در این دوران…

فسیل چرا میفروشد؟ چرا در جشنواره نبود؟
فسیل چرا میفروشد؟ چرا در جشنواره نبود؟

حرفه‌ای گری در پشت صحنه ؛ از دوربین مستندنمای روزبه رایگا که انگ تصویرسازی دهه پنجاهی کار است؛ رایگا در تعامل با کریم امینی این بار کمدی‌نهنگی را تست کرده؛ با قطع ۱۶ شروع می‌کند و سپس قطع ۳۵ غلبه میکند در جهت القای همزمان لحن و تصویر. عبد اسکندری بی خودنمایی پروژه‌های تاریخی، گریم‌های رئال دهه پنجاهی سوار کار کرده و حسن ایوبی تدوینگری که سابقه فراوان در مونتاژ آثار تجاری داشته، به خوبی زوائد را کاسته و امیر توسلی بی ژست تالیف، دوره‌ کرده پاپیولارهای دهه چهل و پنجاه را با ادای احترام به واروژان و چشم آذر.

قلت نماهای بیرونی که کار را آیتمیک‌طور کرده، پوئن منفی می‌گیرد و اسباب خجالت ارگان ها و نهادهای بودجه خوار که در این همه سال حتی نکردند شهرکی برای دهه پنجاه و شصت بسازند و چاره نمی گذارند جز تپاندن نماهای من‌و‌تویی لابلای آیتم‌ها. به این‌ بیفزایید کمبود داستان در نیمه نهایی و آن رقاصی نهنگی عروسی و آن درگیری هزارپایی با منافقین که همچون منصور آب‌منگل در ایستگاه راه‌آهن بناست روی هوا بروند.

باجا و بیجا طنازی های بهرام افشاری و همراهی ایمان صفا و هادی کاظمی و گرمای نیکخواه دمیده میشود و ورود سروقت الهه حصاری و الناز حبیبی نیز رمانس میسازد.  شوخی بی‌تحقیر با شهرام و ابی و سیاوش قمیشی و…حبیب و سلی و دده بالاها و نیشگون افراط و گیر دادن های دهه شصت به دختران و پسران و بعد ماجرای احتکار امروز سلطنت‌طلبان دیروز که مانع اُفت کلوین مخاطب می‌شود.

نقطه عطف همان نمایش رسوایی چپ‌زدگان است و با نمایش سرانجام ترانه‌سرای سگ‌مزه‌دوست که حتی با کائوچو بر چشم باز آستیگمات ذهنی اجازه نمی‌دهد دریابد چه بر سر خلق آورده تا جایی که فریاد قهرمانِ ازکمابرگشته را موجب می‌گردد که: تو چه مرضی داری که همش داری مبارزه میکنی؟ قبل انقلاب مبارزه؟؟ بعد انقلاب مبارزه؟؟

داستان ادامه دارد؟ کمای دوم و بازگشت با احمدی‌نژاد، نوید تولید #فسیل۲ را می‌دهد که امیدواریم به‌مانند #نهنگ۲ در رقص و مزه‌پرانی خلاصه نشود و داستانی پر و پیمان برایش بتراشند حوالی ۸۴ تا ۹۲ و لابد کمای سوم با #تکرار_می‌کنم!

کریم امینی بعد از سه فیلم خیلی خوب همخونی دکوپاژ و ضرباهنگ را درک کرده و زبل‌ ابراهیم عامریان تهیه‌کننده فسیل است که در باد فروش بالای دینامیت و انفرادی نخوابید و به زعم خودش هم تجربه جدیدی کرد و هم برای تجربه‌گرایی از گنده‌های تولید در پشت صحنه سود جست. این کمدی شسته‌رفته می‌توانست در جشنواره بین‌الارگانی فجر۴۱ رونمایی گردد تا لااقل ارگانی‌های خرفت را از مزیت همکاری با گنده‌ها خبردار کند. چه بهتر که اگر قسمت دومی در کار بود سرپرست نویسندگان هم یک سناریست گنده باشد.

مرور فسیل را با یادمان علیرضا استادی نقطه می‌گذاریم که چقدر فهمیده و در باشعوری مطلق نقش رضا صفایی کارگردانی که سه‌سوت فیلمفارسی می‌ساخت را ادا کرده! پیشه‌ی هنری همین است؛ کمتر از پنج دقیقه در فیلم هستی ولی قدر نیم ساعت، ذهن را پروار می‌کنی.

حامد مظفری منتقد سینما و روزنامه‌نگار
حامد مظفری منتقد سینما و روزنامه‌نگار

 




بهترین‌های جشنواره بین‌الارگانی فیلم فجر۴۱ ؟!/روی آنتن زنده و با حضور حامد مظفری روزنامه‌‌نگار و منتقد سینما مطرح شد

سینماروزان: حامد مظفری منتقد، روزنامه‌نگار و مدیر رسانه مستقل سینماروزان در برنامه سینمامعیار رادیوگفتگو به مرور بهترین‌های جشنواره فیلم فجر۴۱ پرداخت.

