1

ده دقیقه‌ی حاتمی‌کیا جلوتر از دو ساعتِ افخمی؟

سینماروزان/حامد مظفری: با وجود آن که مقادیری فیلم و سریال متمرکز بر امام خمینی(ره) تولید شده و سعی همه سازندگان نیز لابد ادای دین کامل به امام بوده با این حال همچنان دراماتیک‌ترین نماهای مرتبط با ایشان را باید دقایقی کوتاه از فیلم ماندگار ابراهیم حاتمی‌کیا دانست.

حاتمی‌کیا زمانی که در اوج انرژی قرار داشت “از کرخه تا راین” را به تهیه‌کنندگی سیف‌الله داد ساخت. فیلمی که ظاهرا قصد داشت سرنوشت متفاوت چند جانباز شیمیایی با دیدگاه متضاد را روایت کند و آن قدر خلوص داشت که مخاطب نه تنها با قربانی اصلی فیلم که با قربانی اپوزیسیون‌ی که مورد تایید حاکمیت نیست، شاید بیش از نفر اول، ارتباط میگرفت.

حاتمی‌کیا در سکانس‌های تراژیک “از کرخه تا راین”، لحظاتی را تصویر می‌کرد که جانباز عاشق امام وقتی بینایی اش را به دست می‌آورد تنها چیزی که از خواهرش میخواهد، نمایش فیلمی از تشییع حماسی امام خمینی(ره) است. لحظاتی دردناک که نه فقط اشک از چشمان جانباز که اشک مخاطب را جاری می‌کند…

ابراهیم حاتمی‌کیا و بهروز افخمی و مسأله امام خمینی(ره)
ابراهیم حاتمی‌کیا و بهروز افخمی و مسأله امام خمینی(ره)

خلوص حاتمی‌کیا و علقه‌های قلبی خودش به امام(ره) باعث شده آن چند دقیقه “از کرخه تا راین” بیش از فیلم‌ها و سریال‌هایی که کل زمان خود را به زندگی امام اختصاص داده اند، جذابیت داشته باشد. شاهدی دیگر بر این مدعا که در این جغرافیا، اینکه مستقیم به قدسیان بپردازیم، جواب نمی‌دهد و بهترین روند، ادای احترام حوالی بزنگاه داستان و به گونه ای کاملا غیرمستقیم است. قاعدتا لازم هم نیست که باز از “روز واقعه” یاد کنیم و در مرتبه ای دیگر “مختارنامه” که هیچ کدام مستقیم به سراغ سیدالشهداء(ع) نرفتند ولی ماندگارتر از آنهایی شدند که می‌خواستند مستقیم‌گویی کنند.

سازندگان آثاری نظیر “سال‌های حادثه”، “آفتاب و زمین”، “صنوبر”، “روح الله”، “یازده دقیقه و سی ثانیه” و “فرزند صبح” همه سعی بر ابراز ارادت به امام(ره) داشته‌اند ولی کاری که حاتمی‌کیا در همان ده دقیقه‌ی “از کرخه تا راین” کرد، با فاصله‌‌ای بعید در بالا ایستاده! اینکه پروژه “فرزند صبح” بعد از سالها هنوز نتوانسته اکران گردد شاید به دلیل همان ورود مستقیم به زندگی امام باشد که لااقل در آن نسخه جشنواره فجر۲۹ جواب نداده بود و یاللعجبی گذاشته بود برای کارگردانی که زمانی فیلمنامه مستقیم “تختی”علی حاتمی را کنار گذاشته بود و غیرمستقیم پرداخته بود به زندگی جهان پهلوان!؟ اشتباهی که در “صبح اعدام” اصلاح شد و افخمی به‌جای روایت کرونولوژیک فقط بر دو ساعت انتهایی عمر طیب حاج رضایی تاکید داشت و آن هم بیشتر از زاویه نگاه اسماعیل رضایی و با حداقل حضور طیب!

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار
حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار




اظهارات یوسف حاتمی‌کیا( آقازاده حاتمی‌کیا) که فیلم #شب_طلایی را روی پرده دارد⇐ طرفدار دوآتشه #کوبریک هستم!/مشتاقم در مسیر کوبریک حرکت کنم!/عاشق تجربه کردن ژانرهای مختلف هستم!/تنها ژانری که با احتیاط به آن ورود خواهم کرد ژانر جنگ است!/سرمایه‌گذار می‌دانست #شب_طلایی فروش زیادی نخواهد داشت!

سینماروزان/محمد صنیعی: یوسف آقازاده ابراهیم حاتمی‌کیا نخستین فیلم خود در مقام کارگردان به نام #شب_طلایی را روی پرده دارد که به‌مانند بسیاری از آثار دیگر فروش مطلوبی نداشته.

یوسف حاتمی‌کیا درباره این فقدان فروش کافی به خبرگزاری تسنیم گفت: این هم از لطف و همدلی مجریان طرح و سرمایه­‌گذار بود که می‌دانستند می‌تواند این فیلم فروش زیادی نداشته باشد اما حاضر به سرمایه‌‌گذاری شدند.

یوسف ادامه داد: موضوع و دغدغه‌ای داشتیم که باید آن را می‌گفتیم. این را سعی کردیم با محدودترین بودجه بیان کنیم که اگر فروش خوبی نداشت ضرر زیادی نکرده باشیم.

یوسف حاتمی‌کیا درباره فیلمساز مورد علاقه‌اش گفت: اگر در لحظه از من بپرسند فیلمساز مورد علاقه‌­ات کیست، نامی جز “استنلی کوبریک” در ذهنم نقش نمی‌بندد. سینما در وهله اول برایم تصویر است و کوبریک استاد بلامنازع آن بود. هربار که فیلم­‌هایش را می­‌بینم مدهوش قاب‌هایش می­‌شوم.

وی ادامه داد: علاقه­‌ام به کوبریک دلیل دیگری داشت و آن حرکت عجیبش در ژانرهای مختلف بود و در تمامشان هم با سربلندی بیرون می‌­آمد. او را نمی­‌توان به یک ژانر خاص محدود کرد. هر زمان که حرفی برای گفتن داشت به میدان می­‌آمد و آن را در ژانری متفاوت با ابزار سینما به ظرافت تمام بیان می­کرد.

یوسف حاتمی‌کیا افزود: به عنوان یک طرفدار دوآتشه کوبریک، مشتاقم در مسیر او حرکت کنم. من هم به مانند او عاشق تجربه کردن ژانرهای مختلف و محک زدن خودم هستم. پس هر بار من را می­‌توانند با فیلمساز دیگری مقایسه کنند. تنها ژانری که با احتیاط به آن ورود خواهم کرد، جنگی یا به زبان خودمان دفاع مقدس است. آنجا برایم به مانند واژه‌­اش مقدس است. اعتقاد دارم که باید با خلوص واردش شد. آنجا محل آزمون و خطا نیست.

