1

ورود برای بهبود؟/علی لاریجانی وارد هیات امنای صندوق هنر شد

سینماروزان: انتخاب علی لاریجانی سیاستمدار باسابقه به عنوان عضوی از هیات امنای صندوق اعتباری هنر می‌تواند اقدامی باشد برای حل مشکلات معیشتی مبتلابه سالیان هنرمندان؟

علی لاریجانی ورای سابقه سیاسی، سابقه فعالیت های فرهنگی و ازجمله ریاست ده ساله بر صداوسیما و قبل از آن حدود یک سال و نیم وزارت ارشاد در دولت هاشمی رفسنجانی را در کارنامه دارد.

صندوق اعتباری هنر در سال‌های اخیر با انبوه تقاضاهای خانواده هنر درباره ارتقای معیشت، بهبود وضعیت بازنشستگی، نبود بیمه جامع درمانی، فقدان توزیع سبد ارزاق و حتی عدم توزیع عیدی سالانه هنرمندان، روبرو بوده. صندوق هنر بعد از سالها هنوز نتوانسته حتی یک تعاونی مصرف برای اهالی هنر راه اندازی کند ضمن اینکه مشکلات جسمی هنرمندان نیاز آنها به راه اندازی یک بیمارستان یا لااقل کلینیک درمانی جامع و به ویژه در حیطه دندان پزشکی را موجب شده و در این زمینه نیز صندوق هنر تقریبا کاری از پیش نبرده.

در سال‌های گذشته مدیران صندوق هنر سعی کردند با کلی تبلیغات یک کارت شناسایی موسوم به هنرکارت را میان هنرمندان توزیع کنند ولی متاسفانه همین هنرکارت هم مدتهاست شارژ نشده و حتی شرایط اتصال آن به حکمت‌کارت که وعده داده شده بود، برآورده نگردید.

ورود علی لاریجانی به هیات امنای صندوق هنر این انتظار را برای اهالی هنر به وجود می‌آورد که او بتواند با استفاده از نفوذ و ارتباطات خود برخی مشکلات اولیه اهالی هنر و ازجمله ارتقای بیمه بازنشستگی، تخصیص کد بیمه اختصاصی به اهالی هنر، راه اندازی یک مرکز درمانی جامع برای هنرمندان و اتصال هنرکارت به کارت‌های اعتباری بدردبخور همچون حکمت‌کارت را رفع و رجوع نماید.

 




اسماعیل میرفخرایی مجری پیشکسوت بیان داشت⇐بعد از انقلاب مدیران تلویزیون فکر کردند باید چرخ را از نو اختراع کنند و برای همین بسیاری از نیروهای فنی ماهر به صرف فعالیت در دوران قبل از انقلاب، از کار برکنار شدند!/مرا با سه درجه تنزل از شغل خود در صداوسيما بازنشسته کردند!!!/لاریجانی مرا در آغوش گرفت ولی در تقدیر نامی از ما نبرد!!/همان گونه که خودروی ملی بی کیفیت تولید کردیم به افزایش تعداد شبکه های تلویزیون دست زدیم!/ بسياري از افراد بی ربط در اين سال‌ها به صرف اينكه فاميل شخص ديگري بودند وارد حوزه اجرا و حتي ديگر حوزه‌هاي تخصصي راديو و تلويزيون شدند!!/در حالی که من و چند تن از پيشكسوتان و از جمله اکبر عالمی مسئول انتخاب گزارشگر و مجري بوديم ولی همه افرادی كه ما انتخاب كرديم حذف شدند!!!/فردوسی پور زبانش الکن بود ولی به محتوایی که ارائه میداد تسلط داشت!

سینماروزان: اسماعيل ميرفخرايي جزو اولين‌هاي تلويزيون است. او از اولين كساني است كه همزمان با افتتاح تلويزيون در سال 45 در اين رسانه مشغول به كار شد و بعد جزو اولين‌هايي شد كه برايش حكم تهيه‌كنندگي خورد. او همچنين جزو مجريان تخصصي برنامه‌هاي علمي بوده که در سالهای اخیر چنان که باید ازش استفاده نشده.

اسماعیل میرفخرایی درباره افت کیفی تلویزیون علیرغم رشد کمی آن در سالهای اخیر به “اعتماد” گفت: مشكل اصلي همان‌طور كه گفتم در تفكر و مغز مديريتي صداوسيما است. بعد از انقلاب بسياري فكر كردند بايد چرخ را از ابتدا اختراع كنند و از تجربيات تلويزيون كه پيش از اين در غرب اختراع شده و مورد استفاده قرار گرفته بود بهره نبردند.

میرفخرایی ادامه داد: خيلي از افرادي كه در زمان شاه مشغول به كار بودند حتي اگر به عنوان عوامل فني و تکنیسینهای ماهر مثل نورپرداز و فيلمبردار در صداوسيما بودند به صرف فعالیت در دوران پیشین و بدون وابستگي به سیستم حاکمه از كار بركنار شدند و به اين ترتيب در حوزه‌هاي مختلف افراد غيرفني وارد كار شدند.

میرفخرایی درباره حذف خودش از رسانه ملی اظهار داشت: من زماني با سه درجه تنزل از شغل خود در صداوسيما بازنشسته شدم؛ البته در اين سال‌ها هميشه به عنوان مشاور و به روش‌هاي ديگر صداوسيما را همراهي مي‌كردم. يكي از گلايه‌هاي من در همه اين سال‌ها اين بوده است كه ما به اين همه شبكه نياز نداريم. بالاخره اين تعداد از شبكه هزينه دارد و براي درآوردن اين هزينه مجبوريد شبكه را دست اسپانسر بسپاريد. بنابراين انگار در اين شبكه‌ها آب قاطي كرده‌ايد و شما دستگاه دولتي را به اسپانسر سپرده‌ايد. مگر الان تعداد اتومبيل با تعداد اتوبان ما تناسب دارد اما همين‌طور دستگاه خودروهای ملی(؟!) بی کیفیت اضافه كرده‌ايم چون اين نگاه كمي همه جا حاكم بوده است. ما كمي فكر مي‌كنيم چون در اين سيكل براي ما مهم نيست بايد پيامي درست كنيم و به شكلي تاثيرگذار به مخاطب عرضه كنيم. مشكل ما طرز تفكرمان درباره راديو و تلويزيون است. مثلا فكر مي‌كنيم راديو بلندگوي مسجد است و بعد افرادي پشت ميكروفن‌هاي راديو حرف مي‌زنند يا به اجرا در تلويزيون مي‌پردازند كه در بديهيات اوليه نسبت به اداي كلمات مشكل دارند.

اسماعیل میرفخرایی پیرامون ورود مجریان بی ربط با اجرا به رسانه ملی گفت: در اجرا اين كيفيت ارتقا پيدا نكرد چون استانداردها رعايت نشد. بسياري در اين سال‌ها به صرف اينكه فاميل شخص ديگري بودند وارد حوزه اجرا و حتي ديگر حوزه‌هاي تخصصي راديو و تلويزيون شدند.

میرفخرایی با اشاره به تجربه خود در گزینش مجری گفت: خود من به همراه چند تن از مجريان پيشكسوت مسوول انتخاب گزارشگران و مجري بوديم و اتفاقا همه افرادي كه ما طي گزينش انتخاب كرده بوديم رد شده بودند. ما احساس كرديم مي‌خواهند ما را سر كار بگذارند چون من به همراه اكبر عالمي افراد ديگري را انتخاب كرده بوديم اما به دلايلي كه خود شما مي‌دانيد گزينش‌هاي ما را قبول نکردند. در جلسه آخر كه چند ماه پيش برگزار شد اكبر عالمي و محمود قنبري از مديران دوبلاژ و يكي از مديران سيما بودند و درباره اجراي هنرپيشه‌ها چالشي داشتيم كه باز هم درنهايت اتفاقي نيفتاد. ما در آن جلسه مطرح كرديم كه نوعي دسته‌بندي براي هنرپيشگاني كه سراغ اجرا مي‌آيند صورت بگيرد و آنها را در رده مجري- بازيگران قرار داديم اما همه اينها در راستاي همان حرف اوليه من است كه كسي نمي‌خواهد كار از اساس حل بشود به همين دليل جلساتي به صورت مقطعي برگزار مي‌شود. اينها از اساس تلويزيون را ابزاري مي‌بينند كه با نقش واقعي آن متفاوت است.

این مجری باسابقه با تعریض به ماجرای عادل فردوسی پور گفت: ممكن است فردي حتي قواعد اجرا را هم بلد نباشد اما بتواند به دليل تخصص‌هايي كه دارد برنامه‌اي به مخاطب عرضه كند كه هم از جذابيت برخوردار باشد هم بار محتوايي و آموزشي داشته باشد. فردي مثل عادل فردوسي پور به لحاظ بيان و شيوه اجرايي، مجري نيست. او از افراد نادري است كه بدون اينكه زبان و بيانش سينك باشد حرف مي‌زند و جملات را ادا مي‌كند اما چون به محتوايي كه ارايه مي‌كند وارد و حرفه‌اي است توانست نقيصه‌هاي بيان را جبران كند. فردوسي‌پور براي تلويزيون يك سرمايه بود و با تمام زبان الكن خود توانست براي تلويزيون يك سرمايه باشد درحالي كه به خاطر يك لجبازي كنار گذاشته شد!!