حامد مظفری روی آنتن زنده رادیوگفتگو بیان داشت: بهترین فیلم‌های جشنواره بین‌الارگانی فجر۴۱ مشتمل بر دو فیلم ارگانی #سینمامتروپل و #اتاقک_گلی بودند
و همچنین سه فیلم غیرارگانی #چرا_گریه_نمی‌کنی؟+#پرونده_باز_است+#وابل.

وی ادامه داد: بهترین فیلم-سریال جشنواره #غریب بود که می‌تواند بعد از اکران هم به صورت مینی سریال در شبکه خانگی پخش شود و هم بعدتر به تلویزیون سپرده شود برای پخش.

حامد مظفری درباره غلبه آثار ارگانی بر اختتامیه جشنواره فجر گفت: اینکه شماری از بدترین فیلم‌های ارگانی جشنواره، فراوان سیمرغ گرفتند به توجه هیات داوران به سینمامتروپل و اتاقک گلی، در! به هر حال در سال‌های اخیر آن قدر بخش خصوصی بیمار و محتضر شده که جشنواره فجر را به جشنواره بین‌الارگانی مبدل کرده است ولی باز جای شکرش باقیست که در همین آثار ارگانی، امثال سینمامتروپل و اتاقک گلی بودند که بادقت و حساب شده تولید گشتند.

حامد مظفری درباره محرومان از تقدیر اظهار داشت:  بازی علیرضا معتمدی در چرا گریه نمی‌کنی و گروه بازیگران نوجوان #پرونده_باز_است به مراتب بهتر از تمام برگزیدگان بازیگری فجر بود؛ البته منهای علی نصیریان در هفت بهار نارنج.

او تاکید کرد: #وابل می‌بایست لااقل در شمار کاندیداهای بهترین فیلمبرداری قرار میگرفت چون یکی از پنج فیلم فجر بود که برای پرده عریض تولید شده بود ولی این فیلم هم بایکوت شد تا لابد؟ برخی از ارگانی‌های بی استعداد جایزه بگیرند.

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار
حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار




نتیجه‌ی ضدتبلیغ!؟/ #عنکبوت_مقدس در میان نامزدهای اسکار!

سینماروزان/حامد مظفری: اغلب این طور بوده هر فیلم یا سریال خارجی که تندروان داخلی علیه آن موضع‌گیری سریالی می‌کنند نه تنها در داخل باعث کنجکاوی مخاطبان قرار می‌گیرد که در فهرست جوایز خارجی هم بالا می‌رود.

دیگر سازندگان آثار سیاسی‌طور ضدایرانی هم دریافته‌اند که بهترین امکان برای اینکه بتوانند مورد توجه قرار گیرند ضدتبلیغ بخصوص در داخل ایران است. پیشتر تجربه فیلمی مثل آرگو را داشتیم و حالا هم عنکبوت مقدس‌.

#عنکبوت_مقدس که روایتی کج و معوج از زندگی قاتل سریالی زنان بدنام مشهدی ارائه می‌کند توانسته به عنوان نماینده دانمارک به اسکار اعزام شده و حالا هم در فهرست پانزده گزینه نهایی اسکار غیرانگلیسی زبان جای گیرد. این، همان فیلمی است که رونمایی آن در جشنواره کن۲۰۲۲ همراه شد با انبوه نقدهای تند و تیز علیهش در داخل بی توجه به کارکرد ضدتبلیغی که این هجمه ها دارد…

فیلم عنکبوت مقدس ساخته علی عباسی در فهرست نامزدهای اسکار قرار گرفت
فیلم عنکبوت مقدس ساخته علی عباسی در فهرست نامزدهای اسکار قرار گرفت

به هر حال عنکبوت مقدس -که از منظر تکنیکی اثری تلفیلم‌گونه می‌نماید- به لطف سیاسی‌‌کاری آن طرف و ضدتبلیغ این طرف، وارد فهرست نهایی اسکار خارجی شده و نماینده ایران #جنگ_جهانی_سوم نتوانسته وارد ۱۵گزینه نهایی اسکار خارجی باشد و در عین حال کشورهایی مانند هند، کامبوج و کره در این فهرست، نماینده دارند.

آرژانتین (آرژانتین، ۱۹۸۵)، اتریش (کورساژ)، بلژیک (نزدیک)، کامبوج (بازگشت به سئول)، دانمارک (عنکبوت مقدس)، فرانسه (سنت عمر)، آلمان (همه چیز آرام در جبهه غرب)، هند (آخرین نمایش فیلم)، ایرلند (دختر آرام)، مکزیک (باردو)، وقایع‌نگاری اشتباه مشتی حقیقت (مکزیک)، مراکش (کفتان آبی)، پاکستان (جویلند)، لهستان (EO)، کره جنوبی( تصمیم به ترک کردن) و سوئد (توطئه قاهره) ۱۵ فیلمی هستند که در فهرست شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسکار ۲۰۲۳ قرار گرفته‌اند و برای رسیدن به فهرست پنج نامزد نهایی رقابت خواهند کرد.

