1

درحالی که پیشتر و در زمان رییس معزول سینما به اکران در هنروتجربه رضایت داده بود⇐حالا کیانوش عیاری با انتقاد از هنروتجربه می‌گوید: «خانه پدری» را در هنروتجربه اکران نمی‌کنم!

سینماروزان: یادمان نمیرود که در همان ماههای ابتدایی راه اندازی گروه متصل به بیت المال هنروتجربه در روزگار رییس معزول سینمای ایران فیلم توقیفی «خانه پدری»کیانوش عیاری از جمله آثاری بود که پروانه اکران در این گروه را گرفت و با رضایت تولیدکنندگان در این گروه روی پرده رفت و چند ساعتی هم روی پرده بود اما مجددا توقیف شد!!

به تازگی ابراهیم داروغه زاده معاون نظارت سینما از بلامانع بودن اکران این فیلم در هنروتجربه حرف زده ولی حالا کیانوش عیاری با اشاره به اصلی ترین مشکل پیش روی این گروه دولتی که نداشتن سالن است از مخالفت با اکران فیلمش در این گروه سخن گفت. عیاری به «مهر» اظهار داشت: من این فیلم را در گروه «هنروتجربه» اکران نمی‌کنم زیرا معتقدم «خانه پدری» باید فراگیر دیده شود و برایم معنی ندارد که فقط در تهران و برخی شهرستان‌ها آن هم در سالن‌ها و سانس‌های محدود روی پرده برود.

وی با تاکید بر اینکه مردم در همه جای کشور باید امکان برابری برای تماشای فیلم های داشته باشند، بیان کرد: چرا باید مردم دیگر شهرستان‌های فاقد گروه «هنروتجربه» در قرنطینه فرض شوند و امکان تماشای تعدادی از فیلم‌ها را که در این گروه به اکران می‌رسند از دست بدهند.

عیاری با اشاره به مذاکرات پیشین خود با مسئولان سینمایی که آنها خواستار حذف یک صحنه را داشتند، خبر داد: اعلام کرده‌اند اگر صحنه مربوط به قتل در زیرزمین از فیلم حذف شود،‌ می‌توانیم آن را در سرگروه سینمایی اکران کنیم و اگر حذف نشود، محدود به گروه «هنروتجربه» خواهد شد.

کارگردان «خانه پدری» در پاسخ به اینکه اگر برای اکران در سرگروه برای فیلم شرط سنی درنظر گرفته شود، آیا با آن موافقت خواهد کرد یا خیر هم گفت: حتما با این شرط موافقت خواهم کرد چراکه یک روند حرفه‌ای است که در سینمای جهان هم مرسوم است. ضمنا به تبلیغ فیلم هم کمک خواهد کرد.




دو نتیجه حاصل از کشف حجاب بازیگر زن ایرانی مهاجر به GEM در سریالی محصول سازمان ارزشی⇐آقای عیاری! خوشحال باش که با پلتیک(!) سازمان ارزشی، «کاناپه» هم روی آنتن خواهد رفت/خانمها نیکی کریمی، مهتاب کرامتی و دیگر بانوان بازیگر ایران! از حالا به بعد خواهید توانست پرسوناژ ارامنه را «سر باز» ایفا کنید!

سینماروزان: حضور یکی از بازیگران جم در سریال تلویزیونی «پایتخت5» بدون حجاب و با موهای باز آن هم در برابر انبوه بازیگران مرد روبرو و بغل دستش در کنار بازخوردهای فراوان در فضای مجازی مصداقی دیگر بود از نقطه نظر سینماروزان پیرامون مواجهه مدام با تولید نقیض توسط پدیده‌های مختلف در گذر از میانه دهه نود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان رسانه ملی همان رسانه ایست که پخش تیزرهای فیلمی مثل «سه بیگانه» را به بهانه سفر کارگردانش به جم ممنوع کرد اما حالا فصل پنجم «پایتخت» با سرمایه سازمان هنری-رسانه ای اوج در حالی روی آنتن رفته که یک بازیگر جم با موهای باز در آن ظاهر شده است!!!

کودکانه آنجاست که برای توجیه این حضور در متن سریال بر ارمنی بودن پرسوناژ در قصه  تأکید شده  آن هم به ساده ترین شکل که بازیگر مسلمان بی‌حجاب بی‌مقدمه در میان دیالوگهایش می‌گوید که من از ارامنه هستم!  همین است که می‌تواند دستورکاری جدید را به ذهن متبادر کند و آن هم اینکه طبق فتوای مفتیان اوج(؟!) به صرف بازی در نقش اقلیت، بازیگر مسلمان هم می‌تواند بی‌حجاب باشد؛ دستورکاری که میتوان منتج از آن به این پرسشها رسید؛

–آیا دیگر بانوان بازیگری ایران از نیکی کریمی تا مهتاب کرامتی هم خواهند توانست پرسوناژ زنان ارمنی را در سریالهای تلویزیونی با موهای باز ایفا کنند؟

–آیا حالا کیانوش عیاری که فیلم آخرش «کاناپه» به دلیل سر باز بودن بانوان در نماهای داخلی دچار توقیف شده می‌تواند امیدوار باشد که با تغییری مختصر در فیلم و معرفی خانواده محوری به عنوان خانواده ارمنی، فیلمش توسط رسانه ملی روی آنتن برود؟؟

این پرسشها شاید در ابتدا قدری خنده دار به نظر برسد اما نتیجه منطقی کشف حجاب بازیگری ایرانی روی آنتن به بهانه ارمنی بودن جز این نیست؟

بماند که باز امثال عیاری زنان را در نماهای داخلی با حضور محارم سر باز نشان داده بودند و حالا سریالی محصول یک سازمان ارزشی پرمدعا، زن ایرانی را در نمای خارجی و داخل یک رستوران و با انبوهی نامحرم سر باز نشان داده است!




مهران رجبی ایفاگر کاراکتر مهیب فیلم اظهار داشت⇐عیاری راضی نیست «خانه پدری» در هنروتجربه اکران شود!/میزان خشونت «خانه پدری» بالاست/فکر می‌کنم سخنان عیاری درباره نشان ندادن زنان محجبه در نماهای داخلی، شوخی باشد!!

سینماروزان: «خانه پدری»کیانوش عیاری از جمله آثار تعیین تکلیف شده در کمیته بازبینی آثار توقیفی است که بنا شده در گروه هنروتجربه روی پرده برود.

به گزارش سینماروزان مهران رجبی که در «خانه پدری» کاراکتر پدری قسی‌القلب را ایفا کرده که قتل دخترش وجه تراژیک درام را شکل میدهد به تازگی در اکران مردمی «ثبت…» درباره بی علاقگی کیانوش عیاری به اکران «خانه پدری» در هنروتجربه سخن گفت.

مهران رجبی با اشاره به نارضایتی عیاری از اکران محدود فیلمش به «فیلم‌پرس» گفت: كيانوش عياري راضي نيست فيلم در گروه هنر و تجربه اكران شود!

وی درباره نظر خودش پیرامون «خانه پدری» اظهار داشت: من معتقدم ميزان خشونت فيلم «خانه پدري» بالاست و ميتوانست كمتر از اين باشد و اين موضوع را به کیانوش عياري هم گفته ام اما در نهایت کارگردان است که باید برای فیلمش تصمیم بگیرد.

رجبي که در سریال تازه عیاری با نام «87متر» هم ایفای نقش داشته درباره این ادعای عیاری بعد از توقیف «کاناپه» بخاطر پوستیژبه‌سر بودن بانوان در نماهای داخلی که دیگر زنان را در نماهای داخلی محجبه نشان نمیدهد و تأثیر این ادعا بر نماهای داخلی «87متر» گفت: به زودي تصوير برداري در لوكيشن هاي داخلي سريال «87متر» آغاز مي شود و فكر مي كنم عياري اين حرف را به شوخي گفته است!




مخالفت کیانوش عیاری با اکران «خانه پدری» در هنروتجربه

سینماروزان: «خانه پدری» از جمله آثار بررسی شده در کمیته بازبینی فیلمهای بلاتکلیف، توانست با شرط درجه بندی سنی، بدون ممیزی مجوز اکران محدود در هنروتجربه را دریافت کند.

به گزارش سینماروزان ساختار حاکم بر گروه کاملا دولتی هنروتجربه که به جای کیفیت اکران به فکر بالا بردن کمیت با حجمی انبوه از فیلمهاست موجب شده کیانوش عیاری به «شرق» از مخالفت خود با اکران «خانه پدری» در این گروه بگوید.

کیانوش عیاری با اشاره به تجربه تلخ اکران محدود «خانه پدری» در هنروتجربه در روزگار رییس معزول سینما بیان داشت: «خانه پدري» يک بار در سال ٩٣ در گروه سينمايي هنر و تجربه و به مدت دو روز نمايش داده شد، اين اتفاق گواه بر اين است که نمايش اين فيلم در گروه هنر و تجربه درست نيست. اين گروه سينمايي چهار سينما دارد که در سال ٩٣ دو سينماي آن نيز متعلق به حوزه هنري بود و حوزه اعلام کرد سينماهايش را در اختيار اين فيلم نخواهد گذاشت. فيلم در سينما کوروش نمايش داده شده و در١٠ سانس در دو روز در سالن ٣٥٥نفره نمايش داده شد.

عیاری با تأکید بر مخالفتش مبنی بر اکران «خانه پدری» در هنروتجربه ادامه داد: آن زمان دلواپسان تهديد کردند اگر بعد از دو روز اکران، يعني پنجشنبه و جمعه، فيلم شنبه از اکران برداشته نشود، وزير را استيضاح خواهيم کرد و ايشان دستور دادند فيلم از اکران برداشته شود. بنابراين با توجه به تجربه يک بار نمايش فيلم در اين گروه سينمايي، نمايش اين فيلم به اين شکل درست نيست.

این کارگردان افزود: احتمالا حوزه باز هم سينماهاي خودش را در اختيار فيلم قرار نخواهد داد، بار ديگر فيلم در سينماهاي محدودي اکران خواهد شد و باز هم با تهديد فيلم از پرده پايين کشيده مي‌شود. بعد هم مسئولان مي‌گويند از شر اين فيلم خلاص شديم، آن را اکران کرديم اما شرايط برايش فراهم نبود و از نظر ما فيلم آزاد شد.

کیانوش عیاری خاطرنشان ساخت: نمي‌دانم تعداد فيلم‌هاي توقيفي چند تا است مثلا اگر ١٥ تا است مي‌گويند با اکران خانه پدري شد ١٤ فيلم توقيفي و به اين شکل صورت‌مسئله پاک مي‌شود. حتي در جلسه‌اي که پيش از اين مبني‌بر اکران فيلم داشتيم، موضوع شرط سني براي اکران فيلم مطرح شد که پذيرفتم. اگرچه پذيرفتم اما به‌نظرم کار عجيبي است. چرا بايد شرط سني گذاشته شود؟ چه کسي مي‌تواند اين موضوع را کنترل کند؟ و خودشان خوب مي‌دانند گذاشتن شرط سني تبديل به يک عنصر تبليغي مي‌شود.




معاون نظارت: «خانه پدری» با درجه‌بندی سنی در هنروتجربه اکران میشود⇔کیانوش عیاری: بی‌خبرم

سینماروزان: بالاخره و بعد از هفت سال که از تولید می گذرد و مدتها توقیف و یک اکران نصفه و نیمه در هنروتجربه در دولت یازدهم، مجددا تصمیم بر آن شد که «خانه پدری»کیانوش عیاری در گروه هنروتجربه و البته با درجه بندی سنی روی پرده برود.

ابراهیم داروغه‌زاده معاون نظارت سازمان سینمایی با اعلام این خبر گفت: فیلم سینمایی «خانه پدری» که جزو 5 فیلم رفع توقیف شده است، در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران خواهد شد و به دلیل وجود صحنه‌‌ای خشن، فیلم در اکران محدودیت سنی خواهد داشت.

هرچند درجه بندی سنی موضوع تازه ای در سینمای ایران نیست و همین حالا کمدی «پا تو کفش من نکن»حسین فرحبخش، «پریناز»بهرام بهرامیان و «تابستان داغ» ابراهمی ایرجزاد را با درجه بندی سنی روی پرده داریم اما اینکه عیاری بالاخره رضایت داده فیلمش با درجه بندی روی پرده برود حائز اهمیت است.

البته واکنش عیاری به خبر اکران با درجه بندی کاملا دوپهلو بوده چون او هیچ موضعی نسبت به خبر نگرفته و صرفا گفت: از چگونگی اکران «خانه پدری» هیچ اطلاعی ندارم و از همه چیز بی خبرم.

این واکنش دوپهلو میتواند نمایانگر رضایت تلویحی عیاری باشد بخصوص که او پیشتر مدام به اکران بدون ممیزی «خانه پدری» و لزوم وجود سکانس قتل دختر توسط پدر در این فیلم تأکید داشت و اکنون با اکران به صورت محدود در هنروتجربه و با درجه بندی، خواسته او هم محقق شده است.




کیانوش عیاری در گفتگویی تازه اظهار داشت⇐{در جریان مشکلات «خانه پدری» و «کاناپه»} خانه سینما هیچ حمایتی از من نکرد/سالهای زیادی را به‌خاطر مسائل بی‌ارزش و درگیری در صنف از دست دادم/مدیران وقت سینمایی{فخرالدین انوار؟} «آبادانیها» را از جشنواره کن بازگرداندند و با این کار سرنوشت من از یمین به یسار رفت/ای کاش پیشنهاد فرانسویان را می‌پذیرفتم و به‌جای «دو نیمه سیب» با سرمایه دولت فرانسه فیلم می‌ساختم!!!/وقتی فرح پهلوی و شمس را در سال ۵۳ با حجاب تصویر کردم دیدم این یک دروغ خیلی جدی و دامنه‌دار است!/بعد از «کاناپه» دیگر هیچ زنی را در خلوت با روسری نشان نخواهم داد

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردان ایرانی در سالهای اخیر به خاطر توقیف دو فیلم «خانه پدری» و «کاناپه» در کانون توجه قرار گرفته است که در این بین گویا مشکل فیلم اول حل شده اما درباره «کاناپه» همچنان مشکلات باقیست.

به گزارش سینماروزان عیاری درحالی بناست در جشن خانه سینما مورد تجلیل قرار گیرد که در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود با «ایسنا» کوشیده به صراحت برخی رفتارها و تصمیمات گذشته خود را نقد کند. عیاری به جایی رسیده که دیگر ابایی ندارد از اینکه بگوید اگر در انتهای دهه 60 خورشیدی پیشنهاد دولت فرانسه برای فیلمسازی را می پذیرفت شاید اوضاعش بهتر از این بود!!!

کیانوش عیاری در جایی از گفتگو هم مدعی شده دیگر در هیچ کدام از فیلمهایش زنان را در خلوت با روسری نشان نخواهد داد آن هم در حالی که اخیرا درگیر تولید سریال «87متر» برای تلویزیون شده است!!! آیا هیچ کدام از لوکیشنهای این سریال داخلی نیستند؟

عیاری درباره حس و حالی که الان به سینما دارد، بیان کرد: آدمی که دل شکسته و خسته باشد چه می تواند بگوید؟! چه حسی می تواند داشته باشد؟ ازسال ۶۳ که اولین فیلم‌ام را ساختم و حتی دو سال قبل از آن هم که یک فیلم بلند برای تلویزیون ساخته بودم تا الان، همه کارهایم یا توقیف شده یا به نحوی اذیت و آزار شده‌اند. از این رو نمی‌دانم واقعا احساسم چگونه است چون در این سال‌ها آب خوش از گلوی من پایین نرفته است که بخواهم چیزی را در عرصه حرفه‌ای خودم دوست داشته باشم یا برایم لذت بخش باشد. الان اصلا چیزی برای من نمانده که لذت بخش باشد.

وی سپس با اشاره به برخی فیلم هایش ادامه داد: سال ۱۳۶۳ که فیلم «تنوره دیو» را ساختم فقط و فقط کارشکنی دیدم، البته هر از گاهی مسئولی هم بوده که با مسائل من با حسن ‌نیت برخورد ‌کرده، نه با من بلکه با  دیگر فیلمسازان ولی من چون همیشه سکوت می‌کردم و غر نمی زدم و مسائلم را رسانه‌ای نمی‌کردم، شاید کمتر در معرض مخالفت‌ها قرار گرفته باشم.

عیاری گفت: آن زمان «تنوره دیو» برای فستیوال دهلی انتخاب شد و این فستیوال در آن موقع یکی از پنج  جشنواره الف دنیا بود؛ جشنواره ای که جانشین جشنواره جهانی تهران پس از انقلاب شده بود و بعدها از دهلی به قاهره منتقل شد. در آن مقطع فیلم مرا به بهانه اینکه باید زیرنویس شود به هلند فرستادند و در نهایت دیر رسید و هیچ اتفاقی هم برایش نیفتاد و شرایط به گونه‌ای پیش رفت که کاملاً معلوم بود خیلی علاقه‌ای وجود نداشته این فیلم به جشنواره برود، آن هم نه به خاطر اینکه «تنوره دیو» مسئله داشت، بلکه به نظر می‌آمد با خود من مسئله دارند و طبیعی است که تولیدی‌های من نیز تحت تأثیر نگاهی قرار گرفت که نسبت به من وجود داشت.

وی افزود:  بعد از آن نوبت به «شبح کژدم» رسید و بعد فیلم «آن سوی آتش» که دو سالِ تمام، نمایش داده نمی شد و ممنوع‌الخروج بود، چون آقایانی مسئول امور بین الملل تلویزیون در آن زمان بودند که می‌گفتند اگر این فیلم از کشور خارج شود یکسری روزنامه های خارجی از آن مشتی آهنین و محکم علیه ایران درست می کنند و به سود ایران نیست که این فیلم به خارج از کشور برود و به این بهانه فیلم  دو سال توقیف شد، در حالی که تردید ندارم آن دو نفر مسئول وقت در سال ۶۶ واقعا نگران آنچه می گفتند نبودند، بلکه به نگاه‌های شخصی چنان پوششی می‌دادند که کارشان موجه شود. بعد از آن نوبت به فیلم «آبادانی‌ها» رسید که به عنوان اولین فیلم سینمایی ایران به جشنواره کن دعوت شد ولی از حضورش در این جشنواره جلوگیری شد در حالی که شنید آن سال شانس‌های برای موفقیت این فیلم وجود داشت.

او با اشاره به مدیران وقت سینمایی که فیلم را از جشنواره کن برگرداندند، بیان کرد: با این کار بدون هیچ تردیدی سرنوشت من از یمین به یسار رفت، چون مگر می‌شود فیلمی به چنین جشنواره‌ای راه یابد و حتی یک نمایش معمولی داشته باشد اما در سرنوشت یک جوان بی تأثیر باشد؟ درحالی که کسانی که مانع از حضور این فیلم در جشنواره کن شدند اهمیتی برایشان نداشت که بر سر سازنده جوان این فیلم چه می آید یا مثلا این اتفاق چه تاثیر مثبتی می‌توانست بر شکل گیری سینمای نوین پس از انقلاب داشته باشد.

عیاری با مرور بیشتر فیلم‌هایش که به مشکل برخورده بودند، به «خانه پدری» رسید و گفت: درباره این فیلم هم انگار باز نظر شخصی بر هر چیزی اولی است، چون این فیلم کوچکترین مسئله‌ای نداشته که هفت سال است در توقیف به سر می‌برد و اصلا چرا باید این اتفاق بیفتد؟ جز ترس، تنگ نظری و سوء تفاهم چه چیزی باعث این اتفاق شده است؟ درباره «کاناپه» هم بهتر است صحبت نکنم چون انتظاری ندارم؛ همان‌طور که به همه بازیگرانی که می خواستند موهایشان را برای بازی در فیلم کوتاه کنند گفتم فکر نکنید این فیلم شما را به عرش می‌برد، چرا که کاناپه توقیف می شود.