یوسف حاتمی کیا از علاقه به استنلی کوبریک میگوید
یوسف حاتمی کیا از علاقه به استنلی کوبریک میگوید




یک تهیه‌کننده تلویزیون مطرح کرد⇐چرا در سریال‌سازی، قائم به شخص هستیم؟/چرا همه سریال “سلمان” به میرباقری ختم می‌شود یا مثلا تمام سریال “موسی” به حاتمی‌کیا؟/اگر خدای نکرده وسط ساخت سریال “سلمان” اتفاقی برای میرباقری بیفتد، سرانجام این پروژه چه خواهد شد؟/ “بازی تاج و تخت” در چند فصل و با کارگردان‌های مختلف ساخته شد و نه با یک شخص!/حتی در ترکیه هم سریالهای‌شان را با یک گروه کارگردانی تولید می‌کنند!/باید یاد بگیریم سریالهایی مثل “موسی” را با زمان‌بندی مشخص و با گروه کارگردانی به سرانجام برسانیم!

سینماروزان/مصطفی پور‌کیانی: یکی از تولیدات مهم تلویزیون برای مخاطبان، ساخت سریال‌های الف ویژه و فاخر است که معمولا با صرف هزینه‌های بالا و با گروه تولید و بازیگران فراوان تهیه و تولید می‌شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه وطن امروز، نکته مهمی که در زمینه ساخت چنین سریال‌هایی مطرح است، مدت زمان طولانی چندین ساله‌ای است که صرف ساخت آنها می‌شود و در زمانه‌ای که مخاطب در معرض انتخاب به‌روزترین سریال‌های متنوع ایرانی و خارجی است، ساخت چنین سریال‌هایی با همان روش‌های مرسوم و قدیمی و زمانبر، منطقی و تجاری به نظر نمی‌رسد؛ اگر چه برای ماندگاری در تاریخ، ساخت چنین سریال‌هایی مهم است. از سویی گذشت زمان و فرسایشی شدن آن قطعا بر خروجی و کیفیت نهایی کار اثر می‌گذارد.

مجید مولایی تهیه‌کننده سریال‌هایی مانند “نابرده رنج”، “هفت‌سنگ”، “چرخ فلک” و “بانوی عمارت” در گفتگو با روزنامه وطن امروز درباره چرایی فرسایشی شدن تولید سریالهای فاخر سخن گفته است.

متن گفتگوی مجید مولایی با وطن امروز را بخوانید:

* اصولاً زمان زیادی صرف ساخت سریال‌های الف ویژه و فاخر در تلویزیون می‌شود. میرباقری مختارنامه را در ۸ سال ساخت و الان که یکی دو سال از شروع فیلمبرداری سریال سلمان می‌گذرد، گفته شده ۴ تا ۵ سال دیگر این سریال به کنداکتور پخش می‌رسد. به نظر می‌رسد در مقایسه با هالیوود و حتی ساخت سریال در کشورهای همسایه، ما زمان بسیار بیشتری را صرف تهیه سریال‌ها‌ی‌مان می‌کنیم تا جایی که ممکن است در زمان پخش، چه از نظر کیفیت و چه قصه و همراهی مخاطب، دیگر آن استقبال لازم را به همراه نداشته باشد. به نظر شما چه دلایلی باعث شده تا این اتفاق بیفتد؟

مهم‌ترین دلیلی که باعث این اتفاق شده تا در سریال‌سازی در مقایسه با هالیوود وضعیت کاملا متفاوتی داشته باشیم، این است که ما ساخت سریال‌های‌مان قائم به شخص است. مثلا ما از آقای داوود میرباقری می‌خواهیم تا سلمان را برای‌مان بسازد و گویا همه سریال سلمان به میرباقری ختم می‌شود یا مثلا تمام سریال موسی به حاتمی‌کیا، در حالی که در هالیوود ساخت سریال اساسا بر دوش یک فرد نیست. سریال‌سازی در این جایگاه، فرمت و ساختاری دارد که یک فرد قدرت و توانایی ساخت آن را به تنهایی ندارد. به عنوان مثال سریال «بازی تاج و تخت» در چند فصل و با کارگردان‌های مختلف ساخته شد و آنها هم که در زمان‌بندی فصل‌های آخر طبق برنامه‌ریزی جلو نرفتند، با کاهش کیفیت از نظر مخاطبان همراه شدند. سریالی با آن حجم کیفیت و ساخت قطعا با برنامه‌ریزی دقیق و گروهی ساخته خواهد شد تا مخاطبان خود را نگه دارد.

 

* معمولاً خواست و سلیقه مخاطب در ساخت چنین سریال‌هایی فراموش می‌شود. 

بله! چون شرایط مخاطب بشدت در حال تغییر است و او مدام در حال دیدن فیلم و سریال‌های متفاوت است؛ قطعا سلیقه مخاطب با 6-5 سال دیگر متفاوت خواهد بود. ما ناچاریم یاد بگیریم که در سریال‌سازی نگاه حرفه‌ای‌تر و به‌روزتری داشته باشیم و برای این کار لازم است قائم به فرد نباشیم و فرد را به یک سیستم و گروه سریال‌‌ساز تبدیل کنیم؛ چه در حوزه فیلمنامه و چه در حوزه اجرا. متاسفانه ما در حوزه فیلمنامه نتوانسته‌ایم به‌‌روز باشیم که سریالی را که تولید می‌کنیم توسط متخصصان متنوع تولید شود؛ در هالیوود یک نفر مخصوص نوشتن پایلوت است، یک نفر فقط ادیت استوری می‌کند، نفر دیگر عهده‌دار شخصیت‌پردازی و کاراکترهاست و نوشتن دیالوگ‌ها بر عهده فرد دیگری است و یک گروه فیلمنامه را تهیه می‌کنند که در نهایت توسط گروه کارگردانی این نوشته مدیریت می‌شود تا طبق برنامه‌ریزی از پیش تعیین‌شده کار جلو برود. هیچ‌کدام از این موارد در سریال‌سازی ما رعایت نمی‌شود و به همان سبک قدیمی گذشته در حال تهیه سریال هستیم. شما فکر کنید اگر خدای نکرده اتفاقی برای آقای میرباقری وسط ساخت سریال سلمان بیفتد، سرانجام این پروژه چه خواهد شد؟ این مدل سریال‌سازی در کارهای فاخر به نظر منطقی، درست و به‌روز نیست.