حامد+مظفری+منتقد+سینما+روزنامه+نگار
حامد+مظفری+منتقد+سینما+روزنامه+نگار

 

 

 

 




همچنان چیزی از ارزش‌های‌مان کم نشد!

سینماروزان/حامد مظفری: ما عادت داریم که چیزی از ارزش هایمان کم نشود. حتی اگر مربی بازنده را جایگزین مربی برنده کنیم و اگر آقای بازنده، در مجموع هفت گل بخورد، باز چیزی از ارزش هایمان کم نمی‌شود.

اگر برای صعود فقط به مساوی با تیمی میانه نیاز داشته باشیم و باز ببازیم، همچنان چیزی از ارزش هایمان کم نمی‌شود.
اگر برای گل زنی در همه سطوح و در برابر همه تیم‌ها، به جان کندن نیاز داریم، باز چیزی از ارزش هایمان کم نمی‌شود.
اگر تنها استراتژی ثابت‌مان در همه بازی‌ها، کوشش برای گل نخوردن و حین آن کل‌کل‌های بیخودی با داور برای قانع کردن او جهت گرفتن پنالتی باشد و گاهی حین همین کل‌کل‌ها، گل بخوریم، همچنان چیزی از ارزش هایمان کم نمی‌شود.
اگر کار به جایی برسد که بازیکن خارج از زمین مان، کارت زرد بگیرد و اسباب خنده رقیب، باز چیزی از ارزش‌های‌مان کم نمی‌گردد.

با حذف چندباره از جام جهانی، همچنان چیزی از ارزش‌هایمان، کم نشد!؟
با حذف چندباره از جام جهانی، همچنان چیزی از ارزش‌هایمان، کم نشد!؟

اگر آقای بازنده -که میلیون‌ها دلار بغل ما به جيب زده و طی بیش از یک دهه حتی یک رشد محسوس برای‌مان نداشته- به‌دنبال ادامه رویاسازی(!) و گام بعدی با ماست و حتی عذری، پوزشی یا دلجویی در کلامش نمی‌بینیم، باز چیزی از ارزش‌های‌مان کم‌ نمی‌شود.

اگر مرتب به جام جهانی می‌رویم و در همان مرحله ابتدایی حذف می‌شویم و اگر مدام به جام ملت‌ها و جام باشگاه‌های آسیا می‌رویم ولی دریغ از یک قهرمانی، باز هم ربطی به ارزش‌های ما ندارد. ارزش‌های ما هیچ گاه کاسته نخواهد شد.

ارزش‌های‌ ما تابعی است همواره ثابت؟؟ شاید این ثبات در سویه منفی محور مختصات باشد و با پیشروی بُعد چهارم ماده، منفی‌تر گردد ولی باز چیزی از ارزش‌های ما کم نمی‌شود چون صعود را از منظر تعداد رقم می‌سنجیم و نه از منظر جهت!؟؟

حامد مظفری روزنامه نگار و منتقد سینما
حامد مظفری روزنامه نگار و منتقد سینما




عاقبتِ دفاعِ اتوبوسی؛ از فوتبال تا سینما!

سینماروزان/حامد مظفری: شش گل می‌خورند، شش گل نمی‌خورند و دو گل می‌زنند. ناراحتی دارد؟ نه که ندارد! چرا نباید شش گل بخورند؟

مگر در همه این سالها جز این بوده که شکست خورده نسبی آسیا و شکست خورده مطلق آوردگاه‌های جهانی بوده‌اند. آخرین باری که قهرمان آسیا شدند یادتان هست؟ بله، بله، زمانی فیروزی بود و جام در جام آسیایی و قهرمانی که تفاوت فِرپلی و گرل‌فرند را نمی‌دانست. بله، زمانی سلطانی بود و شور و تعصب فوتبالیست‌هایی غریزی که همه دستاوردشان از قهرمانی در بازی‌های آسیایی، جواز یک تاکسی‌پیکان بود.

اینها جرقه بوده و برای سال‌ها پیش. از یک دهه اخیر بگویید. کدام دستاورد از این بازیکنان غرق در رفاه سراغ دارید؟

کی‌روش را آوردند که چه شود؟ شش گل بخورند و به بدبختی و کمک وی‌ای‌آر، دو گل بزنند؟ این کار را اسکوچیچ نمی‌توانست بکند؟ اصلا چرا دلار و یورو خرج کردند؟ یکی مثل همان فیروز اگر روی نیمکت بازی ایران-انگلیس بود، بیشتر از شش گل می‌خوردیم؟ اینکه یک بار ده نفر را چیدی در دفاع و جلوی پرتقال مساوی گرفتی یعنی تضمین دائمی این پلتیک؟

کدام مربی موفقی است که تئوری موفقش را چنین ناشیانه کپی کند؟ بر فرض که آن تئوری دفاع اتوبوسی جواب داد، آیا طراحی تئوری کمترین نسبت خطی یا هموگرافیک با روان اپراتور ندارد؟ و باید یک تئوری را بی سنجش ظرف روانی، هی کپی کرد و هی کپی کرد؟