او اظهار کرد: من انتظاری نداشتم که این فیلم به آسانی امکانی برای عرضه پیدا کند ولی انتظار دارم نگاهی مسلط بر اوضاع،  تشخیص دهد که اتفاقا نمایش فیلم «کاناپه» می‌تواند یک مقدار به تلاطم‌های دم افزون جامعه در جهت آرام‌تر شدن آن حداقل در یک وجه، کمک کند.

وی با اشاره به سختی‌هایی که پس از توقیف «خانه پدری» کشیده است، افزود: شش سال طول کشید تا پس از «خانه پدری» دوباره بتوانم فیلم بسازم و باز هم می‌سازم، اما بعد از «کاناپه» دیگر هیچ نقش زنی را در خلوت یا در حضور محارمش با روسری نشان نخواهم داد، یعنی اصلاً به سمت گرفتن چنین صحنه هایی نمی‌روم، همه یا در مکان عمومی خواهند بود یا حذف می‌شوند.

عیاری در پاسخ به اینکه با این اوصاف آیا به اکران فیلم «کاناپه» امیدی دارد با بیان اینکه صد در صد امیدوار است، به انگیزه هایی که باعث ساخت این فیلم شدند اشاره و اظهار کرد: همیشه از اینکه زن را در خلوت خودش با حجاب نشان دهم خجالت می‌کشیدم وخجالت می‌کشم. هنگام ساخت سریال «روزگار قریب» هم همین حس را داشتم و وقتی فرح پهلوی و شمس را در سال ۵۳ با حجاب تصویر کردم دیدم این یک دروغ خیلی جدی و دامنه‌دار است، چون سینمای مدعی واقع‌گرایانه ایران در قدم اول واقعیت را تحرف می‌کند، به همین دلایل بود که در «کاناپه» آنچه را به آن اعتقاد داشتم اجرا کردم.

او درباره اینکه با ساخت این فیلم به نوعی پیشرو شده است، تاکید کرد:‌ هیچ کدام از این کارها را برای پیشرو یا متفاوت بودن انجام نداده و نمی‌دهم، بلکه به طور غریزی در بهترین شکل ممکن کار می‌کنم و حتی یک حرکت جلوتر را نیز پیش‌بینی نمی‌کنم که عاقبتش چه می شود. اصلا به نظرم خجالت آور است که تصور کنم نسبت به جامعه خودم تعهداتی دارم که باید آن را قالب فیلم اجرا کنم، این شرم آور است که احساس مسئولیت کنم  چون باید احساس مسئولیت درون انسان جوشیده شود و آن وقت است که کار اصولی تر می شود.

او درباره کتابی که حاوی گفتگوی خیالی وی با جلال مقدم است توضیح داد: یک زمان خانم نوشابه امیری ـ سردبیر مجله گزارش فیلم ـ با آگاهی از علاقه من به جلال مقدم پیشنهاد داد که مصاحبه ای با او داشته باشم و اشاره اش هم به مصاحبه تروفو و هیچکاک بود اما گرفتاری‌های من مانع شد که مصاحبه را به وقت خودش انجام دهم تا این که آن حادثه اتفاق افتاد و ایشان درگذشت و این اندوه برای من باقی ماند که چرا چنین فرصتی را از دست دادم، به همین دلیل مصاحبه خیالی را با روح جلال مقدم داشتم که در حد یک کتاب شد.

وی گفت: البته در این کار پیش از آنکه مصاحبه با جلال مقدم داشته باشم به چشم انداز و باوری پرداخته ام که جلال مقدم در سینما داشت و من آن را دوست می داشتم، چون معتقدم جلال مقدم یکی از بنیانگذاران نوعی سینمای رها و تاحدودی دلخوش بود که در عین داشتن تلخی ها، یک نمونه خوب برای سینمای مشابه خود در غرب محسوب می شود.

او گفت: بزرگترین حسرت من این است که سال های زیادی را به خاطر مسائل بی ارزش از دست دادم. مثلا در انجمن تهیه کنندگان سینما عضو بودم و رئیس آنجا شدم، آن هم جایی که عباس شباویزها یا میثاقی ها حضور داشتند و نمی دانم آدمی که هنوز هم فیلمساز آماتور است چرا باید رئیس انجمن تهیه کنندگان سینمای ایران شود؟ درواقع اینها دورانی بود که به نظرم به بطالت گذشت و حتی به نظرم بصیرتی را که به خاطر حضور در این مجامع داشتم ارزشی ندارد درحالی که می توانستم فیلم بسازم.

وی خاطرنشان کرد: البته حسرت نمی خورم که ای کاش نوع فیلمسازی دیگری را در پیش گرفته بودم ولی ای کاش اولین دعوتی را که از یک فیلمساز ایرانی برای کار داشتم دنبال می‌کردم.  این دعوت زمانی که در سال ۶۸ از کن به پاریس بر می گشتیم از سوی انجمنی فرانسوی به من پیشنهاد شد تا با سرمایه گذاری دولت فرانسه یک فیلم سینمایی بسازم اما فقط یک قول پیش‌پاافتاده به نماینده ای از “آراز فیلم ارومیه” برای ساخت «دو نیمه سیب» باعث شد این کار را نکنم و این اشتباه به همین راحتی سرنوشت خودم و حتا بُعدی از سینمای ایران را تحت تأثیر قرار داد.

کیانوش عیاری در پاسخ به اینکه آیا اشاره اش به فعالیت های صنفی به دلسرد بودن از صنف ارتباط دارد و آیا اصلا در طول این سالها بویژه با توقیف فیلم هایش حمایتی از سوی خانه سینما شامل حالش شده است؟ گفت: هیچ حمایتی که از من نشده اما حرفم به معنای مشکل داشتن با فعالیت صنفی نیست. بلکه معتقدم اکر آن هایی که مشوقم بودند اهمیتی به سرنوشتم می دادند می‌گفتند کیانوش وارد این عرصه (فعالیت صنفی) نشو و فیلم بساز که این بیشتر برای سینمای ایران اهمیت دارد؛ بویژه با این مافیابازی های سخیف به همین دلیل حالا فکر می کنم اگر یک فیلم بیشتر می‌ساختم تاثیر بیشتری بر شکل گیری این سینما می توانستم داشته باشم.

او در آخر درباره ساخت فیلمی جدید با اشاره به اینکه هنوز خبری از نمایش فیلم «خانه پدری» ندارد افزود: فعلا در اولین قدم انتظار دارم «خانه پدری» اکران شود تا ببینم  گشایش اتفاق افتاده و بعد به واسطه آن قدم بعدی را بردارم. «خانه پدری» در سال ۸۹ ساخته شد و می توانست در سال ۹۰ اکران شود، آن وقت من هم روحیه داشتم تا بیشتر و بهتر کار کنم، اما تنگناهای «خانه پدری» باعث شد در ارتباط با ساخت فیلم بعدی هم به مشکل بخورم.




کیانوش عیاری که در زمان رییس معزول سینما به اکران کاملا محدود «خانه پدری» با درجه‌بندی سنی رضایت داده بود حالا می‌گوید⇐با اعمال محدودیت سنی موافق نیستم!

سینماروزان: زمانی که محمد حیدری در نشست خبری جشنواره سی و سوم فیلم فجر درباره یکی از فیلمهای پشت خط اکران مانده به شوخی لفظ «معضل» را به کار برد خیلیها به او خرده گرفتند اما واقعیت آنجاست که بعد از پشت سر گذاشتن یک دولت اعتدال و ورود به دومین دولت اعتدال همچنان مدیران فرهنگی معتدل(؟!) با چنین معضلاتی(؟) که البته یکی دو تا هم نیستند مواجهند.

به گزارش سینماروزان هرچند در آخرین روزهای دولت یازدهم کمیته ای برای بازبینی آثار بلاتکلیف تشکیل شد و نتیجه آن هم حل معضل چهار فیلم «خانه دختر»، «عصبانی نیستم»، «آشغالهای دوست داشتنی»، «پارادایس» و «خانه پدری» برای اکران عمومی است اما هنوز دولت دوازدهم آغاز به کار نکرده که کارگردان یکی از این فیلمها یعنی کیانوش عیاری گفته زیر بار شرط و شروط برای اکران این فیلم نمی رود.

«خانه پدری» به دلیل سکانس مهیب قتل دختر توسط پدر به پیشنهاد کمیته بازبینی باید با حذف سکانس یا درجه بندی سنی روی پرده برود اما عیاری که پیشتر و در زمان حضور حجت ایوبی در سازمان سینمایی به اکران نصفه و نیمه و یک روزه فیلمش با درجه بندی سنی 16+ به صورت محدود در هنروتجربه رضایت داده بود حالا میگوید موافق درجه بندی نیست.

عياري با اشاره به اینکه هیچ کدام از گفتگوهایش درباره «خانه پدری» به نتیجه نرسیده به «ایسکانیوز» گفته است: هيچ كدام از گفت‌وگوهايي كه براي نمايش اين فيلم انجام شده است نتيجه‌بخش نبوده و از من سوال شد كه آيا حاضر هستيد سكانس اول فيلم را از آن حذف كنيد يا مايليد كه فيلم را با اعمال محدوديت سني نمايش دهيد، كه موافق هيچ‌كدام نبودم.

عياري توقيف فيلم «خانه پدري» را به خاطر سكانس ابتدايي آن شبيه يك شوخي مي‌داند چرا كه معتقد است مشابه اين صحنه و حتي دردناك‌تر از آن بارها در تلويزيون نمايش داده شده و در سينماي ايران هم اين‌گونه صحنه‌ها كم نبوده‌اند. او درباره در نظر گرفتن شرط سني براي اكران اين فيلم هم نظر جالبي دارد: معتقدم محدوديت سني اصولا باعث ترغيب و تهييج بيشتر جوان‌ترها مي‌شود تا با هر كلكي وارد سالن شوند و در واقع انجام محدوديت سني بيشتر باعث افزايش مخاطب فيلم‌ها بوده است.

هرچند اين موضوعي است كه مي‌تواند به نفع فيلم عياري باشد اما اين كارگردان به وزارت ارشاد پيشنهاد مي‌دهد از اين تصميم صرف‌نظر كند: بهتر است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از اعمال محدوديت سني براي فيلم صرف نظر كند چون در سينماهاي ايران اين مورد كه اعمال نمي‌شود و سوال اين است كه آيا وقتي براي فيلمي محدوديت سني در نظر گرفته مي‌شود، شناسنامه شخص را كنترل مي‌كنند.




واکنش علی احمدزاده به اظهارات سیدضیاءالدین دری⇐دری اولین عضو شورای پروانه نمایش بود که مجوز «مادر قلب اتمی» را امضاء کرد/ایل‌بیگی پروانه نمایش را یک سال نگه داشت و به ما نداد!/چرا ایوبی سلیقه شخصی خود را در مورد «خانه پدری» لحاظ کرد؟/شاید دختر ایوبی کودکی سختی داشته که به‌خاطرش «خانه پدری» توقیف شده!؟

سینماروزان: به تازگی سید ضیاءالدین دری عضو سابق شورای پروانه نمایش مدعی شد سال ۹۲ مشکل «خانه پدری» حل شده بود ولی حجت الله ایوبی گفت: من فیلم را دیدم و دخترم حالش بد شد و به نظرم قابل پخش نیست!(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا علی احمدزاده کارگردان فیلم «مادر قلب اتمی» از جمله آثار مشکل دار این سالها، در واکنش به گفته های دری در گفتگو با “فیلمنت نیوز” از نقش مثبت این عضو سابق شورا در صدور مجوز “مادر قلب اتمی” گفته و طعنه ای زده به ایوبی در ماجرای “خانه پدری”.

احمدزاده درباره اعمال سلیقه شخصی افراد در سرنوشت آثار سینمایی گفت: «به طور کلی آنچه موجب اکران یا عدم اکران فیلمی می‌شود سلیقه شخصی افراد است. زیرا در روند صدور مجوزهای لازم برای تولید و اکران یک اثر سینمایی در حقیقت این افراد هستند که بنا به سلیقه شخصی و نوع تفکر و دیدگاه خود در مورد آثار تصمیم می‌گیرند.»

او در ادامه گفت: «به عنوان مثال آقای دری جزو معدود اعضای شورای پروانه نمایش بود که برای اکران فیلم «مادر قلب اتمی» خیلی تلاش کرد و اولین نفری بود که پروانه نمایش این فیلم را امضا کرد. اما مثلا آقای کاهانی از او گله‌مند است و می‌گوید که ضیاءالدین دری با اکران فیلمش مخالفت کرده و موجب توقیف آن شده است. این امر نشان می‌دهد که سلیقه اشخاص و اینکه هر یک از آنها فیلمی را بپسندد یا نپسندد تعیین‌کننده است.»

کارگردان «مادر قلب اتمی» ادامه داد: «مورد مشابه دیگر این که فیلم «مادر قلب اتمی» یک سال بود که پروانه نمایش گرفته بود اما آقای ایل‌بیگی پروانه نمایش این فیلم را نگه داشته بود و به ما نمی‌داد. از سوی دیگر مسئولین حوزه هنری فیلمی را که سه سال توقیف بوده و ما به سختی توانستیم برای آن مجوز اکران بگیریم، نمی‌پسندند و نمایش آن را در سینماهای حوزه هنری تحریم می‌کنند. پس از آن جمع اندکی از نمایندگان مجلس با امضای نامه‌ای چند خطی و بر اساس دیدگاه شخصی خودشان خواستار توقف اکران فیلم می‌شوند و بر همین اساس فیلم از چرخه اکران خارج می‌شود؛ بنابراین می‌بینیم که همه چیز بر اساس سلیقه شخصی افراد تعیین می‌شود.»

او اظهار کرد: «هیچ قانون و چارچوب مشخص و تدوین شده‌ای برای قابل ساخت و قابل اکران بودن یا نبودن آثار سینمایی وجود ندارد که بگویند بر اساس این ضوابط امکان دارد یا ندارد. در زمان اقدام فیلمساز برای تولید یک اثر اگر آنهایی که در مقام تصمیم‌گیری هستند از فیلمنامه خوششان بیاید مجوز ساختش را می‌دهند بعد کارگردان و جمع زیادی از عوامل با صرف هزینه‌های زیاد فیلم را می‌سازند، در زمان دریافت مجوز اکران کسانی که در جایگاه تصمیم‌گیری برای نمایش آثار هستند کار را نمی‌پسندند، تمام زحمات سازندگان فیلم به راحتی نادیده گرفته می‌شود.»

کارگردان فیلم توقیف شده “مهمونی کامی” ادامه داد: «اگر فیلمی مورد پسند اعضای شورای پروانه ساخت و اعضای شورای پروانه نمایش قرار بگیرد آنگاه باید نظر معاون نظارت و ارزشیابی یعنی کسی مثل آقای ایل‌بیگی را جلب کند، پس از آن آقای ایوبی و دخترش هم باید فیلم را بپسندند. اصلا چرا باید نظر دختر آقای ایوبی در اکران یک فیلم موثر باشد؟! شاید دختر ایشان نسبت به موضوع فیلم فوبیا یا بیماری روحی دارد. شاید کودکی سختی را گذرانده است. »

او افزود: «کیانوش عیاری سال‌ها در سینما زحمت کشیده حالا رییس سازمان سینمایی بر اساس حرف دخترش اثر یک فیلمساز پیشکسوت با سابقه با ۷۰ سال سن را غیر قابل اکران اعلام می‌کند. مجلس هم همینطور است، آنها همین جماعت سلفی گیران هستند و معلوم نیست نظرات شخصی‌شان از کجا می‌آید.»

احمدزاده در پایان بیان کرد: «فیلم من اکران شد ولی شاهد اتفاقات عجیبی بودم. هر کسی به خودش اجازه می‌دهد اظهار نظر کند. تعدادی از نمایندگان مجلس مدعی شدند که فیلم به ارامنه توهین کرده، از سوی دیگر حوزه هنری می‌گوید ارزش‌های خانواده زیر سوال رفته، عده‌ای دیگر معتقدند که به اسلام توهین شده! این گونه است که کیانوش عیاری با ۷۰ سال سن فیلم می‌سازد بعد دختر آقای ایوبی می‌گوید فیلم اکران نشود و فیلم از اکران باز مانده است.»




تازه‌ترین اظهارات حسین فرحبخش⇐ باید مجسمه سازنده «خانه پدری» را طلا گرفت و جلوی ارشاد نصب کرد!/تنها بخش خصوصی سینمای بعد از انقلاب هستیم اما همواره چوب لای چرخ ما گذاشته‌اند/نه وامی به ما تعلق گرفته و نه حمایتی از ما شده!/خودم هم نمیدانم «پا تو کفش من نکن» چرا درجه‌بندی شده/این کمدی را کودک زیر ۵ سال هم می‌تواند ببیند!

سینماروزان: ‌فیلم «پاتو تو کفش من نکن» به کارگردانی محمدحسین فرح‌بخش، به نویسندگی زهرا پیرهادی و تهیه‌کنندگی عبدالله علیخانی که هفته گذشته اکران آن شروع شده، ‌با درجه‌بندی ١٢+ توانست نظر شورای پروانه نمایش را برای اکران جلب کند. البته پیش از این عنوان شده بود که فیلم درجه‌بندی ١٨+ را دریافت کرده ولی بعد از مدتی به درجه بندی 12+ بسنده شد.


به گزارش سینماروزان حسین فرجبخش که «پا تو کفش من نکن» اولین فیلم کمدیست که کارگردانی کرده درباره درجه بندی آن به «شرق» گفت: واقعیت این است که از نظر من این فیلم را بچه زیر پنج سال هم می‌تواند ببیند، اما درنهایت با این عنوان که «برای کودکان زیر ١٢ سال توصیه نمی‌شود و نه‌اینکه ممنوع است» توانست اکران شود. هرچند که من می‌دانم ریشه این بحث به کجاها برمی‌گردد! بااین‌حال خوشحالم که از همان ابتدا مردم از آن استقبال کرده‌اند. البته پیش از این هم برخی از فیلم‌ها همچون «مصائب شیرین»، به کارگردانی علیرضا داوودنژاد با درجه‌بندی ١٨+ در سینما‌ها اکران شده بود.


کارگردان فیلم «آب‌نبات چوبی» درباره تفاوت درجه‌بندی ١٢+ با ١٨+  گفت: اگر تفاوت این مورد را فهمیدید، به من هم بگویید! من خودم نمی‌دانم اینها چه فرقی دارند.


این تهیه‌کننده سینما در برابر این پرسش که «برخی‌ها معترض هستند که چرا فیلمی مثل خانه پدری نمی‌تواند اکران شود، درحالی‌که فیلم‌های فرح‌بخش همیشه شرایط اکران‌شدن را دارند» چنین پاسخ داد: اول اینکه مگر فیلم «پاتو تو کفش من نکن» چه اشکالی دارد که نباید پخش شود؟ معنی‌اش این است که هر فیلمی که فرحبخش می‌سازد، ‌نباید پخش شود؟! من می‌دانم که متحجرین با این نوع سینما مخالف هستند. متأسفانه باید بگویم که همواره چوب لای چرخ ما گذاشته‌اند، اما ما تنها بخش خصوصی مستمری از ابتدای انقلاب هستیم که همواره و به‌طور مستمر کار می‌کنیم، اما نه وامی به ما تعلق گرفته و نه حمایتی از ما شده. منتها این بخش خصوصی همواره به خدا توکل کرده است.