 

* یکی از انتقادات تهیه‌کنندگان چنین سریال‌هایی ماجرای کمبود بودجه است که به گفته آنها زمان ساخت سریال را طولانی‌تر می‌کند. نظر شما چیست؟ 

معمولا در سریال‌های فاخر، برآورد مالی دقیقی از ابتدا روی کاغذ نوشته نمی‌شود و شما نمی‌دانید مثلا ساخت سریال حضرت موسی با این عدد ساخته خواهد شد، چون درباره سریالی صحبت می‌کنید که قرار است در 6-5 سال ساخته شود و در این زمان وضعیت تورم، هزینه‌ها و موارد اینچنینی اصلا قابل برآورد نیست. معمولا در این سریال‌ها همیشه یک خط بودجه برقرار است و هزینه می‌شود تا ساخت سریال تمام شود که این هم ریشه در همان عدم برنامه‌ریزی دارد. ما باید یاد بگیریم که این نوع پروژه‌ها را با برنامه‌ریزی و در زمان‌بندی مشخص و معقول و با تیم کارگردانی یعنی چند کارگردان و نویسنده به سرانجام برسانیم. اینها همه تجربه‌هایی است که در هالیوود و حتی ترکیه انجام شده است که برای تولید از گروه کارگردانی استفاده می‌کنند و نه شخص. ما چاره‌ای نداریم جز اینکه به سمت حرفه‌ای شدن در تولید و اجرا حرکت کنیم. 

 

* امکانات و زیرساخت‌های ما چقدر در طولانی شدن این پروژه‌ها اثرگذار است؟

یکی دیگر از مشکلاتی که در این زمینه ما درگیر آن هستیم و خود را به‌روز نکرده‌ایم و بسیار اهمیت دارد، استفاده از جلوه‌های ویژه رایانه‌ای در ساخت سریال‌هاست. هنوز بخش زیادی از سریال‌های الف ویژه ما در میدان و جلوی دوربین ساخته می‌شود. ما خیلی مسلط به امکانات استودیویی و ویژوال نیستیم. درصورتی که وقتی پشت صحنه سریال‌های بزرگ را می‌بینیم، حجم زیادی از سریال‌هایی مانند «بازی تاج و تخت» با استفاده از همین تکنولوژی‌های رایانه‌ای ساخته می‌شود ولی ما خیلی از این ابزارها استفاده نمی‌کنیم؛ با اینکه برخی مدعی استفاده حرفه‌ای از این امکانات هستند اما چون هنوز در بوته آزمایش قرار نگرفته‌اند، کارگردان‌های ما هنوز به آنها اعتماد ندارند و ترجیح می‌دهند تا همه چیز جلوی چشم‌شان و دوربین ضبط شود و همه اینها دست در دست هم می‌دهند تا ما نتوانیم یک پروژه جدی سریال‌سازی داشته باشیم.

***




خروجی تازه‌ترین گفتگوی بهروز افخمی⇐کرونا مشخص کرد سینمای ایدئولوژیک و آپارتمانی دیگر مشتری ندارد!/سازمان اوج با موانع درونی روبروست!/سازمان اوج به انسداد رسیده است!/در دو سه سال اخیر، مورد درخوری از این سازمان ندیده‌ام!/اوج جسارت خود را از دست داده و به‌دنبال سازش با سینمای موجود است!/سینمای حاتمی‌کیا جریان‌ساز نیست!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: بن‌بست موجود در ارگان‌های متمول ارزشی که بیش از هر چیز ناشی است از دسته‌بندی سینماگران براساس ظواهر و نه تبحر، بارها در سینماروزان، نهیب زده شد و حالا بهروز افخمی کارگردانی که در سالهای اخیر متمایل به جریان ارزشی نشان داده نیز بر این بن‌بست صحه گذاشته است.

بهروز افخمی به خبرگزاری ایلنا گفت: در دوران کرونا مشخص شد که ایدئولوژی و فیلم‌های آپارتمانی و آنچه که ویژگی این سینمای ایدئولوژیک است دیگر مشتری ندارد. سینمایی که به آن اشاره کردید، زمینه مستند دارد و متوجه خود واقعیت است. معنای دقیق ایدئولوژی به معنای وارونه کردن واقعیت است و برون‌فکنی تصویری دروغین از واقعیت برای طبقه پولدار و خرده پولدار است که مشتری سینمای ایران بوده‌اند.

افخمی در مرور کارنامه ارگان ارزشی اوج بیان داشت: پس از ساخت چند فیلم، سازمان سینمایی اوج با موانعی درون خود برخورد کرده است. کسانی نگاه تندتری دارند و خواهان فیلم‌های ایدئولوژیک‌تر هستند و فیلم‌های حاضر را کافی نمی‌دانند. اگر چنین فیلم‌هایی ساخته شوند بازهم آثار نمایشی بدی خواهند بود. دلیل موضوع این است که فیلمسازانی مثل محمدحسین مهدیان که موفق به ساخت فیلم‌های خوب شده‌اند، حاضر نیستند روی به ساختن فیلم‌های تندتر بیاورند. به تبع این موضوع، این روند تبدیل به جریان نخواهد شد، به دلیل اینکه ایراداتی به کار آن‌ها وارد می‌شود.

افخمی ادامه داد: تصور می‌کنم این سازمان اوج به انسداد رسیده است. در دو سه سال اخیر، مورد درخوری از این سازمان ندیده‌ام…این موسسه تلاش می‌کند تا با سینمای موجود سازش کند. منظور من این است، اوج جسارت خود را از دست می‌دهد و سرنوشت آن معلوم است. سینمای موجود تعطیل شده و از بین رفته است. 

بهروز افخمی درباره کارنامه سینمایی ابراهیم حاتمی‌کیا که در سالهای اخیر بیشترین همکاری را با اوج داشته، گفت: زمانی ایشان اعلام کرده بود تا زمانی که فیلم بسازم، فیلم جنگی خواهم ساخت. او تلاش می‌کرد که آثارش ارتباطی با جنگ داشته باشند، جنگی که تجربه حضور در آن را داشت. فیلم‌های این کارگردان، کم و بیش با واقعیت تماس دارد. سینمای حاتمی‌کیا جریان‌ساز نیست و میلیون‌ها نفر مخاطب فیلم‌هایش نیستند یا عده‌ای فیلم‌های او را چندین بار نمی‌بینند. من تصور می‌کنم که حاتمی‌کیا فیلمسازی است که دغدغه‌های شخصی خود را دنبال می‌کند؛ این موضوع به هیچ عنوان بد نیست. به نظرم نباید عنوان جریان‌ساز به این فیلمساز نسبت داد.

افخمی افزود: فیلمسازی که بخواهد به صورت تعمدی جریان‌سازی کند، هیچگاه موفق نخواهد شد. من نیز نمی‌خواستم که به صورت تعمدی جریان‌سازی کنم. اینکه فیلمسازی جریان‌ساز باشد، امتیاز خود او به حساب نمی‌آید. این موضوع یک اتفاق است یعنی فیلمی در موقعیت اجتماعی و تاریخی خاص ساخته شده و به هدف زده است.

 




اعتراض حاتمی‌کیا به برزیده بابت رک‌گویی نزد رهبری!؟

سینماروزان: انتشار تلویزیونی بخشهایی از آنچه در دیدارهای سالیان اخیر رهبری با اهالی هنر گذشته، تصویری رک‌گو از حسن برزیده را پیش‌رو قرار داد.

