1

ابراهیم گلستان در آستانه ۵۰ سالگی «قیصر» بیان کرد⇐مسعود کيميايي از برکه‌اي که از لجن داشت پُر مي‌شد، بيرون آمد!!!

سینماروزان: مسعود کیمیایی هرچند یکی از پرکارترین کارگردانان چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی بوده و یکتاترین فیلمسازی که تقریبا در همه ادوار سیاسی فیلم ساخته اما برخی از آثارش نظیر «قیصر» فاصله ای بعید دارند با دیگر ساخته هایش و هوادارانش در این سالها مدام منتظر آن بوده اند که از او «قیصر»ی دیگر ببینند.

ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمسازی که سالهاست در انگلستان زندگی میکند از جمله نخستین تحسین کنندگان «قیصر» بود؛ گلستان به تازگی و در آستانه 50 سالگی «قیصر» اظهاراتی را درباره این فیلم و سازنده اش مطرح کرده است.

متن کامل اظهارات ابراهیم گلستان را بخوانید:

 بزرگي، حاصلِ سليقه و انتخاب و طرفداري ديگران نيست. از کارِ آدم است که مي‌آيد. من بار اول که کار مسعود را ديدم و کسي که مرا به ديدن آن کار کشانده بود، آرزوي كار خودش را داشتم. وقتي کار مسعود را ديدم که فيلم «قيصر» بود، او را در مايه بزرگي، در راه بزرگ‌ترشدن ديدم و اين را همان پنجاه‌سال پيش گفتم و نوشتم.

خط تأکيدي کشيدم زير اين گفته و مايه‌ گفتنِ آن بايد با توجه به دو نکته باشد: الفباي بيان، چيزي که مي‌خواهي بگويي بستگي پيدا مي‌کند به رواج رسمي که دارد، که در وقتِ گفتن آن براي تو رايج‌شده بوده است و تو در قالب آن رسم و رفتار، آنچه رايج است، كه راهي مي‌شوي به گفتن. اما اين همه قضيه نيست. در آن الفبا و در آن رسم، تو چيست كه مي‌خواهي بگويي، تو چه داري که بگويي؟ چيزي که مسعود در فيلم «قيصر» گفته بود، مرا متوجه نوع دريافت و فکر او کرد که تفاوت داشت با‌ ننه من ‌غريبم‌بازي‌هاي قصه‌هايي در تيره‌روزي دخترهاي رعيت يا تيره‌کاري‌هاي پسرهاي ارباب و قس‌علي‌ذلک‌هايي که از اول سال‌هاي 1300به راه افتاده بود و در برداشت‌هاي عمومي بود که به همين برداشت‌هاي عمومي هم حال و هيکل داده بود و از فکرهاي معدود شايد متناسب با فکرهاي محدود عمومي شده بود.

«قيصرِ» کيميايي به چشم من نقطه نشان‌دهنده زاويه‌اي تازه بود در ديدن و گفتن وضع رايج. «قيصر»، تحسين و بزرگداشت لُمپني نبود، آن‌جور که مي‌خواهند بگويند. بيدارشدنِ حس واکنش پيشِ اجحاف و ظلم و کج‌روي‌هاي رسمي‌شده بود که زير زور رسمي‌بودنشان قبولانده‌شده و رواج‌يافته‌شده بودند. اينکه قانونِ به‌کاررونده‌اي نمانده است که توقع به‌کاررفتنِ آن را داشته باشيم به‌صورتي رسمي و اداري و اجتماعي اين بود، چه‌جور مي‌توان در برابر چنين وضعی واکنش نشان داد. اين نشان‌دهنده توانايي و امکان قضاوت و انتخابِ تو خواهد بود، که اين خود مطلب و موضوع و مايه انتخابِ ديگري است. اين در دنياي واقعيت‌ها در رخت و پوشش‌هاي جور واجور ظاهر مي‌شود که خود نشان مي‌دهد كه قوه فکرِ حاضر و قادر به سنجيدن حاضر دارد، نه به‌دنبال رسم‌هايي رفتن که ريشه‌شان در وضع‌هاي ديگري است با جزئيات مشخص‌کننده ديگر ناموجود، هرچند شبيه آن، اما نه لازم و آماده به‌تطبيق‌گرفتن، يا اوضاع و احوالي که از آن پيش بوده‌‌اند و امروز ديگر نيستند و آنهايي که امروز رفتار و گفتاري مناسب دارند با ديروزي که ديگر نيست، اما در مخيله آنها پنداشته مي‌شود که هست.

مشخص و معلوم است که نبايد و نمي‌توانند هرچه را که مي‌خواهند با طمطراق بگويند و بکوبند. با توپ فوتبالي که بادش در رفته نمي‌شود دريبل کرد يا جوري به آن لگد کوبيد که در هوا قوس بردارد و به گوشه‌اي از دروازه طرف برسد و از آن بگذرد كه دروازه‌بان نتواند جلويش را بگيرد. نه، نمي‌شود. امتحان کن اما حاضر باش كه تماشاگران «هو»ات کنند و دشنام برايت وِل دهند که گندش را درآوردي. مسئله اين است. در لحظه‌هاي بحراني هميشه مسئله اين است. بايد ديد. بايد از پيش ديد. بايد از پيش‌ ببيني. هميشه بايد درست ببيني. هميشه بايد براي درست‌ديدن کوشش داشت، کوشش کرد. براي درست‌ديدن هميشه بايد کوشيد و صبر و تحمل به‌خرج داد. بايدْ ديدن سخت است، اما لازم است، در محيطي که پُر از لجن باشد. لجن در آبِ پاک هم لجن مي‌سازد. نبايد گذاشت.

مسعود کيميايي از برکه‌اي که از لجن داشت پُر مي‌شد، بيرون آمد و خود را از يادبودهاي همان لجن‌ها پاک مي‌کرد که «قيصر» را ساخت. تا مي‌شد خود را از آن ستُرد، پاک مي‌کرد. اگرچه لجن چسبندگي دارد اما انسان آمادگي بيشتري دارد در برخورد به ميل پاک‌شدن يا آلوده‌ماندن. گذارِ زمان به پاک‌کردن کمک مي‌کند، بايد به آن کمک کنيم. حتما، به‌هر صورت. به‌هر‌حال کيميايي خود را کشانده بود بيرون، خود را درآورده بود و قيصر را درآورد از شَر آن لحظه و عواقب آن لحظه‌اي كه آن بركه را بعضي‌ها طي نکردند. هرچند براي شناختن آن بركه كافي است نگاهي به نشريه‌هاي آن روزگار افكندن، وگرنه به شاخه ادامه‌دهنده امروزشان. براي هركس كه در آن بركه بوده است و يا هم‌چنين ندانسته در آن بركه هست، آرزوي فراح و فراح هميشه.




گزارش «کیهان» از اجرای مشترک همسر سابق کیمیایی و خواننده لس‌آنجلسی

سینماروزان: فائقه آتشین همسر سابق مسعود کیمیایی به تازگی قطعه ای با نام «چهل سال» را با همراهی سیاوش قمیشی خواننده لس‌آنجلسی اجرا کرده است.
روزنامه اصولگرای «کیهان» در گزارشی پیرامون این قطعه به مرور سوابق خوانندگان و ترانه سرای آن پرداخته است.
متن گزارش “کیهان” را بخوانید:
رها اعتماد(ی) مجری شبکه بهایی – صهیونیستی «من و تو» که مدت‌ها پیش به جرم کودک آزاری در لندن تحت تعقیب پلیس بود و سابقه ترانه‌دزدی دارد، ترانه‌ای را علیه انقلاب مردم ایران ساخته که توسط دو خواننده فراری اجرا شده است.
فائقه آتشین که سوابق سیاه غیراخلاقی در دوران طاغوت دارد یکی از این خوانندگان است. این خواننده در زمان رژیم ستم‌شاهی و در حمایت از محمدرضا پهلوی و کودتای آمریکایی 28 مرداد نیز برنامه اجرا می‌کرد.
سیاوش قمیشی دیگر خواننده این ترانه نیز از طرف یکی از خوانندگان مبتذل خارج‌نشین متقلب نامیده شده است چرا که اخیراً فاش شد وی به جای اجرای زنده در کنسرت‌هایش به لب‌خوانی می‌پردازد.




داستان فیلم تازه کیمیایی لو رفت⇐روایت زندگی یک مرد ریشه‌دار(!) که یک‌تنه مانع از به هرز رفتن آدمهای بلادیده است

سینماروزان: مسعود کیمیایی بعد از اکران و عرضه «قاتل اهلی» در شبکه نمایش خانگی درگیر دو فیلمنامه بوده است؛ یکی «زخمی» که مایه‌های وسترن دارد و دیگری «عدالت شوم» که یک درام اجتماعی-سیاسی است.

به گزارش سینماروزان جواد طوسی منتقد نزدیک به کیمیایی با اشاره به یکی از تازه ترین دیدارهایش با این کارگردان خط داستانی فیلم تازه او را افشا کرد. طوسی در «اعتماد» نوشت: فرصتي پيش آمد و مسعودخان كيميايي را ديدم و در آن زمان كوتاه قسمتي از فيلم‌نوشت جديدش با نام «عدالت شوم» را چه با‌انگيزه و پرحس و حال برايم خواند. انگار همين فردا مي‌خواهد آن را بسازد و دارد با بازيگرانش در جهت هرچه بهتر ادا كردن ديالوگ‌ها و فرورفتن در نقش محوله سر و كله مي‌زند. اين همه انرژي و شور و شوق از سوي يك فيلمساز كهنه‌كار كه در آستانه ٧٨سالگي قرار دارد، رشك‌برانگيز است.

طوسی درباره فضای «عدالت شوم» آورد: اين فضاسازي بكر اينجايي و روح عميق ملي و دل‌نگراني غيرتمندانه براي استحكام و دوام شيرازه كانون خانواده ستودني است. هنوز ديالوگ، نقش مهم و تعيين‌كننده و پرجاذبه در كار مسعود كيميايي دارد. در عين حالي كه يك رمان خواندني با انبوهي از واژگان و اصطلاحات ناب تهراني برايت تداعي مي‌شود، همزمان موقعيت تصويري و نمايشي فيلمي در حال توليد را نيز در ذهنت مرور مي‌كني. شخصيت مركزي فيلم‌نوشت (فضلي) وام‌گرفته‌شده از رمان آخر كيميايي، «سرودهاي مخالف، اركسترهاي بزرگ ندارند» است.

توصیف طوسی از شخصیت اصلی «عدالت شوم» چنین است: اين آدم رگ و ريشه‌دار و آبديده‌شده در جامعه‌اي ملتهب، همچون يك ناظر نگران و دلسوز تاريخي به دنياي پيرامونش خيره شده و يك‌تنه مانع از به هرز رفتن آدم‌هاي بلا‌‌ديده و هويت‌باخته مي‌شود. باز قهرماني ديگر كه هيچ اصراري به قهرمان شدن ندارد و بيش از همه به حضور كنشگر خود و رسالت اجتماعي‌اش مي‌انديشد.




