1

پرسشهایی از منادیان نورس شفاف‌سازی درباره سرمایه‌گذار «شهرزاد»⇐چرا نمی‌پرسید چه کسی برای این سرمایه‌گذار، کارت تهیه‌کنندگی صادر کرد؟ و کدام مقام صنفی در جامعه تهیه کنندگان، دخترش را بدل کرد به بازیگر کاراکتری موثر در سریال ایشان؟/چرا درباره شرکای سینمایی این سالهای ایشان طرح سوال نمی‌کنید؟ چرا نمی‌گویید کدام سینماگران بظاهر ارزشی و کدام روشنفکرنمایان کنار ایشان موفق به تولید شدند؟/چرا درباره هیأت داورانی حرف نمی‌زنید که ۹ سیمرغ را یکجا تقدیم به فیلم چرک این سرمایه‌گذار کرد؟؟/چرا درباره حمایت مجلات متبوع خویش از فیلمهای تولیدشده توسط این سرمایه گذار حرفی نمیزنید؟/  چرا از همراهی هم‌مجله‌ایهای خود با محافل این سرمایه گذار چیزی نمی‌گویید؟/چرا از مجله شبه‌انتلکتی نمی‌گویید که برای سریال این سرمایه‌گذار پرونده پر و پیمان درآورد؟/ چرا نمی‌گویید داداش کوچیکه کدام کارگردان با حمایت ایشان فیلمی ساخته که در بخش فیلم اولیهای فجر است؟ /چرا نمی‌گویید کدام سریال ایشان با تهیه‌کنندگی یک نیروی سابقا ارزشی و اخیرا انتلکت بدون داشتن پروانه ساخت در مسیر تولید است؟/چرا نمی‌گویید همین تهیه‌کننده با کدام پروژه مطبوع رسانه‌های ارزشی در بخش مسابقه فجر است؟/چرا نمی‌گویید تکلیف اموال ایشان چیست؟ آیا به مانند داستان فیلمی محصول خودشان گرفتار مصادره خواهد شد یا …؟

سینماروزان: الحمدلله که در سایه فضای پیشروانه‌‌ای که در سالهای اخیر از سوی معدود ژورنالیستها و رسانه‌های مستقل حیطه سینما شکل گرفته حتی آنها که زمانی جرأت طرح پرسش پیرامون منابع مالی پروژه‌های مشکوک را نداشتند نیز به قافله تکفیرکنندگان این پروژه‌ها و صاحبان آنها میپردازند.

اگر این روزها گشتی در فضای رسانه‌های سینمایی بزنیم می‌بینیم که اغلب زوم کرده‌اند بر محمد امامی سرمایه‌گذار سریال «شهرزاد»؛ سرمایه‌گذاری که چهار سال قبل وقتی با شراکت محمدهادی رضوی داماد محمد شریعتمداری پروژه «شهرزاد»ی که ابتدا اسماعیل عفیفه پروانه ساختش را گرفته بود روی غلتک انداخت فقط این سینماروزان و یکی دو رسانه مستقل دیگر بودند که درباره اش نوشتند!

وقتی برای اولین بار در سینماروزان به صراحت درباره حضور داماد محمد شریعتمداری در تولید یک سریال خانگی گزارشی مبسوط ارائه کردیم(اینجا را بخوانید) نه از آن توئیت‌نویس متصل به ملکه(؟) خبری بود و نه آنها که این روزها داعیه‌دار شفاف سازی مالی پروژه‌های این سرمایه گذاران شده اند. بعدتر و زمانی که درباره صدور کارت تهیه کنندگی برای محمد امامی توسط خواهر همسر معمار سینمای گلخانه ای نوشتیم(اینجا را بخوانید) نه تنها این جماعت وسط لحاف گز کرده بودند بلکه برخی شان نیز مشغول برگزاری نشست برای همان سریال و مشاوره دادن به متنهای سرمایه گذاران بودند.

به هنگام اولین بازداشت محمد امامی باز خبری از این جماعت نبود و چهار سال بعد و تازه نه پس از بازداشت دوم بلکه پس از انتشار شرح اتهامات وی در دادگاه متهمان بانک سرمایه است که این جماعت منادی شفاف سازی سروکله شان پیدا شده. برای سینماروزان اسباب خرسندی است که به نوبه خود اسباب رشد تهور در این جماعت را فراهم کرده و باعث شده حالا آن قدر جرأت داشته باشند که پویش شفاف سازی مالی راه بیندازند ولی این شفاف سازی ابتر است به دلایلی که در ادامه می‌آید:

اول. آنها که این روزها منادی شفاف سازی شده‌اند چرا همچنان جرأت ندارند بپرسند چه کسی برای امامی کارت تهیه کنندگی صادر کرد؟ و کدام مقام صنفی در جامعه تهیه کنندگان، دخترش را بدل کرد به بازیگر کاراکتری موثر در سریال «شهرزاد»؟

دوم. منادیان نورس شفاف‌سازی چرا درباره شرکای سینمایی این سالهای امامی طرح سوال نمیکنند؟ چرا درباره همراهی حمید فرخ نژاد، سعید ملکان، مانی حقیقی، سعید سعدی و محمدحسین قاسمی با امامی و تولید «خوب بد جلف»، «ابد و یک روز»، «خوک»، «مغزها…» و «مصادره» حرف نمیزنند؟ «ابد و یک روز» همان فیلمی است که به ناگاه یازده سیمرغ جشنواره سی و چهارم فجر را گرفت؛ جشنواره ای که از ابوالحسن داوودی تا جمال ساداتیان و منوچهر شاهسواری در هیأت داوران آن حاضر بودند! هیچ کدام از این چهره ها حواسشان نبود سرمایه تولید فیلم را چه کسی فراهم کرده؟؟

سوم. منادیان نورس شفاف‌سازی چرا درباره حمایت مجلات متبوع خویش از فیلمهای تولیدشده توسط این سرمایه گذار حرفی نمیزنند؟ چرا اینها از پرونده ویژه مجله خود برای «شهرزاد» صحبت نمی‌کنند؟ ایشان چرا از همراهی هم‌مجله‌ایهای خود با محافل این سرمایه گذار چیزی نمی‌گویند؟ دقیقا بیایند و بگویند چه کسی بود که در یک مجله شبه‌انتلکت سینمایی(!) برای سریال امامی پرونده ای پر و پیمان تدارک دید؟

چهارم. چرا منادیان نورس شفافیت که از مجله‌درآورندگان برای «شهرزاد» تا یک فیلمساز سابقا همکار با آقازاده سیاسی و فیلمسازی که مدام با همکاری بانکها و فارابی فیلم ساخته را شامل میشود، مدام میگویند نباید فیلمهای اخیر امامی وارد جشنواره شود ولی نمیگویند امامی با کدام فیلمها متقاضی حضور در جشنواره شده؟؟ اگر واقعا متهور شده‌اید رک و راست بگویید داداش کوچیکه کدام کارگردان با حمایت ایشان فیلمی ساخته که در بخش فیلم اولیهاست؟ اگر واقعا به دنبال شفاف سازی هستید بگویید کدام سریال ایشان با تهیه‌کنندگی یک نیروی سابقا ارزشی و اخیرا انتلکت بدون داشتن پروانه ساخت در مسیر تولید است؟ و همین تهیه کننده با کدام فیلم در بخش مسابقه فجر حاضر است؟

پنجم. منادیان نورس شفاف‌سازی ورای اینکه باید بپرسند آیا بخشی از سرمایه‌های این متهم برای رد گم کردن به سمت حمایت از تولیدهای استراتژیک با مضمون قتل زن‌داداش یک تروریست یا تحقیر قتلهای زنجیره ای رفته تا اسباب تسهیل تولید سریالهای روتین اش را فراهم کند(؟) حتما در این باره هم طرح سوال کنند که اموال این سرمایه‌گذار الان کجاست؟ و آیا همان طور که در یکی از فیلمهای متبوع ایشان یعنی «مصادره» دیدیم آیا این اموال هم گرفتار مصادره خواهد شد یا از تمام اتهامات وارده تبرئه خواهد شد و به دامن پاک تولید بازخواهد گشت؟




حمله کارگردان «ابد…» به میرسلیم!!!+عکس

سینماروزان: در دو مناظره انتخاباتی صورت گرفته در سیما فقط این مصطفی میرسلیم بود که به طور شفاف نام یکی از محصولات سینمایی را برد.

میرسلیم با تعریف از «ابد و یک روز» سعید روستایی آن را فیلمی دانست که به خوبی تصویرگر فقر و اعتیاد است و از این گفت دولت یازدهم چطور دم از نشاط می زند وقتی چنین فیلمی به زیبایی عمق فقر جامعه را نشان می دهد.

این تعریف اما به مذاق سعید روستایی کارگردان فیلم خوش نیامده و در متنی اجتماعی آن را بهره برداری سیاسی میرسلیم قلمداد کرده و همچنان بر حمایت خود از حسن روحانی تاکید کرده است.

این جوان که فیلمش را با سرمایه محمد امامی تهیه کننده «شهرزاد» که سال قبل چندین ماه در بازداشت به سر برده بود، ساخته است از توجه دولت تدبیر به جوانان گفته آن هم کاملا بی خبر از وضعیت دهها جوانی که بحاطر محافظه کاری اداره نظارت سازمان سینمایی ماههاست در صف دریافت مجوزند!

متن اجتماعی سعید روستایی
متن اجتماعی سعید روستایی



حمید گودرزی طعنه به نوید محمدزاده را تکذیب کرد اما نگفت در ده سال اخیر به جز نوید کدام بازیگر با کاراکتری -زیرپیراهن به تن و رگی بیرون زده از گردن- سیمرغ گرفته؟!

سینماروزان: حضور حمید گودرزی در «دورهمی» و طعنه هایش به بازیگری با زیرپیراهن که چون در فیلم داد زده و رگ گردنش بیرون زده، سیمرغ گرفته، بیش از همه یادآور نوید محمدزاده در «ابد…» بود(اینجا را بخوانید) و همین موضوع با واکنش طرفداران نوید روبرو شد و کار را به جایی رساند که حمید گودرزی مجبور شود تکذیبیه بدهد.

به گزارش سینماروزان حمید گودرزی با تکذیب اشاراتش به بازیگری خاص گفت: مصاحبه من را کنار یکی از فیلمهای خیلی خوب و ارزنده سینمای ایران گذاشتند و در واقع خواستند حرفهای مرا ربط دهند به آن فیلم و بازیگر موردنظر اما من این موضوع را تکذیب میکنم چون انتقادم به کلیت فضای سینمای ایران بود!

گودرزی در حالی اشارات رخ داده درباره نوید محمدزاده و «ابد..» را تکذیب کرده که در سالهای اخیر مهمترین بازیگری که به واسطه ایفای نقشی با زیرپیراهن و البته داد زدن با بیرون زدن رگ گردن(!) سیمرغ گرفته نوید محمدزاده بوده است برای همان فیلم «ابد…».

اگر برندگان جشنواره فیلم فجر در دهه اخیر که با بالا رفتن دوز تلخی در سینما مواجه بوده ایم را مرور کنیم به نامهایی برخورد میکنیم همانند محسن تنابنده(فراری)، نوید محمدزاده(ابد…)، سعید آقاخانی(خداحافظی طولانی)، رضا عطاران(طبقه حساس)، رضا عطاران(دهلیز)، فرهاد اصلانی(خرس، زندگی خصوصی)، مهدی هاشمی(آقایوسف)، محسن تنابنده(سنگ اول و هفت دقیقه تا پاییز)، شهاب حسینی(سوپراستار)، امین حیایی(شب) و بهرام رادان(سنتوری).

در این میان هم به جز نوید محمدزاده و همان تجربه «ابد…» برنده سیمرغ دیگری را سراغ نداریم که کاراکتری زیرپیراهن به تن را ایفا کرده باشد و در عین حال حین دادن زدن در فیلم رگ گردنش هم بیرون زده باشد!!!




طعنه‌های تند حمید گودرزی به نوید محمدزاده و «ابد…»؟؟؟+فیلم

سینماروزان: حضور حمید گودرزی بازیگر سینما و تلویزیون در یکی از برنامه های اخیر «دورهمی» موجب باز شدن درددل او و گلایه از وضعیت سینمای بدون قهرمان و پر از تلخی سالهای اخیر شد.

گودرزی با مقایسه سینمای ایران در دو دهه اخیر گفت: دهه هشتاد که امثال ما بازی میکردیم آدمهایی که روی پرده می‌دیدیم قهرمان بودند و خوش قیافه و خوش تیپ. مردم اگر 4 تومان پول بلیت می دادند در نهایت خوشحال از سالن بیرون می آمدند.

گودرزی با طعنه‌هایی که معلوم نبود اشاره دارد به بازی نوید محمدزاده در «ابد…» یا شخص دیگر(؟) اظهار داشت: الان 8 تومان میدهند تا آدمهایی چرک و کثیف ببینند که زیرپیراهن تنشان است!!! پسر جوان با زیرپیراهن فیلم بازی میکند. پایان فیلم هم که تلخ است و باز و بدون قهرمان…بعد هم میگویند این بهتر بازی کرده. چرا؟ چون دو تا داد بیشتر زده و رگ گردنش بیشتر بیرون زده!

این بازیگر ادامه داد: مرد که از سالن بیرون می آید به زن مشکوک است! چرا؟ چون در فیلم این را دیده! در سریالهای ترکی خیانت را نشان میدهند و نویسندگان ما هم همان را کپی می کنند و خیانت را تم قرار میدهند و مردم هم با دردسر میروند که خیانت ببینند و بعد با حال بد از سالن بیایند.

بازیگر «چپ دست»، «قرنطینه» و «ایران برگر» افزود: در سینمای این روزها نه قهرمانی وجود دارد. نه پسر خوش تیپی. فقط میگویند این خوب بازی کرده. چرا؟ همه جای دنیا مردم به سینما میروند که رویا ببینند و نه برای تماشای آنچه در زندگی طبیعی می بینند اما در اینجا…

 برای دیدن فیلم صحبتهای گودرزی اینجا را ببینید.