همین است که هست، وقتی از ابتدا برای دفاع مطلق و شکست با حداقل گل به میدان می‌روند معلوم است که شش تا می‌خورند.
همین دفاع بی‌مغز نیست که تهور را نه از فوتبال که از سینما و در سطحی دیگر صنعت‌مان گرفته؟؟ چگونه؟
لاک دفاعی نبوده که باعث شده صنعت خودروسازی، جرأت کنار گذاشتن پراید را نداشته باشد؟
لاک دفاعی نیست که سینمای ایران را از اکران گسترده فیلم روز خارجی ترسانده؟ لاک دفاعی نیست که سینماگر سدهی را در تور کپی‌رایت دخترک شیرازی می‌اندازد؟ اگر قدری تهور بود سینماگری که میخش را کوبیده، دریچه ها را نمی‌گشود و شیک و خواستنی، اقتباسی ترتیب نمی‌داد از این همه داستان کوتاه و بلند نویسندگان نامدار ایران با تاکید موکد بر نام منبع؟

عاقبت دفاع اتوبوسی؛ از فوتبال تا سینما
عاقبت دفاع اتوبوسی؛ از فوتبال تا سینما

انبوه مینی‌مال های کاسه توالت یا لمپن بازی های عربده کشان و لولیدن سرمایه‌‌گذاران مشکوک در سینما و سپس آویزان شدن به جشنواره‌های سیاست‌زده و گدایی جایزه‌های بی‌مخاطب، یک دفاع مطلق نیست دربرابر ناتوانی از ورود به بازار جهانی محصولات سینمایی؟

عجبا که در این دفاع، لمپن‌بازی هم الی ماشالله به چشم می‌خورد، تیپ دفاع عینهو لمپن‌های کوچک مسخ‌شده و همه فهم از فوتبال درگیری دائمی با داور؛ همان خط روایی انبوه فیلم و سریال‌های پروانه‌ای این دوران!؟

بحث زیادی حوصله‌اش نیست و باشد برای حقوق‌بگیران جایزه‌ای به نام #پژوهش_سال_سینما که این دیباچه را مدخلی کنند بر پژوهشی در باب عاقبت دفاع اتوبوسی از سینما تا فوتبال.

حامد+مظفری
حامد مظفری




اصغر فرهادی در شمایل مدیران زحمتکش مملکت؟!

سینماروزان/حامد مظفری: مجله نیویورکر گزارشی ارائه داده درباره ماجرای ادعاهای افراد مختلف از علی خودسیانی و حمید نعمت الله تا عباس جهانگیریان، مصطفی پورمحمدی و آزاده مسیح‌زاده علیه اصغر فرهادی در باب کپی‌برداری از آثارشان…

در این گزارش، گفتگوهایی ذکر شده با مانی حقیقی، گلشیفته و ترانه علیدوستی درباره خلق و خوی فرهادی و سرآخر با خود فرهادی هم گفتگو شده.(اینجا را بخوانید)

ابدا نه در باب ادعاهای مذکور و واکنش فرهادی به ادعاها، نظری داریم و نه در اشتهار جهانی فرهادی به عنوان کارگردانی اسکاربگیر، شکی داریم.

فقط برایمان نگران‌کننده بود که نیویورکر، به نقل از اصغر فرهادی آورده است: «احساس می‌کنم که بحث در مورد #کپی‌رایت در این لحظه پیش پا افتاده است و چیزهای مهمتری حالا در ایران هست که باید در موردشان صحبت کنیم!»

خواندن این سه جمله آن هم به نقل از اصغر فرهادی واقعا نگران‌کننده است. چرا؟ چون این ادبیات بسیار شبیه است به ادبیات برخی مدیران دولتی این سال‌ها.

این توجیه نخ‌نمای برخی از دولتمردان بوده که هرگاه خواستار توجه بیشتر به هنر و هنرمند بوده‌اند به دستاویز ” وجود چیزهای مهمتر” و “برهه حساس کنونی” متشبث شده و توجیه کرده اند که ابتدا باید چیزهای مهمتر حل شود تا بعدتر نوبت هنر و هنرمند شود…

البته که در این دور باطل سفسطه‌آلود، چون همواره چیزهای مهمتر هست، هیچ گاه نوبت هنر و هنرمند نمی‌شود.

الغرض! جناب فرهادی تا زمانی که هنرمندانی هستند که به بهانه چیزهای مهمتر درخواست مختومه کردن بحث درباره حق مولف یا همان کپی‌رایت می‌شوند، بعید است به اصلی ترین عامل رشد اقتصادی هنر که به رسمیت شناختن همین کپی‌رایت است، جامه عمل بپوشانیم! شما جز این می‌اندیشید؟

بگذریم که حالا علل به ناگاه سیاسی شدن شما هم مشخص شد ، چرا که تعبیر دست به سر کن و از سربازکن “در این برهه ی حساس کنونی”  برای شما  این بار قرار است آمد داشته باشد؟؟ آن هم درست بر عکس استدلال شما ، درست زمانی که در برهه ی حساس کنونی همه جا صحبت از کم و کیف حقوق شهروندی و حتی حقوق حاکمیت است ، و فقط حق مولف در این حقوق جایگاهی ندارد!!؟؟

اصغر فرهادی/بریده گفتگوی نیویورکر با فرهادی
اصغر فرهادی/بریده گفتگوی نیویورکر با فرهادی

بخش‌هایی از گفتگوی نیویورکر با اصغر فرهادی
بخش‌هایی از گفتگوی نیویورکر با اصغر فرهادی/بخش متمایز شده همان چند جمله بحث برانگیز است.