متعاقب آن که معاون هنری ارشاد، نشان هنری‌اش را پس داد⇐آیا مدیرعامل ۱۵شغله هم نشان درجه یکش(!) را پس می‌دهد؟

سینماروزان: شک و شبهه های وارده به نشان درجه یک هنری مجتبی حسینی معاون هنری ارشاد و طرح این پرسش که وی، خودش برای خودش نشان درجه یک صادر کرده سبب ساز آن شد که این معاون ارشاد در رفتاری معقول در نامه ای به ارشاد، نشانش را پس دهد تا پس از واگذاری مسئولیت معاونت هنری، مجددا ارزیابیهای لازم برای بررسی صلاحیت وی انجام شود.(اینجا و اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماروزان در میان سینماگرانی که در دولت اعتدال نشان هنری گرفته اند هم با یک چهره آشنا به نام منوچهر شاهسواری روبروییم. شاهسواری که در ماههای اخیر و بعد از تصدیگری مدیرعاملی خانه سینما نزدیک به 15مسئولیت یکجا را برعهده داشته است از جمله سینماگرانی است که از دولت اول حسن روحانی نشان درجه یک(!) گرفته است!
اینکه او چگونه با کارنامه ای تنک در عرصه تهیه کنندگی و در شرایطی که تعداد فیلمهای سینمایی تهیه شده توسط وی به ده عنوان هم نمیرسد توانسته کنار امثال کیمیایی و مهرجویی و تقوایی قرار گرفته و حائز دریافت نشان درجه یک هنری معادل دکترا شود، جای سوال دارد؟
مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی بعد از نیم قرن فعالیت حرفه ای تازه در دولت اعتدال به چنین نشانی دست یافته اند اما شاهسواری بعد از فعالیتی چندساله در حیطه دستیار کارگردانی و تهیه‌کنندگی و در حالی که هیچ کدام از آثارش عنصر جریان‌سازی در سینما را نداشته‌اند حائز نشان درجه یک شده است!چرا؟؟!!



آقازاده کیمیایی به‌دنبال تولید «هانه»!

سینماروزان: پولاد آقازاده مسعود کیمیایی که سالهاست نقشی ویژه در آثار پدر داشته بعد از کش و قوسهایی که بر سر تولید اولین فیلم بلندش «معکوس» پیش آمده بود بالاخره این فیلم را به انتها رساند و حالا دورخیز کرده برای ساخت دومین فیلم بلندش.

به گزارش سینماروزان پولاد که به مانند اکران در پوسترهای عرضه خانگی آخرین فیلم پدر «قاتل اهلی» هم تصویری از خود نمی بیند بناست فیلمی با عنوان «هانه» را بسازد.

پولاد با بیان اینکه «معکوس» در مراحل صداگذاری و ضبط موسیقی است به «باشگاه خبرنگاران» گفت: درصدد ساخت فیلم دومم با نام «هانه» هستم که جزئیات آن را در خبر‌های بعدی خواهم گفت.

هرچند کیمیایی درباره وجه تسمیه عنوان فیلمش حرفی نزده اما «هانه» هم میتواند اشاره داشته باشد به روستاهایی حوالی سنندج و هم هم میتواند اسم خاص یکی از شخصیتها باشد؟!




درگیری کیمیایی با دو پروژه تازه؛ یکی «وسترن» و دیگری حاوی «پیشنهادی ملی»!!

سینماروزان: آخرین ساخته مسعود کیمیایی «قاتل اهلی» بعد از اکران در پاییز سال گذشته و فروشی نزدیک به 2.5میلیارد به زودی به شبکه خانگی عرضه خواهد شد؛ فیلمی که به دلیل اختلافات کیمیایی با تهیه کننده اش منصور لشکری قوچانی حواشی فراوانی را داشت و در نهایت در زمان اکران هم کارگردان حتی حاضر نشد در یک اکران مردمی با مخاطبان حضور داشته باشد!!

به گزارش سینماروزان مسعود کیمیایی همچنان عطش خود برای فیلمسازی را حفظ کرده است و دو فیلمنامه تازه را در دستور کار قرار داده است. جواد طوسی منتقدی که در این سالها اغلب جز به تحسین از کیمیایی و آثارش یاد نکرده با اشاره به تازه ترین دیدارش با کیمیایی نوشت: چند شب قبل فرصتي پيش آمد و ديداري با مسعود كيميايي بعد از سفر اخيرش به آلمان و سوئد براي ديدار دخترش گيلدا و دوست و بچه‌محل قديمش اسفنديار منفردزاده داشتم. در عين حالي كه با اندوه و برآشفتگي به مقايسه جايگاه مردم و هنرمند در آن جوامع با كشور خودمان مي‌پرداخت، همچنان پرانگيزه و اميدوار قسمت‌هايي از دو فيلمنامه «زخمي» و «عدالت شوم» را با آب و تاب برايم مي‌خواند تا ببيند كدام‌شان براي كار كردن در اين زمان مناسب‌ترند.

طوسی ادامه داد: «زخمي» يك فيلم‌نوشت كاملا متكي بر قصه و روايت‌پردازي كلاسيك و قهرمان و اسطوره و نوعي اداي دين به سينماي وسترن است. ولي «عدالت شوم» با همان مايه‌هاي اجتماعي و نشانه‌شناسي معاصرتر، نهايتا به پيشنهادي ملي مي‌رسد. جدا از ابعاد كيفي و سينمايي و تماتيك اين دو فيلم‌نوشت آماده كار، آنچه بيش از همه برايم اهميت داشت، شور و حال و بغض وصف‌نشدني يك فيلمساز كهنه‌كار و صاحب سبك در آستانه ٧٨ سالگي براي حضور در صحنه و همراهي و همدلي با مردم بود

 




تسهیلات ویژه برای اکران «خوک» که حمایت اصولگرایان نظارتی را دارد و به تمسخر قتلهای زنجیره‌ای پرداخته!؟

سینماروزان/محمد شاکری: از همان اولین خط داستانی منتشره از «خوک»مانی حقیقی می‌شد اشاراتی که فیلم به ماجرای قتلهای زنجیره‌ای دارد را حدس زد اما بعدتر با انتشار نخستین تیزرهای فیلم بود که حدسها رنگ واقعیت گرفت.

به گزارش سینماروزان مانی حقیقی در «خوک» که با سرمایه محمد امامی تهیه کننده «شهرزاد» تولید شده، با محوریت قرار دادن کارگردانی به نام «حسن کسمایی» که نام خانوادگیش بیش از همه تداعیگر کیمیایی است، ماجرای درگیریهای کارگردانی را روایت می‌کند که در گیرودار قتلهای زنجیره ای، کسی کاری به کارش ندارد!

رونمایی «خوک» در جشنواره برلین تحسین فراگیری از سوی منتقدان را شامل نشد و حتی در فهرست آرای «اسکرین دیلی» این فیلم جزو قعرنشین‌ها بود و اگر تعریضهای سیاسی لیلا حاتمی نبود حتی اخبار نشست خبری «خوک» هم چندان بازتابی نمی‌یافت.

در اختتامیه هم عوامل «خوک» هیچ عایدی نداشتند جز تماشای خرامان کارگردان رومانیایی برنده خرس طلا، با این حال در داخل اوضاع کاملا بر وفق مراد است.

به جز تأکید مانی حقیقی بر اینکه فیلمش پروانه نمایش دارد و به زودی اکران خواهد شد، حمایت ناگهانی شهاب اسفندیاری از اصولگرایان حاضر در شورای پروانه نمایش ارشاد از «خوک» یعنی آن که در داخل همه با هم هماهنگند.

این معنایی دارد جز تولید فیلم کمدی درباره ریشخند قتلهای زنجیره ای با هماهنگی کامل سران نظارتی از چپ تا راست؟؟

حالا مانده است صدور یک کارت صدآفرین با عنوان تسهیلات ویژه اکران برای «خوک»؛

قرارداد اکران «خوک» با فیلمیران بسته شده است یعنی همان موسسه پخش پرحاشیه که «به وقت شام» را هم آماده اکران نوروزی دارد.

روی پرده رفتن «خوک» در امتداد «به وقت شام» از سوی فیلمیران می‌تواند این نتیجه ذهنی را متبادر سازد که در کنار ابراهیم حاتمی‌کیا که علنا اعلام می کند فیلمساز حاکمیت است و با حمایت ارگانهای متمول نظام فیلم می‌سازد حالا مانی حقیقی هم پیدا شده که با حفظ کردن سنگرهای جشنواره‌ای فیلم های حاکمیتی می‌سازد ولی عملا و علنا مثل حاتمی کیا آن را اعلام نمی کند!

جالب اینجاست که پخش داخلی فیلمهای هر دوی اینها را هم فیلمیران انجام می‌دهد!!!




توضیحات آقازاده کیمیایی درباره جراحی کمر این کارگردان+ربط این جراحی با «قاتل اهلی»!

سینماروزان: مسعود کیمیایی کارگردان قدیمی ایرانی که آخرین ساخته‌اش «قاتل اهلی» به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی بدون حتی یک اکران مردمی در آستانه رقم فروش 3میلیارد قرار گرفته است در روزهای اخیر به دلیل شرایط خاص جسمیش در بیمارستان بستر شده است.

به گزارش سینماروزان کیمیایی درگیر جراحی کمر و مداوای تنگی کانال نخاع کمر خود بوده است و آن طور که آقازاده‌اش پولاد به «شرق» گفته جراحی خالق «قیصر» موفقیت آمیز بوده است. پولاد که کم و زیاد کردن نقشش در «قاتل اهلی» یکی از دلایل اختلاف کیمیایی و تهیه کننده فیلم بوده یکی از دلایل فشار جسمی پدرش را به استرسهای «قاتل اهلی» نسبت داده است.

پولاد کیمیایی از بهترشدن شرايط جسمي پدرش گفت و افزود: مدتي پدرم کمردرد شديدي داشت و در اين مدت متخصصان تلاش کردند تا شرايط جسمي پدر بهتر شود، اما در نهايت با زيادشدن درد، تصمیم گرفته شد که بهتر است عمل جراحي صورت بگيرد.

او ادامه داد: در ماه‌هاي گذشته پدر استرس زيادي داشت و ماجراهايي که در مورد فيلم اخيرش «قاتل اهلي» داشت، فشار روحي سنگيني را متحمل شد و تحت فشار بود و در نهايت دکتر صمديان که زحمت بسياري براي درمان بيماري پدر کشيد، تصميم قطعي را درباره اينکه بهتر است پدر جراحي شود دادند و با اينکه عمل بسيار پرريسکي به دليل شرايط سني و بيماري قلبي پدر بود، پذيرفتيم که اين عمل انجام شود.

کيميايي در بخش ديگري از صحبت‌هايش گفت: خداراشکر عمل موفقيت‌آميز بود و شرايط جسمي پدر بهتر است و به‌زودي از بيمارستان مرخص مي‌شود. طبعا با توجه به جراحي‌ای که پشت‌سر گذاشت نياز است تا دوره‌اي استراحت مطلق و به‌دور از هرگونه فشار و استرس باشد تا ان‌شاءالله بهبودي کامل صورت بگيرد.




رسانه اصلاح‌طلب بدون سخن گفتن از کیفیت بازی آقازاده کارگردان درباره فیلم اخیر کیمیایی چنین نوشت⇐«قاتل اهلی» آشکارا فیلمی دوپاره است/بازی پرویز پرستویی مجاب‌کننده نیست!!/این میزان پتانسیل تلف‌شده را در کمتر فیلمی از کیمیایی سراغ داریم/بهترین سکانس‌ها و لحظات فیلم متعلق به امیر جدیدی است!!

سینماروزان: تازه ترین ساخته مسعود کیمیایی با نام «قاتل اهلی» هرچند از زمان تولید و بعدتر رونمایی در جشنواره شاهد کشمکش تهیه کننده و کارگردانش بود ولی توانست در اکران آشفته پاییزی جزو پرفروشترین فیلمهای غیرکمدی جای گرفته و در مرز فروش 3میلیاردی قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان درباره کیفیت «قاتل اهلی» نقد و نظرها فراوان است بخصوص درباره افشاگریهایی که فیلم خواسته درباره فسادهای اقتصادی سالیان اخیر داشته باشد.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» در تحلیلی بر «قاتل اهلی» بدون سخن گفتن از کیفیت بازی پولاد آقازاده کارگردان بهترین سکانسهای فیلم را متعلق به امیر جدیدی دانسته است.