دو پرسش کلیدی از سازمان سینمایی که خبر از دستگیری قاچاقچی «ابد و یک روز» و «فروشنده» داده⇐نسخه بازبینی ارشاد «فروشنده» و «ابد…» چگونه به دست یک قاچاقچی در اصفهان رسیده؟/چرا قاچاقچی «یک دزدی عاشقانه» که آن هم نسخه بازبینی اش لو رفته، دستگیر نشده؟

سینماروزان: کاملا واضح بود گفتگوی صریح علی اسدزاده مدیرعامل موسسه تصویرگسترپاسارگاد و گلایه او از انتشار قاچاق نسخه ای از «فروشنده» که بر روی آن عبارت بازبینی به چشم می خورد با واکنش سازمان سینمایی مواجه شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “نمایش خانگی” اسدزاده در گفتگوی روز گذشته خود به صراحت از قاچاق نسخه بازبینی ارشاد «فروشنده» در یکی از شهرستانها سخن گفته و به گلایه از ارشاد و سازمان سینمایی پرداخته بود که به نامه های او درباره چرایی انتشار نسخه بازبینی پاسخی نداده اند.(اینجا را بخوانید)

همین گفتگو سبب ساز آن شد که سازمان سینمایی زود وارد عمل شده و با انتشار اطلاعیه ای که در آن خبر از دستگیری قاچاقچی «فروشنده» و «ابد و یک روز» در اصفهان داده شده به نوبه خود پاسخگوی اسدزاده باشد. در اطلاعیه سازمان سینمایی آمده است: عامل قاچاق و توزیع فیلم های سینمایی “ابد و یک روز” و “فروشنده” پس از وصول گزارشات، دستگیر و به مقامات قضایی تحویل داده شد. متهم که سابقه کیفری دارد،  فیلم های “ابد و یک روز” و “فروشنده ” را برای عرضه در فروشگاه های اصفهان تکثیر کرده است. در پی این اقدام بیش از ده هزار لوح فشرده فیلم و انیمیشن غیر مجاز نیز از فروشگاه های استان اصفهان جمع آوری شده است. شناسایی و دستگیری متهم با هماهنگی حراست های سازمان سینمایی ، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان ، ستاد صیانت از محصولات فرهنگی و اقدام موثر نیروی انتظامی و مراجع قضایی صورت گرفته است. سازمان سینمایی از مخاطبان سینما درخواست دارد موارد انتشار غیر قانونی فیلم های سینمایی را به ستاد صیانت از محصولات فرهنگی(مستقر در موسسه رسانه های تصویری) یا حراست سازمان سینمایی گزارش دهند.

اطلاعیه ای ابهام آلود

انتشار این اطلاعیه اما نه تنها نمی تواند شبهه های مربوط به چگونگی انتشار نسخه بازبینی ارشاد را مرتفع کند که همچنان پرسشی که مدیرعامل تصویرگسترپاسارگاد از وزارت ارشاد پرسیده بود به قوت خود باقیست.

در هیچ جای اطلاعیه سازمان سینمایی درباره چگونگی رسیدن نسخه بازبینی ارشاد به دست یک قاچاقچی آن هم در اصفهان سخنی گفته نشده و فقط از ابتدا تا انتها بر دستگیری و البته تلاشهای سازمان سینمایی و همکاران ارشاد در این دستگیری تأکید شده است.

واقعا چطور شده که نسخه بازبینی فیلمهایی مانند «فروشنده» و «ابد و یک روز» که قاعدتا جز سازمان سینمایی کسی به آن دسترسی نداشته به دست یک قاچاقچی در اصفهان رسیده است؟

از آن مهمتر روابط عمومی سازمان سینمایی که گویا عجله فراوانی برای پاسخگویی به اسدزاده داشته یک نکته را فراموش کرده و آن هم اینکه منطبق بر شواهد و البته گفته های اسدزاده فقط «فروشنده» و «ابد و یک روز» از محصولات تصویرگسترپاسارگاد نیستند که نسخه بازبینی آنها لو رفته است.

بلکه یک کمدی تازه عرضه شده به شبکه خانگی به نام «یک دزدی عاشقانه» محصول گلرنگ رسانه سومین فیلمی است که نسخه بازبینی آن مدتی قبل از انتشار نسخه رسمی قاچاق شده است. حتی اگر بپذیریم قاچاقچی «ابد…» و «فروشنده» دستگیر شده پس تکلیف قاچاقچی «یک دزدی عاشقانه» چه می شود؟ و چرا سازمان سینمایی که با اقدامی ضربتی قاچاقچی «ابد…» و «فروشنده» را دستگیر کرده به سراغ پیدا کردن قاچاقچی «یک دزدی عاشقانه» نرفته؟




اصغر فرهادی بهتر است یا جعفر پناهی؟ “فروشنده” بهتر است یا “ابد و یک روز”؟

سینماروزان/جواد محرمی: تفاوت عمده سینمای اصغر فرهادی که آثار او را با دیگر فیلمهای تلخ سینمای اجتماعی ایران کاملا متمایز می‌کند پرهیز از کلیشه هاست.

فرهادی این رویکرد را در فرم، قصه، ساختار، شخصیت پردازی رعایت می کند. او در خلق موقعیت ها و کاراکترهایی که نمونه آن زیاد در سینمای اجتماعی ایران دیده شده کلیشه ها را می شکند. دو گانه مرد مذهبی ظالم و و زن مظلوم به عنوان میراث  مسلط آثار صادق هدایت بر ادبیات و سینمای اجتماعی ایران در فیلمهای فرهادی حضور ندارد.

حتی روسپی او در فیلم «فروشنده» هرچند بسیار دور است از زیست بوم این طبقه در روزگار معاصر اما شباهتی به کلیشه های نخ نمای ادبیات و سینمای روشنفکری معاصر ایران ندارد. فرهادی با اینکه خود آدمی مذهبی نیست و در این وادی ادعایی ندارد و با نگاهی کاملا سکولار فیلم می سازد با این حال برخلاف بسیاری از فیلمسازان سینمای اجتماعی ایران هیچ اصراری بر روی آوردن به ارجاعات مذهبی برای محیط  و کاراکترهای نسبتا منفی آثارش ندارد.

او در فیلمهایش علیه مذهب و سنت بیانیه تصویری یا صوتی صادر نمی کند. اصولا کاراکتر فیلمهای  فرهادی خاکستری اند و او به ورطه شخصیت پردازیهای افراطی برای نقشهای منفی نمی افتد. بدمن های آثار او مانند کاراکتر خواهر فروش فیلم «ابد و یک روز» انگشتر عقیق به دست ندارند و قسم خوردن مداوم به نامهای مقدس لقلقه دهانشان نیست.

کاراکتر زن چادری در فیلم «فروشنده» به نسبت غالب آثار اجتماعی سینمای ایران شریف تر، واقعی تر و انسانی تر است. قاعدتا یک زن کامل و الگو نیست چرا که اصولا کاراکترهای آثار فرهادی به طور مطلق سیاه یا سفید نیستند، زن در آثار او مانند هر زن ایرانی دیگری مملو از خصائص مثبت و منفی است. شاید ساده دل باشد اما ابله نیست.  او بر خلاف فیلمهای سیاه نمای روشنفکری از چادر به عنوان نماد منفی استفاده نمی کند. زن چادری در فیلم او به عنوان بخشی از واقعیت جامعه حضور دارد.

کاراکترهای سنتی فیلمهای او مبتنی بر حقیقت جامعه  در درام نقش دارند نه مبتنی بر آنچه فیلمساز قصد حقنه آن را دارد. زن سنتی مانند فیلم «خانه دختر» نفرت انگیز تصویر نشده است. او به این ورطه فرو نمی غلتد چون می داند چنین تاکیدات ابلهانه ای سینما را به ابتذال می کشاند و از عمق آن فرو می کاهد. فرهادی برای کاراکترهایش احترام قائل است و آنها را ملعبه و دستمایه عقده گشایی های شخصی نمی کند.

روسپی که در سینما و ادبیات روشنفکری ایران کارکرد زیادی دارد در فیلم «فروشنده» بدون اینکه دیده شود حضور دارد. البته نسبت به نگاه قدری احترام آمیز او به روسپی فیلم می توان انتقاد داشت اما این نگاه از تفکر اومانیستی او برمی خیزد و نگاهش به روسپی فراملی است و برخلاف سینمای روشنفکری ایران از آن به عنوان دستمایه ای برای تحقیر ملت یا حکومت استفاده نمی کند.

 او از زمان ساخت سریالهای تلویزیونی همچون «روزگار جوانی» و «در شهر» نشان داده بود که دغدغه اجتماعی دارد و جالب است که تا به حال که نزدیک به دو دهه از آن زمان می گذرد در روند فیلمسازی اش دچار نوسان نشده و همان خط دغدغه مندی مسائل اجتماعی را دنبال کرده است. فرهادی فیلمهایش را مبتنی بر انتخاب گزینشی قطعات پریشان و ملتهب جامعه نمی سازد و جامعه را نسبتا نزدیک به آنچه هست روایت می کند. در واقع رئالیسم آثار فرهادی در مقایسه با معیارسینمای ایران وفادارانه تر است.

فرهادی اگرچه به لحاظ فکری در زمره روشنفکران قرار می گیرد اما در آثارش شعار نمی دهد، ادا و اطوار روشنفکری در نمی آورد، داستان و روایت برای او اصل است. بیش از اینکه بخواهد معنا و مفهومی را حقنه کند سعی می کند با رعایت موازین روایی داستان، مخاطبش را همراه کند.

در میان حجم عظیم سینماگران اجتماعی ایران که با ژست رئالیستی به بزرگنمایی ضعفهای جامعه ایران می پردازند و بعضا همه کژیها را با دوز بالا در آثارشان تجمیع می کنند و بسته ای جذاب جلوی روی جشنواره های غربی می گذارند فیلمهای فرهادی نسبتا-تأکید می‌کنم نسبتا- سینمای قابل احترامی را نمایندگی می کند.

 سینمای او اگرچه نماینده مطلوب سینمای انقلاب اسلامی نیست اما ایران را به نسبت آثار فیلمسازان سیاسی سازی چون جعفر پناهی در جشنواره های غربی سرافکنده نمی کند. نکته مثبت اصغر فرهادی این است که سینما بیش از هر چیز دیگری برای او جدی است. او بر خلاف منادیان شعار اساسا غلط هنر برای هنر که اغلب در ورطه سیاسی کاریهای مبتذل غرق می شوند و به آنچه نشخوار می کنند در عمل وفادار نمی مانند، به این نگرش فکری نه در شعار بلکه در عمل قدری پایبندی نشان داده است. البته او به شرایط اجتماعی انتقاد دارد. این انتقاد به طور طبیعی در اغلب آثار او و به ویژه در «شهر زیبا» و «جدایی نادر از سیمین» مشهود است اما زبان هنر برای او بر هر چیز دیگری ترجیح  و البته غلبه دارد. نه اینکه اندیشه ای پشت سینمایش نباشد بلکه همواره از بیرون زدن اندیشه از آثارش پرهیز کرده است.

در آثار او ردی از رئالیسم افراطی سینمای اجتماعی ایران دیده نمی شود، متاسفانه مقلدان او نتوانسته اند از فروغلتیدن در ورطه تاکید صرف بر کژیهای جامعه پرهیز کنند. «چهارشنبه 19 اردیبهشت» یکی از این نمونه هاست که در فرم، میزانسن،  فضاسازی،تکنیک و جنس روایتگری به سینمای فرهادی نزدیک شد و جایزه اش را از ونیز گرفت اما به دلیل ذهنیتها و پیش فرضهای فیلمساز که بر مولفه هایی چون فقر و فلاکت جامعه ایران بیش از هر چیز دیگری تاکید داشت اثری غیر متعادل و افراطی از کار در آمد. مقلدان فرهادی به این مسئله در آثار او توجه نمی کنند که ساختار و فرم سینمایی و در یک کلام سینما در آثار او حرف اول را می زند نه اندیشه سیاسی یا اجتماعی صرف.

آنچه واضح است این است که ایران مدینه فاضله نیست. بزرگترین حامیان انقلاب اسلامی هم منکر این نیستند که جامعه ایران درگیر با معضلات و مشکلات و تناقضهای عدیده ای است. فرهادی داستانهایش را بر بستر همین جامعه بنا می کند و آنچه به تصویر می کشد تجلی بخشی از جامعه ایرانی است. تصویری که فرهادی از جامعه ایران به دنیا مخابره می کند تصویر جامعه ای مدرن و متمدن است با این توضیح که در مدرنترین و متمدن ترین جوامع نیز تناقضات اخلاقی و اجتماعی زیادی دارند و فیلمسازان در همه کشورهای جهان بر بستر این تناقضات فیلم می سازند.

 سرگشتگی و پوچی انسان یکی از اصلی ترین مضامین آثار سینمایی در جوامع پیشرفته است. البته تولید آثار مثبت ، الهام بخش و امید بخش سهم کمی از تولیدات سینمای ایران را به خود اختصاص داده است و این آفت ریشه در غفلت و بی تدبیری مدیران فرهنگی و سینمایی کشور دارد. فرهادی و امثال او به طور طبیعی در چارچوب نگرش و جهان بینی فکری خود فیلم می سازند و از ایشان نباید انتظار داشت همسو با استراتژی انقلاب اسلامی دست به خلق اثر بزنند و کم کاری و بی تدبیری مدیران را با آثارشان پوشش دهند اما همین قدر که فیلمسازانی چون او در بازنمایی جامعه ایران رااه به افراط و تفریط نمی برند خود جای شکر گذاری دارد. آنهایی که معتقدند «فروشنده» بدترین انتخاب برای معرفی به اسکار است اگر تا به حال فرصت نکرده اند فیلم «ابد و یک روز» را ببینند یا به وقت اکران دومین ساخته نرگس آبیار با نام «نفس» را مشاهده کنند تا دریابند فروشنده در مقابل خیلی از آثار، فیلم آبرومندانه تری قلمداد می شود.




تعبیر یک رسانه اصولگرا ⇐”سلام بمبئی” یک سیلی است به سینمای شبه روشنفکری!!

سینماروزان: در شرایطی که بخش عمده ظرفیت سینماهای کشور در اختیار فیلم هندی پررقص و آواز “سلام بمبئی” قرار گرفته و در حالی که رسانه های منادی جریان ارزشی به تکفیر این فیلم پرداخته اند روزنامه اصولگرای “جوان” در گزارشی با برشمردن ویژگیهای مخاطب پسند این فیلم آن را یک سیلی به جریان شبه روشنفکری سینما دانسته است.

به گزارش سینماروزان از نگاه این رسانه “سلام بمبئی” چون متکی بر ویژگیهای اخلاق گرایانه(!) سرگرم کنندگی سینمایی ساخته شده اثری محترم است.

متن گزارش “جوان” را بخوانید:

سينمايي که واجد مؤلفه‌هاي مردم‌پسند باشد همواره از سوي شبه‌روشنفکران با برچسب فيلمفارسي مورد تخطئه قرار گرفته است و «سلام بمبئي» از اين نظر نقطه مقابل سينماي شبه‌روشنفکري قرار مي‌گيرد. اثري که ثابت مي‌کند بدون زيرپا گذاشتن خط قرمزهاي اخلاقي و البته با رعايت استانداردهاي سينمايي مي‌توان فيلم عامه‌پسند ساخت.

قربان‌ محمدپور با اينکه نام شناخته شده‌اي در سينماي ايران نيست و ليستي از فيلمفارسي‌هاي يکي، دو دهه اخير سينماي ايران را نوشته و ساخته است، اما «سلام بمبئي» در کارنامه سينمايي او قطعاً يک جهش محسوب مي‌شود. «سلام بمبئي» فيلم خوبي است چون مبتني بر قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي ذاتي سينما بنا شده است؛ فيلمي که به لحاظ سينمايي در نقطه مقابل سينماي شبه‌روشنفکري ايران قرار مي‌گيرد و خوشبختانه تلخکام کردن و نااميد کردن مخاطب بيچاره ايراني را رسالت اصلي سينما فرض نکرده است.

