1

روسپی‌سوزی؛ از زکریا هاشمی و بیضایی و براهنی تا اوج؛ ایستاده در غبار یا نشسته در قلعه؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: ماجرای مردود شدن فیلمی ارگانی با عنوان “مسیح پسر مریم” در جشنواره فجر چهلم و مدعیات سازندگان آن مبنی بر حذف فیلم بخاطر ضدفساد بودن آن در تعارض با نگاه هیات انتخابی قرار گرفته که فیلم را از منظر فنی فاقد کیفیت لازم دانسته‌اند.

اول.

این فیلم را ارگانی با نام اوج تولید کرده که در سالهای اخیر اغلب در جشنواره فجر  بای نحو کان حاضر بوده و حالا که حذف در نخستین جشنواره فجر  مدیریت جدید را دیده، بدجور گرفتار خشم و عوارضش شده به طوری که سرانش به‌خاطر حذف از فجر، نشست خبری ویژه برگزار می‌کنند و هزاران کلمه حرف می‌زنند که از درستی عملکرد خود و نادرستی ردکنندگان فیلمشان بگویند.
مگر نه اینکه این جشنواره فجر همان جشنواره فجری است که در سالهای قبل پذیرای با آغوش باز  همه ی فیلمهای اوج با هر کیفیتی بوده؟ پس چرا در آن زمان ندیدیم که به بهانه تایید در فجر نشست بگذارند و از درستی تائیدکننده بگویند؟؟

دوم.

آنچه محل بحث قرار گرفته، مضمون فیلم ردّی اوج است. سازندگان، “مسیح پسر مریم” را فیلمی ضدّفساد(!) معرفی کرده‌اند. با انبوه اخباری که در سالهای اخیر درباره فسادهای کلان اقتصادی شنیده‌ایم اولین گمان این بود که فیلم مذکور یکی از همین مفاسد اقتصادی را افشا کرده و مثلا پشت پرده فرار خاوری از کشور را عیان کرده یا درباره عقبه حامی مافیای قیر، افشاگری کرده، ولی
وقتی شنیدیم که فیلم درباره روسپیان و آن هم روسپیان دوران پهلوی است و روایتی دارد از زندگی یک متشرع که می‌خواهد بفهمد چرا قوم و خویش‌اش به محله‌ای بدنام کشیده شده، واقعا آب سردی ریخته شد بر پیکره‌مان! فساد، فساد که می‌گفتید یعنی این؟

سوم.

روسپی و زیست‌بومش آن قدر در سینمای فارسی دستمالی شده بود که حتی یکی مثل عباس کیارستمی وقتی می‌خواست متاثر از نئورئالیست‌های اروپایی فیلمی مثل “گزارش” را بسازد باز در میانه‌های فیلم، بزمی بود و لعبتی و ماست و خیاری…
برخلاف تصورات اوج‌نشینان، ساختار حاکم بر سینمای قبل از انقلاب هیچ ممانعتی نداشت از تولید فیلم درباره بدی‌ها و پلیدی‌های روسپی و روسپی‌گری و سران حاکم رژیم سابق خیلی هم خوششان می‌آمد از اینکه سینماگران به جای فیلمسازی درباره مفاسد اقتصادی و اخلاقی خاندان سلطنتی و دربار و وابستگان دربار و امثالهم ، تا می‌توانند درباره قلعه، شهر نو و فاحشه و فاحشه‌خانه فیلم بسازند.
برای همین بود که انبوهی فیلم‌های این چنینی با حداقل سانسور روی پرده می‌رفتند و رئالیستی‌ترین اثر مرتبط با زنان بدنام یعنی “طوطی” نیز در همان دوران هم به شکل رمان و هم به شکل فیلم توسط زکریا هاشمی نوشته و کارگردانی شد.
بر این مبنا اینکه جماعت اوج‌نشین تصور کرده‌اند فیلمسازی درباره ی فواحش عصر پهلوی یعنی پیوستن به جنبش ضدفساد، سخت در اشتباهند که کل سینمای‌فارسی غوطه‌ور بود در فواحش و این، البته پوششی بود برای ندیدن مفاسد کلانی که به انقلاب اسلامی منجر شد.

چهارم.

اگر باز کردن پای روسپیان به سینما یعنی مبارزه با فساد پس امثال بهرام بیضایی و رضا براهنی- که اولین آثار ادبی هنری بعد از انقلاب مرتبط با روسپیان را خلق کردند-بایستی پیشگامان مبارزه با فساد نام گیرند.
بیضایی سالها پیش فیلمنامه “آینه‌های روبرو” را نوشت که با آتش زدن یک محله بدنام توسط انقلابیون و فرار روسپیان آغاز می‌شد و در ادامه و با روایت مسیری که زن محوری داستان را به فحشا می‌کشاند از او معلولی ساخت به شدت سمپاتیک.
رضا براهنی نیز در بخش‌هایی از رمان “رازهای سرزمین من” روایتی ویژه دارد از یک روسپی که در گیرودار اتفاقات آتش سوزی خانه‌اش در بحبوحه ی انقلاب، پوست از سرش کنده می‌شود. در اینجا نیز باز لحن روایی براهنی طوریست که حس سمپاتیک نسبت به روسپی ایجاد شود.
حال باید دید تفاوت نگاه بیضایی و براهنی با همتایان خود در سینمای‌فارسی چه بود؟
در سینمای پیش از انقلاب، روسپی عمدتا در تقابل با قوّادی قرار می‌گرفت که از او بهره‌کشی می‌کرد و همین قوّاد در جای “بدمن” فیلم قرار می‌گرفت یعنی درست در نقطه مقابل آثار بیضایی و براهنی که به‌جای قواد ، “آتش‌زنندگان قلعه”  را به‌عنوان بدمن، آثارشان قراردادند و آنها را به طبقه و طیف مذهبی و مکتبی انقلابیون پنجاه وهفت منتسب دانستند!
اساسا همین انتقال جایگاه بدمن بود که باعث شد حملات بالایی نثار این دو شود به‌خصوص که بیضایی در ابتدای فیلمنامه‌اش و از زبان فاحشه‌ای با نام‌ “نزهت” میگوید: چی شده مشتری‌های دیروز حالا شدن پامنبری؟؟
دیالوگی که محسن مخملباف براساس آن حملات گسترده و سازمان یافته‌ای را علیه بیضایی و مدیریت فرهنگی دهه ی شصت، پیش برد؛ اگر باور ندارید خاطرات رسول ملاقلی‌پور فقید و چگونگی فیلمنامه‌نویس شدنش را بخوانید یا رجوع کنید به پنج ساعت گفتگوی محسن مخملباف با ابراهیم نبوی در مجله وقت سروش.