متن تحلیل این رسانه اصلاح طلب را بخوانید:

١- در اغلب فیلم‌های مسعود کیمیایی همواره ردپایی از سیاست وجود دارد؛ ردپاهایی که به فراخور موقعیت فیلم یا گذرگاه‌های تاریخی این سرزمین کم‌رنگ و پررنگ شده‌اند؛ از «قیصر» که اقدام فردی قهرمان فیلم، به‌نوعی بی‌اعتمادی به سیستم حاکم را تعبیر می‌کرد تا ردپاهایی عمیق‌تر همانند «گوزن‌ها» یا واضح‌تر مثل «سفر سنگ» در پیش از انقلاب تا «دندان مار» و «ردپای گرگ» در پس از انقلاب، اما نکته مشترکی که بین تمام مثال‌هایی که زده شد وجود دارد، حضور سیاست نه به‌عنوان آبشخور اصلی فیلم که به‌عنوان پس‌زمینه در آثار اوست. مسعود کیمیایی در طول این پنج دهه با پافشاری و تقید بر فرمولی ساده و شخصی، هر برهه از تاریخ اجتماعی، سیاسی این مملکت را به تلقی شخصی‌اش از درام پیوند زده که طبعا گاهی اوقات موفق بوده و گاهی هم نه. گذشت زمان و قضاوت بر مبنای تاریخ هم نشان داده که بیشتر در آنهایی موفق بوده که بستر لازم برای نقب‌زدن به شرایط حاکم را فراهم کرده است و البته چیزی که در این میان همواره برنده بوده، نه رویکرد شخصی او به سیاست، بلکه خلق آدم‌ها و روابطی است که دیگر باید آنها را به‌عنوان یک کهن‌الگو در سینمای کیمیایی پذیرفت؛ همان‌طور که به‌عنوان‌مثال از گوزن‌ها بیشتر رفاقت سید و قدرت و تأثیر آن بر درام در ذهنمان باقی مانده تا نحوه حضور و زیست یک چریک در دهه ٥٠ شمسی در ایران. «قاتل اهلی»، واپسین ساخته مسعود کیمیایی، غلیظ‌ترین و تند‌ترین واکنش مسعود کیمیایی به وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران در پس از انقلاب است. کیمیایی در تازه‌ترین اثرش به سراغ شخصیتی رفته که با تمام اطلاعات ناقصی که از او داریم، ارتباطی انکارنشدنی با یک نهاد امنیتی دارد که البته نکته چندان تازه‌ای نیست. کیمیایی پیش‌تر با امانی (سعید راد) در خط قرمز، بازپرس جلالی (فرامرز صدیقی) در تیغ و ابریشم و علی یزدانی (فریبرز عرب‌نیا) در ضیافت حضور مأمور امنیتی در آثارش را آزموده بود. این‌بار قرار است شاهد کشمکش دو گروه سیاسی باشیم. گروه حاج‌جلال سروش و تشکیلاتی نامشخص و فرضی به نام پیسارو. اطلاعاتی که از مقام و جایگاه جلال سروش داریم مبهم و ناکافی ‌است. به همین دلیل است که بازی پرستویی هم با تمام انتظاری که داریم به دلیل تناقضات شخصیتی کاراکتر حاج‌جلال چندان مجاب‌کننده نیست: یک رزمنده سال‌های جنگ که حالا پایش به عرصه‌های کلان اقتصادی باز شده. از زمانی دور سرپرستی تعدادی بچه یتیم را پذیرفته که بهترینشان؛ یعنی سیاوش مطلق (امیر جدیدی) حالا دست راست و همه‌کاره اوست، پولدار است و در خانه‌ای مجلل زندگی می‌کند؛ نشانه‌های رویکردش به مذهب بسیار پررنگ تصویر شده؛ از دیالوگ‌ها تا تأکید فیلم‌ساز بر نمازخواندنش. توانایی این را دارد که در کمتر از یک روز کنسرت تعطیل‌شده یک خواننده معترض را دوباره برپا کند، اما در لحظاتی تنهایی و بی‌پناهی‌اش از سوی فیلم‌ساز مؤکد می‌شود.

۲- «قاتل اهلی» آشکارا فیلمی دو‌پاره ‌است. دو تکه مجزا که قرار است در گرانیگاهی ملتهب به هم متصل شوند. قصه جلال و ماجرای پول‌شویی و فساد و پیسارو از یک‌سو و قصه خواننده معترضی به نام بهمن (پولاد کیمیایی) که دلباخته دختر قهرمان فیلم است. کیمیایی اصرار دارد با مونتاژ موازی هر دوقصه را داشته باشد. در‌حالی‌که اتفاقی که در فیلم افتاده از این قرار است: انباشت ناگفته‌ها و متورم‌شدن روایت که به ابهامات فراوان در قصه اول انجامیده و خالی‌بودن قصه دوم (در واقع قصه‌ای در کار نیست). در قصه اول دو کشمکش اساسی در جریان است. جلال با پیسارو و جلال با اطرافیانش که دومی زاییده کشمکش نخست است. شک و تردید و بدگمانی حس جاری اغلب سکانس‌هاست. حالا دنیای فیلم‌ساز که زمانی در آن دو رفیق به هم ایمان داشتند، تبدیل به دنیایی بی‌اعتماد و سست بنیاد شده که در آن سیاوش باید از ابتدا دوربین را روشن کند و بعد برای پس‌گرفتن هارد از افراد پیسارو اقدام کند تا حقانیتش ثابت شود.

۳- لااقل نسبت به سه فیلم اخیر کیمیایی، قاتل اهلی به‌لحاظ سروشکل سکانس‌ها و رنگ و لعاب و استتیک تصاویر و در مجموع کارگردانی در مرتبه‌ بالاتری می‌ایستد. سکانس خوب کم ندارد: ملاقات حاج‌جلال با آقانور یا درگیری سیاوش با افراد پیسارو روی پله‌ها و سکانس ملاقات سیاوش با احمد کیا (حمیدرضا آذرنگ) و چند صحنه خوب دیگر که گواه این مطلب‌اند که کیمیایی هنوز قدر لحظات خوب سینمایش را می‌داند و نکته غم‌انگیز ماجرا هم همین‌جاست. این میزان پتانسیل تلف‌شده را در کمتر فیلمی از کیمیایی در این سال‌ها سراغ دارم. از امیر جدیدی که به نحوی خارق‌العاده حلقه مفقوده کیمیایی در ١٠ سال اخیر به نظر می‌رسد و به نظرم بهترین سکانس‌ها و لحظات فیلم متعلق به اوست؛ از نوع راه‌رفتنش، نحوه سرد ادای دیالوگ‌های خاص کیمیایی، بدون فشارآوردن به عضلات چهره‌اش تا خشونت نهادینه‌شده و چهره مصممش. از حضور بسیار خوب و دیدنی بازیگران توانایی چون پرویز پورحسینی و حمیدرضا آذرنگ تا حمیدرضا افشار و فیلمبرداری خوش‌استایل فرشاد محمدی و… اما حیف که تمام این عناصر متأسفانه منجر به رخ‌دادن اتفاق خوبی از مسعود کیمیایی نشده‌اند. اتفاقی که نطفه‌اش باید روی کاغذ بسته می‌شد و در اجرا می‌توانست تبدیل به بهترین فیلم مسعود کیمیایی لااقل در ١٠ سال اخیر شود.




ادعاهای فریدون جیرانی در یک گفتگوی تفصیلی با رسانه‌ای اصولگرا⇐وزارت فرهنگ و هنر پهلوی به کیمیایی وام داد تا «سفر سنگ» را بسازد/کیمیایی از طرق قط‌ب‌زاده، «فریاد مجاهد»ستار هریس را پایین کشید/ستار هریس به اینکه مسعود کیمیایی لطمه فراوانی به او زد، انتقاد داشت/ستار هریس اولین فیلم ضدّبهاییت با نام «سرباز اسلام» را ساخت/کیمیایی کارگردانی است که بیشتر از این که روشنفکر باشد، ذاتا مذهبی است/سینماگران روشنفکر -از حاتمی تا کیمیایی و بیضایی-در اول انقلاب هم با حاکمیت همکاری کردند/«کیهان»ی که دست چپ بود «برزخیها» را پایین کشید/از جمع اولیه حوزه هنری هیچ کدامشان نیستند و همه در خارج از کشور به سر می‌برند!!!

سینماروزان: فریدون جیرانی در کنار فیلمسازیش به خاطر تجربیات روزنامه نگاری خود از جمله فیلمسازانیست که هر وقت پایش بیفتد درباره ادوار مختلف سینمایی ایران سخن می گوید.

به گزارش سینماروزان یکی از تازه ترین گفتگوهای فریدون جیرانی که با نشریه اصولگرای «عصر اندیشه» صورت گرفته هم حاوی ادعاهایی قابل توجه درباره سینمای ایران در سالهای انتهایی طاغوت و سالهای ابتدای بعد از انقلاب اسلامی است.

جیرانی درباره ماجراهای اعتصاب سینماداران در آخرین سالهای پهلوی بیان داشت: اعتصاب سینما قبل از آتش سوزی سینما رکس بود که آخر مردادماه است و اوایل سال 57 به دلیل اینکه می خواهند قیمت بلیت ها را افزایش بدهند، سینمادارها اعتراض می کنند. من در ابتدای انقلاب در روزنامه اطلاعات فعالیت داشتم و در جلسات مختلف سینما هم شرکت می کردم و یادم می آید که آن زمان سینماداران اعتراض کرده بودند. البته باید یک فلش بک بزنم درباره اتفاقات سیاسی قبل از انقلاب که مهم ترین اتفاقی که افتاد و جالب است این بود که حزب رستاخیز در سال 56 همایش های چند روزه ای برای بررسی سینمای ایران گذاشته بود. فکر می کنم در اواخر تابستان سال 56 بود که هویدا رفته بود. در آن همایش های حزب رستاخیز، فیلمسازان خیلی تند حرف می زنند و یکی از سینماگرانی که خیلی تند حرف می زند ناصر تقوایی است و سعید مطلبی که به شدت نسبت به سانسور و ممیزی آن دوران انتقاد می کنند و خیلی تند و تیز حرف می زنند و همه این مطالب تند و تیز را هم حزب رستاخیز در مجله ای به نام رستاخیز جوان منتشر می کند و شماره ویژه ای در رابطه با این همایش ها درمی آورد. در آن جا اولین بار مطالبی بازگو می شود که براساس حافظه ذهنی امروزی که دارم تا قبل از آن چنین مطالب تند و منتقدانه ای در هیچ نشریه و محفلی را نخوانده بودم و نشنیده بودم. در آن نشست ها فیلمسازان تندرو از حاکمیت شاه می خواهند که فضا را باز کند و به سینما امکان بدهد که حرفش را بزند به همین دلیل هم وزارت فرهنگ و هنر آن دوران کمی تغییر می کند و به آقای کیمیایی وام می دهد که فیلم سیاسی «سفر سنگ» را بسازد. فکر می کنم وزارت فرهنگ و هنر به 20، 30 نفر در سال 56 از دویست هزار تا یک میلیون وام می دهد که فیلم بسازند. بنابراین اولین جریان مهم شکل یافته در فرهنگ و هنر قبل از اتقلاب از همان نشست های تند و تیزی می آید که در سال 56 نسبت به سانسور می شود و دومین فضای تند و تیز فضای هفت شب نویسندگان در گوته است که من هیچ وقت جمله قاضی یادم نمی رود که پشت تریبون رفت و حنجره اش را عمل کرده بود و از طریق دخترش گفت من در کشوری که زبان ها را می برند و در واقع نمی گذارند آدم حرف بزند بهتر است حنجره نداشته باشم. در آن هفت شب برای اولین بار گروه های چریکی می توانند به راحتی بیانیه هایشان را توزیع کنند و وارد فضای دیگری از جامعه شده بودیم.