اسماعیل میرفخرایی با مرور ادوار مختلف سازمان اظهار داشت: با همين ترتيب كه محمد هاشمي رفت، علي لاريجاني آمد و بعد عزت‌الله ضرغامي رييس صداوسيما شد معيارهاي اجرا و تخصص‌گرايي در تلويزيون هم پايين آمد. من خاطرم هست در زمان لاريجاني برنامه‌اي به نام «با طبيعت» داشتم كه حتي او به دليل موفقيت برنامه من را در آغوش گرفت اما براي تقدير از برنامه نامي از ما آورده نشد و بيشتر آرم برنامه را برجسته كردند. در آن برنامه افرادي مثل اينانلو فعاليت داشتند كه از چهره‌هاي شناخته‌شده و قديمي بودند و سياست آنها اين بود كه آدم‌ها در كسوت مجري نبايد چندان محبوب شوند. جالب است كه الان اين سياست‌ها در حال تغيير است و افرادي را به عنوان مجري مي‌آورند كه بسيار محبوب هستند. درحالي كه زنده‌ياد اينانلو از جمله پرورش‌يافته‌هاي خود راديو و تلويزيون است. يعني ما مجريان بسيار محبوبي داشته‌ايم كه يا از دنيا رفته‌اند يا كنار گذاشته شده‌اند و حالا ادعا مي‌كنند كه چون قحط الرجال شده است سراغ بازیگران رفته اند!!!




حرفهای تهیه کننده سریال “امام علی(ع)” دو دهه بعد از اولین پخش⇐ محمد هاشمی آدم کم‌سوادی بود اما می‌دانست کم‌سواد است!/امثال مهرجویی برای کارگردانی “امام علی(ع)” انتخاب نشدند چون مدعی بودند ولی میرباقری هنوز به ادعا نرسیده بود/پیش از تولید، آیت الله خامنه ای متن سریال را بادقت خواندند و حتی روی کلمات نظر دادند!/”امام علی(ع)” را با ۲۶۹میلیون در ۱۹ماه ساختیم/همان زمان دو میلیارد برای “تنهاترین سردار” هزینه کردند!!/بعد از پایان فیلمبرداری عده‌ای می‌خواستند شریک این پروژه باشند و اسمشان در تیتراژ بیاید ولی زیربار نرفتم!!/سریال در زمان محمد هاشمی کلید خورد ولی بهره‌اش را لاریجانی برد!!/لاریجانی سرجمع حدود ۴قسمت از سریال را حذف کرد/قسمتهایی توسط لاریجانی حذف شد که بیشتر تمرکزش روی ابوذر و حرفهای تندش بود!!/بخاطر کمبود ۲۰ میلیون پول مجبور شدیم پایان “امام علی(ع)” را تغییر دهیم!!/”امام علی(ع) رکورد مخاطب تلویزیون که پیشتر متعلق به “خانه بدوش/مراد برقی” بود را شکست!!/همان زمان رییس پلیس پایتخت معترف شد که پخش “امام علی(ع)” آمار سرقت را کاهش داده!/میگفتند چرا قطام تحریک کننده است و حواسشان نبود که اگر قطام لوند نبود، ابن ملجم آدم ابلهی بود که به خاطرش علی را بکشد؟/چرا در سریال “مختارنامه”، مختار ثقفی پشت‌هم‌انداز کلاهبردار، قهرمان می‌شود، آن هم قهرمان ملی ایرانی‌ها؟؟؟/آرزو دارم سریال “رستم و سهراب” را بسازم!!

سینماروزان: “امام علی(ع)” از معدود سریالهای تاریخی تولید شده در تلویزیون جمهوری اسلامی است که سالها بعد از تولید همچنان مخاطب دارد.

“امام علی(ع)” را داوود میرباقری به تهیه کنندگی محمد بیک زاده ساخت که در دهه شصت مدیر طرح و برنامه گروه فیلم و سریال شبکه یک بود و عجبا که علیرغم موفقیت “امام علی(ع)” پس از آن تقریبا بیکار شد!!

محمد بیک زاده با اشاره به تصویب تولید “امام علی(ع)” در دوران مدیریت محمد برادر علی اکبر هاشمی رفسنجانی بر رسانه ملی به “خبرآنلاین” گفت: در آن زمان دوره ریاست آقای محمد هاشمی بود. محمد هاشمی آدم کم‌سوادی بود اما حسنش نسبت به بقیه این بود که می‌دانست کم‌سواد است. بعضی کم‌سواد هستند ولی خودشان را در اوج دانش می‌دانستند. محمد هاشمی از کسانی استفاده می‌کرد که اهل دانش باشند و کمبودهای خودش را جبران کنند و مدیریت هنری یعنی همین.

بیک زاده ادامه داد: در دوره محمد هاشمی بود که “امام علی(ع) امکان تولید یافت. در دوره‌های دیگر اگر بود از ما حذف و اضافاتی می‌خواستند. کاری که در “مختارنامه” انجام شد. مختار ثقفی پشت‌هم‌انداز کلاهبردار، قهرمان می‌شود، آن هم قهرمان ملی ایرانی‌ها. این جعل تاریخ است و دست بردن در تاریخ کار درستی نیست.

بیک زاده افزود: ما کار را با محمد هاشمی شروع کردیم و در دوره آقای لاریجانی پخش شد. بهره‌اش را آقای لاریجانی برد. و ایشان سرجمع حدود ۴قسمت از کار را حذف کردند که بیشترش تمرکز روی ابوذر بود. ابوذر حرف‌های تندی می‌زده و ممکن بود به بعضی بربخورد!!

بیک زاده با بیان اینکه منبع نگارش سریال “امام علی(ع)” یک کتاب مصری بود اظهار داشت: ما اساس کار را بر «الامام علی بن ابیطالب» نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود گذاشتیم که یک تاریخ‌دان مصری است و بسیار شیوا، خوش‌قلم و متکی به تاریخ این داستان را نوشته. این نسخه اساس ما شد و سپس تاریخ‌های دیگر که ۷۰ تاریخ اعم از فارسی و عربی بود که مورد تحقیق قرار دادیم.

بیک زاده در چرایی انتخاب داوود میرباقری برای کارگردانی بیان داشت: خیلیها بودند که میشد کارگردانی را به آنها سپرد. از مهرجویی و علی حاتمی تا داریوش فرهنگ و افخمی و نیکپور ولی همه اینها مدعی بودند و داوود هنوز به ادعا نرسیده بود و هوشمند بود. فقط در کار «رعنا» من هوشمندی داوود را دیدم. این آدم به درد این می‌خورد که شما انشای خودت را روی این کاغذ سفید بنویسید. آدمی که ادعا ندارد، تواضعش هنوز دست نخورده و گوش شنوا هم دارد.

بیک زاده ادامه داد: داوود انتخاب شد ولی برای تولید یک تله‌تئاتر. برآورد اولیه که برای سریال داده شد ۲۷میلیون تومان بود که برای تله‌تئاتر برآورد خوبی بود اما من همیشه با دوستان بحث می‌کردم که برای علی یا باید درست ساخته شود یا اصلا ساخته نشود. من روی دو مورد تعصب دارم، یکی علی است یکی ایران. یا درباره اینها باید ساخته شود و درست ساخته شود، یا نباید نزدیکش شد. چون اگر ضعیف ساخته شود به علویت علی صدمه زده‌ایم. اگر آن زمان ایستادگی می‌کردم که حرف من باید به کرسی بنشیند پروژه منتفی می‎شد. بنابراین پذیرفتم که با ۲۷میلیون تومان تله‌تئاتر حضرت علی(ع) را بسازیم. به بهانه ساختن دکور در شهرک سینمایی شهر مدینه را ساختیم. سپس نامه‌ای به مدیریت محترم گروه فیلم و سریال و شبکه اول نوشتم که فاز اول امام علی(ع) به پایان رسید. خواهشمند است برای فاز بعدی برآورد هزینه کنید. مهدی فریدزاده مدیر شبکه یک کلی غر زد که بنا نبود فازبندی شود گفتم یا باید بسازیم یا باید نسازیم، الان هم دست به مهره بازی است. خلاصه همینطور فاز به فاز جلو رفتیم تا نهایت با ۲۶۹میلیون تومان این در مدت 19ماه پروژه را تمام کردیم. این کار با ۲۶۹میلیون تومان ساخته شده، همزمان «تنهاترین سردار» با نزدیک به دومیلیارد بودجه ساخته شده و من برای ساخت این سریال خودم و اعتبارم را خرج کردم.

محمد بیک زاده با اشاره به نقش مقام رهبری در تأیید فیلمنامه “امام علی(ع) گفت: متن سریال را مدیران شبکه به خدمت مقام رهبری فرستادند. ایشان متن را خواندند. بسیار هم بادقت خوانده بودند. حتی روی بعضی از کلمات خط کشیده بودند که مثلا این کلمه خوب نیست. ایشان ادبیات فوق‌العاده خوب می‌دانند. حتی روی کلمات نظر داده بودند و درست و حرفه‌ای هم نظر داده بودند. مثلا یادم است دور یک پاراگراف کامل خط کشیده بودند و نوشته بودند «خنک است» یعنی در شأن سریال نیست و ما آن را حذف کردیم. در پایان کار هم برایمان یک «موفق باشید» نوشته بودند. ما با پشتوانه این نظر کار را شروع کردیم.

بیک زاده با اشاره به رویکرد مثبت مخاطبان به سریال گفت: هنوز امام علی(ع) در خاطره خیلی‌ها هست و هنوز رکورد بیننده این سریال را هیچ کاری نشکسته. قبل از انقلاب «خانه به دوش/مراد برقی» بود و این سریال رکوردش را شکست و این کار کوچکی نبود. زمان آقای نقدی رئیس پلیس تهران به من زنگ زد و تشکر کرد و گفت: پیک دزدی‌های ما از ساعت فلان تا فلان بوده، از زمانی که امام علی پخش می‌شود این پیک افتاده. این افتخار دارد. این موارد ما را قلقلک می‌دهد. ضمن اینکه الان با هر کس صحبت می‌کنی همه بالاتفاق می‌گویند بهترین کار مذهبی که تا امروز ساخته شده و این بهترین بودن را پزش را ما می‌دهیم. اما یک دلیل دارد. صادقانه و باعلاقه ساختیم و هدفمان پول و پست نبود. خواستیم علی را بسازیم و مر تاریخ را ساختیم.