براهنی هم در رمانش تصویر عینی از سوختن یک  روسپی را  با  تکرار صریح و چند باره ی آیه “نزّاعه للشّوی” به‌معنای جدا شدن پوست از سر! به نمایش می‌گذارد.

ایستاده در غبار یا ...
ایستاده در غبار یا …؟؟

پنجم‌.

اوج از کجا برآمده؟ جز این است که از امتداد همان ایدئولوژی آمده که آثار امثال بیضایی و براهنی را می‌کوبید؟؟ اسلاف مدیران ارگانی موسوم به انقلابی نبودند که این نوع نگاه را به مدیران فعلی اوج که آن زمان به دنیا نیامده بودند به میراث گذاشتند؟؟

حالا اوج  می‌خواهد با همان نگاه چهل سال قبل امثال بیضایی و براهنی محصولاتی تولید کند که چه در متن و چه در اجرا حتی در حد و اندازه آثار دستیاران سه بیضایی و کپی‌کنندگان براهنی هم نیستند؟
اینکه بیضایی و براهنی فرسنگها دورتر از وطن زندگی کنند و نتوانند حتی بی‌خطرترین آثار خود را در وطن تولید و نشر کنند و از آن سو منکوب‌کنندگان سابق می‌خواهند از ایده‌های چهار دهه قبل آنها رونویسی کنند، خنده‌دار نیست؟
چه کاری است آخر؟
شماها که همه گونه مدعی هستید، تشریف ببرید استنفورد و بیضایی را محترمانه دعوت کنید تا بیاید همان “آینه‌های روبرو” را برایتان بسازد یا بروید فارابی- که حقوق اقتباس از “رازهای سرزمین من” را از رضا براهنی خریده بود- رایت را دریافت کنید و کنده  شدن پوست سر یک روسپی توسط انقلابیون را بازسازی کنید….

آخر.

سال‌ها پیش حوزه هنری با پرهیز از تن دادن به ممیزی مرسوم و با گرفتن ژست انقلابی‌گری چنان در مسیر اشتباهی و خودکامانه پیش رفت که از “گذرگاه” و “مهاجر”  به “مرد عوضی” رسید.
اینکه حالا جماعتی دیگر پس از یک دهه اوج‌نشینی همان مسیر را رفته‌اند و از تجربه‌ای ناب مثل “ایستاده در غبار” به فیلمسازی درباره روسپیان سمپاتیک(!!) شهرنو و سوختن‌شان در آتش خشم انقلابیون رسیده‌اند معنایی دارد جز آن که در این ملک و به خصوص در میان ارگان‌های متصل به بیت المال، چرخ هر بار از نو، اختراع می‌شود؟




اظهارات تهیه‌کننده مستند انتخاباتی جهانگیری⇐مدیریت سینمایی روزگار احمدی‌نژاد فقط اصلاحیه‌ای کوچک به فیلمی با مضمون ترنس‌ها وارد کرد!!/اگر الان می‌خواستیم برای چنین فیلمی مجوز بگیریم یقینا دچار ممیزی‌های بیشتری می‌شدیم

سینماروزان: هرچند یک دوره چهارساله از رییس جمهوری حسن روحانی گذشته و او وارد دوره دوم ریاست جمهوری خود شده اما همچنان حرف و حدیث درباره محمود احمدی نژاد رییس جمهور دولتهای نهم و دهم است که از سیاست تا فرهنگ جریان دارد.

به گزارش سینماروزان به تازگی نشست نقد و بررسی فیلم «آینه های روبرو» از محصولات سینمایی روزگار احمدی نژاد، در خانه هنرمندان برگزار شد و جالب اظهارات فرشته طائرپور تهیه کننده این فیلم درباره همراهی مدیریت سینمایی دولت دهم با این فیلم ملتهب بود.

«آینه های روبرو» فیلمیست که به صراحت از مشکلات ترنس ها در جامعه ایران سخن می گوید و طائرپور که در جریان انتخابات96، تهیه کنندگی یکی از مستندهای انتخاباتی اسحاق جهانگیری معاون اول دولت روحانی را برعهده داشته از این گفته که این فیلم اگر بنا بود در دولت روحانی ساخته شود ممیزیهای بیشتری می خورد.

طائرپور با اشاره به همراهی مدیر وقت سینمایی با «آینه‌های روبرو» گفت: این فیلم را در سال 89 ساختیم. مدیریت سینمایی آن دوره در اختیار جریانی بود که با ما سر سازگاری نداشت و به همین دلیل منتظر مخالفت‌ها و ممانعت‌های بیشتری بودم. اما فقط اصلاحیه‌ای کوچک در انتهای فیلم روی صدا داشتند؛ فیلم با صدای «رعنا» و همسرش به پایان می‌رسد. وزارت ارشاد معتقد بود شخصیت زن مذهبی فیلم آنقدر محترم است که حتی سوال شک‌دار همسرش نسبت به او نباید مطرح شود. ما هم آن دیالوگ را تغییر دادیم.