جیرانی با اشاره به نقش مسعود کیمیایی در پایین کشیدن یکی از اولین آثار انقلابی اظهار داشت: فیلم «فریاد مجاهد»ستار هریس هفت روز بیشتر در اکران نبود و با توجه به منتقدانش که مخالف فیلم بودند و با توجه به دیدگاه های مختلفی که وجود داشت، در عین داشتن تماشاگر زیاد متوقف شد و در واقع باید گفت کیمیایی از طریق قدرت قطب زاده که آن موقع مدیرعامل صدا و سیما بود فیلم «فریاد مجاهد» را از اکران پایین کشید. من فکر می کنم تنها هفت روز اکران داشت اما در 3 روز اول اکران رکوردی زد که در تاریخ سینمای ایران و در آن زمان رکورد عجیبی است و اگر اکرانش ادامه می یافت و مخالفت ها تمام می شد، یک شرایط ویژه برای «فریاد مجاهد» پیش می آمد. اما فیلم از اکران پایین کشیده شد. ستار هریس یا فیروز هم آدم پُرتلاشی بود که به نظرم می خواست در سینمای پس از انقلاب فعالیت های خوبی داشته باشد.

وی ادامه داد: ستار هریس تلاش های زیادی کرد که بتواند «فریاد مجاهد» را اکران کند و به همین دلیل به قم رفت و از مراجع کمک گرفت و از جاهای مختلف دیگری هم کمک گرفت تا سرانجام بعد از دو ماه توانست دوباره فیلمش را اکران کند اما فیلم دیگر لطمه خورده بود و در اکران مجدد به آن صورت قبلی فروش نرفت و به همین دلیل همیشه آقای ستار هریس به خاطر این که مسعود کیمیایی لطمه فراوانی به او در زندگی اش زد، انتقاد داشت. من او را می شناختم و مصاحبه ای با او کرده بودم که البته در جاهای دیگر هم مصاحبه کرد و این حرف ها را زد.

جیرانی افزود: به نظرم مسعود کیمیایی کارگردانی است که بیشتر از این که روشنفکر باشد، ذاتا مذهبی است. اما آقای هریسی که من می شناختم خیلی صادقانه و براساس شعور خودش یک فیلم ساخته بود. این را در نظر داشته باش که ستار هریس در آن  تاریخ به آن اندازه از سیاست و سینما می فهمید. همین طور معدنیان هم از سیاست آنقدر می فهمید که «فریاد مجاهد» را ساخت. شما در آن مقطع آشوب و آشفتگی هنگامی که در  کنار چریک های فدایی، نیروهای انقلاب اسلامی را در فیلمی داشته باشید بیشتر از این هم نمی توانید انتظار داشته باشید!

فریدون جیرانی درباره خاستگاه ستار هریس گفت: نکته این جا است که امثال هریسی که نام می بریم برای ساخت فیلم «فریاد مجاهد» همان قدر می فهمید و بیشتر هم نمی فهمید که بسازد اما سعی کرد یک فیلم برای انقلاب بسازد و ساخت. حالا بعدا یک مقدار جلویش را گرفتند و نتوانست زیاد کار کند و تنها به نظرم یک فیلم دیگر به نام «سرباز اسلام» ساخت و دیگر کنار کشید. در واقع این دومین فیلمی است که ستار هریس تهیه کرد و دیگر فیلمی نساخت و رفت خانه اش نشست! حتی همان «سرباز اسلام»ستار هریس فیلم مهمی در ابتدای انقلاب است. من دوباره «سرباز اسلام» را اخیراً دیده ام و این فیلم ها را دوباره دارم بازبینی می کنم. به نظرم «سرباز اسلام» اولین فیلمی است که در آن نقد بهائیت وجود دارد یعنی راجع به بهائیت فیلمساز حرف زده است، هر چند فیلم بسیار ضعیفی است و ساختار ضعیفی دارد و اصلا کارگردانی و قصه ندارد اما بهائیت در آن گفته شده و فیلم علیه بهائیت است و در آن دوران مساله مهمی بود.

فریدون جیرانی با اشاره به هسته شکل گیری حوزه هنری اظهار داشت: وقتی مجید معادیخواه از ارشاد می رود و بعد از این که «برزخی ها» از اکران پایین کشیده می شود و آقای خاتمی به جای ایشان می آید، سینما هم دچار تغییراتی می شود. در آن دوران سینما سمت و سوی دیگری می رود. آن موقع حوزه هنری هم تشکیل شده بود که جمعی از بچه های انقلابی در حوزه هنری جمع شده بودند و از آن جمع حوزه هنری الان هیچ کدامشان نیستند و همه در خارج از کشور به سر می برند. منظورم آن بدنه اصلی است که حوزه هنری را شکل دادند. روزنامه کیهان هم در آن موقع دست جناح چپ بود که موفق می شوند که «برزخی ها» را با آن نقد معروفی که نوشتند به پایین بکشند، در حالی که آن اتفاق برای «برزخی ها» نمی افتاد آن فیلم تبدیل به پرفروش ترین فیلم سینمای ایران می شد.

جیرانی این گونه ادعایی هم درباره همکاری طیف روشنفکر سینماگران با حاکمیت ارائه داد: سینماگران روشنفکر در اول انقلاب هم با حاکمیت همکاری کردند و علی حاتمی برای تلویزیون فیلم «حاجی واشنگتن» را ساخت و بیضایی هم «مرگ یزدگرد» و کیمیایی فیلم «خط قرمز» را ساخت. البته بعدها فیلم های «خط قرمز» و «مرگ یزدگرد» به دلیل این که بازیگران زنش بی حجاب بودند نمایش داده نشدند ولی فیلم «حاجی واشنگتن» توانست پروانه بگیرد و با تغییراتی به نمایش درآمد. به نظرم در آن دوران فیلم های خیلی خوبی ساخته شد و خیلی از فیلمسازان موفق پیش از انقلاب شرایط فعالیت پیدا کردند. آن 3 فیلمی که نام بردم فرصت پیدا کردند تا در جشنواره بین المللی فیلم فجر نمایش داده شوند و آن جشنواره با فیلم های بیضایی و حاتمی و کیمیایی هویت خوبی پیدا کرد. آن موقع شورای پروانه نمایش دست آقایی به نام گلمحمدی بود. در واقع روحانی شورا که سروستانی بود رفته بود و به جایش گلمحمدی، روحانی شورای پروانه نمایش شده بود که به نظر من کمک کرد که این فیلم ها نمایش داده شوند. در اولین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر که با توجه به نگاه انقلاب برای دهه فجر راه اندازی شده بود، فیلم های خوبی به نمایش درآمد که فکر می کنم کلهر اولین دوره این فستیوال را اداره کرد که تنها 5 فیلم ایرانی شامل «حاجی واشنگتن»، «خط قرمز»، «مرگ یزدگرد»، «سفیر» بود و یک فیلم دیگر که حافظه ام یاری نمی کند اسمش چه بود! فیلمی که فخیم زاده و ناصر آقایی در آن بازی می کردند؟




در واکنش به بی‌اعتنایی همزمان علیه کارگردان «قاتل اهلی» و زکریا هاشمی⇐ ابراهیم گلستان از حضور در جشنواره‌‌ای به مدیریت سردبیر سابق «کایه دو سینما» انصراف داد

سینماروزان: فیلم تازه مسعود کیمیایی با نام «قاتل اهلی» علیرغم همه اختلافاتی که میان او و منصور لشکری قوچانی تهیه‌کننده فیلم وجود دارد توانسته در دو هفته و آن هم در آشفتگی اکران پاییزی 2میلیاردی بفروشد.

به گزارش سینماروزان در این اوضاع و در حالی که کیمیایی کمترین صحبتهای سمپاتیک را درباره «قاتل اهلی» داشته، جالب است که بدانیم ابراهیم گلستان فیلمساز ساکن انگلستان در واکنش به بی اعتنایی صورت گرفته علیه مسعود کیمیایی و البته زکریا هاشمی، از حضور در جشنواره ای که بناست «ژان میشل فرودون» سردبیر سابق «کایه دو سینما» برگزارش کند انصراف داده است.

ژان میشل فرودون که صحبتهای انتقادیش در جدایی هزینه زای بین الملل از فجر هم در کانون توجهات قرار گرفت خواستار حضور برخی آثار ابراهیم گلستان در جشنواره فیلمهای ایرانی پاریس بوده اما ابراهیم گلستان با نگارش نامه زیر از این حضور انصراف داده است.

متن نامه ابراهیم گلستان را به نقل از «شرق» بخوانید:

آقای فرودون! باور‌کردنی نیست که فیلمی از مسعود کیمیایی نباشد. «قیصر»، «گوزن‌ها» و چند فیلم دیگر از مسعود کیمیایی به گمان من بسیار بالاترند از عنوان‌های دیگر که شما در نامه‌تان لطف کردید و نام برده‌اید.

نه‌فقط والاترند بلکه اصلا فیلم‌های مؤلف هستند از این مسعود کیمیایی که مهم و بسیار فعال است و هیچ فیلمی از زکریا هاشمی که او هم نویسنده فیلم‌های خودش است.

کسی عقیده مرا نپرسیده است، البته. و من هیچ حقی ندارم که در قضاوت کسان دیگر دخالتی کنم یا آنها را تصحیح کنم تا آن اندازه که می‌توانم ببینم. دیدن این لیست شما مرا تکان داد و به تأسف انداخت. اجازه دهید که حرف آن پیر دیر هالیوود، ساموئل گلدوین را تکرار کنم و بگویم: «خواهش می‌کنم مرا از این وسط بیرون گذارید».




ادعاهای عجیب و غریب رسانه‌ای که پسوند «انقلاب» را به خود منگنه کرده⇐«قاتل اهلی» در تطهیر فتنه۸۸ است!/میرحسین همان کاراکتریست که پرستویی ایفا کرده!!!

سینماروزان: آخرین ساخته مسعود کیمیایی با عنوان «قاتل اهلی» بیشتر از یک هفته است که روی پرده رفته و هرچند در این مدت هیچ حمایت مشهودی از سوی کارگردان نسبت به محصولش صورت نگرفته و شرایط نمایش فیلم در سینما فرهنگ متعلق به فارابی فراهم نشده اما فیلم توانسته از رقم فروش 1.5 میلیارد عبور کند.

به گزارش سینماروزان از زمان رونمایی «قاتل اهلی» در جشنواره تا حالا که روی پرده رفته کم نبوده نقدونظرها پیرامون فیلم اما اینکه رسانه ای پیدا شود و کاراکترها و اتفاقات فیلم را مرتبط بداند با وقایع انتخاباتی 88 واقعا بدیع است!!!

رسانه ای به نام «رسانه انقلاب» که خود را «پایگاه خبری فرهنگ و هنر انقلاب» معرفی کرده در تحلیلی تفصیلی بر «قاتل اهلی» ادعاهای عجیبی را درباره آن بیان کرده و از جمله آنها اینکه فیلم در تطهیر فتنه88 است و پرستویی نمادیست از کاندیدای شکست خورده آن انتخابات!

