سینماروزان/حامد مظفری: در کمال تعجب و در هفتههای اخیر جریانی عجیب در رسانههای سیاستزده و نه رسانههای مستقل راه افتاده است و آن هم حمایت همهجوره از جشنواره فجر در راستای مخالفت با تحریمکنندگان است.
شگفتا که بهمانند تمام بزنگاههای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-بنزینی-هواپیمایی این بار هم همپوشانی کاملی میان راست و چپ پدید آمده در حمایت حداکثری از جشنواره برای به خاک مالیدن تحریمکنندگان!
اینکه این روند چقدر کمک میکند به مردمی شدن جشنواره را میتوان با پیدا کردن مصادیقی دیگر از همپوشانیهای چپ و راست در همین اواخر حدس زد.
زیاد هم دور نمیرویم؛ در جریان سقوط هواپیمای اوکراینی تمام رسانههای سیاستزده کوشیدند به مخاطب القا کنند که سقوط صرفا بهدلیل نقص فنی بوده و لاغیر!! نتیجه چه شد؟؟ بعد از مشخص شدن دلیل اصلی ماجرا، جریان رسانهای سیاستزده بیش از پیش اعتبار خود را نزد مخاطب از دست داد.
حالا و دربرابر جشنواره هم هر تصمیمی که هیات انتخاب و هیات داوران و دبیرخانه میگیرد جز همراهی رسانههای سیاستزده را شامل نمیشود.
اینکه افرادی فاقد کارنامه روشن وارد هیات انتخاب میشوند، اینکه چندین فیلم کنشمند از جشنواره حذف میشوند، اینکه از فروش بخش عمده بلیتها در یازده دقیقه میگویند ولی نمیگویند جشنوارهای با این سودآوری چه نیازی دارد به رفتن زیر بلیت شهردار و شهرداری، اینکه چندین دوتابعیتی وارد هیات داوران جشنواره میشوند و نمیگویند چگونه است جمع داور تبعه آمریکا با جشنوارهای که بناست به جایزه سردار سلیمانی افتخار کند، اینکه از بیانیههای حامیانه یک سلبریتی دوتابعیتی که رفتارش یادآور رفتار انتخاباتی تتلوهاست، ذوق میکنند و اینکه حتی یک چهره در حد و اندازه امثال مجیدی و حاتمیکیا در هیات داوران برای داوری آثار اینها نیست فقط بخشهایی از ایرادات این جشنواره است.
البته که جریان رسانهای مستقل سینمایی بهموقع و بسیار روشنگرانه چنین ایراداتی را بیان کردهاند بلکه از اشتباهات بزرگتر جلوگیری کنند ولی عجبا که رسانههای سیاستزده همچون فردی که خود را به خواب زده، کلمهای نقد را در دستور کار قرار نمیدهند مبادا آب به آسیاب تحریمکنندگان بریزند!
مگر تحریمکنندگان جشنواره چه کسانی هستند که این قدر از آنها میترسند؟؟ فهرست نزدیک به ۱۵۰نفره تحریمکنندگان امثال علی مصفا، تهمینه میلانی، جعفر پناهی، محمد رسولاف، محمدعلی سجادی، رضا درمیشیان، حمید فرخنژاد، ژیلا ایپکچی، محمدرضا مویینی، فریدون شهبازیان، جمیل رستمی، مرضیه وفامهر، اشکان اشکانی، مصطفی خرقهپوش، زینت رضا و حتی کارمند فرهنگی فارابی و برادرزاده یک مدیر سینمایی را دربرمیگیرد که اغلب کارنامهشان مشخص است.
اینکه علی مصفا و تهمینه میلانی، جشنواره را تحریم کردهاند باید به بسیج رسانههای سیاسی برای ندیدن ایرادات جشنواره منجر شود؟؟
شاید دبیرخانه جشنواره-بهدلیل یک سنت قدیمی و نهچندان کارآمد- این سیاست را پیشرو گذاشته باشد که در تریبونهای رسمیاش هیچ ایرادی را برنتابد ولی آیا رسانههای چپ و راست غالبا غوطهور در بیتالمال هم شعبههایی از دبیرخانه جشنوارهاند که جز به مدح و ثنای جشنواره، نمینگارند؟؟
وظیفه رسانه دیدن نقاط قوت و ضعف کنار یکدیگر است و نه توجیهتراشی برای ندیدن نقاط ضعف. همان طور که باید سخن تحریمکنندگان و دلایلشان بر تحریم را انعکاس داد همان طور هم باید به ارزیابی کیفی جشنوارهای پرداخت که بهزودی چهل ساله میشود ولی در شاکله، رفتار محافل یکی دو ساله را بروز میدهد.
تجربه نشان داده بدترین آفت برای محافل متصل به دولت، تعریف و تمجید همهجانبه از آنهاست. حتی اگر دستاندرکاران نخواهند باز در ساختار چنین محافلی به قدر کفایت نیروی مجیزگو برای ندیدن ایرادات نفوذ میکنند و دیگر نیازی نیست رسانهها و آن هم رسانههایی که از جیب ملت خرج میکنند نقش آن مجیزگویان را بازی کنند.
واکنش جامعه صنفی تهیهکنندگان به توقیف کمدی “زیرنظر” توسط حوزه⇐بهزودی پشیمانی گریبان مدیران حوزه را خواهد گرفت!!/با این توقیفها نتیجه ای عاید نخواهد شد جز اینکه دیگرانی هم پیدا شدهاند که فیلمی از حوزه را توقیف میکنند!!/بهجای بگیر و ببند، تلاش کنید موقعیتی یکسان را برای همه فیلمسازان ایجاد کنید!!
|
سینماروزان/حامد مظفری: توقیف نمایش کمدی “زیرنظر”رضا عطاران توسط حوزه هنری همزمان با ممنوعیت پخش تیزر تلویزیونی فیلم در عین پخش کمدیهای پر از شوخیهای آنچنانی در سینماهای حوزه با واکنش جامعه صنفی تهیهکنندگان مواجه شد.
متن بیانیه جامعه صنفی تهیهکنندگان را بخوانید:
عدم اکران فیلم «زیر نظر» در سینماهای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یک بار دیگر اهمیت شوراهای سازمان سینمایی کشور را زیر سوال برد.
متاسفیم که باید شاهد این روند در سال 98 پس از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی باشیم و این دودستگی را در ارکان مختلف سینمایی کشور ببینیم.
بهتر نیست یکبار نحوه عملکرد شوراهای وزارت ارشاد را که براساس قانونی که اوایل انقلاب نوشته شده است، مرور کنیم؟! شورایی که به فیلمنامه پروانه ساخت می دهد اما در اتاق دیگر جلوی آن را می گیرد و یا با ممیزی های بسیار فیلمساز و صاحب اثر را کلافه می کند. بسیاری از افراد عضو شورا سلیقه ای عمل میکنند.در همین شورا در دوره های مختلف شاهد حضور فیلمسازانی بودیم که آثار توقیف شده داشتهاند.
بهتر نیست با پیشرفت تکنولوژی و روند رو به رشد فیلمسازی ، قوانین دست و پاگیر را برداشته و مسئولیت را به صاحبان آثار بسپاریم و قضاوت را برعهده مخاطب.
سالهاست شاهدیم آثاری که به هر دلیلی در برخی از سینماها نمایش داده نمیشوند از سوی مخاطبین مورد توجه قرار گرفته چه در زمان اکران فیلم و چه در زمان توزیع آن در شبکه نمایش خانگی مورد توجه قرار گرفته است.
بهتر است به جای این قوانین دست و پاگیر و ایجاد فضای بگیر و ببند برای دست اندراکاران و صاحبان آثار تلاش کنیم موقعیتی یکسان را برای همه فیلمسازان قرار دهیم تا بتوانند خود را در معرض دید و قضاوت مخاطب قرار دهند؛ چه بسیار آثاری بودند که به زعم صاحبان موفق در گیشه و پر بازیگر اما در عمل نتوانستند مخاطب را آنگونه که پیش بینی می شد با خود همراه کنند.
سخنی دیگر با دست اندرکاران حوزه هنری، پیش تر نیز شاهد این روند (عدم نمایش فیلم ) در سینماهایی که بیت المال به شمار می آید و حق مردم است که از آن استفاده کنند توسط مدیران در بخش های مختلف بودهایم که خود پشیمانند از عملکرد. قطعا این پشیمانی گریبان شما را نیز خواهد گرفت. بهتر است اجازه دهیم مردم خود به قضاوت بنشینند زیرا مخاطب بی رحمانه آثار را به قضاوت می نشیند و برایش نمایش یک اثر دریک سینما مهم نیست اگر بخواهد یک فیلم را دنبال کند برای دیدنش حاضر به ایستادن در صف است.
سالهاست به این رویه عمل کردید و امروز شاهد عدم نمایش فیلم “زیر نظر” محمد شایسته هستیم ، اما نتیجه ای عاید نشده و نخواهد شد جز اینکه دیگرانی هم پیدا شدهاند که فیلمی از حوزه را توقیف میکنند! بهتر نیست قبل از انجام هر تصمیمی که به حقوق مردم مرتبط است بیشتر فکر کنیم؟!
مولانا؛ بهانه است؟؟⇐از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون؟؟+عکس
|
سینماروزان/حامد مظفری: اینکه پاییز۹۸ را طوری پشت سر میگذاریم که از یک طرف حسن فتحی در ترکیه مشغول ساخت فیلمی مرتبط با مولانا است و از آن طرف خبر رسیده ژان کلود کریر فرانسوی هم نگارش فیلمی در حال تولید مرتبط با مولانا را انجام داده، هم مسرتبخش است و هم پرسشساز.
مسرتبخش از این جهت که بالاخره و بعد از مدتها اهمال درباره مولانا و ابتر ماندن سریال “جلال الدین”، حالا دو سینماگر مختلف یکی ایرانی و محصول سنت سریالسازی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران و دیگری فرانسوی و مزدوج با یک بانوی ایرانی نیت دارند بر دامنه بصری مرتبط با مولانا بیفزایند.
پرسش آنجا شکل میگیرد که با عقبهای که از هر دو کارگردان داریم ظن اصلی درباره محتوای محصولاتشان بیش از سیر و سلوک عرفانی مولانا و شمس به شبهههای جسمانی غیرمتعارف پیرامون این دو و البته اغراق در نقش زنی به نام کیمیاخاتون در زندگی آنها کشیده شود؟؟
تکلیف ژان کلود کریر که مشخص است. او همسر فرانسوی بانویی ایرانی به نام نهال تجدد است. نهال تجدد فرزند رضا تجدد از رجال فرهنگی سیاسی و دولتی پهلوی اول و دوم، بیش از هر چیز دیگر به واسطه نگارش رمان “عارف جان سوخته” شناخته میشود.
نهال تجدد همسر ایرانی ژان کلود کریر در کتاب “عارف جان سوخته” بیش از ارتباط معنوی مولانا و شمس، درباره ارتباط مادی این دو چنان داستانبافی کرده تا جایی که حتی مهستی بحرینی (مترجم فارسی کتاب تجدد) هم بر عامیانه بودن کتاب و کاربردی نبودن به عنوان مرجعی برای پژوهشهای تاریخی تاکید کرده.
حسن فتحی هرچند به صراحت درباره تاثیرپذیری از رمانی خاص برای فیلمش سخن نگفته ولی عنوانی که برای این فیلم انتخاب شده یعنی “مست عشق” بیش از هر چیز یادآور کتابی است به نام “ملت عشق/چهل قانون عشق” از نویسندهای ترک به نام”الیف شافاک/الو شعله(شفق)”.
الیف شافاک بعد از دکتر دیپاک چوپرا قصد کرده بود که به خیال خود با مولانا مشکلات روحی مردم این هزاره را درمان کند و آن هم فقط با معجزه عشق و نه متکی بر کلام عرفانی یک شیفته پیامبر اسلام(ص).
“ملت عشق” که از یک سو داستان شمس و مولانا و از سوی دیگر داستان ارتباط عاشقانه یک بانوی ویراستار متاهل با نویسنده یک رمان(!) را روایت میکند بهلحاظ داستانپردازی بیش از هر چیز شباهت دارد به سریالهای ترک.
ترک بودن نویسنده “ملت عشق” و همچنین تأکیدات مبتنی بر شراکت ترکها در سرمایهگذاری “مست عشق” و استفاده از یک بازیگر زن ترک با نام “هانده ارچل” برای ایفای نقش کیمیاخاتون دخترخوانده مولانا، بیش از هر چیز احتمال زنانه بودن فیلم و ارائه روایت ارتباط مولانا-شمس از دریچه نگاه کیمیاخاتون را شکل میدهد. به خصوص اگر درنظر داشته باشیم فتحی پیش از این فیلم، درگیر تولید سریال “شهرزاد” با محوریت یک زن بوده و بعد از این فیلم هم به سراغ تولید سریال “جیران” خواهد رفت باز با محوریت زندگی اولین سوگلی ناصرالدینشاه.
اگر ژان کلودکریر و حسن فتحی بهدنبال پررنگ کردن ارتباط مادی شمس-مولانا و مانور بر داستان دخترخوانده مولانا باشند(؟) از همین حالا میشود پیشبینی کرد که نتیجه کار در حد و اندازه رمانی خواهد بود با عنوان “کیمیا خاتون” نوشته سعیده قدس که اتفاقا فرهاد توحیدی نویسنده همکار فتحی هم نامش را در فهرست منابع “مست عشق” آورده!
سعیده قدس روایتی پرسوزوگداز ارائه میدهد از شمس تبریزی متعاقب کشتن همسرش(کیمیاخاتون)و مادیگرایی رمان تا آنجا پیش میرود که مولانا به سفارش شمس چنان ریاضتی میکشد که از آذوقه خانواده هم میزند. در تخیلی بودن رمان همین بس که با وجود اینکه سعیده قدس مدتها قبل رایتش را به داریوش مهرجویی واگذارده با این حال مهرجویی که خود فلسفه خوانده تاکنون بهش اعتنایی نکرده چون فیلم ساختن درباره شمس و مولانا، کار بسیار ظریف و دقیقی میطلبد که با پرداختن به بخشهای نامشخص، غیرموثق و شخصی زندگانی آنها که پاورقی نویسان را به خودش جلب می کند، وهن مولانا است و بس.