بیک زاده در شرح مخالفتها با این سریال گفت: آن زمان معاونت سیما آقای احمد پورنجاتی بودند که بسیار بادانش و باهوش بودند. یک عزیزی به دفتر ایشان آمده بود، من را صدا کردند. این آقا گفت این وضعیتی که برای قطام تعریف کردید، این موجب ریبه می‌شد و تحریک کننده بود. من نمی‌دانستم آن آقا در چه سطحی هستند و بعدها ایشان را شناختم. پاسخ دادم که من از منظر چشم علی این را می‌بینم. ایشان از من ناراحت شد. اما این قطام اگر تحریک‌کننده نبود، ابن ملجم آدم ابلهی بود که به خاطرش علی را بکشد؟ زیبا و لوند بوده. این باید کسی باشد که بتواند من آدم هوس‌باز را تحریک کند که بابتش علی بکشم. اگر یک آدم زشت غیرقابل قبول را می‌گذاشتیم شما باور می‌کردید این برای این زن علی را کشته؟؟

بیک زاده درباره دردسرهای تولید “امام علی(ع)” گفت: بعد از پایان فیلمبرداری در سازمان صداوسیما یک عده‌ای می‌خواستند شریک این پروژه باشند و اسمشان در تیتراژ بیاید ولی هیچ کاری نکرده بودند و من گفتم من دروغ نمی‌نویسم. کار علی‌بن ابی‌طالب تا اینجا دروغ نگفته‌ام و اینجا هم در تیتراژ دروغ نمی‌نویسم. به شدت به دنبال این بودند که حالا که کار ساخت تمام شد تهیه‌کننده را تغییر بدهیم. خیلی‌ها را تست زدند، من هم بودم. می‌آوردند که چهار روزی باشد و بعد من را بگویند خداحافظ.

بیک زاده در چرایی تغییر پایان بندی سریال گفت: ما مقدار اندکی بودجه می‌خواستیم تا پایان امام علی را بسازیم و موفق نشدیم آن را بگیریم.فکر می‌کنم بیست، سی میلیون نیاز داشتیم تا آن چیزی که داوود نوشته بود را بسازیم ولی به ناچار طور دیگری تمام شد!




در روزگاری که تهیه‌کنندگان پیشکسوت به پیشکار آقازادگان نورس بدل شده‌اند⇐محمدهادی کریمی بر حمّیت صنفی برای حذف ارزش افزوده از محصولات سینمایی تأکید کرد و گفت: وقتی رییس مجلس بر حذف ارزش افزوده از کالاهای فرهنگی تأکید کرده چرا سینما نباید از این مزیت استفاده کند

سینماروزان: در دورانی که خروجی مشهود فعالیت صنفی در نهادهایی مانند خانه سینما، تعدد مشاغل افراد قرارگرفته در حلقه های بالادستی این نهاد بوده است و در روزگاری که برخی از تهیه‌کنندگان پیشکسوت به پیشکار آقازادگان نورس فعال در بیزنسهای … بدل شده‌اند و شرایط تطهیر آنها را فراهم می‌کنند(!) اینکه همچنان سینماگران مستقلی وجود دارند که به فکر حمایت واقعی از صنف هستند جای امیدواری دارد.

به گزارش سینماروزان محمدهادی کریمی کارگردان و سناریستی که همه سالهای فعالیتش کوشیده از غلتیدن به دام سیاسی‌بازان دوری کند از جمله سینماگران مستقلی است که در هیاهوی منفعت طلبی حلقه‌های بسته قرارگرفته در صنوف سینما بر لزوم حمیت صنفی برای حذف ارزش افزوده از محصولات سینمایی تأکید کرده است.

محمدهادی کریمی با اشاره به اینکه تولیدات سینمایی نیز مانند محصولات هنری دیگر باید مشمول معافیت مالیات ارزش افزوده شوند به خبرگزاری «مهر» گفت: سینما صنعتی است که محصولاتش به عنوان کالای تولید داخلی نیاز به حمایت دارد. موضوع حذف ارزش افزوده بارها از سوی تولید کنندگان سینمایی و به خصوص کسانی که در سینمای مستقل فیلم می سازند، تأکید شده است چرا که در نظر گرفتن ارزش افزوده برای تولیدات سینمایی باعث می شود تا شاید بسیاری از فیلم ها با مشکلاتی در زمینه برگشت سرمایه مواجه شوند.

وی ادامه داد: در سال جاری قیمت بلیت یک هزار تومان افزایش پیدا کرد و گفته شد که این افزایش به خاطر پرداخت ارزش افزوده است در صورتیکه همین مقدار افزایش قیمت بعد سالها طبیعی بود وباز هم هنوز نسبت به خدمات تفریحی ، سرگرمی و حتی فرهنگی چون تاتر در زمان و مکان های همسان مثلا در یک زمان و در یک موقعیت جغرافیایی تهران ارزانتر است.

کارگردان فیلم «برف روی شیروانی داغ» توضیح داد: بارها به عنوان یک کارگردان و تهیه کننده مستقل سینما در برنامه های مختلف گفته ام که ارزش افزوده چیزی نیست که در حال حاضر صنعت سینمایی که در تولید و مهم تر از آن توزیع دچار مشکل است بتواند آن را پرداخت کند.

کریمی گفت: اتفاق خوبی که چند روز پیش رخ داد، این بود که علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی در مصاحبه تلویزیونی که داشت درباره مبحث ارزش افزوده گفت مجلس دریافت ارزش افزوده مالیاتی را به صورت آزمایشی در سطح کشور انجام می داد و حالا باید قوانین جدیدی وضع شود تا بررسی شود که اخذ ارزش افزوده به صلاح است یا خیر. علی لاریجانی در این مصاحبه تاکید کرده بود که تولیداتی مانند فرش و صنایع دستی نباید مشمول پرداخت ارزش افزوده باشند. من معتقدم وقتی رییس مجلس شورای اسلامی از فرش و صنایع دستی نام می برد، از صنایعی نام برده است که تنها صنعت نیستند و نشانگر هنر و فرهنگ ایرانی نیز است.

وی بیان کرد: اگر این 2 مورد که نشان دهنده صنعت و فرهنگ و هنر کشور است، سینما نیز باید در این بخش قرار گیرد، چرا که سینما نیز اولا هنر-صنعت است و آ نهم هنر صنعتی از ایران که وجهه ی بین المللی دارد. مساله دیگر این است که سینما در ایران هنوز به صنعتی شدن به مفهومی که مثلا در آمریکا وجود دارد نرسیده است و همچنان بیشتر صبغه ی هنری دارد تا صنعتی ، درست همانند صنعت فرش دستباف. پس فردی که هرچند سال یک بار فیلمی را جلوی دوربین می برد برای پرداخت ارزش افزوده هیچ تفاوتی با فردی که تولید کننده فرش است و در بازاری که توزیع در آن مشکل است، ندارد. همه این بخش ها در توزیع دچار مشکل هستند.

کریمی در پایان گفت: یقینا سازمان سینمایی نیز به دنبال حذف ارزش افزوده است و رییس سازمان سینمایی نیزدر این زمینه تلاش های بسیاری داشته اند ولی امروز عزم همگانی فیلمسازان را می طلبد تا این قضیه را با هماهنگی سازمان سینمایی به صحن قانون گذاری برسانند که سینما هم نیازمند این معافیت است و هم شایسته ی آن.




عزت‌الله ضرغامی بیان کرد⇐زمانی که من وارد صداوسیما شدم با شکایت هایی که از زمان مدیر قبلی{علی لاریجانی} نسبت به اشخاص و سازمانها وجود داشت، مواجه شدم اما هیچ کدام از آن شکایتها را پیگیری نکردم/مدیران صداوسیما از امکاناتی که در اختیارشان است برای تبیین کارشان بهره نمی‌گیرند/فیلمهای ۱۱ شب شبکه «نمایش» و «خندوانه» را پیگیری می‌کنم/{بخاطر انتشار به‌موقع خبر}مدیران خبر صداوسیما با مسئولان رسمی کشور دچار چالش می‌شوند!

سینماروزان: عزت الله ضرغامی دهم مردادماه در مراسم بزرگداشت حبیب الله کاسه ساز تهیه کننده سینما و تلویزیون حضور یافت و در حاشیه این مراسم به سوالاتی درباره نظرش نسبت به سیاست های صداوسیمای فعلی و رویکرد آن، برنامه های تلویزیون، حذف منتقدان و… سخن گفت.

ضرغامی درباره اینکه چقدر این روزها رسانه ملی را دنبال می کند و نظرش در این باره چیست به «مهر» گفت: من به اهالی رادیو و تلویزیون خدا قوت می گویم چون محدودیت‌هایشان را می‌دانم و به مشکلات واقف هستم. از مظلومیت عوامل و مدیران صداوسیما همین کافی است که کار زیادی انجام می دهند ولی از امکاناتی که در اختیارشان است به دلایل مختلف برای تبیین کارشان بهره نمی گیرند.

رییس اسبق صداوسیما ادامه داد: مخالفان من می آیند و نمی گویم بدترین بلکه بهترین سخنان را مطرح می کنند و من چیزهای جدیدی هم یاد می گیرم.

ضرغامی در پاسخ به اینکه چقدر این رویکرد را در سال های حضورش در صداوسیما به کار گرفته است، گفت: من نسبت به صداوسیما هم همینطور بودم و شاید تنها مدیری بودم که شهرت داشتم به اینکه از هیچ کس به دلیل سخنان یا تهمت هایش و یا حرف هایی که خلاف بود و قاعدتا باید پاسخی نسبت به آنها پخش می شد، شکایت  نکردم. من این رکورد را ۱۰ ساله و نیم که رییس صداوسیما بودم حفظ کردم و از هیچ فرد و نهاد و موسسه رسانه ای که سخنان خلافی به صداوسیما و شاید خود من بیان می کرد، شکایت نکردم. حتی اگر پاسخی هم به این افراد یا رسانه ها می دادیم آن را منتشر نمی کردند چون می دانستند اگر هم منتشر نکنند من شکایتی نمی کنم. من این رکورد را به خاطر اعتقادم حفظ کردم نه اینکه صرفا رکورددار شوم.