«سلام بمبئي» صرفاً مانند فيلمفارسي‌هاي سال‌هاي اخير رضا عطاران مبتني بر چند تکیه کلام و صحنه‌هاي کارت‌پستالي کنار دريا توليد نشده است. البته در «سلام بمبئي» هم ساحل دريا ديده مي‌شود، اما نه صرفاً براي شيره ماليدن سر مخاطب. «من سالوادور نيستم» از اين لحاظ براي مقايسه با «سلام بمبئي» مورد مناسبي است که هر دو اثر در خارج از ايران و در يکي از شهرهاي توريستي مشهور ساخته شده‌اند، اما فارغ از اين وجه اشتراک دو فيلم به لحاظ وفادار بودن به سينما و اصول حرفه‌اي که رابطه مستقيمي با احترام به مخاطب پيدا مي‌کند وجوه متمايز زيادي دارند.

در «من سالوادور نيستم» يک گروه فيلمسازي به واسطه حمايت يک شرکت توريستي سفري به سائوپائولو رفته‌اند و ضمن آن تصاويري هم گرفته‌اند و به ايران بازگشته‌اند و حتي به خود زحمت نداده‌اند صحنه‌هاي داخلي مربوط به برزيل را در همان کشور ضبط کنند. مخاطب در واقع به واسطه پوستر خوش‌ آب و رنگي از بازيگر زن برزيلي لب ساحل سائوپائولو و البته چهره رضا عطاران به سينما مي‌رود.

البته اينکه عده‌اي با ديدن پوستر يک فيلم گول مي‌خورند و به سينما مي‌روند نبايد توهين به مخاطب ايراني محسوب شود، در همه دنيا پوستر فيلم جزو اصلي‌ترين ابزار تبليغ فيلم‌ها محسوب مي‌شود و سينما هم جاي فلسفه‌بافي مانند آنچه شبه‌روشنفکران ايراني مي‌انگارند، نيست. سينما در همه دنيا مبتني بر شکوه و عظمت داستان‌ها و صحنه‌هايي، مردم را به سمت خود مي‌کشد که ايده‌آليستي و آرماني محسوب مي‌شوند.

مردم در همه دنيا به سينما مي‌روند تا آنچه را در دنياي واقعي و در قالب زندگي روزمره خود قادر به تجربه آن نيستند، در زماني کوتاه تجربه کنند، با لحظه‌هاي فيلم به طور دسته‌جمعي بخندند، گريه کنند، عاشق شوند، احساساتي شوند و آدرنالين خون‌شان کم و زياد شود. اين دقيقاً همان ذات سينماست و همان عنصري است که شبه‌روشنفکران ايراني دهه‌هاست آن را نفهميده‌اند و سينماي ايران را با شعار و شعر در هم تنيده‌اند و بارها اين هنر صنعت را تا مرز ورشکستگي رهنمون کرده‌اند.
«سلام بمبئي» از اين لحاظ ضدسينماي روشنفکري عمل کرده است. فيلم پايه‌هاي خود را بر تلخي و سياهي روابط ميان آدم‌ها براي القاي منويات فلسفي و سياسي بسترسازي نکرده است. نه اينکه تلخي در فيلم نباشد بلکه تلخي و شيريني، غم و شادي در کنار يکديگر قرار گرفته‌اند، فيلم ابداً قصد صدور بيانيه تصويري و کلامي ندارد و اصلاً چنين ادعايي ندارد.

فيلمساز سينما را با ميتينگ سياسي يا کلاس درس اخلاق اشتباه نگرفته و دقيقاً اثرش را براي مردم و به احترام مردم ساخته است. چرا مي‌گوييم که «سلام بمبئي» به مردم احترام گذاشته؟ چون اصول فني و تکنيکي لازم براي قوام يک اثر سينمايي مخاطب‌پسند را رعايت کرده است.

نکته مثبت ديگري که فيلم «سلام بمبئي» از آن سود مي‌برد و مي‌تواند براي فيلمسازان شبه‌روشنفکر و سياست‌زده ايراني مفيد باشد، مسئله احترام به خانواده و در رأس آن مادر است. کمتر فيلم ايراني را مي‌توان يافت که خانواده و به‌خصوص تکريم مادر در آن پررنگ باشد. گويي اين حقيقت مقدس در فرهنگ ايراني سال‌هاست که در سينماي ايران به عنصري بي‌ارزش تبديل شده است. فيلم «ابد و يک روز» به عنوان جايزه‌گيرترين فيلم سال‌هاي اخير سينماي ايران که نظر مثبت اغلب طيف‌هاي فکري سينما را نيز به خود جلب کرد، فيلمي است که به بهانه رئاليسم، نازل‌ترين تصوير ممکن از مادر ايراني را ارائه داده و خانواده را در پست‌ترين وضعيت تاريخي سينماي ايران به تصوير کشيده است و البته در تمام محافل شبه‌روشنفکري سينما نيز تجليل مي‌شود و بيشترين جوايز جشنواره فجر انقلاب اسلامي را نيز به خود اختصاص مي‌دهد. جالب است که «ابد و يک روز» در برخي محافل به اصطلاح ارزشي و اصولگرا نيز با استدلال اينکه پايان‌بندي فيلم نااميدانه نيست، مورد تمجيد قرار مي‌گيرد.

“سلام بمبئي” با اينکه ادعاي اخلاق‌گرايي ندارد، اما قطعاً اثري اخلاق‌گراست. عشق، خانواده، مادر، پدر و از همه مهم‌تر زندگي در اين اثر سينمايي جريان دارد. فيلمساز داستان عاشقانه به ظاهر ساده و معمولي خود را روان و حرفه‌اي تعريف مي‌کند. محمدرضا گلزار يکي از بهترين بازي‌هاي خود را در اين اثر ارائه مي‌دهد و با اينکه بيش از 70 درصد ديالوگ‌هاي او در فيلم به زبان انگليسي است، اما مسلط نشان مي‌دهد. به جز بنيامين بهادري که البته انتظاري هم از او نيست و حضور صداي او در فيلم مؤثر واقع شده، تقريباً همه بازيگران بازي‌هاي قابل قبولي ارائه داده‌اند.

استفاده هلي‌شات و نماهاي باز در فيلم با توجه به اينکه هويت جغرافيايي دو کشور هند و ايران براي فيلمساز داراي اهميت بوده به درستي استفاده شده است و نمادهاي تاريخي دو کشور نيز در طراحي بصري فيلم کاربرد مؤثري دارد. موفقيت اصلي فيلم «سلام بمبئي» را بايد در هوشياري فيلمساز در وفاداري به مؤلفه‌ها و سبک سينماي هند دانست؛ سينمايي که در وهله اول از شخصيتي ملي برخوردار است و با رؤياها و اميدها و انگيزه‌هاي مردم همخواني دارد. از اين منظر «سلام بمبئي» به عنوان اثر مشترک سينماي هند و ايران فيلمي قابل احترام است که مبتني بر ذائقه اصلي‌ترين سرمايه سينما يعني مردم توليد شده و سعي نکرده شعارها و شعرهاي فرامتني را آلوده سينما کند و عامل توفيق آن نيز همين وفادار بودن به ذات سينماست.




افشای پشت پرده تأخیر چندماهه در ارائه نسخه خانگی “ابد و یک روز”

سینماروزان: «ابد و یک روز» به کارگردانی سعید روستایی فیلم محبوب هیأت داوران جشنواره فیلم فجر، نوروز ۹۵ روی پرده رفت و البته فروش خوبی هم داشت.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “نمایش خانگی” تهیه کنندگی فیلم را سعید ملکان برعهده داشت و سرمایه گذاری فیلم به طور مشترک توسط وی و محمد امامی صورت گرفته بود.

اقبال مثبت مخاطبان به اثر در اکران رسمی این نیاز را ایجاد می کرد که برای جلوگیری از قاچاق فیلم هم که شده دی.وی.دی آن نهایتا تا اواسط تابستان به شبکه خانگی عرضه شود اما عرضه نسخه خانگی این فیلم تا اواخر پاییز به طول انجامید و یازدهم آذرماه بود که فیلم به شبکه خانگی عرضه شد.

تازه همین عرضه هم مدتی پس از انتشار نسخه قاچاق «ابد…» در برخی شهرستانها صورت گرفت.

این تأخیر در عرضه شائبه هایی را ایجاد کرد درباره ایجاد مشکل در صدور پروانه نمایش خانگی اثر به دلیل بازداشت یکی از سرمایه گذاران اثر.

اما واقعیت چیز دیگری بود. مشکل ایجاد شده در راه حضور «ابد…» در شبکه خانگی ربطی به بازداشت سرمایه گذار اصلی نداشت و برآمده از اختلافاتی بود که میان سرمایه گذاران اثر در انتخاب شرکت ویدیورسانه برای پخش وجود داشت.

اختلاف زمانی شکل گرفت که هر کدام از سرمایه گذاران{امامی و ملکان} یک شرکت خاص را برای پخش انتخاب کرد و همین عاملی شد بر عدم صدور پروانه نمایش خانگی در موعد مقرر.

در نهایت اما مشکل پیش آمده با تعاملی که میان سرمایه گذاران صورت گرفت حل شد و در نهایت و با توافق سرمایه گذاران بود که پروانه نمایش خانگی “ابد…” صادر شد و فیلم توانست از طریق شرکت پخش تصویرگستر پاسارگاد به شبکه خانگی راه پیدا کند.




ساعاتی پس از انتشار نسخه مجاز صورت گرفت⇐عرضه رایگان «ابد و یک روز» در بیشتر از ۶۰۰ هزار سایت اینترنتی غیرمجاز!!!+عکس

سینماروزان: بالاخره بعد از مدتها عقب و جلو افتادن نسخه خانگی فیلم “ابد و یک روز” که سیمرغ بهترین فیلم از نگاه مخاطبان را از جشنواره سی و چهارم فجر گرفته بود به شبکه خانگی عرضه شد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از  “نمایش خانگی” یکی از دلایل تأخیر در ارائه نسخه خانگی این فیلم بازداشت محمد امامی تهیه کننده ایست که سرمایه این فیلم را تأمین کرده بود ضمن اینکه گویا شرکت پخش تصویرگستر پاسارگاد که “ابد…” را به بازار عرضه کرد هم با شراکت این تهیه کننده بازداشتی اداره می شد.

“ابد…” در حالی از یازدهم آذرماه وارد شبکه نمایش خانگی شد که ساعاتی قبل از پخش رسمی، روابط عمومی شرکت تصویرگسترپاسارگاد با انتشار بیانیه ای از پیگیری حقوقی سایتهای اینترنتی خبر داد که اقدام به آپلود این فیلم کنند!

با این حال ساعاتی بعد از انتشار فیلم فضای مجازی پر شد از سایتهایی که نسخه کامل فیلم را بارگذاری کرده بودند و البته هیچ کدام از این سایتها هم فیلتر نبودند! در یک مورد موتور جستجوی گوگل از وجود بیشتر از ۶۰۰ هزار سایتی خبر می داد که این فیلم را به صورت رایگان عرضه می کنند!!!

باید منتظر ماند و دید واکنش مدیران تصویرگستر پاسارگاد نسبت به این حجم بالا از سایتهای آپلود چیست؟ و آیا یک اقدام ضربتی برای برخورد صورت خواهد گرفت؟ و آیا اصلا این برخوردها در شرایطی که با فیلتر یک سایت ده سایت مشابه آپلود راه اندازی می شود و از آن سو وزارت مخابرات هم کمترین واکنشی به این راه اندازی قارچ گونه سایتهای آپلود فیلم نشان نمی دهد فایده ای خواهد داشت؟

ابد و یک روز
ابد و یک روز



روی آنتن زنده⇐پرستویی به‌جای نقد مدیران شهری به نقد “هفت” پرداخت!

سینماروزان: پرویز پرستویی دقیقا از جشنواره فیلم فجر به بعد و پس از آن که بهروز افخمی بازی او در “بادیگارد” را زیر سوال برد و بازی پیمان معادی در “ابد…” را از بازی وی در نقش “حیدر ذبیحی” بهتر دانست موضع مخالفی که با “هفت” داشت را شدت بخشید.

به گزارش سینماروزان در امتداد چنین روندی است که پرستویی امروز وقتی روی خط زنده برنامه “حرف حساب” شبکه یک آمد و بنا شد درباره پخش کلیپ پسرکی به نام حسین که از نداشتن پارک و کم‌کاری مسئولان شهری در فراهم آوردن یک فضای سرگرم کننده ساده می‌نالد سخن گوید بحث را باز هم به سمت “هفت” کشاند و تا توانست از تلویزیون و این برنامه انتقاد کرد.

صدالبته که هر هنرمندی فارغ از جایگاه خود می تواند گاه و بیگاه نظراتش را درباره موضوعات مختلف و البته رسانه ملی و کیفیت برنامه هایش بیان کند اما اینکه یک بازیگر بی‌ربط به موضوعی که از وی درباره آن اظهارنظر خواسته اند، دلگیری‌های شخصی خود از یک برنامه را مجالی می کند که هر آنتن زنده ای را ربط دهد به آن برنامه کمی احساسی به نظر می رسد.

کمترین کاری که پرستویی باید می‌کرد آن بود که نیشتری زند بر مقامات شهری که هنوز در فراهم آوردن تسهیلات اولیه سرگرم سازی برای کودکان و نوجوانان مناطق جنوب شهری عاجزند و به وادی تولید محصولات سینمایی و تلویزیونی ورود کرده اند اما این اتفاق نمی افتد و به‌جایش یک دلخوری قدیمی باعث می شود بحث به سمتی کاملا انحرافی کشیده شود.

فارغ از آن پرسشی مهمتر که با شنیدن دلخوریهای مداوم پرستویی از “هفت” به ذهن می رسد آن است که چرا ایشان که از سینماگران باسابقه ماست و البته سابقه تهیه کنندگی دارد به جای طرح گلایه های مدام، خود آستین بالا نمی‌زند تا طرح برنامه ای سینمایی آن طور که خود مناسب می داند را در رسانه ملی به اجرا بگذارد؟

حتی اگر در رسانه ملی این مجال برایشان فراهم نبود فضای مجازی و سامانه هایی مانند ویدیوی درخواستی به سادگی و با حداقل ممیزی این مجال را فراهم می کنند که ایشان ایده های ذهنی خود درباره برنامه سازی سینمایی را پیاده کنند. چرا یک بار به جای ایراد از ماهیگیری امثال افخمی خودتان ماهیگیری را به امثال وی یاد نمی‌دهید؟




تأخیر دوباره در توزیع نسخه خانگی “ابد و یک روز”

سینماروزان: در حالی که به دلیل بازداشت سرمایه گذار، توزیع نسخه خانگی “ابد و یک روز” با تاخیر روبرو شده بود هفته قبل اعلام شد که فیلم تا نهم آذر در شبکه خانگی توزیع خواهد شد.