آیا از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون و در نهایت مصور کردن تعبیرات ذهنی سعیده قدس هستند یا اینها در نگارش فیلمنامههای خود از حضور لازم و ضروری آرای مولاناپژوهانی مثل محمدعلی موحد، کریم زمانی و بدیعالزمان فروزانفر بهرهمند شدهاند تا به تصویری شفافتر از چگونگی ذوب مولانا در شمس و پرهیز از درغلتیدن به مایههای مد روزی عاشقان “کتاب سبز” برسند؟
امید که عزم نیک امثال حسن فتحی و ژان کلودکریر برای ساخت فیلم مولانا، عین پاورقیهای مجلات عامیانه و کتابهای راسته شاه آباد و بازار بین الحرمین، تبدیل نشود به یک سری داستانهای آغشته به افسانه از زندگی شخصی شمس و مولانا که محل جولان زنهاست تا خود این دو نفر.
چرا گفتگوی تلویزیونی رییس سازمان در روز سینما، بوی سفارش میداد؟؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: این قابلیت اصلی رسانه های دیداری مخاطب پسند در تمام دنیاست که میکوشند در برنامه های گفتگومحور خود یک گام جلوتر از رسانههای متنی باشند و به طرح مباحثی بپردازند که جریان ایجاد کند؛ رسانهای دیداری که به جای جلو بردن مباحث صرفا به بازنشر محتواهایی بپردازند که پیشتر در رسانه های متنی عرضه شدهاند فقط و فقط اتلاف منابع را رقم زده است.
گفتگوی اخیر حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی در برنامه «شهرفرنگ» شبکه خبر سیما را چگونه باید ارزیابی کرد؟ یک گفتگوی پیشرو که به طرح مباحثی تازه در سینما منجر خواهد شد(1) یا گفتگویی واپسگرایانه که بوی سفارشی بودن بر کلیت آن سایه انداخته؟؟(2)
اگر بارها و بارها گفتگوی اخیر انتظامی را مشاهده کرده و متن آن را بخوانیم فقط و فقط مثبت بودن فرض دوم است که به ذهن خطور میکند. حسین انتظامی نه تنها حرف تازه ای درباره برنامه های سینماییش نزد بلکه مجری برنامه هم جز گردآوری محتواهای پیشتر بیان شده توسط رسانههای متنی و بخصوص رسانه های مستقل، حتی یک پرسش تازه را پیش روی رییس سازمان قرار نداد.
شاید اگر یکی مثل فریدون جیرانی یا حتی بهروز افخمی مقابل رییس سازمان مینشستند به واسطه اعتماد به نفس بالایی که دارند میتوانستند دقایقی کوتاه از این گفتگوی تلویزیونی را چالشی کنند ولی متأسفانه محافظه کاری بیش از حد حمیدرضا مدقق باعث شد برنامهای که میتوانست چالشی باشد به برنامه ای بدل شود با رنگ و بوی سفارشی که انگاری توسط روابط عمومی سازمان سینمایی ضبط شده!
حسین انتظامی به واسطه سابقه مطبوعاتی که دارد ذاتا آدمی نیست که از طرح پرسشهای چالشی عصبی شود. او شاید به واسطه حشر و نشر با سیاسیون با سیّاسیت از پاسخ دهی به پرسشهای دردسرساز پرهیز کند ولی تجربه نشان داده حتی تندترین پرسشها را نیز بی پاسخ نمی گذارد. این ویژگی انتظامی این شانس را پیش روی مجری برنامه «شهرفرنگ» گذاشته بود که با طرح لااقل یکی دو پرسش کلیدی، رنگی تازه به برنامه اش زند ولی امان از نگاه کارمندی تنیده شده بر ساختارهای متصل به بیت المال که باعث میشود حتی گفتگو با رییس سازمان در روز ملی سینما هم جز تکرار مکررات، چیزی عاید مخاطبان سینما نکند.
وقتی پرسشی تازه برای طرح وجود ندارد چه اصراریست که حتما رییس سازمان را در روز سینما روی آنتن ببریم تا شائبه سفارشی بودن برنامه قوت گیرد؟؟
عین این سوال مقابل رییس سازمان هم هست که به عنوان فردی دارای عقبه مطبوعاتی چرا اجازه میدهد وقتش صرف برنامه هایی شود که هیچ حرف تازه ای برای مخاطبان ندارند و رنگ و بوی سفارش بر کلیت آنها سایه انداخته؟ آیا بهتر نیست بالاترین مقام سینمایی کشور قبل از ترتیب دادن این گونه گفتگوها ابتدا به محک زدن عیار ترتیب دهندگان گفتگو پرداخته و سپس روی آنتن رود؟؟
روی آنتن زنده و با حضور منوچهر شاهسواری و حامد مظفری مطرح شد⇐اینکه فیلمهای هنروتجربه را متعالی و فیلمهای دیگر را ضدتعالی بدانیم، درست نیست!/ هنروتجربه باید تبدیل به پاتوق میشد ولی هنوز این اتفاق نیفتاده!!/هنروتجربه را راه انداختند که فیلم پخش کنند یا مجله منتشر کنند؟؟/عجیب است که هنروتجربه برای پخش فیلم بنا شد ولی حتی یک پخشکننده در شورای سیاستگزاری آن وجود ندارد!!/مشکل هنروتجربه آن است که اگر بودجه دولت نباشد بلافاصله تعطیل میشود/اگر مسیر هنروتجربه درست بود باید بعد از پنج سال، لااقل نیمی از هزینه هایش را از بلیتفروشی تأمین میکرد!/کدام تهیهکننده حرفهای سینماست که با وقوف به کیفیت، فیلمش را از جریان سراسری اکران محروم کند و به هنروتجربه بسنده کند؟؟/بخش عمده محصولات این گروه اصلا استاندارد سینمایی ندارند و صرفا یک سری فیلم ویدیویی یا تلهفیلم یا تله تئاترهایی هستند که بعید است حتی در شبکه خانگی هم مشتری داشته باشند!/اینکه بهجای بازیگر حرفهای از یک فیلمبردار حاذق(!) برای ایفای نقش در فیلمشان استفاده میکنند یعنی خلاقیت هنری؟؟/اینکه سیاستمداران از رده خارج را به رونمایی آثارشان فرامیخوانند یعنی تجربهگرایی؟؟؟/میتوانند با یک دهم بودجه میلیاردی فعلی، یک سامانه ویدیوی درخواستی فراگیر راه بیندازند و فیلمهای هنروتجربه را همان جا بارگذاری کنند تا هم در بیت المال صرفه جویی شود و هم این همه گلایه بابت کمبود سانس شکل نگیرد!!
|
سینماروزان: انتشار تازه ترین ریزهزینه ای هنروتجربه از سوی سازمان سینمایی و بخصوص صرف هزینه 800 میلیونی برای پشتیبانی در این گروه یا صرف 400 میلیون برای انتشار مجله در این گروه واکنشهای مختلفی را از سوی صاحبنظران شکل داده.
برخی این هزینه ها را بدون ایجاد دستاورد مشهود در افزایش مخاطب برای این گروه، مصداق تلفات بودجه ای میدانند و برخی نیز این تلفات را نیاز فرهنگ و هنر میدانند!!!
“کیفیت هنروتجربه” در تازه ترین برنامه “ارغوان هنر”رادیونمایش با اجرای علی جعفری به بحث گذاشته شد و منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما و حامد مظفری مدیرمسئول رسانه مستقل “سینماروزان” درباره این گروه نظرات خود را بیان کردند.
منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما با نگاهی حامیانه به کارکرد هنروتجربه، میزان اقبال مخاطبان به محصولات سینمایی را ناشی از احوالات بیرونی دانست و گفت: اینکه چرا مخاطب به تماشای فیلمی میرود میتواند ناشی از احوالات اجتماعی مردم باشد و همین احوالات است که تعیین میکند که مخاطب به تماشای فیلمی برود یا نرود.
منوچهر شاهسواری درباره پراکندگی سالنهای هنروتجربه اظهار داشت: مخاطبی که دنبال محصول خاص است قطعا آن محصول را پیدا خواهد کرد. مخاطبی که میل به محصولی دارد پیدایش میکند. اساسا قرار نیست حجم سالنهای هنروتجربه به اندازه فیلمهای جریان آزاد اکران باشد!! ولی اینکه فیلمهای هنروتجربه را متعالی و فیلمهای دیگر را ضدتعالی بدانیم هم درست نیست. گروه هنروتجربه باید تبدیل به پاتوق میشد ولی هنوز این اتفاق نیفتاده.
منوچهر شاهسواری معتقد بود: وقتی درباره هنروتجربه صحبت میکنیم نباید آن نگاه کمی مبنی بر پرفروش شدن را داشته باشیم و اصلا این گروه بنا شده برای نمایش آثاری که مخاطب کثیر ندارند!!
حامد مظفری روزنامه نگار مستقل و مدیرمسئول “سینماروزان” در واکنش به اظهارات شاهسواری بیان داشت: با هیچ پدیده ای به طور مطلق موافق نیستم پس نمیشود به طور مطلق هنروتجربه را تأیید کرد یا رد کرد ولی نه فقط گروه هنروتجربه بلکه هر محفل هنری دیگری باید براساس میزان ایجاد ارتباط با مخاطب درباره موفقیت خود و در نهایت برای امتداد حیات خود تصمیم گیری کند ولی درباره هنروتجربه چنین سنجشی صورت نگرفته چون گروهی کاملا دولتی است انگاری اینکه مخاطب به سالنهایش برود یا نرود چندان اهمیت ندارد.
این روزنامه نگار ادامه داد: اغلب نهادهایی که بودجه ثابت دارند برای ارتباط گیری با مخاطب تلاش چندانی نمیکنند، چون میدانند چه مخاطب باشد و چه نباشد همچنان بودجه دارند! هنروتجربه اگر درست اجرا میشد باید بعد از پنج سال لااقل نیمی از هزینه های فعلی خود را از طریق بلیت فروشی یا جلب مخاطب پوشش میداد ولی این اتفاق نیفتاده! چرا؟
این روزنامه نگار مستقل خاطرنشان ساخت: اگر این گروه را راه انداختند برای دیده شدن آن دسته از آثار خاص که فرصت دیده شدن در اکران رسمی را ندارند که اصلا نیازی به راه اندازی گروه هنروتجربه نبود. میتوانستند با یک دهم بودجه میلیاردی فعلی، یک سامانه ویدیوی درخواستی فراگیر راه بیندازند و فیلم های هنروتجربه را همان جا بارگذاری کنند تا هم بیت المال تلف نشود و هم این همه گلایه بابت کمبود سانس در این گروه شکل نگیرد.
حامد مظفری با انتقاد از کیفیت محصولات عرضه شده در هنروتجربه گفت: به غیر از معدودی استثنائات، بخش عمده محصولات این گروه اصلا استاندارد سینمایی ندارند و صرفا یک سری فیلم ویدیویی یا تله فیلم یا تله تئاترهایی هستند که بعید است حتی در تلویزیون یا شبکه خانگی هم مشتری داشته باشند. اینکه بجای بازیگر حرفه ای از یک فیلمبردار حاذق(!) برای ایفای نقش در فیلمشان استفاده میکنند یعنی خلاقیت هنری؟؟ اینکه سیاستمداران از رده خارج را به رونمایی آثارشان فرامیخوانند یعنی تجربه گرایی؟؟؟ کدام تهیه کننده حرفه ای سینما وجود دارد که با وقوف به کیفیت، فیلمش را از جریان سراسری اکران محروم کند و به هنروتجربه بسنده کند؟؟ اغلب همینهایی که به تعریف و تمجید از هنروتجربه و نفی جریان سراسری اکران میپردازند همانها هستند که قبل از هنروتجربه سراغ دفاتر معتبر پخش فیلم میروند و وقتی نتیجه نمیگیرند به ناچار از هنروتجربه سربرمیاورند و تازه بعد از مدتی هم به نقد هنروتجربه میپردازند که چرا سانس کافی بهشان نداده؟؟!! گویا خودشان هم حواسشان نبوده اصلا اساس هنروتجربه محدودیت اکران است.
مدیرمسئول “سینماروزان” درباره اکران آثار مستند و کوتاه در هنروتجربه بیان است: این خیلی خوب است که فیلمهای کوتاه و مستند را در هنروتجربه نمایش میدهند ولی چگونه نمایش دادن مهمتر از نمایش دادن است. اینکه هفته ای یک یا دو سانس گردشی به فلان فیلم مستند میدهند منجر به دیده شدن آن اثر میشود؟؟؟ به این شیوه فیلم را عرضه کردن بهتر است یا عرضه همین فیلمهای مستند از طریق سامانه های ویدیوی درخواستی؟؟
حامد مظفری در ادامه گفته های خویش تأکید کرد: هدف گذاری هر کاری اگر درست باشد قطعا آن کار به نتیجه میرسد. آنها که هنروتجربه را برای اکران فیلمهای پشت خط اکران مانده بنا کردند یادشان نبود اکران فیلم بدون داشتن حداقل بیست سالن درجه یک، فقط آب در هاون کوبیدن است! در سینمای ایران ده ها دفتر پخش در معرض تعطیلی هستند که میشد با تقسیم فیلمهای هنروتجربه میان این دفاتر پخش هم آنها را فعال کرد و هم اسباب اکران درست فیلمهای هنروتجربه را شکل داد.
این روزنامه نگار خاطر نشان ساخت: پخش، حیطه تخصصی است و یک شبه که نمیشود پخش کننده شد. آقایان تجربه سالیان دفاتر پخش را یکجا فاکتور گرفتند و خودشان گروهی زدند برای پخش فیلمهای تجربه گرا!!! هنروتجربه برای پخش فیلم بنا شد ولی حتی یک پخش کننده در شورای سیاستگذاری آن وجود ندارد!! هنروتجربه بنا بود فیلم پخش کند یا مجله منتشر کند؟؟؟ در شورای سیاستگذاری هنروتجربه سردبیر یک مجله سینمایی حضور دارد ولی پخش کننده، حضور ندارد. چرا؟؟
در گفتگوی صریح مصطفی محمودی و حامد مظفری روی آنتن زنده رادیونمایش بیان شد⇐روسای سینما در تعارف با عوامل برگزارکننده جشنوارههای بودجهخوار گیر کردهاند و نمیدانند این جشنوارهها را تعطیل کنند یا نه؟؟!/چرا به جای توسعه زیرساختهای سینما، بودجهها باید صرف جشنوارههایی شود که مشتری اول و آخرش، برگزارکنندگان هستند؟؟/چرا دولت از افرادی که میخواهند به هر قیمت که شده و با بودجه میلیاردی دولت جشنواره کودک برگزار کنند نمیپرسد سهم برگزیدگان این جشنواره از گیشه سالانه سینماها چقدر بوده؟؟/ما هنوز یک پردیس سینمایی مختص کودکان نداریم ولی هر سال هزینه میلیاردی میکنیم برای جشنواره کودک!!/حداقل کاری که میشود کرد آن است که جشنواره کودک را یکی دو سال تعطیل کنند و بودجه اش را صرف ساخت چند سالن مختص کودکان کنند!/حسین انتظامی برای مقابله با «آفت جشنواره زدگی»، شورایی راه انداخته که اغلب اعضایش، مدیر یا کارمند جشنوارههای بودجهخوار بودهاند! این، نقض غرض نیست؟؟؟/شاید هم انتظامی خواسته با راهاندازی این شورا از شرّ اعمال فشار برخی نیروهایی که مدعی مدیریت هستند ولی منصب خالی برایشان وجود ندارد رهایی پیدا کند!!؟
|
سینماروزان: آفت جشنوارهزدگی که حسین انتظامی را واداشته شورایی هم برای مقابله با آن تشکیل دهد، مدتهاست در سینمای ایران وجود دارد و متأسفانه در گذر دوران به جای آن که برای حل آن چاره ای اندیشیده شود به طور مکرر بر دامنه آن افزوده شده و کار به جایی رسیده که یک سری مدیر-کارمند جشنواره ای تولید شده و از این جشنواره به جشنواره بعدی ترانسفر میشوند مبادا جیبشان خالی بماند!!