وی ادامه داد: زمانی که من وارد صداوسیما شدم با شکایت هایی که از زمان مدیر محترم قبلی نسبت به اشخاص و سازمان ها وجود داشت، مواجه شدم حتی شکایت هایی نسبت به شخصیت های مشهور اصلاح طلب بود که من آنها را پیگیری نکردم و بعدا از طرف آنها تماس گرفتند و از من تشکر کردند. البته اینها را می گویم و امیدوارم این سوءتفاهم پیش نیاید که خدایی نکرده فکر کنند من متعرض یک مدیر محترم و زحمتکش شده ام.

رییس اسبق صداوسیما در واکنش به پرسش دیگری نسبت به تلاشش برای اینکه برنامه ای حذف نشود و ادامه داشته باشد از پاسخ گفتن به دلیل سوء تفاهمی که ممکن است نسبت به زیر سوال بردن رفتار مدیران فعلی به وجود آید، امتناع کرد.

ضرغامی در پاسخ به پرسش دیگری درباره اینکه چه برنامه ای را در تلویزیون بیشتر دنبال می کند، اظهار کرد: من فیلم های ساعت ۱۱ شب شبکه نمایش را معمولا در ذهن دارم که اگر فیلمی را ندیده باشم حتما نگاهش کنم.

وی در ادامه به عنوان دومین گزینه خود توضیح داد: «خندوانه» را نیز پیگیری می کنم به دلیل اینکه در دوره من با حساسیت های زیادی که داشتم راه اندازی شد و ابتدا خیلی سخت گیری داشتیم که خوب و مفید دربیاید و در کنارش نیز دو برنامه دیگر داشتیم که آنها ادامه پیدا نکردند. این برنامه را دنبال می کنم چراکه برایم مهم است که بدانم این برنامه به کجا رسیده است.

رییس اسبق صداوسیما همچنین درباره فضای مجازی و اینکه گاهی سازمان صداوسیما در پوشش اخبار از شبکه های اجتماعی عقب می ماند، اظهار کرد: صداوسیما از کسی عقب نمی ماند بلکه اقتضائاتی دارد که باید براساس آن عمل کند. صداوسیما به دلیل کنترل کردن خبری که می تواند در جامعه موثر باشد و هماهنگی با دستگاه های مربوطه به لحاظ قانونی که باید روی دقت و صحت خبر کار کند گاهی ایجاب می کند که دیرتر از یک مجموعه رسانه ای دیگری که تعهدی در این مساله ندارد خبر را منتشر کند. گاهی رسانه ها به دلیل سرعت، خبری را منتشر می کنند و بسیار هم فراگیر می شود اما صداوسیما ضمن اینکه به سرعت توجه دارد چون رسانه رسمی کشور است به صحت و دقت نیز توجه می کند.

وی عنوان کرد: بسیاری از خبرهای مهم امنیتی حتما باید در یک گردش کار، پروسه ای را در دبیرخانه شورای امنیت ملی که زیر نظر رییس جمهور محترم اداره می شود طی کنند و بعد از پاسخ دقیقی که آنها بیان می کنند، آن خبر منتشر شود. در غیر این صورت صداوسیما امکان انتشار و اعلام خبر را ندارد و من مطلع هستم مدیران خبر ما با مسئولان رسمی کشور دچار چالش می شوند و اصرار می کنند که اگر ممکن است خبر را یک دقیقه زودتر برای مردم مطرح کنند در واقع علی رغم اینکه صحت و دقت باید در نظر گرفته می شود مدیران خبر ما پیگیر سرعت هم هستند.

ضرغامی در پایان درباره رویکرد دولت ها نسبت به صداوسیما و اینکه سیاست آن را جناحی می دانند، اظهار کرد: بالاخره هر کس که خودش جناحی است اگر ببیند جناحش دارای اشکالی است به صداوسیما انتقاد می کند.




یک منتقد پیشکسوت خطاب به دو مدیر فعلی و اسبق سینما⇐آقای ایوبی! سینما را با “ص” مشق می‌کنید؟/آقای ضرغامی! در دوران معاونت سینمایی چه کردید جز شبه‌نظامی کردن سینما؟/از کدام دانشگاه سینمایی مدرک گرفته‌اید که این گونه نظریه صادر می‌کنید؟

سینماروزان: ادعای پرایراد حجت‌ا.. ایوبی درباره تقسیم بندی سینمای دنیا به دو گونه ایران و آمریکا چندی قبل از سوی عزت ا.. ضرغامی رییس اسبق صداوسیما و معاونت سینمایی در دوران وزارت علی لاریجانی و مصطفی میرسلیم هم تکرار شد.

به گزارش سینماروزان طرح مجدد این ادعا سبب ساز آن شده است که جبار آذین منتقد پیشکسوت سینما با نگارش یادداشتی اجتماعی به انتقاد از هر دوی این مدیران فعلی و سابق بپردازد.

متن کامل یادداشت آذین را بخوانید:

دیکته غلط ضرغامی، ایوبی و…

معلوم نیست، جنابان آقایان ضرغامی و ایوبی و دوستان آنها از چه زمانی کارشناس و متخصص سینما بویژه سینمای ایران و آمریکا شده اند و از کدام دانشگاه سینمایی، دکترای سینمایی گرفته اند که چنین قاطع و کارشناسانه عنوان می کنند؛ در دنیا دو جربان سینمایی وجوددارد؛سینمای آمریکا و ایران. و این جمله درست و دقیقی است!…

جالب است، آقای ضرغامی که در دوران معاونت سینمایی خود جز تحمیل سلیقه و شبه‌نظامی کردن سینما و در تلویزیون جز حجیم کردن طول و عرض صداوسیما کاری انجام نداده، چگونه به خود اجازه اظهارنظر کارشناسی درباره سینما می دهد و تازه مدعی می شود فقط  دو جریان سینمایی وجود دارد؟!

این ادعای تبلیغاتی را آقای ایوبی هم که هنوز و همچنان سینمارا با “ص” مشق می‌کند، دارد. درعرصه فرهنگ این مملکت چه اتفاقی افتاده که این آقایان که فاقد تخصص و دانش سینمایی هستند و نه فقط سینمای ایران را نمی شناسند که از سینما و سینمای آمریکا و جریان های سینمایی سردرنمی‌آورند، یک شبه کارشناس امور سینما وحتی سینمای بین الملل شده اند؟

آیا قرار است جریان تازه ای در سینمای بیمار ایران شکل بگیرد یا داستان صرفا یک اقدام تبلیغاتی و نمایش من هم هستم و بلدم، است؟! داستان هرچه که باشد، به جزعیان کردن سینما و فرهنگ‌ناشناسی آقایان و دیکته غلط آنها، برای ایشان ثمر ندارد. بهتراست آنها برای مطرح کردن خود طرحی دیگر بیندیشند!

حجت ا.. ایوبی و عزت ا.. ضرغامی
حجت ا.. ایوبی و عزت ا.. ضرغامی



آیا مجلس مشکلات مالی صداوسیما را مرتفع خواهد کرد؟

سینماژورنال: رسانه ملی در ماههای اخیر بدجوری گرفتار مشکلات مالی شده است و بخش عمده این مشکلات هم ناشی از توسعه کمی بیش از حد این سازمان در سالهای گذشته بوده است.

به گزارش سینماژورنال مدیران صداوسیما برای حل این مشکلات مالی بارها از مسئولان دولتی کمک خواستند و گویا نومید شدن از کمکهای دولتی بوده که باعث شده حالا به سراغ نمایندگان مجلس بروند.

عبدالعلی علی‌عسکری رییس صداوسیما به همراه معاونانش در جلسه سه‌شنبه، 29 تیر کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی حضور یافت و پس از آن با رییس مجلس ملاقات کرد.

علی لاریجانی رییس مجلس درباره این دیدار گفت: ‌با توجه به جایگاه مهم رسانه ملی و تأثیراتی که در کشور دارد، مایل بودم چالش‌های پیش روی این سازمان و برنامه‌هایی را که دوستان دارند از نزدیک بشنوم و دوستان در این باره توضیحاتی دادند. معلوم است مسؤولان رسانه ملی درباره چالش های پیش روی رسانه ملی فکر کرده‌اند و در حال یافتن راه حل‌هایی هستند.

وی ابراز امیدواری کرد: هم دولت و هم مجلس کمک کنند تا برخی از مشکلات صدا و سیما برطرف شود و بتوانند تولیداتشان را فعال‌تر کنند. برخی از نکات از نظر محتوای کار و شیوه های کاری در تلویزیون مطرح شد و از نظر مجلس اگر این ملاحظات مورد توجه قرار گیرد به نفع کشور است.

رسانه ملی خودش باید به خودش کمک کند
به گزارش سینماژورنال اینکه مجلس بتواند مشکلات مالی فراوان رسانه ملی را کاملا حل کند مشخص نیست اما نکته بارز درباره رسانه ملی آن است که این رسانه و مدیرانش قبل از هر کسی باید به نوعی واقع نگری از عملکرد خود برسند.

مدیران رسانه ملی اگر بتوانند بدون هر گونه تعصب به بررسی چرایی نزول دامنه مخاطبان خود در سالهای اخیر بپردازند خواهند دریافت که کلید اصلی حل مشکل نه در دستان دولت و نه در دستان مجلس که در گروی همت مدیران همین نهاد است.