متن کامل محتوای این رسانه اصولگرا را بخوانید:

«قاتل اهلی» ادامه خود کیمیایی دهه ۴۰ و ۵۰ است، ادامه‌ای که بیشتر به پایان و افول کارنامه‌اش شبیه است و البته با یک ویژگی به نام «قهرمان سوزی انقلابی». کیمیایی دیگر هیچ استنادی به سینمای ملی و دینی ندارد و یکسره به سینمای فردی خودش رجوع می‌کند، آن‌هم با مؤلفه‌هایی مانند: چرکی و سیاهی فضا، انتقام فردی و ضدقهرمان ماتریالیستی و پوچی و…

قاتل اهلی ادای دینی است به قیصر، نه تاریخ سینما و نه حتی تاریخ سیاسی ایران. ادای دینِ امروزی است به رمان بوف کور صادق هدایت، با آن هذیان‌های تصویری و تورم‌های چرک ذهنی و تعریف زن اثیری و لکاته. حتی ادای دینی است به فیلم قدیمی خودش «غزل» که عشق دو برادر به یک فاحشه تصویر می‌شد و برای اینکه اختلافشان به‌جای باریک کشیده نشود، وی را به قتل می‌رسانند!

قاتل اهلی، از همان نخِ قیصر دهه ۵۰، لباس هذیان‌های ژورنالیسم مگ گافینی و ناتورالیسمِ امیل زولا دوخته است در قامتِ تطهیر از فتنه و آشوب. نه حرکتی از نقص به کمال دارد و نه قهرمانی درست می‌شود. این اندک نشانه‌های قهرمان انقلابی هم در مسیر ماتریالیسم و مبارزه‌های شخصی است.

قیصر و زالوصفتان انقلاب سینمای روشنفکری، نه‌تنها هیچ قهرمانی نمی‌تواند بسازد بلکه قهرمان سوزی هم می‌کند! ازنظر قاتل اهلی، قهرمان خوب و پاک، قهرمان مُرده است و هرکسی که وجود دارد، ناپاک و هفت‌خط است! همین است که تنها زنِ خوب فیلم یعنی همسر سروش (لعیا زنگنه) فوت کرده است و سروش در ذهن خودش، با او صحبت می‌کند، به رخت خواب دونفره و سه‌تار پای تخت نگاه می‌کند. زن اثیری، فرشته آسا، ساکت و خاموش و نمادی از زن کامل و دور از دسترس است. لکاته اما زنده است و اغواگر!

نگاه به سنت و مذهب، همان نگاه پیش‌پا افتاده و دستمالی‌شده است که در استکان‌نعلبکی و قالی و قلیان می‌فهمد! همان‌گونه که مانند فرح دیبا، شمائل مذهبی و عاشورایی را هم فولکلوریک یافته است!

گفتمان اصلی فیلم قاتل اهلی بر تطهیر و تقدیس چهره فتنه‌گر ۸۸ است. میرحسین مو سوی فیلم که همان دکتر جلال سروش است (پرستویی) –که در گریم هم شبیه اوست- مردی است که سابقه انقلابی و سیر تحولی دارد. او مدام به “حاج‌آقا نور” (پرویز پورحسینی) –که پدرخوانده سیاسی محسوب می‌شود- رجوع می‌کند و از منحرف شدن انقلاب توسط زالوصفتان گلایه می‌کند و در کمال مسخرگی، هم‌زمان که این را می‌گوید، زالوهایی پشت کمر حاج‌آقا نور هم دارند خون او را می‌مکند!

در فیلم، به گواه حجم شعارهایش، جای انقلاب و ضدانقلاب کاملاً باهم عوض‌شده است (جابجا کردن پوزیشن و اپوزیشن). فیلم، در آلوده نشان دادن دست حکومت در خون کارگران و لغو کنسرت‌ها، و آلوده بودن حکومت به رشوه و فساد مالی و اختلاس و رانت‌های حرام و … هیچ‌چیز کم نمی‌گذارد و از زمین و آسمان شاهد می‌آورد! و در عوض، فیلم، تطهیر کاملی است از چهره دولت‌های غربی و الگو نشان دادن آن‌ها در مبارزه با فساد (پلیس آلمان درگرفتن دزدها و حتی پسر فراری سروش) ذره‌ای کوتاهی نمی‌کند!

صوری نشان دادن حضور وکلا در انقلاب و بی‌فایده بودن آن‌ها در احقاق حقوق پایمال ‌شده و اینکه رسانه‌ها در خدمت اهداف و آمال عده‌ای خاص و سیاسی هستند و نه به فکر مردم و حق مردم.

خرافاتی بودن انقلاب در پایبندی به اعتقادات دینی (مثل فقه موسیقی یا ماهی اوزون‌برون)، حذف شدن هر نگاه معترض به انقلاب توسط انقلاب، اعتراض و کنایه به دولت احمدی‌نژاد در مصاحبه سروش با رشیدپور هم از شعارهای واضح و ابتر فیلم است. سروش در ادامه کاملاً مزورانه مظلوم‌نمایی می‌کند و تا درجه رفیع شهادت (البته به سبک نازل و مسخره) بالا می‌رود و فیلم تمام می‌شود.

به همین سادگی! فیلم از نوع نازل خودش ساخته‌شده است و به ناله می‌افتد! یک ملغمه‌ای شده است شامل «نوآر» و «معمایی» و «فیلمفارسی» و «فم فاتال» و «عشق‌های چپی» و… تلخندی است شبیه مازوخیست که از تطبیق با وقایع آشوب و فتنه، در ذهن خود لذت می‌برد.

هیچ هدفی از شخصیت‌پردازی نداشته لذا کاراکترها مانند صورتک‌های سخنگو دیالوگ می‌گویند و فقط کم مانده بود دکلماسیون به متن فیلم اضافه کند!

آدم‌ها و قراردادهای بین آن‌ها پر از مبالغه و اغراق است، که احساس رستگاری فیلم که قرار است به مخاطب انتقال یابد و شاید به نوعی روح این فیلمنامه باشد اصلاً در این ماجراها گم می‌شود.

علاوه بر تدوین شلخته و خام گونه (تدوین موازی داستان‌ها)، فضای پایان داستان هم مبهم و اذیت کننده است؛ مثلاً حاج‌آقا نور، که عاشق دکتر مصدق بود در واقع نماینده گفتمان لیبرال خاکستری هم هست، پایان فیلم، جوری معرفی شد که مخاطب حس می‌کند او بود که سروش را کشت نه عوامل پیسارو!

هنر مازوخیسمی همین است: هرچه آزاری‌تر، هنری‌تر!

دست‌های اونکه شهرم رو دزدید / لب‌های اعتراض رو میدوزه!

جنبش پارناس (هنر برای هنر) هر هذیان و اختلال فکری و هذیان‌های بنگی و امور بی‌بها را هم هنر می‌داند. ازنظر موج نو، هنر یعنی مردم و مردم باید به هنر فعلی به‌عنوان امری مقدس بنگرند!

یکی از شعارهای فیلم این است که عشق و ارزش‌ها فقط در حیطه شهرت است. یعنی در حیطه مسائل اجتماعی و عاطفی و ارزش‌های خانوادگی، عشقِ خوب، عشقی است که باید چشم رنگی و زیبا باشی و یا خواننده‌ای مشهور!

قداست هنرمند و تکیه‌ بر حقوق هنرمند هم در شخصیت پولاد کیمیایی، منعکس ‌شده است. آنجا که توهین‌های سروش را برنمی‌تابد و در جواب پگاه آهنگرانی می‌گوید: “نمی‌خواستم قداست هنرمند شکسته شود.”

این است که هنرمندِ مادی، به متافیزیک و روح باور ندارد لذا هر نوع اختلال و هیستریکی را قاب می‌گیرد. جوانان در فیلم کاملاً به سیستم، اعتراض دارند و تا مرز خودکشی می‌روند. نوعی اختلال رایج میان دخترها دیده می‌شود؛ عشقی عاطفی که براثر سختگیری اطرافیان به سادیسم و ترس تبدیل‌شده است.

این فیلم در قرائت زندگانی روزمره هم حرفی برای گفتن ندارد. کیمیایی به‌نوعی، خود گویی کرده و بی‌شک قهرمان در ذهن کیمیایی مرده است و از نظر کارگردان‌های سینمای موج نو، زن پاک (قهرمان) را باید در مُردن او جستجو کرد و قهرمان خوب، قهرمان مرده است! زیرا اگر زنده باشد، جور دیگر می‌شود.

کیمیایی از عشق دختر جوان به پسر مشهور هم، عشق سادیسمی و هورمونی فهمیده است؛ مهتاب از بهمن می‌ترسد و عاشق این ترس شده! یعنی خودش را دوست ندارد و هرگاه صوت خوانندگی بهمن را گوش می‌دهد، ارضا می‌شود.
هیجان و هوش عشقی از منظر سینمای موج نو، کاملاً عنصری اروتیک یا سادیسمی است و هیچ‌گاه جلوه متعالی ندارد؛ کاری که مخملباف در سال ۶۸ با فیلم «نوبت عاشقی» کرد؛ آنجا که دفاع مقدس به پایان رسیده بود، عشق دختر و پسر می‌توانست معنای الهی بیابد اما کارگردان‌های خودشیفته و ضد آرمان، عشق را اروتیک جلوه دادند و نهایتاً به قرائت‌های معترضانه و گسست نسل‌ها رسیدند.

سینمای موج نو و آوانگارد، مباحثی در تغییر نگاه و نگرش نسبت به دفاع مقدس، روابط خانوادگی، نوع زندگی و مخصوصاً مفهوم عشق ایجاد کرد؛ چهره زن تراز انقلابی، در سایه موج نو و آوانگارد، مانند تقلیل‌گرایی در معنای انقلاب و جنگ، از کنشگری افتاد و تبدیل به عنصر ساکن و ایستا شد. لذا در جشنواره‌های متعدد فیلم فجر، همیشه حق با دختر و پسرهای جوان‌های معترضِ خوش‌قیافه بود که اگر کمترین اهانتی به ساحت عشق آن‌ها شود، دخترخانم، دست به خودکشی می‌زند (آن‌هم خودکشی کلیشه‌ای با غش‌ و ضعف توسط دارو!).

سینمای ایران، هیچ مبنایی را نمی‌تواند بنا کند! گویا قهرمان سوزی انقلابی، مهارت آن‌ها شده است. نمی‌گذارند پرسوناژ انقلابی و سالم در سینما درست شود. مثلاً به‌ مجرد اینکه پرستویی در فیلم «بادیگارد» به یک مدافع آرمانی برای نظام تبدیل شد، سریعاً در فکر تخریب وی برآمدند و وی را در فیلم «قاتل اهلی» به مخالف‌ترین فرد معرفی کردند. همان‌گونه که داریوش ارجمند را پس از بازی در سریال امام علی (ع) به بازی در فیلم «اعتراض» کیمیایی دعوت کردند و او که با روحیات معنوی مالک اشتر عجین شده بود، ناگهان نقشی منفی و لات گونه گرفت!

این روشنفکران، گویا در یک مأموریت نانوشته، با ژست پیشگامی، نقش کمال‌گرایی قهرمان عادی را کم‌رنگ کرده و به آن، رنگ مادی دادند.