او ادامه داد: فیلم «خانه پدری» از نظر من ارزنده است. منتها متحجرین جلو آن را می‌گیرند. یادم می‌آید زمان صدارت آقای شمقدری به ما فیلم را نشان دادند و نظر ما را جویا شدند که گفتم فیلم خوبی است و باید مجسمه سازنده آن را طلا گرفت و جلوی سردر وزارت ارشاد نصب کرد. این فیلم یک واقعیت تلخ این فرهنگ مملکت را به تصویر کشیده که باید از آن حمایت کرد. منتها برخی از مسئولان ما لیاقت ندارند که تشخیص دهند فیلمی مثل «خانه پدری» فیلم خوبی است که باید ساخته و اکران شود.

 




کیانوش عیاری در تازه‌ترین گفتگوی خود بیان کرد⇐با حذف هیچ سکانسی از «خانه پدری» موافق نیستم اما با رده‌بندی سنی موافقم/انگیزه‌ای برای ساخت سریال «۸۷ متر» ندارم/برخی همکاران از اعمال محدودیت و توقیف فیلم بدشان نمی‌آید/اگر شخصیت اصلی «خانه پدری» به‌جای فرش‌فروشی، آپاراتچی سینما بود هیچ سوءتفاهمی برای فیلم پیش نمی‌آمد!!!

سینماروزان: ابراهیم داروغه زاده هفته گذشته در گفتگویی صریح به شفاف سازی پیرامون فیلمهای بلاتکلیف سینمای ایران پرداخت و از جمله درباره دو فیلم کیانوش عیاری نظرش را اعلام کرد.

به گزارش سینماروزان به اعتقاد داروغه زاده تعیین تکلیف فیلم «کاناپه» عیاری به دستور مقاماتی بالاتر از ارشاد مرتبط است اما «خانه پدری» برای اکران دو راه دارد؛ یا آن که سکانس قتل دختر توسط پدر را سانسور کند یا آن که با درجه بندی سنی اکران شود.

کیانوش عیاری در تازه ترین گفتگوی خود که با «شرق» انجام شده تلویحا از اکران فیلمش با درجه بندی سنی موافقت کرده است.

متن گفتگوی عیاری را بخوانید:

  از اینکه بالاخره فیلم «خانه پدری» اکران می‌شود، چه احساسی دارید؟ ‌
اینکه بالاخره فیلم‌های توقیفی نمایش داده می‌شوند، ‌باید این موضوع را به فال ‌نیک گرفت. هرچند که معتقدم دست‌کم درباره فیلم خودم مشکلی وجود نداشت. اصلا از ابتدا نباید توقیف می‌شد. حالا هم که خبر رفع توقیف آن آمده، خب چه بهتر.
  با رده‌بندی سنی تماشاگران «خانه پدری» موافقید؟ ‌
درکل با رده سنی موافق نیستم.
  از سوی اداره نظارت با شما تماسی گرفته نشده؟ ‌
تاکنون شاهد هیچ تماسی نبوده‌ام.
  شنیده‌ام این روزها درگیر ساخت سریالی در تلویزیون هستید. می‌دانم ساخت این سریال به دهه ٨٠ برمی‌گردد، اما حالا چرا قصد ساختن آن را دارید؟ ‌
واقعیت این است که زمان تصویب و ساخت سریال به دوران بیماری و بعد از فوت همسرم برمی‌گشت. یادم می‌آید بعد از فوت همسرم، آقای حسن اسلامی‌مهر به دیدنم آمده بود. آن‌موقع بعد از کلی صحبت، ‌دست‌آخر به آقای اسلامی گفتم به دلیل فقدان همسرم خیلی حوصله کارکردن ندارم و تا چهار، پنج ماه نمی‌توانم کار کنم. آن‌موقع من حتی پول از تلویزیون گرفته بودم، اما آقای اسلامی‌مهر بزرگوارانه به من گفت شما هیچ تعهدی به تلویزیون ندارید. نه‌تنها چهار، پنج ماه، ‌بلکه چهار، پنج سال هم می‌توانید نسازید! بعد از آن هم واقعا چهار، پنج سال طول کشید تا رسیدیم به امروز که دوباره پروژه در حال شروع‌شدن است.
  می‌دانم نام اولیه سریال «٨٨ متر» بود که بعد یک‌متر آن کم و عنوانش «٨٧ متر» شد. البته دلیل تغییر اسم را می‌توان حدس زد، اما موضوع سریال درباره چیست؟
من فیلم‌نامه را در سال ١٣٨٧ به تلویزیون دادم. موضوع آن درباره مالک یک آپارتمان ٨٨ متری است که کلاهبرداری می‌کند و خانه را به ١٢، ١٣ نفر می‌فروشد.
  حالا چرا این سریال مدتی متوقف شده؟
شاید کمی بی‌انگیزه شده‌ام!
  چرا؟!
واقعا نمی‌دانم، اما مثلا چیزی حدود هفت سال از عمرت را پای فیلمی می‌گذاری و بعد به محاق توقیف می‌رود. حالا برخی از فیلم‌ها خوشبختانه این شانس را دارند که در گذر رمان بیات نمی‌شوند، اما من نمی‌دانم که این حالت مشمول فیلم‌هایم می‌شود یا نه، اما دست‌کم امیدوارم فیلم اکران شود و درآمد ناشی از آن مرهمی بر زخم‌های مالی‌ام شود! تا یک‌جور ریاضت تاریخی که زیاد هم برایم تعیین‌کننده نیست!
  بااین‌حال به نظر می‌رسد این محدودیت‌ها در اکران فیلم برای کلیت فیلم هم بد نباشد. نظرتان چیست؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم وقتی محدودیتی اعمال می‌شود، ‌خودبه‌خود مردم علاقه‌مند می‌شوند که فیلم را ببینند و طبعا به عامل تبلیغاتی هم تبدیل می‌شود. اصلا این کشش به سمت محدودیت‌ها یکی از خصلت‌های باستانی انسان است، چون کنجکاوی انسان را تحریک می‌کند. حالا هم انگار به عاملی برای اعتباربخشی به فیلم‌ها تبدیل شده است. گویی برخی از همکاران از چنین شرایطی{توقیف} بدشان نمی‌آید.
  نظرتان درباره ایراداتی که به فیلم «خانه پدری» گرفته‌اند چیست؟
به نظرم «خانه پدری» هیچ مشکلی ندارد به‌جز سوءتفاهم. آن سال‌ها هم گفته بودم اگر شخصیت کبلِ حسن (مهران رجبی) که شغلش رفوگری سنتی فرش بود، شغل دیگری داشت؛ مثل راننده لوکوموتیو گارماشین، آپاراتچی یکی از چند سالن سینمای معدود آن زمان در تهران یا در تلگرافخانه‌ای، مسئول دستگاه مرس بود، آیا چنین سوءتفاهماتی برای «خانه پدری» به وجود می‌آمد؟ حتم دارم که به وجود نمی‌آمد، اما ظاهرا سرنوشت فیلم چیز دیگری شد.
  ظاهرا هم هنوز نوبت به تعیین تکلیف فیلم «کاناپه» نرسیده؟
هنوز خبری ندارم!




تازه‌ترین اظهارات کیانوش عیاری⇐برای رفع توقیف «خانه پدری» زیر بار هیچ اما و اگر و حذف هیچ صحنه‌ای نمی‌روم/«خانه پدري» چقدر كُشنده‌تر از مناظره‌هاي انتخاباتي شش نامزد رياست‌جمهوري بود؟/فضاي مجازي مانع از اين شد تا «خانه پدري» گم، محو و كم‌رنگ شود/«خانه پدري» هيچ چيزي براي توقيف نداشته و ندارد به جز صحنه كوبش سنگ به سر دختر!!!/خودم هم اگر بودم فكر مي‌كردم كارگردان فيلم ساديسم دارد كه اين را به تماشاگر نشان مي‌دهد!!!/پیش‌قسط سریال «۸۷ متر» را هشت سال پیش از تلویزیون گرفتم!/{در ماجرای توقیف «خانه پدری» و «کاناپه»} خانه سینما هیچ توجهی به من نداشت

سینماروزان: در حالی که در روزهای گذشته اخباری درباره رفع توقیف برخی فیلمهای مشکل دار نظیر «عصبانی نیستم»، «خانه پدری»، «ارادتمند…» و «رستاخیز» با اصلاح و ممیزی در کمیته ای موسوم به بازبینی شنیده شده است اما کیانوش عیاری کارگردان «خانه پدری» در تازه ترین گفتگویش که با «اعتماد» انجام شده به صراحت از این گفته که زیر بار هیچ تغییر و تعدیلی برای رفع توقیف «خانه پدری» نمیرود.

به گزارش سینماروزان عیاری البته درباره جنبه های دیگری از این فیلم و بخصوص نمای مشکل دار آن که نشانگر قتل یک دختر توسط پدر است هم حرف زده و از این هم گفته که خانه سینما به عنوان تنها نهاد صنفی سینمای ایران دربرابر توقیف «خانه پدری» و فیلم دیگرش «کاناپه» هیچ توجهی به او نکرده است.

متن کامل گفتگوی عیاری را بخوانید:

چه اتفاقي افتاد كه بعد از شش‌سال‌ونيم فيلم «خانه پدري» از توقيف نجات پيدا كرد؟ به نظر مي‌رسد دولت دوازدهم در ابتداي كار خود برگ برنده‌اي در حوزه فرهنگ و هنر رو كرد…

اين اتفاق شايد از منظر هر دولتي اتفاق زياد مهمي نباشد، اما به عنوان يك نماد بسيار بااهميت است. نه تنها «خانه پدري» كه هر فيلم ديگري و حتي هر اتفاق فرهنگي كه سال‌ها توقيف بوده اگر به هر شكل اجازه عرضه پيدا كند، طبيعتا نشانه گشايش در وقايع سياسيِ در حال وقوع است. از اين رو به نظرم براي دولت جديد سرآغاز خوبي است.

‌ اطلاع داريد كدام نهاد يا سازماني مشخصا در رفع توقيف اين فيلم نقش داشتند؟

من خودم پنجشنبه با اين مساله برخورد كردم و از انعكاس اين خبر در رسانه‌ها متوجه رفع توقيف شدم. موج اين خبر را در فضاي مجازي ديدم و از ماوقع اطلاع چنداني ندارم. دو روز گذشته هم تعطيل بود و بايد صبر مي‌كردم تا امروز اتفاق خاصي بيفتد.

‌ شما همچنان بر سر مواضع‌تان درباره نحوه اكران خانه پدري هستيد؟ قرار نيست صحنه‌اي حذف شود؟

فكر مي‌كنم اگر جاي تصميم‌گيرنده‌ها بودم، هر پاسخي به اين سوال بيشتر من را عصباني مي‌كرد. چون قاعدتا بايد بگويم معلوم است بعد از گذشت شش سال و نيم همچنان بر سر مواضعم هستم. اگر قرار باشد اصلاحياتي كه آن زمان من را ملزم به انجام آن دانستند، بعد از گذشت اين همه مدت رعايت كنم، از اين همه كار بيهوده بايد دچار ناراحتي و افسردگي شوم پس لطفا از خير اين سوال بگذريد.

‌ «خانه پدري» تاريخ مصرف دارد؟ اگر اين فيلم شش سال و نيم پيش اكران مي‌شد چه فرقي با اين مي‌كرد كه حالا اكران شود؟

اين فيلم قاعدتا تاريخ مصرف ندارد. يك درامي در حال مطرح شدن است و اگر پايه‌هاي اين درام درست باشد در هر زمانه‌اي مي‌تواند روي پرده برود. من در جايي هم گفته بودم كه ممكن است فيلم بيات شود اما مي‌بينيد كه الان شاهد نسل‌هايي هستيم كه از لذت ناشي از ديدن فيلم «شاهين مالت» يا «جويندگان» فورد تعجب مي‌كنند. توجيه چنين لذتي حتما دشوار است. خانه پدري شش‌سال‌ونيم پيش ساخته شده و به‌طور طبيعي در اين مدت صدها فيلم ديگر ساخته شده است كه به دوران حاضر نزديك‌تر هستند، اما شايد موضوعات اين فيلم هميشگي باشد و مشمول زمان نشده باشد. من ترجيح مي‌دادم به خاطر منافع خودم هم كه شده اين فيلم را همان زمان عرضه كنم. يعني اينكه سال ٨٩ يا حداقل سال ٩٠ اين فيلم روي پرده برود، اما محروميت اين فيلم از حيث مالي زيانبار است. مخارج ٩٠٠ ميليون توماني اين فيلم در سال ٨٩ شبيه راكد ماندن سرمايه‌اي است كه خيلي عوامانه است تا در موردش بگويم با اين پول اگر زغال هم مي‌خريدم مي‌توانستم سود خوبي كنم! نمي‌خواهم وارد اين وادي بشوم، اما اگر اين فشار مالي نبود براي ساخت فيلم «كاناپه» وارد مسير سخت جذب سرمايه نمي‌شدم. اين حداقل و مهم‌ترين آسيبي است كه توقف اين فيلم به زندگي من زده است.

‌ چه اتفاقي مي‌افتد كه فيلمي مثل «خانه پدري» اين همه مدت توقيف مي‌شود و بعد در حالي كه قوانين همچنان همان قوانين است، فيلم اجازه اكران پيدا مي‌كند؟ اين اتفاق به نظر عجيب نيست؟ در حالي كه مميزي‌ها و خط قرمزها همان‌هايي است كه از قبل بوده است…

وقتي مبناي توقف يك فيلم صرفا سوءتفاهم است چنين اتفاقي عجيب نيست. اصلا اين اتفاق مي‌توانست در مدت طولاني‌تري بيفتد. يعني ٢٠ سال خانه پدري متوقف شود و بعد از ٢٠ سال گروهي بيايند كه بدون تعصب و داشتن افكار تنگ‌نظرانه خودشان متوجه شوند توقف يك فيلم از اساس سوءتفاهم بوده است. گاهي گذشت زمان آدم‌ها را متوجه اين مي‌كند كه درگير سوءتفاهم شده‌اند. گاهي هم ديگران، آنها را متوجه مي‌كنند. در مورد «خانه پدري» هم اين اتفاق افتاد و فهميدند نكات ظريفي كه در اين فيلم ديده بودند كاملا واهي بود. فيلم خيلي راستگو است و مطلب خودش را مي‌گويد. اين اتفاق مي‌توانست شش سال پيش بيفتد يا حتي سال ٩٢ كه اين فيلم در فستيوال ونيز عرضه شد، مي‌توانست نقطه پاياني براي رفع اين سوءتفاهم باشد. درست بعد از اين بود كه فيلم از حضور در ١٠ فستيوال محروم شد. من چون اصولا اهل ايجاد بحران نيستم، فيلم در جشنواره‌اي شركت نكرد و ترجيح دادم در لاك خودش باقي بماند و مشكل‌آفرين نشود. من بهانه‌اي ندادم كه بتوانم فيلم بعدي‌ام را راحت‌تر شروع كنم. اگرچه از رفع توقيف «خانه پدري» خوشحالم اما پشت اين خوشحالي ناراحتي هم وجود دارد، اينكه چطور راحت چنين تصميم‌هايي گرفته مي‌شود؟ تصميم‌هايي كه عده‌اي مي‌گيرند و عده‌اي ديگر در جايي ديگر متوجه واهي بودن اين اتهامات و تصميم‌ها مي‌شوند. سعي مي‌كنم خوشبينانه به اين مساله نگاه كنم و صرفا به خاطر بازي‌هاي سياسي اين جريان را توجيه نكنم و با اين حساب بيان ديگري داشته باشم براي رفع توقيف اين فيلم. به هر حال اين فضا، چه بخواهيم چه نخواهيم، برآمده از فضاي نوين سياسي و اجتماعي است. بعد از انتخابات ديديم كه ادبيات مردان سياست كشورمان فرق كرد و حرف‌هاي آنها وارد وادي ديگري شد؛ وادي‌اي كه در آن صراحت بيش از پيش پررنگ شد. من تعجب مي‌كردم اگر باز هم گفته مي‌شد فيلم «خانه پدري» مسائلي دارد. با فرض كنار گذاشتن ذهنيات مرتبط با شريعت و دين، درباره ساختار تلخ فيلم و ناهنجاري‌هاي آنا اگر وقت بگذاريم متوجه اين موضوع مي‌شويم. نگاه كنيد كه در مناظره‌هاي پيش از انتخابات پرده‌دري‌ها تا كجا رفت؟ در فضاي مجازي با يك لطيفه‌اي برخورد كردم كه يك نفر با ١١٠ تماس گرفته و گفته بود در صداوسيما شش نفر دارند آبروي هم را مي‌برند و مدرك‌هاي مستدلي هم براي اين كارشان دارند. خب، اين لطيفه‌اي كه ماحصل ذهنيت تيزبين بسياري از مردم ايران است، درباره اين فيلم هم مي‌توانست صدق پيدا كند. «خانه پدري» چقدر كشنده‌تر از مناظره‌هاي انتخاباتي شش نامزد رياست‌جمهوري بود؟ اينجا فقط بحث «خانه پدري» مطرح نيست و فيلم‌هايي چون «آشغال‌هاي دوست داشتني»، «عصباني نيستم» و… هم وجود دارند. همه فيلم‌هايي كه در طول تاريخ و نه فقط اين ٣٨ سال، بلكه از زماني كه دوربين وارد ايران شده است با مشكل مواجه شدند از چنين منظري دچار توقيف مي‌شوند. وقتي گروهي با بصيرت بيشتري روي كار مي‌آيند و در واقع با درايت با اين مساله برخورد مي‌كنند و تمام اين اتهامات را كنار مي‌گذارند، بايد تناقض موجود براي همه، حتي براي مردان سياسي فعلي ما درس عبرتي باشد. آنها ممكن است براي فيلم ديگري سختگيري‌هايي را به وجود بياورند در حالي كه بايد به اين نگاه كنند كه چند ماه قبل‌تر از تعدادي فيلم‌ها كه سال‌ها توقيف بود رفع توقيف كردند.

‌ چيزي كه شما مي‌گوييد خيلي ايده‌آل است، چون اين اتفاق به شكل يك سيكل مداوم در تاريخ سينماي ايران در حال تكرار است. در دوره‌هاي مختلف فيلم‌هايي ساخته شدند كه يك دولت اجازه ساخت و نمايش آن را داده و دولت بعدي هم امكان اكران آن را فراهم كرده است. به نظر مي‌رسد سينماگران ما هم به چنين وضعيتي تن داده‌اند و در اين ميان تنها تبديل به آدم‌هاي صبوري شده‌اند.

نه فقط در فرهنگ و سينما، بلكه در همه زمينه‌ها وضعيت اين‌چنين است. انگار ما عمر نوح داريم و بايد صدها سال زندگي كنيم. ما مدام در حال تكرار تجربه‌هاي پيشينيان خودمان هستيم و هيچ‌وقت با اتكا به آن تجربيات قدمي را برنمي‌داريم. همين باعث مي‌شود سير پيشرفت و توسعه، درست در زماني كه براي ما به‌طور طبيعي مورد نياز است، كور يا كند شوند و با طولاني شدنش، آن نتايجي كه دنبالش هستيم را دور از دسترس ما قرار بدهد.

‌ در چنين فضايي نمي‌توان روي قانون تاكيد كرد؟ نمي‌دانم شايد لازم باشد كه صنف سينما به عنوان يك مرجع حمايت‌كننده پا در مياني كرده و از حقوق سينماگران دفاع كند. يا حداقل اگر قرار است سينما به عنوان بچه‌اي يتيم به عرصه‌اي براي سهم‌خواهي دولتمردان تبديل شود، اين موضوع به صورت شفاف و روشن براي سينماگران عنوان شود.