مدیران این نهاد باید به دنبال پاسخی باشند بر این پرسش که چرا این رسانه کاملا انحصاری در داخل در همه این سالها نتوانسته از این انحصار به نفع سودآوری استفاده کند و همواره محتاج کمکهای دولتی بوده است؟

رسانه ملی حداقل در یک دهه قبل باید به چنان سودآوری می رسید که خودش تأمین کننده منابع مالی اش باشد نه آن که با رشد بی حساب و کتاب طولی فقط بر دامنه کارمندان خود بیفزاید و در طی یک بحران مالی معمولی چنان به مشکل بخورد که مرتب به فکر حمایتهای بیرونی باشد.

الان هم دیر نشده. کافیست مدیران رسانه ملی به بازنگری کارکرد بسیاری از شبکه های کم مخاطب و بی مخاطب و در کنارش بازبینی کارکرد بسیاری از بخشها و گروههای بوروکراتیک داخلی سازمان بپردازند.

همین بازنگری هاست که می تواند در حذف و تعدیل بسیاری از نیروها و بخشهای هزینه‌زای بی‌فایده به آنها کمک کند و البته موتور محرکه رسانه ملی را اندکی از رخوت درآورد.




اعلام رسمی فهرست ۲۰ نماینده حاضر در کمیسیون فرهنگی مجلس

سینماژورنال: بالاخره و بعد ار حرف و حدیثهایی که بر سر عدم علاقه نمایندگان مجلس دهم به حضور در کمیسیون فرهنگی منتشر شده بود 29 خرداد فهرست رسمی 20 نماینده حاضر در کمیسیون فرهنگی اعلام شد.

به گزارش سینماژورنال علی لاریجانی و علی مطهری شناخته شده ترین چهره های حاضر در کمیسیون فرهنگی مجلس هیتند.

فهرست اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس به‌ شرح زیر است:

حجت‌الاسلام نصرالله پژمان‌فر، حجت‌الاسلام احمد سالک، حجت‌الاسلام جمشید جعفرپور، محمداسماعیل سعیدی، حجت‌الاسلام سیدصادق طباطبایی‌نژاد، علی لاریجانی، علی مطهری، محمدعلی وکیلی، علی کاظمی، حجت‌الاسلام مهدی شیخ، سیده فاطمه ذوالقدر، سید احسان قاضی‌زاده هاشمی، حجت‌الاسلام احد آزادی‌خواه، غلامرضا کاتب، علی ابراهیمی، ولی داداشی، پروانه سلحشوری، طیبه سیاووشی عنایتی، محمد باقر سعادت، حجت‌الاسلام احمد مازنی.




در معارفه رییس جدید صداوسیما طرح شد⇐از طلب عفو سرافراز تا توصیه پورمحمدی به استفاده از “تیپا” به‌جای استعفاء!!!

سینماژورنال: مراسم تودیع آقای محمد سرافراز رئیس سابق سازمان صدا و سیما و معارفه آقای عبدالعلی علی‌عسکری در سالن همایش‌های سازمان صدا و سیما برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “فارس” در این مراسم، چهره‌های مختلفی نظیر حسام الدین آشنا، داوود میرباقری، مسعود جعفری جوزانی، سیدمحمود رضوی، تقدس نژاد، داریوش ارجمند، ایرج راد، محمد حسینی، حسن خجسته، بیژن نوباوه، سیدرمضانعلی موسوی مقدم، محمد صالح علا، علی اکبر ولایتی، سردار نقدی، سردار شیرازی، محسن رضایی و … حضور داشتند.

نکته حاشیه ساز این مراسم توصیف دوپهلویی بود که معاون سیما از کیفیت حضور محمد سرافراز در رسانه ملی ارائه داد.

در ابتدای مراسم علی عسکری حکم ریاست خود را از حجت الاسلام سید هاشم رسولی محلاتی نماینده ولی فقیه در بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در حضور علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی دریافت کرد.

پورمحمدی: سرافراز نتوانست خود را با دولت و مجلس هماهنگ کند

در ادامه این مراسم علی اصغر پورمحمدی معاون سیما به ایراد سخنانی پرداخت و پس از قرائت دعایی کوتاه گفت: قرار نبود صحبت کنم ولی گفتند چون شما پیرمرد محترم شورای معاونین هستید باید صحبت کنید. من سخنران خوبی نیستم. دکتر سرافراز یک پدیده بود و هست، دکتر علی عسکری نیز یک پدیده بود و هست و مهندس ضرغامی هم یک پدیده بود و هست. به این خاطر می گویم پدیده که 14 یا 16 صفت رهبر معظم انقلاب برای دکتر سرافراز برشمردند که ایشان با استعفای سرافراز هم موافقت کردند.

وی افزود: ایشان کارهای بسیاری انجام دادند و یکی از دلایلی که باعث شد ناکام بمانند این بود که چندین کار را با هم می خواستند انجام بدهند. ملاحظات گوناگون و مختلفی وجود دارد که نمی گذارد شما به انقلاب مد نظرتان برسید. ایشان علیرغم روحیه انقلابی نتوانستند به آنچه می خواستند برسند. شاید هم ما مدیران ناتوان و نالایقی بودیم که نتوانستیم ایشان را همراهی کنیم. ما هرچه حقوق می گیریم باید به برنامه سازان و بازنشستگان و … بدهیم و بودجه ای برای برنامه سازی نمی ماند.

وی تصریح کرد: ما فرستندگان پیام با هم از نگاه فرهنگی و ارزش ها با هم متفاوت هستیم و با مخاطبان بسیاری هم روبرو هستیم. اول باید با خانواده و بعد نمازگزاران مسجد و خیابان ایران، اهالی رفسنجان، همه باید راضی باشند. ما چهارشنبه پیش مشکلات خود را خدمت آقای لاریجانی گفتیم که خبر نداشتند. یکی از نقاط ضعف سرافراز همین بود که مشکلات را نمی گوید و بیان نمی کند. مثلا آقای لاریجانی که از دوستان آقای سرافراز هستند نیز از این مشکلات خبر نداشتند.

سعی کنیم استعفا ندهیم و از مکتب “تیپا” استفاده کنیم

پورمحمدی ضمن ابراز خشنودی از حضور حسام الدین آشنا در این مراسم و آوردن وی از ردیف سوم صندلی ها به ردیف اول به شوخی گفت: همین موضوع روی میزان بودجه ما تاثیر دارد. در حالی که سردار شیرازی هم اینجا حضور دارد ولی اصلا معلوم نیست کجاست. هماهنگی در کشور ما کار بسیار سختی است و سرافراز نتوانست با دولت و مجلس هماهنگ باشد ولی گام های مهمی را برداشت و امیدوارم دکتر علی عسکری در این مسیر سخت و طولانی موفق باشد.

معاون سیما در ادامه به موفقیت های سرافراز اشاره کرد و اظهار داشت: حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی، تمرکز بر تولیدات بهتر به جای کمیت، چابک سازی و تلاش برای حرکت رسانه ای و … همه از اقدامات موثری بود که ایشان انجام داد و من از تلاش ها و مجاهدت های خاموش ایشان قدردانی می کنم. ان شاءالله اگر ما هم در خدمتشان بودیم بتوانیم کار کنیم. یک نکته کاری هم بگویم که استعفا کلا چیز خوبی نیست و با آن موافقت می شود. سعی کنیم استعفا ندهیم و از مکتب “تیپا” استفاده کنیم.

سرافراز: طلب عفو می کنم

محمد سرافراز نیز با ابراز اینکه نمی دانم آقای پورمحمدی از ما تعریف کرد یا تخریب، بعد از مرور برخی از فعالیتهایش گفت: سازمان صداوسیما در این مقطع با مسائل زیادی هم در حوزه گفتمانی، هم مسائل سیاسی و هم مسائل فرهنگی و رسانه‌ای دست به گریبان است؛ این چالش‌ها همچنان ادامه دارد و مدیر صحیح و انقلابی همچون آقای علی‌عسکری از عهده‌ آن برخواهد آمد.

وی در واکنش به توصیه پورمحمدی درباره مقوله “استعفا” گفت: من به بخش سنتی استعفا می پردازم که استعفا به معنی طلب عفو کردن است و از همه طلب عفو می کنم که در این مدت اذیتشان کردیم و امیدوارم توفیق خدمت برای همه فراهم شود.

علی عسکری: معنای رسانه ملی در همکاری و تعامل با قوای سه گانه است

علی عسکری در سخنانی گفت: ابتدا باید از مقام عظمای ولایت تشکر کنم که به من اعتماد کردند و امیدوارم به زودی روزی را ببینم که به واسطه زحمات شما لبخند بر لب ایشان نشسته است.

وی ادامه داد: برای گسترش و غنای صداوسیما کمک کرده و اقدام می کنم. این بار بر دوش انسان های رسانه ای است و موجب افتخار و مباهات است و در همه حوزه ها قابل طرح است. چه کاری وظیفه ماست؟ عمق بخشی به تولیدات و دین باوری و مواجهه هوشندانه با موضوعات اجتماعی، نگاه کرامت آمیز به تولیدات، پاسخگویی به نیاز مخاطبان، تولید و انتقال و انتشار با کیفیت بالا و تصویر جمال زیبای ملت ایران به دست ماست.

علی عسکری ادامه داد: حمایت و پشتیبانی از به حرکت درآوردن هنرمندان عرصه رسانه و خلق آثار بزرگ فیلم ها و سریال های فاخر از ماموریت های رسانه ملی است. معنای رسانه ملی در همکاری و تعامل با قوای سه گانه است. حمایت قاطع از دولت محترم در دستیابی به اهداف نظام، پرهیز از سیاه نمایی های مرسوم، پرهیز از دو قطبی شدن جامعه، شکل دهی به مقاومت رسانه و کمک به دستیابی مردم ایران به اهداف خود از جمله اهداف رسانه ملی در دوره جدید خواهد بود.