به گزارش سینماروزان دلیل توزیع علیرغم امتداد بازداشت سرمایه گذار هم قاچاق فیلم در شبکه زیرزمینی عنوان شد.

با این حال فیلم تا پایان ساعات اداری نهم آذرماه هم در شبکه خانگی توزیع نشد و این وعده داده شد که فیلم تا یازدهم آذر توزیع خواهد شد.

باید منتظر ماند و دید بالاخره فیلم چه زمانی توزیع می شود؟




ادعای خبرگزاری فارس⇐توزیع نسخه قاچاق برخی آثار سینمایی با همکاری صاحبان آثار!!!/”ابد و یک روز” و “فروشنده” در زمره همین آثار هستند؟

سینماروزان: عرضه نسخه غیرمجاز برخی اثار در شبکه نمایش خانگی و بلافاصله تلاش برای ورود نسخه مجاز این آثار به شبکه خانگی بدون درنظر گرفتن موعد ۳ ماهه ای که باید میان پایان اکران فیلم تا عرضه در شبکه خانگی باشد موجب گمانه زنی خاص خبرگزاری فارس در این باره شده است.

به گزارش سینماروزان در این گمانه زنی این تخلیل ارائه شده است که بعضا انتشار نسخه های غیرمجاز از سوی صاحبان محصول صورت می گیرد تا بتوانند زودتر مجوز وورد فیلم خود به شبکه خانگی را دریافت کننند.

متن کامل گزارش “فارس” در این باره را بخوانید:

چه کسانی از ورود غیرمجاز فیلم‌های سینمایی منتفع می‌شوند؟

از ابتدای سال ورود فیلم های سینمایی غیرمجاز در برخی از استان ها به وفور اتفاق افتاد به گونه ای که با توجه به ورود غیرمجاز فیلم، تهیه کننده به سرعت و بدون هیچ گونه معطلی به سراغ وزارت ارشاد می رفت و  پروانه نمایش خانگی فیلم با توجه به توزیع غیرمجاز فیلم، بدون مرور مجدد در شورا صادر می‌شود.

فیلم های «بارکد»، «کوچه بی نام»، «اژدها وارد می شود»، «ناهید»، «ملبورن»، «ماهی و گربه»، «ابد و یک روز» و این روزها نیز فیلم «فروشنده» در شبکه غیرمجاز توزیع شد.

تعدادی از این آثار تنها در برخی از شهرستان ها به صورت محدود توزیع شدند به طور مثال «بارکد» به صورت محدود در شهر مشهد توزیع شد یا «ملبورن» در اصفهان و اینکه چرا ستاد حمایت و صیانت از آثار فرهنگی همچنان فعالیت موثری نمی کند جای پرسش دارد.

توزیع محدود نسخه های قاچاق برای تسهیل ورود فیلم به شبکه خانگی؟

فارغ از آن با نگاهی به نوع ارایه فیلم های غیرمجاز در شبکه توزیع به نظر می رسد برخی از صاحبان آثار برای دریافت مجوز از شبکه نمایش خانگی بدون بررسی مجدد و ارایه شورای پروانه نمایش به صورت محدود فیلم را در یکی از شهرها توزیع می کنند تا با اعلام توزیع غیرمجاز فیلم به سرعت راهی برای ورود به شبکه نمایش خانگی را بیابند و بدون گذران سه ماه از اکران فیلم را به توزیع بسپارند و بخشی از سرمایه خود را بازگردانند.

نکته دیگر درباره فیلم هایی است که توسط محمد امامی خریداری شده، یکی از این آثار «ابد و یک روز» بود که به تازگی با ارایه غیرمجاز فیلم در استان اصفهان شبکه نمایش خانگی مجاب شد تا پروانه نمایش آن را صادر کند این درحالی است که در خصوص مالکیت فیلم مشکلاتی وجود داشت و بخشی از مالکیت فیلم به سعید ملکان (تهیه کننده) تعلق داشت اما به دلیل ورود غیرمجاز فیلم در شبکه قاچاق وزارت ارشاد تصمیم گرفت در جلسه ای فوق العاده و به سرعت مجوز توزیع آن در شبکه نمایش خانگی را ارایه دهد.

“فروشنده” در زمره همین آثار است؟

این داستان درباره فیلم «فروشنده» نیز اتفاق افتاده است و فیلم که حق رایت آن به محمد امامی فروخته شده در یکی از استان ها به صورت محدود توزیع شده و به دلیل نبودن تهیه کننده (اصغر فرهادی) در ایران وزارت ارشاد ارایه مجوز نمایش خانگی فیلم را به زمانی موکول کرده که ایشان به ایران بازگردند.

به نظر می رسد برخلاف گذشته دست هایی در کار است تا فیلم ها را به صورت خودخواسته و محدود در شبکه نمایش خانگی ارایه تا بتوانند از سدهایی که جلوی راه ارایه مجوز نمایش خانگی وجود دارد عبور کنند.




نرفتن به سربازی برای کارگردان “ابد…” دردسرساز شد

سینماروزان: «ابد و یک روز»، اولین ساخته سعید روستایی، جایزه بهترین فیلم جشنواره «ژنو» در کشور سوئیس را از آن خود کرد. این فیلم که در بخش رقابت بین‌المللی فیلم‌های بلند در جشنواره فیلم «ژنو» حضور داشت، در نهایت جایزه نقدی ١٠‌‌هزار‌فرانکی بهترین فیلم این رویداد سینمایی را کسب کرد.

به گزارش سینماروزان سعید روستایی، کارگردان فیلم، به دلیل نداشتن پاسپورت نتوانست در این برنامه شرکت کند و در فیلمی که در فضای مجازی منتشر کرد، اعلام کرد که چون سربازی نرفته است، پاسپورت ندارد.

فیلم «ابد و یک روز» برنده ۹ سیمرغ بلورین از سی‌وچهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، برای کسب جایزه اول جشنواره فیلم «ژنو»، با آثاری از کشورهای آرژانتین، فیلیپین، فرانسه، مصر، هنگ‌کنگ و دانمارک رقابت داشت.

«ابد و یک روز» روایتگر داستان خانواده‌ای است که در تدارک مراسم عروسی یکی از دختران است، اما اتفاقاتی، روابط خواهران و برادران را سرد می‌کند و در نهایت باعث ماجراهایی می‌شود.




تازه‌ترین اظهارات محمدرضا گلزار⇔از “تُرکِ متعصب” بودن تا ترجیح دادن “قیصر” به “فروشنده” /از باور نکردن اتفاقات فیلم “ابد…” تا بیش‌فعال بودن و…

سینماروزان/فرانک آرتا: محمدرضا گلزار بدون‌شک یکی از نیازهای جریان غالب فیلم‌سازی در سینمای ایران است. هر کشوری که معتقد به صنعت سینماست و سازوکار عرضه و تقاضا را در گردش مالی و اساسا سیستم ستاره‌سازی مورد هدف قرار می‌دهد، به ستارگانی همچون گلزار نیازمند است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “شرق” هرچند ایران جزء ١٠ کشور دنیاست که سینما از بدو پیدایش خود به آن ورود پیدا کرده، اما واقعیت این است که تا امروز رشد ناهمگونی در شقوق مختلف خود داشته؛ مثلا دخل‌وخرج سینمای ایران با هم هم‌خوانی ندارد، در تکنولوژی و فناوری‌های روز دچار لنگی‌هایی است و … اما دو عنصر مهم را داراست؛ یکی نیروی انسانی کارآمد و مولد و دیگری تماشاگرانی بالقوه و بالفعل. جدا از بحث جامعه‌شناسانه و آسیب‌شناسانه، شخص محمدرضا گلزار هم چندسالی است که به‌اصطلاح پوست‌ انداخته و رویه خود را در نمایش هنر بازیگری تغییر داده است.

در پنج سال اخیر نوع انتخاب‌های نقش‌ها و گزیده‌کاری‌اش گواه این مدعاست. بنابراین برای مقوم‌شدن بنیه سینما، چه در بحث گیشه و چه از جنبه‌های هنری، بررسی چنین پدیده‌هایی ضروری به‌نظر می‌رسد.