پی‌نوشت: بنیان محتوای فوق، گزارش نیویورکر است که اگر به اشتباه، سخنان اصغر فرهادی را بازتاب داده،  بد نیست جناب فرهادی، تکذیبیه ای به این رسانه ارسال کنند تا فرضیه ما درباره شباهت ادبیات ایشان به برخی مدیران زحمتکش! مملکتی نیز رنگ ببازد.

حامد+مظفری+منتقد+سینما+روزنامه+نگار
حامد مظفری

 




بیست فیلم مورد حمایت فارابی کدامند؟

سینماروزان/حامد مظفری: بنیاد سینمایی فارابی به عنوان متولی اصلی حمایت دولت از تولید در سینما با ورود به نیمه دوم سال ۱۴۰۱ هنوز شفاف سازی درباره عملکرد سال اخیر خود را اجرایی نکرده است.

روشنگری درباره ریز عملکرد مالی زیرمجموعه‌ها اقدامی است که می‌تواند کمکی باشد به جلوگیری از سوءتفاهمات و همچنین ارائه تحلیل از کم و کیف توزیع تسهیلات.

در هفته‌های اخیر شایعات متعددی درباره حمایت مالی فارابی از تولید پروژه‌های مختلف سینمایی شنیده شده و برخی حجم پروژه‌های تحت حمایت امسال فارابی را نزدیک بیست پروژه دانسته‌اند ولی همچنان هیج اطلاع رسانی دقیقی درباره این پروژه ها صورت نگرفته.

اینکه چرا مهدی جوادی مدیر فارابی به طور رسمی درباره پروژه های مورد حمایت خویش اطلاع رسانی نمی‌کند مشخص نیست؟ مدیر فارابی گمان دارد با پرهیز از اطلاع رسانی راحت‌تر می‌توان مدیریت کرد؟ تجربه نشان داده فقر آگاهی بخشی رسمی فقط به نشت اطلاعات از مسیرهای غیررسمی منجر شده و اطلاع رسانی بعدی نه فقط شایعات را کمرنگ نخواهد کرد که شاید واقعیت را در سایه قرار دهد.

با وجود تغییر دولت و تغییر شاکله سینما، در فارابی و معاونت فرهنگی آن همچنان همه چیز بر مدار قبل می‌چرخد و تقریبا اغلب آنهایی که در دولت های احمدی‌نژاد و روحانی متبوع شوراهای فارابی بودند باز مورد حمایت قرار گرفته‌اند؛ افرادی که بارها با حمایت فارابی فیلم‌های شکست‌خورده تولید کرده‌اند ولی همچنان سوگلی فارابی هستند‌.

آیا مدیران فارابی واهمه آن را دارند که با افشای رسمی حمایت مجدد از افراد شکست‌خورده در کانون انتقادات قرار گیرند؟ بالاخره که این فیلم‌ها تولید شده و در جشنواره رونمایی شده و لو می‌روند که فارابی از آنها حمایت کرده، درست مثل اتفاقات پارسال جشنواره فجر؛ پس چه کاری است که فارابی با پرهیز از اطلاع رسانی رسمی فقط زمان حاشیه سازی حول عملکرد خود را عقب می‌اندازد.

فارابی همین حالا باید فهرست افراد مورد حمایت خود را منتشر کند تا با بررسی عملکرد قبلی آنها توسط منتقدان و رسانه‌های مستقل، علاج واقعه قبل از وقوع شود. اتفاقا مدیران فارابی می‌توانند با استناد به تحلیل‌های رسانه‌های تخصصی، جلوی زدوبند احتمالی در واگذاری پروژه‌ها را بگیرند و اگر فردی بی‌کفایت کاندیدای کارگردانی یا تهیه‌کنندگی است قبل از تخصیص بودجه، از کار کنار گذاشته شده و جای خود را به گزینه‌های توانمند دهد.

بیست فیلم مورد حمایت فارابی کدامند؟
بیست فیلم مورد حمایت فارابی کدامند؟




آشنایی با ۵۳ پروژه‌ای که در دولت سیزدهم پروانه ساخت گرفتند؛ از فرمان‌آرا و متوسلانی تا میلانی و عیاری!/از فرحبخش و شهبازی و کلاری تا بحرانی و افخمی!/از کیایی و جیرانی تا امیریوسفی/از علی اصغر شادروان تا پیمان معادی و…+شرح سوژه‌های آثار

سینماروزان/حامد مظفری: در ده ماه گذشته نزدیک به صد درخواست برای تولید فیلم به معاونت نظارت سینما ارائه شده که از میان آنها دقیقا ۵۳ پروژه-فقط یاد ۵۳ نفر معروف نیفتید!- پروانه ساخت گرفته‌اند.