محافظه‌كاري اجازه اين كار را نمي‌دهد. در همه جا اين محافظه‌كاري وجود دارد. ما ردپاي اين محافظه‌كاري را در عرصه ورزش هم مي‌بينيم. برخي از مشكلات و بن‌بست‌هايي كه در حوزه ورزش و سينما وجود دارد ناشي از تناقضات موجود است. بايد كارهايي انجام شود اما آن كارها به سدهايي كه عرف است و توسط افراد پذيرفته شده، تبديل مي‌شود. همه ما اين عرف را به صورت نانوشته در ذهن خودمان داريم و جالب‌تر اينكه آن را در ذهن‌مان مي‌پرورانيم. ما در حال حاضر خودمان مي‌دانيم خطوط قرمز ما كجاست، اما كثرت اين خطوط قرمز خواه ناخواه اجازه نمي‌دهد كه ما آزادانه به كشف آينده بپردازيم. به هر چيزي فكر مي‌كنيم بلافاصله در قدم بعدي مشكلات و موانعي كه گفته مي‌شود جامعه ما را دچار نارضايتي مي‌كند، به ذهن‌مان مي‌آيد. البته اين مورد را هم بگويم كه من چنين چيزي را قبول ندارم. مثلا دلواپساني كه در جامعه ما مانع ايجاد مي‌كنند، سبب مي‌شوند كه نتوانيم به راحتي پيش برويم. غل و زنجيري كه به پاي فيلمساز ايراني و هر كسي كه در عرصه فرهنگي كار مي‌كند بسته شده، راه رفتن را مشكل مي‌كند. در اين صورت من چطور مي‌توانم همپاي كسي كه غل و زنجير بر پاي او نيست بدوم و عقب نيفتم.

‌ حرف من اين است كه سينماگران هم در طول اين سال‌ها از ايده‌آل‌هاي‌شان فاصله زيادي گرفته‌اند. اين را قبول داريد؟

بدون ترديد همين است. من هر فيلمي كه مي‌سازم به اين فكر مي‌كنم كه اگر آبشخور اين اثر، ٢٠ يا ٣٠ درصدش از فكر اوليه من باشد برايم كافي است. آقاي كيميايي، ٣٠ سال پيش حرفي زده بودند كه همچنان در ذهن من مانده است. ايشان گفته بودند كه فيلم‌هاي فيلمسازان ايراني با توجه به ظرفيت و استعدادشان بسيار كوتاه‌قدتر از خودشان است. اين در حالي است كه فيلمي كه در هاليوود ساخته مي‌شود بسيار بلندقدتر از ظرفيت‌هاي فيلمسازش است. فيلمساز هاليوودي آنچنان مورد حمايت قرار مي‌گيرد كه در نهايت اين حمايت‌ها و آزادي‌ها باعث تبلور بيشتر كارش مي‌شود. در چنين شرايطي آن اثر از فكر سازنده‌اش بالاتر قرار مي‌گيرد. اما اين مساله در سينماي ايران كاملا برعكس است. به نظر من كارهاي درخشاني هم كه در اين سينما، طي چهار دهه ساخته شده، محصول اعجاب‌برانگيز استعداد سازندگان‌شان بوده است. حالا ببينيد اگر چنين موانعي بر سر راه اين فيلمسازان نبود، آنها چه پروازي داشتند.

‌ آيا اين، يكي از دلايلي است كه موجب محدوديت زماني بروز استعداد سينماگران در ايران مي‌شود؟ به نظر مي‌رسد ما در اينجا سن مفيد فيلمسازي داريم…

من ترجيح مي‌دهم اين مساله را خيلي بومي و محلي نكنم. اين اتفاق شامل حال همه فيلمسازان دنيا مي‌شود. مگر كوروساوا دچار فروكش و نشست نشد؟ نه فقط او، بلكه خيلي‌هاي ديگر هم اين اتفاق براي‌شان افتاده است. اين اتفاق دلايل متعددي دارد. سن، يكي از اين دلايل است. بي‌حوصله و خسته‌تر شدن فيلمساز طي سال‌ها هم مي‌تواند به چنين اتفاقي دامن بزند. اينكه فيلمساز ديگر شور دوران جواني خودش را نداشته باشد. كوروساوايي كه «هفت سامورايي» و «ريش قرمز» را ساخته با كوروساوايي كه «شبح جنگجو» را ساخته است مقايسه كنيد تا ببينيد او چقدر از آن شور جواني‌اش فاصله گرفته است. پختگي‌هايي در كارهاي بعدي يك فيلمساز وجود دارد اما اين پختگي‌ها نمي‌تواند همپاي شوري قلمداد شود كه او صرف فيلمش مي‌كند. اين شور هم عمدتا در سنيني رخ مي‌دهد كه فيلمساز هنوز تا ميانسالي فاصله دارد.

‌ به نظر شما رفع توقيف «خانه پدري» نتيجه تغيير سياست‌هاي دولت است يا تغيير و بلوغ جامعه؟ خيلي وقت‌ها فيلمي را به اين بهانه توقيف مي‌كنند كه جامعه آمادگي درك و هضم آن را ندارد.

به نظرم تغيير سياست نخستين چيزي است كه در رفع توقيف «خانه پدري» نقش داشته است. در اوايل صحبت‌هايم تلاش كردم بهاي زيادي به اين مساله ندهم، اما در جايي ناچاريم درباره اهميت اين تغيير سياست حرف بزنيم. اما در مورد جامعه بايد بگويم كه حضور و هستي فضاي مجازي در كنار همه معايبي كه داشته و دارد و بعضا مزاحمت‌هايي را ايجاد مي‌كند، براي اين اتفاقات نقش كمك‌كننده دارد. فضاي مجازي در اين روزها مي‌تواند با برداشتن يك گام بلند جاي رسانه ملي و مطبوعات را بگيرد. طبيعتا فضاي مجازي مانع از اين مي‌شود تا «خانه پدري» گم، محو و كم‌رنگ شود. اين فضا كمك مي‌كند موضوعاتي از اين دست در عرصه‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ورزشي ديده شود و خطاهاي
ريز و درشت مردان مطرح كشور ما زير ذره‌بين قرار بگيرد. به نظر من امنيت نداشتن فضاي مجازي بخش كاملا طلايي و زرين آن است. خواه ناخواه تحت تاثير چنين فضايي بود كه «خانه پدري» در طول اين هفت سال هرگز به صورت قاطع به بوته فراموشي سپرده نشد.

يعني معتقديد فضاي مجازي در برخي موارد نقش اهرم فشار را بازي مي‌كند؟

در مقاطعي اين اتفاق افتاد و فضاي مجازي فشار زيادي وارد كرد. اين فشار در سطوح بسيار بالاي مملكت ما هم بسيار تاثيرگذار بوده است.

فكر مي‌كنيد مديران فرهنگي تا چه زماني صرف‌نظر از خطوط قرمز مشخص و معين ارشاد، مي‌توانند براي مخاطبان و اينكه ديدن يك محصول فرهنگي به نفع آنها است يا به ضررشان تعيين تكليف كنند؟

اينكه اين اتفاق تا كي مي‌افتد قابل پيش‌بيني نيست؛ اما چيزي كه قطعي است اين است كه اين حقارت‌ها مثل آينه‌اي در مقابل افراد تنگ‌نظر است. آنها يك زماني به اشتباه خودشان پي مي‌برند، اگرچه از اتفاق‌هاي زندگي‌شان كمتر عبرت مي‌گيرند! اگر عبرت خود آنها هم حايز اهميت نباشد، دست‌كم براي ديگراني كه خلف آنها هستند اين موضوع مي‌تواند عبرت‌برانگيز باشد. اما به نظر مي‌رسد در عبرت گرفتن همه با هم پوست‌كلفت شده‌اند و ديگر خيلي چيزها براي آنها بي‌اهميت است. آنها بيشتر به فراموش كردن مردم اتكا مي‌كنند و به اينكه حافظه مردم در يادآوري خطاهاي‌شان ياري نكند. اما فشار زندگي باعث نمي‌شود اين خطاهاي‌شان براي مردم ابدي ازلي باشد.

اگر مشخصا بخواهيد به اين اشاره كنيد كه رفع توقيف «خانه پدري» را شخصا مديون كدام مدير فرهنگي و وزير هستيد، مي‌توانيد از شخص خاصي اسم بياوريد؟

فعلا از جزييات خبر ندارم، اما مي‌دانم كه آقاي محمدمهدي حيدريان به اندازه كافي پيگير حل اين مساله بودند و به نوبه خودم از او تشكر مي‌كنم. ادامه اين راه مي‌تواند رضايت نسبي به وجود بياورد و كمك كند تا اين رضايت نسبي به‌طور كامل نهادينه شود. همين اتفاقات سبب مي‌شود ما كم‌كم باور كنيم اتفاق‌هاي رو به جلويي در حال وقوع است. تا جايي كه من شنيدم دستوري است كه در وزارت ارشاد داده شده و گفته‌اند كه پيگير فيلم‌هاي توقيفي باشند.

بله، كميته ويژه‌اي تشكيل شده است…

من از شما مي‌پرسم دستور اين كميته ويژه را چه كسي داده است؟

آقاي حيدريان…

پس در واقع پاسخ پرسش شما همين چيزي است كه گفتيد. اين اتفاق‌ها زمان آقاي حيدريان افتاده است و به نظر مي‌رسد او باقدرت‌تر با تكيه بر شرايط نوين جامعه و با تكيه بر اتفاقاتي كه در يكي دو ماه گذشته براي دولت و آقاي روحاني افتاده است پيش مي‌رود. به نظرم تاثير خودش را روي مديريت سينمايي كشور گذاشته است.

جايي هم مجلس شوراي اسلامي به اين مساله ورود پيدا كرد…

بله، آقاي الياس حضرتي در صحن علني مجلس درباره اتفاقاتي كه درباره «خانه پدري» افتاده است، گلايه كرده بودند و خواهان نگاه مجدد به توقيف طولاني فيلم شدند. آن قدم‌ها در شكل‌گيري چنين روزي موثر بود. گمان مي‌كنم پيش از عيد اين اتفاق افتاد. حركت آقاي حضرتي براي خيلي‌ها در فضاي فرهنگي جامعه ما غافلگيرانه بود كه با شجاعت و تمركز كامل در صحن مجلس درباره چيزي كه شايد از نظر مسوولان چندان مهم نباشد، صحبت و روي آن تاكيد كرد. چنين اتفاقاتي واقعا مثبت و جلو برنده است.

الان كه مجلس، دولت و شوراي شهر همسو و هم جهت هستند، زمان خوبي است تا همه اقشار جامعه مطالبات خودشان را بيان كنند، به خصوص هنرمندان و سينماگران كه تلاش خودشان را براي استمرار دولت آقاي روحاني به بهترين شكل انجام دادند. اگر قرار باشد نگاهي به مطالبات سينماگران داشته باشيد، شاخص‌ترين خواسته‌هاي‌تان كدام است؟

در قدم اول دادن آزادي عمل به فيلمساز است. بعد از اين وارد حيطه صنفي مي‌شويم. ما در امور صنفي با مشكلاتي مواجه هستيم كه بايد آنها را مرتفع كنيم. وضعيت معيشت تمام دست‌اندركاران سينماي ايران كه چندهزار نفر مي‌شوند بايد بهبود پيدا كند. پيش از حضور شما براي اين گفت‌وگو برنامه‌اي از تلويزيون درباره هنروران پخش شد كه از ميان همه آنها من فقط چهره غلام ژاپني را شناختم. تصاويري از اين هنروران با چهره‌هاي شكسته ديدم، اما به نظرم بايد بپذيريم آنها هم سهمي از سينماي ايران دارند. سهم‌شان بايد به فراخور حال‌شان خوب باشد. اين گروه سال‌هاي سال است كه در يك گوشه سينما در حال كمك كردن هستند. به همين دلايل نيازهاي صنفي يكي از مسائل مهم سينماي ايران است. اين مساله بستگي زيادي به جدل‌هاي ميان خانه سينما، صنوف و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دارد. به عنوان مثال دوست دارم به بيمه اهالي سينما اشاره كنم كه يك سالي مي‌شد برچيده شده بود. به هر حال آنهايي كه در سينما فعاليت مي‌كنند هم بخشي از مردم هستند و به گرفتاري‌هاي روزمره‌اي كه همه درگير آن هستند، دچار مي‌شوند. اين گروه سينمايي هم خانواده دارند و در قبال خانواده‌هاي‌شان مسوولند. در نگاه اول چنين مطالبه‌اي در مقايسه با آزادي عمل فيلمساز شايد ناچيز به نظر برسد، اما وقتي وارد خلوت آن فرد شويم خواهيم ديد كه سلامتي يكي از عزيزانش از تاريخ سينماي ايران هم مهم‌تر است. براي من هم سلامتي عزيزان و نزديكانم از خيلي مسائل ديگر مهم‌تر است. من نمي‌توانم ارزش‌گذاري كنم و با قاطعيت بگويم پيش از هر چيز آزادي عمل فيلمسازان ايراني را مي‌خواهم! چنين چيزي در ظاهر مهم به نظر مي‌رسد اما مسائل صنفي و نيازها و آرامش از مهم‌ترين شرايط زندگي همه ما است.

يكي از نقدهاي وارد شده به دولت يازدهم، پرهيز از جوان‌گرايي بود. در حوزه سينما به نظرتان چقدر چنين نقدي وارد است؟

جوان‌گرايي يك امر از پيش تعيين‌شده دولتي نيست كه كساني مدعي باشند با عنايت به جوان‌گرايي سعي مي‌كنيم آينده سينماي ايران را تضمين كنيم. در هر دوراني جوان‌گرايي وجود دارد. به‌طور طبيعي جوان‌ها مي‌آيند و كسي هم نمي‌تواند مانع از حضور آنها در عرصه‌هاي مختلف جامعه شود. اما از سوي ديگر مشكلي كه وجود دارد و ممكن است موانعي جلوي پاي كساني كه قرار است وارد سينما شوند، ايجاد كنند. اين سنگ‌اندازي‌ها صرفا از ترس تنگ شدن جاي خودشان اتفاق مي‌افتد.

خيلي طبيعي است كه جا تنگ شود. اما اين تنگ‌شدن جا نتيجه خباثت نسل جوان نيست. همان‌طور كه يك پدر كم‌كم در عرصه مديريت زندگي عقب‌نشيني مي‌كند و مديريت را به فرزندان خودش واگذار مي‌كند، در تمام زمينه‌ها و حتي علوم ديگر نيز اين جوان‌گرايي شكل مي‌گيرد. اما كوشش براي جوان‌گرايي ممكن است به يك واقعه افراطي تبديل شود. گاهي متوجه مي‌شويم كه فيلمسازي به صورت افراطي به شيوه‌اي دم‌دستي تبديل مي‌شود و همه مي‌توانند اين عرصه را تجربه كنند. من نمي‌گويم همه بايد دشواري‌هاي نگفتني خود را، مثلا براي خودم در فاصله سال‌هاي ٥٨ تا ٦٣ كه نخستين فيلمم «تنوره ديو» را ساختم، از سر بگذرانند. اين شرايط آن سال‌ها بود و ما با چنگ و دندان تلاش مي‌كرديم خودمان را بالا بكشيم و فيلم بسازيم. الان شرايط متفاوت شده و حتي مي‌شود با دوربين عكاسي و موبايل هم فيلم ساخت. در نتيجه فيلمسازي آسان‌تر شده اما اين آسان‌تر شدن نبايد باعث شود تا با فيلمسازي سهل و ممتنع برخورد شود. فيلمسازي همچنان بايد مشكلات خودش را داشته باشد، اما بايد كه اين مشكلات بدون شرط و شروط‌هاي رايج باشد. منظورم اين است كسي كه مشكلات اين حوزه را با تمام وجود لمس مي‌كند تنها حق فيلمسازي دارد. به عقيده من نگاه ما به سينما بايد درست و اصولي باشد و به عنوان يك بازيچه به سينما نگاه نكنيم. هرچند خودم بارها گفته‌ام كه سينما برايم اسباب‌بازي‌اي است كه از بازي كردن با آن لذت مي‌برم.

‌ در حوزه اقتدارگرايي مديران فرهنگي دولت دوازدهم چه تغييراتي بايد رخ بدهد؟ اصلا اقتدارگرايي يك ويژگي ذاتي است يا اكتسابي؟

به‌ندرت و گاهي اوقات ممكن است با آدمي برخورد كنيم كه گشودگي بسياري در رفتار دارد اما اين خصلت آنقدر ناياب است كه ما مجبوريم بپذيريم كه اقتدار يك امر ذاتي و نه اكتسابي، آن هم براي همه است. در واقع زمينه‌ساز افراد قدرت‌طلب مي‌شويم. در سينما هم طي سال‌هاي گذشته معمولا با افراد گشوده‌رو و آدم‌هايي كه نقطه مقابل‌شان هستند زياد برخورد كرديم.

‌ چه اتفاقي مي‌افتد كه شما با داشتن دو فيلمي كه سرنوشت نامعلومي داشتند، تصميم به ساخت سريال مي‌گيريد؟ نمي‌گويم توقيف كه خودمان برچسب نچسبانيم!

اتفاقا نبايد از كلمه توقيف وحشت كنيم. سرنوشت نامعلوم تعابير ديگر اين كلمه است و درست مثل بشين، بفرما و بتمرگ مي‌ماند!

‌ خب، با وجود دو فيلم توقيفي چه مي‌شود كه از ادامه حيات دولت يازدهم دفاع مي‌كنيد؟

برگرديم به همان بخشي از صحبت‌هايم كه به تناقض‌ها و بن‌بست‌هاي ذاتي اشاره كردم. گاهي اوقات احساس مي‌كنم مديران سينمايي هم از همه اين اتفاق‌ها و خيلي چيزهاي ديگر كه ممكن است دست آنها نباشد، متحيرند. ساخت سريال «٨٨ متر» كه الان يك مترش هم كم شده و «٨٧ متر» شده است، ريشه در هشت سال پيش دارد. من در آستانه شروع سريال درگير مسائل شخصي شدم و ساخت اين سريال از اولويت افتاد. آقاي اسلامي‌مهر، مدير وقت سيمافيلم هم همان موقع به من گفت نگران پولي كه از ما گرفتي نباش و هر وقت آمادگي روحي پيدا كردي سراغ ساخت اين سريال بيا! من هم قصد سوءاستفاده از حسن نيت ايشان را نداشتم. به صورت طبيعي شرايط به گونه‌اي پيش رفت كه پروژه‌اي كه سال ٨٧ كليد خورده، در سال ٩٦ پيگيري شود.

‌ خيلي‌ها تصور كردند شما از آرمان‌گرايي و حرف‌هاي‌تان بعد از ساخت «كاناپه» عدول كرديد!

من درباره چيزي كه جزيي از اقتدار خودم و به سرمايه خودم مربوط است صحبت كردم، اما با سرمايه ديگري كه نمي‌توانم شوخي كنم. اين يك تعهد هشت ساله است و بنابراين من از قديم به تلويزيون متعهد هستم تا با همان شرايط رايج در فيلمسازي اين سريال ساخته شود. نوبت فيلمسازي مجدد خودم و با سرمايه خودم كه شد معلوم مي‌شود چقدر روي حرفم مي‌ايستم.

‌ اگر به شما پيشنهاد اكران «خانه پدري» در گروه هنروتجربه را بدهند، مي‌پذيريد؟

بله، فيلم قابليت برخورد عمده تماشاگران را داشته است. نمايش آن در هنروتجربه از ابتدا يك ضرورت بود. با پيشنهاد اميرحسين علم‌الهدي كه كمكي به اكران فيلم شود، من هم اين مساله را پذيرفته بودم، اما اگر اين فيلم از حيث رفع نيازهاي روحي تماشاگر مشمول زمان نشده باشد، مي‌تواند فيلم پرمخاطبي باشد. بنابراين فرقي نمي‌كند در گروه هنروتجربه اكران شود يا گروه آزاد. اصل مطلب براي من اكران عمومي است.