در بستر سیاسی و اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰، نوعی از قهرمان‌های سینمایی بر پرده سینمایی شکل می‌گرفتند که ظلم و فساد حاکم بر جامعه، قهرمان را می‌کشت. امیر نادری، کیارستمی، بهروز وثوقی، داریوش مهرجویی، آربی آوانسیان، خسرو هریتاش و مسعود کیمایی و… از روشنفکران و پیشگامان (آونگارد) برخاسته از این فضای مدیریتی بودند، روشنفکرانی که ویژگی‌شان، ضد جامعه بودن است و سیستم را بر هم می‌زنند.

از طرف دیگر، یک مخالفتی با دین و دین‌داران وجود داشت که عمدتاً از داستان‌های صادق هدایت نشأت می‌گرفت مانند کتاب حاجی‌آقا.

در تقسیم‌بندی قهرمان (پروتاگونیست) در سینما و ادبیات جهان و نسبت آن با موج نو ایران با سه دسته قهرمان مواجهیم:

اول: قهرمان خدابنیاد؛ قهرمانی که تحت نیت الهی، دست به اقدام می‌زند و وابسته به‌ فرمان الهی است مانند تراژیک‌های قدیم که هرچه خداوند دستور می‌کرد انجام می‌داد، و در تراژیک‌های مدرن‌تر، حتی در برابر دستور خدا آشوب و سرکشی می‌کند. اما در هر صورت اگر این فرد بمیرد، شهید محسوب می‌شود.

دوم: قهرمان خودبنیاد؛ قهرمان‌های اومانیست و ماتریالیست هستند. چون دیگر خدا در آن نقشی ندارد و لذا ابزورد و سیاه هستند و از منویات الهی خارج‌شده‌اند؛ قهرمانی هستند که برای مادیات می‌جنگند تا خود و دنیای تعلقات خود را افزایش دهند، خودش تشخیص می‌دهد که اگر دنیا این شکلی بشود قشنگ‌تر است لذا شروع می‌کند به جنگیدن، و اگر بمیرد، کشته راه تکنولوژی مدرن، محسوب می‌شود (نه شهید). قهرمان‌های روشنفکری و سینمای وسترن آمریکا معمولاً از این جنس هستند که به خاطر یک‌مشت دلار می‌جنگد و می‌میرند. یا مثل شعر “شیر آهن کوه مردِ” احمد شاملو که مرد داستان، با دشنه دنبال احقاق خود می‌رود؛ مشابه داستان فیلم قیصر.

سوم: قهرمانِ خود وجود محور، یا (اگزیستانسیالیست)؛ قهرمانی که از خدا دورافتاده ولی در راستای منویات انسانی حرکت می‌کند و مانند دسته دوم، تبدیل به اومانیسم نشده. قهرمان‌های انقلاب‌های روسیه معمولاً از این دسته هستند که برای خلق می‌جنگند.

در سینمای ایران قبل از انقلاب، نوع دوم قهرمان (اومانیستی)، به دو دلیل ترویج بیشتری داشت:

اول: تأثیر گرایش‌های ضد دین عده‌ای از رمان نویسان از جمله صادق هدایت و کارگردان‌ها. در امثال این آثار، مردم مذهبی به مثابه بُلها (ابله) نمایش داده می‌شوند؛ این افراد عمدتاً شغل بازاری دارند که به حاجی بازاری معروف‌اند و یا عاقد و قاضی هستند و صفاتی مثل ریاکاری غلیظ و عقل حسابگر و منفعت‌طلب دارند، معمولاً با لهجه صحبت می‌کنند که رو به مسخره شدن می‌رود و در بعضی نمایشنامه‌های قبل انقلاب، شخص مذهبی مثل ملّا با صدای شبیه الاغ صحبت می‌کند!

دوم: تأثیر موج نو فرانسه بر ادبیات ایران با مؤلفه‌هایی مثل اعتراض بی‌خطر، روابط دختر و پسری، پرسه‌های طولانی در دانسینگ و کاباره و کافه و… .

در تفکر سینمای موج نو – به استثنا آندره بازن که انسان معتقد و دین‌داری است- مانند تروفو و گدار و… قهرمان‌های آن‌ها از جنس ابزورد و ماتریالیست هستند؛ عشقشان عشق مادی و خوش‌گذرانی است که این عشق هیچ‌گاه تبدیل به کمال‌گرایی نمی‌شود و همیشه در حد یک زیستن کنار دختر و در پایان هم با قتل کنار دختر به پایان می‌رسد.

امیر نادری در فیلم «تنگسیر» بر اساس رمان صادق چوبک یک قهرمان از جنس دوم را نشان می‌دهد، سال ۱۳۵۲ امیر نادری، فیلم تنگسیر را، با بازی بهروز وثوقی می‌سازد؛ او که حاجی میرزا و چند شخص مذهبی حقش را خورده‌اند، دست به اسلحه می‌برد و آن‌ها را می‌کشد. این فیلم از سینمای وسترن آمریکا نشأت می‌گرفت.

در ادبیاتِ متقدم (قرن ۱۷ و ۱۸) قهرمان، شخصی کنشگر و باثبات است که از نیازهای خود به نفع دیگران منصرف می‌شود. اما در سینمای روشنفکری، این‌چنین نیست و دلیل آن‌هم ضد قصه بودن و تخیلِ دگم و خفه روشنفکران است که نمی‌توانند مانند سبک کلاسیک، قصه تعریف کنند.

همین عنصر ضد قصه بودن، قهرمان را می‌سوزاند. همان‌گونه که پرویز کیمیاوی با فیلم «مغول‌ها» و سهراب شهید ثالث با فیلم «یک اتفاق ساده» و کیارستمی و امیر نادری هرچه جلوتر رفتند، فیلم‌هایشان ضد قصه‌تر شد و همین عنصر «ضد قصه بودن»، قهرمان –به معنای اول- را می‌سوزاند.
نهایتاً باید گفت، قهرمان در حالت عادی و حقیقی و مطلوب، یک عیبی دارد و آن را برطرف می‌کند، از یک نقص به سمت کمال می‌یاید، آرمانی دارد که تحت قرائت الهی برایش تعریف ‌شده است. این قهرمان نمونه یک قهرمان اسلامی است مانند ابوذر، سلمان. آن‌ها یک لکه سیاهی در درون داشته‌اند اما با دمیدن روح تعهد در کالبد درونِ غیر اومانیستی خود، آن را برطرف ساختند.




روایت تلخ پوری بنایی از بدحسابی سازندگان «قیصر» در روزهای جنگ سرد کیمیایی و تهیه کننده «قاتل اهلی»+فیلم⇐هیچ گاه تقصیر کیمیایی نیست!؟ آن زمان تقصیر عباس شباویز بود و این زمان تقصیر لشکری قوچانی!

سینماروزان: از یک ماه پیش از جشنواره مدام اخبار درباره اختلافات مسعود کیمیایی و منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “قاتل اهلی” منتشر میشد و پرسشهایی جدی درباره نقش عامل مالی در ایجاد این اختلافات وجود داشت؛ اختلافاتی که البته رسانه های همسوی کیمیایی سعی کردند عامل آن را تهیه کننده فیلم بدانند.

به گزارش سینماروزان در روزهایی که “قاتل اهلی” روی پرده رفته و بدون حتی یک اکران مردمی توانسته رقم فروش 1.5 میلیارد را پشت سر بگذارد انتشار گفتگویی از پوری بنایی درباره کمک مالی بی بازگشتش برای تولید “قیصر” جلب توجه میکند.

پوری بنایی در این گفتگو به صراحت میگوید که با سفته های خودش برای تولید “قیصر” کیمیایی وام گرفت و گلایه میکند ار اینکه نه تنها وام بازگردانده نشد که حتی دستمزدی هم برای فیلم نگرفت!

پوری بنایی به عشق بهروز وثوقی صدهزارتومان برای تولید “قیصر” وام گرفت اما بدحسابی سازندگان “قیصر” باعث شد تمام وام را خودش برگرداند!

مقصر کیست؟ شک نکنید که هیچ گاه کیمیایی مقصر نبوده و نیست و نخواهد بود! احتمالا باز هم تقصیر تهیه کننده است؟

آن زمان تقصیر عباس شباویز بود که وام پوری بنایی بازگردانده نشده و این زمان هم تمام درگیریهای شکل گرفته درباره “قاتل اهلی” تقصیر منصور لشکری قوچانی است؟!!

برای دیدن فیلم گلایه های پوری بنایی اینجا را ببینید.




نویسنده «برزخیها» خطاب به کارگردان «قاتل اهلی»⇐لطفا بمیرید آقای کیمیایی!

سینماروزان: اکران تازه ترین فیلم مسعود کیمیایی با نام «قاتل اهلی» هرچند در شلوغی اکران پاییز و هرج و مرج وارده بر آن صورت گرفت اما فیلم با تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی که سابقه سالها تبلیغات را در کارنامه دارد، توانسته تا اینجا از رقم فروش 600 میلیون را پشت سر بگذرد و عنقریب است که میلیاردی شود.

به گزارش سینماروزان اکران «قاتل اهلی» موجب شده سعید مطلبی نویسنده قدیمی که کلی کار ریز و درشت از «برزخیها» و «دادا» تا «بت» و «بی نشان» و سریال «ستایش» را در کارنامه دارد در یادداشتی با تیتر عجیب «لطفا بمیرید آقای کیمیایی» برای «شرق» به تعریف و تمجید از کیمیایی بپردازد.

متن یادداشت مطلبی را بخوانید:

لطفا بمیرید آقای کیمیایی

قاتل اهلی کیمیایی (بالاخره) به نمایش درآمد و در این روزهای (بدخبری) بهترین خبری بود که می‌توانست نسیمی از شادی را هدیه بیاورد. سال گذشته وقتی یادداشتی درباره مسعود نوشتم، برای جراحی عازم بیمارستان بودم، پس به چند سطر و جمله‌ اکتفا کردم که نه حال جسمی خوبی داشتم و نه شرایط روحی مناسب- و ازقضا- امروز که دوباره درباره او می‌نویسم، گرفتار تب شدید، سرفه زیاد و ذات‌الریه هستم. بنابراین نه نوشته دفعه قبل کافی بود و نه امروزی وافی. اما از آنجا که معلوم نیست تکلیف و عاقبتم با این بیماری (بی‌‌پیر) چه خواهد شد، سعی دارم آنچه را آغاز کردم، به پایان برم.

بهانه دفعه قبل کم‌لطفی عده‌ای از نویسندگان سینمایی بود که همه‌شان برایم عزیزند و نور چشم و محترم. اما بعد از دیدن فیلم کیمیایی و لابد نپسندیدن، اعتقادشان این بود- که استاد باید- به (استاد)ی بماند و از این کار کناره گیرد و فقط نگفتند «لطفا بمیرید آقای کیمیایی». مسئله مهم در این داوری این است که پهلوان را در میدان (خودش) داوری نمی‌کنیم چراکه کیمیایی اگر در هر زمان در میدان (خودش) داوری شود، همواره همان پهلوانی است که همیشه بوده است. کمتر کسی است از اهالی امروز که گودهای کشتی ٦٠، ٧٠ سال پیش را دیده باشد یا اگر دیده باشد، به یاد بیاورد. گودها آن روزها خاکی بود. کشتی در وقت دو دقیقه… سه دقیقه… ١٠ دقیقه برگزار نمی‌شد. پهلوانان درهم می‌آویختند. فن می‌زدند، فن می‌خوردند، بدل می‌زدند، بدل می‌خوردند، خاک می‌کردند، خاک می‌شدند و در آخر کار، آن کس که میان گود هنوز بر سر پا مانده بود، دستش بالا می‌رفت. برای بسیاری این پهلوانی، آغاز بود و نه پایان.