در میان دریافت کنندگان پروانه ساخت هم نام امثال فرمان آرا و متوسلانی به چشم می‌خورد با کارنامه ای پر و پیمان در سینمای قبل از انقلاب و هم نام تهمینه میلانی، کیانوش عیاری، بهروز افخمی، شهریار بحرانی، حبیب والی‌نژاد و علی اصغر شادروان که از سینماگران رشدکرده پس از انقلاب اسلامی هستند.

از نسل جدیدتر هم امثال امیریوسفی، کیایی، معادی و شهبازی هستند که پروانه ساخت گرفته اند.

در ادامه مروری داشته ایم بر پروژه‌های شاخص در میان این ۵۳ پروانه صادر شده:

–بهمن فرمان‌آرا کارگردان پیشکسوت، پروانه ساخت اقتباس از رمان #چشمهایش نوشته بزرگ علوی را گرفته بود با محوریت تحولات دوران رضاخان.

–محسن امیریوسفی رئیس کانون کارگردانان خانه سینما پروانه #قیف را گرفته با موضوع اجنه به تهیه‌کنندگی سعید ملکان‌

تهمینه میلانی بانوی باسابقه سینما پروانه قسمت سوم کمدی #آتش_بس را گرفته به تهیه‌کنندگی همسرش محمد نیک بین.

–محمدحسین فرحبخش تهیه‌کننده باسابقه، پروانه کمدی #مرد_ایرونی را گرفته با محوریت دردسرهای تصاحب ارثیه خانوادگی‌. فیلمی که مجید مظفری آن را می‌سازد.

–پرویز شهبازی پروانه #رکسانا را به تهیه‌کنندگی مسعود ردایی گرفته با مضمون دغدغه‌های جوانان.

–شهریار بحرانی کارگردان ملک سلیمان، پروانه #نامیرا را گرفته با مضمون عهدشکنان کربلا به تهیه‌کنندگی محسن علی اکبری؛ پروژه ای که داوود میرباقری آن را می‌نویسد.

–جواد افشار کارگردان سریال گاندو، پروانه #نهر_خین را به تهیه‌کنندگی حسین پارسایی گرفته با مضمون زندگی غواصان کربلای۴ .

–حبیب والی‌نژاد تهیه‌کننده ایستاده در غبار، پروانه دومین روز پاییز را گرفته با محوریت زندگی شهید شیرودی‌.

لیست پروانه های سینمایی صادره از آبان ۱۴۰۰ تا مرداد ۱۴۰۱
لیست پروانه های سینمایی صادره از آبان ۱۴۰۰ تا مرداد ۱۴۰۱

لیست پروانه های سینمایی صادره از آبان ۱۴۰۰ تا مرداد ۱۴۰۱
لیست پروانه های سینمایی صادره از آبان ۱۴۰۰ تا مرداد ۱۴۰۱

بهروز افخمی در مقام تهیه‌کننده پروانه #استاد را گرفته به کارگردانی عماد حسینی فیلم اولی با مضمون سوءاستفاده از هنرجویان در محیط‌های آموزشی.

–علی اصغر شادروان کارگردان فیلم خاطره‌انگیز تیرباران پروانه فیلمی را گرفته با ریشه یابی اختلاس. نام فیلم: #آن_زن_از_باران_آمد.

–مصطفی کیایی پروانه #توتو را گرفته با داستانی درباره شرط بندی های ورزشی که یک فیلم اولی به نام محمدابراهیم عزیزی آن را می‌سازد.

–فریدون جیرانی پروانه #فیل را گرفته که بسان اغلب کارهایش ملودرامی است با محوریت روابط زناشویی. رضا گوران کارگردان فیل است.

–محمود کلاری فیلمبردار برجسته پروانه #آینه را گرفته که یک درام خاطره محور است.

کیانوش عیاری پروانه #رکر یا #ویلای_کنار_ساحل را گرفته با مضمون خیانت در امانت به تهیه‌کنندگی رضا رخشان.

–پیمان معادی پروانه ساخت #چیزهایی_که_میکشی را گرفته با مضمون خاطرات یک مرد که بنا بوده یک فیلم اولی (علیرضا خاتمی) آن را بسازد ولی گویا تاکنون به نتیجه نرسیده.

محمد متوسلانی سینماگر باسابقه ایرانی که بیش از نیم قرن است در سینما فعالیت دارد پروانه #عشق_جامگان را گرفته با مضمون زندگی پرستاران در دوران کرونا که یک فیلم اولی-رضا چوبینه/دامادِ متوسلانی- آن را می‌سازد.