هنگام اکران مردمی فیلم «خشک‌سالی و دروغ» دیدم که کنارتان طرفداران شما دختران، پسران نوجوان و البته جوانان و بزرگسالانی حضور داشتند که می‌خواستند با شما سلفی بگیرند. اما آنچه توجهم را جلب کرد، گریه دختر نوجوانی با چهره معصوم بود که دوست داشت شما را از نزدیک ببیند، ولی ظاهرا محافظان، شما را به اتاقی برده بودند تا از هجوم جمعیت در امان باشید. وقتی هنوز هم ابراز احساسات این‌چنینی طرفداران‌تان را می‌بینید، چه حسی دارید؟ با توجه به اینکه چند فیلم شما هم با شکست تجاری مواجه شد.
نخست باید بگویم همیشه استقبال و اظهار لطف مردم برایم محترم و لذت‌بخش بوده، هست و خواهد بود. برای من مردم بسیار مهم و عزیز هستند. تا اندازه‌ای هم که در توانم هست تلاش می‌کنم پاسخ‌گو و قدردان محبت‌های آنها باشم. در شب افتتاحیه اکران فیلم «خشک‌سالی و دروغ» خیلی دوست داشتم بیشتر در کنار مردم بمانم، اما از یک جایی به بعد حراست سالن تشخیص داد که بهتر است میان جمعیت نباشم. در ضمن به گواه آمار «شکست تجاری» درباره فیلم‌های من صدق نمی‌کند. بنابراین گفته شما را اصلاح می‌کنم که بعضی از فیلم‌هایم در مقایسه با فیلم‌های دیگرم فروش کمتری داشتند.
طبیعی است که تحلیلم در گستره فیلم‌های‌تان قابل بررسی است؛ یعنی خودتان را با خودتان مقایسه می‌کنم.
من همیشه تلاش کرده‌ام در انتخاب‌هایم نهایت دقت را داشته باشم، اما طبیعی هست که من هم مرتکب اشتباهاتی شده‌ام. بعضی مواقع هم فیلم‌های خوبی کار می‌کنی که در اکران دچار مشکل می‌شوند؛ مثل شرایط من در چند سال اخیر که دیگر تقصیر من نیست. حدود دو سال در سینما کار نکردم؛ نه اینکه منعی باشد، در حال بازی در مجموعه «ساخت ایران» بودم. دو سال هم هست که فیلم‌هایم به دلایل مختلف اکران نمی‌شوند. در فیلم «دلم می‌خواد»، به کارگردانی آقای بهمن فرمان‌آرا بازی کردم که به ‌دلیل اختلاف‌نظر بین کارگردان و تهیه‌کننده هنوز اکران نشده است. در فیلم «مادر قلب اتمی» بازی کردم که به گواه آنهایی که فیلم را دیده‌اند، فیلم بسیار خوبی شده، ولی متأسفانه به ‌دلیل سوژه خاصش اکرانش بلاتکلیف است! در فیلم «خشک‌سالی و دروغ» بازی کردم که سال گذشته از «جشنواره فیلم فجر» کنار گذاشته شد تا اصلاحاتی رویش انجام شود. حالا هم که خوشبختانه اکران شده، حوزه هنری از پخش آن در سالن‌های خود ممانعت کرده است. امیدوارم فیلم «سلام بمبئی» هم آذر امسال بدون مشکل اکران شود.
 شما چند ویژگی دارید که شرایط را تا حدی برای شما پیچیده و البته منحصر کرده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دهه ٦٠ خورشیدی به‌ دلیل سیاست‌گذاری‌های مدیران وقت سینما، برخلاف The star system in Hollywood films، شاهد Anti star system بودیم که معمولا به‌جای بازیگران، فیلم‌ها و کارگردان‌ها ستاره بودند! اما در دهه ٧٠ و به‌ویژه بعد از سال ١٣٧٦، سینما تکانی خورد. شما بعد از آن شرایط پا به عرصه سینما گذاشتید و فرصتی پیش آمد که بحث ستاره‌سازی به ‌طور عملی دنبال شود. در سینمای تجاری و بدنه توانستید جایگاه مناسبی پیدا کنید. اما فقط شما بودید که توانستید در آن مقطع مخاطبان بالقوه سینما را به سالن‌ها بکشانید و آنها برای تماشای بازی‌های‌تان پول بلیت بدهند. این فرصت طلایی را البته مرحوم ایرج قادری برای سینمای ایران ایجاد کرد؛ او که سال‌ها در حاشیه نگه داشته شده بود! آقای قادری که به قول خودش «نبض تماشاگر در دستانش» بود، بازیگر جدیدی را وارد سینما کرد. سؤال اساسی این است که شما به مثابه یک «پدیده» چگونه و چقدر توانستید از این فرصت حسن استفاده را بکنید؟
با تحلیل شما مخالفت نمی‌کنم. اما به‌ طور کلی زمانی که کاری را انتخاب می‌کنیم، همیشه همه شرایط برای بهترشدن آن دست‌‎به‌دست هم نمی‌دهد.
من همیشه گفته‌ام اکثر کارها با این هدف که «آواتار» بسازیم، شروع می‌شود، اما در عمل «هادی و هدی» تحویل داده شده!
مرحوم جلال مقدم جمله معروفی دارند که می‌خواهیم مثل تارکوفسکی فیلم بسازیم، ولی دست آخر به قر کمر فیلمفارسی رضایت می‌دهیم!
بله. البته واقعیت این است هدف همه‌مان ساخت فیلم خوب است. من با فیلم «سام و نرگس» مرحوم ایرج قادری وارد سینما شدم، اما یادتان نرود کار دومم فیلم «زمانه» بود که در آن فیلم روی ویلچر نشستم و موهایم را از ته تراشیدم. فیلم «شام آخر» را بازی کردم و بعد از آن در فیلم «بوتیک» حضور یافتم. حالا شما چرا همان زمان به بازی من در این فیلم نپرداختید؟!… جالب است، الان هم که همه از «بوتیک» صحبت می‌کنند، اکثرا می‌گویند بازی آقای رضا رویگری (شاپوری)، حامد بهداد (مهرداد) و خانم فراهانی (اتی) و جهانگیر خیلی خوب بوده… توجه کنید، نمی‌گویند محمدرضا گلزار خوب بوده، می‌گویند جهانگیر خوب بوده!! در آن زمان هم فیلم را از بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر بیرون آوردند؛ درحالی‌که فیلم بسیار خوبی بود. داستانش از عشق در بطن جامعه آمده بود و بی‌دلیل مثل برخی از فیلم‌های امروزی سیاه‌نمایی نمی‌کرد. حالا سؤالم این است مگر یک بازیگر در عمر هنری خود چقدر فرصت پیدا می‌کند  و در چند فیلم درخشان می تواند حضور داشته باشد؟!
 البته فیلم «بوتیک» در بخش «فیلم‌های اول»، جایزه بهترین فیلم اول از بیست‌ودومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد، اما خب در این بخش بازی بازیگران ارزیابی نمی‌شد. بااین‌حال به این نکته اشاره کردید که منتقدان و صاحب‌نظران، بازی شما را تحلیل نکردند. آیا تا این حد برای نگاه منتقدان اهمیت قائل هستید؟
بدون تردید در آن مقطع نظر مثبت منتقدان باعث می‌شد فیلم‌نامه‌هایی هنری از این دست هم به سوی من سوق پیدا کند. اما این نادیده گرفته‌شدن‌ها من را از آن فضا دور کرد! من وارد فیلم‌های تجاری شدم که البته از بازی‌کردن در بسیاری از آن فیلم‌ها ناراضی نیستم و به نظرم اتفاقا فیلم‌های خوبی هستند.
مثلا چه فیلم‌هایی؟
مثل «کما»، «آتش‌بس» و «توفیق اجباری» که مردم آنها را دوست دارند. البته اشتباهاتم را می‌پذیرم، اما برخی از انتخاب‌هایم به دلیل شرایطی بوده که برایم پیش آمد؛ یعنی در شرایطی قرار گرفتم که گریزی از آن نبود.
 البته واقعیت این است که هر بازیگری برای تداوم حضور نیاز دارد فیلم بازی کند. این شرایط هم فقط مختص شما نیست. همه بازیگران چنین شرایطی دارند، اما سؤال این است که برای تداوم حضورتان، بهتر نبود برای حرکت مؤثر در هر دو جریان، فضا را مدیریت می‌کردید؛ یعنی هم در فیلم‌های تجاری و هم در فیلم‌های هنرمندانه با کارگردانان شاخص حضور ‌می‌داشتید؟
متوجه منظورتان هستم. این اتفاق‌ها مربوط به قبل از سال ١٣٩٠ است. از این سال به بعد در فیلم‌های خوبی بازی کرده‌ام؛ مثلا در سریال شبکه خانگی «ساخت ایران» بازی کردم و همین‌طور در چهار فیلم سینمایی خوب. درحال‌حاضر هم مجموعه «عاشقانه»ام در حال آماده‌شدن است.
 البته به نظر می‌رسد در جاهایی، مثل برخی از همکاران‌تان سیاست به خرج ندادید. بازیگرانی می‌شناسم که نه چهره و فیزیک شاخصی دارند و نه بازی دندان‌گیری، اما در هر نشریه و رسانه و هر دفتر فیلم‌سازی سایه‌شان را می‌بینیم، ولی سایه شما در خیلی جاها مستدام نبود! اصلا چرا با نشریات تخصصی و رسانه‌های مهم در ارتباط نیستید؟ چرا افراد معدودی با شما در ارتباط هستند که در عمل جوری به نظر می‌رسد که خود شما عامدانه از رسانه‌ها کناره‌گیری می‌کنید؟
تا حدی با شما موافقم. خیلی پیگیر این نوع ارتباطات نبودم. اعتقاد داشته و دارم که چیدمان زندگی‌ام رقم خورده و روزی‌ام از سوی خداوند مقدر شده است.
 این جمله شما شعارگونه است كه ما به توکل اعتقاد داریم و نه تبلیغات. این نگاه لازم است، اما کافی نیست. بالاخره جهان امروز عصر ارتباطات است و شما در این حیطه می‌توانید هدف‌تان را دنبال کنید!
اگر با مطبوعات هماهنگ نبودم، دلیلش تعمدی نبوده. شاید هم این عزیزان فکر می‌کردند اگر سراغ من بیایند، با برخورد بدی مواجه می‌شوند.
 شاید! اما واقعا دلیلش چه بود. آیا خجالتی هستید؟
اصلا. اما خب دلیلی هم نمی‌دیدم که چیدمانی داشته باشم که دیده شوم. احتمال فراموشی بازیگری که چهار سال در سینما، فیلم نداشته بسیار زیاد است. اما خوشحالم که الان با وجود کم کاری‌ام، مخاطبانم شاید ١٠ برابر زمانی شده‌اند که مثلا در «آتش‌بس» بازی کردم.
از گوشه‌وکنار شنیده‌ام که از فیلم‌سازان خوب پیشنهاداتی دریافت کردید؛ مثلا چرا با مسعود کیمیایی یا بهرام بیضایی همکاری تان عملی نشد؟
قسمت نبود. پروژه سینمایی «لبه پرتگاه» آقای بیضایی کلا منتفی شد. برای بازی در دو فیلم «سربازان جمعه» و «متروپل» آقای کیمیایی نیز دعوت شدم که هر کدام بنا به دلایلی اتفاق نیفتاد. جدا از آنکه کارکردن با آقای کیمیایی جزء افتخارات هر بازیگری است، ایشان را قلبا دوست دارم و امیدوارم روزی با ایشان کار کنم.
به‌طورکلی تعریف‌تان از سینما و نگاه‌تان به این هنر چیست؟
سینما برای من در وهله اول هنر – صنعت سرگرم‌کننده تعریف شده و سپس در قالب روایت سالم قصه، می‌تواند کاربرد آموزشی داشته باشد. خیلی کلی گفتم.
 منظور شما از اشاره به به‌کارگیری واژه سیاه‌نمایی برای برخی از فیلم‌های ایرانی چه بود؟
برخی از فیلم‌ها در این سال‌ها بدون هرگونه دلیل قانع‌کننده‌ای فقط نقاط تاریک جامعه را به رخ کشیدند که تعددشان می‌توانست برخی از واقعیات را نادرست مطرح ‌کند.
 چند سالی است که در کاربرد و مصرف واژگان اسراف می‌کنیم و بدون اینکه بدانیم جایگاه و منزلت هر واژه چیست و کجاست آن را به کار می‌بریم. «سیاه‌نمایی» هم از همان واژگان است. در جایی خواندم که گفتید فیلم «ابد و یک روز» بهترین فیلم سینمای ایران است. درحالی‌که برخی‌ها به فیلم واژه سیاه‌نمایی را سنجاق می‌کنند. نظرتان چیست؟
این فیلم را خیلی دوست دارم. ولی اعتقادی ندارم این همه داستان توأمان در یک خانواده رخ بدهد. چنین فیلم‌نامه‌ای از دیدگاه من وجود خارجی ندارد که این همه مصیبت گریبان‌گیر یک خانواده شود. حجم مصیبت و مشکلات آن قدر زیاد است که نمی‌توان به همه آنها در یک فیلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات می‌تواند بن‌مایه داستان فیلم جداگانه‌ای باشد. حالا پس از موفقیت چنین فیلمی باید منتظر سری فیلم‌هایی باشیم که می‌خواهند شبیه «ابد و یک روز» ‌شوند و به احتمال زیاد فاقد نکات قوت این فیلم نیز هستند. آنچه می‌ماند تعدادی فیلم با داستان‌های به اصطلاح سیاه هست که در سطح مانده‌اند. ما فیلمی به نام «مادر قلب اتمی» ساختیم. فیلم از دقیقه ٢٠ به بعد وارد فضایی شبیه به سوررئال می‌شود که هیچ ما بازای بیرونی ندارد. وقتی فیلم در جشنواره برلین به نمایش درآمد و با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد، از من پرسیدند که داستان این فیلم در کشور شما وجود خارجی دارد که جواب من منفی بود. توضیح دادم که این فیلم براساس ذهنیت نویسنده فیلم‌نامه ساخته شده و نه براساس واقعیات موجود در ایران.
 پس از چه نظر فیلم «ابد و یک روز» مطابق عقیده‌تان بهترین فیلم است؟
فیلم به‌لحاظ ساختار و تکنیک و بازی‌ها درجه یک است. من مجموعه اتفاقات در فیلم را باور نمی‌کنم.
چقدر فیلم‌های روز جهان را دنبال می‌کنید؟
خیلی.
چه نوع فیلمی با ذائقه شما سازگار است؟
تنوع فیلم‌های مورد علاقه من کم نیستند.
از بازی کدام بازیگران استقبال می‌کنید؟
متیو مک کانهی، ادوارد نورتن، دنزل واشنگتن و راسل کرو جزء بازیگران مورد علاقه من هستند.
 نظرتان درباره بازی بازیگران زن خارجی چیست؟
مورد به‌خصوصی در نظر ندارم.
در مصاحبه‌ای از قول شما خواندم که علاقه‌مند نیستید با خبرنگاران زن گفت‌وگو کنید. چرا؟
این‌طور نیست.
 آیا ضدزن هستید؟
من آذری هستم. به عبارت دقیق‌تر ترک متعصب هستم. آیا مرد سنتی و غیرتی، ضدزن معنا می‌شود؟
 غیرتی‌بودن معنا و مفهومی دارد به عمق فرهنگ و تاریخ این سرزمین. به‌طور مثال دو فیلم «قیصر» و «فروشنده» را با هم مقایسه کنید. قریب ٥٠ سال از هم فاصله دارند. مردان هر دو فیلم، یعنی قیصر (بهروز وثوقی) و عماد (شهاب حسینی) با موقعیتی واحد مواجه می‌شوند که ناموس‌شان مورد تعرض قرار می‌گیرد. هر دو به قانون مراجعه نمی‌کنند و انتقام شخصی می‌گیرند و دست آخر هر دو به شیوه خودشان کَلَک متعرض را یک‌سره می‌کنند. حالا شما کدام مدل غیرتی هستید؟
همچنان مدل قیصر.
 اصولا مبنا و معیار شما برای بازی در چند فیلم، در یک سال چیست؟
بازی‌کردن من مثل بقیه بازیگران نیست؛ مثلا فلان آقای بازیگر در شش ماه اول سال دست کم در هشت فیلم بازی می‌کند؛ درحالی‌که در سال تنها شاید چهار کار درخشان در سینمای ما ماندگار شود.
 چون شما موقعیت‌ بیشتری برای امرار معاش دارید؟
چطور؟
 به شما به ‌دلیل چهره و فیزیک‌تان کارهای تبلیغاتی هم پیشنهاد می‌شود. پس فرصت شغلی برای شما خوشبختانه بیشتر است، اما دیگران چنین فرصتی ندارند؛ بنابراین مجبورند در فیلم‌های بیشتری بازی کنند تا خرج خود و خانواده‌شان را دربیاورند، اما از سویی قبول دارم که برخی از بازیگران این روزها مدل رضا بیک‌ایمان‌وردی در سینمای ایران کار می‌کنند که خب پذیرفتنی نیست.
این هم یک نظر است. اما به فعالیت تبلیغاتی‌ام اشاره کردید. از این نظر خرسندم که با برندهایی مثل لوندویل و جی.یو.ام کار می کنم.
  با همه این توضیحات چرا در فیلم بد «در امتداد شهر» علی عطشانی بازی کردید؟
من آخرین نفری بودم که به پروژه اضافه شدم و به‌هرحال جزء کارهای من است.
چقدر اهل کتاب‌خواندن هستید؟
زمان دانشگاه بیشتر کتاب می‌خواندم. الان هم‌زمان درگیر انتشار آلبوم موسیقی، برپایی کنسرت، بازی در فیلم و سریال و مدیریت دو رستوران هستم که متأسفانه فرصتی برای مطالعه نیست و می‌دانم که این ایراد بزرگ همه ما هست که کتاب‌خوان نیستیم.
 کار دیگری نمی‌خواهید انجام بدهید؟ به نظرم کم‌کار هستید… .
(می‌خندد) خب من بیش‌فعال هستم. هر ساعتی از شب بخوابم، رأس ساعت شش صبح بیدار می‌شوم و کارم را آغاز می‌کنم.
 خب فقط می‌توانم بگویم خداقوت!
(می‌خندد) ممنون، این اتفاق به من کمک می‌کند تا تلاش کنم به اهدافم برسم.
 اهداف‌تان چیست؟
اهداف که در هر زمان و شرایط می‌تواند فرق داشته باشد. ولی به طور کلی می توانم بگویم در این زمان دوست دارم نقش‌هایی را بازی کنم که هر وقت می‌بینمشان، همچنان برایم لذت‌بخش باشد. مردم از کارهای گذشته من هنوز یاد می‌کنند. در موسیقی هم به دنبال این هستم که دوباره روی صحنه برگردم. همان طور که می دانید از سال ٧٧ در عرصه موسیقی فعالیت می کنم
 جمله کلیدی پایانی شما برای این گفت‌وگو چیست؟
از مردم تشکر می‌کنم و دستشان را می‌بوسم. ممنونم که این همه لطف‌شان شامل حال من شده. امیدوارم از کارهایم خوششان بیاید و بتوانم محبت‌شان را جبران کنم.




حقایق جدید درباره یک دستگیری سینمایی

سینماروزان: در حالی که هفته گذشته خبر بازداشت سیدمحمد امامی تهیه کننده سریال “شهرزاد” و سرمایه گذار آثاری سینمایی نظیر “ابد و یک روز”، “تابو”، “خوب بد جلف” و “کاناپه” به دلیل درگیری در ماجراهای مرتبط با صندوق ذخیره فرهنگیان منتشر شده بود(اینجا را بخوانید) حالا یک نماینده مجلس حقایق تازه ای درباره فساد در صندوق ذخیره فرهنگیان بیان کرده است.

امیرخجسته نماینده مردم همدان و فامنین در مجلس شورای اسلامی در خصوص آخرین وضعیت پرونده تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان به “خانه ملت” گفت: با توجه به اینکه قریب به 8 هزار میلیارد تومان تخلف مالی در صندوق ذخیره فرهنگیان صورت گرفته است، تحقیق و تفحص را با قاطعیت در مجلس پیگیری خواهیم کرد و به طور حتم باید متخلفان در صندوق ذخیره فرهنگیان مشخص شوند.

خجسته با بیان اینکه تعدادی از افراد دخیل در تخلفات صندوق ذخیره فرهنگیان از سوی مراجع  قضایی دستگیر شدند، افزود: افراد دیگری هم به همین زودی دستگیر خواهند شد، البته که دستگاه‌های نظارتی در این خصوص ورود جدی داشته‌اند و باید از اقدامات دستگاه‌های نظارتی از جمله سیستم قضایی تشکر کرد.

رییس فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی و اداری مجلس با تاکید بر تعیین تکلیف تخلفات صورت گرفته درصندوق ذخیره فرهنگیان، تصریح کرد:  چرا باید در خصوص قشر معلمان که به طور حتم در حق آنها کوتاهی هایی صورت گرفته است، چنین اتفاقاتی رخ داده و تخلفاتی صورت گیرد؟ البته مسائل، مشکلات و تخلفات موجود در برخی بانک‌ها هم به طور حتم پیگیری خواهد شد.

محمد امامی
سیدمحمد امامی(چپ) در کنار محمدهادی رضوی شریک سرمایه گذارش در “شهرزاد”



گلایه از بازداشت فرزند⇐پدر تهیه‌کننده “شهرزاد” و سرمایه‌گذار “ابد و یک روز” بیانیه داد: محمدم آسوده باش که قدم در راه اجداد طاهرینت و بویژه جدت حسین گذاردی!