به گزارش سینماروزان کارگردان “مزارشریف” ازجمله حاضران در دیدار سال۹۶ رهبری با اهالی سینما بوده است که بی‌تعارف حرف دل خود را به رهبری زده و رهبری هم بدان پاسخ داده.

برزیده خطاب به رهبری گفته بود: دور و اطراف شما چهره‌ها و گروه‌های خاص جمع شده‌اند و انتظار است که شما رهبر همه مردم باشید، من احساس نمی‌کنم که شما برای تک تک ما دلسوز هستید و القا نمی‌شود که شما همه مردم را دوست دارید.

رهبری در پاسخ‌ برزیده بیان داشته بود: من همه مردم را دوست دارم؛ برای همه دعا می‌کنم. ممکن است برای یکی دعای غلیظ‌‌ تر و شدیدتر بکنم.

حالا برزیده در واکنش به پخش تلویزیونی گفتگویش با رهبری از اعتراض حاتمی‌کیا به خودش، سخن رانده است.

برزیده به انصاف‌نیوز گفت: مدتی پس از درددل من با رهبری، ابراهیم حاتمی‌کیا در اعتراض به صحبت من، صحبت کردند و حتی یکبار دیگر برای اثبات حقانیت خود و اینکه ذوب در ولایت هستند، مانور مفصلی داشتند!!

برزیده ادامه داد: بعدا خارج از آن جلسه با حاتمی‌کیا صحبت کردم و معترض شدم که چرا این رفتار را کردید؟ خودش گفت «من اشتباه کردم».




طفره ده‌نمکی از ساخت پروژه سردار سلیمانی؟؟

سینماروزان/مسعود احمدی: این دیگر به یک اصل نانوشته در میان ارگانهای متمول بدل شده که فرصت حمایت از کار بر سوژه‌های ارزشی فقط برای قلیلی از فیلمسازان مورد تایید جریان اصولگرا فراهم می‌آید.

به گزارش سینماروزان ابراهیم حاتمی‌کیا، ابوالقاسم طالبی، شهریار بحرانی و مسعود ده‌نمکی ازجمله فعال‌ترین فیلمسازان مورد تایید این جریان هستند و حالا که حرف و حدیث درباره ساخت پروژه تصویری زندگی سردار سلیمانی پیش آمده، باز نام اینها به‌عنوان سازنده مطرح شده.

در این میان مسعود ده‌نمکی وقتی مخاطب پرسشی پیرامون ساخت زندگی سردار شده، تلویحا پاسخ رد داده!

ده‌نمکی درباره اینکه خودش تمایلی برای ساخت سریال قاسم سلیمانی دارد یا خیر گفت: خانواده او در این زمینه صاحب نظر هستند. با این حال فکر می‌کنم دوستان نزدیک تر(!) سردار سلیمانی هستند که در این زمینه ورود کنند و به نظرم چنین افرادی اولویت دارند.

منظور ده‌نمکی از “دوستان نزدیک‌تر” سردار سلیمانی چیست؟ آیا مقصود او ساخت پروژه سردار توسط ابراهیم حاتمی‌کیاست؟

حاتمی‌کیا کارگردانیست که در زمان حیات سردار مورد تفقد وی قرار گرفته بود و حتی بعد از تولید “چ”، سردار سلیمانی در نامه‌ای خطاب به حاتمی‌کیا از او تقدیر کرد.

سردار سلیمانی پس از تولید “به وقت شام” و در دیداری خصوصی با حاتمی‌کیا از وی تشکر کرد و در همین دیدار بود که تصویری از بوسیدن پیشانی حاتمی‌کیا توسط سردار منتشر شد.

ده‌نمکی الویت ساخت پروژه سردار را دوستان نزدیکتر سردار دانسته و یکی از نزدیکترین دوستان سینمایی سردار هم میتواند حاتمی‌کیا باشد. اخیرا نیز شایعاتی درباره ارتباط پروژه تازه حاتمی‌کیا با سردار مطرح شد و حتی عده‌ای بازیگر عراقی نقش سردار را هم معرفی کردند با این حال سازمان اوج که حامی مالی آثار متاخر حاتمی‌کیاست، به صراحت این شایعات را تکذیب کرد.

البته این تکذیب معنای آن را ندارد که در آینده نیز حاتمی‌کیا سراغ پروژه سردار نرود مگر آن که خودش صراحتا از عدم پرداخت مستقیم به زندگی سردار بگوید که در آن صورت یا کلا تولید پروژه‌ای مرتبط با سردار منتفی خواهد شد یا به‌مانند تجربیاتی همچون “آبادان یازده شصت” و “۲۳نفر”، تولید این پروژه هم به تدوینگر و فیلمبردار “به وقت شام” یا نیرویی مورد تایید حاتمی‌کیا سپرده شود؟؟




تقاضای حاتمی‌کیا برای کارگردانی آقازاده‌اش!+عکس

سینماروزان: اوایل مردادماه امسال بود که شفاف‌سازی سازمان سینمایی درباره متقاضیان پروانه ساخت مشخص ساخت آقازاده حاتمی‌کیا هم به‌دنبال ساخت فیلم بلند است.

یوسف حاتمی‌کیا در آن مقطع زمانی به تهیه‌کنندگی آزیتا موگویی درخواست پروانه کرده بود برای پروژه‌ای با عنوان “اسکورت”.

در تازه‌ترین شفاف‌سازی سازمان سینمایی درباره متقاضیان پروانه ساخت نام یوسف حاتمی‌کیا برای پروژه‌ای با نام “شمش طلا” دیده می‌شود. این بار نام ابراهیم حاتمی‌کیا به‌عنوان تهیه‌کننده آمده است.

به نظر می‌رسد “شمش طلا” نام جدید همان “اسکورت” باشد که به دلیل منع استفاده از اسامی غیرفارسی برگزیده شده ولی اینکه چرا حاتمی‌کیا شخصا برای دریافت پروانه آقازاده‌اش پیشقدم شده و موگویی کنار رفته، مشخص نیست؟؟

رضا کریمی همسر موگویی بابت دریافت پروانه ساخت “حکم تجدیدنظر” برای یک اینفلوئنسر اینستاگرام با عنوان محمدامین کریم‌پور به‌شدت حاشیه‌ساز شده بود و شاید همان حواشی بود که باعث شده موگویی قید همکاری با آقازاده حاتمی‌کیا را بزند؟؟

اینکه شورای صدور پروانه ساخت دربرابر درخواست پروانه حاتمی‌کیای بزرگ برای حاتمی‌کیای کوچک چه واکنشی نشان خواهند داد به‌زودی مشخص خواهد شد.

به گزارش سینماروزان پیش از آقازاده حاتمی‌کیا، با آقازادگان دیگری در سینمای بلند روبرو بوده‌ایم که به تهیه‌کنندگی پدران، کارگردان شدند.