فصل بعد دوباره بازمی‌گشتند و آماده نبرد با پهلوانانی جوان‌تر و تازه‌نفس‌تر و روز از نو، روزی از نو. ذره‌ای از شرف خاک گود را به هیچ کاخی نمی‌فروختند. پهلوانی را با هیچ چیز (تاخت) نمی‌زدند. عنوان پهلوانی را همچون یک نشان بر سینه نمی‌‌آویختند. آنچه می‌خواستند این بود که شرافتمندانه تا زنده‌اند و جان در تن دارند، (برخی) خاک گود باشند و کسانی هم بودند که پهلوانی، آغاز زندگی‌شان بود. یا خود صاحب زورخانه می‌‌شدند یا هم‌پا و قلدر می‌شدند یا اصلا خود خان می‌شدند و خلاصه اینکه گود و کشتی و پهلوانی راه ورودشان بود به دنیایی که از پیش در ذهنشان ساخته بودند. کیمیایی را باید این‌گونه دید. بعد از ٥٠ سال، هنوز با موی سفید و پشت خم و هزار درد و مرض باز… هر سال… بر خاک گود می‌ایستد. اگرچه خسته و رنجور و دل‌شکسته. اما برای بار دهم و بیستم و سی‌ام و پنجاهم آماده است که با پهلوانانی جوان‌تر، پنجه در پنجه اندازد.

نه زورخانه‌ای را صاحب است، نه قلدری و کاسه‌لیسی کرده، نه خود خانی شده و هنوز و بعد از ٥٠ سال کار مستمر، دائم شبانه‌روز باز نیمی از بهای آپارتمان ٧٠، ٨٠متری خود را به این دوست و آن فامیل مدیون و وام‌دار است. مسعود کیمیایی را باید این‌گونه قضاوت کرد که هرگز پهلوانی را جامه‌ نکرد تا با آن به میهمانی از ما بهتران رود. بلکه کناره‌ای از آن ساخت و بر سر راه دیگرانی که از پی او آمدند، گسترد و شوق آمدن به این گود را در دل و ذهن آنها به غلیان درآورد. مسعود کیمیایی را با «قاتل اهلی» قضاوت نکنیم. حتی با «گوزن‌ها» یا «سفر سنگ» یا «قیصر»… کاری که او در سینمای ایران کرد، بسیار فراتر از فیلم‌های اوست. بی‌تردید به عنوان کسی که بیش از ٥٠ سال در همه زیروبم این سینما بوده‌ام، از من خواهید پذیرفت که مسعود کیمیایی بر همه کارگردان‌های هم‌نسل و حتی نسل‌های بعد از خود تأثیر داشت و اگر او نبود، چه بسیار بزرگانی که هرگز امکان ساختن فیلم نمی‌یافتند. هیچ کارگردانی حتی آن بزرگانی غربی که روزگاری اسطوره‌های ما بودند هم تا آخر عمر شاهکار نساختند و تعهد هم نداده بودند که تا آخر عمر شاهکار بسازند. اما آنهایی که در یاد ما مانده‌اند، نه کسانی هستند که از این راه ثروتمند شدند و نه آنهایی که از برکت شهرت خود به پست و مقامی رسیدند. بلکه به یاد ماندگان، کسانی هستند که تا رمق داشتند، فیلم ساختند و فیلم ساختند و فیلم ساختند. گیرم یکی شاهکار، دیگری نیمه‌شاهکار و آن دیگری نامطلوب. اما آنها همیشه پهلوانان ما بوده و هستند. فورد، هاکز، هیچکاک و… چراکه تا نفس می‌کشیدند، در این گود ماندند و پروای‌شان نبود که عده‌ای آنها را در این مرحله از عمر و کارشان زیادی بدانند. فیلم قاتل اهلی را در خانه مسعود، همراه خود او بر پرده سینمای خانگی دیدم. اما حتی کوچکی پرده مانع از آن نشد که بزرگی‌هایی را در ساختار و ساختمان و تصویر نبینم که هنوز- و همین امروز هم- بسیاری را یارای چنین ساختی نیست.
امیدم این است که فیلم با کمترین جرح و تعدیل- یا جرح و تعدیل مناسب – روانه اکران شده باشد. اما هر طور هم که نمایش داده شود… باز برای بسیاری از سینمادوستان نکات و تکه‌هایی برای یادگیری خواهد داشت.
***
زمانی دور، یادداشتی برای شادروان حاتمی نوشته بودم با این مطلع – که دست روی شکم دردمندش و رنجورانه از پله‌ها بالا آمد – امیدوارم که مسعود سال‌های سال زندگی کند و فیلم بسازد. اما روزی که برای دیدن فیلم «قاتل اهلی» به خانه‌اش رفتم، او بعد از من رسید. دست روی معده دردناک و چهره‌اش درهم کشیده از درد، از کلاس می‌آمد. حتی توان غذاخوردن هم نداشت. اما وقتی فیلم آغاز شد، یکباره آدمی دیگر دیدمش. با همان هیجان و شور و نشاط بیست‌وچند سالگی‌اش.
مسعود کیمیایی را با غیرت کارکردنش قضاوت کنیم؛ با ایستادن ٥٠ساله‌اش در گود. در بی‌توقعی‌اش از این سینما که هر دستی به توقعی (صواب یا ناصواب) به گوشه‌ای از آن چنگ زده است. قضاوتش کنیم که نه خان شد و نه از نمدی که هزاران نفر بر سر آن دعوا داشتند، کلاهی برای خود دوخت.
کیمیایی را به عنوان مرد ٧٦ساله‌ای قضاوت کنیم که هنوز انگیزه حضورش، هنوز انگیزه حضور و رقابت بسیاری از جوان‌های هنرمند ما در عرصه سینما و جشنواره است؛ به عنوان کسی که بعد از مرحوم خاچیکیان، کلمه کارگردان را برای سینمادوستان معنی کرد.
***
در سال ٦١، روزی در دفتر مرحوم توبه‌خواه (تهیه‌کننده فیلم «تاراج» و «پنجمین سوار سرنوشت» و…) و در جمعی‌ که چند کارگردان و بازیگر حضور داشتند، صحبت از مسعود کیمیایی شد. حدود چهار سالی می‌شد که مسعود را ندیده بودم و بعد از آن هم شاید ١٠، ١٢ سال، باز او را ندیدم. آن زمان انگار کدورتی بین ما بود که امروز حتی دلیل آن کدورت هم یادم نیست. در بحثی که درباره او درگرفته بود، من گفتم اگر قرار باشد روزی تمبری به عنوان سینمای ایران چاپ شود، شاید بهترین تصویر برای این تمبر، تصویر مسعود کیمیایی است. هر کسی انتقادی بر این حرف من (سال ٦١) داشته باشد، می‌پذیرم. اما مسئله کدورت و دوری چهار سال قبل و ١٠، ١٢ سال بعد را گفتم تا روشن کنم که این عقیده خالص و بدون هیچ حب و بغضی بوده است. امروز ممکن است بر آن عقیده نباشم، اما او را هنوز یکی از پنج نفری می‌دانم که تصویرش می‌تواند نشانه‌ای از تحول سینمای ایران باشد.
***
درخت‌ها ایستاده می‌میرند. تمثیل بسیار زیبایی است که همیشه آن را دوست داشته‌ام. اما شاید بتوانم درباره مسعود بگویم که او ایستاده در کنار دوربین فیلم‌برداری می‌میرد و از همان‌جا باید جمع‌وجورش کرد و فرستادش بهشت‌زهرا. عمرش طولانی باشد اما با آدمی که این‌چنین عاشق سینماست، کمی مهربان‌تر باشیم عزیزان عاشق سینما.




دردسر هنروتجربه برای فیلم کیمیایی؟؟⇐ممنوعیت مطلق نمایش «قاتل اهلی» در سینما فرهنگ!

سینماروزان: اکران تازه ترین فیلم مسعود کیمیایی کارگردان قدیمی سینمای ایران در حالی از اول آذرماه در سینماها آغاز شده که سینما فرهنگ این فیلم را در برنامه نمایش خود قرار نداده است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «تریتانیوز» سینما فرهنگ با عمری نزدیک به 60 سال از جمله سینماهای قدیمی پایتخت است که در همه این سالها به عنوان یکی از سینماهای مطلوب خانواده‌ها مورد توجه قرار گرفته و فارغ از ساکنان منطقه شمال شهر برخی از مخاطبان مناطق شرقی پایتخت که پردیس یا سینمایی مطلوب آنها وجود ندارد، نیز از همین سینما برای تماشای فیلم استفاده می‌کنند.

در این شرایط اینکه «قاتل اهلی» که به غیر از نام کارگردانش به خاطر بازیگرانی نظیر امیر جدیدی، پرویز پرستویی، پگاه آهنگرانی و لعیا زنگنه هم که شده در مخاطبان کنجکاوی برمی انگیزد، در برنامه سینما فرهنگ قرار داده نشده پرسش‌برانگیز است.

عدم نمایش «قاتل اهلی» در سینما فرهنگ از همان زمان آغاز پیش فروش بلیت برای مخاطبان پرسشهای فراوانی را ساخته و آنها منتظر پاسخ مدیر سینما فرهنگ به این ماجرا بوده‌اند.

مدیر سینما فرهنگ هنوز درباره این ماجرا پاسخ روشنی ارائه نکرده است ولی این گمانه وجود دارد که اصرار مدیران این سینما مبنی بر امتداد نمایش فیلمهای هنروتجربه در این سینما علیرغم مخالفت شورای صنفی نمایش موجبات این امر را فراهم کرده است.

شورای صنفی نمایش پیشتر در چند مرحله به مدیران این سینما دستور داده بود که اگر بناست به جریان رسمی اکران بپیوندند ظرفیتهای نمایشی خود را در اختیار هنروتجربه قرار ندهند اما برخلاف دستور شورا، مدیران سینما به اکران فیلمهای هنروتجربه ادامه دادند و در نهایت بعد از ماهها نوبت به اکران «قاتل اهلی» که رسید از نمایش آن در سینما فرهنگ جلوگیری به عمل آمد.

باید منتظر ماند و دید از یک طرف مدیران سینما فرهنگ و از طرف دیگر شورای صنفی نمایش درباره این ماجرا چه واکنشی نشان خواهد داد؟ و آیا ممانعت از اکران «قاتل اهلی» که از فسادهای اقتصادی کلان می‌گوید در سینمای 60 ساله پایتخت ادامه خواهد داشت یا خیر؟




رونویسی «آینه بغل» از روی دست «قاتل اهلی»؟؟+فیلم

سینماروزان: چند هفته قبل بود که دست اندرکاران تولید «قاتل اهلی» از تیزرهای فیلم با صدای امیرعباس گلاب خواننده جوان سریال «ستایش» رونمایی کردند و حالا تیزر «آینه بغل» هم با صدای همین خواننده رونمایی شده است!!

به گزارش سینماروزان «قاتل اهلی» از اول آذرماه در گروه آزادی اکران میشود و «آینه بغل» هم از هشتم آذر در گروه استقلال روی پرده می‌رود و به بیان بهتر یک همپوشانی نسبی در زمان اکران این دو فیلم وجود دارد؛ بماند که پخش کننده هر دو فیلم هم فیلمیران است!

در این شرایط استفاده از امیرعباس گلاب که «قاتل اهلی» در آن پیشرو بوده به نفع کدام فیلم تمام خواهد شد؟؟

برای تماشای تیزر «آینه بغل» اینجا را ببینید.

برای تماشای تیزر «قاتل اهلی» اینجا را ببینید.