این تهیه کننده ادامه داد: فکر می‌کنم اگر الان می‌خواستم برای این فیلم اجازه نمایش بگیرم، بیشتر مشکل داشتم. چون نیروهایی که مخالف این‌جور فیلم‌های نو و اجتماعی هستند، الان فعال‌تر شده‌اند و الان می‌توانند با فضاسازی ممانعت‌های بیشتری ایجاد کنند. در حال حاضر در مدیریت وزارت ارشاد تفکری وجود دارد که از اختلاف پرهیز می‌کند و رعایت می‌کند، پس یقینا دچار ممیزی‌های بیشتری می‌شدیم.

طائرپور با اشاره به مخالفت ابتدایی و در نهایت نمایش «آینه های روبرو» در قم افزود: یکی از جذاب‌ترین جلسات بحث و گفتگو راجع به این فیلم در قم بود؛ با جامعه‌ای پر از طلبه‌ها و دانشجویان الهیات. قصد داشتم اکران فیلم را از قم شروع کنم که برنامه‌ریزی و اعلام هم شد اما همان شب اول و قبل از اکران، فیلم را پایین کشیدند. اما شش ماه بعد از همان قم ما را دعوت کردند و بیش از هشتصد نفر در آن سالن به تماشای فیلم نشستند و فیلم را خیلی دوست داشتند. بنابراین فکر می‌کنم فیلم خوب راه خودش را باز می‌کند و تا سال‌های سال نفس می‌کشد.




توضیحات بهنوش طباطبایی درباره اثرات جدایی از همسر بر زندگی حرفه‌ای

سینماروزان: بهنوش طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون که اخیرا درامی با نام «زیر سقف دودی» را روی پرده و فیلم-تئاتری به نام «آینه های روبرو» را روی صحنه داشت یک فیلم آماده اکران به نام «لابی» هم دارد با این حال فعالیتش در ماههای گذشته کمتر از قبل بوده است.

بهنوش طباطبایی با اشاره به جدایی از همسر سابقش مهدی پاکدل و ربط آن با این کم‌کاری به «هفت صبح» گفت: در سال گذشته با توجه به شرایطی که داشتم و همین طور به دلیل جدایی از همسر سابقم تصمیم گرفتم زمان بیشتری را به خود اختصاص دهم؛ بنابراین فقط یک فیلم را پذیرفتم اما امسال قصد دارم پیشنهادات سینمایی را جدی تر بگیرم.

طباطبایی در ادامه درباره تنها کاری که سال قبل بازی کرد با نام «زیر سقف دودی» که به طلاقهای عاطفی و زندگیهای پنهانی زوجهای دچار مشکل میپردازد بیان داشت: جدای از فیلمنامه که به روابط انسانی در چارچوب خانواده می پردازد و معضل جدی آن را در رابطه با خانواده مطرح میکند من هم به دلیل رشته تحصیلیم که روانشناسی است بسیار علاقمند به مطرح کردن و نشان دادن این معضلات هستم. از طرفی سینمای پوران درخشنده برایم حس نوستالژیک دارد و از کودکی با «پرنده کوچک خوشبختی» سینمای ایشان را دنبال کردم.

این بازیگر 36ساله درباره ایفای نقش همسر صیغه ای فرهاد اصلانی در «زیر سقف دودی» گفت: اولین موضوعی که با درخشنده بر سر آن توافق کردیم اینکه رعنا مانند همه زنهای دوم اغواگر  و دارای سوءنیت نباشد و ما عشق و علاقه واقعی او را به بهرام ببینیم. علاقه به داشتن عشق و محبت در زندگی، علاقه به داشتن فرزند و داشتن محیطی گرم و سالم برای زندگی.




چرا سوسن تسلیمی جواب رحمانیان را نداد؟ چرا بیضایی صدایش را به «آینه‌های روبرو» نداد؟ چرا مهدی هاشمی، داریوش فرهنگ و خمسه نپذیرفتند در نمایش رحمانیان حضور داشته باشند؟

سینماروزان: محمد رحمانیان که تنها تجربه سینمایی اش «سینمانیمکت» حتی در هنروتجربه هم توجهی برنینگیخت و همین ادامه کارش در سینما را به بن بست کشاند مدتها قبلتر از کار در سینما، تجربیات تئاتری خاص خود را هم داشت؛ تجربیاتی که از شدت پهلو زدن به آتراکسیون، مطلوب مخاطبان حرفه ای تئاتر واقع نشد و شاید همین بود که رحمانیان کوشید با به میان آوردن برخی نامهای خاص هنری ایران در کانون توجه قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان او  در نمونه ای همچون «هامون بازان» به سراغ استفاده از وجاهت داریوش مهرجویی برای جلب مخاطب رفت و حالا چند سالیست که با روخوانی یا اجرای آثار بهرام بیضایی است که به دنبال کسب اعتبار است.

 رحمانیان بعد از روخوانی یا اجرای آثاری از بهرام بیضایی نظیر «روز واقعه»، «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» و «مجلس ضربت زدن» چند هفته ایست که فیلمنامه «آینه های روبرو»ی بیضایی را روی صحنه برده است.

 «آینه های روبرو» که برخلاف ادعاهای رحمانیان درباره عاشقانه بودن، محصولی است درباره به قهقرا کشیده شدن جنس زن در مناسبات اجتماعی دو دوره تاریخی متفاوت، با فرمت فیلم-تئاتر روی صحنه رفته است.