به گزارش سینماروزان برنامه اخیر «ارغوان هنر» در «رادیونمایش» تحلیلی ارائه داده بر این جشنواره زدگی و شورایی که انتظامی برای مقابله با آن فراهم کرد.
مصطفی محمودی مجری-کارشناس برنامه با ارائه آماری کمّی از برگزاری بیش از چهل جشنواره در سال 97 و در عین حال تشکیل شورایی برای مقابله با آفت جشنواره زدگی از سوی حسین انتظامی، از حامد مظفری روزنامه نگار مستقل سینما خواست که درباره این تناقض تحلیلش را ارائه کند.
حامد مظفری با اشاره به آمار ارائه شده از سوی مصطفی محمودی گفت: در سال 97 بیشتر از 40 جشنواره برگزار شده بود و بخش عمده اش هم تحت حمایت دولت بود؛ این معنایی ندارد جز آن که اگر دولت بخواهد می تواند جشنواره هایی که بیفایده هستند را تعطیل کند ولی چون دست اندرکاران این گونه جشنواره ها اغلب کارمندان مستقیم و غیرمستقیم دولت هستند پس روسای بخش دولتی سینما در تعارف با عوامل برگزارکننده این گونه جشنوارههای بودجهخوار گیر کردهاند و نمیدانند جشنواره ها را تعطیل کنند یا نکنند؟!!
حامد مظفری ادامه داد: حسین انتظامی بلافاصله بعد از اینکه حکم ریاستشان زده شده است، شورایی را راه انداخته برای مقابله با آفت جشنوارهزدگی تا لابد تعدیل جشنوارههای بی خاصیت از طریق این شورا صورت پذیرد! اغلب افرادی که درسالهای اخیر به عنوان مدیر یا کارمند جشنوارههای مختلف دولتی حضور داشتهاند، الان آمدهاند دراین شورا و گرد هم جمع شده اند که با جشنواره زدگی مقابله کنند!!! این خودش نقض غرض است. آدمهایی که سالهای طولانی به واسطه جشنوارههای بودجهخوار ارتزاق کردهاند چگونه میتوانند جشنواره های بی فایده را تعطیل کنند؟
مصطفی محمودی با انتقاد از عدم پاسخگویی اعضای شورای جدیدی که انتظامی راه انداخته بیان داشت: تلاش کردیم با تعدادی از دوستان عضو همین شورایی که نام برده شد صحبت کنیم ولی متاسفانه تلاش هایمان ثمری نداد و هیچکدام از دوستان حاضر نشدند با برنامه گفتگو کنند! این خودش جای سوال است که چرا این دوستان از پاسخ به مهمترین تناقض پیرامون این شورا که گردهمایی آدمهایی متصل به جشنواره ها برای مقابله با آفت جشنواره زدگی است(!) سرباز زدند!! تعدادی از دوستان حاضر در این شورا در سالهای اخیر مدام به عنوان دست اندرکار جشنواره هایی بودهاند که به اعتقاد کارشناسان، این جشنواره ها خروجی آنچنانی ندارد! سوال اینجاست که همین افراد حاضر در شورا آن قدر جسارت دارند که جشنواره های بی فایده ای را که خودشان از آن ارتزاق داشته اند تعطیل کنند؟؟
حامد مظفری روزنامهنگار و مدیرمسئول رسانه مستقل «سینماروزان» در پاسخ مصطفی محمودی اظهار داشت: اگر ترکیب شورا به گونه ای بود که در کنار آدمهایی که متصل هستند به بخش دولتی سینما ، یکی دو نفر چهره صنفی مستقل و صاحب تحلیل و صاحب منطق وجود داشت ممکن بود کفه به نفع همین دیدگاه مستقل پیش برود یعنی باعث میشد آن دو نفر آدم مستقل و در عین حال صنفی کمک کنند حداقل چند فقره از این جشنواره های بودجه خوار تعطیل شود. ولی وقتی میبینیم اغلب افرادی که در این شورا قرار گرفته اند، بخش عمده دستاوردهایشان از مسیر همین جشنواره های بودجه خوار بوده، یقینا نمیتوان چشم انتظار روشنی برای خروجی این شورا متصور بود!!
این روزنامه نگار ادامه داد: ترکیب شورا طوری است که فقط یک حدس را به ذهن متبادر میکند و آن هم صدور حکم برای افرادی که مدعی مدیریت هستند ولی حداقل در شرایط فعلی، منصبی خالی برایشان وجود ندارد!! به هر حال درگیری در برگزاری جشنواره در عین سودآوری مادی، مرتبط است با فصلی خاص و برای همین دست اندرکاران این جشنواره ها اگر به واسطه آن جشنواره خاص دو ماه تمام هم سرکار باشند ده ماه دیگر سال بیکارند! بیکاری نیروهایی که در حلقه قرار دارند عمدتا توأم است با اعمال فشارهای مستقیم یا غیرمستقیم برای دریافت منصبی تازه! بر این اساس میتوان این پرسش را طرح کرد که آیا این شورا راه افتاده که نیروهای متصل بجای دو ماه در تمام سال بواسطه این شورا هم که شده سرکار باشند؟؟ شاید انتظامی خواسته با راهاندازی این شورا از شرّ اعمال فشار نیروهایی که مدعی مدیریت هستند ولی منصب خالی برایشان وجود ندارد رهایی پیدا کند!!؟یعنی انتظامی خواسته با پلتیکی یک سری نیروها را سرکار بگذارد و بعد از کاهش سطح فشار اینها، به امور جدیتر سینما که یکی اش وضعیت آشفته اکران است و دیگری راه اندازی صنف یکپارچه تهیه کنندگان رسیدگی کند.
مصطفی محمودی در ادامه بحث در «ارغوان هنر» با زیر سوال بردن کارکرد جشنواره های رنگارنگی که در ایران برگزار میشوند و علیرغم بریز و بپاش حداقل کارکرد را بر توسعه سینما داشته اند بیان کرد: واقعا خیلی از جشنواره های بزرگ ما هم که بودجه هنگفتی نصیبشان میشود کارکردشان را از دست داده اند. جشنواره های ریز و درشت موضوعی کوچک که دیگر جای خود دارد. بارها گزارشهایی منتشر شده درباره اینکه خیلی از مخاطبان حتی نام این جشنواره های موضوعی را هم نشنیده اند چه برسد به اینکه در این جشنوارهها حاضر شده باشند. سوال این است که چرا به جای توسعه زیرساختهای سینما، بودجهها باید صرف جشنوارههایی شود که مشتری اول و آخرش، برگزارکنندگانش هستند؟؟
حامد مظفری در پاسخ محمودی گفت: به غیر از جشنواره فجر که آن هم چند سالی است دوتکه شده تا به حاشیه برود ولی همچنان بخش ملی اش مخاطب دارد و همچنین جشنواره هایی مانند کوتاه و مستند که مسیر خود را پیدا کرده اند یک مشکل عمده در سایر جشنواره ها وجود دارد و آن هم نبود مخاطب در سالنهای نمایش فیلم است!!
این روزنامه نگار ادامه داد: برخلاف تصور عامه من فکر میکنم مدیری که حداقلی بهره هوشی داشته باشد قادر است خیلی راحت خودش را از شر این جشنواره های بودجه خوار نجات دهد. کافیست مدیر موردنظر بیاید و براساس مخاطبی که هر جشنواره دارد، جشنواره ها را درجه بندی کرده و جشنواره هایی که مخاطبشان زیر حد استاندارد است را تعطیل کند. رسیدن به آمار مخاطبان جشنواره را هم میشود از آمار بلیت فروشی دریافت. در حال حاضر تنها جشنواره ای که از بلیط فروشی، عایدی دارد جشنواره اصلی فجر است که در بهمن ماه برگزار میشود و در سالهای اخیر بواسطه بلیت فروشی سالانه 1.5 تا 2میلیارد درآمد داشته! این جشنواره، حضورش منطق دارد چون مخاطب پشتش است. واقعا اگر هدف از برگزاری جشنواره، توجه به مخاطب است بیایند به ما بگویند این چهل و چند جشنواره ای که همه ساله برگزار میشود چقدر مخاطب علاقمند دارد و چقدر از بلیت فروشی، عایدی دارند!؟؟ اینکه جشنواره برگزار کنید و بعد مهمانان را با بهترین پرواز به فلان شهر توریستی ببرید و در بهترین هتل مستقر کنید و کلی هزینه خورد و خوراک و هدیه برای اینها کنید و بعد پز برگزاری جشنواره را دهید که نشد کار فرهنگی! جشنواره باید مخاطب را به سینما بیاورد و به واسطه حضور مخاطب بتواند به درآمدزایی برسد وگرنه صرف کرور کرور هزینه برای برگزاری جشنواره که از هر کسی برمیآید.
مصطفی محمودی با طرح مجدد این پرسش که آیا شورای مقابله با آفت جشنواره زدگی جرأت این را دارد که لااقل به تعطیلی جشنواره های ارگانی بپردازد گفت: نگاهی به کارنامه جشنواره ای در سه سال اخیر نشان میدهد که سازمان ها، ارگان ها، نهادها و وزارتخانه های دولتی نقش مهمی در حمایت از این جشنواره های پرتعداد دارند یعنی اگر حمایت مالی این سازمانها نباشد قطعا این جشنواره ها تعطیل خواهند شد. سوال این است که آیا شورای تازه ای که انتظامی راه انداخته جرأت دارد که با درجه بندی، این جشنواره ها را به سمت تعدیل ببرد؟
حامد مظفری درباره پیش بینی عملکرد این شورا بیان داشت: براساس چینش آدمهای حاضر در شورا به نظرم این شورا بیشتر به سمت توجیه برگزاری جشنواره های مختلف خواهد رفت تا اینکه جرأت کند و یک درجه بندی کیفی شفاف درباره این جشنواره ها براساس میزان مخاطبان آن ارائه دهد.
مظفری خاطرنشان ساخت: اینکه فلان نهاد و ارگان و وزارتخانه میخواهد کار فرهنگی کند ایرادی ندارد. ایراد آنجاست که وقتی سران فلان سازمان دولتی میخواهند جشنواره برگزار کنند یا به سراغ مدیران دولتی سینما میروند یا به سراغ رئوس خانه سینما. این مدیران دولتی-صنفی سینما هستند که باید به این ارگانها اطلاعات بدهند. مثلا باید به آن ارگانی که میخواهد بودجه تلف کند برای برگزاری یک جشنواره ورزشی بگوید حداقل قبلش در تولید پنج فیلم موثر ورزشی سرمایه گذاری کنند و بعد بروند به سمت برگزاری جشنواره!! یا همین افرادی که مدام اصرار دارند به هر قیمتی که شده جشنواره کودک را برگزار کنند وقتی بناست از دولت بودجه بگیرند دولت باید ازشان بپرسد که سهم اکران سالانه سینماها از فیلمهایی که در این جشنواره رونمایی شده چقدر است؟ چرا دولت از افرادی که میخواهند به هر قیمت که شده و با بودجه میلیاردی دولت جشنواره کودک برگزار کنند نمیپرسد سهم برگزیدگان این جشنواره از گیشه سالانه سینماها چقدر بوده؟؟ ما هنوز یک پردیس سینمایی مختص کودکان نداریم ولی هر سال هزینه میلیاردی میکنیم برای جشنواره کودک!! حداقل کاری که میشود کرد آن است که جشنواره کودک را یکی دو سال تعطیل کنند و بودجه اش را صرف ساخت چند سالن مختص کودکان کنند!
سه پرسش کلیدی منتج از ادعاهای یک عضو هیأت انتخاب فجر مبنی بر اینکه بایستی فقط ۱۵ فیلم وارد بخش مسابقه میشد⇐اول: وقتی فیلم خوب به قدر کافی تولید نمیشود چه نیازی بود به بازگرداندن بخش «نگاه نو» به جشنواره؟؟/دوم: چند درصد فیلمهای حاضر در جشنواره امسال با توصیه و سفارش «مدیر در سایه» وارد جشنواره شدهاند؟؟ فیالمثل پروژه بی سر و تهی که به ظاهر چندملیتی ولی در واقع محصول هتل لاله فاطمی(!) بود، با سفارش کدام مدیر وارد جشنواره شد؟/سوم: آیا واقعا سینمای ایران در یک سال اخیر نزولی بی سابقه را تجربه کرده؟؟ یعنی کیفیت «زندانیها»ی مسعود دهنمکی، «مصائب شیرین۲»علیرضا داوودنژاد، «ژن خوک»سعید سهیلی یا «بازیچه»محمدعلی سجادی از «پالتو شتری» هم پایینتر بود که نتوانستند وارد جشنواره شوند؟؟؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: آنچه محمدعلی حسیننژاد از اعضای هیأت انتخاب جشنواره فجر درباره کیفیت پایین محصولات جشنواره گفت هرچند دیرهنگام بود(اینجارا بخوانید) ولی باز هم گفتنش از نگفتنش بهتر بود چون مجال واکاوی گفته ها را ایجاد میکند. حسیننژاد از جمله چهرههای مطبوع مدیریت فرهنگی است که بارها در شوراهای مختلف از سینما تا تلویزیون حضور داشته و زیر ذره بین بردن اظهاراتش نه برای مخاطبان که برای مدیران سینمایی هم باید مهم باشد.
حسیننژاد به صراحت از این گفته که از میان فیلمهای ارائه شده به جشنواره فقط 10 فیلم بوده که تمام اعضای هیأت انتخاب با حضور آنها در جشنواره موافق بودهاند و در نهایت با احتساب فیلم اولیها باید 15 فیلم وارد بخش مسابقه میشده؛ ولی آنچه در جشنواره می بینیم بیش از سی فیلم است! به بیان بهتر بیش از نیمی از فیلمهایی که در جشنواره به نمایش درآمدهاند مطلوب هیأت انتخاب نبوده!