امیرحسین آقازاده اکبر ثقفی ازجمله این آقازاده‌هاست که چندین فیلم و ازجمله “روسی”، “مردی که اسب شد” و “همه چیز برای فروش” را به تهیه‌کنندگی پدر ساخت.

پولاد آقازاده مسعود کیمیایی هم به تهیه‌کنندگی پدر فیلمی با نام “معکوس” را ساخت.

میلاد آقازاده رسول صدرعاملی نیز به تهیه کنندگی پدر فیلم “سونامی” را ساخت.

تقریبا اغلب فیلمهایی که این آقازادگان ساخته‌اند به‌لحاظ تجاری آثاری شکست‌خورده بوده‌‌اند و اینکه حالا آقازاده حاتمی‌کیا بتواند به سودآوری در گیشه‌ برسد را زمان مشخص خواهد کرد.

ابراهیم حاتمی‌کیا در میان آقازادگان؛ یوسف(راست) و اسماعیل(چپ)
ابراهیم حاتمی‌کیا در میان آقازادگان؛ یوسف(راست) و اسماعیل(چپ)

 




تعابیر رسانه اصلاح‌طلب بر فیلم ارگانی “خروج”⇐دچار سردرگمي! يك ماراتن خسته‌كننده! ناکارآمد! ملال‌آور! محافظه‌کار! فاقد آنتاگونیست مشخص و قربانی تردیدهای سازنده!

سینماروزان: کیفیت دور از انتظار و لحن بلاتکلیف فیلم ارگانی “خروج” از همان نخستین رونمایی در جشنواره فجر مشخص بود و بسیاری رونمایی فیلم در جشنواره با اذعان به کیفیت اثر را پوست موز مگسان گرد شیرینی، زیر پای ابراهیم حاتمی‌کیا دانستند‌.

تعطیلی کرونایی سینماها گریزگاهی شد برای آن که “خروج” تن به اکران رسمی ندهد و مستقیم در فضای مجازی عرضه شود که هیچ سازوکار استاندارد و قابل اعتمادی درباره برآورد مخاطبانش وجود ندارد!

روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” اکران آنلاین “خروج” را زمینه‌ای کرده برای ارائه تحلیلی درباره این فیلم ارگانی.

متن تحلیل اعتماد را بخوانید:

دو سال پيش‌تر از آنكه «خروج» در سي و هشتمين جشنواره ملي فيلم فجر به نمايش درآيد، ابراهيم حاتمي‌كيا تكليف هواداران و منتقدانش را با فيلم معلوم كرده بود. اظهارات او در اختتاميه سي و ششمين جشنواره ملي فيلم فجر -چه از سر صداقت يا حريف‌طلبي- بيش از هر چيز همان دستاويزي بود كه او دراختيار هواداران و منتقدانش گذاشت تا پيش از ساخته شدن «خروج» له يا عليه آن موضع بگيرند. اما نسبت‌ فيلم با وقايع دي ماه 96 (پيش از وقايع سال پرآشوب 98)، شباهت‌هايي ميان دكتر آتشكار، مشاور رييس‌جمهور (محمدرضا شريفي‌نيا) با حسن روحاني و اساسا خود روايت و ارجاع آن به يك رويداد واقعي اين فرصت را دراختيار اهالي سياست گذاشت تا «خروج» را پيش از هر چيز حمله حاتمي‌كيا به دولت دوازدهم و شخص حسن روحاني تعبير كنند. اظهارات تند و تيز حاتمي‌كيا روي صحنه اختتاميه سي و ششمين جشنواره ملي فيلم فجر: «من فيلمساز وابسته‌ام، من فيلمساز اين نظامم.» براي اين گروه نه فقط دستاويزي براي قضاوت فيلم شد كه در اصل فرصتي بود براي هواداران و منتقدان كه شايد بيش از هر چيز به هواداري يا ضديت با او موضع‌ بگيرند. پس آيا «خروج» فيلمي است درباره انتقاد از سياست‌هاي اقتصادي دولت حسن روحاني؟ آيا فيلم حمله يك فيلمساز وابسته (به تعبير خود حاتمي‌كيا) به مخالفان نظام و تلاشي است براي جدا كردن منتقداني محق از ميان آناني كه با دستاويزهاي نادرست به نظام ضربه مي‌زنند؟ فيلم قطعا نشانه‌هاي كافي براي حاميان اين نگاه را دارد.
اگر «خروج» مي‌توانست ضرباهنگ نفسگير پرده اولش را حفظ كند، موضوع حتي پيچيده‌تر هم مي‌شد. اگر «خروج» فيلم خوبي مي‌بود (كه نيست)، لابد درگيري دو طرف حتي در زمانه كرونازده بالاتر هم مي‌گرفت كه نگرفت. اما فيلم خيلي زود دچار سردرگمي (ترديد) در شكل اجرايي شده و به‌ تبع آن تقريبا در تمامي پرده دوم به يك ماراتن خسته‌كننده تبديل مي‌شود. يك پايان پرتوان مي‌توانست ميانه ملال‌آور فيلم را نجات دهد، با اين‌ حال حاتمي‌كيا انگار ترجيح مي‌دهد مقدمه‌ نيرومندش بر فيلم را با پاياني كم‌شر و شور و در اصل محافظه‌كار به پايان برساند. به تعبير ديگر حاتمي‌كيا به دست خودش، «خروج» را به يك فيلم انتقادي عليه دولت فرو مي‌كاهد.
ابراهيم حاتمي‌كيا پيش‌تر از علاقه‌ا‌ش به فيلم‌هايي گفته بود كه در آن اسلحه هست. در سياهه اين قبيل فيلم‌ها، فيلم‌هاي پر زد و خورد (اكشن)، جنگي، وسترن و… جا مي‌گيرند. از آنجا كه فيلم‌هاي او به واسطه قهرمانان مرد و فضاهاي مردانه شناخته مي‌شوند، مي‌توان علاقه‌مندي‌‌اش به اين فيلم‌ها را شناسايي كرد. هر چند او هنوز و تا اين لحظه درباره منابع الهام اين فيلم صحبت نكرده، ولي آيا تعدد نماهاي باز و از بالا در دشت‌هاي وسيع، موسيقي كارن همايون‌فر كه بيشتر بازآفريني ملودي چند فيلم وسترن با حال و هواي ايراني است (كه باعث انتقاداتي از او در فضاي مجازي هم شد) و البته بازي‌ فرامرز قريبيان و روابط پيرمردها در ميانه قصه يا كيفيت‌ بصري فيلم در دشت‌هاي وسيع نشان‌دهنده الهام او از وسترن‌هاي متاخر است؟ پس آيا رحمت بخشي (فرامرز قريبيان) يك شِين (آلن لد) پا به سن گذاشته است كه حالا بايد دوباره در پي احقاق حقوق كشاورزان باشد؟
وسترن اما بيش از هر چيز به واسطه قهرمان اول تنهايش شناخته مي‌شود. همان چيزي كه احتمالا قرار است در هيبت رحمت بخشي تصوير شود؛ او تنهاست، به واسطه شهادت جمعي از همرزمانش در زمان جنگ كه همگي از اهالي روستا بوده‌اند، سال‌هاست كه خارج از آبادي زندگي مي‌كند. داستان عاطفي نافرجامي داشته كه داغش انگار هنوز تازه است. اگر دشت‌هاي وسيع را هم درنظر بگيريم يا حتي شباهت كاروان تراكتور به دليجان را، همه ‌چيز انگار براي بازآفريني يك وسترن كافي است. با اين‌ حال حاتمي‌كيا در تمامي پرده دوم فيلم (از خروج كاروان از عدل‌آباد گرفته تا رسيدن به قم) ترجيح مي‌دهد به جاي تاكيد بر قهرمان تنهاي منفردش، صحنه‌هايي از جماعت پيرمردها را نمايش دهد كه يا شيرين‌كاري مي‌كنند (هر چند كه در انجامش ناموفقند) يا در باب اقتصاد، فضاي مجازي، شبكه‌هاي معاند آن‌ور آبي يا ملاقات با رييس‌جمهور صحبت مي‌كنند. هر چند در نمونه‌هاي تاريخي اين شكل از فضاهاي شلوغ را لااقل مي‌توان در وسترن‌هاي هاوارد هاوكس به‌كرات يافت، اما سخت بتوان اين الگوي روايي را بر «خروج» منطبق كرد. پيش از هر چيز به خاطر تاكيد پرده اول روايت فيلم بر قهرمان مركزي و ديگر به خاطر حذف قصه‌هاي فرعي مرتبط با شخصيت‌هاي مكمل كه پيرمردها را فاقد قصه و در نتيجه در شاكله روايت بي‌معني مي‌كند. در نتيجه اين انتخاب پرده دوم «خروج» بيش از پيش ناكارآمد و البته ملال‌آور مي‌شود، چون هيچ ‌كدام از حكايت‌هاي كوتاه اين بخش نه جاذبه دراماتيك دارند و نه كمكي به مسير اصلي روايت و مضمون مي‌كنند.
اما جدا از نسبت يا شباهت فيلم به وسترن، مساله اصلي شايد اين باشد كه «خروج» اساسا درباره چيست؛ درباره شكل قانوني اعتراض و دوري جستن از روش‌هاي غيرقانوني؟ (اين تعبيري است كه رسانه‌هاي نزديك به جريان موسوم به اصولگرا تبليغ مي‌كنند) يا درباره انتقاد از سوءمديريت دولت؟ يا جست‌وجوي عدالت اجتماعي از دست رفته؟ (اين مضمون موردنظر فريدون جيراني در يادداشتش بر فيلم است). تمامي اين تعابير احتمالا ناشي از يك سوءتعبير هستند؛ «خروج» برخلاف ظاهر سه‌پرده‌اي‌ا‌ش در اساس تكليف ما را با آنتاگونيست معلوم نمي‌كند. پس تمامي تلاش رحمت بخشي و جماعت همراهش براي دست يافتن به حق از دست رفته‌شان قرار است چگونه احقاق شود؟ در شكل روايي فيلم مبتني بر يك قهرمان منفرد است كه با جماعتي از آدم‌هاي همسو با خودش راهي يك سفر مي‌شود. هدف از اين سفر ملاقات با رييس‌جمهور ذكر شده، اما موانع بر سر راه اين ملاقات كه به باور پيرمردها حلال مشكلات آنهاست، چيست؟ نظام عريض و طويل ديوان‌سالار؟ نيروهاي متعدد امنيتي؟ جوانان ناآگاه كه آب در آسياب دشمن مي‌ريزند؟ پس آيا فيلم در فقدان يك آنتاگونيست مشخص درباره ديوان‌سالاري است؟
ترديد دارم كه اين نگاه به فيلم به چنين صحنه‌پردازي نيازمند مي‌بود. حتي نمونه‌هاي مشابه از اين مضمون (فرد در برابر ديوان‌سالاري) مثلا «مرگ يك ديوان‌سالار» (توماس گوتيرز آلنا، 1966) هم درنهايت از چرخه ديوان‌سالاري به تعبيري از زندگي مي‌رسند (ديوان‌سالاري مانند چرخه زندگي بي‌معني است). ولي به نظر مي‌رسد كه «خروج» اتفاقا در تلاش است تا روندي معكوس را طي كند و مضمون پرشاخ و برگش را مدام كوچك‌تر كند تا آنجا كه حاتمي‌كيا ترجيح مي‌دهد فيلم به انتقادي از دولت فروكاسته شود. در نشست خبري فيلم در سي و هشتمين جشنواره ملي فيلم فجر هم فيلمساز در مقابل پرسش خبرنگاري كه از او درباره سكوتش درمورد وقايع سال 98 پرسيده بود، با لحني حق به جانب ما را به فيلمش ارجاع داده بود: «من توجهم با فيلممه.» پس آيا «خروج» نظر حاتمي‌كيا درباره همه مسائل اين دو سال گذشته است؟
«خروج» درباره يك ملاقات است و انگار نه صرفا ديدار با يك فرد (رييس‌جمهور) كه ديدار با يك باور، با يك عقيده است؛ در تمام طول فيلم از رييس‌جمهور با كمال ادب نام برده مي‌شود كه از يك‌طرف ابزاري است براي جلوگيري از انتقاد دولتي‌ها از فيلم ولي از سوي ديگر انگار توصيف يك عقيده و باور همراه با كمال احترام يا به صحنه اول ملاقات در مزرعه پنبه رجوع كنيد و هلي‌كوپترهايي كه از آسمان فرود آمده‌اند و درنهايت «خروج» درباره يك ترديد است؛ ترديد درباره آنچه در پايان بايد بر زبان آيد. به نظر مي‌رسد كه ترديد مهم‌ترين دشواري حاتمي‌كيا هنگام ساختن «خروج» بوده؛ ترديد از آنچه در پايان بايد گفته شود. شايد آشفتگي شكل فيلم و انتخاب نامعين ميان شكل قهرمان فردي (رحمت بخشي) و جماعت همراه بيش از آنكه صرفا يك ايراد شكلي باشد، ناشي از همين ترديد است. پس انگار ميانه ملال‌آور فيلم نه فقط نفس تماشاگر را مي‌گيرد كه در اساس ناشي از مشكل حاتمي‌كيا براي غلبه بر اين ترديد حاصل شده است. پس ترديد در مضمون يا آنچه بايد گفته شود به شكل فيلم هم تسري مي‌يايد تا «خروج» را از تك‌و‌تا بيندازد.
فريدون جيراني يادداشتش بر فيلم «خروج» را كه در فضاي مجازي به‌كرات نشر و بازنشر شد با اين جمله تمام مي‌كند: ««خروج» تندترين، سياسي‌ترين و تلخ‌ترين فيلم حاتمي‌كياست.» جيراني در همين يادداشت حاتمي‌كيا را «طبيعي‌ترين و روشن‌ترين شخصيت اين سينما» مي‌خواند «كه نقاب بر چهره ندارد.» «خروج» قرباني ترديد طبيعي‌ترين و روشن‌ترين شخصيت اين سينما شده و شايد از همين‌رو تلخ‌ترين فيلم او نيز باشد. 