‌ بعد از رفع توقيف «خانه پدري»، به مرتفع شدن مشكلات و موانعي كه بر سر راه «كاناپه» است، اميدوار شده‌ايد؟

در فيلم «كاناپه» هيچ بدعتي وجود ندارد براي اينكه چيزي كه ديده مي‌شود موي مصنوعي است. اين مساله چيزي نيست كه به كسي بربخورد و بي‌اعتنايي به ارزش‌ها، باورها و آن چيزي كه نظام در پي تحقق آن است قلمداد شود. بنابراين من با چنين اعتماد به نفسي سمت ساخت «كاناپه» رفتم. مگر قبل از اين، فيلم «ملك سليمان» بدون حجاب ساخته نشد؟ خب، تفاوت ميان اين دو فيلم چيست؟ مشكل اين است كه «كاناپه» جامعه امروز ايران را تصوير مي‌كند؟! اين ذهنيت كه با اين فيلم ممكن است ديگران تحريك شوند چنين چيزي را در فيلم‌هاي‌شان دنبال كنند، با حفظ رعايت ضوابط چه اشكالي دارد؟ اين كار غيرشرعي و غيرقانوني نيست و من اين فيلم را براي خودنمايي نساختم. من فيلم «كاناپه» را ساختم كه پيشنهادي به سطوح بالاي مملكت بدهم. پيشنهاد اينكه ببينيم آيا اين اتفاق واقعا ناهنجار و شكننده است و باعث آزار كساني خواهد شد يا نه؟!

‌ خوشبين هستيد براي «كاناپه» اتفاق خوشايندي بيفتد؟

واقعا اميدوارم. اميدوارم باور كنند اين فيلم توهيني به ارزش‌ها و باورهاي‌شان نيست.

‌ شما آدم بسيار صبوري هستيد

من خسته‌كننده صبورم.

‌ تا امروز هيچ‌وقت خانه سينما با نهاد صنفي ديگري به عنوان مزد اين همه صبوري، پيگير مطالبات و حقوق‌تان نبوده است؟

من در ارتباط با دو فيلم اخيرم انتظار توجه بيشتري از سوي خانه سينما داشتم. اين توجه بيشتر برآورده نشد و گله‌مند هم نيستم، چون اصولا آدم گله‌مندي نيستم. چنين چيزي به خودي خود نوعي پوست‌كلفتي است، اما با تمام اين اوصاف فكر مي‌كنم خانه سينما مي‌تواند در ارتباط با موارد مشابه مقتدرتر و سرسخت‌تر برخورد كند، چون خانه سينما تنها مفري است كه ما داريم. نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم صنف را كنار بگذاريم و آن را دور بزنيم و بعد مطالبات‌مان را از سوي مقامات دولتي پيگيري كنيم. اين فرق عادت است و بدون توجه به صنف ناباورانه خواهد بود.

‌ كسي به صورت رسمي تا اينجا خبر رفع توقيف «خانه پدري» را به شما داده است؟

نه، منبع من هم مطبوعات و فضاي مجازي است و همچنان نمي‌توانم اين اتفاق را باور كنم. اما بسيار خوشحال مي‌شوم كه اين فيلم بدون اما و اگري اكران شود. طبيعي است كه هيچ اما و اگري را براي اكران فيلم نمي‌پذيرم و همانطور كه گفتم اگر به چنين چيزي راضي مي‌شدم، شش‌سال‌ونيم پيش اين كار را مي‌كردم. باز هم تاكيد مي‌كنم فيلم «خانه پدري» هيچ چيزي براي توقيف نداشته و ندارد. من اين حرف را به شهادت خيلي از دوستان، سينماگران و مخاطباني كه فيلم را ١٠ سئانس در هنروتجربه و جشنواره فيلم فجر ديده‌اند، مي‌گويم. به جز صحنه كوبش سنگ به سر دختر كه اتفاقا گوني‌اي به سر دختر كشيده مي‌شود، صحنه‌اي دلخراش‌تر ندارم. اين تجسم فيلم است كه باعث برانگيخته شدن تخيل تماشاگر مي‌شود. من خودم حتي وقتي در فيلمي تصوير فرو رفتن سرنگي را بر دست بازيگر‌ مي‌بينم چشمانم را مي‌بندم. اين را گفتم كه بگويم طاقت ديدن چنين چيزي را ندارم. خودم اگر باشم فكر مي‌كنم كارگردان فيلم ساديسم دارد كه اين را به تماشاگر نشان مي‌دهد. من با چنين تفكري آن صحنه «خانه پدري» را ساختم. حتما ضرورتي داشته كه آن صحنه را در فيلم قرار دهم. فيلمي كه داستاني پيچيده و بالا و پايين‌ها و گره‌هايي ندارد، احتياج به صحنه‌اي دارد كه تاثيرگذار باشد، صحنه‌اي كه هميشه بوي مرگ را از آن زيرزمين بلند كند.




تأییدی بر تحلیل رسانه اصولگرا پیرامون حل مشکل صاحبان فیلمهای توقیفی حامی روحانی؟⇐رییس اداره نظارت از بازبینی مجدد فیلمهای توقیفی خبر داد

سینماروزان: تنها دقایقی بعد از آن که تحلیل روزنامه «جوان» را درباره حل مشکل صاحبان فیلمهای توقیفی حاضر در ستاد تبلیغاتی روحانی را منتشر کردیم(اینجا را بخوانید) گفتگویی از سوی حبیب ایل بیگی رییس اداره نظارت از سوی روابط عمومی سازمان سینمایی منتشر شده که در آن بر بازبینی دوباره فیلمهای توقیفی تأیید کرده است.

به گزارش سینماروزان جالب است ایل بیگی در حالی در گفتگوی اخیر خود حرف از حل مشکل فیلمها زده که در ماههای پیش از انتخابات کمتر پیش آمده بود که چنین اظهارات مثبت اندیشانه ای را از ایشان شاهد باشیم.

ایل بیگی با اشاره به اینکه در پی اظهار نظر چندی پیش محمدمهدی حیدریان رئیس سازمان سینمایی مبنی بر امکان بازبینی مجدد تعدادی از فیلم‌های بدون پروانه نمایش و مشکل‌دار، کمیته ویژه‌ای جهت این امر تشکیل شده اظهار داشت: رئیس محترم سازمان سینمایی چندی قبل در خصوص بازبینی مجدد تعدادی از فیلم‌های بدون پروانه نمایش و مشکل‌دار صحبت کردند که در پی این موضوع و دستور ایشان به معاونت نظارت و ارزشیابی مبنی بر تشکیل کمیته‌ای با حضور سینماگران و صاحب‌نظران فرهنگی؛ این کمیته تشکیل شده و فعالیت خود را آغاز کرده است.

وی افزود: این کمیته در حال بررسی فیلم‌‌های مختلف است تا بتوانیم به مرور فیلم‌هایی که مشکل داشتند را بازبینی و راهکاری پیدا کنیم، برای رفع مشکلشان و فکر می‌کنم در آینده‌ای نزدیک بتوانیم در خصوص فیلم‌هایی که توسط این کمیته بازبینی شده و گفت‌وگوهایی که حتما با خود دست‌اندرکاران فیلم‌ها خواهد شد، گزارش کاملی بدهیم و جزئیات را اعلام کنیم.

ایل‌بیگی در خاتمه اظهار داشت: از آنجائیکه این فیلم‌ها محصول فرهنگی-هنری هستند و محصول فرهنگی-هنری هم باید شرایط عرضه آن فراهم شود، تلاش این کمیته هم این است که راه‌حلی را برای رفع مشکلات فیلم‌ها پیدا کند.




آیا در نماهای داخلی سریال «۸۷متر»عیاری هم مانند «کاناپه» بانوان با پوستیژ ظاهر خواهند شد؟⇐مدیر تولید پاسخ داد+تیم احتمالی بازیگران سریال

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردان پیشکسوت سینمای ایران سال قبل فیلمی به نام «کاناپه» را ساخت که در آن بانوان بازیگر در نماهای داخلی با پوستیژ ظاهر شده بودند؛ این امر موجب توقیف فیلم و بلاتکلیفی آن شد.

به گزارش سینماروزان عیاری اخیرا تصمیم گرفته سریالی با نام «87متر» را بسازد؛ سریالی که داستان آن درباره فروش یک آپارتمان به چند فرد مختلف و یادآور کمدی «زرد قناری»رخشان بنی اعتماد است. برای بسیاری این پرسش پیش آمده که بعد از آن که عیاری گفته بود دیگر نمیشود بانوان را در نماهای داخلی هم با حجاب نشان داد آیا او در سریال «87 متر» هم قصد دارد بازیگران زن را بدون حجاب و با پوستیژ تصویر کند.

حسن آقاکریمی از رفقای سالیان عیاری که مدیریت تولید «87 متر» را برعهده گرفته است در این باره به «مهر» گفت: عیاری در ارتباط با فیلم های سینمایی خود مساله ای را بیان کرده بود که به فیلم هایی با مالکیت خود وی تعلق دارد اما این سریال متعلق به تلویزیون است و مالک آن شبکه های تلویزیونی و دولتی هستند.

این مدیر تولید درباره مراحل فعلی تولید این مجموعه عنوان کرد: در حال حاضر در مرحله انتخاب بازیگر هستیم و با بازیگران مذاکره می‌کنیم که از جمله آنها می توان به ابوالفضل پورعرب، امیر جعفری، ناصر هاشمی، مهران رجبی، نازنین فراهانی و فریبا کامران اشاره کرد.

وی با اشاره به اینکه تصویربرداری سریال یک سال طول می کشد، اظهار کرد: بیشترین مشکل ما در مذاکره ها بر سر طول مدت فیلمبرداری کار است که بازیگران باید یک سال با ما همکاری داشته باشند.

وی درباره جذابیت ها و ویژگی های این مجموعه که ۱۰ سال پس از «روزگار قریب» دیگر سریال عیاری ساخته می شود، تصریح کرد: «۸۷ متر» هم یک درام اجتماعی است و داستان آن از کشش فوق العاده ای برخوردار است.

آقاکریمی در پایان درباره اینکه قرار بود سریال را پایان اردیبهشت ماه کلید بزنند، گفت: ما لوکیشنی را باید یک سال در اختیار داشته باشیم و یافتن چنین مکانی کمی کار را سخت کرد که در چند روز آینده این لوکیشن قطعی می شود و احتمالا نیمه اول خرداد کار کلید می خورد.




کیانوش عیاری در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐۱۹ سناریویم در دهه ۶۰ از سوی فارابی رد شد/«آن سوی آتش» را فارابی رد کرد و تلویزیون آن را تولید کرد اما تلویزیون هم دو سال مانع اکران آن شد/مدیران تلویزیون می‌گفتند «آن سوی آتش» پتکی آهنین است به صورت نظام اما نشریه فرانسوی تیتر زد: «کن در تسخیر سینمای آیت‌الله‌ها»/آنها که در ارشاد دهه ۶۰ مسئولیت داشتند «دلواپس سینما» بودند!/«بودن یا نبودن» به دستور مجمع تشخیص مصلحت نظام از پرده پایین کشیده شد/نمی‌دانم چرا میرسلیم به توصیه هاشمی رفسنجانی درباره «بودن یا نبودن» توجهی نکرد/در سه فیلم «دو نیمه سیب»، «بودن یا نبودن» و «بیدار شو آرزو» هم بازیگران زن با پوستیژ ظاهر شدند اما کافی نبود…/موج فیلمسازی این سالها درباره معضلات اجتماعی نوعی بیماری است!

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردانی که آخرین ساخته اش «کاناپه» به دلیل استفاده از پوستیژ برای بازیگران زن در نماهای داخلی دچار توقیف شده است قصد ساخت سریالی با عنوان «87متر» را برای تلویزیون دارد؛ سریالی با محوریت فروش یک آپارتمان به چند نفر که یادآور داستان کمدی «زرد قناری» است.

به گزارش سینماروزان عیاری در حالی که به زودی کار ساخت این سریال را استارت می زند در گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» شرکت جسته و کوشیده درباره دهه های مختلف فیلمسازی خود سخن گوید و مشکلاتی که آثارش در دهه های مختلف با آن روبرو بوده اند.

متن کامل گفتگوی عیاری را بخوانید:

سينما را به صورت حرفه‌اي بعد از انقلاب شروع كرديد، درست است؟

از دوران جواني فعاليت‌هاي آماتوري و سمت و سوي سينمايي داشتم. اما بعد از انقلاب دنبال فرصتي بودم كه فيلم سينمايي بسازم. بالاخره بعد از دوندگي‌هاي چند ساله، سال ١٣٦٣، به يمن وجود بنياد سينمايي فارابي فيلم «تنوره ديو» كليد خورد.

«تازه‌نفس‌ها» را هم سال ٥٨ ساختيد، آن را حساب نمي‌كنيد؟

آن فيلم مستند ٤٥ دقيقه‌اي بود كه با سرمايه تلويزيون دقيقا بهار سال ٥٨ فيلمبرداري شد.

دهه ٦٠ فعاليت‌تان كمي بيشتر شد. با توجه به اتفاقاتي كه در اين دهه افتاده و با همه بالا و پايين‌ها، فضاي فيلمسازي براي شما چطور پيش رفت؟ اگر اشتباه نكنم چهار فيلم سينمايي در اين دهه ساختيد؟

يكي «تنوره ديو» بود، «شبح ك‍ژدم» و «آنسوي آتش» را سال ٦٥ ساختم و «روز باشكوه» هم سال ٦٧ ساخته شد. تا اينجا چهار فيلم و سال ٦٩ هم «دو نيمه سيب» را كارگرداني كردم. در مجموع ماحصل كار من در اين دهه، پنج اثر سينمايي است. اين تعداد فيلم براي كسي مثل من واقعا كم است. دو فيلم از اين پنج فيلم از نوع فيلمسازي مورد علاقه من نبود و براي جلوگيري از گسستم از سينما به سمت ساخت «روز باشكوه» و «دو نيمه سيب» رفتم كه البته از ساخت‌شان هم پشيمان نيستم. با آن همه شوري كه من داشتم و مثلا سال ٦٥ كه دو فيلم بسيار بسيار دشواري مثل «آنسوي آتش» و «شبح كژدم» را ساختم، فكر مي‌كردم اساسا اگر نتوانم سالي دو فيلم بسازم، دست كم هر دو سال مي‌توانم سه فيلم بسازم. با چنين روحيه‌اي وارد كارزار شدم. اما از همان قدم اول كارهايم به سانسور، تنگ‌نظري و جرح و تعديل فيلمنامه‌ها گرفتار شد. آنچنان كه بعد از دو سال لاجرم ١٩ خلاصه سناريو، فكر و ايده‌هاي شفاهي تماما از سوي بنياد سينمايي فارابي و وزارت ارشاد رد شدند. ١٩ طرح و ايده شوخي نيست. مگر يك فيلمساز قرار است در طول زندگي‌اش چند طرح و ايده داشته باشد كه در دو سال ١٩ طرح او رد شود و طرح‌هاي او را مچاله كنند؟

به نظر مي‌رسد آن زمان (دهه ٦٠) امكان تعامل و همكاري با تلويزيون بيشتر از فارابي و ارشاد وجود داشت، اينطور نيست؟

به هر حال چنين نشان داده مي‌شد. سناريو «آنسوي آتش» در بنياد فارابي رد شد و حتي به من توصيه كردند اين فيلم را نسازم اما همان برخورد استثنايي حاج كريم خان زند باعث شد زودتر از آن چيزي كه تصور مي‌كردم فيلم ساخته شود. اين را نمي‌توانم لزوما به معناي گشايش در تلويزيون در آن دوران بدانم اما گاهي كه به كارهاي قديمي تلويزيون در آن دوران نگاه مي‌كنم، مي‌بينم انگار گشايش بيشتري در تلويزيون بود و حالا هم كه سريال‌هاي قديمي به يمن «آي فيلم» وقتي از تلويزيون بازپخش مي‌شوند، شاهد مثالي براي حرف من است. چند وقت پيش براي نخستين بار «ميرزا كوچك خان» را از تلويزيون ديدم. برايم خيلي جالب بود كه در آن سال‌ها ميرزاكوچك‌خان در تلويزيون ساخته شده بود. البته مي‌توانست بهتر از اين هم باشد، اما هر آنچه هست اين است كه «سلطان و شبان»، «قصه‌هاي مجيد» و «مثل آباد» همه آنها گذشته دلنشيني از توليدات تلويزيون چه در عرصه سريال و چه در سينما است.

فكر مي‌كنيد فشاري كه دهه ٦٠ بر مجموعه وزارت ارشاد و بنياد فارابي بود از داخل آن مجموعه بود يا از بيرون؟

نمي‌شود باور كرد فشار بيروني از دوراني سر و كله‌اش در توليدات فرهنگي شروع شده باشد. قطعا از همان لحظه اول استقرار نظام جمهوري اسلامي چنين فشارهايي وجود داشته است. تنها تفاوتي كه هست اين است كه مديران به تدريج بر اوضاع مسلط‌تر مي‌شدند. شايد اوايلش فيلمسازان رندتر بودند و با رندي خاص خودشان مي‌توانستند از پس خيلي از مسائل بربيايند، اما مسوولان فرهنگي به تدريج صاحب تجربه و متوجه رند بازي فيلمسازان شدند و موانعي كه لازم بود براي كنترل خلق كنند، خلق كردند. حتما از بيرون هم فشارهايي بود البته محسوس بود كساني كه در ارشاد مسووليت داشتند دلواپس سينما هستند. آقايان بهشتي و انوار تصميم‌گيرندگان اصلي در سينماي آن دوران در فارابي و ارشاد بودند، دلسوزي براي سينما داشتند و معلوم بود گاهي اوقات مي‌خواهند از هر امكاني، مفري براي سينما به دست آورند كه سينما نفسي بكشد اما خود من يكي از قربانيان خيلي خيلي جدي سينما هستم، اين حرف را به شهادت خيلي از مسائلي كه از سر گذراندم، مي‌گويم. از نخستين فيلمم يعني «تنوره ديو» تا همين چند روز اخير كه فيلم «كاناپه» را تحويل جشنواره دادم، بدون استثنا با برخي مشكلات دست به گريبان بودم. يعني موردي نبود كه نفس راحتي كشيده باشم. از بخش‌هاي كمدي كار ما اين است كه يك زماني بنياد سينمايي فارابي با سماجت مي‌گفت مبادا فيلم «آنسوي آتش» را بسازي و بعد از ساخته شدن اين فيلم حمايت سريع تلويزيون از آن، سرمايه‌گذار (تلويزيون) مانع از خروج فيلم از كشور و اكران آن شد. فيلم نزديك به دو سال و اندي اجازه عرضه پيدا نكرد. نه در داخل ايران و نه در خارج از كشور. من هم مانده بودم چه بكنم؟ جالب اينجاست درست در چنين شرايطي بنياد سينمايي فارابي تمام هم و غم خودش را صرف متقاعد كردن تلويزيون كرد تا آنقدر اين فيلم را اذيت نكنند كه بتوانيم فيلم را به فستيوال كن فيپا بفرستيم. زماني كه اين اتفاق افتاد يعني سال ٦٨ دوسال از توليد فيلم گذشته بود.

مشكل‌شان با فيلم چه بود كه اجازه نمايش و خروج از كشور را نمي‌دادند؟

در تلويزيون آقايان هندي و جوزي، در جلسه‌اي كه با ديگر مديران تلويزيون داشتند، استدلال كردند اگر اين فيلم خارج از ايران نمايش داده شود به منزله پتكي آهنين است كه به صورت نظام مقدس جمهوري اسلامي برمي‌گردد. مي‌گفتند مسأله امنيتي است و فيگارو براي ضربه زدن به نظام اسلامي از اين فيلم پتكي آهنين مي‌سازد. من اين حرف‌ها را درك نمي‌كردم و مي‌گفتم به چه دليل بايد اين اتفاق بيفتد؟ اما آقايان طوري وانمود مي‌كردند كه انگار داناي كل هستند و در مقابل‌شان من يك آدم خام هستم كه نمي‌دانم نمايش اين فيلم در خارج از ايران چه عواقبي به همراه خواهد داشت. در حالي كه سال ٦٩ وقتي فيلم در كن نمايش داده شد و چند روز بعد هم جايزه اول اين جشنواره را از آن خود كرد روزنامه نيس‌ماتان كه روزنامه صبح فرانسه است صفحه اول و تيتر يك روزنامه را به فيلم «آنسوي آتش» اختصاص داد. تيتري كه به هيچ قيمتي نمي‌شد آن را بازسازي كرد: «كن در تسخير سينماي آيت‌الله‌ها» اين آن پتك آهنيني بود كه مديران تلويزيون از آن حرف مي‌زدند و به خاطرش فيلم را دو سال بيات كردند.