سوال اول که مهمترین سوال هم است این است که وقتی فیلم خوب به قدر کافی تولید نمیشود چه نیازی بود به بازگرداندن بخش «نگاه نو» به جشنواره؟؟
تجربه جشنواره سی و ششم با دارا بودن فقط یک بخش اصلی حاوی 22 فیلم و مقایسه آن با جشنواره امسال، نشان داد که اگر تأکید بر انتخاب محصولات باکیفیت و نهایتا همان 20 تا 22 فیلم باشد نتیجه به غایت مطلوبتری عاید جشنواره و مخاطبان میشود. کجای جشنواره پارسال این حجم از نارضایتی در مخاطبان وجود داشت؟؟ هیأت انتخاب جشنواره پارسال حتی وقتی به سمت کمدی رفت فیلمهایی مانند «مصادره» و «خجالت نکش» را انتخاب کرد که چه در مضمون چه در ساختار حتی از ملودرامهای جشنواره امسال هم استانداردتر بودند! این طور نیست؟ یا کافیست مقایسهای کنید میان دو فیلم با مضمون مشترک اعتیاد یکی «مغزهای کوچک زنگ زده» که در جشنواره پارسال رونمایی شد و دیگری «متری شش و نیم» که در جشنواره امسال حضور داشت؛ کدام فیلم بهروزتر، سینماییتر و ملموستر بود؟
سوال دوم ناظر به نقش مدیر یا مدیران در سایه در کیفیت پایین محصولات جشنواره امسال بوده است. حسیننژاد باید این را هم میگفت که چند درصد فیلمهای حاضر در جشنواره امسال با توصیه و سفارش مدیر در سایه وارد جشنواره شدهاند؟؟ این پرسش درباره پروژه بی سر و تهی که به ظاهر چندملیتی ولی در واقع کاملا محصول هتل کنتیننتال سابق(!) بود یا پروژه ای محصول یک مدیر اخیرا بازنشسته سازمان، بیش از پیش مهم میشود.
اگر پاسخ به این سوال، مثبت باشد و سفارشها کار دست هیأت انتخاب داده باید گلایه را بالاتر برد و از دبیر جشنواره پرسید که چرا هیأت انتخابی قدرتمند نچیده که در بزنگاهها به جای آن که استقلال رأی خود را حفظ کنند زیربار توصیه و سفارش بروند؟
سوال سوم که به نوعی هم به سوال اول و هم به سوال سوم وابسته است مرتبط با ادعای پایین بودن کیفیت محصولات دیده شدت توسط هیأت انتخاب است! آیا واقعا سینمای ایران در یک سال اخیر نزولی بی سابقه را تجربه کرده؟؟ منطبق با نسبیتگرایی هم که بخواهیم پیش برویم نباید شاهد باشیم به ناگاه در یک سال خورشیدی، کیفیت محصولات تولیدی نزولی بیسابقه داشته باشد.
نه، این طور نیست! حتی اگر بخواهیم برساس همان فیلمهای تجاری هم قضاوت کنیم باز میشد فیلمهایی سروشکل دار وارد بخش مسابقه شود نه فیلم اختهای مثل «زهرمار» و فیلمی شونه تخم مرغی مثل «پالتو شتری»! یعنی کیفیت «زندانیها»ی مسعود ده نمکی یا «مصائب شیرین2»علیرضا داوودنژاد یا «ژن خوک»سعید سهیلی یا «بازیچه»محمدعلی سجادی از «پالتو شتری» هم پایین تر بود؟؟؟
جشنواره سی و هفتم در تکرار مکررات یکتا بود و این تکرار در پروژههای پرهزینه آن بیش از پیش به چشم میخورد. وقتی محمدرضا هنرمند بعد از سی سال و اندی، درونمایه«زنگها» را به گونهای مغشوش و با صرف هزینه بالا در «سمفونی نهم» بازسازی میکند یا فیلم «پنجمین سوار سرنوشت»سعید مطلبی میشود درونمایه پروژه 7میلیاردی «متری شش و نیم» یا «پناهنده»رسول ملاقلی پور به گونه ای لرزان و با همراهی فارابی و پیام رسانی منسوب به اسپانسر جشنواره، میشود «ماجرای نیمروز2» چه میتوان گفت جز آن که یکی از ضعیفترین هیأتهای انتخاب تاریخ جشنواره را پیش رو داشته ایم!!
کاری نداریم به اینکه سینمای ایران در دوقطبی ارگانی-پولشویی دست و پا میزند و گریزی از آن نیست ولی حتی با لحاظ کردن محصولات این دوقطبی در جشنواره، باز باید چند محصول مستقل باکیفیت وارد جشنواره میشد که سرشان به تنشان بیرزد!! آیا چنین محصولاتی اصلا تولید نشده اند که به جشنواره برسند؟؟ پاسخ این سوال اگر مثبت باشد که وامصیبتا به حال مدیران سینمایی که اسباب رونق سینمای مستقل را موجب نشده اند و اگر منفی باشد باز وامصیبتا به حال مدیران سینمایی که نتوانسته اند با چینش یک هیأت انتخاب قوی شرایط حضور این آثار را در جشنواره فراهم کنند!
«یلدا»(مسعود بخشی)⇐کلاس درس برای آنها که با پول صندوق ذخیره و لرزاندن به دنبال تولید استراتژیکند!/نقد …ی رسانهای که نام ملی را گرفته و از ملیت بیشتر تاراج منابع ملی را آموخته!!!/پاشش با دِبی بالای سفیدکننده بر پیکره سلبریتیهای ولو شده در برنامه های متصل به «ستاره چیز مربع»!!
|
سینماروزان/حامد مظفری:
مثبت: افتتاحیه با نمای بالای تهران و خردشدگی همه کس و همه چیز و بعد حرکت سیال دوربین تا دل جام جم بدون ادا و اطوارهای موجود در فیلم قتل زن داداش تروریستها!! مسعود بخشی بی ادعا، هیجان ایجاد میکند! بی نقص، استودیوهای جام جم را بازسازی میکند و بی لکنت روایت میکند!
مثبت: نقد …ی رسانه ای که نام ملی را گرفته و از ملیت بیشتر تاراج منابع ملی را آموخته!!! یک نقد بدون تظاهر، بدون اغراق و بدون زدن به در و دیوار!با طعنه های بجا به اختاپوسهای “ستاره چیز مربع” که بالا و پایین مخاطبان را یکی کرده اند
منفی: حرف زدن بیش از اندازه در نماهایی که به روایت گذشته کاراکترها اختصاص دارد اصطکاکیست بر پیشروی فیلم! آیا وحی منزل است فیلمی حول و حوش یک برنامه تلویزیونی، به مانند برنامه های تلویزیونی پر شود از حرافی؟
مثبت: خرده داستانکهای پیش برنده درام از نمایش کمابیش عریان فقر و نقش آن در ازدواجهای عجیب و قتلهای غریب گرفته تا پاشش با دبی بالای سفیدکننده بر پیکره سلبریتی های ولو شده در برنامه های متصل به ستاره چیز مربع به شدت کمک کرده به همذات پنداری! به اینها بیفزایید تغییر پیاپی مسیر داستان و گره افکنی های ممتد از ورود نوزاد به ماجرا تا تصادف با موتورسیکلت و گریز از صحنه تصادف و قیچی دست گرفتن مادر و ورود به اتاق نوزاد!!
مثبت: شخصیت پردازی درست و بازیگردانی صحیح!بازیهای ملموسی از بابک کریمی و آرمان درویش در قامت تهیه کننده-مجری تلویزیون می بینیم! هم کریمی و هم درویش بی درغلتیدن به تیپهای مشابه در مرز شوخی-جدی ایفای نقش کرده اند!
مثبت: اسپانسری آبفا+حمایت آپ که برای این دومی فیلمنامه ای بس طنازانه هم نوشته شده نمایانگر آن است که توجیه اسپانسر فقط نمایش لوگویش در پس و پیش تصویر نیست
مثبت: تأکید بر دانشگاه کاربردی بهینهسازی علم و اخلاق(!) برای تمسخر کاسبانی که به بهانه پرورش دانشجو، جیب ملت را خالی میکنند! یکی اش هم بیخ گوشمان در دوران رییس معزول در سینما راه افتاد و همین اواخر افشا شد که میلیاردها تومان فقط هزینه اجراییش است
در نشستی رادیویی با حضور مصطفی محمودی، امیرحسین شریفی و حامد مظفری مطرح شد⇐حتی قدیمیترین تجاریسازان سینمای ایران هم نمیتوانند سالی بیش از دو فیلم تولید کنند ولی برخی از سرمایهگذاران مشکوک ظرف شش ماه، پنج فیلم و یکی دو سریال تولید میکنند!!/یکی از دلایلی که صنف واحد تهیهکنندگان شکل نمیگیرد، منفعتگرایی تهیهکنندگانی است که شریک سرمایهگذاران نورس شدهاند!/همانهایی که تهیهکنندگان را چند شقه کردند حالا هم در صنف پخشکنندگان تفرقه انداختهاند/سرمایهگذاری که ظرف چند ماه، شش تا هفت فیلم را تولید کرده نفر اول نیست؛ او فقط یک «رابط» است و پشت سرش افرادی دیگر قرار دارند با اهداف خاص سیاسی!!/خانه سینمایی که در ماههای اخیر در بیمه کردن اعضایش هم مشکل پیدا کرده چگونه میتواند با صاحبان سرمایههای مشکوک مقابله کند؟؟/اگر انفعال سازمان سینمایی ادامه پیدا کند در نهایت یک «اقلیت مافیایی» از تولید تا اکران را در اختیار گرفته و مابقی باید بروند سماق بمکند!!/اگر سازمان سینمایی نمیتواند عدالت را در سینما برقرار کند، بهتر نیست سازمان منحل شده و بدنه سینماگران از تهیهکننده تا کارگردان به طور رسمی به کارمندی همین «اقلیت مافیایی» درآیند!؟؟
|
سینماروزان: بحث درباره ورود پولهای مشکوک به سینمای ایران مدتها پیش از سوی رسانه های مستقل مطرح شد و بعدتر برخی رسانه های سیاسی نیز به زعم خود بدان پرداختند و البته کار به جایی رسیده که برخی از جماعت شبهروشنفکری که پیشتر، این مباحث را حاشیهای میدانستند و بر نقدنویسی کلاسیک اصرار میورزیدند(!!) اخیرا در شبکه های اجتماعی منادی شفاف سازی درباره ورود پولهای آلوده به سینما شده اند!!
مصطفی محمودی از منتقدان باسابقه سینمای ایران بحث ورود پولهای مشکوک به سینما را زمینه ای کرد برای بحث در تازه ترین برنامه «دست به نقد» که از «رادیوفرهنگ» روی آنتن رفت و در این بحث در کنار حامد مظفری روزنامهنگار و مدیرمسئول رسانه مستقل «سینماروزان»، امیرحسین شریفی تهیه کننده پیشکسوت سینمای ایران و صاحب آثاری همچون «پری»، «ضیافت»، «اشک سرما» و «سیب سرخ حوا» نیز حضور داشت.
حامد مظفری مدیرمسئول «سینماروزان» درباره ریشه های ورود سرمایه های مشکوک به سینمای ایران گفت: اواخر دهه هشتاد بود که با ورود آشکار سرمایه های هنگفت مشکوک به سینما مواجه شدیم؛ سرمایهگذاری که بیزنسی غیرمرتبط با فرهنگ داشت و سرانجام خیلی تراژیکی پیدا کرد، یعنی حکم اعدامش همین چند ماه پیش صادر شد، وارد سینما شد. ایشان شراکتی با یکی از تهیهکننده های قدیمی سینما و تلویزیون راه انداخت و با راه اندازی یک دفتر فیلمسازی، چند فیلم تولید کرد و جالب اینکه این اتفاق خیلی هم آشکار بود و ایشان خیلی آسوده خاطر از حضور در سینما حرف میزد ولی به هرحال آن بریز و بپاش و هزینه های هنگفتی که ایشان صرف تولید فیلمها کرد در کانون توجه رسانهها قرار گرفت.
مظفری ادامه داد: امتداد این بریز و بپاشهای به شبکه خانگی رسید یعنی یک سری سرمایه گذارانی که پولشان مشکوک بود، شروع کردند و یک روند سریال سازی پرهزینه راه انداختند و مورد سوال رسانه های مستقل قرار گرفتند ولی پاسخ مشخصی داده نشد تا این سرمایهگذاران از زندان سردرآوردند و اخیرا هم که فهرست سوءاستفاده هایشان اعلام شد.
مدیرمسئول «سینماروزان» با اشاره به انتقادات بدنه سینماگران از ظهور سرمایه گذاران مشکوک بیان داشت: امسال با فوران حرف، حدیث، پرسش و سوال در این باره روبرو بودیم و در نهایت کانون کارگردانان به عنوان یک نهاد صنفی ترجیح داد سکوت را کنار بگذارد و حرف بزند و بعد دیدیم که جامعه صنفی تهیه کنندگان و تهیه کنندگان نسبتا مستقل تر، سعی کردند که بی پرواتر راجع به این موضوع صحبت کنند. الان که جشنواره فجر را هم در پیش داریم، مسلما همه چیز آشکار شد چون وقتی فهرست فیلمهای بخش مسابقه آمد دیدیم که یکی از همین سرمایه داران نورس که در یک بازه زمانی چند ماهه هفت فیلم تولید کرده وخودش هم هدفش را فقط و فقط عشق به سینما دانسته، سه فیلم در بخش مسابقه دارد؛ دو فیلم اصلی و یک فیلم رزرو. این قضیه نشان می دهد که این ماجرا تمام نشده است و ادامه دارد.