اظهارنظر سیدضیاء هاشمی درباره عرضه اینترنتی فیلم آخر حاتمی‌کیا

سینماروزان: رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان تاکید کرد اقدام ابراهیم حاتمی‌کیا برای انتشار فیلم «خروج» در فضای مجازی را فتح بابی برای شکست انحصار اکران در سینمای ایران می‌داند.

سید  ضیاء هاشمی تهیه‌کننده سینما و رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان طی یادداشتی از تصمیم ابراهیم حاتمی‌کیا برای عرضه اینترنتی فیلم سینمایی «خروج» پیش از اکران عمومی حمایت کرد.

در متن این یادداشت آمده است:«ابراهیم حاتمی کیا را از سال‌های جوانی‌اش می‌شناسم، از نگاه متفاوت او در سینمای مستند و جنگ و نگرش آرمان‌گرایانه‌اش در سینمای اجتماعی تا پیشروبودنش در نقدهای تند رویدادهای پیرامون جامعه؛ فیلمسازی که طی دهه‌ها ارتباط با مردم همواره متمایز عمل کرده و این بار نیز خویشتن خود را در آزمون دیگری قرار می‌دهد، قید حال خوب تماشای فیلمش بر پرده سینما در کنار مردم را زده تا در این روزهای سخت، حال مردم را با دیدن خروج آن هم در خانه‌هایشان بهتر کند.
ابراهیم این بار نیز خط شکن بود تا در زمانه طمع و حسادت و عطش دیده شدن بر پرده عریض سینما، به سان حاج کاظم میدان‌دار روایت مردانی باشد که در این روزگار تلخ و نامراد، جای خالی‌شان سخت پُرشدنی است.
این تصمیم بزرگ و جسارت قابل تقدیر را فتح بابی بدانیم برای شکست هیمنه و انحصار مدیریت پخش و نمایش سنتی سینمای ایران.
اطمینان داشته باشیم خلاقیت، هوشمندی، جسارت، اصالت و جامعه‌پذیری در تصمیم‌های بزرگ، توامان با نقد بی‌خردان، یک سو نگران و کوته نظران روبرو خواهد بود.
امیدوار باشیم این اقدام بزرگ، واهمه مدیران و دیگران را به تصمیمی جسورانه، متفاوت و خلاقانه بدل سازد.»




پرسش رسانه اصلاح‌طلب: چرا حاتمی‌کیا هم مثل کیمیایی از جشنواره انصراف نمی‌دهد؟؟

سینماروزان: بختک “انصراف” بر پیکر جشنواره سی و هشتم فجر افتاده و بعد از مسعود کیمیایی که با فیلمی به سرمایه و تهیه دیگران(!) از جشنواره انصراف داد، شماری از بازیگرانی که برخی در جشنواره فیلم داشتند و برخی هم مدتهاست فیلمی در جشنواره نداشته‌اند، در حال انصراف از جشنواره‌اند.

روزنامه اصلاح‌طلب “شرق” در یادداشتی با مرور رفتار کیمیایی، از ابراهیم حاتمی‌کیا که با فیلم “خروج” از محصولات سازمان ارزشی اوج به جشنواره آمده خواسته که جشنواره را تحریم کند.

“شرق” نوشت: مسعود کیمیایی بدون خودنمایی، با بیان احساس درونی‌اش نسبت به درگذشت تعداد کثیری از هموطنان ایرانی در فاجعه سقوط هواپیمای اوکراینی و همچنین شرایط بد معیشتی مردم در این اوضاع و احوال، از حضورش در جشنواره فیلم فجر اعلام انصراف و به همان مردم تکیه می‌کند. این نقطه انتخاب دلخواه یک فیلم‌ساز باتجربه در ۷۹سالگی است. او درست مثل قهرمانان فیلم‌هایش، ترجیح می‌دهد در این شرایط حساس موضعی به نفع مردم داشته باشد. آیا همین انتظار را از فیلم‌سازی دیگر مثل حاتمی‌کیا در جایگاه قرص و محکم نزد مسئولان نباید داشت که از جشنواره انصراف دهد؟ او که بلد بود قهرمانان قابل باوری در «مهاجر» و «دیده‌بان» خلق کند و سیر تاریخی- اجتماعی بعدی این قهرمانان گمنامش را در دوره‌ای دیگر در «آژانس شیشه‌ای»، «موج مرده» و «بادیگارد» به نمایش گذاشت، او که با «آژانس شیشه‌ای» و «ارتفاع پست» نشان داده دغدغه عدالت اجتماعی دارد، چرا در این شرایط سکوت می‌کند و نسبت به این وضعیت معترض نمی‌شود؟؟




احمد میراحسان خطاب به ابراهیم حاتمی‌کیا⇐با خطاي بزرگت در “به وقت شام” و پنهان كردن ريشه جنايت و موجوديت داعش، موافق نيستم ولی عزاداری را کنار بگذار و فیلم “سردار” را بساز!

سینماروزان: شهادت سردار قاسم سلیمانی را به تازگی پشت سر گذاشتیم و برخی از سینماگران هم معتقدند باید چند سالی از شهادت سردار بگذرد و پژوهش‌های مرتبط با ایشان به تکامل برسد تا بشود فیلمی جامع درباره سردار ساخت.

احمد میراحسان جزو آن دسته است که صبر نمی‌شناسد و از همین روست که با نگارش یادداشتی
در “اعتماد” از ابراهیم حاتمی‌کیا خواسته هرچه زودتر کار تولید فیلم سردار را شروع کند.