سینماروزان: بعد از آن که در ساعات گذشته خبر بازداشت سیدمحمد امامی تهیه کننده “شهرزاد” و سرمایه گذار “ابد و یک روز” در فضای رسانه ای منتشر شد(اینجا را بخوانید) سیداحمد امامی پدر این تهیه کننده تازه از راه رسیده سینما یادداشتی بیانیه‌گونه را در واکنش به این بازداشت منتشر کرد.

به گزارش سینماروزان در این یادداشت پدر این تهیه کننده ماجرای پیش آمده برای فرزند را آخرین حربه از سلسله پروژه تخریب فرزند دانسته است(!!!) و ادعا کرده پسرش در راه جدش حسین(ع) گام قدم برداشته است!!!

جالب اینجاست که سیداحمد امامی در این یادداشت علی لاریجانی از سرمداران جریان اصولگرایی را از تحسین کنندگان فرزندش دانسته است و از آن سو در افتتاحیه “شاهگوش” این رییس دولت اصلاحات بود که مهمان این تهیه کننده شده بود!!!

متن کامل یادداشت سیداحمد امامی را بخوانید:

خبری که جانکاه بود
پسرم محمدم، خبر ناجوانمردانه بازداشت تو هرچند برايم ناگوار و جانكاه بود، ولى غيرمترقبه نبود،از روزى كه پاى به ميدان آفرينش كالاى فرهنگى با نيت  آگاهى بخشى واحترام به شعور مخاطبان كه تشويق وترغيب من را هم بهمراه داشتى، گذاشتى مى دانستى ومى دانستم، كه تبعات سهمگينى را در اين فضاى موجود اين سرزمين، و هزينه هاى حيثيتى زيادى پرداخت خواهى نمود،و اگر از ياد نبرده باشى،اسفند ماه سال ٨٦ را كه مهمانسراى موسسه اى كه در قم، متصدى آن بودم ، به توصيه تو آن را در اختيار رئيس ستاد انتخاباتى آقاى لاريجانى گذاشته بودم، شبى با ايشان آمدى ، و من را خواستى كه خدمت ايشان برسم، پس از معرفى من ايشان فرموددند، پسر خوبى دارى، ومن در جواب گفتم ولى من نگران محمدم، چون در اين مملكت كه از شما بزرگان كسى را نمى گيرند و اگر سهوأ هم چنين اتفاقى بيفتد، با اختصار اول اسم كوچك و نام فاميل را مى نويسند، ولى اگر بچه هاى ما را بگيرند تا شجره فاميلى پدر ومادر را هم اعلام مى كنند.

حیثیت و آبروی 60 ساله من بر باد رفت

اي كاش ايشان اگر اين گفته مرا از ياد برده باشند، حرف آقاى احمدى نژاد را از ياد نبرده باشد كه مى خواست اسم ٣٠نفر از غارتگران بيت المال را اعلام كند، وبرادر گرامى ايشان اعلاميه دادند، كه اين عمل غيرقانونى و دخالت در قوه قضاییه است، ابتدا بايد اتهام آنها از طرف قوه قضاییه محرز، بعدأ اعلام شود، حال چگونه است كه اسم و رسم تو اعلام و حيثيت نه تنها تو بلكه حيثيت و آبروى ايل وتبار و آبروى ٦٠ ساله من ،در خدمت به اين مملكت، آن هم در قم بر باد فنا برود؟

آسوده باش که در راه اجدادت قدم برداشته ای

محمدم، آسوده باش كه قدم در راه اجداد طاهرينت و و بويژه جدت حسين گذاردى،اين اتهام آخرين مرحله و آخرين حربه اى در سلسله هاى پروژه تخريب تو است، اول با پولشوئى، كليد خورد، بعدأ به مخالفت بعضى از مراجع و بعدأ به كميسيون فرهنگى مجلس كشيد بعد بهانه پخش تبليغات از شبكه هاى خارجى، هيچكدام از اين ترفند ها كار ساز نشد، و آتش كينه و حصد بدخواهان دين ومملكت، فروكش نكرد، و حال اين آخرين تير تركش آنهاست، آسوده باش محمدم، كه به زودى صبح دولت خواهد دميد، و روسياهى، بر روسياهان اين مرز وبوم خواهد ماند.

به داشتن این فرزند می بالم

من به داشتن چنين فرزندى مى بالم، و به اميد روزى نشسته ام كه در دوران زعامت رهبرى معظم انقلاب، دستى همانند نواب صفوى از آستين براي و، طومار ناگثين و مارقين و….بر باد دهد، اليس بصبح القريب؟

احمد امامی
احمد امامی



ادعای شهرام مکری⇐ مخاطب خارجی از نیمه به بعد “ابد…” را رها می‌کرد

سینماژورنال: شهرام مکری کارگردان تجربه گرای ایرانی که “ماهی و گربه” و “اشکان انگشتر متبرک و چند داستان دیگر” را روی پرده فرستاده و یک فیلم آماده اکران به نام “هجوم” هم دارد در میزگردی که به بهانه “فروشنده” در “شرق” برگزار شده به مرور برخی از گزینه های ایرانی اسکار پرداخته است.

به گزارش سینماژورنال مکری در این مرور کوشیده درباره وضعیت فیلمهای ایرانی مختلفی که کاندیدای اولیه معرفی به اسکار بودند از “ناهید” گرفته تا “ایستاده در غبار” و “ابد و یک روز” اظهارنظر کند و جالب اینجاست که ادعا کرده مخاطب خارجی نمی تواند تا پایان “ابد…” را تماشا کند و از نیمه به بعد آن را رها می کند چون حجم دیالوگهای فیلم بیش از حد است.

مکری می گوید: وقتی درباره معرفی فیلمی به اسکار صحبت می‌کنیم، درواقع درباره کیفیت فیلم‌ها صحبت نمی‌کنیم، بلکه دراین‌باره سخن می‌گوییم که چه فیلمی شانس بیشتری برای حضور در مراسم اسکار دارد، ضمن اینکه «فروشنده» میان فیلم‌هایی که امسال در سینمای ایران تولید شده و طبق قوانین اسکار از مهر سال گذشته تا مهر امسال به نمایش درآمده‌اند کیفیت بالایی دارد، حتی به نظرم شاید باکیفیت‌ترین فیلم در این مجموعه باشد؛ اما صرفا کیفیت ملاک نیست.

این کارگردان ادامه می دهد: معیارهای شانس‌داشتن مشخص است، برای نمونه باید به سابقه جشنواره فیلم‌ها نگاه کرد، به قدرت پخش‌کننده در آمریکا یا اروپا توجه کرد. از طرف دیگر نقدهایی که در مجلات معتبر خارجی نوشته می‌شود، می‌تواند ملاکی باشد برای نوع نگاهی که خارجی‌ها به فیلم‌ها دارند. البته بعضی از فیلم‌های امسال کم‌وبیش چنین شرایطی داشته‌اند؛ برای مثال «ناهید» در جشنواره کن سال گذشته جلب توجه کرد و نقدهای مثبتی درباره‌اش نوشته شده بود، پخش‌کننده خوبی هم در اروپا داشت؛ اما در مقایسه با فیلم «فروشنده» پخش‌کننده آمریکایی نداشت. حتی شنیدم وارد صحبت‌هایی با پخش‌کننده آمریکایی برای پخش ویدئویی فیلم شده‌اند، اما پخش‌کننده‌ای مانند «آمازون» نداشتند.

مکری خاطرنشان می سازد: فیلم‌های «ایستاده در غبار» و «ابد و یک روز» با وجود اینکه فیلم‌های شاخصی بین تولیدات ایران هستند، اما در یک سال گذشته در جشنواره‌های خارجی موفقیتی به دست نیاورده‌اند و حضور جشنواره‌ای چندانی در خارج از ایران نداشته‌اند، این موضوع نشان می‌دهد شاید معیارهای خارج از ایران با چیزی که در ایران رصد می‌کنیم متفاوت‌ هستند.

شهرام مکری با تمرکز بر “ابد…” بیان می دارد: برای نمونه در «ابد و یک روز» حجم و مدل گفتن دیالوگ‌ها باعث می‌شود به زیرنویس احتیاج داشته باشیم و خواندن و دنبال‌کردن آن برای مخاطبان خارجی سخت می‌شود. بازخوردهایی از افرادی که فیلم را در جشنواره‌های خارجی دیده بودند، مشاهده کردم که معتقد بودند حجم دیالوگ‌ها به‌گونه‌ای است که از نیمه‌های فیلم دیگر نمی‌توانند آن را تماشا کنند و فیلم را رها می‌کنند.

مکری درباره “ایستاده…” هم اظهار می دارد: یا درباره «ایستاده در غبار» این سؤال بزرگ وجود دارد که از نظر مخاطبان به‌ویژه خارجی، فیلم مستند به حساب می‌آید یا فیلم داستانی.

این کارگردان درباره فیلم مانی حقیقی هم بیان می دارد: «اژدها وارد می‌شود» هم می‌توانست یکی از فیلم‌های مهم باشد، زیرا از جشنواره بزرگی مانند برلین در بخش مسابقه شروع کرده بود و پخش‌کننده خوب اروپایی داشت. اگر مجموعه این عوامل را در نظر بگیریم و اینکه چه فیلمی می‌تواند این شانس را داشته باشد، فیلم «فروشنده» در ابتدای فهرست قرار می‌گیرد.

شهرام مکری
شهرام مکری



در تازه‌ترین گفتگوی بهمن فرمان‌آرا بیان شد⇐ از علاقه به “لانتوری” تا ساخت سریال اقتباسی برای شبکه خانگی، تغییر نام فیلم جدیدش به “زندان ما”، ذکر تفاوتهای میان دلواپسان و اصلاح‌طلبان و…

سینماژورنال: بهمن فرمان آرا کارگردان 75 ساله سینمای ایران همچنان با ذوق و شوق فعالیت خود به عنوان کارگردان را ادامه می دهد.

به گزارش سینماژورنال به غیر از یک فیلم آماده اکران به نام “دلم میخواد برقصم” یا “دلم میخواد” فرمان آرا در تازه ترین گفتگویش که با “اعتماد” انجام شده از برنامه های دیگرش برای کار هم گفته است؛ از فیلم تازه اش “زندان ما” و از علاقه اش به ساخت سریالی برای شبکه خانگی با اقتباس از رمان “داستان جاوید” اسماعیل فصیح.

فرمان آرا در این گفتگو از علاقه خود به پیگیری فعالیتهای فیلمسازان جوان سخن گفته است و همچنین لذتی که از تماشای “لانتوری” و “ابد…” برده است. او البته کوشیده شائبه هایی که درباره حمایت وزارت فرهنگ پهلوی از او وجود داشته را هم رد کرده و از این بگوید که در آن دوران هم محبوب سیستم حکومتی نبوده است!

متن کامل گفتگوی فرمان آرا را بخوانید:

با فيلمنامه تازه‌تان شروع كنيم، «هم صحبتي با جنون» كه براي پروانه ساخت ارايه كرديد.
البته اسمش عوض شده و الان نامش «زندان ما» شده است، فيلم‌نامه را براي دريافت مجوز ساخت به وزارت ارشاد ارايه كرده‌ايم و منتظريم بعد از دريافت پروانه ساخت مراحل ديگر را آغاز كنيم.تصميم اوليه براين است كه فيلم را  از نيمه‌آبان ماه در شمال كليد بزنيم.
از وضعيت اصلاحي‌هاي احتمالي‌اش خبر داريد؟
اصلاحيه‌اي ندارد.
آيا اين فيلم، اثر ديگري از سه‌گانه زندگي است؟
اصلا اين‌گونه فكر نمي‌كنم. اين دسته‌بندي‌ها ساخته و پرداخته روزنامه‌نگاران و منتقدان است. در وهله اول هر موضوعي كه برايش وقت مي‌گذارم و آن را كار مي‌كنم، بايد برايم جالب باشد و توجهم را جلب كند. اين فيلم شايد به فيلم‌هاي قبل از «دلم مي‌خواد» شباهت داشته باشد و بيشتر در روال آنهاست.
يعني يك كار اجتماعي و…
بله. هر چه را درباره مشكلات و گرفتاري‌هاي اجتماع مطرح مي‌كنيم، حتي خوشي‌ها، مسائلي اجتماعي است و فقط ديدگاه‌ها با هم فرق مي‌كند. من نه به قصد جايزه فيلم مي‌سازم، نه به قصد اينكه پوز كسي را بزنم. اصلا در سن و سال من تنها انگيزه‌ام براي زندگي، كار كردن است و به همين دليل سرسختانه به دنبال اين هستم كه كار كنم.
وضعيت فيلم قبلي‌تان «دلم مي‌خواد» چگونه است؟ مشكل اكرانش حل شد؟
پروانه نمايش گرفته است و احتمالا بعد از جشنواره فجر نمايش داده مي‌شود چون فعلا ماه محرم و صفر را در پيش داريم ولي در حال حاضر برنامه بر اين است كه فيلم بعد از جشنواره فجر اكران شود.
ظاهرا سرمايه‌گذار فيلم عوض شد و…
انتخاب كسي كه اسمش به نام تهيه‌كننده مطرح شده بود، از اشتباهات بزرگ زندگي من بود چون برحسب پيشنهاد دوستان كه او را فرد خوبي معرفي كرده بودند، با وي همكاري كردم ولي نمي‌خواهم وارد جزييات بشوم صرفا به اين دليل كه دو سالي كه اكران فيلم به تعويق افتاد، فكر مي‌كنم آدم‌هاي ديگري پشت اين ماجرا بودند و براي اكران فيلم مشكل درست كردند ولي اينها برايم مطرح نيست چون نمي‌خواهم با كسي مسابقه محبوبيت بگذارم.
در روند كاري‌تان به ويژه در خارج از كشور، به عنوان تهيه‌كننده و سرمايه‌گذار فعاليت زيادي داشته‌ايد و در ساخت فيلم‌هاي مهمي در تاريخ سينما مشاركت داشته‌ايد اما چرا در داخل كشور، كمتر فيلم‌هاي خودتان را تهيه كرده‌ايد؟
فيلم‌هايم را تهيه مي‌كنم اما سرمايه‌گذارش شخص ديگري است چون اگر شما موضوعي يا يك خط داستاني را نتوانيد به دو نفر بفروشيد، به ديگران هم نمي‌توانيد بفروشيد! من تهيه‌كننده كارهايم هستم صرفا به اين دليل كه كنترل هنري‌ كار دستم باشد ولي اين‌گونه نيست كسي بخواهد كارم را تهيه كند و بعد در انتخاب هنرپيشه و ديگر عوامل اعمال نظر كند. هرگز چنين نبوده و نخواهد بود. بنابراين سرمايه‌گذار حضور دارد و هميشه هم كساني هستند كه به سرمايه‌گذاري علاقه‌مند باشند و به اين شيوه كار مي‌كنيم.
يعني هميشه اين آزادي عمل را داريد كه آن‌طور كه دوست داريد، كار كنيد؟
اصلا به غير از اين نمي‌شود كار كرد. ساخت فيلم قبلي همزمان با اوج مريضي‌ام بود. بيماري ورم رگ‌هاي مغز كه دو سال درگيرش بودم و به پيشنهاد يكي، دو تا از دوستان اين آقا را، با اينكه هيچ شناختي از او نداشتم، به عنوان تهيه‌كننده قبول كردم. سرمايه‌گذار را خودم معرفي كرده بودم. همزمان با آن نمايش «مردي براي تمام فصول» را اجرا كردم و شب آخر اجرا فكر مي‌كردم استراحتي يك هفته‌اي خواهم داشت و بعد از آن قصد سفر داشتم اما از صبح روز بعدش، ديگر نمي‌توانستم راه بروم و ويلچر به ويلچر به تورنتو رسيدم. ديدم فقط به انگيزه كار، مي‌توانم ادامه حيات دهم. گرفتاري مالي ندارم، زندگي‌ام خوب است اما اگر كار نكنم، هيچ انگيزه‌اي ندارم كه صبح از خواب بيدار شوم. گاهي دوستان مي‌گويند ٧٥ سالت است كمي استراحت كن و از اين گونه حرف‌ها اما از سر يكي، دو كاري كه در اوج مريضي‌ام بود، به من ثابت شد واقعا بايد كار كنم تا دليلي داشته باشم كه صبح از خواب بيدار شوم. اين مساله من است. كمتر جايي مي‌روم. در كمتر برنامه‌اي شركت مي‌كنم ولي پيگير كار فيلمسازان جوان هستم. كارهاي‌شان را مي‌بينم. در مورد كارهاي خودم چون تمام اعضاي گروهم حرفه‌اي هستند، نسبت به پرداخت دستمزدشان حساسيت دارم ولي تهيه‌كنندگان معمول، در بسياري اوقات به موقع دستمزد گروه را نمي‌دهند درحالي كه من علاقه‌مندم اين روال وجود داشته باشد و به همين دليل كنترل كارها را در دست مي‌گيرم. مثلا در فيلم قبلي‌ام، چندين نفر از جمله خود من دستمزدشان پرداخت نشد با اينكه از اول طي كردم كه بايد دستمزد همه پرداخت شود. ممكن است من براي زندگي روزمره‌ام اين پول را لازم نداشته باشم ولي خيلي از اعضاي گروهي كه با هم كار مي‌كنيم، بايد براي گذران زندگي دستمزدشان را بگيرند. اصلا چه دليلي دارد كه افراد كار كنند و پول نگيرند؟! اگر گذشته كاري مرا هم ببينيد، حتي يك نفر را پيدا نمي‌كنيد كه بگويد با من كار كرده و دستمزد نگرفته است. يعني اين انضباط كاري وجود دارد. به مقام و منزلت حرفه‌اي‌ اعضاي گروهم كه همگي حرفه‌اي هستند، كاري ندارم ولي به هر حال به دستمزدشان نياز دارند به همين جهت در فيلم بعدي هم، خودم تهيه‌كننده اجرايي هستم و سرمايه‌گذار شخص ديگري است.