رحمانیان در گفتگویی پیرامون «آینه های روبرو» از تلاشش برای جمع کردن بازیگران قدیمی بیضایی در این اجرا سخن گفته؛ تلاشی که به دلیل عدم استقبال سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، داریوش فرهنگ و علیرضا خمسه نتیجه نداده است.

محمد رحمانیان درباره چرایی تبدیل یک فیلمنامه به فیلم-تئاتر به «تاریخ ایرانی» بیان داشت: داستان با یک فلاش‌بک به سال ۱۳۳۵ می‌رود و بعد به دهه چهل می‌رسد و به نقطه اول برمی‌گردد. در فیلم شما این امکان را دارید که با یکسری تمهیدات سینمایی این رفت‌و‌برگشت‌ها را انجام بدهید. اما در تئا‌تر نمی‌توانستم این کار را بکنم. اینجا هر بار باید گریم بازیگران را جوان‌تر می‌کردیم. اما نمی‌شد چرا که چنین امکانی را در تئا‌تر نداریم. مگر اینکه دو بازیگر این نقش را بازی می‌کردند. یکی میانسالی و یکی جوانی را که این را هم دوست نداشتم و دلم نمی‌خواست این اتفاق بیافتد چرا که می‌دانستم بهرام بیضایی هم برای یک بازیگر این نقش‌ها را نوشته است. به طور مشخص نزهت را برای سوسن تسلیمی نوشته بود. مطمئن بودم خانم تسلیمی نقش نزهت را در ۳۱ سالگی، بین ۱۸ تا ۴۰ سالگی‌اش بازی کند. حتی تاریخ پایان متن با تاریخ تولد ۳۱ سالگی سوسن تسلیمی همزمان بود. یعنی ۱۸ بهمن ۵۹ این متن به پایان رسیده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم که یک بازیگر این نقش را بازی کند. اینجا بود که فیلم به کمکم آمد.

رحمانیان ادامه داد: برای سوسن تسلیمی نامه نوشتم و از او خواستم که صدایشان را داشته باشیم و خواستم که بخش پایانی را بخوانند. اما متأسفانه جوابم را ندادند. برای بهرام بیضایی هم نوشتم و خواستم که این بخش پایانی را خودش بخواند اما قبول نکرد. البته  مژده شمسایی پاسخ داد که بیضایی فکر می‌کند صدایش مناسب نباشد.

رحمانیان با اشاره به اینکه علاقه داشته تمام بازیگران آثار سابق بیضایی را دور هم جمع کند ادامه داد: حیف که داریوش فرهنگ نپذیرفت که در این کار باشد...مهدی هاشمی و علیرضا خمسه نپذیرفتند که بیایند.

رحمانیان در حالی از عدم پاسخ مثبت ایفای نقش در «آینه های روبرو» از سوی امثال مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ مواجه شده که مشخص نیست دلیل پرهیز آنها از حضور در این فیلم-تئاتر چه بوده؟ آیا آنها نسبت به نتیجه نهایی کار خوش بین نبودند؟




ترين‌هايي كه در فهرست سينمابازها نيستند

سینماروزان/وحيد سعيدي:

1- وقتي پاي نوستالژي بازي وسط مي آيد و قرار مي شود كه درباره بهترين كاراكتر يا بهترين فيلم هاي عمرمان حرف بزنيم، هر كسي براي خودش و با توجه به دنيايي كه دارد، فهرستي بلند بالا از بهترين كاراكترها و بهترين فيلم ها را رديف مي كند و وقتي هم كه پاي حرف زدن درباره شان مي شود، يك دل سير حرف دارد كه بگويد. از اين فهرست ها هركسي كه كمي عشق سينما باشد پس ذهنش دارد. معمولا همه آدم ها هم عرق خاصي نسبت به فهرست فيلم ها و بازيگران و كارگردانان منتخبشان دارد. من هم از زماني كه آلوده سينما شدم و ساعت هاي زيادي از زندگيم را پاي ديدن فيلم ها ي ايراني و خارجي گذاشتم، فهرستي از بهترين ها را براي خودم رديف كرده ام. اما در كنار اين دلمشغولي كليشه اي و البته دلچسب من هميشه يك مشغوليت ذهني ديگري هم داشتم.

2- در همه اين سال ها قصه هاي هيجان انگيز زيادي بوده كه فيلمنامه هم شده اند اما هيچوقت تبديل به فيلم نشده اند. فيلمنامه هايي كه خيلي از آنها هم منتشر شده اند و در معرض قرار گرفته اند. به خاطر رشته تحصيلي ام از اين دست فيلمنامه‌ها كه ساخته نشده اند زياد خوانده ام و برخي از آنها آنچنان درگيرم كرده اند كه هميشه آرزو داشتم اي كاش ساخته مي شدند و به مرحله خلق مي رسيدند تا خود فيلم و يا قهرمانش بعدها راهش را به داخل فهرست برترين هاي من و عشق سينمايي ها باز مي كرد. فيلمنامه هايي كه اكثرشان هيچ وقت تا الان ساخته نشده اند و يا اگر به مرحله توليد رسيده اند ، دست نااهلش افتاده و كلا به فنا رفته است.