وارد دهه ٧٠ كه مي‌شويم انگار اوضاع سينماي ايران بهتر مي‌شود. شرايط براي شما در اين دهه چطور رقم خورد؟ وضعيت به همان منوال بود؟

در طول زندگي من پرتي‌هاي هولناكي وجود داشته است. من سه دوره براي هيات‌مديره صنف تهيه‌كنندگان انتخاب شدم كه در يك دوره رييس آن صنف بودم. اين نخستين صنف تهيه‌كنندگان ايران بود كه به صورت رسمي شكل مي‌گرفت. در دوره اولش هيچ، در دوره دوم من رييس شدم. وقتي به آن دوران فكر مي‌كنم خنده‌ام مي‌گيرد! منِ آماتور رييس صنف تهيه‌كنندگان ايران بودم. آن هم در جايي كه ميثاقي‌ها، شباويزها و علي عباسي‌ها قدر قدرت‌هايي بودند براي خودشان. حالا منِ آماتور كه تا آن روز هشت ميلي متري كار مي‌كردم رييس صنف تهيه‌كنندگان سينماي ايران شدم! خودم واقعا خنده‌ام مي‌گيرد. حتي در جلسات مي‌گفتم من شاه سلطان حسين صفوي هستم، همان آدم دست و پا و بي‌علاقه به شرايط! زماني كه داشتند احمد شاه را پادشاه مي‌كردند، همان موقع كه محمدعلي‌شاه و همسرش مي‌خواستند از ايران خارج شوند، احمدشاه ١٠، ١٢ ساله گريه مي‌كرد و پا به زمين مي‌كوبيد كه من نمي‌خواهم شاه شوم. من آن موقع‌ها ياد گريه و زاري احمد شاه مي‌افتادم كه بايد شاه ايران مي‌شد. آن زمان اين پرتي‌ها به مدت چهار سال انرژي من را به صورت مطلق گرفت؛ چهار سالي كه مي‌توانم مدعي شوم حتي مطالعه‌ام هم كم شده بود.

يعني هيچ فيلمي در كارنامه كاري شما نيست كه بدون مشكل اكران شده باشد؟

در چهارمين روز نمايش فيلم «بودن يا نبودن» كه اتفاقا اكران شگفت‌انگيزي هم داشت، من از سفر قاهره به تهران برگشتم و شبانه با همسرم جلوي سينمافرهنگ حاضر شديم و ديدم همانجا نوشته‌اند بليت‌هاي اين فيلم تا يك هفته آينده به فروش رسيده‌اند. اين نشان مي‌داد فيلم توانسته بدون بازيگر چهره و بدون داشتن گره‌هاي داستاني و شيرين كاري‌هاي رايج در سينما به موقعيتي برسد كه بليت‌هايش تا يك هفته پيش‌فروش شوند. من روي ابرها بودم. بعد رفتيم مقابل سينما قدس ميدان وليعصر كه روي شيشه گيشه آنجا هم نوشته بودند تا پنج روز آينده بليت‌هاي اين فيلم به فروش رسيده است. براي من اين اتفاق رويايي بود. اينكه فيلمي مثل «بودن يا نبودن» كه به شهادت خود فيلم، كوچك‌ترين شيرين كاري‌اي در آن نيست، به چنين موقعيتي دست پيدا كند. اما درست فرداي همان روز معلوم شد كه فيلم به دستور مجمع تشخيص مصلحت نظام از روي پرده پايين كشيده شد.

جالب است كه حالا خيلي‌ها از «بودن يا نبودن» به نيكي ياد مي‌كنند؛ فيلمي كه تحولي اساسي در فرهنگ جامعه ما و مساله اهداي عضو به وجود آورد.

آن فيلم مي‌توانست چهار سال زودتر هم ساخته شود. درست تيرماه سال ١٣٧٢، نخستين عمل پيوند قلب موفق در ايران توسط دكتر ماندگار انجام مي‌شود. قلب كسي كه نامش خاطرم نيست به سينه نوجوان اهل شبستر به نام مجيد بالغ تيل، پيوند زده مي‌شود و اين فرد هنوز كه هنوز است زنده است. بلافاصله بعد از خواندن اين خبر كوتاه در روزنامه اطلاعات، كاملا برايم مسجل بود اين موضوع فيلم بعدي من است و اصلا فكر نمي‌كردم مي‌خواهم به واسطه هيجان ناشي از پيوند قلب در ايران كه ١٩ سال قبل پروفسور بارنارد در ژوهانسبورگ آلمان انجام داده بود، چنين فيلمي بسازم. بخش علمي اين ماجرا براي من چندان اهميت نداشت و نمي‌خواستم به آن بپردازم. آن زمان با خواندن اين خبر مهم اما كوچك، فكر مي‌كردم دختري ارمني به قلب احتياج دارد و همان موقع هم به سربالايي‌هاي ابيانه و ماسوله فكر مي‌كردم. دختر براي متقاعد كردن خانواده پسر از سربالايي‌هاي ابيانيه يا ماسوله، بالا مي‌رود و با مشكل تنفسي اين مسير دشوار را طي مي‌كند اما اين درست زماني بود كه مجلس پيوند قلب را حرام اعلام كرد. من حتي آن موقع نامه‌اي براي رييس‌جمهور نوشتم چون مي‌دانستم آقاي هاشمي‌رفسنجاني به وقوع چنين اتفاقات و پديده‌هايي خيلي علاقه‌مند است و حتما مي‌تواند مشوق من در ساخت اين فيلم سينمايي باشد. هنوز آن نامه را دارم. ايشان هم به سادگي نامه را ارجاع داده بودند به وزير ارشاد آن دوران كه فكر كنم ميرسليم بود. اما در نهايت هيچ كمكي به من نشد. يك زماني مي‌گفتند اگر خط پايان امضاي رضا قطبي، رييس تلويزيون ملي ايران رو به بالا تمام شود، مديرانش مي‌فهميدند بايد با صاحب نامه همكاري شود و اگر خط پايان امضايش رو به پايين بود يعني كار فرد را انجام ندهد. شايد چنين چيزي هم در امضاي آقاي هاشمي‌رفسنجاني بود كه آقاي ميرسليم هيچ اعتنايي به توصيه رييس‌جمهور مبني بر «رسيدگي شود» نكرد! اما مهم‌تر از اين ناكامي و عدم همكاري، حرام اعلام شدن پيوند قلب در مجلس بود. من پروژه را در مرحله تحقيق متوقف كردم و چهار سال بعد گمان مي‌كنم بنا به درخواست تشخيص مصلحت، مجلس درباره پيوند قلب تجديدنظر كرد و اين كار حلال اعلام شد، من بلافاصله «بودن يا نبودن» را ساختم.

به خاطر همه اين ناكامي‌ها، ناچار شديد به سريال‌سازي رو بياوريد، اول سريال «هزاران چشم» را ساختيد؟

بله سال ٨٠ بود. آقاي محمد مسعود به من پيشنهاد داد كار كنيم و من هم پذيرفتم. طرح اين سريال هم دچار مميزي و سانسور شد اما خيلي كمتر از اتفاقي بود كه براي «روزگار قريب» افتاد. اواخر زمستان ٨١ فيلمبرداري «روزگار قريب» شروع شد و آذر ماه ٨٦ سريال روي آنتن رفت.

مميزي‌هاي «روزگار قريب» چقدر بود؟ اين سريال تحولي در شيوه سريال‌سازي در تلويزيون است و از طرفي چون داستان آن در بستري تاريخي اتفاق مي‌افتد، قطعا بيشتر به مميزي دچار مي‌شد. اما مشكل شما با حجاب و پوشش خانم‌ها، از همان سريال شروع شد. درست است؟

حجاب شخصيت‌هاي «روزگار قريب» زمان ساخت باعث شرمساري من بود. بايد فرح پهلوي و شمس پهلوي را با حجاب نشان مي‌داديم. همين‌طور پرستارهاي بيمارستان را و اين براي من واقعا شرمندگي به همراه داشت. اينها بخش‌هاي آزاردهنده اين اتفاق بود. به همين خاطر «كاناپه» را با اين شيوه ساختم و از همان ابتدا مي‌دانستم سرنوشت اين فيلم چيست البته يك پرش حسابي كرديم بهتر است برگرديم سرجاي‌مان.

به «كاناپه» هم مي‌رسيم. نگفتيد مميزي‌هاي «روزگار قريب» چطور بود؟ به خاطر داريد؟

يكي از سخت‌ترين قسمت‌هاي اين مجموعه، قسمت دوازدهم با نام «آشوري ها» بود. زماني كه اين قسمت از تلويزيون پخش شد هيچ اثري از آشوري‌ها وجود نداشت و حدود ٣٠ دقيقه از اين قسمت را بدون اينكه به من اطلاع بدهند درآورده بودند و يك قسمت را كاملا بي‌معنا كرده بودند. من دقيقا در اين قسمت دوراني را نشان داده بودم كه سربازان عثماني به بهانه زدودن بلاد اسلامي از شر وجود غيرمسلمانان تا بيخ گوش تهران يعني مهرآباد آمده بودند و بعد دو خانواده را كه از سلماس پياده به سمت غرب ايران فرار مي‌كنند، تعقيب كردند. اما اخيرا شبكه چهار يكي دو سال پيش اين قسمت‌ها را سرجايش گذاشت. اين قسمت را كامل نشان داد چون به نظرشان اين مميزي واقعا مسخره بود. چند ماه پيش هم شبكه آي فيلم، اين قسمت را به صورت كامل نمايش داد. آن موقع بهانه اين بود كه ممكن است دولت تركيه به ما اعتراض كند و استدلال من هم خريداري نداشت. تركيه در دهه‌هاي پيش جنايت‌هايي مرتكب شده است و حداقل چيزي كه جامعه جهاني از آنها مي‌خواهد يك عذرخواني مختصر است كه آن را هم حاضر نيستند انجام دهند و در نهايت يك سريال تلويزيوني بايد تاوان چنين چيزي را پرداخت كند.

دهه ٨٠ اما شما دو فيلم سينمايي ساختيد، يكي «خانه پدري» و ديگري «بيدارشو آرزو»، فيلمي كه به واسطه زلزله بم ساخته شد…

«بيدارشو آرزو» را به مجرد وقوع زلزله در بم با همان گروه «روزگار قريب» ساختيم. با گروه عازم بم شديم و فقط دوربين را تغيير داديم و با يك دوربين ٣٥ ميلي‌متري و تعدادي نگاتيو به اين شهر سفر كرديم.

البته به نظر مي‌رسد با اين فيلم مثل فيلم‌هاي قبلي‌تان بي‌مهري نشد چون «بيدار شو آرزو» سه سيمرغ بلورين از جشنواره فيلم فجر گرفت.

اتفاقا در جشنواره همان سال من روي سن گفتم اين فيلم براي جشنواره يا براي اكران ساخته نشده است. اين فيلم را ساختم تا آب خوش از گلوي مسوولان مرتبط با وقايع غيرمترقبه پايين نرود. انگار با دست خودم اين مجوز را براي اكران نشدن فيلم دادم.

زماني هم كه شرايط براي‌تان فراهم است كاري مي‌كنيد و حرفي مي‌زنيد كه به ضررتان تمام شود!

فكر مي‌كنيد اگر من اين حرف را نمي‌زدم، پخش‌كننده‌ها آماده بودند فيلم را عرضه كنند و نمايش دهند؟ من صادقانه گفتم اصلا به اكران فكر نمي‌كردم. سه بار رفتيم بم و هر بار ٣٠، ٣٥ روز بم بوديم و به جز مهران رجبي و بهناز جعفري همه بازيگرها بومي بودند.

مي‌رسيم به «خانه پدري»، فيلمي كه بالاخره پس از كش و قوس‌هاي فراوان توانستيد مالكيتش را از آن خود كنيد و به اختلاف‌هاي‌تان با ناجي هنر پايان دهيد. «خانه پدري» در سي و دومين جشنواره فيلم فجر روي پرده رفت. همان موقع به واسطه حضور فيلم در جشنواره به اكران آن اميدوار شديد؟

واقعا بله. فكر مي‌كردم وقتي وزير يك‌تنه قد علم مي‌كند و يك تنه از فيلم دفاع مي‌كند و با وجود همه مخالفت‌هاي كميسيون فرهنگي مجلس، با استفاده از اختيارات خودش فيلم را خارج از مسابقه اكران مي‌كند، خب در چنين فضايي من به اكران اميدوار شدم. دليل اينكه فيلم را خارج از مسابقه گذاشتند اين بود كه مبادا «خانه پدري» به واسطه جوايز محتمل، بيشتر زير ذره‌بين قرار بگيرد و به زيان فيلم تمام شود. اين فرمول سر فيلم «كاناپه» هم اعمال شد.

شما اين حرف‌ها را باور كرديد؟

به نظر شما باور كردم؟

به نظر من باوركردني نيست!

پس چرا سوال مي‌كنيد؟

از زمان ساخت فيلم يعني سال ٨٩ تا نخستين نمايش آن در جشنواره سي و دوم فجر، سه سال گذشت. در اين سه سال كه فيلم به نمايش درنيامده بود مشكل اصلي‌شان با فيلم چه بود؟ همان موقع هم مساله اصلي تك‌سكانس ابتدايي بود يا اينكه مشكل فراتر از اينها بود؟ بالاخره «خانه پدري» برشي از تاريخ و فرهنگ ايران را روايت مي‌كند!

ما همان سال ٨٩ فيلم را به كميته انتخاب جشنواره فجر عرضه كرديم و از همان بهمن ٨٩ مشخص شد كه اين فيلم نگون بخت است. در واقع نخستين اظهارنظر را آقاي پژمان‌فر داشت و گفت نوك‌ تيز پيكان اين فيلم به سمت اسلام است. اتفاقا شما مطلبي درباره «خانه پدري» در روزنامه اعتماد نوشته بوديد و روزشماري از اتفاقات اين فيلم جمع‌آوري كرديد كه واقعا مطلب جذابي بود. متاسفانه اصلا توجهات اينچنيني به فيلم نشد. اما سال ٨٩ وقتي كميته انتخاب جشنواره فيلم را رد كرد و به دليل گرفتاري‌هايي كه چند ماه بعد در زندگي شخصي‌ام اتفاق افتاد، فيلم «خانه پدري» را فراموش كرده بودم و اصلا برايم اهميتي نداشت چه اتفاقي برايش مي‌افتد. زماني كه به فكر ساخت فيلم ديگري افتادم همزمان شد با اكران فيلم در گروه هنر و تجربه. فيلمي كه به نظر همكاران و تهيه‌كنندگان فيلم پرفروشي مي‌شد، قرار شد در گروه هنر و تجربه اكران شود. اما فيلم در اكران گروه هنر و تجربه نتوانست درست به نمايش درآيد. از چهار سينمايي كه در تهران مي‌توانست شامل حال اين فيلم شود، سه سينما به دليل اينكه متعلق به شهرداري و بنياد جانبازان بودند، فيلم را نمايش ندادند. فقط ماند يك سالن كوچك در سينما كورش كه من بعدها شنيدم آقاي امير شهاب رضويان با تصميم خودش سالني بزرگ‌تر يعني ٣٦٥ نفري را براي نمايش فيلم در نظر گرفته بود و «خانه پدري» در ١٠ سانس در اين سالن به نمايش درآمد و در مجموع اكران فيلم با سه هزار و ٦٥٠ نفر به كار خود پايان داد، يعني فيلم را بعد از اين نمايش از روي پرده پايين كشيدند.

در نهايت به شما گفتند مشكل‌شان با فيلم چيست؟ شما تمايلي براي اصلاح فيلم نداشتيد يا مساله بي‌اعتمادي بود؟

مي گفتند صحنه كوبيدن سنگ به سر دختر خيلي براي مخاطب آزاردهنده و فراتر از توان تماشاگر است اما راستش من اين حرف را باور نكردم. فكر مي‌كردم اين حرف بهانه است. گاهي همان حرف آقاي پژمان فر را تكرار مي‌كردند، بدون اينكه بدانند نبايد اين حرف را بزنند. طبيعي بود كه اين حرف بهانه است. با درآوردن اين صحنه باز هم بهانه‌هاي ديگري مي‌گرفتند و از طرفي من لزومي نمي‌ديدم فيلم را با اين بهانه زخمي كنم و يكي از مايه‌هاي مهم حيات فيلم را نزد تماشاگر از بين ببرم. بارها گفتم اگر صحنه آغازين فيلم حذف شود نمي‌تواند تماشاگر را تا پايان با خود همراه كند براي اينكه هيچ اتفاقي در طول فيلم نمي‌افتد، گرهي افكنده نمي‌شود تا به تدريج باز شود و اين گره‌افكني و گره‌گشايي عنصري براي جذب تماشاگر باشد. پس بايد اين صحنه در فيلم باقي مي‌ماند. استدلال مي‌كردم كه آن اتفاقي كه در آغاز فيلم در زيرزمين مي‌افتد، بوي مرگ را در آن زيرزمين پراكنده مي‌كند و به خاطر تاثير آن صحنه در تمام بخش‌هاي بعدي فيلم، تماشاگر به آن زيرزمين حس متناقضي دارد، يعني جايي كه در آن زندگي مي‌كنند و در عين حال راز بزرگي در دل آن دفن شده است. همين باعث مي‌شد فيلم به واسطه اتفاقي كه در آن زيرزمين افتاد براي تماشاگر كشش داشته باشد. با حذف آن صحنه فيلم از تمام مواردي كه براي ارتباط با تماشاگر داشت، تهي مي‌شد.

از جايي به بعد هم راضي شديد به «خانه پدري» كمتر فكر كنيد و فيلم بعدي‌تان يعني «كاناپه» را بسازيد.

بله واقعا. چه كار بايد مي‌كردم؟

چطور راضي شديد اين كار را بكنيد وقتي هنوز تكليف «خانه پدري» مشخص نيست؟

مساله اين است دليلي نداشت به خاطر وضعيت نامشخص «خانه پدري» فيلمسازي را كنار بگذارم. من قهر نكرده بودم كه فيلم نسازم. به ناگاه «كاناپه» ساخته شد آن هم بنا بر اصلي كه از پيش برايم مشخص و قطعي بود.

يعني از مدت‌ها پيش تصميم داشتيد با مساله حجاب در سينما طور ديگري برخورد كنيد؟

صد درصد برايم مشخص بود. ما نزديك به چهار ميليارد تومان اسپانسر براي ساخت «كاناپه» داشتيم اما اخلاقي نبود از پول اسپانسرها استفاده و فيلمي ساخته شود كه وضعيت اكران آن نامشخص است. لزومي هم نداشت اين مساله را با اسپانسرها مطرح كنم. از طرفي براي آنها هم جاي تعجب داشت كه چرا از امكاناتي كه مي‌خواهند در اختيارم بگذارند استفاده نمي‌كنم. حالا اميدوارم خودشان متوجه شده باشند چرا اين كار را كردم. فيلمي كه ساخته شده هيچ اميد و روزني براي پخش و اكران ندارد. اميدوارم اظهارات اخير وزير ارشاد كمكي براي فيلم باشد.