مصطفی محمودی مجری «دست به نقد» با بیان اینکه سینما در مجموع بیزنس پرسودی نیست درباره چرایی حضور سرمایه های مشکوک به سینما پرسید و حامد مظفری چنین پاسخ داد: به هرحال از دیرباز سینما یک هنر-صنعت جذاب بوده است و مورد توجه خیلی ازسرمایه گذارها بوده، یعنی از همان ابتدای انقلاب اسلامی و در دهه شصت هم یک سری سرمایه گذار داشتیم که وارد سینما شدند. مثلا طرف تاجر چای بود ولی سینما را دوست داشت و با یک کارگردان ارتباطات خاصی برقرار می کرد و یا با یک بازیگری وارد رابطه می شد و یکی، دو فیلم تولید میکرد و عمدتا هم شکست می خورد؛ زیرا هدف اصلی، همان ارتباطگیری با بازیگران بود ولی در سالهای اخیر سرمایهگذاران جدید مقداری هوشمندانهتر عمل کردند یعنی همان بحث اکران و بازگشت سرمایه را جدیتر گرفتند و حتی دفتر پخش اجاره کرده که فیلمهایشان از منظر اقتصادی هم به یک سوددهی نسبی برسد تا حداقل بخشی از پرسشهای مرتبط با شکست در تولید، کاور شود ولی باز سوال اصلی این است، چرا برخی از این تهیه کننده ها و سرمایه گذاران نورس می توانند در یک بازه زمانی چهار، پنج پروژه را روی غلطک بیندازند ولی تهیه کننده های قدیمی ما، حتی تجاری ترین تهیه کننده ها نمی توانند چنین کاری کنند؟
مظفری ادامه داد: حتی قدیمی ترین دفتر پخش یا دفتر تولیدی که مرتب کمدی تولید کرده و فقط و فقط برای مخاطب عام کار کرده و نگاهش هم به جشنواره نبوده است، نمی تواند سالی بیشتر از یک یا دو فیلم تولید کند ولی اینها به راحتی می آیند سالی چهار، پنج تا فیلم برای سینما و حتی کنار آن یک یا دو سریال برای شبکه خانگی تولید می کنند و همچنان علیرغم این هجمه ها به کارشان ادامه می دهند. از آن طرف نهادهای بالا دستی سینمای ما نیز هیچ واکنشی در این باره از خود نشان نمیدهند مثلا بالاترین منصب نظارتی سینما می آید و می گوید این مسأله به ما ربطی ندارد.
مدیرمسئول «سینماروزان» درباره ارتباط انشقاق صنف تهیه کنندگان با ورود سرمایه های مشکوک به سینما بیان داشت: اگر صنف یکپارچه تهیهکنندگان شکل می گرفت، خیلی راحت می شد این ماجرا را جمع و جور کرد. یکی از دلایلی که این صنف واحد شکل نمی گیرد، منفعت گرایی تهیه کنندگانی است که شریک همین سرمایه گذارهای نورس شدند و در همین چند سالی که اینها وارد شدند، این جماعت توانستند به سود هنگفتی برسند. محمدمهدی حیدریان رییس قبلی سازمان سینمایی بسیار تلاش کرد که تهیه کننده ها را یکپارچه کند ولی یکی از این صنوف که ارتباط خیلی نزدیکی داشت با همین سرمایه گذارهای مشکوک، سد راه شد تا اینکه آقای حیدریان رفت و در نهایت، صنوف تهیه کنندگی یکپارچه نشدند.
حامد مظفری ادامه داد: معلوم و مشخص است اگر تهیه کننده ها یکپارچه شوند، کافی است که یک آییننامه منسجم داشته باشند که به راحتی هر کسی نتواند حتی به عنوان سرمایه گذار ورود پیدا کند و یا حداقل اگر ورود پیدا کرد، برود و از کانال تهیه کنندهای قدیمی که حداقل یک کارنامه شاخص و مناسبی برای تولید و یا پخش دارند و امتحانشان را پس داده اند، این سرمایه را وارد سینما کنند.
مصطفی محمودی در ادامه بحث در چرایی انفعال مدیران سینمایی در ماجرای ورود سرمایه های مشکوک پرسید و حامد مظفری در واکنش به ایشان اظهار داشت: سازمان سینمایی ما در چند سال اخیر بسیار سعی میکند بی اصطکاک و بی هرگونه تنش نسبت به اتفاقات روز، فقط مدیریت را ادامه دهد. مثلا با اینکه پروانه نمایش فلان فیلم صادر شده از ترس انتقاد چند نفر، حتی به صورت محدود هم فیلم را اکران نمی کنند و کار به جایی می رسد که کارگردان فیلم به نشست جشنواره فجر میرود و در فضایی بی ربط به انتقاد از وضعیت فیلمش میپردازد. وقتی مدیریت سینما، ضعیف و از مشاوران خبره خالی میشود، معلوم است که نمی تواند بهموقع و بهلحظه، اعلان موضع کند.
حامد مظفری ادامه داد: نه تنها مدیران سینمایی نتوانستند اسباب اتحاد صنف تهیه کنندگان را اجرایی کنند بلکه همان منفعت گرایی مانع از اتحاد تهیه کنندگان، موجب شد صنف پخش کنندگان هم دوتکه شود یعنی شرکای همان سرمایه گذاران مشکوک با اینکه در اقلیت بودند، رفتند و یک صنف جدید پخش هم ثبت کردند و مدام سعی می کنند بیانیه بدهند و مصاحبه کنند تا بتوانند خودشان را به رسمیت بشناسانند!! آن انشقاقی که به تهیه کننده ها ضربه زد، اکنون به بحث پخش ضربه میزند و اگر بازهم شاهد انفعال سازمان سینمایی باشیم و سازمان سینمایی ورود نکند از آن بیست و چند شرکت پخش فعال ظرف پنج سال آینده، بیست شرکت کلا بیکار میشوند و فقط شرکای همان سرمایه گذاران مشکوک هستند که امکان ادامه فعالیت خواهند داشت. این شرکا برای پیشبرد خویش حتی به اجاره دفاتر پخشی که سالها بود خاک میخوردند مبادرت کردند و البته با هزینه های بالایی که صرف تبلیغات کرده اند، آمار فروش خویش را هم بالا برده اند. درنظر بگیرید که پرفروشترین فیلمهای این سینما در حالت عادی 100 میلیون هم هزینه تبلیغات نمیکنند ولی شرکای یکی از همین سرمایه گذاران مشکوک هفتصد میلیون، فقط پول تبلیغات یک فیلم را داده است. بدیهی است که آن بخش خصوصی که دستش توی جیب خودش است نمی تواند با این سرمایه ها رقابت کند و ناچار باید حذف شود.
در ادامه بحث برنامه «دست به نقد» امیرحسین شریفی تهیه کننده قدیمی سینمای ایران پاسخگوی سوالات مصطفی محمودی بود. محمودی از شریفی پرسید که چرا در سینمای ایران عزمی برای برخورد با سرمایه گذاران مشکوک وجود ندارد و شریفی این چنین پاسخ داد: در سینمای ایران باندی حکمفرما شده است و آن باند هم به صورت مافیایی، افرادی را وارد سینما کرده اند و با پول های ناپاک، فیلمهایی ساخته میشود و دستمزدهایی به بازیگران داده می شود که نظم سینما را به هم زده است. متاسفانه متولی سینما که وزارت فرهنگ و ارشاد است تاکنون هیچگونه برخوردی با این ماجرا نکرده است.
شریفی با اشاره به چندشاخه شدن صنف تهیه کنندگان و آسیبهای ناشی از آن گفت: متاسفانه درسینمای ایران در حال حاضر تشکل واحد نداریم و تهیه کنندگان چهارشاخه شدهاند و اخیرا هم یک شاخه جعلی(!؟) اضافه شده است!! با این حال من در کنار بدنه تهیه کنندگان قدیمی مشغول تهیه یک اساسنامه هستیم که تهیه کنندگان سینمای ایران بیایند و زیر یک چتر و آن قدرت سابق را پیدا کنند. اگر صنف واحد شکل گیرد لااقل نیمی از فساد ناشی از ورود سرمایه های مشکوک از بیان خواهد رفت.
امیرحسین شریفی افزود: اخیرا سرمایه گذاری وارد سینما شده که ظرف چند ماه شش تا هفت فیلم را تولید کرده!! پول این تولیدات کجاست؟ پولهایی است که معلوم نیست این پولها ریشه اش کجاست. ممکن است مال آن شخص هم نباشد و فقط یک رابط باشد و وقتی تجسس می کنیم می بینیم که او یک رابط و پشت سرش افرادی دیگر هستند با اهدافی که شاید سیاسی باشد!!
شریفی تأکید کرد: من امیدوارم صنف و افرادی که در سینمای ایران واقعا کار میکنند برای مقابله با این مافیا همه با هم متحد شوند. خانه سینما باید پیشتاز اتحاد شود و مدیرعامل و اعضای هیأت مدیره اش خیلی زود تکلیف خود را با سرمایه گذاران مشکوک مشخص کنند. تاسف آور است که تاکنون اغلب مدیران دولتی-صنفی مسأله را از گردن خودشان باز کرده اند و در نتیجه حق آدمهایی که زحمتکش سینما بوده اند خورده شده! تعدادی در این وسط پولهای گنده میگیرند چون همراه همان باند مافیایی هستند. بازیگرانی داریم که میلیاردی میگیرند و بازیگری لنگ ماهی دومیلیون است و بهش نقش نمیدهد. مدیران صنفی-دولتی باید کمک کنند و نگذارند این پول های ناپاک وارد سینمای ایران شود. تا سینما همان روال عادی اش را طی کند و به قول معروف آن ویترین سینمای ایران روشن باشد و ما فیلم های خوب درسینمای ایران ببینیم و نه اینکه گروهی با فیلم هایی که با سلیقه خودشان میسازند بر فضا مستولی شوند.
شریفی ادامه داد: بنده اولین فیلم ضد داعش سینمای ایران به نام «آوازهای سرزمین من» را ساخته ام که از کلی جشنواره خارجی هم جایزه گرفته و فیلم پروانه نمایش هم گرفته است ولی فرصت اکران فیلم را نمیدهد. چرا؟ چون به نقد سرمایه گذاران مشکوک پرداخته ام و به مافیای سینمای ایران حمله کرده ام. اما من و امثال من که در سینما کم هم نیستند مبارزه با این مافیا را ادامه میدهیم و در نهایت هم پیروز خواهیم شد چون حق بر باطل پیروز است.
در ادامه بحث درباره ورود پولهای آلوده به سینما، مصطفی محمودی پیرامون عاقبت سینمای ایران تحت تأثیر این سرمایه های مشکوک پرسید و حامد مظفری پاسخ داد: اگر قرار است انفعالی که تا حالا در مدیریت سینمایی وجود داشته ادامه پیدا کند، یقینا خیلی مفید فایده تر نخواهد بود که سازمان سینمایی منحل شود؟؟؟ و گروه اقلیتی که از تولید تا پخش و سالنهای سینما را در اختیار گرفتهاند، مدیریت سینما را برعهده گیرند و به دنبال آن همه اهالی سینما از تولیدکننده تا کارگردان، پخش کننده و بازیگر، کارمند همین اقلیت شوند و به آنها حقوق ماهیانه هم بدهند؟؟؟ به این ترتیب شاید خیلی از مشکلات جانبی حل شود و ما مواجه نباشیم با سینماگر پیشکسوتی که بعد از سالها فعالیت، لنگ یک وام یک میلیونی است!!! اگر انفعال سازمان سینمایی ادامه پیدا کند در نهایت یک «اقلیت مافیایی» از تولید تا اکران را در اختیار گرفته و مابقی باید بروند سماق بمکند!! اگر سازمان سینمایی نمیتواند عدالت را در سینما برقرار کند، بهتر نیست سازمان منحل شده و بدنه سینماگران از تهیهکننده تا کارگردان به طور رسمی به کارمندی همین «اقلیت مافیایی» درآیند!؟؟
حامد مظفری خطاب به حسین انتظامی سرپرست تازه سینما ادامه داد: واقعا حسین انتظامی باید تکلیف را مشخص کند بخصوص که ایشان تا پایان دوره اش وقت زیادی ندارد. کافی است ایشان رسانه ها را رصد کند و ببیند آن بدنه تهیه کننده قدیمی چه می گویند و همین که براساس نظرات بدنه استخوان خردکرده برنامه هایشان را بچیند خیلی از مشکلات حل میشود.
مظفری افزود: آنچه تاکنون درباره برخورد با سرمایه های مشکوک دیده ایم نوعی انفعال است مثلا معاون نظارت توییت میزند و می گوید تحقیق درباره ریشه های سرمایه گذاران ربطی به ما ندارد ولی نمی گوید چرا به هنگام صدور پروانه ساخت به طور شفاف، از تهیه کنندگان نمیخواهند که هویت سرمایه گذاران خود را مشخص کند. همین یک کارساده را اگر معاونت نظارت انجام میداد، ما میگفتیم دارد یک اتفاقی میفتد ولی به این اتفاق نمی افتد و موجودیت مدیریت سینما زیر سوال میرود.
مدیرمسئول «سینماروزان» ادامه داد: به هر حال وظیفه مدیریت سینمایی چیست؟ اگر درباره بحث کمک به معیشت سینماگران باشد که سازمان میگوید به من ربطی ندارد و اگر بحث کنترل سرمایه های آلوده باشد باز میگوید به ما ربطی ندارد. پس چه چیز به سازمان سینمایی ربط دارد؟ اینکه بودجه ای هر سال بیاید و صرف یک سری جشنواره و همایش و پژوهش و مدرسه و… شود؟؟
حامد مظفری در پاسخ به پرسش مصطفی محمودی مجری «دست به نقد» درباره وظیفه خانه سینما در برخورد با این ماجرا گفت: خانه سینما باید بیش از هر چیزی بر بهبود اوضاع معیشتی اصرار ورزد. همان مشکلات معیشتی را اگر بتواند حل کند خیلی از مشکلات دیگر حل میشود ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاده و اخیرا شنیده ایم که خانه سینما در موضوع بیمه کردن اعضاء دچار مشکل شده است و در ماههای اخیر بخش عمده ای از واجدان شرایط بیمه ای خانه سینما نتوانسته اند بیمه شوند!
مظفری در پایان اظهاراتش بیان داشت: باید امیدوار بود حسین انتظامی سرپرست فعلی سازمان سینمایی کشور که در مسئولیتهای قبلی که در وزارت ارشاد داشتند بسیار اصرار داشتند بر شفاف سازی و جریان آزاد اطلاعات، دراین زمینه ورود کند و با حمایت از اتحاد تهیه کنندگان برنامهای جامع بچیند برای مقابله با ورود سرمایه های مشکوک به سینما.
به جای بلوف زدن درباره «مردانه جنگیدن» و متهم کردن قهرمانان به «کثافت بازی»، ایمان بیاوریم به عقب افتادگی ممتد!! ⇔با پرایدوانت نمیشود در برابر تویوتا کری خواند!!
|
سینماروزان/حامد مظفری: «ما قهرمان نمیشیم چون اگه قهرمان نشیم هم چیزی از ارزشهامون کم نمیشه!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون مهم مردانه جنگیدنه!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون همین که به فینال رسیدیم افتخاره!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون روی نیمکتمون خالیه!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون تیم مقابل کثیف بازی میکنه!!!»
اینها که خواندید فقط مشتی نمونه خروار است از کرور کرور توجیهی که بعد از شکست در فینال آسیا، از گزارشگران فوتبال تا بازیکنان بازنده برای گریز از فاش گویی درباره عقب ماندگی فوتبالمان، جار زدند.