3- بهرام بيضايي جزو كارگرداناني است كه كلي فيلمنامه ساخته نشده دارد، كه اتفاقا اكثر آنها چاپ شده اند و به بازار هم آمده اند. در دوره اي ناگزير شدم كه به خاطر پروژه اي وارد دنياي بيضايي بشوم و سينمايي هايش را دوباره ببينم و فيلم هاي تئاترش را گير بياورم و ببينم و در كنار ش آثار مكتوبش يعني نمايشنامه ها و فيلمنامه هاي ساخته نشده اش را بخوانم. يكي از از كارهاي ساخته نشده او فيلمنامه اي بود به نام «آينه هاي روبه رو» كه جز كارهاي اجتماعي و معاصر اوست. خيلي اتفاقي نمايشنامه هاي اساطيري بيضايي را پشت سرهم خوانده بودم و كله ام پر شده بود از كلي كلمه سنگين كه اعتراف مي كنم خيلي از آن ها را اصلا مغزم هضم نمي كرد. حالا شما فكرش را بكنيد بعد از اين حجم نمايشنامه هاي سنگين، رسيدم به «آينه هاي روبه رو». دقيقا حسم شبيه آدمي بود كه داغ كرده و در آستانه انفجار است كه يكهو برايش كولر گازي مي زنند و مغزش خنك مي شود.

4-  كاراكتر اصلي «آينه هاي روبه رو» دختري است به نام «نزهت» كه يكي از زن هاي پيچيده و به لحاظ بازي يكي از سخت ترين نقش هايي است كه بيضايي نوشته. دختري كه به خاطر جبري كه گرفتارش مي شود در مسيري قرار مي گيرد كه آرام آرام به مرز فروپاشي مي رسد و كاملا استحاله مي شود. مصاف اول كاراكتر با مخاطب دقيقا در نقطه فروپاشي كامل است و بعد از آن وارد زندگي «نزهت» مي شود.جايي كه نقطه مقابل جايي است كه مخاطب او را ديده، يعني اوج معصوميت. و بعد سير حركتي كاركتر از اوج معصوميت به نقطه نابوي مطلق. يك شاه نقش درست و حسابي كه فقط بايد به دست اهلش بيفتد تا به جاودانگي برسد. بيضايي براي اين كاركترش بهترين انتخاب را كرده بود. سوسن تسليمي. اما اين فيلمنامه نشد كه آن سال ها ساخته شود تا رسيد به امسال كه محمد رحمانيان تصميم گرفت آن را در يك قالب جالب و هيجان انگيز يعني فيلم و تئاتر خلقش كند. شايد بزرگترين چالش او بعد از رسيدن به اين ساختار نو ، سپردن اين نقش نزهت به اهلش بود. نقشي كه اگر به درستي انتخاب نمي‌شد تمام رشته هاي رحمانيان را پنبه مي كرد و برايش يك اتفاق تلخ را رقم مي زد. بازيگر منتخب او كه بايد مي توانست اين نقش سخت و پر پيچ و خم را حالا در يك قالب و فرم جديد اجرا مي كرد.

5- رحمانيان، «نزهت» را به بهنوش طباطبايي داد. نقش سختي كه حالا سنگين تر هم شده بود، چون او جايگزين غولي چون سوسن تسليمي شده بود و از طرف ديگر فرم روايت به نوعي بود كه بايد بخشي از آن در قالب فيلم و بخشي ديگر به شكل زنده روي صحنه جان مي گرفت. كاري كه طباطبايي در نهايت آنچنان از پسش برمي آيد كه اگر كسي به تماشاي كار بنشيد مي تواند كاراكتر «نزهت» را وارد فهرست برترين هايش كند.




دو روز بعد از افشای شباهتهای «روز عقیم»حسین کیانی با «آینه‌های روبرو»ی بیضایی توسط سینماروزان⇐محمد رحمانیان خبر از اجرای «آینه‌های روبرو» در تالار وحدت داد!!⇔برخلاف ادعای رحمانیان درباره مضمون عاشقانه اثر، «آینه‌های روبرو» روایتی است از زندگی زنی که کارش به فحشا کشیده شده!

سینماروزان: سه هفته پیش بود که محمد رحمانیان بدون ذکر نام از اجرای عاشقانه ترین متن بهرام بیضایی در تالار وحدت خبر داد و البته هفته قبل بود که خودش از عدم همکاری لازم برای اجرای این متن خبر داد.(اینجا و اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان با این حال به تازگی خبر رسیده رحمانیان بناست این متن را که فیلمنامه «آینه های روبرو» است مرداد و شهریور امسال در تالار وحدت روی صحنه ببرد.

خبر اجرای «آینه های روبرو» در تالار وحدت در حالی منتشر شده که دو روز قبل سینماروزان با انتشار خبر اجرای نمایش «روز عقیم» توسط حسین کیانی در تماشاخانه باران از شباهتهای این نمایش با «آینه های روبرو» خبر داده بود.(اینجا را بخوانید)

اینکه حالا به ناگاه خبر رسیده رحمانیان هم بناست همین فیلمنامه را در قالب یک نمایش اجرا کند جالب به نظر میرسد و البته پرسش برانگیز.

پرسش برانگیز از آن جهت که آیا رحمانیان از این واهمه داشته که زودتر از او کیانی تئاترش را روی صحنه ببرد و دیگر مضمونش بکر نباشد و برای همین تصمیم گرفته نام نمایش را که پیشتر مخفی کرده بود، فاش سازد.

«آینه های روبرو» را بیضایی اواخر دهه 50 برای ساخت یک فیلم نوشت اما به دلایل مختلف که اصلی ترین اش مشکل ممیزی بود نتوانست پروانه ساخت آن را دریافت کند.

«آینه های روبرو» داستان حمله به محله بدنام تهران «قلعه زاهدی» در ابتدای انقلاب و سپس فرار برخی زنان بدنام از این محله را روایت میکند. شخصیت اصلی «آینه های روبرو» زنی است به نام نزهت که بعد از سالها زندگی در این محله از آن فرار میکند و حین برخورد با یک آشنای قدیمی است که زمان فیلمنامه به عقب بازمیگردد و روایتی سرراست می بینیم از چگونگی درغلتیدن این زن به دام فحشا!!!