شما تصور كنيد مشكل فيلم حل و اكران شد. با گروه دلواپسان چه مي‌كنيد؟ كساني كه در هر شرايطي به خودشان اين اجازه را مي‌دهند فراتر از ارشاد و قانون عمل كنند و با صلاحديد خودشان فيلم‌ها را از پرده پايين بكشند؟ نمي‌دانم اين مساله چقدر خودجوش يا سازماندهي شده است اما به نظر مي‌رسد وزارت ارشاد همه دولت‌ها، نگراني‌هايي از مواجه شدن با اين گروه داشته‌اند.

اين فعاليت‌ها به هيچ‌وجه خودجوش نيست. با توجه به موضع‌گيري‌هاي وزير ارشاد آقاي صالحي اميري درباره اجراهاي موسيقي در چند استان و حتي مشهد، اين اميدواري وجود دارد كه ايشان خيلي دلواپس دلواپسان نباشد. اميداورم اينطور باشد. ايشان حرف‌هاي قاطعي درباره اينكه اين گروه حق پا گذاشتن به حريم كشور را ندارند، زده است. اين حرف‌ها تا اين لحظه دست‌كم اميداور‌كننده است.

اما سوال هميشه ذهن من اين است كه چرا بعد از خانه پدري چنين كاري را كرديد؟ به نظرم مي‌رسد سينما به خودي خود و با تعريفي كه در ايران از آن مي‌شود، براي شما اهميت ندارد و در كنار آن دنبال پرداختن به موضوعات اجتماعي يا ايجاد تحول و انقلاب هم هستيد.

دست شما درد نكند. (مي‌خندد) من جزو معدود كساني هستم كه سينما تمام وجودم است و تمام هدفم سينماست و مسائل بعدي همراه با اين جريان مي‌آيد. حقيقتا به چيزي جز سينما فكر نمي‌كنم كه اگر اين كار را مي‌كردم، مسائلي در برخي دوران‌ها حتما توجه مرا به خود جلب مي‌كرد. موضوعاتي كه جامعه نسبت به آنها تب آلوده بود. اما حتي اگر در ذهن من هم آن موضوعات موجود بود، حتما از آنها فرار مي‌كردم كه مبادا گرفتار چنين فضاهايي شوم. من فقط به سينما فكر مي‌كنم و اين تحليل شما جالب است. در حالي كه علت سختگيري شخصي‌ام فقط و فقط به خاطر احترام ويژه‌اي است كه براي سينما قايل هستم.

استفاده از كلاه گيس در فيلم‌هاي سينمايي پيش از اين مساله رايج و متداولي نبود، شما مواردي به خاطر داريد؟

نه، من البته خودم سه بار اين تجربه را در فيلم‌هاي «دو نيمه سيب»، «بودن يا نبودن» و فيلم «بيدارشو آرزو» داشتم. خانم مرجانه گلچين، مرحومه لوريك ميناسيان و بهناز جعفري هم در بخشي از اين فيلم‌ها با پوستيژ ظاهر شدند. در فيلم «بودن يا نبودن» يك صحنه ١٥ ثانيه‌اي، «دو نيمه سيب» دو دقيقه و «بيدارشو آرزو» حدود سه دقيقه با اين چهره ظاهر شدند. اما خب اينها مسلما برايم كافي نبود.

بعد از رد شدن «كاناپه» توسط كميته انتخاب جشنواره فيلم فجر به خاطر مساله حجاب، خيلي‌ها از سريال «يوسف پيامبر» مثال زدند كه در اين فيلم هم بيشتر زن‌ها با كلاه‌گيس ظاهر شدند. شما اين مقايسه را قبول داريد؟

در اين سريال استفاده از كلاه‌گيس بيشتر تزييني بود. مثل كلاه‌گيس‌هايي كه قضات انگليسي روي سر مي‌گذارند كه جزيي از آداب قضاوت‌شان است. اما اين اتفاق براي من جدي‌تر از اين حرف‌هاست. الان واقعا نمي‌دانم تكليف فيلم بعدي‌ام چه خواهد شد. مي‌دانم كه زن در خلوت خودش با روسري نخواهد بود. يا بايد از اين پس نهضت كچل كردن خانم‌هاي بازيگر در سينما فراگير شود و ادامه پيدا كند يا اينكه اين مساله هم به يك خواب ابدي برود.

در دهه ٩٠ تا اينجا يك فيلم سينمايي ساختيد كه آن هم معلوم نيست چه اتفاقي برايش مي‌افتد. تا اينجا دهه ٩٠ كم‌كارترين دهه كاري‌تان بوده است.

دست كم دو، سه سال درگير اتفاق شخصي زندگي‌ام بودم و چنين چيزي كاملا طبيعي است. اما در كنار همه اين مشكلاتي كه سر راه فيلمسازي وجود دارد، تنبلي هم يكي از فاكتورهاي كم‌كاري مي‌شود.

تغييري در مديريت فرهنگي سال‌هاي اخير نسبت به دوران قبل احساس كرده‌ايد؟

واقعا پيگير چنين چيزي نبودم. قطعا تفاوت‌هايي ميان دهه‌هاي اخير تا امروز در سينماي ايران اتفاق افتاده و اين سينما دم به دم محافظه‌كار‌تر شده است. اين برايم اصلا جالب نيست. فضا به گونه‌اي است كه سينماي دهه ٦٠ كه به نوعي سرآغاز سينماي موج نوي ايران بود، آنقدر كه حالا به چشم مي‌آيد، محافظه‌كار نبود و شجاعانه‌تر عمل مي‌كرد. مساله‌اي كه توجهم را زمان داوري در جشنواره سي و دوم فيلم فجر به خودش جلب كرد، موج فيلم‌هايي بود كه با ادعاي پرداختن به معضلات اجتماعي ساخته شدند. وقتي چنين پديده‌اي شكل اپيدمي به خود پيدا مي‌كند، قطعا نوعي بيماري است. همين مساله باعث مي‌شد آدم از ديدن فيلم‌هايي كه بايد به سينما نزديك‌تر باشند، لذت نبرد. بيشتر اين فيلم‌ها بيانيه‌هاي تصويري بود.

سينماي ايران را دنبال مي‌كنيد؟

متاسفانه نه. علت عدم تعقيب سينماي ايران به گرفتاري‌هايم برمي‌گردد. سال ٩٢ كه داور جشنواره بودم موفق شدم طي ١٠ روز ٢٢ فيلم سينمايي ببينم و آن دوران باعث شد متوجه اين نكته بشوم كه سونامي معناگرايي در سينماي ايران در حال آمدن است. قطعا هيچ خواننده‌اي تصور نمي‌كند غرض من از اين حرف‌ها تهي كردن سينماي ايران از هر گونه تفكري است. اما از آن طرف كساني كه موشكافانه با سينما برخورد دارند، منظورم را بهتر متوجه مي‌شوند. حرف من اين است كه بايد به سينما احترام گذاشت و سينما را ملعبه اخبار قرار نداد. اين كار سوءاستفاده از اين زبان گيرا و فوق‌العاده است.

فكر مي‌كنيد دليل گرايش فيلمسازان به سينماي اجتماعي در سال‌هاي اخير چيست؟ گرايشي كه گاهي شبيه موج سواري مي‌شود و به موضوع بيش از سينما بها مي‌دهند.

در اين ترديدي نيست كه بخشي از جوانان فيلمساز از شرايط جامعه عاصي هستند. سينما هم براي‌شان به منزله مفر و روزنه‌اي براي رهايي از اين موقعيت است و طبيعتا بايد امواجي هم در ميان باشد. اين گرايش خيلي طبيعي است. ممكن است من و شما اينجا بنشينيم و گله مند باشيم از اينكه سينماي ايران ملعبه‌اي براي مضامين جامعه باشد اما در كنار اين دلگيري بنده و شما، از آن طرف مي‌شود اين حق را به آنها هم داد. اما اين حق تا جايي است كه سينماي ايران از فيلم‌هايي كه واقعا به سينما احترام مي‌گذارند، تهي نشود. من نديدم اما شنيدم در حال حاضر ساختارهاي خوبي در فيلم‌هاي ايراني است و اين را مي‌شود در ضرباهنگ و ريتم به خوبي ديد. يعني آن شكل تصنعي برخي كيفيت‌ها نسبت به قبل خيلي كمتر شده و اين ارزشمند است اما باز هم با فيلم‌هايي چون «جايي براي پيرمردها نيست» برادران كوئن يا فيلم‌هاي هيچكاك، كمتر برخورد مي‌كنيم و اين اتفاق انگار در دنيا هم در حال شكل‌گيري است.

فيلم‌هاي شما هم اجتماعي است اما در كنار آن رگه‌هايي از طنز وجود دارد كه به نظر مي‌رسد از جهان‌بيني تان مي‌آيد.

طنز يكي از پايه‌هاي زندگي است. در هر شرايطي و در هر جايي چه بخواهيم و چه نخواهيم اين طنز وجود دارد. در هر جايي امكانات براي ديدن هجو و طنز موجود است، حتي در مراسم سوگواري و عزا و حتي در فجايع بزرگ مي‌توانيم، اين طنز را ببينيم. زماني كه در شرايط سخت قرار مي‌گيريم، اين طنز را مي‌بينيم اما گاهي به چشم‌مان نمي‌آيد و گاهي هم سعي مي‌كنيم به آن بي‌اعتنا باشيم. اما اينها وجود دارند. من هم در اين زمينه‌ها يد طولاني دارم حتي در فيلم «كاناپه» اين طنز وجود دارد و اين اظهارنظر دوستاني است كه فيلم را ديدند. با اين طنز به نظرم فيلم نفسي مي‌كشد و اين تنفس‌ها مفري است براي تماشاگري كه فقط و فقط در تنگنا با فيلم مواجه نشود. در پايان «آباداني‌ها» وقتي كه پسربچه با استفاده از لنز و آن دستگاه از درون يك شيشه شكسته پدرش را وارونه در حال رانندگي مي‌بيند، مي‌فهميم براي اين پسر برخلاف پدرش روزنه اميدواري وجود دارد و قرار نيست زندگي سرشار از نكبت پدرش، ادامه مسير زندگي او باشد. اين توصيه به مخاطب نيست اما به نظر مي‌رسد چنين خواهد بود. دست‌كم تماشاگر با اين ادراك با فيلم خداحافظي مي‌كند. حتي در «خانه پدري» هم اين صحنه‌ها منهاي صحنه اولش وجود دارد. در صحنه اول اما قرار نيست امان و مجالي به مخاطب داده شود.

يعني منتظر اكران «كاناپه» نمي‌مانيد؟

مي مانم اما اين انتظار به منزله كار نكردن نيست. اگر بتوانم تهيه‌كننده‌اي پيدا كنم و متقاعدش كنم اين ريسك را بكند و بپذيرد فيلم را با همان كيفيتي كه خودم مي‌خواهم بسازم و از طرفي چند نفر هم سرشان را با نمره چهار بزنند، استقبال مي‌كنم. ادامه كاري كه در «كاناپه» شروع كردم در ظاهر به معني ديده نشدن است اما واقعا ما در سينما دنبال چه چيزي هستيم؟ اينكه تماشاگر فيلم‌هاي‌مان را ببيند و لذت ببرد يا به يك ادراكي برسد؟ مي‌شود فيلم بدون ديده شدن هم روي مخاطب تاثير داشته باشد. اگرچه نه من و نه هيچ كس ديگري با اين نيت فيلم نمي‌سازد، اما همين مساله هم تبديل مي‌شود به نوعي دلخوشي اندك كه اين كار بي‌حاصل نبوده است. حالا تمام ماحصل كارهاي‌مان هم نبايد صرفا به برداشت مالي ختم شود.

در همه اين سال‌ها نشان داديد خيلي روي مسائل مالي تمركز نداريد.

من در تمام دوران فيلمسازي‌ام يك ورشكسته به‌تقصيرم.




یک رسانه اصولگرا متذکر شد⇐ردّپای پررنگ کپی‌برداری در «علی‌البدل»؛ از «ایران برگر» تا «روز باشکوه»

سینماروزان: تازه ترین سریال سیروس مقدم با عنوان «علی البدل» از جمله سریالهای نوروزی بود که از همان قسمتهای ابتدایی مورد نقد مخاطبان و رسانه های مختلف قرار گرفت؛ انتقاداتی که بیش از همه ناظر به شباهتهای جدی بود که این سریال با کمدی-سیاسی «ایران برگر» داشت.

روزنامه اصولگرای «جوان» در گزارشی مرتبط با این سریال با تیتر «نسخه تلویزیونی ایران برگر شکست خورد» ضعفهای فراوان این سریال را به چالش کشیده است و درباره گرته برداریهای آن از «ایران برگر» و البته «روز باشکوه» سخن گفته است.

متن کامل این گزارش را بخوانید:

نسخه تلويزيوني «ايران برگر» شكست خورد

با وجود هياهوهاي زيادي كه پيش از پخش سريال علي‌البدل درباره داستان و محتواي اين سريال به وجود آمده و گفته مي‌شد در آستانه انتخابات تلويزيون سراغ سريالي سياسي رفته است، «علي‌البدل» با داستاني ازهم‌گسيخته و بي‌رمق از تلويزيون پخش شد تا همه فضاسازي‌هاي قبلي را پوچ كند.
دوشنبه شب قسمت آخر مجموعه تلويزيوني «علي‌البدل» از شبكه اول سيما پخش شد و پرونده نمايش سريالي كه گفته مي‌شد در آن رگه‌هاي سياسي وجود دارد، بسته شد؛ مجموعه‌اي كه ابتدا قرار بود در ماه رمضان سال 95 پخش شود ولي در زمان مقرر سريال آماده نشد و به نوروز 96 رسيد.

علي البدل ميراث‌دار يك قصه كهنه

روستايي‌هايي كه نمي‌توانند با تحولات اجتماعي كنار بيايند و همين ناتواني‌شان در درك و همراهي با تغييرات باعث داستان‌هاي خنده‌داري مي‌شود؛ اين خط داستاني كوتاه حداقل بيش از نيم قرن است كه به انحاي مختلف در تلويزيون و سينماي ايران ديده مي‌شود. اصل ماجرا هم به سال‌هاي بعد از اجراي طرح موسوم به انقلاب سفيد در دوره پهلوي بازمي‌گردد كه با فشار براي مهاجرت روستاييان به شهر، «روستايي» و «دهاتي» به عنوان واژه‌هاي تحقيركننده معادل نفهم و عقب افتاده به كار برده مي‌شد.

اين نوع روايت را مي‌توان در فيلم سينمايي «ايران‌برگر» مشاهده كرد كه در ناكجا آبادي در غرب ايران رخ مي‌دهد و جامعه سنتي و عقب‌افتاده يك روستا كه داراي دو خان متمول است، در برابر ورود مردم‌سالاري و انتخابات مقاومت مي‌كند و سعي در انحراف آن به سمت قدرت‌هاي سنتي روستا و حفظ روابط قديمي ارباب رعيتي دارد.

مسعود جعفري جوزاني تلاش كرده بود مفاهيمي سياسي و اجتماعي را در پس ماجراي رقابت دو خان روستا براي كسب قدرت بيشتر به تصوير بكشد و آن را با پاياني خوش همراه سازد.
شنيده‌هاي «جوان» حكايت از آن دارد كه بعد از موفقيت «ايران برگر» در جشنواره فيلم فجر و اكران عمومي در سينماها، محسن تنابنده، بازيگر نقش اول اين فيلم طرحي را براي ساخت «ايران برگر2» به جعفري‌جوزاني ارائه مي‌كند اما جعفري‌جوزاني با ساخت قسمت دوم فيلم مخالفت مي‌كند. تنابنده هم كه با سيروس مقدم در سريال پايتخت به عنوان نويسنده و بازيگر همكاري دارد، طرح را به وي و الهام غفوري پيشنهاد مي‌دهد و طرح سينمايي «ايران‌برگر2» در قالب فيلمنامه‌اي 15‌قسمتي به سرپرستي تنابنده نگاشته مي‌شود. از اين رو «علي البدل» شباهت كالبدي زيادي به ايران‌برگر دارد و حضور بازيگران مشترك در هر دو اثر بر اين شباهت‌ها افزوده است.

از يك روز باشكوه تا «علي البدل»

كيانوش عياري در سال 67 فيلمي به نام «يك روز باشكوه» مي‌سازد. داستان اين فيلم كه در دوره حكومت سابق مي‌گذرد، درباره جواني به نام «گل آقا» است كه بعد از قهرماني آسيا در رشته دوچرخه سواري به شهرش باز‌مي‌گردد و مقامات شهر تلاش مي‌كنند با سوء استفاده از محبوبيت گل آقا، فضاي شهر را براي حضور يكي از مقامات دربار در اين شهر آماده كنند. عياري در پس داستان كمدي فيلم «يك روز باشكوه» ساختار نظام شاهنشاهي و نگاه استكبار و بهره‌كشي از مردم براي رفاه وابستگان پهلوي را به تصوير مي‌كشد. «علي البدل» تا حدي به يك روز باشكوه شباهت دارد. اين بار نه مقامات فرمانداري بلكه شوراي شهر در پي آن هستند تا روستا را براي آمدن رئيس‌جمهور آماده كنند و مي‌خواهند با استقبال باشكوه از رئيس دولت امكان بهره‌برداري از موقعيتي را كه قرار است به وجود آيد، به دست آورند.

بزرگ‌ترين ضعف «علي‌البدل» نيز در اينجا خودنمايي مي‌كند و داستان سطحي و ازهم‌گسيخته«علي البدل» مانع از آن مي‌شود كه يك «روز باشكوه» شكل بگيرد و حتي نمي‌تواند در حد «ايران‌برگر» و دعواهاي روستايي براي كسب قدرت را به سخره بگيرد، حتي فضاسازي‌هاي رسانه‌اي كه درباره ساخت سريالي سياسي درباره رئيس‌جمهور در آستانه انتخابات رياست جمهوري به راه افتاده با نمايش ضعيف «علي‌البدل» به فراموشي سپرده شد.
توليد «علي البدل» باعث شد سيروس مقدم كه به ساخت سريال‌هاي موفق مشهور است در كارنامه هنري‌اش صاحب يك سريال شكست خورده شود.




فرهاد آئیش، مهدی هاشمی و مهران رجبی؛ گزینه‌های اصلی بازی در سریال کیانوش عیاری⇔سریالی یادآور کمدی «زرد قناری»

سینماروزان: دو روز قبل خبری منتشر شد درباره پیش تولید تازه ترین سریال کیانوش عیاری با عنوان «87 متر»؛ سریالی که خط داستانی آن که درباره فروختن یک آپارتمان به چند نفر است یادآور کمدی «زرد قناری» رخشان بنی اعتماد است.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا خبر رسیده که فرهاد آییش که در «کاناپه» توقیفی عیاری نقش اصلی مرد داستان را ایفا میکرد یکی از گزینه های اصلی بازی در این سریال است و مهدی هاشمی و مهران رجبی نیز دیگر گزینه های ایفای نقش در این سریالند.

حسن آقاکریمی تهیه کننده «87 متر» با اعلام این خبر به «مهر» گفته است: مذاکراتی با بازیگرانی از جمله فرهاد آئیش، مهدی هاشمی، مهران رجبی و بازیگرانی که پیش از این کیانوش عیاری با آنها کار کرده انجام شده است که هنوز به قطعیت نرسیده چون زمان تصویربرداری حدود یک سال است و بازیگران باید آزاد باشند.

آقاکریمی درباره زمان کلید خوردن سریال بیان داشته است: هم اکنون در حال پیش تولید و تعیین لوکیشن های کار هستیم و می توان گفت این سریال یکی از پرلوکیشن ترین آثار کیانوش عیاری است. امیدواریم این سریال را تا اواخر اردیبهشت ماه کلید بزنیم.