آقایی که شدهای گزارشگر شکست، بعد از چهار دهه درجا زدن و در سایه این و آن قرار گرفتن بهتر نیست توجیهاتی تازه تر پیدا کنی برای التیام جراحت عقب ماندگی؟؟؟
آقایی که کاپیتان شکستی چرا آن زمانی که در زمین حریف زیر توپ میزدید، به کثیفی فوتبال نمی اندیشیدی؟
چرا یک نفر پیدا نمیشود و رک و راست از عقب افتادگی فوتبال ایران حرف بزند؟این ژاپنی که تیمش حتی در برابر صدهزار تماشاگر ایرانی یک گاف نمیدهد همان کشوریست که به مزدا، میتسوبیشی، نیسان، هوندا، تویوتا، سوزوکی و… شناخته میشود! ما را به چه میشناسند؟ پرایدوانت یا پی.کی؟؟
مگر نه اینکه ایمان مقدمه رستگاریست پس به جای بلوف زدن درباره ارزشها و متهم کردن حریف به کثافت بازی ایمان بیاوریم به عقب افتادگی سالیان.
معاونت نظارتی که «خانه دختر» را اکران کرده چرا چارهای نمیکند برای اکران «رستاخیز»؟؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: اینکه احمدرضا درویش بنا داشت با ساختن «رستاخیز» و تاکید بر شعار «او که گفت نه» و «فتنهگر» خطاب شدن مدام یاران سیدالشهداء در فیلم ادای دین کند به کاندیدای محبوبش در انتخابات88 یا نه را خدا داند!
اینکه دست اندرکاران «رستاخیز» بابت توقیف عجولانه فیلمشان نزدیک به ده میلیاردی از فارابی بخاطر شراکت(!) گرفتند درحالیکه پیشتر مدام از تولید در بخش خصوصی میگفتند هم به کنار!!
کاری هم به کیفیت دراماتیک «رستاخیز» نداریم که کمیتش بدجوری لنگ میزد!
مسأله آن است که «رستاخیز» آخرین محصول حرفه ای سینمای ایران در باب قیام عاشوراست و توقیف آن نه تنها باعث شده سازندگان از سنجش عیار کار خویش بیبهره بمانند بلکه واهمهای را هم در بسیاری از سینماگران علاقمند به زندگی سیدالشهداء(ع) ایجاد کرده که طرحهایشان درباره این امام را کنار بگذارند!
آیا معاونت نظارتی که توانسته آثاری پرحاشیه همچون «خانه دختر» و «عصبانی نیستم» را اکران کند و به اکران محدود فیلمی همچون «خانه پدری» رضایت دهد، نباید بتواند چاره ای کند برای اکران «رستاخیز» ؟؟؟
آقای محسن چاووشی! از صندوق ذخیره فرهنگیان هم بخوان!
|
سینماروزان/حامد مظفری: آقای محسن چاووشی! چه خوب که توانستی با تهدید به مهاجرت و در کوتاهترین زمان ممکن مجوز آلبوم «ابراهیم» را بگیری.
آقای چاووشی! دمت گرم که با قطعه «ای ماه مهر» ادای دین کردی به کودکان فقیر سرزمینت!
بازدمت گرمتر که در ترانه «در آستانه پیری» از «دوندگی» بی حاصل «جماعت» مینالی!
دست مریزاد که در قطعه «همراه خاک اره»، «سربار بودن» در عسلی به نام «نفت» را جار میزنی!
بارک الله که ملت را دعوت میکنی به آن که «جهان فاسد مردم را» دور ریخته و به «عطر نافه خود» خو کنند!
اما میدانی جای چه چیز در ترانه هایت خالیست؟
جای فریادهای مالباختگان موسسات مالی-اعتباری!
جای مردمی که کرور کرور پولشان در ارگانهایی تلف میشود که روسایشان، دفاع مقدس را مجالی کردهاند برای کاسبی خودیها!
جای هزاران فرهنگی که چشم امیدشان به صندوق دخیره ای بود که هیچ کس نفهمید چگونه وامهای کلان را در اختیار چشمچرانانی قرار دارد که نه اسمشان فرهنگی بود و نه رسمشان!
آقای محسن چاووشی که از آقازاده سیاستمدار اصلاحطلب تا برادرزاده سیاستمدار اصولگرا و از تهیهکننده درگیر در پرونده صندوق تا سازمان ارزشی حمایتت کردهاند تا بدون برگزاری حتی یک اجرای زنده، مدام آلبوم بدهی، بد نیست زکات مالت را قطعهای کنی درباره یکی از انبوه مسأله مبتلابه پیرامونی بلکه ژست مردمخواهیات باورپذیرتر شود!!
شاید هم همکاری پیشین با امثال تهیه کننده درگیر در ماجرای صندوق در سریالی خانگی، جسارت انتقاد از اینان را ازتان گرفته که در آن صورت خواندن از لگد به شیر صبور(!) نیز دردی از ملت زمینگیر از صبر(!) دوا نخواهد کرد و فقط به حدیث نفسی دردناک خواهد ماند از حنجره ای متصل!!
در حالی که خلأ ۱۲۰ ساله سینمای ایران، نداشتن بازار خارجی برای اکران است⇐راهاندازی سایت و خبرگزاری و vod در رئوس فعالیتهای «شورای عالی بینالملل» قرار گرفت!!!
|
سینماروزان/حامد مظفری: محمدمهدی حیدریان از همان آغاز حضورش در سازمان سینمایی علاقه زیادی به راه اندازی شورا در سازمان داشت؛ شوراهایی که از مقاومت تا معناگرا و سینمای اجتماعی را دربرمیگرفت و هرچند مشخص نشد خروجیشان چیست اما امتداد آن به راه اندازی شورایعالی بین الملل سینمای ایران رسید.
شورای تازه تأسیس بینالملل که رائد فریدزاده-برادرزاده مهدی فریدزاده و خواهرزاده حسن خجسته- دبیرش شده لابد برای آن که دوام خویش را تضمین کند(؟!) فهرستی 22بندی از فعالیتهای پیشرویش را منتشر کرده؛ فعالیتهایی که بنا به نام شورا هم که شده باید مرتبط با حوزه بین الملل و البته سینما باشد.
اما عجیب است که در میان رئوس فعالیتها، با راه اندازی یا حمایت از راه اندازی پایگاههای خبری، خبرگزاری سینمایی و سامانههای آپلود فیلم که میشود همان vod ها، برخورد میکنیم!!
آخر با کدام منطق راهاندازی رسانه سینمایی هم باید توسط شوراهای دولتی صورت گیرد؟ اعضای حاضر در شورای بینالملل کافی بود به سرنوشت قدیمیترین رسانههای دولتی از روزنامه گرفته تا خبرگزاری نگاهی بیندازند و ورشکستگی مطلق آنها را در عین تزریق مدام بودجه های میلیاردی می دیدند تا هیچ گاه به ذهنشان هم خطور نمیکرد که به سراغ راه انداختن خبرگزاری و پایگاه خبری بروند.
از آن سو راهاندازی سامانه آپلود فیلم چرا باید در دستور کار شورایی کاملا دولتی قرار گیرد؟ وقتی ده ها سامانه vod و iptv فعال در کشور داریم که بسیاری از آنها هم از فقر محتوا رنج می برند چه مرضی است که دوباره سامانه ای تازه برای آپلود فیلم راه اندازی شود؟؟
برادران حاضر در شورایعالی بین الملل! پول و آن هم بیت المال، علف خرس نیست که بنا شود با موازی کاریهای این چنینی به باد رود.
فقط قدری تأمل کنید بر سرنوشت تراژیک و انتقادبرانگیز محافل دولتی تأسیس شده در همین سالهای اخیر-از آن گروه سینمایی کاملا ایزوله تا جشنوارهای موسوم به جهانی-تا دریابید قدم اول مفیدفایده شدن در روزگار ما، پرهیز از کمّیتگرایی، تمرکز بر تخصصگرایی و رفع کمبودهای مبتلابه است و نه فهرست کردن سیاههای از دستورکارهایی که هیچ ربطی به هدف گذاری اصلی شورایعالی بین الملل ندارد.
هم آن گروه ایزوله و هم آن جشنواره موسوم به جهانی تا توانستند خرج کردند بر تعریف دستورالعملهای بیربط و راه اندازی زیرمجموعه های حقوقبگیر و تا توانستند سایت و کتابچه و بولتن درآوردند و تا توانستند هزینه کردند برای کارمندی اهالی رسانه اما خروجیشان چه شد جز انبوه انتقادات صنفی!؟؟
مهمترین کمبود سینمای ایران در حیطه بین الملل نداشتن بازار برای عرضه محصولات است و شورایعالی بینالملل فقط اگر بتواند زمینه ساز اکران محصولات استاندارد سینمای ایران نه در جهان بلکه در همین کشورهای همسایه باشد چنان تأثیری به جا خواهد گذاشت که ده ها سایت و رسانه و خبرگزاری بدون مزدوری از فواید آن خواهند گفت!
پس آقایان حاضر در شورایعالی بینالملل! اگر واقعا هدفتان خدمت به سینمای ایران است؛ بیخیال راه اندازی سایت و خبرگزاری و سامانه آپلود فیلم باشید و کمبودی را برطرف کنید که 120 سال است سینمای ایران از آن رنج می برد.
شورایعالی بین الملل سینمای ایران
دو پرسش منتج از ارائه نظامنامه تازه اکران⇐اول: چگونه از فعالیت دفاتر پخش اقماری یا شعبههای فرعی مافیا جلوگیری خواهد شد؟/دوم: اعضای کمیته انضباطی چگونه انتخاب خواهند شد؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: ابلاغ نظام نامه جدید اکران 97-98 که بعد از مدتها اعتراض به تراکم اکران در نیمه دوم 96 صورت گرفت در عین حال که بارقههایی از امید را پیش روی سینماگران مستقل قرار داده پرسش برانگیز هم شده است.
به گزارش سینماروزان پرسشهای اصلی منتج از این نظام نامه به این شرح هستند:
اول. در نظامنامه تازه بر محدودیت کمّی اکران توسط دفاتر پخش تأکید شده و هر دفتر پخش در هر دوره اکران نخواهد توانست بیش از دو فیلم اکران کند. محدودیتی که چندین سال است در حوزه اکران وجود دارد اما منجر به شکل گیری آفتی شده به نام استفاده از دفاتر پخش فرعی برای پخش فیلم.
به بیان بهتر برخی شرکتهای عمده که درست یا غلط با نام «مافیا» یاد میشوند با استفاده از دفاتر پخش خُرد آنها را به محملی برای اکران آثار فرعی خود بدل کردهاند. یعنی دفتر پخش اصلی دو فیلم اکران میکند و دفاتر فرعی نیز هر کدام دو فیلم و به این ترتیب ناگاه میبینیم در یک دوره اکران، شش فیلم متعلق به یک دفتر از طریق 3 دفتر روی پرده رفته است! او که نظامنامه اکران را نوشته چگونه از فعالیت دفاتر پخش اقماری جلوگیری خواهد کرد؟؟
دوم. در نظامنامه تازه اکران بر راه اندازی کمیته انضباطی اکران برای پیگیری تخلفات تأکید شده اما مشخص نشده اعضای این کمیته انضباطی چگونه انتخاب خواهند شد؟
آیا اعضای کمیته انضباطی را شورای صنفی نمایش انتخاب خواهد کرد یا اعضای کمیته انضباطی از صنف سینما معرفی شده و توسط شورای صنفی نمایش تأیید خواهند شد؟ هر یک از این دو فرض که صحیح باشد باز هم مشکلی حل نخواهد شد.
سازوکار پرشبهه اکران در سینمای ایران به گونه ای از کمیته انضباطی نیاز دارد که کمترین ربط مستقیم یا غیرمستقیم را با شورای اکران یا حلقههای بالادستی صنف داشته باشد تا بتواند در مواقع ضروری براساس مصالح سینماگران و نه مصالح شورا یا حلقههای خاص، تصمیم گیری کند.
او که نظام نامه اکران را نوشته باید پاسخ دهد چگونه به انتخاب اعضای کمیته انضباطی خواهد پرداخت؟
حامد مظفری
پژمان جان! نامزدی شما خنده نداشت! اما کاندیداتوری پنجگانه یک کپی درجه دوم ارگانی، اشکآور است!
|
سینماروزان/حامد مظفری: حواشی خندیدن به کاندیداتوری پژمان جمشیدی در نشست خبری اعلام کاندیداها همچنان ادامه دارد و در این چندروز از کاریکاتور تا نقد و تحلیل درباره آن خنده ها صادر شده است.
نکته مغفول ماجرا اما نه کاندیداتوری پژمان که از برخی کاندیداهای دیگر محق تر بوده بلکه کاندیداتوری برای فیلمی به نام «سوءتفاهم» است.
فیلمی ارگانی که ورای تلاش برای منگنه شدن به بودریار و هایپر ریلتی به شدت یادآور «پرده آخر« بود؛ یکی از دو فیلم بلند واروژ کریممسیحی که علیرغم شایستگیهایش نزدیک به یک دهه است نتوانسته فیلمی بسازد و حتی دیگر قید تدوین را هم زده است.
پژمان جان! کاندیداتوری شما خنده دار نبود اما کاندیداتوری 5گانه فیلمی که خواسته یا ناخواسته «پرده آخر» را به ذهن میآورد و کاراکتر شما هم در فیلم یادآور داریوش ارجمند همان فیلم بود، اشک آور است!
بله، اشک آور است در سازمان متمولی که بودجه تولید فیلم را داده حتی یک مشاور نبوده که بعد از خواندن فیلمنامه متوجه شباهت گل درشت با «پرده آخر» بشود؛ بماند که خود واروژ هم فیلمش را از «شیطان صفتان» «ژرژ کلوزو» برداشته بود و این یعنی کپی اندر کپی!
باید اشک ریخت به حال ارگانهایی که منابع عمومی را به اسم تولید فرهنگی استراتژیک صرف کپی کاری میکنند و زار زد برای روسای دولتی سینما که بوسه های داغ میفرستند برای چنین ارگانهایی!
حامد مظفری
برادر حاتمیکیا! «رشیدپور»، مسیر انحرافیست! پاسخ همکارانت را بده!
|
سینماروزان/حامد مظفری: در حالی که انتقاد از بریز و بپاش بیت المال برای تولید محصولاتی به ظاهر استراتژیک که نه فقط در منطقه که حتی در داخل مورد توجه عامه قرار نمی گیرند اسباب اعتراض بدنه صنف سینما و منتج از آن مخاطبان سینما را موجب شده ابراهیم حاتمی کیا در اختتامیه فجر به گلایه از ارگانی خوانده شدن پرداخت و به تعریض رضا رشیدپور را عامل این ماجرا قلمداد کرد!