رحمانیان در حالی مدعی شده «آینه های روبرو» عاشقانه ترین متن بیضایی است که فیلمنامه «آینه های روبرو» علیرغم داشتن پیرنگهای عاشقانه بیشتر درباره چگونگی به زوال رسیدن یک زن در انتقام از جامعه مردان است.

 فیلمنامه «آینه های روبرو» دوبار توسط انتشارات «دماوند» به چاپ رسیده است و یک بار در اواخر دهه هشتاد هم فرشته طائرپور نام این فیلمنامه را عاریه گرفت برای ساخت فیلمی با مضمون ترنس‌ها.

حالا رحمانیان بلافاصله بعد از افشای شباهتهای «روز عقیم» با «آینه های روبرو» از اجرای «آینه های روبرو» به صورت فیلم-تئاتر خبر داده. مشخص نیست فیلم-تئاتر چگونه مدیومی است؟ نمایش فیلم در تالار وحدت به همراه اجرای تئاتر؟؟؟

آینه های روبرو
آینه های روبرو



دختر محجوب “روزگار جوانی” تهیه‌کننده شد+عکس

سینماژورنال: سحر صباغ‌سرشت بازیگری که سالها پیش از این و در مجموعه خاطره انگیز “روزگار جوانی” علاوه بر برنامه‌ریزی و دستیاری کارگردان، ایفای نقش دختری محجوب و خجالتی به نام “جیران” را برعهده داشت تهیه یک درام سینمایی را انجام می‌دهد.

به گزارش سینماژورنال صباغ سرشت فیلمی به نام “فصل نرگس” را تهیه می کند که کارگردان آن نگار آذربایجانی است؛ همان کارگردان درام ملتهب “آینه های روبرو”.

این فیلم در مرحله پیش تولید قرار دارد و گروه سازنده آن مشغول انتخاب بازیگران و عوامل پشت دوربین هستند و قرار است چند چهره جديد هم در این فیلم به سینمای ایران معرفی شوند.

روایتی شهری با نقشهای متعدد

صباغ سرشت درباره ویژگی های این اثر میگوید: “فصل نرگس” روايتي شهری محسوب مي شود كه با نقش های متعدد و متنوع و تکثر و تعدد لوکیشن داستاني جذاب و پركشش را  از جنوبی ترین نقطه ی شهر تا  شمالی ترین نقطه ی تهران روايت مي كند.

این تهیه کننده که پیشتر بعنوان بازیگر ، مجری طرح ، مدير توليد و دستیار کارگردان و برنامه ریز در سینمای ایران فعالیت داشته است در خصوص فیلمنامه ی «فصل نرگس» می گوید: ويژگي فیلمنامه این اثر براي من شكل روايي متفاوت آن است. فيلمنامه سه قصه تو در تو را روايت مي كند و هر قصه مستقل جذابيتهاي خود را دارد در عين حال  تاثيرات خود را روي قصه بعدي هم مي گذارد و روايتي متفاوت را شكل مي دهد كه قطعا پر مخاطب هم خواهد بود.

تغییر نام از “فصل اطلسی” به “فصل نرگس”

به گزارش سینماژورنال نگار آذربایجانی نويسنده و کارگردان “آینه های روبرو” فیلمنامه اثر جدیدش را با عنوان قبلی “فصل اطلسي” به نگارش درآورد اما چون ساخت این اثر به فصل پاییز موکول شد و گل اطلسی در تابستان می روید، عنوان را به” فصل نرگس” تغییر داد.این کارگردان درباره داستان فیلم تازه اش توضیح را داده است: “فصل نرگس” روایت آدم های معمولی ای است که در وانفسای امروز و در جهانی که میل به خودشیفتگی و خودمحوری دارد، شفافیت روح و ذهنشان را از دست نداده اند و مفهوم احساس خوشی ناشی از انسانیت و  نوع دوستی را به درستی درک می کنند.

وی ادامه داده است: “فصل نرگس” در جزییات خود داستان عشق است و دوستی با همنوع، اما در تعریف کلی تر ، هویت انسان ها را به چالش می کشد و اهمیت احترام به نفس زندگی را به مخاطب یادآوری می کند.

روزگار جوانی
سحر صباغ سرشت در کنار نصرا.. رادش در نمایی از “روزگار جوانی”



فرشته طائرپور: بي انصافي است اگر نديده بگيرم “آينه‌هاي روبرو” را با همه موانع در دوران مديريت شمقدري ساختم/بي‌غيرتي است اگر فراموش كرده باشم كه شوراي صنفي نمايش وقت، انواع محدوديتهاي بي‌سابقه را در مسير تنفس فیلم ايجاد كرد

سینماژورنال: در اوضاع سیاست زده پیرامون ما که اغلب سعی می کنند با الصاق خود به سیاستمداران حاکم برای خویش نام و احیانا نانی دست و پا کنند هرازگاه با چهره هایی روبرو میشوی که سعی می کنند با مشی مستقل خویش و بر مدار اخلاق پیش بروند.

به گزارش سینماژورنال سینمای مملکت ما هم پر شده از چهره هایی که تا مدیری روی کار است زبان جز به تملق نمی گشایند و تا مدیر برکنار می شود است که سیاهه ایرادات وی را مرور می کنند.

با این حال هنوز هم هستند چهره های مستقلی که بی درگیری در سیاسی بازی و صرفا بر مدار منطق به ارزیابی کارنامه مدیریتی سینمای کشور می پردازند. از جمله این چهره ها فرشته طائرپور است؛ تهیه کننده بااخلاق سینمای ایران که تولید آثاری چون “گلنار”، “زن دوم” و “آینه های روبرو” را در کارنامه دارد.