احتمال حذف صدای پولاد از «قاتل اهلی» بیشتر شد⇐امیرعباس گلاب، هر سه قطعه «قاتل اهلی» را خواند+آهنگ

سینماروزان: امیرعباس گلاب خواننده جوانی که در تیزر «قاتل اهلی» هم صدایش را شنیده بودیم سه قطعه «قاتل اهلی» را خواند.

به گزارش سینماروزان این سه قطعه «قاتل اهلی»، «نسل من» و «رگبار» نام دارد.

ترانه هر سه قطعه از یغما گلرویی است و امیر دانایی و اشکان دباغ کار ساخت و تنظیم آهنگ قطعات را انجام داده اند.

در نسخه جشنواره «قاتل اهلی» این پولاد کیمیایی بود که در نقش یک خواننده آواز می‌خواند اما صدایش چنان که باید مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت.

استفاده از امیرعباس گلاب به عنوان جایگزین پولاد کیمیایی پرسشهایی مبنی بر عدم صدور مجوز دفتر موسیقی برای خوانندگی وی را پررنگتر می کند.

سرآخر چه خواهد شد؟ آیا نسخه سوم فیلم که با تعامل مسعود کیمیایی و منصور لشکری قوچانی تدوین شده با صدای امیرعباس گلاب روی پرده خواهد رفت؟

برای شنیدن سه قطعه ای که امیرعباس گلاب برای «قاتل اهلی» خوانده اینجا و اینجا و اینجا را کلیک کنید.




روایتی تازه از ناصر ملک‌مطیعی⇐تمام پلانهایم در «قیصر» با یک برداشت گرفته شد حتی پلان بیمارستان!

سینماروزان: ناصر ملک‌مطیعی از معدود بازماندگان مطرح سینمای پیش از انقلاب است که هرگاه و به هر مناسبتی به عنوان گنجینه ای از خاطرات آن روزگار طرف پرسش قرار می‌گیرد.

به گزارش سینماروزان ناصر ملک‌مطیعی به تازگی و به بهانه مرور کارنامه مازیار پرتو فیلمبردار شاخص ایرانی خاطراتی را از «قیصر» در گفتگو با «شرق» بیان کرده است.

ناصر ملک‌مطیعی با اشاره به روند فیلمبرداری «قیصر» به مدیریت مازیار پرتو بیان داشت: معمولا بسياري از صحنه‌هايي که من بازي مي‌کردم در يک برداشت گرفته مي‌شد؛ مثلا پلان راهرو بيمارستان که با پيشبند وارد مي‌شوم، يک برداشت بود و من اصلا فکر نمي‌کردم اين پلان آن‌قدر در خاطر مردم ماندگار شود.

ملک‌مطیعی ادامه داد: معمولا در فيلم‌هايي که کمي تم کمدي داشت گاهي از شدت خنده، برداشت‌ها تکرار مي‌شد. البته در «قيصر» هم صحنه سرکه‌فروشي و برادران آب منگل دوبار تکرار شد. حتي صحنه‌هايي مثل ديالوگي که در اين فيلم بداهه گفتم؛ «قيصر کجايي که داداشتو کشتن» هم يک‌باره به ذهنم رسيد و در همان برداشت گرفته شد. در فيلم‌هايي که با نظام فاطمي کار مي‌کردم، به دليل اينکه معمولا ديالوگ‌ها را يک‌تيک ادا مي‌کردم، مي‌خواست که در برخي صحنه‌ها بداهه ديالوگ بگويم و معمولا صحنه قطع نمي‌شد.

این بازیگر خاطرنشان ساخت: آن زمان با يک دوربين کار مي‌کردم و کارکردن با همين يک دوربين هم دشواري‌هاي خاص خودش را داشت و با وجود همه محدوديت‌ها، گاهي فيلم‌برداران تکنيک‌هاي خوبي پياده مي‌کردند که مازيار پرتو جزء اين دسته از فيلم‌برداران بود.




تراکم اکران پاییزی صدای منتقد نزدیک به کیمیایی را هم درآورد⇐بی‌عدالتی و عدم توازن کار همه را دشوار کرده!!+گلایه‌ این منتقد از تهیه‌کننده «قاتل اهلی» بخاطر حذف صدای پولاد با یک گاف در قلب نام کاراکتر!⇔پرسش: آیا این منتقد در باب مجوز خوانندگی آقازاده کیمیایی از سازمان سینمایی یا معاونت هنری استعلام کرده؟

سینماروزان: باز کردن ورودی اکران در نیمه دو سال و روی پرده فرستادن تعداد بالای فیلم که بسیاری از سینماگران آن را عاملی بر فیلم‌سوزی دانسته اند موجب شده در هفته های اخیر شورای صنفی نمایش آماج انتقادات درباره عدم مدیریت صحیح اکران قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان انتقادات به شورای صنفی نماش که از رسانه‌های مستقل آغاز شد، رفته رفته به جایی رسید که رسانه ملی هم مجبور شده به آن ورود کند و حالا رسانه های سیاسی هم مجبور به همراهی با آن شده اند.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی به قلم جواد طوسی که او را اغلب به عنوان منتقدی حامی مسعود کیمیایی دیده ایم اکران «قاتل اهلی» تازه ترین فیلم کیمیایی در شلوغی پاییزی را مجالی کرده برای انتقاد و توصیف اوضاع حاکم بر اکران با واژگان «بی عدالتی» و «عدم توازن».

طوسی البته به مانند همیشه از بهانه شلوغی اکران آغاز کرده و در میانه نقبی زده به فیلم محبوبش کیمیایی و گلایه از اینکه چرا تهیه کننده «قاتل اهلی» در تیزرهای فیلم به جای صدای کیمیایی از صدای امیرعباس گلاب استفاده کرده است! آیا این منتقد درباره مجوز آوازخوانی پولاد از معاونت هنری ارشاد یا سازمان سینمایی استعلام کرده؟

عجیب است طوسی که همواره جزو معتمدان کیمیایی بوده در جایی از یادداشت خود پولاد را ایفاگر کاراکتر «سیاوش» فیلم «قاتل اهلی» دانسته در حالی که «سیاوش» را امیر جدیدی ایفا کرده و آقازاده کیمیایی ایفاگر کاراکتر «بهمن» بوده!!!

متن یادداشت طوسی را بخوانید:

عدالت برای قاتل اهلی

بحث شیرین و درعین‌حال تلخ «عدالت»، همچنان در این ملک، سوژه‌های داغ خودش را در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… دارد. اگر در بخش اقتصادی و طبقه‌بندی اجتماعی هنوز از این حیث بعد از ٣٩ سال اندر خم یک کوچه‌ایم، در گستره فرهنگ و هنر نیز نتوانسته‌ایم عدالت را به درستی اعمال و اجرا کنیم. جدا از بی‌کاری تعداد بی‌شماری از عوامل و دست‌اندرکاران حرفه‌ای و حاشیه‌ای و سیاهی‌لشكر سینما، موضوع مبتلا‌به این‌روزها تراکم آشکار اکران پاييزي است. در شرایطی که در اکران نوروزی امسال بیش از شش فیلم در گروه‌های سینمایی اکران نشد، درحال‌حاضر بیش از ٢٠ فیلم به طور هم‌زمان روی پرده سینماهاست. این بی‌عدالتی و عدم توازن باعث می‌شود که فیلم‌ها (به‌ویژه آثار قابل بحثی که می‌توانند در یک شرایط طبیعی مخاطبان بیشتری داشته باشند)، به‌خوبی دیده نشوند.

گویا قرار است «قاتل اهلی» آخرین ساخته مسعود کیمیایی بعد از آن همه حرف و حدیث و اختلاف و کشمکش میان کارگردان و تهیه‌کننده و موضع‌گیری‌های بازیگر اصلی‌اش (پرویز پرستویی) و پولاد کیميایی، آخر این هفته اکران شود. خب، در این ترافیک سنگین فعلی اکران، آیا این فیلم با توجه به سابقه و اعتبار کارگردان کهنه‌کارش و استفاده از عوامل حرفه‌ای و چند بازیگر مطرح و شناخته‌شده به فروش چشمگیری دست می‌یابد، یا سر «قاتل اهلی» در این مسلخ بریده خواهد شد؟

از سوی دیگر، با پخش کلیپی در فضای مجازی و تلگرام که در آن صدای پولاد کیمیایی (خواننده تصنیف‌های فیلم قاتل اهلی) تغییر یافته و از صدای خواننده جوانی به‌نام گلاب استفاده شده است، اختلافات میان منصور لشکری‌قوچانی، مسعود کیمیایي و پولاد کیمیایی وارد فاز جدیدی شده است. در شرایطی که نسخه پروانه‌نمایش‌گرفته فیلم با صدای پولاد کیمیایی (بازیگر نقش سیاوش) بوده است، چنین استنباط می‌شود که در شکل قانونی و عرفی تهیه‌کننده این اختیار عمل را ندارد تا به میل خود و بدون اطلاع و موافقت کارگردان و خواننده موردنظر صدای اصلی استفاده‌شده در فیلم را (حتی با تشخیص صدای خوب خواننده و برای یك كلیپ تیزر) عوض كند و مقررات قانون حمایت از حقوق مؤلفین و مصنفین مصوب ١١/١٠/١٣٤٨ نیز تكلیف را در مورد خالق اثر روشن و مجازات‌های معینی را پیش‌بینی كرده است.

بعد از آن همه جاروجنجال كه یك نمونه‌اش را در جلسه پرسش و پاسخ فیلم در برج میلاد در جشنواره فیلم فجر سال قبل شاهد بودیم، به نظر می‌رسد یك طرف ماجرا، ‌یعنی تهیه‌كننده، همچنان سرش درد می‌كند برای دردسر و تمایل ندارد كه «قاتل اهلی» در جوی بدون هیاهو به نمایش درآید و عیار واقعی‌‌اش سنجیده شود. به جرئت می‌توان گفت هیچ فیلم دیگر مسعود كیمیایی تا این حد در معرض بحران و تنش نبوده است.




حذف صدای پولاد کیمیایی از تیزر «قاتل اهلی»⇐خواننده «ستایش» جای آقازاده کیمیایی را گرفت+فیلم

سینماروزان: همان طور که پیش بینی می شد مخالفت دفتر موسیقی ارشاد با آوازخوانی پولاد کیمیایی(اینجا را بخوانید) باعث تغییر صدای تیزرهای «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی شد.

«قاتل اهلی» بناست از سوم آبان ماه در گروه آزادی اکران شود و نخستین تیزر فیلم درحالی منتشر شده که به جای صدای پولاد این صدای امیرعباس گلاب خواننده جوان است که جایگزین شده.

امیرعباس گلاب از جمله شاگردان محمد نوری است که پیش از این بخاطر اجرای قطعاتی برای سریال «ستایش» در کانون توجه قرار گرفت.

برای دیدن تیزر «قاتل اهلی» اینجا را ببینید.

پولاد کیمیایی در فیلم پدر، نقش یک خواننده را ایفا کرده ولی صدای نامتناسبش یکی از پاشنه آشیلهای نسخه جشنواره «قاتل اهلی» بود و به نظر میرسد با تغییر صدا در نسخه اکران با اثر شسته رفته تری روبرو باشیم؛ البته اگر صدای پولاد در نسخه نهایی هم به مانند تیزر جایگزین شده باشد.

«قاتل اهلی» به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی و بازی پرویز پرستویی، امیر جدیدی، پرویز پورحسینی، پگاه آهنگرانی و پولاد کیمیایی روایتی دارد از پشت پرده فسادهای اقتصادی کلانی که در سالهای اخیر مدام درباره شان شنیده ایم.