این اتفاق در شرایطی رخ داده که رشیدپور تنها از جشنواره به این سو و با اجرای «هفت» ارتباط مستقیم با سینما را تجربه میکرد و حین اجرای «هفت» هم کاملا محافظه کارانه و با پرهیز از نقد مستقیم با آثار ارگانی برخورد میکرد.
نشان به آن نشان که رشیدپور در توصیف فیلم حاتمی کیا نیز زبان به مدح آن گشود و تا توانست از زیباییهای آن گفت!
اینکه حاتمی کیا به جای پاسخ گویی به بسیاری از همکاران مستعد و کم کار خود در چرایی عدم توزیع عادلانه امکانات ارگانی، به رشیدپور تاخته دلیل دیگری میتواند داشته باشد جز سفت کردن جای پای خویش برای جلب حمایت جهت تولید فیلم بعدی ؟!
به خصوص در روزهایی که رقبایی بی عقبه سینمای استراتژیک و حتی دوپاسپورته(!) از راه رسیده اند و سفارشهای میلیاردی را روی هوا میزنند و سیمرغ باران هم میشوند!
برادر حاتمی کیا! هر که را نشناسید رسول ملاقلیپور را که می شناسید. علی ملاقلیپور فرزند خلف رسول سه سال بعد از ساخت فیلم اولش که نتیجه سالها دستیاری در سینما بود هنوز نتوانسته پروژه تازه ای را روی غلتک بیندازد! چرا؟ چون مجیزگو نیست و با «آقاجون آقاجون»گفتن بازار مدیران کوتوله بی ربط به سینما را گرم نمیکند.
مانند علی ملاقلیپور کم نداریم؛ از جوان و پیر که هم سینما را بلدند و هم رزومه قابل قبولی دارند اما سهمی ندارند از امکاناتی که حق همه کاربلدان است.
برادر حاتمیکیا! به جای تاختن به رشیدپور پاسخی دهید به انبوهی از نیروهای مستعد و بیکار که به بهانه غیرخودی بودن، سهمی از امکانات عمومی مملکت ندارند. عملیاتی ترین پاسخ میتواند راه اندازی تشکلی با سرمایه شخصی برای زیر پر و بال گرفتن این نیروهای مستعد باشد؛ بالاخره زکات هزینه ای که نظام کرده تا به اینجا برسید را باید جوری پرداخت.
ابراهیم حاتمیکیا در اختتامیه فجر
«سوء تفاهم»⇐تشبث به بودریار برای فراموشی کپیکاری از «پرده آخر»؟؟!/یعنی در سازمان ارزشی سرمایهگزار، حتی یک مشاور کاردرست نبوده که این کپیکاری را دریابد؟؟
|
سینماروزان/حامد مظفری:
منفی: بی سر و ته! مغشوش! ادابازی!
منفی: قاطی شدن توهم با واقعیت؟؟ بودریار؟؟ ابرواقعیت؟؟ پست مدرن؟؟
منفی: شوخیت گرفته برادر معتمدی؟! این یک کپی تمام عیار از «پرده آخر»واروژ کریممسیحی است⇐سیر اتفافات که همان است و فقط بازیگراناند که عوض و بدل شدهاند؛ مریلا زارعی به جای نیکو خردمند آمده! پژمان جمشیدی بهجای داریوش ارجمند! هانیه توسلی همان فریماه فرجامی است و مهدی فخیمزاده به جای جمشید هاشمپور !
منفی: معتمدی «سوءتفاهم» را از «پرده آخر» برداشته و نمیدانسته خود واروژ هم فیلمش را با نگاه به «شیطانصفتان» «جورج کلوزو» ساخته بود! نتیجه هم شده یک کپی درجه چندم که از دقیقه سی مخاطبان را از سالن فراری میدهد.
منفی: صحبت از «ژان بودریار» و تئوری «هایپر ریلتی» یا ابرواقعیت و آغشتگی واقعیت و بازنمایی آن هم بیربطترین تئوریست که معتمدی با چسباندن آن به ابتدای تیتراژ خواسته دوز انتلکت را بالا ببرد غافل از آن که بهترین تمثیل سیاسی از هایپر ریلتی و طعنه به هیأت حاکمه آمریکا سالها قبل در «سگ را بجنبان» «بری لوینسون» نمود داشت! و لازم نیست در روزگار غرق شدن در مظاهر زندگی غربی-که یکیاش بریز و بپاش برای کپیکاری است- برای زدن استکبار، این کپی درجه چندم را با پول ملت به خورد ملت داد! آن هم در دوران ریاضت اقتصادی بدنه جامعه که ناآرامیهای منتج از آن همچنان بیخ گوشمان است.
منفی: فیلمی که از «هایپر ریلیتی» میگوید باید معماری منطبق بر این تئوری پست مدرن را داشته باشد که «سوءتفاهم» آن را هم ندارد.
منفی: یعنی در سازمان ارزشی اوج سرمایهگزار فیلم، حتی دو مشاور کاردرست نیستند که این حجم از کپیکاری را تشخیص دهند! دوستان! پول ملت به امانت دست شماست تا الگوی فرهنگی بسازید نه آن که کپی درجه چندم را با اهن و تلپ رونمایی کنید.
منفی: فیلمی که سازمان ارزشی را دارد چه نیازی دارد به خدمت گرفتن از لوگوی «سامسونگ»؟؟
کاراکتر:
–استوار فخیمزاده با بازی مهدی فخیمزاده که نمکیست بر زخم عمیق کپیکاری معتمدی.
دیالوگ(شعاری و نشاط آور):
–این سناریو اگه چفت و بست داشت یکی سم نمیخورد اون یکی دیگه بمیره؟؟(وصف حال خود فیلم از زبان استوار فخیمزاده)
–اول سناریو را نفهمیدم! آخرشو هم نفهمیدم!(وصف حالی دیگر از فیلم از زبان کاراکتری دیگر)
–یه بار دیگه فرصت بده خودم تمومش کنم
تو تموم نمیکنی حروم میکنی
–اگه از سر راه برش نداری از سر راه برت میدارن
–گفتم هیچکی از جاش تکون نخوره
ما سیاهیلشکریم! هیچ کس نیستیم!
–اشکال شما درسخونا اینه که فکر میکنید که فکر میکنید!
پیام اخلاقی:
در روزگار پست مدرن و در شرایطی که بودجه سازمانهای ارزشی میان امثال معتمدی و حاتمی کیا تقس میشود برای تولید فیلم باید بروید مخ دختران مایه دار را بزنید!
حامد مظفری
منصور لشکری قوچانی در «میزانسن» بیان کرد⇐پخش تیزر در صداوسیما به هدف تحریک مخاطب برای فیلم دیدن نیست/از خلأ تبلیغات سینمایی در صداوسیما، شبکه هایی که با نظام مشکل دارند استفاده کردند/GEM خودش را با سینمای جمهوری اسلامی بالا کشید اما صداوسیما از این کار پرهیز دارد/«بی بی سی» و «من و تو» عقبه فکری دارند اما GEM وابسته به شخص است/حرفهای دهنمکی درباره مشکوک بودن عقبه جم هم میتواند توهم توطئه باشد و هم ناشی از ضربات نفوذیها!/نفوذ تا شورایعالی امنیت ملی هم پیش رفته بود/۵۰ سال باید بگذرد تا یکی مثل بهشتی، یکی مثل مطهری و یکی مثل هاشمینژاد ظهور کند!!/چرا هزینه اجاره بیلبورد از هزینه پخش تیزر در GEM بالاتر است؟؟/برای آن که بیلبوردها را متری ۵ میلیون اجاره دهند جلوی بنرهای رونده را گرفتند/بعد از لاریجانی در صداوسیما کیفیت فدای کمیت شد!/کردان به هنگام حضور در صداوسیما دغدغه این را داشت که آگهیدهندگان حتما به درآمدزایی برسند/صداوسیما واگذاری شبکهها را با واگذاری شبکههای استانی آغاز کند/سرافراز چابکسازی را با سرعت شدید پیش برد و همین برایش دردسرساز شد/بهجای کمک به تبلیغات سینما، بودجه جشنواره را ۴ برابر میکنند و به هیچ کجا هم پاسخگو نیستند/سامانه ۳۰۷۰ را در خانه سینما راه انداختند اما به جایی نرسید/اگر به اندازه استقلال و پرسپولیس به سینما بها دهند قطعا پایههای نظام محکمتر خواهد شد/طرف چهار فیلم ساخته و هیچ کدام به سود نمیرسد و بعد بهش سریال صدقسمتی میدهند!!!/چرا داریوش که ترانه انقلابی میخواند را جذب نکردیم؟/چرا نتوانستیم حبیب را حتی بعد از بازگشت به ایران مدیریت کنیم؟/اگر «۵۰ کیلو آلبالو» در آشفتگی اکران پاییز۹۶ روی پرده میرفت محال بود ۵ میلیارد هم بفروشد/چه آنها که از داخل سفارش میگیرند و چه آنها که از خارج سفارش میگیرند هدفشان نابودی بخش خصوصی است
|
سینماروزان: منصور لشکری قوچانی از جمله تهیه کنندگان سینماست که تقریبا تمامی فیلمهایش از «خط ویژه» و «عصر یخبندان» گرفته تا «کوچه بی نام» و «هفت ماهگی» توانسته اند فروشی قابل قبول داشته باشند. آخرین فیلم تولید لشکری قوچانی «قاتل اهلی» بود که به دلیل اختلافات دامنه دار با کارگردانش مسعود کیمیایی بسیاری تصور فروش یک میلیاردی هم برای آن نداشتند اما این فیلم فروش خود را از 2.5 میلیارد عبور داد.
به گزارش سینماروزان بخش عمده موفقیت محصولات لشکری قوچانی در گیشه را مرهون تجربیات فراوان او در کار تبلیغات دانستهاند؛ ارتباط بی واسطه با مخاطب در موضوع تبلیغات باعث شده لشکری قوچانی هم بر مضامینی کار کند که قابلیت کار تبلیغاتی را داشته باشند و هم حین اکران با طراحی و اجرای الهمانهای متفاوت تبلیغاتی شرایط دیده شدن بیشتر محصولاتش را فراهم کند.
منصور لشکری قوچانی در گفتگویی با ژورنال تصویری «میزانسن» درباره کمبودهای تبلیغاتی برای سینمای ایران گفت: صداوسیما خودش را باور ندارد وگرنه بیش از اینها مثمرثمر بود. مثلا صدها و هزاران بار آگهی فیلمهای ارگانی و سفارشی را پخش میکند اما این فیلمها اغلب به نتیجه ای نمی رسند چون برنامه ریزی مناسب ندارند؛ مثلا قبل خبر21 تیزر پخش کردن فایده ندارد و زمان خوبی مثل میانه فوتبال هم به علت گرانی به سینما نمیرسد.
برای تماشای فیلم گفتگوی لشکری قوچانی با «میزانسن» اینجارا ببینید.
این تهیه کننده ادامه داد: پخش تیزر در صداوسیما به هدف تحریک مخاطب برای فیلم دیدن نیست و باید این دغدغه به وجود بیاید که صداوسیما کاری کند تا فروش فیلمها افزایش یابد. از خلأ تبلیغات سینمایی در صداوسیما، شبکه هایی که با نظام مشکل دارند استفاده کردند و با پخش آگهی های سینمایی خودشان را برند کردند و به این ترتیب به گونه غیرمستقیم سطح سلیقه مردم را شبکه های ماهواره ای تعیین میکنند. محصولات فرهنگی باعث افزایش مخاطب شبکه میشوند و محصولات تجاری باعث ریزش مخاطب. عکس العمل منفی مقامات به پخش آگهیهای سینمایی در جم ناشی از همین است. جم خودش را با سینمای جمهوری اسلامی بالا کشید اما صداوسیما از این کار پرهیز دارد. چرا؟ چون با هنر زاویه دارد؟ فقط در دوران حضور علی کردان در معاونت صداوسیما بود که دغدغه درآمدزایی صاحبان آگهیها در تلویزیون وجود داشت ولی بعد، نه.
لشکری قوچانی با اشاره به تغییر و تحولات مدیریتی در صداوسیما بیان داشت: بعد از لاریجانی در صداوسیما کیفیت فدای کمیت شد! و همین عاملی شد بر رخوت کنونی حاکم بر رسانه ملی. مسئولان رسانه ملی فراموش کرده اند عامه مخاطب به محصول کار دارند و نه شبکه. مثلا «خندوانه» و «نود» پرمخاطب میشوند به خاطر ویژگیهای خودیشان اما صداوسیما، نه. تازه این برنامه ها هم الف نیستند و از منظر ارزشگذاری جیم محسوب میشوند.
این تهیه کننده درباره پیشنهاد خودش برای بهبود اوضاع رسانه ملی به «میزانسن» گفت: سازمان در جهت چابک سازی شبکهها را را واگذار کند البته واگذاری محتوایی، نه واگذاری مدیریتی. بلکه براساس سیاستگزاریها تولید محتوا را واگذار کنند؛ این کار را از شبکه های استانی آغاز کنند. البته محمد سرافراز چابک سازی را راه انداخت ولی آن را با سرعت شدید پیش برد و همین برایش دردسرساز شد. قدم اول ارتقای کیفیت است؛ ابتدا باید یک شبکه را الگو و نمونه کرد و بعد رفت به سمت تعدیل شبکه ها.
منصور لشکری قوچانی با تأکید بر خلأ تبلیغات در معرفی محصولات سینمایی بیان داشته: شخصا به حجت ایوبی رییس معزول سینما پیشنهاد راه اندازی بازرگانی سینما را دادم در جهت پرزنت و حتی درآمدزایی اما استقبال نشد چون دغدغه شان این نبود و همین که چهار فیلم کمدی بفروشد برایشان کافیست. بازرگانی سینما را باید با مشارکت مستقیم بخش خصوصی عملیاتی کرد وگرنه جواب نمیدهد. مثلا سامانه 3070 را در خانه سینما راه انداختند ولی به جایی نرسید چون هدفشان ارتقای اوضاع سینما نبود.
وی ادامه داد: راه اندازی بازرگانی سینما و صرف هزینه جهت کمک به تبلیغات سینما، برای مدیران دردسرزاست چون باید بابت ریال به ریالش جوابگو باشند؛ به جایش ترجیح میدهند بودجه جشنواره چند برابر شود و هیچکس هم جزییات بودجه را نگوید.