لاریجانی: از عمر کوتاه مدیریت سرافراز تاسف می خوریم

علی لاریجانی سخنران بعدی مراسم اظهار داشت: امیدواریم آقای علی‌عسکری به گونه‌ای مدیریت کنند که 10 سال دیگر برای چنین جلسه‌ای بیاییم و از عمر کوتاه مدیریتی آقای سرافراز تاسف می‌خوریم چرا که ایشان انسان با استعداد و با هوشی است.  آقای سرافراز در ریاست رادیو و تلویزیون و در دوره فعالیت‌های خود تلاش‌های خوبی داشت. من از ایشان خواهش کردم که در رادیو و تلویزیون بماند چرا که مدیریت‌ها خیلی تاثیرگذار نیست. بلکه باید از استعدادها و توانمندی‌ها استفاده کرد.

وی بر همین اساس اضافه کرد: آقای علی‌عسکری هم قطعا موفق می‌شود که چالش‌هایی که برای سرافراز ایجاد شد، برطرف کند. البته این چالش‌ها همیشه وجود داشت که باید با عقلانیت راه‌های آن را پیدا کرد. آقای علی‌عسگری از مدیریت توانایی برخوردار است. بعید می‌دانم ایشان با پشتکار و روحیه خستگی‌ناپذیر استعفا دهند مگر اینکه شما به ایشان فشار وارد کنید که اینکه انسان در مقابل مشکلات و فشارها مقاومت کند خوب است.

وی گفت: از رهبر معظم انقلاب تشکر می‌کنم که آقای علی‌عسگری را به عنوان رئیس رسانه ملی انتخاب کردند. اگر بندهایی که در حکم ریاست سازمان صدا و سیما آمده است اجرا شود بسیاری از امور به خودی خود پیش می‌رود.




تازه‌ترین نقطه نظرات حاتمی‌کیا درباره خاتمی، مهاجرانی، احمدی‌نژاد، کیمیایی، فرهادی و…/همه آنچه مي‌خواست بگويد و نگفته بود

سینماژورنال: در تمام روزهای جشنواره و البته روزهای بعد از اختتامیه یا ابراهیم حاتمی‌کیا و یا دست اندرکاران تولید آخرین اثرش “بادیگارد” مرتب در حال اظهارنظر یا نقل قول درباره مختصات مدیریتی جشنواره سی و چهارم بوده اند.

به گزارش سینماژورنال حالا روزنامه اصلاح طلب “شرق” گفتگویی از حاتمی کیا را منتشر کرده که در آن بی سانسور درباره همه چیز و همه کس سخن گفته است؛ از علی لاریجانی تا عطاءا.. مهاجرانی، علی جنتی، حجت ا.. ایوبی و جواد شمقدری.

جالب است که حاتمی کیا در این گفتگو به شدت به گلایه از فیلمسازانی پرداخته که موج سوار هستند و با هر نسیم تغییرات سیاسی، مسیر خود را عوض می‌کنند و از آن سو به کارگردانی چون کاهانی اشاره کرده که سینمایش برای وی محترم است چون بی موج سواری مسیر خود را می رود.

ابتدا مهمترین تیترهای این گفتگو را بخوانید:

حاتمی‌کیا: مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد/

“به رنگ ارغوان” در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد/

به روحانی رأی داده ام و حق نقد دارم/

آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند/ 

ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی “شرق” را ارائه می دهد:


‌برخی می‌گویند «بادیگارد» بازگشت به «آژانس شیشه‌ای» است. خودتان چقدر این تعبیر را قبول دارید و پاسختان در برابر این تعبیر چیست؟ 