طائرپور در یادداشتی که به بهانه اکران “آینه های روبرو” در فرانسه نگاشته به واقعه نگاری برخی اتفاقاتی که حین اکران فیلم در ایران رخ داد هم پرداخته است و در این واقعه نگاری به همان اندازه که از شورای صنفی نمایش دوران شمقدری بابت کارشکنیهایشان گلایه کرده این را هم گفته که آن فیلم را در دوران مدیریت شمقدری ساخته و اکران کرده و بخاطرش جایزه گرفته است.

سینماژورنال با امید اینکه بخش اصلی سینماگران ما به هنگام موضع گیریهای خود بکوشند مانند طائرپور نیمه های پر و خالی لیوان را با هم ببینند یادداشت فرشته طائرپور را ارائه می دهد.

آغاز اکران “آینه های روبرو” با 30 سالن در فرانسه بدون ایرادگیری صاحبان سینما

پخش كننده فرانسوي مي گويد كه با ٣٠سالن اكران “آينه هاي روبرو” را در پاريس و شهرهاي ديگر آغاز مي كند و اميدوار است كه با ٩٠سالن ادامه دهد.
بيش از چهارسال از توليد فيلم گذشته، در بيش از ٢٠٠ فستيوال جهاني شركت كرده، اما نه پخش كننده و نه هيچ صاحب سينمايي در فرانسه، با شانه هاي بالا كشيده، نگفتند كه فيلم جديد نيست، ستاره ندارد، به زبان ديگري است و زيرنويس دارد، مخاطبش خاص است، كارگردانش از مشاهير نيست و بهانه هايي از اين قبيل كه به كرات با طرح آنها، فيلم هاي ايراني در خاستگاه خودشان خاكستر مي شوند.

اینجا جلسات معرفی آثار قبل از اکران برگزار میشود و نه بعد از آن

٣٠ سالن با همت و جديت پخش كننده، دارند آماده اكران مي شوند؛ من و نگار آذربايجاني(كارگردان) دعوت شده ايم تا يك هفته قبل از اكران به پاريس و نانت بياييم براي مصاحبه هاي معرفي و نقد فيلم (كه در اينجا پيش از اكران اتفاق مي افتد نه چند ماه بعد از آن)؛ براي فيلم پوستر زده اند و تبليغ كرده اند؛ آنونس فيلم از مدتي پيش در سينماها دارد نمايش داده مي شود.

سینما آزادی بعد از یک هفته میخواست سرگروه بشود اما شورای صنفی مخالفت کرد
ياد اكران فيلم در ايران مي افتم. ده ها قيد به دست و پاي نداشته اش بستند و گفتند فقط ٦ سالن؛ شهر قم كه مي خواستم شهر آغازگر اكران باشد تا مرا براي تندترين برخوردهاي احتمالي آماده كند، به دستور مسئول وقت ارشاد!!! قبل از اولين سئانس نمايش، سردرهاي سينما را پايين كشيد و جلسه نقد و بررسي اش را منتفي كرد؛ از ارشاد تهران به شهرستانها گفته شده بود فتيله فيلم طائرپور را پايين بكشيد؛ سينما آزادي بعد از اولين هفته نمايش، با ديدن استقبال مخاطبان پيشنهاد داد كه سرگروه بشود، شوراي صنفي نمايش وقت مخالفت كرد؛ سينماسپيده كه به خواست من و بخاطر دانشجويان از همان ابتدا نيم بها اعلام شده بود،از ميزان مراجعه مخاطبان تكراري شگفت زده شده بود.

صداوسیما ضمن تحسین فیلم 80 تیزر حمایتی داد به شرط آن که…

سازمان صدا و سيما ضمن تحسين فيلم اعلام كرد عليرغم غيرقابل پخش بودن فيلم از شبكه هاي تلويزيوني ايران ٨٠ تيزر حمايتي ١٥ ثانيه اي به فيلم مي دهد به شرط آنكه تصويري از شخصيت ترنس فيلم در آن نباشد و لذا تيزر فيلم شد صرفا صداي دو بازيگر روي فهرست اسامي فستيوال هايي كه فيلم در آنها شركت كرده و درخشيده بود در ميان برنامه هايي كه پرمخاطب نبودند؛ نقدهاي حاميانه خبرنگاران و منتقدان مطبوعاتي و رسانه اي، تنها مايه دلگرمي بود…

فيلم در همان ٦سالن، ١٠٠روز روي پرده ماند بي آنكه فروشش به نسبت سئانس هاي چرخشي و سرگرداني كه داشت افت كند.

بی انصافی است اگر ندیده بگیرم که “آینه های روبرو” را در دوران شمقدری ساختم

بي انصافي است اگر نديده بگيرم كه به هر حال “آينه هاي روبرو” را با همه ريسك ها و مشقت ها و موانع، در دوران مديريت شمقدري ساختم و اكران كردم و بخاطرش جايزه هاي مهمي هم گرفتم…

آینه های روبرو
غزل شاکری و شایسته ایرانی در نمایی از “آینه های روبرو”

بی غیرتی است که فراموش کرده باشم شورای صنفی نمایش وقت محدودیتهای بی سابقه ای را برای اکران ایجاد کرد

همانقدر هم بي غيرتي است اگر فراموش كرده باشم كه شوراي صنفي نمايش وقت، بعنوان عامل فعل ارشاد، آگاهانه و عامدانه در گلوگاه اكران، انواع محدوديت هاي بي سابقه را در مسير تنفس “آينه هاي روبرو” ايجاد كرد.