بهمن فرمان آرا
بهمن فرمان آرا

اشاره كرديد بيشترين انگيزه زندگي‌تان كار كردن است. جزو هنرمنداني بوديد كه با وجود حضور كمرنگ‌تان در مجامع دولتي، در ديدار آقاي رييس‌جمهوري با هنرمندان كه سال ٩٢ در تالار وحدت برگزار شد، حضور يافتيد. ظاهرا آن زمان همه هنرمندان اميدوار شده بودند شرايط كار هنري در دولت تدبير و اميد تغيير مي‌كند. با توجه به اينكه در اين دوره يك فيلم ساختيد، وضعيت فيلمسازي را در دولت آقاي روحاني چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
فيلمسازي اصولا كار مشكلي است چون پول زيادي مي‌خواهد و خيلي المان‌هاي مختلف بايد فراهم شود تا اثري شكل بگيرد. اينكه در اين دوره آيا از رفتار يا حمايتي كه نسبت به فيلمسازان شده، راضي هستيم يا نه، بايد بگويم شخصا اهل شكايت نيستم چون كاري كه ما انجام مي‌دهيم، به عوامل بسياري وابسته است درحالي كه نويسنده يا نقاش خودشان هستند و كاغذشان، مجسمه‌ساز، موزيسين، خودشان هستند و يك ابزار كار اما وقتي به سينما و تئاتر مي‌رسيم، بايد گروهي را جمع كنيد تا با حضور آنان، تجسم فكرتان را در آن اثر هنري ببينيد. برخلاف اينكه مردم مي‌پندارند ساخت فيلم، ساده است- كار ما اين است كه اين كار ساده به نظر بيايد- ولي بي‌نهايت كار مشكلي است. البته اجراي تئاتر از بسياري جهات آسان‌تر است صرفا چون اول، وسط و آخر كار به ترتيب انجام مي‌شود اما در سينما اين روال وجود ندارد. به طور مثال در فيلم «يه بوس كوچولو» مرگ آقاي مشايخي را روز اول گرفتيم و بعد از شمال به كردستان رفتيم و مرگ آقاي كيانيان را گرفتيم. يعني دو صحنه نهايي را در ٥ روز اول گرفتيم. بعد به اصفهان و آرامگاه كوروش رفتيم. در آخرين مرحله به آپارتمان آمديم درحالي كه آغاز فيلم در آپارتمان است. اين تكه تكه كار كردن، نيازمند نوعي سازماندهي است كه اگر درست انجام نشود، ساخت فيلم ممكن نيست. ضمن اينكه گاه مي‌بينيم كساني‌كه وظايفي بر آنان محول شده است، در آخرين لحظه مي‌گويند فلان وسيله پيدا نشده است! مثلا سر فيلم «دلم مي‌خواد» از اول گفتم استريت جاكت مي‌خواهم كه در ديوانه خانه‌ها ديوانه‌ها را با آن مي‌بندند. زمان فيلمبرداري سكانس مربوط به اين بخش، آتش نشاني و پليس و… آمده بودند سر فيلمبرداري و صحنه شلوغ بود اما زمان كار گفتند در ايران استريت جاكت پيدا نمي‌شود! آن روز تنها روزي بود كه كار را تعطيل كردم و عجيب بود كه ٢ ساعت بعد گفتند پيدا شده! در حالي كه از سه ماه قبل گفته بودم چنين وسيله‌اي نياز داريم. اين فقط به ضرر كار شد چون باعث شد با وجود حضور همه اعضاي گروه، ناچار شويم كار را تعطيل كنيم. بنابراين سازماندهي در سينما كار سختي است. قصد دفاع از مسوولان اين دوره از وزير تا مقامات بعدي را ندارم اما فرق اصلاح‌طلبان با دلواپسان اين است كه آنها هر كاري دل‌شان مي‌خواست، مي‌كردند. اينها هر كاري كه دل‌شان مي‌خواهد بكنند، از ترس دلواپسان بيشتر از بقيه ملاحظه مي‌كنند. من اين را درك مي‌كنم كه ما از نظر فرهنگي هنوز ملوك‌الطوايفي داريم. شخصي در مشهد مي‌تواند جلوي يكسري از فعاليت‌ها را بگيرد يا در اروميه ممكن است شلاق بخوريد براي فيلمي كه در تهران جايزه گرفته! همه اينها باعث مي‌شود كار مشكل‌تر شود. به همين جهت سازماندهي و كنترل اجرايش مهم است تا وقتي وارد كار مي‌شويد، طبق برنامه‌ريزي‌تان پيش برويد. هرگز فيلمي نساخته‌ام و تهيه نكرده‌ام كه طبق برنامه‌ريزي انجام شده، فيلمبرداري‌اش بيش از ٣٥ جلسه طول بكشد چه در همكاري با عباس كيارستمي يا محمدرضا اصلاني و… چون اگر اين كار سازماندهي نداشته باشد، كار، انجام‌شدني نيست حتي اگر سرمايه بانك ملي را در آن بريزيد! بماند كه در خيلي از پروژه‌ها تا ساعت ٣ صبح برنامه‌ريزي مي‌كنند كه فردا چه كنند! اما در كل، اين حرفه، اين گونه كار كردن را برنمي‌تابد. در حال حاضر جوانان مستعدي هستند و كار مي‌كنند.
يعني از شرايط فعلي راضي هستيد؟
گيرم كه بگويم از اين وضعيت راضي نيستم ولي اين آدم‌ها خيلي افراد بهتري هستند براي اينكه با آنها گفت‌وگو كنيم. هرچند همان اشكالات اصلاح‌طلبان را دارند كه دايم به پشت‌سرشان نگاه مي‌كنند. در دوره قبل زماني كه «قلاده‌هاي طلا» را ساختند، از چه كسي پرسيدند چقدر پول و چگونه خرج كنيم؟ ساختند و اكران هم كردند و پايش هم ايستادند و هيچ اتفاقي هم نيفتاد چون مردم فقط ناراحتي‌شان را با نديدن آن فيلم نشان دادند. قرار نيست براي اكران يك فيلم تظاهرات شود كه چرا فيلم فلاني نمايش داده شده يا نشده. اما الان نگاه كنيد چند فيلم هست كه اكران شده و بعد از سه روز از روي پرده برداشته شده است؟! همين فيلم من، خيلي راحت مي‌توانست مشكلش حل شود ولي دو سال طول كشيد و من تقريبا درباره اين اشكالات هيچ صحبتي نكردم درحالي كه مي‌توانستم بگويم چرا مي‌خواهيد از فيلمي كه كل زمانش ٩٣ دقيقه است، ١٠ دقيقه‌ را هم كم كنيد؟! بهانه اكران نشدن فيلم، همين ١٠ دقيقه بود! اما دست آخر هم همان فيلمي كه من ساخته‌ام با يكسري اصلاحات جزيي، پروانه نمايش گرفت. من تا جايي كه ماهيت فيلم عوض نشود، با اصلاحيه‌ها كنار مي‌آيم ولي هيچ دليلي نمي‌بينم كه مثلا «لانتوري» چند وقت منتظر بماند كه براي اكرانش تصميم‌گيري شود چون فيلم خوب و درجه يكي است كه موضوع مهمي را هم مطرح مي‌كند ولي اين ملوك‌الطوايفي فرهنگي، باعث شده اين گرفتاري‌ها پيش بيايد و تصميم‌گيري‌ها در يكجا نباشد. در اين وضعيت هر كس ساز خود را مي‌زند. من قبل از انقلاب هرگز محبوب سيستم حكومتي نبوده‌ام و بعد از انقلاب هم ماجرا به همين شكل است چون فيلمسازي براي من يك كار دلي است. اگر «شازده احتجاب» را كه فيلمي درباره سلطنت است، در اوج قدرت سلطنت ساختم، به اين دليل است كه كاري را كه دلم مي‌خواهد، انجام مي‌دهم و خيلي برايم مهم نيست جايي دعوت شوم يا نه. مي‌دانم بسازبفروشي آسان‌تر است و با آن بيشتر هم پول در مي‌آوري ولي كار فيلمسازي را دوست دارم و مي‌دانم سختي‌اش هم جزو كار است. به جوانان هم مي‌گويم اگر پوست‌تان كلفت نيست هرچقدر هم كه استعداد داشته باشيد، به درد اين كار نمي‌خوريد چون در مسير شما، بستري از رز نيست شايد فقط خار گل رز باشد و از آغاز بايد بدانيد هيچ كس شما را كمك يا تشويق نمي‌كند. بي‌نهايت استعداد جوان داريم. بعد از ديدن فيلم «ابد‌و‌يك‌‌روز» خودم با سعيد روستايي تماس گرفتم و با او صحبت كردم. ما اين آدم‌هاي بااستعداد را داريم البته وظيفه دستگاه اين نيست كه خرج ما را بدهد بلكه همين قدر كه سنگ در راه توليد نيندازد، كافي است. هركسي هم كه موفق مي‌شود، مورد حمله‌هاي بسيار زيادي قرار مي‌گيرد. چگونه است كه اگر كسي پل ناامن و غيراستانداردي بسازد كه روي سر مردم خراب شود، در جرايد و مطبوعات به اختصار نامش را منتشر مي‌كنند همچنان‌كه در مورد هرچه به سياست مربوط شود، هم اجازه حرف زدن نداريد اما درباره اهالي سينما و ورزش به جرايد اجازه مي‌دهند هرچه دوست دارند، بگويند. در دوره قبل اين گونه بود و در اين دوره نيز چنين است كه اين دو گروه مصون نيستند.
به هر حال هميشه كساني كه كار فرهنگي و هنري مي‌كنند، گويي بي‌پشت و پناه هستند…
اصولا همين‌طور است. اگر نويسنده مي‌شويد، بايد بدانيد هميشه زندگي‌تان سخت است چون در كشوري زندگي مي‌كنيم كه در گذشته جمعيتش ٣٠ ميليون بود اما تيراژ كتاب ٢ هزار تا بود. فقط «دايي جان ناپلئون» و «سووشون» دو كتابي بودند كه تيراژشان بيشتر بود. الان هم كه بيشتر از هفتاد ميليون نفر هستيم، تيراژ كتاب هزار تا شده! پس نويسنده قرار است چگونه زندگي كند؟! بنابراين مي‌بينيد هركه به دنبال كار فرهنگي مي‌رود، قبول كرده بابك زنجاني نباشد! چون اگر آن امكانات را مي‌گيري، در مقابلش بايد تاواني بدهي يا نمادي مي‌شوي براي بقيه. بنابراين اگر كار فرهنگي را دوست داري، بايد پوستت كلفت باشد.
اگر فيلمسازي شغل و منبع درآمدتان بود، فكر مي‌كنيد همچنان مي‌توانست براي‌تان كاري دلي باشد؟
هميشه دلي بوده. مثلا در «شازده احتجاب» هم دستمزدي كه گرفتم ٢٠ هزار تومان بود. آن زمان كارمند تلويزيون بودم و ماهي ٤ هزار تومان حقوقم بود و با همسر و ٣ تا بچه زندگي مي‌كرديم. اگر وضع مالي‌ام خوب است، به خاطر پدر خدابيامرزم است وگرنه بارها گفته‌ام اگر دستمزدهايي را كه در سينما گرفتم، جمع كنم، روي هم رفته، مخارج يك قبر در بهشت زهرا مي‌شد! ولي خدا را شكر كه هنوز آدم‌هايي هستند كه براي ساخت فيلم سرمايه‌گذاري مي‌كنند و باز هم خدا را شكر كه ما هنوز جان كار كردن داريم و كار مي‌كنيم درحالي كه مي‌شود روي سرسره پيشكسوتي نشست و همه جا هم بود و بيخودي هم به آدم بگويند استاد!استاد! بعضي‌ها با همين وضعيت زندگي مي‌كنند اما من در اين شيوه، هيچ معني‌اي نمي‌بينم. من در كار كردن، معني مي‌بينم.
گفته بوديد دوست داريد فيلمي بسازيد درباره اينكه خودتان كانديداي رياست‌جمهوري شويد…
(مي‌خندد) هرگز! در هيچ زماني جاه‌طلبي سياسي نداشتم. آن صحبت هم به عنوان يك جوك بود چون همه كانديدا شده بودند، من هم به شوخي گفتم ما هم براي تفريح كانديدا شويم! به جز زماني كه به عنوان كارگردان استخدام تلويزيون شده بودم، شغل دولتي نداشته‌ام. در هيچ منصبي نمي‌توانم خوشحال باشم چون هر منصبي، به يكسري مسائل وصل است مثل اينكه بايد با افراد خاصي كار كنيد. پيش از انقلاب به من پيشنهاد كردند رييس تلويزيون شيراز شوم كه قبول نكردم چون دوست داشتم فيلمساز باشم. از عهده آن كار بر مي‌آمدم و مي‌توانستم رييس تلويزيون شيراز باشم چون ١٤ سال مديرعامل شركت نساجي بوده‌ام ولي اگر شما رييس تلويزيون شيراز شويد، حتما بايد با رييس ساواك آنجا هم گفت‌وگو كنيد و حتما به شما مسائلي را گوشزد مي‌كنند و من اصلا اين كارهاي كثيف را دوست ندارم و در كتم نمي‌رود. يك بار مي‌خواهيم زندگي كنيم پس چرا بايد خود را به مديريت‌ها‌ آلوده كنيم؟! به همين جهت در هيچ زماني در عمرم چنين آرزوهايي نداشته‌ام. اگر جاه‌طلبي هم داشته‌ام، فقط در مورد سينما بوده وگرنه اينكه شغلي داشته باشم يا مسوول جايي باشم و…، اينها در كتم نمي‌رود چون دستوربگير خوبي نيستم و هرگز هم نبوده‌ام ولي اگر منصبي را قبول كنيد، حتما ناچاريد دستوراتي را كه از بالا مي‌آيد، بپذيريد اما من در كلاس ٥٤ نفري دبيرستان «هدف» اگر قرار بود دعوا شود از ٥٣ نفر ديگر كتك مي‌خوردم چون ريقونه بودم اما مبصر كلاس بودم! غير از پدرم كه هميشه احترامش را داشته‌ام آن هم نه به اين معني كه درباره مسائل با او بحث نكنم اما هميشه حرمتش را نگه داشته‌ام.
اين شوقي كه براي كار كردن داريد، شامل تئاتر هم مي‌شود يا به همان اجراي نمايش «مردي براي تمام فصول» اكتفا مي‌كنيد؟
بستگي به نمايشنامه دارد. ١٠ سال براي اجراي «مردي براي تمام فصول» دويدم تا اجازه كار دادند كه خدا را شكر موفق بود و هر شب با استقبال تماشاگران روبه‌رو شد و در گيشه فروش خوبي داشت. آنچه در تئاتر برايم مساله است، اين است كه مدت زماني درگير تمرين هستيد و بعد نمايش روي صحنه مي‌رود اما بعد از هر تعداد اجرا، تمام مي‌شود و چيزي از آن باقي نمي‌ماند. الان هم نمايشنامه‌اي هست كه بخواهم آن را كار كنم اما چون دوست ندارم هيچ كاري را ناتمام بگذارم، بايد ببينم اين انرژي را كه براي كار دارم، چگونه مصرف كنم. مي‌توانم با همين انرژي سالي دو فيلم بسازم ولي يك تئاتر اجرا كنم. به جز اينها يك سريال هم هست براي شبكه نمايش خانگي. به هر حال بايد به وقت و انرژي‌ام نگاه كنم چون ديگر ٢٠ سال‌مان كه نيست!
ولي اصلا به شما نمي‌آيد سريال بسازيد، هرچند براي نمايش خانگي است…
حقوق يكي از كتاب‌هاي اسماعيل فصيح را خريده‌ام «داستان جاويد» كه ٢٤ اپيزود مي‌شود و براي نمايش خانگي است. اگر شرايط فراهم شود، آن را مي‌سازم. زماني مي‌خواستم با اقتباس از آن، يك فيلم سينمايي بسازم ولي حجم داستان براي يك فيلم سينمايي زياد است. ديگر نه سينماها طرفدار فيلم‌هاي سه چهار ساعته هستند و نه تماشاگران. فقط هم اينها نيست. مي‌خواهم مستند هم بسازم. فقط مي‌خواهم كار كنم. برنامه استراحت ندارم.
فيلم مستند؟
بله، ولي الان نمي‌خواهم درباره موضوعاتش بگويم. در آن چهار سالي كه كار نكردم، مستند «كنسرتي كه اجرا نشد» را درباره پرويز ياحقي ساختم و «ننه دلاور ما» را درباره سيمين بهبهاني كه تمام شده است. نمايشنامه نوشتم و يك كتاب هم ترجمه كردم درباره كارگرداني نوشته سيدني لومت كه چاپ شد. مدلم طوري نيست كه بيكار بمانم و روز را به شب برسانم ولي بايد ديد چقدر انرژي دارم!
اقتباس ادبي در سينماي ما كمتر رخ مي‌دهد. البته شما جزو فيلمسازاني هستيد كه به اين مقوله توجه داشته‌ايد و«شازده احتجاب» و «سايه‌هاي بلند باد» را بر اساس آثار هوشنگ گلشيري ساخته‌ايد اما چرا در سينماي ما داستان‌هاي خوب در اقتباس‌هاي سينمايي، كمتر مورد استفاده قرار مي‌گيرند؟
تهيه‌كننده! چون او مي‌گويد سر و ته داستان را عوض كن! چرا به نويسنده داستان پول بدهيم؟! بارها و بارها اين جمله را شنيده‌ام. چرا مي‌خواهي داستان گلي ترقي را بسازي و به او پول بدهي؟! بعد مي‌بينيم كساني كه نمي‌توانند انشاي معمولي «علم بهتر است يا ثروت؟» را بنويسند، فيلمنامه مي‌نويسند و عجب است كه همان‌ها فيلم هم مي‌شود! بارها گفته‌ام داستان‌هاي بسيار خوبي هست كه خود من به هنگام خواندن‌شان، ذهنم با آنها مي‌رود و علاقه‌مند به ساخت آنها مي‌شوم ولي هيچ كس سراغي نمي‌گيرد. هيچ‌كس به اندازه كافي نمي‌خواند. ما متعلق به نسلي هستيم كه تلويزيون نبود و راديو سه ساعت در شبانه‌روز برنامه داشت. دريچه ما به دنيا از طريق خواندن بود. تا ١٦ سالگي همينگوي، فاكنر و… را خوانده بوديم چون تفريح‌مان همين بود اما الان از هر صد تا آدم در هر حرفه‌اي، درصد بيشتري تفريح‌شان كندي كراش است نه شعر يا رمان. گويي هيچ‌كس از خواندن يك شعر ناب يا رمان تازه، به شوق نمي‌آيد ولي خود من اوج كيفم، خواندن شعر يا رماني جديد است.