آشنایی با پروژه‌های شاخصی که از آبان ۱۴۰۰ تا مرداد ۱۴۰۱ از دولت سیزدهم پروانه ساخت گرفتند
آشنایی با ۵۳ پروژه‌ای که در ده ماه ابتدایی دولت سیزدهم پروانه ساخت گرفتند




عریان‌گویی درباب اکران آنلاین روی آنتن زنده⇐چرا مدیران فرهنگی به‌جای توجه به نقدها، مدام شورا تشکیل می‌دهند؟؟/معضل قاچاق را حل نمی‌کنند چون از قدرتمند شدن بخش خصوصی واهمه دارند؟؟/وقتی فروش آنلاین سه فیلم روی‌هم کمی بیش از یک میلیارد شده معلوم است که کمیت اکران آنلاین، لنگ است!!/وقتی تنها مرجع ارائه آمار فروش اکران آنلاین، وی.او.دی‌هایی هستند که خودشان ذینفع اکران آنلاین‌اند مشخص است که حالا حالاها نمی‌توان امید داشت به سوددهی اکران آنلاین!!/حل مشکلات اکران آنلاین نیاز به متخصصین به‌روز دارد و با افراد بازنشسته و مدیران پشت‌میزنشین نمی‌توان آن را به سامان رساند!/ شاید یک متخصص نرم‌افزار ۱۸ساله خیلی بیشتر از مدیرانی با ۴۰سال سابقه بتواند مشکلات زیرساختی اکران آنلاین را حل کند!!/نمی‌شود که مدیر سالخورده یک زیرمجموعه منحله ارشاد را بگذاریم بالای سر یک وی.او.دی ثروتمند و بعد انتظار تحول داشته باشیم!!

سینماروزان: بروز کرونا و تعطیلی سینماها موجب شد سینمای ایران به‌مانند کودکی که فقط آب‌بازی را یاد گرفته و نه شنا، به ناگاه پرتاب شود در استخر عمیق اکران آنلاین و نتیجه این پرتاب هم که شکست اغلب آثاری است که روانه اکران آنلاین شده‌اند.

اینکه چرا اکران آنلاین به نتیجه نرسید موضوع برنامه زنده سینمامعیار رادیوگفتگو بود و حین برنامه رضا اورنگ و حامد مظفری از منتقدان مستقل سینما، آرای خود پیرامون اکران آنلاین را بیان داشتند.

رضا اورنگ منتقد پیشکسوت و سردبیر اسبق بانی‌فیلم با انتقاد از بی‌توجهی به نظرات منتقدان در مباحث مربوط به اکران آنلاین گفت: چرا در بحث اکران آنلاین نظر کارشناسان یا منتقدان مستقل را لحاظ نمی‌کنند؟ هرچه رسانه‌های مستقل، طرح سوال می‌کنند پاسخی نمی‌بینیم. به هر حال رسانه‌ها و منتقدان مستقل به‌دنبال کمک به سینما هستند و برای همین طرح پرسش می‌کنند ولی از آن سو مدیران فرهنگی به‌جای توجه به نقدها، مدام شورا تشکیل می‌دهند.

اورنگ ادامه داد: اکران آنلاین، متخصص خودش را می‌خواهد و به‌خصوص در بحث ارتقای امنیتی پلت‌فرم‌های اکران آنلاین به‌شدت نیاز داریم به جوانان متخصص در حیطه فناوری. نمی‌شود که مدیر سالخورده یک زیرمجموعه منحله ارشاد را بگذاریم بالای سر یک وی.او.دی ثروتمند و بعد انتظار تحول را داشته باشیم.

حامد مظفری روزنامه‌نگار مستقل و مدیرمسئول سینماروزان با اشاره به قاچاق گسترده در فضای مجازی گفت: وقتی فیلمی ساعت ۸شب اکران آنلاین می‌شود و ساعت ۱۰شب شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان بی هر گونه ممانعت به نمایش فیلم می‌پردازند معلوم است که اکران آنلاین به نتیجه نمی‌رسد. وقتی فروش آنلاین سه فیلم روی‌هم کمی بیش از یک میلیارد شده معلوم است که کمیت اکران آنلاین، لنگ است!! وقتی تنها مرجع ارائه آمار فروش اکران آنلاین، وی.او.دی‌هایی هستند که خودشان ذینفع اکران آنلاین‌اند مشخص است که حالا حالاها نمی‌توان امید داشت به سوددهی اکران آنلاین!!

مظفری ادامه داد: به نظر می‌رسد مدیران، قاچاق را به‌طور جدی پیگیری و حل نمی‌کنند چون از قدرتمند شدن بخش خصوصی واهمه دارند؟؟ به هر حال اگر اکران آنلاین به سوددهی برسد بخش خصوصی رشد خواهد کرد و وقتی بخش خصوصی واقعی شکل گیرد، بخش دولتی به محاق خواهد رفت!!

حامد مظفری ادامه داد: اگر بنا به حل مشکلات و حرکت روبه‌جلو بود مدیر یک زیرمجموعه منحله ارشاد نمی‌توانست به‌راحتی مدیریت یک وی.او.دی ثروتمند را برعهده گیرد. جالب است که همین وی.او.دی آمده بود که رقیب یک وی.او.دی قدیمی شود و کلی هم هزینه تبلیغاتی کرد ولی با ورود این مدیر جدید به آن، اساسا همه چیز رنگ باخت.