این تهیه کننده با اشاره مجدد به خط داستانی سریال که یادآور «زرد قناری» است گفته است: : قصه «۸۷ متر» ماجرای آپارتمانی است که به چندین خانواده فروخته شده و سریال طرح درگیری هایی است که خانواده ها به بهانه چنین مشکلی با آنها مواجه می شوند و از این حیث ممکن است رگه هایی از طنز تلخ هم در لایه های درونی کار داشته باشد.




با داستانی که یادآور کمدی «زرد قناری» است⇐کیانوش عیاری پیش‌تولید یک سریال را آغاز کرد

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردان سینمای ایران که آخرین ساخته اش با عنوان «کاناپه» به دلیل استفاده از کلاه گیس برای بانوان در نماهای داخلی توقیف شد به تازگی کار ساخت سریال جدیدش با عنوان «87 متر» را آغاز کرده است.

به گزارش سینماروزان خط اصلی این سریال که بناست بخشهایی از آن در کشورهای آسیای میانه فیلمبرداری شود شباهتهایی دارد با کمدی «زرد قناری» نوشته بهمن زرین پور و ساخته رخشان بنی اعتماد که در اواخر دهه شصت و به سفارش اداره بیمه تولید شد و البته مرجان شیرمحمدی همسر فعلی بهروز افخمی هم در آن برای اولین بار بازیگری را تجربه کرد.

داستان «87 متر» درباره آپارتمانی است که به چند فرد مختلف فروخته میشود و همین است که دردسرساز میشود درست به مانند وضعیتی که در «زرد قناری» برای جوانی شهرستانی رخ داد که از یک طرف زمینی خرید که به فرد دیگری فروخته شده بود و بعدتر وقتی به تهران آمد پیکانی خرید که آن هم دزدی بوده و به افراد متعددی فروخته شده بود!!!

حسن آقاکریمی مدیر تولید سریال تلویزیونی «87 متر» در خصوص آخرین وضعیت ساخت آن به «باشگاه خبرنگاران» گفت: در تعطیلات نوروز پیش تولید کار آغاز شده و هم اکنون در حال انتخاب لوکیشن و هماهنگی برای انتخاب بازیگران هستیم.

وی ادامه داد: لوکیشن‌های این مجموعه در تهران و بخشی از آن در یکی از کشورهای آسیای میانه خواهد بود. موضوع این سریال طنز است و قصه آن مربوط به آپارتمانی خواهد بود که به چند نفر فروخته می‌شود.

آقاکریمی خاطرنشان ساخت: حدود یک سال فیلمبرداری برای این سریال در نظر گرفتیم و در 50 قسمت 45 دقیقه‌ای آماده خواهد شد. «87 متر» به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی کیانوش عیاری است.

آخرین ساخته تلویزیونی کیانوش عیاری سریال «روزگار قریب» بود. این سریال که سال 86 از شبکه سه به روی آنتن رفت، با بازخوردهای مثبتی از سوی مخاطبان مواجه شد.

عیاری پیش از «روزگار قریب» هم مجموعه «هزاران چشم» با بازی مهدی هاشمی را برای تلویزیون ساخت که این مجموعه هم با استقبال تماشاگران روبرو شد به طوری که بازپخش این سریال تاکنون چندین بار از شبکه‌های مختلف سیما به روی آنتن رفته است. مجموعه «خانه به خانه» دیگر سریالی است که عیاری پیشتر برای رسانه ملی به سفارش سازمان آمار و سرشماری ساخته بود.




تکذیب انجام فیلمبرداری مجدد برای اصلاح «کاناپه»

سینماروزان: در حالی که دقایقی قبل، سینماپرس از فیلمبرداری مجدد “کاناپه” برای اصلاح نماهای بازیگران پوستیژبه سر خبر داده بود(اینجا را بخوانید) مجری طرح پروژه خبر را تکذیب کرد.

شاهرخ دستورتبار مجری طرح فیلم سینمایی “کاناپه” به “برنا” اظهار کرد: این خبر کذب محض است. کیانوش عیاری همچنان پای مواضع خود ایستاده است و اصلا به فیلمبرداری و اصلاح ممیزی‌های فکر نمی‌کند.




ادعای یک رسانه⇐دستور سرمایه گذاران «کاناپه»، به فیلمبرداری مجدد و اصلاح نماها منجر شد

سینماروزان: در حالی که “کاناپه” کیانوش عیاری به دلیل پوستیژ به سر بودن بازیگران زن در نماهای داخلی توقیف شده بود  “سینماپرس، از آغاز مجدد فیلمبرداری “کاناپه” به درخواست سرمایه گذار خبر داده است.

متن کامل خبر “سینماپرس” در این باره را بخوانید:

به دلیل فشار سرمایه گذارانی که متشکل از  چندین شخص از جمله سرمایه گذار جنجالی سریال «شهرزاد»، یک بانک، یک شرکت بیمه و یک شرکت‌ لوازم خانگی بوده اند و مبلغ قابل توجهی برای این پروژه هزینه کرده اند و بعد از خبر عدم اکران این فیلم سرمایه خود را نابود شده می دانستند، طی ۳-۴ روز اخیر «کاناپه» در لوکیشن قبلی خود واقع در خیابان نیلوفر منطقه عباس آباد تهران جلوی دوربین رفته و همه بازیگران اصلی و فرعی نیز دوباره دعوت به کار شده اند و فیلمبرداری صحنه هایی که پیش از این به مشکل پخش و اکران برخورده مجدداً آغاز شده است.

نکته جالب توجه آنجا است که دست اندرکاران تولید این اثر سینمایی از همه عوامل «کاناپه» خواسته اند در این رابطه هیچ اطلاعاتی به بیرون درز نکند و به خصوص رسانه ها از این بابت بی خبر باشند که «کاناپه» مجدداً فیلمبرداری می شود.

با این اوصاف معلوم نیست که آقای عیاری که چندی قبل واکنش های عجیبی از خود در گفتگو با برخی رسانه ها بروز داده بود چگونه می خواهد بلای «کاناپه» را از سر خود باز کرده و آن را به اکران برساند.




در گفتگوی یک عضو هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر بیان شد⇐اگر مسئولان جشنواره اهل مصلحت نبودند {فیلم ارگانی}«امپراطور جهنم» به خاطر نقصهایش حتی به بخش غیررقابتی هم راه نمی‌یافت!/واقعیت‌های داعش و حامیان منطقه‌ای و برون‌منطقه‌ای این گروه تروریستی در «امپراطور…» دیده نمی‌شود/خیلی متأسف شدم که «کاناپه» از بخش مسابقه خارج شد/این فیلم در دفاع از مظلومیت پدر بود/در جلسات هیأت انتخاب نه دبیر جشنواره حضور داشت و نه رییس اداره نظارت/نکته جدیدی که از حضور در هیأت انتخاب کشف کردم اینکه جهت محاورات عاشقانه از «پسر به دختر» به «دختر از پسر» تبدیل شده!!!/نگاه غالب هیأت انتخاب، تنوع ژانر و بررسی اثر منهای صاحب اثر بود

سینماروزان: عماد افروغ جزو معدود اعضای هیأت انتخاب جشنواره سی و پنجم فجر است که این روزها می کوشد مرتب و در گفتگو با رسانه های مختلف از عملکرد خود و همکارانش در این هیأت دفاع کند.

به گزارش سینماروزان تازه ترین گفتگوی عماد افروغ که سابقه ورود به مجلس با همراهی اصولگرایان را هم داشته است با روزنامه اصلاح طلب «شرق» انجام شده است؛ در این گفتگو نیز افروغ در کنار توصیف کیفیت کار در هیأت انتخاب باز هم درباره برخی آثار مناقشه برانگیز جشنواره سخن گفته است.

بخشهای خواندنی گفتگوی افروغ را بخوانید:

 نگاه غالب در هیئت انتخاب چه بود؟
نخست عقیده بر این بود که باید تنوع ژانر داشته باشیم، دوم خود اصل اثر منهای تهیه‌کننده و کارگردان ارزیابی شود.

 در جلسات داوری هیأت انتخاب، حبیب ایل‌بیگی یا محمد حیدری حضور نداشتند؟
خیر، قرار هم نبود که باشند. فقط در جلسه آخر بودند و نتایج طبق نظر جمعی مستقل و به دور از هرگونه شبهه مصلحت‌‌اندیشی و نفوذ مطرح شد. حتی یک فیلم اولی راه پیدا نکرده بود ولی بعد که تعداد فیلم‌ها از ٢٨ به ٣٣ فیلم بسط پیدا کرد، خوشبختانه راه یافت. از این نظر وجدانم ناراحت بود که این فیلم خوب چرا نتوانست بیاید که درنهایت راه یافت و وجدانم آسوده شد.
 با توجه به اینکه فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری تکلیفش روشن و از بخش مسابقه خارج شد. نظرتان درباره این فیلم چیست؟
الان نمی‌توانم به سؤال شما صراحتا پاسخ دهم چون جشنواره هنوز برگزار نشده و من عضو هیئت انتخاب هستم و دستم بسته است.
 آقای افروغ! الان همه که می‌دانند!
خیلی متأسف شدم این فیلم که مضمون خانوادگی و اجتماعی داشت و در دفاع از جایگاه و مظلومیت پدر بود، از مسابقه خارج شد!
 فیلم «کاناپه» هم رفت وردست ِ «خانه پدری». نظرتان درباره فیلم «خانه پدری» چیست؟
به نظرم مشکل برخی فیلم‌ها از جمله خانه پدری که آن را دیده‌ام با اصلاحات جزئی قابل حل است.
 «آشغال‌های دوست‌داشتنی» چطور؟
معتقدم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» با اصلاحات جزئی قابل اکران است.
 نظرتان درباره فیلم «امپراتوری جهنم» چیست که سازندگان فیلم از خجالت کامل اعضای هیئت انتخاب درآمدند و با واژگانی همچون ترسو و… شما را نواختند. البته آقای خزایی خودشان زمانی دبیر جشنواره فیلم فجر بودند و قطعا می‌دانند این جشنواره، زینت‌بخش روزهای شادی‌آور فجر است، بنابراین کمی بعید به نظر می‌رسید این‌گونه عمل کند. ولی درنهایت با آن نامه یک پنالتی به سمت خودشان شوت کردند؟
بهتر است از اصحاب فن و کسانی که شک و شبهه‌ای درباره آشنایی‌شان با سینما نیست، سؤال کنید. سال‌هاست درباره اسلام تکفیری مقاله می‌نویسم. آخرین مقاله‌ام با عنوان «اسلام تکفیری بزرگ‌ترین چالش بشر کنونی» در مجله «جستاری در معارف اسلامی» چاپ شده است. کتاب «توحیدگرایی و صلح» بنده را هم نشر علم چاپ کرده است. حساسیت زیادی روی اسلام تکفیری دارم. این جریان را می‌شناسم و به‌ویژه نگاه متحجرانه ابن‌تیمیه را سال‌ها به نقد کشیده‌ام. حتی درسی با عنوان «فلسفه علوم اجتماعی» با دانشجویان خارجی و اهل‌سنت داشتم و یکی از کنفرانس‌ها مربوط به نقد آرای ابن‌تیمیه بود و بیشترین نقد را خود دانشجویان اهل سنت به آرای ابن‌تیمیه وارد می‌کردند. من این کار را بدون هرگونه های‌وهوی انجام می‌دهم. با عنایت به اینکه دستم بسته است، فقط این سؤال مضمونی را مطرح می‌کنم که آیا داعش یک پدیده واکنشی و تصادفی است یا ایجابی و ارادی؟ دراین‌بین نقش آمریکا کجاست؟ داعش ارادی شکل گرفته و حمایت سازمان‌یافته منطقه‌ای و برون‌منطقه‌ای داشته است.
 البته ظاهرا فیلم به‌طور کامل آماده نشده بود!
برخی از فیلم‌ها را گفتیم چون عجله‌ای است ببینیم. اما اگر این فیلم این‌قدر ناقص است چرا فرستادند؟ با توجه به اینکه آقایان ما را متصف به خیلی چیزها کردند! اجازه دهید در همین حدی که دیده‌ایم بگویم این کار مصداق حمله بد است. دفاع و حمله دو روی یک سکه است. آن کس که بد دفاع می‌کند، بد هم حمله می‌کند و برعکس. حمله خوب، یعنی توجه ریشه‌ای و مبنایی به ابعاد مختلف واقعیات و قضایا. این سروصداها آن‌هم در جشنواره فجر و از سوی کسانی که ادعای انقلابی‌بودن دارند، کمی عجیب به نظر می‌رسد. ابتدای صحبت‌هایم گفتم خوشحالم می‌بینم این استقبال در دهه فجر انقلاب اسلامی صورت می‌گیرد. اما اینکه فیلم‌مان را پس بگیریم چه معنایی دارد؟ اگر جماعت هیئت انتخاب ترسو بودند باید از عوامل و سروصدا‌ها و هجمه‌های آنها می‌ترسیدند و فیلم را به بخش مسابقه جشنواره راه می‌دادند! و اگر مسئولان جشنواره اهل مصلحت نبودند این فیلم به بخش غیررقابتی هم راه نمی‌یافت، حداقل به خاطر نقص‌هایش. پس ما را متصف به ترسوبودن نکنید. گفتند اینها تحت‌تأثیر دیپلماسی سیاسی و رسانه‌های عربی هستند. زمانی که این فیلم دیده می‌شد بی‌خبر از این مقولات بودیم، هنوز هم روحمان بی‌خبر است. عوامل اصلی فیلم به ما بگویند از کجا می‌توانیم به این اطلاعات دست بیابیم.
چون این فیلم هنوز اکران عمومی نشده است، درضمن تصمیم جمعی اقتضائات خاص خود را دارد به‌ناچار به همین بسنده می‌کنم. بعد از جشنواره دستمان بازتر خواهد شد. امیدوارم در این فرصت، شبهات و نواقص فیلم برطرف شود و فیلمی متناسب با موضوع تولید و به نمایش گذاشته شود.
سربسته بگویم همه در برابر قانون یکسانند. نمی‌شود چیزی برای کسی حرام اما برای دیگری مباح باشد. این چه امتیازی است که برای بعضی‌ها که در حاکمیت هستند موجه باشد و برای دیگران نه! ممکن است به لحاظ اجتماعی حساسیت‌ها نسبت به کسی که سابقه انقلابی دارد کمتر شده باشد اما به معنای قانونی‌‌‌بودن آن نیست. به‌هرحال بحث شخص بنده درباره فیلم بیشتر مضمونی بود. در حدی که در فیلم دیدم واقعیت‌ها درباره داعش و حامیان منطقه‌ای و برون‌منطقه‌ای این گروه تروریستی دیده نمی‌شد. درحالی‌که آمریکا خود معترف به دست‌داشتن در شکل‌گیری داعش است، در فیلم به آن اشاره‌ای نشده است!


 در بخشی از صحبت‌هایتان به اهالی فرهنگ نقد داشتید و گفتید اگر سینما مورد هجمه برخی به‌ظاهر سیاست‌مدارنماها واقع می‌شود، بخشی از مشکل به اهالی فرهنگ و هنر برمی‌گردد. دقیقا منظورتان چه بود؟
مشکل را در عدم مقاومت برخی از اصحاب فرهنگ و هنر می‌دانم. جایی خودشان گرفتار می‌شوند که نباید بشوند.


 گاهی گریزی نیست. چون سرمایه‌شان در مضیقه است!
این جواب، روشنفکرانه نیست. چون روشنفکر هزینه می‌دهد. یک زمان می‌گفتند شما چرا به هایدگر ایراد می‌گیرید که به نازی‌ها گرایش پیدا کرد. گفتم: باید از آن جریان خارج می‌شد و خلوتی اختیار می‌کرد. نه اینکه آلوده شود و بگویند نظرش از عملش جداست! بنده چون تفکر دیالکتیک دارم، می‌گویم هیچ «عملی» نیست که ریشه در« نظری» نداشته باشد. نمی‌توانم نظر و عمل را جدا بدانم. اگر می‌خواهید ببینید نظر من چه جلوه‌ای دارد، باید ببینید عمل من چیست. اگر عمل من ریشه در نظرم نداشته باشد که شکاف است. باید ساده‌زیست بود و در قناعت مبارزه کرد. جایی هم باید مقاومت کرد و جایی هم تعامل. جایی ترجیح می‌دهیم تعامل و گفت‌وگو باشد و سوءتفاهم‌ها ما را فراری ندهد. باید همه راه‌ها را برویم.
آخر حرف‌هایم این است که اگر جامعه‌ای پویایی نسبی نداشته باشد از این بحث‌ها هم خبری نخواهد بود. همین نقص‌ها مقدمه‌‌ای برای حل خیلی مسائل است. خدا نکند اینها نباشد که به گورستان تبدیل می‌شود.


 در حالت عادی اهل فیلم‌دیدن هستید؟
بله، منتها این‌طور نیست که بلیت بخرم و به سینما بروم. چون وقت این کار را ندارم. الان جلد چهارم روزنگاشتم را برای انطباق با متن اصلی در دست دارم. از طرفی نمی‌خواهم برج عاج‌نشین باشم. یک روشنفکر ناثنویت‌گرا، هم مخاطب‌های متفاوت دارد و هم قالب‌های متفاوت برای آثارش. بنده قالب مقالات تخصصی و علمی پژوهشی و کتاب برای مقاطع تحصیلات تکمیلی دارم اما برای عامه هم می‌نویسم. با شما هم مصاحبه می‌کنم، افتخار هم می‌کنم چون وظیفه دارم چیزی که می‌دانم را نشر دهم. رسالت، رسالت انبیاست. آهنگ قرآن بیانگر یک ژانر فراگیر چندژانری است، فلسفه دارد اما فلسفه صرف نیست. رمان دارد، اما رمان صرف نیست. در آن با یک انسان در حیات واقعی‌اش روبه‌رو می‌شویم. انسانی که می‌اندیشد، عشق می‌ورزد، قهر می‌کند، آشتی می‌کند، خطا می‌کند، ثواب می‌کند، رجعت می‌کند و… باید از این آهنگ و منطق درس گرفت. بحث تفصیلی آن باشد برای بعد. هیچ‌گاه در زندگی دنبال تیتر و عنوان نبوده‌ام.

 با توجه به فیلم‌های دیده‌شده که برایندی از فضای سینمای ایران است، آینده سینمای ایران را چطور تحلیل می‌کنید؟
فرصت مغتنمی بود که ٩٨ فیلم را یک‌جا ببینم. به این معنا نیست که این فیلم‌ها را منفک از تاریخ سینما و منفک از جامعه بدانیم. این فیلم‌ها می‌توانند عقبه جشنواره‌های گذشته را هم با خودشان حمل کنند. فرصت مغتنمی برای آشنایی با بزرگان سینما بود. واقعا سینما را آینه تمام‌نمایی از جامعه می‌دانم. خواسته یا ناخواسته دردهای جامعه را منعکس می‌کنند که برای جامعه‌شناس فرصت مغتنمی است. بنده دغدغه زیادی درباره فقر، اعتیاد، بی‌کاری و فساد اقتصادی داشتم اما این ٩٨ فیلم به من فهماند فقط اینها مسئله ما نیست. منازعات خانوادگی و سوءظن‌ها از واقعیات جامعه ما به شمار می‌روند. نکته جدیدی که کشف کردم جهت محاورات عاشقانه از پسر به دختر به دختر از پسر تبدیل شده که هشداردهنده است، یعنی جای عاشق و معشوق عوض شده است. این نکته به همه دردمندان می‌گوید اتفاقی در جامعه در حال رخ‌دادن است. معتقدم باید قدر اصحاب سینما را دانست. اگر خواسته باشد که چه بهتر، اگر ناخواسته باشد باز هم این مسائل و آسیب‌های اجتماعی را بروز می‌دهد. باید قدر این جماعت را دانست و مشکلات‌شان را فهم کرد. مورد دیگر اینکه باید احساس صمیمیت بیشتری با جامعه داش