لشکری قوچانی با گلایه از اینکه سینما هیچ گاه دغدغه جدی سیاستگزاران بالادستی نبوده خاطرنشان ساخت: اگر مدیران به اندازه استقلال و پرسپولیس به سینما بها دهند قطعا پایه های نظام محکمتر خواهد شد و اگر احیانا سینما به نظام ضربه زده به خاطر جدی نگرفتن آن است. البته مشکل مدیران سینما نیستند؛ مشکل سیاستگزاران اند! عین این وضعیت درباره فضای مجازی وجود دارد یعنی به جای ساماندهی به فکر قلع و قمعند.
آفت سودآوری در تولید از دیگر مباحثی است که لشکری قوچانی در «میزانسن» درباره آن گفت: سینمای سفارشی چه که از داخل سفارش می گیرد و چه نوعی که از خارج سفارش میگیرد بخش خصوصی را نابود کرده اند. یک سری تهیه کننده هم در تولید به سود میرسند و خلاص؛ یعنی اصلا برایشان مهم نیست که فیلم بفروشد. طرف چهار فیلم ساخته و هیچ کدام به سود نمیرسد و بعد بهش سریال صدقسمتی میدهند!!! یک سری هم از آن طرف آبها مایه بهشان میرسد برای ساخت فیلمهای جشنواره ای.
برای تماشای فیلم گفتگوی لشکری قوچانی با «میزانسن» اینجارا ببینید.
منصور لشکری قوچانی با اشاره به خود و غیرخودی راه انداختن که از ابتدای انقلاب جامعه هنری را تحت تأثیر قرار داده به «میزانسن» بیان داشت: ابتدای انقلاب خیلی از بازیگران و خوانندگان در صف انقلاب بودند. بعد از انقلاب به جای جذب هنرمندان دفعشان کردیم.خواننده داشتیم ترانه انقلابی میخواند و جوانان انقلابی داشتیم که متاثر از این ترانه ها همراه شدند با انقلاب! اما این هنرمندان را بایکوت کردند. چرا فردین بایکوت شد؟ چرا نتوانستیم داریوش را که ترانه انقلابی خوانده بود جذب کنیم و به جایش شرایطی پیش آوردیم که او تبدیل شد به ضدانقلاب. مگر قرار نبود اکثریت را جذب کنیم؟ یا بر سر حبیب چه آمد؟ حتی بعد از بازگشت هم مدیریت نتوانست از او استفاده کنیم و حتی در قطعه هنرمندان بهش مزار ندادند! اینها همه ناشی از نبود تخصص است. متخصصان را خانه نشین کردند. یک سری نفوذی از تعهد سوءاستفاده کردند و متخصصین را خانه نشین کردند!!
این تهیه کننده درباره شبکه های ماهواره ای بیان داشت: شبکه های آن طرفی دو دسته اند؛ یک سری عقبه فکری دارند و یک سری وابسته به شخص اند. «بی بی سی» و «من و تو» عقبه فکری دارند اما جم وابسته به شخص است و برای همین است که بعد از ماجرای ترور مدیرش با افت مواجه شد. در صداوسیما هم عقبه فکری داریم اما در اتاقهای فکر سازمان چنان که باید از متخصصین استفاده نمیکنند و همین است که دردسرساز است.
لشکری قوچانی درباره ادعای مسعود ده نمکی درباره پشت پرده مشکوک جم گفت: حرفهای دهنمکی درباره مشکوک بودن عقبه جم شاید ناشی از توهم توطئه و همان ماجرای وابستگی سیستمهای موفق به جاهای عجیب و غریب باشد. مثل فوتبال که خودمان نمی توانیم گل بزنیم و گل خوردن حریف را تحلیل می کنیم!! توهم توطئه همیشه هم درست نیست. البته منافقان نفوذی باعث ایجاد بدبینی در من و دهنمکی شده اند و شکی در این نیست که همچنان با نفوذ روبروییم. شاید برای همین است که در کنار پولشویی، نفوذ هم از موضوعات موردعلاقه ام در تولید بوده است. بهشتی مغز متفکر نظام بود و شهیدش کردند! نفوذ تا شورایعالی امنیت ملی پیش رفته بود و دوست دارم نفوذ کلان در سیستم را سینمایی کنم. چند بهشتی داریم؟ چند هاشمی نژاد داریم؟ چند مطهری داریم؟ پنجاه سال می گذرد تا دوباره یکی مثل آنها پیدا شود.
تأثیر مثبت پخش آگهی در جم با افزایش فروش سینماها موضوع بعدی مطروحه در «میزانسن» بود. لشکری قوچانی در این باره گفت: اول باید به ترفند مدیران جم اشاره کنم؛ پخش آگهی از جم در ابتدا هزینه نداشت چون دنبال جلب مخاطب بودند اما به تدریج هزینه گرفتند اما با این حال هزینه های اجاره بیلبورد و تبلیغات محیطی از هزینه تیزر جم بیشتر است! نباید فراموش کرد که بازخورد مثبت گرفتن از پخش آگهی در جم هم کاملا وابسته است به پخش سریالهای پرمخاطب. فروش بالای سال گذشته سینماها در کنار تبلیغات جم به رونق کمدی سازی در سینما و افت شدید تلویزیون مربوط بود؛ بماند که همان «50 کیلو آلبالو» و «سالوادور…» هم محال است در زمان فعلی بتوانند پروانه ساخت بگیرند و اکران شوند. همین الان اگر در تراکم اکران نیمه دوم سال «…آلبالو» اکران شود و بهش ده سالن بیشتر ندهند 5 میلیارد هم میفروشد؟؟ پس فروش بالای نوروز95 فقط به جم مربوط نبود.
لشکری با اشاره به زمینه های تبلیغاتی مغفول در عرصه شهری بیان داشت: اتوبوس میتواند جایگزین جم شود! مترو میتواند جای جم را بگیرد. سردر کیوسکها میتواند جای جم را بگیرد. این همه فضای تبلیغی در شهر است و اگر در اختیار سینما قرار بگیرد میتواند موثر باشد ولی گاهی می بینیم به جای حمایت با ایده های تازه تبلیغی برخورد حذفی میکنند. زمانی ما در «هفت ماهگی» بنر رونده راه انداختیم برای معرفی فیلم اما برنتافتند و جلوی کار را گرفتند. بیلبورد را متری 5میلیون میفروشند و برای همین تا دیدند بنر رونده با ارزانترین قیمت میتواند جای بیلبورد را بگیرد تعطیلش کردند! یعنی ارگانها به جای همراهی جلوی خلاقیتها را می گیرد. اخیرا لایت باکسها را در پردیس آزادی راه انداختیم که به جای تشویق مخالفت کردند! در حالی که هزینه استفاده از لایت باکس به مراتب کمتر از استفاده از بنر است.
وی ادامه داد: شهرداری نه تنها کمک نمیکند که 5درصد پول بلیت را برمیدارد و باید به طور جدی برای حذف این مسأله چاره ای اندیشید. شهرداری و صداوسیما به شدت میتوانند به تبلیغات محصولات سینمایی کمک کنند اما نمی کنند چون دغدعه آنها سینما نیست و فقط به فکر کرسی هستند. مدیران «نه» می گویند و راحت می خوابند.
منصور لشکری قوچانی درباره شایعات مبتنی بر وابستگیش اظهار داشت: نه آقازاده ام و نه به جایی وصلم! به جایی وصل نیستم ولی بارها در مزایده ها دیدم برندگان با رانت انتخاب شده اند. اما من چه؟ به «قاتل اهلی» چه رانتی دادند؟ اکران خوب ندادند و حتی در ماجرای اختلاف با کارگردان و تغییر فیلمنامه، حمایتی ندیدم.
«میزانسن» به تهیه کنندگی غفور پورغفور و کارگردانی حامد مظفری ژورنالی تصویری است که از سامانه «نماشا» عرضه میگردد. تصویر و تدوین این ژورنال برعهده مهرداد مهری و مسئولیت تحریریه آن را مهدی فلاحصابر برعهده دارد. مدیریت تولید ژورنال مسعود احمدی است.
برای تماشای فیلم گفتگوی لشکری قوچانی با «میزانسن» اینجارا ببینید.
«هایلایت»⇐جسارت انعکاس سمپاتیک ذهنیت زن خائن!!
|
سینماروزان/حامد مظفری:
مثبت: انعکاس درددل زن خائن ! نه زن مشکوک به خیانت! نگاه جسورانه ایست اگر …
منفی: خط کلی درام قرار میگرفت و نه در پس زمینه!
منفی: بخش عمده زمان فیلم به سوژه نه چندان به روز سوءظن به آدمیان به کما رفته می پردازد و نگاه جسورانه شنیدن حرفهای زن خائن فقط یک سوم انتهایی را تشکیل میدهد! چرا؟ به دلیل ممیزی؟ بلایی که بر سر «سایه های موازی» اصغر نعیمی هم آمد و مایه های سیاسی تا حد ممکن تعدیل شد اینجا اساس نگاه را تعدیل کرده؟!
مثبت: تیتراژ متفاوت با زاویه نگاهی از درون به بیرون معدن
مثبت: شکل گیری آرام عاشقانه در دل شک و تردید به خیانت پارتنرهای سابق
کاراکتر:
— مربی تیراندازی با بازی آزاده زارعی ؛ زارعی با رفتارهایی واقع گرانه وضعیت پادرهوای زنی که تازه بعد از به کما رفتن متوجه خیانت میشود را درآورده!
پلان:
–ماندن سیگار مشتعل در زیرسیگاری و دود شدن و ترکیب با هوای آلوده پیرامونی
–سرازیری اشک از چشم زن مشکوک به خیانت در کما بلافاصله بعد از پرسش نامزدش در چرایی خیانت
–قایم کردن دختر در حمام به خاطر ورود پدر نامزد به خانه(lol)
دیالوگ:
–وقتی سعید اومد، فکر کردم تنهایی تموم میشه اما نشد!(زن خائن در توجیه خیانت)
–من وسیله انتقام تو نیستم! ما نباید مثل اونا باشیم(زنی که بهش خیانت شده خطاب به مردی که بهش خیانت شده)
–کوروش وکیل طلاقم بود!!
–دلم میخواد یه کاری کنم اما نمیدونم چه کاری؟؟
–ممنونم برای همه چی
اون مرد!
گاف:
–بعد از یک هفته کما، میک آپ «نسرین» کامل باقی مانده
حامد مظفری
«تنگه ابوقریب»⇐تولید محصول ضدجنگ در یک سازمان ارزشی/شکستی دیگر برای کارگردان آثار شکستخورده/«روایت فتح»نمایی بدون علقه⇔پرسش: آیا در روزهای انتهایی جنگ، دست هر سربازی یک خمپارهانداز بود؟؟؟
|
سینماروزان/حامد مظفری:
منفی: «روایت فتح»نمایی بدون علقه، بدون روایت اصیل، بدون روح! عجیب هم نیست؛ وقتی سفارش فیلم جنگی را میدهند به کارگردان محصولات شکست خورده از سینمایی «مارادونا…» تا سریال «بیمار استاندارد» جز این هم رخ نمیدهد.
منفی: چشممان روشن شد به تولید فیلم ضدجنگ در ساختار سازمان ارزشی اوج! هواداران ارزشیها که مدام گلایه میکنند از نبود قهرمان در سینمای جنگ حالا توجیهی ارائه دهند درباره ساخت #تنگه_ابوقریب ی که نه قهرمان دارد و نه ضدقهرمان و کوشیده با مستندنمایی کشت و کشتار در جنگ، یک محصول ضدجنگ خلق کند که صدالبته فقدان روح در این مسیر هم آنها را ناکام کرده!
منفی: سینمای جنگ، نقاشی ساختمان نیست که پیمانکار پیدا کنی و انتظاراتت را ردیف کنی تا رنگ را بپاشد و فرچه مالی کند! سینمای جنگ رزومه جنگ میخواهد؛ حتی اگر رزومه نداشته باشی باید روح جنگ را درک کرده باشی تا لااقل بتوانی شخصیت سمپاتیک خلق کنی اما سازمان ارزشی می آید بودجه میدهد به افرادی که نه رزومه دارند و نه علقه، خروجی هم میشود کلی تیپ تکراری که فقط میزنند و میروند.
منفی: «تنگه ابوقریب» فیلم پرخرجی است و تا دلتان بخواهد هنرور و توپ و تانک ردیف کرده اند برای دلبری از مخاطب؛ حمید خضوعیابیانه هم دوربین را گذاشته روی دوشش و تا توانسته لرزانده(!) تا حس تولید «روایت فتح»ی دیگر نمودار شود اما زهی خیال باطل! «روایت فتح» برآمده از روح ایثارگری جنگ بود و مرتضی آوینی ورای همه شعارها، روح آن زمانه را درک و به مجموعه وارد کرده بود اما «تنگه ابوقریب» پیکره ایست بی روان!
منفی: مایه افسوس است که دست فیلمساز بازِ باز بوده و حسابی برای پروژه خرج کرده اند اما یک ساعت از فیلم می گذرد و دریغ از یک سکانس مهیج جنگی! ! این نتیجه فیلمسازی جنگ با همان نگاه کند «بیگانه» و «آسمان زرد کمعمق» است.
تیپ:
—تیپ پادرهوای یک فرمانده با بازی کلیشه گرای مهدی پاکدل
— تیپ یک جوان لات مسلک به نام حسن با بازی امیر جدیدی با پوشش «رمبو»!!! ⇐تیپی همپای مجید سوزوکی که برخلاف مجید که لااقل مرگش دل انگیز است اینجا حتی موج گرفتگی «حسن» هم سمپاتی ایجاد نمیکند چون اصلا شخصیتی شکل نمیگیرد که مرگ و زندگیش فرقی به حال درام کند.
پلان:
—فرار نیروهای خودی از جنگ؟
—شیمیایی شدن مردم بی دفاع از کودک تا بزرگ!
—حمله هوایی و فرار نیروهای خودی!
دیالوگ:
—کسی که میخواد کسیو نجات بده باید اول خودشو بتونه درببره!
— اونا شیمیایی زدن! برای چی ما نمی زنیم؟
چون حرومه
—اینا اومدن جلو بجنگن! برا چی دارن درمیرن؟
—تو جنگ فقط اونایی برنده ان که اسلحه میفروشن!
—هر چی میکشیم از دکتر ننه صدامه! که صدامو سقط نکرد!
گاف:
—در تصویرسازی نماهای جنگ با نیروهایی روبروییم که نیمروز هم نجنگیدهاند اما مدام از تشنگی میگویند و طلب آب می کنند. بی آبی مربوط به کربلای 5 بود در سال 65 و نه سال67 و پنج روز قبل از قبول قطعنامه!
—تعداد بالای خمپارهانداز آن هم در روزهای انتهایی جنگ! در دست هر سربازی یک خمپارهانداز بود؛ فت و فراوان!!؟