رضا اورنگ با تاکید بر آن که کپی‌رایت باید دوطرفه باشد اظهار داشت: همان طور که در اینجا فیلمهای خارجی را خیلی راحت کپی و تکثیر می‌کنیم آنها هم در شبکه‌های ماهواره‌ای، فیلمهای ما را پخش می‌کنند و نمی‌توانیم جلویشان بایستیم. ابتدا باید کپی‌رایت را به رسمیت بشناسیم و بعد به سراغ کارشناسانی خبره برای حل مشکل قاچاق آنلاین برویم.

این منتقد ادامه داد: بحث فضای مجازی نیاز به متخصصین به‌روز دارد و با افراد بازنشسته و مدیران پشت‌میزنشین نمی‌توان آن را به سامان رساند. شاید یک متخصص نرم‌افزار ۱۸ساله خیلی خیلی بیشتر از مدیرانی با ۴۰سال سابقه بتواند مشکلات زیرساختی اکران آنلاین را حل کند.

حامد مظفری با تایید حرفهای اورنگ بیان کرد: هر کاری، خبره خودش را می‌خواهد و فضای مجازی هم همین‌طور. اگر بناست مشکل قاچاق فرهنگی را حل کنند باید به سراغ خبرگان این کار بروند. همان طور که پلیس فتا با به‌کارگیری جوانانی مستعد توانست قدرت یابد برای حل مشکل قاچاق مجازی هم باید به سمت استفاده از جوانان بااستعداد و خبره فضای مجازی بروند وگرنه اکران آنلاین هیچ گاه رشد نخواهد کرد.

 

حامد مظفری+رضا اورنگ
حامد مظفری+رضا اورنگ

 




حامد مظفری روزنامه‌نگار، منتقد مستقل و استراتژیست رسانه و تبلیغات

حامد مظفري متولد ۱۳۶۰ در گرگان و پرورش‌یافته خانواده‌ای فرهنگی است. او فارغ‌التحصيل رشته مهندسي مکانيک سيالات و همچنين دانش‌آموخته فيلمنامه‌نويسي از باغ فردوس و اتمام دوره روزنامه‌نگاري در جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران است.

حامد مظفری علاقه به مطبوعات را از کودکی و با ورق زدن نشریات مختص کودکان تجربه کرد و این علاقه و پیگیری مطبوعات در نوجوانی و جوانی امتداد یافت تا اینکه در اواخر دهه هفتاد و حین تحصیل در دانشکده فنی، به طوری جدی به عنوان ژورنالیست جذب کار حرفه‌ای رسانه‌ای شد.

حامد مظفری داراي سابقه فعاليت مستمر مطبوعاتي از اوايل دهه هشتاد تاکنون با رسانه‌هايي مختلف همچون روزنامه اطلاعات، روزنامه اعتماد، روزنامه جوان، روزنامه آفتاب، مجله سينماجهان، مجله نيم‌رخ، مجله فيلم، مجله تصويرروز، روزنامه کيهان، روزنامه فرهيختگان، مجله دنياي تصوير، سایت سينماي ما، مجله جهان سينما، مجله روايت، سایت سينماپلاس، خبرگزاری نسيم، روزنامه جام‌جم، روزنامه شرق، روزنامه بهار، روزنامه قدس، مجله نقدسینما، خبرگزاری فارس، مجله سروش، روزنامه ايران، روزنامه صبح‌نو، روزنامه صبا، خبرگزاری ميزان، سایت نمايش خانگي، سایت سينماروزان و… است.

حامد مظفری سابقه فعالیت به عنوان دبیر تحریریه، دبیر فرهنگی یا عضو شورای سردبیری رسانه‌های مختلف و ازجمله شبکه ایران، جهان سینما، نقد سینما، روایت، سینماپلاس، نسیم، فرهیختگان، صبا، ایران‌ بان‌نو، گزارش یک، آفتاب و… را در کارنامه دارد.

حامد مظفری به عنوان طراح و مشاور تبلیغات سابقه همکاری با موسسات پویافیلم، رسانه فیلمسازان، خانه‌فیلم، بانوفیلم، جوزان‌فیلم، گلرنگ‌رسانه و… را در کارنامه دارد.
حامد مظفری به عنوان مدیر روابط عمومی و تبلیغات در پروژه هایی همچون قدغن، تکخال،  زن ها فرشته‌اند،  پسركشي، آبي به رنگ آسمان، ايكس لارج، دشمن زن،  زنداني ها، خالتور، كار كثيف، پا تو كفش من نكن، سه بيگانه، كمدي انساني، آشوب، پارادايس، غير مجاز، من ناصر حجازي هستم، ۳۶۰ درجه، طبقه حساس، هزارپا، شبكه، برف روي شيرواني داغ، از رئيس جمهور پاداش نگيريد، شهرت، احضار، سیاوش، کرگدن، دیو و ماه پیشونی و… فعالیت داشته است.

حامد مظفری که مدیرمسئول و سردبیر فعلی پایگاه تحلیلی سینماروزان است به عنوان استراتژيست و مدیر طراحی و اجرای تبلیغات فرهنگی نیز با بسیاری از پروژه‌های فرهنگی، هنری همکاری داشته است.

حامد+مظفری
حامد مظفری