 

 




فرهاد اصلانی همه چیز را گفت⇐ از ردّ پیشنهاد بازی در “دراکولا” و “ابد و یک روز” تا علاقه‌اش به بهروز وثوقی/از بلاتکلیفی فرهنگی در دولت یازدهم تا مخالفت با نگاه‌های سیاسی سران خانه سینما

سینماژورنال: فرهاد اصلانی بازیگر سینما و تلویزیون که در سالهای اخیر پرکارتر هم شده است در گفتگویی با فریدون جیرانی در برنامه اینترنتی “35” از مباحث مختلفی سخن گفت؛ از رد پیشنهادات بازیگری در سال گذشته گرفته تا عشق به بهروز وثوقی.

به گزارش سینماژورنال اصلانی در بخشی از گفتگوی خود به انتقاد از سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم پرداخته است و درباره مباحثی مانند ضعف کارکرد صنفی خانه سینما نیز به صراحت حرف زده است.

ردّ سه پیشنهاد مختلف

اصلانی با اشاره به آثاری که سال گذشته رد کرده  داشت: همزمان با “دختر” بازی در فیلمهایی مانند “برادرم خسرو”، “ابد و یک روز” و “دراکولا” پیشنهاد شد و این همزمانی برایم شرایط رنج‌آور را برایم رقم زد.

وی ادامه داد: در فیلم “برادرم خسرو” نقش برادر بزرگتر به من پیشنهاد شد؛ نقشی که بعدتر ناصر هاشمی آن را خلق کرد.

اصلانی خاطرنشان ساخت: در “ابد و یک روز” هم نقش برادر بزرگتر یعنی پیمان معادی به من پیشنهاد شد. چون نقش آدم معتاد را بیشتر بازی کرده بودم{اشاره به “بخاطر پونه”} برای همین قید “ابد…” را زدم.

اصلانی درباره رد پیشنهاد همکاری با رضا عطاران بیان داشت: در “دراکولا” هم بنا بود نقش دراکولای داستان را بازی کنم؛ نقشی که در نهایت لوون هفتوان بازی کرد. در “دراکولا” به نظرم با رضا به نتیجه نرسیدیم یعنی شرایطی بود که نشد.

بهروز وثوقی بی همتاست

این بازیگر درباره بهترین بازیگران سینمای ایران گفت: اولین بار که با پدرم به سینما رفتم فیلم “طوقی” را دیدم و بازی بهروز وثوقی در این فیلم را به شدت دوست داشتم.

وی ادامه داد: پیش از انقلاب بهروز وثوقی بی همتاست. بعد از انقلاب امثال خسرو شکیبایی،  علی نصیریان، عزت ا.. انتظامی، داود رشیدی و شهاب حسینی بازیگران موفقی بوده اند.

این سه کارگردان در قلب من هستند

اصلانی در جایی از گفتگو درباره کارگردانان موردعلاقه اش بیان داشت: از علیرضا نادری در تئاتر بسیار آموختم و از همکاری با داوود میرباقری در تلویزیون هم بسیار لذت بردم و همین طور از کار با خانم رخشان بنی اعتماد. این سه نفر همواره در قلب من هستند.

در دوره روحانی در بخش فرهنگ اتفاقی نیفتاده است

اصلانی درباره دورنمای ذهنی‌اش نسبت به دولت یازدهم بیان داشت: در دوره آقای روحانی در بخش فرهنگ متاسفانه اتفاقی نیفتاد. وزارت ارشاد همچنان محل دعواست. محل مناقشات سیاسی و همیشه و در هرصورت بحث بوده است. در دولت قبل هم بوده و الان هم هست.

وی ادامه داد: خود این دعواها جامعه هنری را دچار سردرگمی می کند یعنی نه تکلیف با خط قرمز روشن است و نه با طرح موضوع! سردرگمی کماکان وجود دارد و به ماها منتقل می شود چون ما نمی دانیم چه می کنیم. در چارچوب قانونی کار می کنیم اما بعد اتهاماتی زده می شود.

فرهاد اصلانی خاطرنشان ساخت: در حوزه تئاتر و ادبیات و موسیقی هم تکلیف روشن نیست. یعنی معلوم نیست چه می خواهیم و همین بلاتکلیفی را رقم زده.

انتقاد از موضع گیریهای خانه سینما و ایستادن این نهاد در جایگاه اپوزیسیون

فرهاد اصلانی از جمله سینماگرانی است که همواره کم‌کاری خانه سینما در رسیدگی به امور صنفی را نقد کرده است. به گزارش سینماژورنال وی با اشاره به غلط بودن روند موضع گیریهای سیاسی خانه سینما گفت: خانه سینما جایگاهش صنفی بوده اما به اشتباه در بحثهای سیاسی ورود کردند در صورتی که باید مطالبات صنفی را حل می کردند.

وی ادامه داد: خانه سینما وقتی به جای حل مشکلات صنفی موضع گیری سیاسی کرد و در جای اپوزیسیون ایستاد اصلا خوب نبود. من به این روند اعتقاد ندارم؛ من موافق با این نگاه خانه سینما نبوده و نیستم. می شد راه هموارتری را برای حل مشکلات صنف رفت.

خانه سینما کارکرد چندانی برای جامعه سینمایی نداشته است

اصلانی تأکید کرد: این سوءتفاهمات اصلا ارزشمند نیست و در نهایت خانه سینما کارکرد چندانی برای جامعه سینمایی نداشته است. شخصا به عنوان عضو صنف نمی دانم رابطه ام با این صنف چیست. وظایف آنها نسبت به من چیست؟ وظیفه من نسبت به آنها چیست؟ حتی زمانی امین تارخ از هیأت ریسه صنف بازیگران از من خواست در انتخابات انجمن بازیگران شرکت کنم و کاندیدای هیأت رییسه شوم اما من نپذیرفتم.

این بازیگر 50 ساله خاطرنشان ساخت: در خانه سینما هیچ فکری برای امنیت شغلی اعضای صنف نشده است. همین موضوع جراحی کیارستمی و رنجی که کشید می‌توانست شکل دیگری داشته باشد. خیلی ها از یاد رفته‌اند. پشتیبانی از اعضای صنف وجود ندارد. بیمه بیکاری نداریم. یک بیمه خویش‌فرماست و یک بیمه تکمیلی که آن هم کارکرد زیادی ندارد.




تیتر یک رسانه اصولگرا⇐حوزه هنری باز هم به سراغ فیلمی هنجارشکن رفت

سینماژورنال: موسسه هنرهای تصویری سوره وابسته به حوزه هنری در یکی دو سال اخیر سعی زیادی کرده است با خرید آثاری که در اکران پرمخاطب بوده اند ردپایی پررنگ از خود در شبکه نمایش خانگی به جا بگذارد.

به گزارش سینماژورنال این روند اما اغلب با مخالفت رسانه های اصولگرا مواجه شده که خرید رایت برخی فیلمهای ضدارزش را توسط این موسسه انقلابی نقد کرده اند.

تازه ترین نقد از این دست توسط روزنامه “کیهان” انجام شده که زیر تیتر “حوزه هنری باز هم به سراغ فیلمی هنجارشکن رفت” از خرید رایت فیلم “بارکد” توسط این نهاد انتقاد کرده است.

متن خبر “کیهان” در این باره را بخوانید:

موسسه رسانه‌های تصویری سوره وابسته به حوزه هنری قصد دارد رایت فیلمی هنجارشکنانه را برای توزیع در شبکه نمایش خانگی خریداری کند.
 پس از خرید رایت فیلم سیاه «ابد و یک روز» و تلاش برای خرید رایت فیلم مبتذل «50کیلو آلبالو» حالا مدیر موسسه رسانه‌های تصویری سوره به سراغ فیلم «بارکد» رفته است.
کیهان چند روز پیش از ضرورت تجدید نظر مدیر حوزه هنری نسبت به مدیریت زیر مجموعه‌اش تاکید کرده بود.

بارکد
بهرام رادان و محسن کیایی در نمایی از “بارکد”