ببینید «بادیگارد» هم مثل «آژانس شیشه‌ای» بیان مانیفستی دارد؛ یعنی جهان ارزشی خودش را به صراحت توضیح می‌دهد و از این منظر با «آژانس شیشه‌ای» شباهت پیدا می‌کند.
‌به‌لحاظ کیفی و استاندارد فیلم‌سازی هم می‌گویند شما در «بادیگارد» به دوران طلایی‌تان، که مصداقش «آژانس شیشه‌ای» است، شبیه شده‌اید. این را قبول دارید؟ 
به لحاظ ساختار شکلی، این دو اثر به هم ربطی ندارد. قهرمان «آژانس شیشه‌ای» شخصیت برون‌گرایی بود که احساسات و افکارش را بیرون می‌ریخت و مسئله‌اش را با دیگران تقسیم می‌کرد؛ ولی قهرمان «بادیگارد» درون‌گراست که محاکات درونی با خویش دارد؛ به‌هر‌حال بازیگر مشترک این دو فیلم پرویز پرستویی است و به نظر می‌رسد نشانه‌های مشترکی دارد. من خیلی هم اصرار به انکار این شباهت ندارم.
‌اما این نظر، یک جور مدح شبیه به ذم هم هست. وقتی می‌گویند حاتمی کیا با «بادیگارد» به دوران اوجش بازگشته، انگار دارند می‌گویند هرچه بعد از «آژانس شیشه‌ای» ساخته‌اید در مرتبه پایین‌تری نسبت به آن فیلم قرار گرفته و حالا شما مجددا به همان جایگاه برگشته‌اید… . 
«آژانس شیشه‌ای» را سال ٧٥ ساختم و امکان ندارد امروز یکی دیگر شبیه آن بسازم. «بادیگارد» در مسیر تکوینی نزدیک دو دهه فاصله با این فیلم قرار می‌گیرد. «بادیگارد» فرزند فیلم «چ» است و «چ» فرزند «گزارش یک جشن». اصرار دارم حرفی بزنم که نسبتی با دورانم داشته باشد و اگر این نسبت ساخته نشود، هیچ انگیزه‌ای برای ساختن فیلم ندارم.
‌هر اثر هنری جنبه‌ای حدیث‌نفس‌گونه برای مؤلفش دارد. حدیث‌نفس ابراهیم حاتمی‌کیا در «بادیگارد» چه بود؟ 
حدیث‌نفسم «بادیگارد» است! اگر من این فیلم را ساخته‌ام، خود فیلم بیانگر احوالات من است. اگر از من بپرسید احوالت چیست؟ می‌گویم احوالم، بادیگاردی است. اگر بگویید «بادیگارد» چیست؟ توضیحی ندارم جز اینکه بگویم برو و فیلم را ببین!
‌یعنی درباره‌اش توضیح نمی‌دهید؟ 
نه واقعا، همان احوال و اتفاقاتی که در فیلم هست، شامل حال من می‌شود. حیدر، قهرمان فیلم «بادیگارد» است. بحثی که اخیرا در سینمای ایران باب شده و به طرز عجیبی هم قدرت گرفته، این است که قهرمان نمی‌خواهیم و قهرمانی در کار نیست! عجیب است که نشسته‌ایم بر سر شاخه و بُن می‌بریم! توی سر خودمان می‌زنیم و سینما را از مردم خالی می‌کنیم؛ در‌حالی‌که سینمای آمریکا با همه قوا در جهان سیطره می‌اندازد، قهرمان را هم از فیلم‌ها برمی‌داریم. قهرمان در فیلم، شخصیتی است که ما داریم مکنوناتش را به نمایش می‌گذاریم، آن‌وقت حذف قهرمان چه معنا دارد؟
‌چه بر حاتمی‌کیا گذشته که امسال و در شرایط کنونی، «حیدر» قهرمانی می‌شود که تصمیم به نشان‌دادنش می‌گیرد؟ در واقع چرا در این زمان و نه وقتی دیگر، «حیدر» را روایت می‌کنید؟ 
لزوما به این لحظه و این روزها مربوط نیست؛ چون اگر هر‌وقت از من بپرسی که چه فیلم‌نامه‌ای در دست داری؟ می‌گویم که چندین کار در دست دارم. به یکباره، با توجه به شرایطم یکی از آنها برایم جلوه می‌کند. من هشت سال است درباره «بادیگارد» تحقیق می‌کنم و فیلم‌نامه می‌نویسم. در طول هشت سال، چیزی حدود ٥٠٠ صفحه برای ساخت این فیلم، سناریو نوشتم. دائم نوشتم و فیلم‌نامه به وسط نرسیده، ول کردم. هی تلاش کردم و نتوانستم، نوشتم و جواب نگرفتم. انواع و اقسام مختلف فیلم‌نامه را نوشتم؛ یک‌بار از زاویه زن قصه ماجرا را دیدم، یک‌بار از زاویه بچه حیدر و… تا اینکه پارسال دم عید دوستان تشویقم کردند که تمامش کنم.
‌به‌هر‌روی، شما این فیلم را در این دوران ساختید. آیا «حاج‌حیدر» فیلم «بادیگارد» و احوالاتی که از سر می‌گذراند را می‌توان تعبیر به این زمان و مختصات سیاسی-اجتماعی‌اش کرد؟ یعنی قهرمان فیلم شما، مشخصا در دوران ریاست‌جمهوری روحانی به این تصمیم می‌رسد که دیگر بادیگارد چهره‌های سیاسی نباشد؟ 
هم بله، هم نه. بله یعنی دهه ٩٠ زمان بیان آن است و نه به شکل مشخص درباره دوران ریاست‌جمهوری روحانی است.
‌یعنی تصمیمش ارجاع سیاسی ندارد؟ 
دارد؛ اما نه لزوما به یک فرد خاص و به این مقطع! اصلا تعارف ندارم، من اگر می‌خواستم چنین حرفی بزنم، خیلی صریح می‌گفتم. اشاراتی به جهان سیاست دارم؛ اما اشاراتم به سیاست دوران روحانی نیست.
‌از‌این‌گذشته خودتان وضعیت سیاسی کنونی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
من به آقای روحانی رأی دادم و حق دارم که عملکرد ایشان را نقد کنم؛ ولی سینما جای این بحث نیست.
‌عملکرد سازمان سینمایی وقت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
امسال مدیریت جشنواره منظم‌تر و فیلم‌سازان امیدوارتر شده‌‌اند و به مرور بارقه‌هایی از امید در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ ولی آیا این، همه توقعی‌ای است که می‌شود از سازمان سینمایی داشت؟ مسئولان کنونی جز اظهار عجز و ناتوانی از بودجه حتی تشویق‌گر این موضوع هم نیستند. می‌گویند که پول نداریم و فقط می‌توانیم تشویق‌تان کنیم. زمان ساخت فیلم «خاکستر سبز»، آقای لاریجانی وزیر ارشاد وقت، مرا در دفترش خواسته و گفت که حاضر است کمک کند تا من بروم بوسنی و تحقیق کنم؛ یعنی مدیر فرهنگی افقی را می‌بیند و براساس آن فیلم‌ساز را تشویق می‌کند که اگر از سوژه‌ای فیلم بسازی که دغدغه نظام است، موظفم کمکت کنم. این‌طور می‌شود که فیلم‌ها رنگ همسوی سیاست‌های نظام می‌گیرند و اراده نظام در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ اما درباره این جشنواره چه باید بگویم؟ اثر مدیران فرهنگی بعد از آرامش‌دادن چیست؟ مثلا فیلم‌سازی که می‌خواهد برای جشنواره برلین فیلم بفرستد، می‌داند این جشنواره چه مانیفستی دارد که براساس آن اگر فیلمی درباره علایق آنها بسازد و حتی در طول فیلم‌برداری یا مونتاژ نماینده‌اش به فیلم سرکشی کند، می‌توان آن را در جشنواره دید؛ اما آقای ایوبی شما جدای از شعار چه خواستید و چه شد؟ البته انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمی‌گردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفته‌بازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموخته‌اند، با هر باد موافق و مخالفی جا‌به‌جا می‌شوند و رفتارشان پر از تناقض‌های مدیریتی است.
‌مثل اتفاقی که برای «گزارش یک جشن» افتاد، پای مجوزهایی که خودشان صادر کرده‌اند هم نمی‌ایستند… .
می‌دانید چرا؟ به دلیل اینکه آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمده‌اند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصله‌ای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپ‌هایمان ‌تر‌و‌تمیز و مرتب است، مثل هم لباس می‌پوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلمات‌هایی که به فرهنگ آمده‌اند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاه‌هایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
‌با این اوصاف به نظر شما کدام‌یک از وزرای فرهنگ و ارشاد، از اول انقلاب تا امروز واجد این ویژگی ایستادگی و مبارزه هستند؟ 
اول خاتمی و بعدا مهاجرانی و بعدا تا حدودی لاریجانی. مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد. حالا اینکه موافق دیدگاه و مواضعش هستیم یا نه، به جای خود؛ ولی او برای حفظ منافع اهالی فرهنگ مبارزه می‌کرد. مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همین‌طور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیف‌الله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیس‌جمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا می‌دهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچ‌وقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه‌ آن‌قدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
‌سرنوشت «گزارش یک جشن» چه شد؟ 
«گزارش یک جشن» فیلمی است که من ساخته‌ام و بسیار آن را دوست دارم. یادم هست که منتقدان خیلی روی خوش به این فیلم نشان ندادند؛ ولی مردم بسیار بسیار در سالن‌های سینماها تشویقم کردند. می‌دانم که این فیلم موافق و مخالفانی دارد. عده‌ای آن را طرفداری از جریان ٨٨ می‌دانند و عده‌ای آن را در کارنامه من انحراف از اصول ارزشی. همه اینها هم به سکانس پایانی فیلم برمی‌گردد که به سبک دوربین موبایلی فیلم‌برداری شده است. من «گزارش یک جشن» را نقد ٨٨ می‌دانم و معتقدم ‌ای کاش در زمان خودش آن را پخش می‌کردیم. شجاعتی که در شمقدری دیدم و در دولت قبلی ندیدم. اطمینان دارم که هیچ فیلمی در محاق توقیف نخواهد ماند؛ همان‌طور‌که به رنگ ارغوان در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد؛ این فیلم نیز بالاخره روی پرده را خواهد دید. من همچنان مشتاقم که فیلمم اکران شود؛ ولی نه به تشویق کسانی که چهره‌ای دوگانه و به روایتی منافقانه دارند و قصدشان از اکران، تحلیل فیلم نیست؛ چرا‌که در همان زمانی هم که ساخته شد، دغدغه‌شان مفهوم فیلم نبود، الان نیز همین دغدغه را دارند و بیشتر بازی سیاسی است. من هیچ میلی برای بازی در این میدان نفسانی ندارم و همچنان صبور خواهم ماند.
‌آخرین حرفی که راجع به آن زدند چه بوده؟ گفته‌اند که فیلم توقیف است؟ 
راستش مدت‌هاست که هیچ پیگیری‌ای نکرده‌ام.
‌مالک فیلم چه کسی است؟ 
مالک فیلم وزارت ارشاد است.
‌همیشه شاهد بودیم که یک‌سری نیروهایی در حاشیه هنر و قدرت، علنی زورورزی می‌کنند و برای سینما و هنر خط و نشان می‌کشند؛ اتفاقی که به‌خصوص در دوران پسابرجام شدت گرفته. مشکلاتی که برای فیلم آقای درویش پیش آمد یا اتفاقی که برای خانم معتمدآریا در کاشان افتاد، نمونه‌های این خط و نشان‌ها هستند؛ یعنی عده‌ای به قانون و دستگاه رسمی اعتقادی ندارند و می‌خواهند حرف خودشان را بزنند. من می‌خواهم نظر شما را راجع به این عده بپرسم. با این عده باید چه‌کار کرد؟ 
حیرت‌آور است وقتی می‌بینیم این اتفاق افتاده که هیأت دولت هم گاهی در موضع اپوزیسیون می‌ایستد و حرفش را می‌زند؛ یعنی خودش را از آنچه به‌عنوان ساختار سیستم مطرح است، جدا می‌کند. می‌گویند «ببینید این اتفاقات که می‌افتد، کار ما نیست، کار آنهاست!» به نظر من این غم‌انگیز است و نباید چنین نگاهی حاکم باشد. الان آقای ایوبی و آقای جنتی و تشکیلات ارشاد که جزء ساختار نظام هستند، نمی‌شود صرفا در برابر این اتفاقات، در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند و نقد کنند! باید بروند و این مسائل را با ایستادگی و پایمردی حل کنند. نه اینکه فقط در لفظ، منتقد این اتفاقات باشند و برایش کاری نکنند.
‌با دلواپسان باید چه‌کار کرد؟ 
دلواپسان که دارند کارشان را می‌کنند! از دولتمردان هم باید خواست پای وظایفشان بایستند! اگر دل‌های یک عده‌ای برای یک‌سری اتفاقات واپس است که الحمدالله با ایمان کامل دارند کارشان را می‌کنند، این طرف دل مسئولانی که فاقد این ایستادگی و ایمان هستند باید واپس باشد تا بلکه کاری کنند!
‌راستی هیچ‌وقت نمی‌خواهید راجع به این عده فیلم بسازید؟ راجع به دلواپسان؟ 
نمی‌دانم شاید یک روزی ساختم.
‌با رفع تحریم‌ها، امیدی در سطح کشور ایجاد شد. به نظر شما رفع تحریم‌ها در فرهنگ و مشخصا در سینما چه تأثیری باید داشته باشد و حالا که سد تحریم برداشته شده، چطور باید این جریان را مدیریت کرد که آب‌باریکه‌ای هم سمت سینما بیاید؟ چه اتفاقی باید بیفتد؟ در این بزنگاه، چه چیز لازم است؟ 
جنگجویی این دوستان در وزارت ارشاد لازم است. ضروری است که هنر و فرهنگ ذیل سیاست جا نگیرد. بجنگند و جایگاهش را بالا بیاورند.
مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را این‌گونه تعریف کرده‌اند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواسته‌اند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی می‌بینم آقای روحانی یک‌ بار هم در جلسات «شورای‌عالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمی‌کند تا لااقل در جریان یک بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه می‌توانم بگویم؟ اصلا ایشان به‌عنوان رئیس شورای‌عالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزء بحث‌های حاشیه‌ای شده.
‌البته چاله‌های زیادی از دولت قبل مانده بود که مشغول پر کردنش بودند و هستند، ازجمله مناقشه هسته‌ای و مذاکرات بین‌المللی و… .
اینها حرف و بازی است. هر چیزی به جای خود. می‌خواهم بگویم اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از این دستاورد رفع تحریم‌ها نصیب سینما نمی‌شود. مسئولان جوری از بی‌بودجگی خزانه فرهنگ حرف می‌زنند، که انگار می‌خواهند مسئولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمی‌آمدی به‌عنوان مسئول بنشینی یا بابت این صندلی‌ای که رویش نشسته‌ای، باید برای بچه‌های هنر و سینما بجنگی، خون ‌دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من می‌بینم این اتفاق نمی‌افتد. چرا نمی‌افتد؟ چون مسئولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند؛ متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسی‌اند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز می‌گوید، فردا حرفش را عوض می‌کند. امروز می‌گوید من مخالف یک چیزی هستم و شب تلکسی می‌آید و پیامی می‌گیرد، فردا می‌شود موافق همان چیز! احتیاجی هم ندارد وارد بحثی شود؛ او برای حرفش نمی‌جنگد.
‌این‌طور که از جنگیدن بر سر سوژه‌هایتان حرف می‌زنید، به نظر می‌رسد که جنگ برای شما همچنان ادامه دارد. یک زمانی در جبهه رزمنده بودید و هنوز به نظر می‌رسد که رزمنده‌اید، امروز در میدانی دیگر! 
بله، جنگجویی به مفهوم شخصیتی را همچنان باید داشته باشم. باید پای حرفم بایستم!
‌جنگجویی به معنای در پی یک آرمان دویدن؟ 
بله، این آرمان واقعا وجود دارد. من پای اصول می‌ایستم و از ایستادن پای اصول، حمایت می‌کنم. آنچه ممکن است برای یک کارگردان در فیلم‌سازی و در جشنواره رخ ‌دهد، به من و جهان من هیچ ربطی ندارد. حتی ممکن است با همان کارگردان خارج از این فضا، یک جای دیگر شاخ به شاخ همدیگر بایستیم و اصلا همدیگر را تحمل هم نکنیم. اما به‌عنوان فیلم‌سازی که پای آنچه می‌گوید، ایستاده و اگر قدم‌های بعدی‌اش را هم دنبال کنید، می‌بینید دارد همان را می‌گوید و دنبال می‌کند، این ستایش‌برانگیز است. مثلا سینمای کاهانی هیچ ربطی به سینمای من ندارد اما کاهانی برای من محترم است. چون پای آنچه می‌گوید می‌ایستد و مسیرش هم مشخص است و می‌داند دارد چه‌کار می‌کند. حتی آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… هم مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند و این برای من تحسین‌برانگیز است. اما در این بین بعضی‌ها هم هستند که فیلم می‌سازند، یک‌ بار این‌وری و یک‌بار آن‌وری می‌روند و اصلا نمی‌فهمی رنگشان چیست؟ قلمشان چیست؟ خطشان چیست؟ هیچ‌چیزشان را نمی‌توان فهمید چون اینها موج‌سوارانند!
‌پس با موج‌سواری مخالفید؟ 
بله، با فیلم‌سازی که هویت ندارد مخالفم.
‌هویت یک فیلم‌ساز چطور شکل می‌گیرد؟ 
با اصرارکردن بر جایگاه خود، بابت آن صبوری‌کردن، اصرارورزیدن برای بیان حرف خود، تحمل‌کردن دشواری‌ها و کوتاه‌نیامدن. متأسفانه در این چند سال در سینمای ما، به این بحث چندان وقعی نگذاشته‌اند. مثلا من الان سه دهه است که فیلم می‌سازم و می‌توانید از هر فیلم من، مرا دنبال کنید. بگویید این مسیرش این است و افت‌وخیزهایش هم این است. چند فیلم‌ساز را می‌توانید این‌طوری تعقیب کنید؟ چقدر از فیلم‌سازهای ما این‌طوری کار می‌کنند؟ یک مرده‌شورهایی هستند که هر مرده‌ای را به آنها بدهند می‌شورند و هیچ مسئله‌ای هم برایشان مهم نیست.
من این شیوه مرده‌شوری را دوست ندارم. برای همین فیلم‌سازی که مشی دارد و مرده‌شور نیست، حتی اگر زمین تا آسمان نظرات و نگاهمان با هم متفاوت باشد، برایش ارزش قائلم، محترم می‌شمارمش و می‌گویم بارک‌الله، آفرین!
‌ درباره آقای فرهادی قبلا انتقاداتی را مطرح کرده بودید. هنوز هم بر سر همان انتقادات ایستاده‌اید؟ 
یک‌جاهایی احساس می‌کنم باید آنچه را درست می‌دانم بیان کنم. برای همین هم آن انتقادات را مطرح کردم. وگرنه فیلم‌سازی او مسیر مشخص خودش را دارد و او کارش را می‌کند.
‌درحالی‌که ٢٧ سال از جنگ گذشته، حال‌واحوال جبهه و روزگار جنگ چقدر سراغتان می‌آید؟ 
ماجرا هنوز برایم زنده است، چون جنگ هنوز ادامه دارد. درست است که سی‌وچند سال از انقلاب می‌گذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه می‌افتد، نشان می‌دهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام می‌بینم بچه‌ها می‌گویند ایران یک قلعه است! قلعه‌ها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» می‌گویند.