اگر نورچشمی بودم…

شك ندارم كه اگر تهيه كننده “آينه هاي روبرو” يكي از نورچشمي هاي آن دوران بود، ده ها ارگان و سازمان ذيربط و بي ربط پشت سرش صف مي كشيدند و آن را بمثابه پرچم يك فيلم مثال زدني، كه توانسته بدون لغزش، به يكي از حادترين موضوعات اجتماعي بپردازد، بالاي سر مي گرفتند.

شورامردانی که مشغول خوش خدمتی بودند

شورا-مرداني كه در آن ايام، بجاي خدمت به فيلم ها و مخاطبان و سينما، صرفا مشغول خوش خدمتي به ارشادي بودند كه “خانه سينما” را بسته بود، اصلا برايشان مهم نبود كه فيلم هايي مانند “آينه هاي روبرو” حق چه نوع اكراني را دارند؛ برايشان تكاليف مديريت دولتي در قبال تهيه كنندگان اين نوع فيلم هاي اجتماعي (بخصوص با استعداد جلب مخاطب) قابل درك و مطالبه نبود؛ برايشان تعريفي از وظايف و حساسيت هاي كار صنفي، حتي در حق رقيب و مخالف، وجود نداشت.

کارنامه شما باقی مانده و البته “آینه های روبرو” هم مانده است

امروز آنها مجال ميدانداري شان به اتمام رسيده و از پشت ميزهاي تصميم گيري رفته اند، اما كارنامه شان مانده است و خواهد ماند.

“آينه هاي روبرو” هم مانده است و راهي را ادامه مي دهد كه آنها مي خواستند سد كنند…و هميشه آنچه مي ماند، مهم تر است.




آوازخوانی بازیگر زن “آینه‌های روبرو” در خانه هنرمندان ایران!

سینماژورنال: مراسم پایانی دوازدهمین جشن تصویر سال و جشنواره فیلم تصویر عصر جمعه‌ سرد نیمه‌ اسفند ماه 1393 در حالی برگزار شد که چند اتفاق جالب در این مراسم افتاد.

به گزارش سینماژورنال اتفاق اول این جشن که دبیری آن را سیف ا.. صمدیان برعهده داشت اجرای مراسم توسط مهدی پاکدل بازیگر سینما و تلویزیون است که اخیرا حضورش در “محمد(ص)” مجیدی و در نقش “عبدالمطلب” مورد توجه قرار گرفته.

آقای بازیگر و فروش روزنامه باطله
پیش از آنکه مهدی پاکدل به‌عنوان مجری به صحنه بیاید فیلمی از 20 سالگی‌اش روی پرده نشان داده شد که به شرح و تفصیل ماجرای فروختن روزنامه‌های باطله می‌پرداخت. بعد در یکی دیگر از فیلم‌های نمایش داده شده در این مراسم، ماجرای تلخ فروختن ماهنامه‌‌های “تصویر” به‌عنوان کاغذ باطله روی پرده رفت.

حضور همخوانان زن

اتفاق دوم مربوط می شد به اجراهای زنده موسیقی در این مراسم.  سه اجرای زنده موسیقی به سرپرستی فردین خلعتبری در این مراسم صورت گرفت که در دو اجرا خوانندگان زن حضور داشتند.

به گزارش سینماژورنال قطعه‌ اول که موسیقی محلی فومن بود “سیاه ابران” نام داشت که با همخوانی روزبه مهر و بهرخ شورورزی اجرا شد. روزبه مهر پیش از این در نمایش “ترانه های محلی” محمد رحمانیان هم به اجرا پرداخته بود. بهرخ شورورزی هم نفر برگزیده بانوان آواز خوان در جشنواره بسطامی بوده است. بهنام ابوالقاسم در این قطعه به عنوان نوازنده پیانو حضور داشت.

بازیگر “آینه های روبرو” ترانه محمد نوری را خواند

اما جذابترین اجرا مربوط می شد به قطعه دوم که در آن قطعه “آرزوها”ی محمد نوری با همخوانی حمید هاشمی و غزل شاکری بازیگر فیلم متفاوت “آینه های روبرو” بازخوانی شد.

این بازیگر که سالهاست به عنوان دوبلور و خواننده هم فعالیت دارد به عنوان همخوان در اجرای قطعه ای از نوری که با مطلع “چی میشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره…” حضور داشت؛ قطعه ای که بار نوستالژیک فراوانی برای مخاطبان ایرانی دارد و شاید همین باعث شد مخاطبان به لحاظ احساسی به شدت با آوازخوانان همذات پنداری کنند.

قطعه سوم را هم روزبه مهر به‌تنهایی با پیانوی بهنام ابوالقاسم اجرا کرد

ماجرای کیارستمی و بچه فرغون به دست

به گزارش سینماژورنال اما اتفاق سوم مراسم خاطره ای بود که محمود کلاری داور بخش فیلم این جشن درباره همکاری با عباس کیارستمی بیان کرد. وی گفت: یک روز با کیارستمی در جاده داشتیم می آمدیم بچه‌ای را دیدیم که با فرغون علفی از عرض جاده عبور می‌دهد؛ کیارستمی گفت این بچه را می‌بینی با پیراهن چرک و حجم علفی که حمل می‌کند اگر این را در فیلم بیاوریم، می‌گویند که ساختگی است.

خلعتبری دست از موسیقی بردارد و بیاید عکس بگیرد

اتفاق چهارم مربوط می شد به تقدیر از فردین خلعتبری. به پاس قدرشناسی از خلعتبری به او دوربینی اهدا شد و سیف ا.. صمدیان دبیر جشن تصویر سال به وی گفت: ما دوربینی هدیه داده ایم که که دست از پیانو زدن بردارد و سال دیگر بیاید به‌عنوان عکاس در تصویر سال شرکت کند.