 سرباز آنجا می‌ایستد، پای دیوار قلعه نمی‌ایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچه‌های ما دارند جلوتر از قلعه می‌جنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدی‌تر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همه‌مان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر می‌کردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمی‌گردند به پادگان‌ها و سر زندگی‌شان می‌نشینند، اما می‌بینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمی‌شود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق می‌افتد.

‌و شما خودتان را مسئول می‌دانید که هنوز از این جنگ فیلم بسازید؟ 
خدا کند تا حالا معلوم شده باشد که ابراهیم سرباز صادق این کشور است و اگر کیان این کشور به خطر بیفتد با همه وجود می‌جنگد.
‌ولی بعضا دیده شده که در «گزارش یک جشن» یا «دعوت» سوژه‌های دیگری هم دستمایه قرار دادید که اصلا ربطی هم به جنگ نداشته. 
اصلا کدام کار من دقیقا جنگی است؟ به مفهوم خودِ ریخت فیلم؟ فیلمی که الان ساختم «بادیگارد» کجایش به جنگ ربط دارد؟ فیلم‌هایم روایت نسل مدافع انقلاب و نسل جنگ است. ولی چیزی که می‌گویم هشداری نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان، ضربه‌ها و ماجرای داعشی‌ها، ترورها و انتحاری‌هاست. یعنی عناصری را برمی‌دارم که عناصر روز است. عناصر کهنه‌ای نیستند.
‌درنهایت خودتان در ادامه مسیر فیلم‌سازی‌تان چه دورنمایی می‌بینید؟ چه می‌خواهید و چه تمنایی برایتان مانده؟ 
اصلا احساس این‌طوری ندارم که چی مانده است. این مسیری است که باید همین‌طور رفت و مقصدی ندارد که بگوییم یک‌جا رسیدیم و تمام شد. یک روزی آرزویم این بود که فیلم چمران را بسازم و می‌گفتم اگر مُردم هم دیگر اشکالی ندارد، فقط چمران را بسازم. الان باز دلم چیزهای دیگری می‌خواهد. از یک قله رد شدم و دلم قله‌های دیگری می‌خواهد.
‌الان چه قله‌ای مانده؟ 
در کوبانی که در منطقه کردستان عراق واقع شده، پ‌ک‌ک حضور قوی دارد. نیروهای پ‌ک‌ک کلی از بچه‌ها و سربازهای ما را ناغافل در پادگان‌ها و پاسگاه‌ها زده و شهید کرده‌اند. وقتی قضیه کوبانی پیش آمد، مروت پهلوانی قاسم سلیمانی به نحوی بود که اصلا نیامد بگوید که بگذار همه آنها به خاطر ظلم‌هایی که در حمله‌هایشان به سربازان ما روا داشتند، تقاص پس بدهند! بلکه با نیروهایش بلند شد و رفت و کوبانی را نجات داد و نگذاشت شهر به دست داعش بیفتد. دوست دارم از این مروت‌ها بگویم. دوست دارم بچه‌هایی را که در گوشه‌اند و دیده نمی‌شوند و به چشم نمی‌آیند، در فیلم‌هایم روایت کنم و به جامعه‌ام بگویم اینها را بیشتر بشناسید!
‌با نقدی که به اوضاع داشتید، نهایتا از اینکه به روحانی رأی دادید، پشیمانید؟ 
نمی‌دانم چه باید بگویم. اگر درد شترهای خودمان در حوزه فرهنگ باشد که سخت پشیمانم، ولی وقتی کلیت نظام را تحلیل می‌کنم، حضورش را مؤثر می‌دانم.
‌راجع به انتخابات مجلس چه فکر می‌کنید؟ با توجه به اینکه بعضی از تنگناها را برخی نمایندگان مجلس برای فرهنگ و سینما رقم زدند، به تحلیل برخی سیاست‌مداران، مجلس در بعضی مواقع حتی مهم‌تر از دولت هم هست.
راستش تابه‌حال خیلی به مجلس توجهی نداشتم، ولی وقتی فریادهای اصولی آرمانگرایان را می‌بینم که هیچ فریادرسی از دولت برنمی‌خیزد، تازه به جایگاه مجلس و کمیسیون فرهنگی فکر می‌کنم. خدا کند در مجلس آینده کسانی در کمیسیون فرهنگی بنشینند که درک آرمانی از فرهنگ داشته باشند، والا همین صدا نیز خاموش خواهد شد.
‌در شبکه‌های مجازی، اینستاگرام، فیس‌بوک و… که بخشی از مختصات زندگی امروزند، چقدر حضور دارید؟ 
اصلا حضور ندارم. در اینستاگرام و هیچ‌کدام از این شبکه‌های اجتماعی نیستم. این صفحاتی را هم که هست، من نساخته‌ام و بعضا هواداران ساخته‌اند. در هیچ‌کدام از شبکه‌های مجازی نیستم.
‌پس چطور جوان‌ها را می‌شناسید و از دنیای جوان‌ها باخبر می‌شوید؟ 
مگر جوان‌ها فقط در همین محیط‌های مجازی هستند؟ من خیلی خوشبین به این فضاها نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط می‌دهند. کسانی که به این فضا دل خوش می‌کنند، عملا از جامعه عقب می‌افتند. این محیط‌ها حضورشان به اندازه یک فشار دگمه به خاموش‌کردن دستگاه اینترنت است و من در فیلم «چ» کاملا فهمیدم که این فضا اصلا قابل‌اعتماد نیست و نباید دل به آن سپرد. اما برای ارتباط با جوان‌ها، راه‌های حضوری و چشم‌درچشم هست که من به حد خودم در آن حضور دارم. ادعای بزرگی هم ندارم، دو پسر جوان دارم که با آنها زندگی می‌کنم. به اندازه خودم جوان‌ها را درک می‌کنم؛ به اندازه معاشرت یک مرد ٥٤ساله، با نسل جدید ارتباط دارم. هرچه از جوان‌ها می‌دانم از زاویه پدر و پدربزرگی است که نوه دارد. البته به‌گواه دوستان جوانی که با من هم‌قدم می‌شوند، روحم به‌شدت جوان است و اهل مبارزه.