متن یادداشت احمد میراحسان را بخوانید:

برادر عزيز، ابراهيم حاتمي‌كيا. سلام خدا را برايت مي‌خواهم. اما بعد…

خلاصه نامه‌ام به تو، اين است كه اداي دينت ب ه پروردگارت و نه به حاج قاسم، ساختن بي‌درنگ يك فيلم سينمايي در عصر پرده‌پوشي و دوران شرك است؛ فيلمي كه نمايشگر چهره يك بنده ناب باشد؛ نمايشگر چهره يك موحد خالص، يكي از صديقين، يكي از شاهدين، يكي از شهدا، يكي از حواريون مسيح نه در بيست و يك قرن پيش بلكه در ميان ما و حتي فراتر از آن، فيلمي درباره حضور عيني كسي از كسان و ياران منجي موعود ما و يكي از رجعت‌كنندگان به عصر نبوي و عدل جهاني وليعصر كه بدون انتظار ظهورش چه ياوه مي‌نمايد زيستن در اين دنياي سراسر ظلمات و رنج و ملال و دروغ و جهل و تفرعن و درندگي دنياي ما. دنيايي است كه در آن شيطان بزرگ با همراهي مرتجعان سرمايه‌داري‌اش و با رييس‌جمهوري كه جرثومه زشتي‌ها و حرص و خشونت و بي‌آزرمي و درندگي است و هزاربار بدتر از بهايم وحشي قدرت‌نمايي و زندگي را به كام بندگان صالح خدا تلخ مي‌كند. در اين دنيا اگر معصومان و حضور مطمئن‌شان و نشانه‌هاي عيني پيروان پاك‌شان نبود، چگونه چشم‌هاي ما خدا را مي‌ديد؟ كساني كه لحظه به لحظه حيات و ممات‌شان، گواه كنش بي‌خلل الهي و نشان حساب و كتاب دقيق رفيق اعلي است. نشان آن كه هستي ذره به ذره مملو از اوست و هيچ‌چيز نيست كه خالي از او باشد. ابراهيم عزيز، فيلمت درباره حاج قاسم اگر چنين باشد، كدام اثرت تاكنون عابدانه‌تر از آن خواهد بود؟ ترديدهاي نفساني را دور بريز و خود را رها كن در به تصوير كشيدن بندگي تا متوجه خشنودي خدا شوي. نگو عزاداري، بگو عزم كاري داري كارستان. از خود شهيد درس بياموز. يكي از معاونان آقاي ظريف خاطره‌اي دارد از حاج قاسم كه به دردت مي‌خورد: روزي گرهي در كار وزارت خارجه بود كه تنها به دست حاج قاسم گشوده مي‌شد. با او تماس گرفتند اما او با گريه‌هايي نهان نشدني‌اش پاسخ تلفن را داد. به حاج قاسم گفتند ظاهرا حال‌تان مساعد نيست، بعدا تماس مي‌گيريم. حاج قاسم گفت كارتان را بگوييد، گفتند و پذيرفت و اطلاع داد مي‌سپرد سريع كارتان را راه بيندازند. گوشي را كه گذاشت طولي نكشيد كه با وزارت خارجه تماس گرفتند و گفتند كارتان انجام شد. آقاي معاون پرسيد حاج قاسم چرا مي‌گريست؟ گفتند مگر نمي‌دانيد يار ديرينش احمد شهيد شد؟ خبر شهادت شهيد كاظمي به او رسيده بود… يعني تو هم اگر در درياي اندوه و اشك غوطه‌ور باشي بايد كه به تكليفت بدون هيچ سستي عمل كني. اگر امروز به آن لبيك نگويي فردا نمي‌گويم بي‌فايده، اما كم‌فايده است.

ما ديده‌ايم اگر به وقت پاسخ ندهيم چه حسناتي را از دست مي‌دهيم. امروز جهان مي‌خواهد دريابد اين سليماني كه بود و چه چيز محبتش را چنين در قلوب پاك مردم كشورها تبديل به آتشفشان كرد. تو بايد رها از جداره جعلي حذف عالم غيب، در اثرت دريچه‌اي به باطن رخداد بگشايي. لحظه به لحظه حيات طيبه حاج قاسم مشحون از راز عبوديت در موجوديت ظاهري انسان است. براي انجام اين امر واجب، دارايي ملت، تو هستي. اينجا فرمانده و كارگردان تويي. اين حرف را نمي‌زنم كه خدا نكرده خودبينت كنم. من جاهايي با روايت و نگاه و ساختار آثارت موافق نيستم، از گرايش‌هاي ليبرال‌مآبانه، از خطاي بزرگت در به وقت شام و پنهان كردن ريشه جنايت و موجوديت داعش يعني امريكا پشت ريش قرمز چچني و با آن شخصيت منفعل واداده غيرانقلابي كه معرفت ندارد موافق نيستم اما تو دارايي ملتي. تو جزو سرمايه‌هاي كشوري. حالا كه دارم نامه مي‌نويسم قصد مجيزگويي ندارم. نيازي هم به مجيزگويي ندارم ان‌شاءالله. از صميم دل گفته‌ام را بر زبان مي‌رانم و مي‌گويم فقط تو مي‌تواني فيلم حاج قاسم را بسازي. مسلما حاج قاسم مثل مربي‌اش حضرت عباس عليه‌السلام فقط علمدار نبود، بلكه او هم با بر زمين افتادن خود بدل به يك علم بركشيده تا ملكوت شد.

بگذار ضرورت‌ها و فوايد چشم‌پوشي‌ناپذير ثبت جامع سيماي حقيقي يك قهرمان الهي و فيلمي درباره شهيد سليماني را يكايك برايت برشمرم. فيلمي كه در اصل همان دفاع از مصداق تربيت اسلامي راستين و اسلام ناب محمدي (ص) و دفاع انقلابي از توحيد و عبوديت و پاكي و عدالت و صلح و جهاد در راه حق و خدمت به انسانيت و مقاومت و مبارزه است.

ابراهيم عزيز! شكي نيست تو هم واقفي كه در ژرفاي اين ماجرا و اشك‌ها و سوگ‌ها و جوشش شكوهمند، ما نيازمند شناخت درست علت جلال و جمال حاج قاسم و عمل به آگاهي و درس‌هاي حيات طيبه او و زدودن علل بيماري‌ها و ويراني‌هاي دروني و بيروني و فردي و اجتماعي خود هستيم و از جمله نيروهاي ياري‌دهنده، همين نمايش نوع زيست و عمل حاج قاسم و نمايش علم افراشته اوست و شرح آنكه چرا او نكشتني است. سينما نيروي عظيمي در زنده نگه داشتن تصوير راه و حقيقت او دارد. مستند و داستاني و هر گونه فيلمي، تنها مي‌تواند اندكي از او را به نمايش بگذارد اما همان اندك باور كن كه جهان را تكان خواهد داد. و جز تو – به ياري خدا – چه كسي مي‌تواند نور عبوديت و لطافت عظمت جلال و جمال او را در جزييات ساده زندگي پيش چشم جهان به تماشا بگذارد و ما را دل گرم نگه دارد؟ ذكر او ياد خدا است.

اين فيلم مي‌تواند آينه شكوه عبدي خالص باشد كه خلوص محبت الهي سبب شده در قلب‌هاي ميليون‌ها انسان جاگيرد و بايد آينه حقيقت نظم وحشي جهاني و وحشيگري امريكا باشد. البته بي‌ترديد آينه او بودن كار ساده‌اي نيست. حتي براي عالمان و فرماندهان شجاع و مومنان خالص هم دشوار است اما ضروري است به تو ترديد‌ها را رها كني و فقط بخواهي بي‌مداخله ميل خودت، او را نمايش دهي. تو آينه به دست داري، توانايي‌هايي براي بازتاب شخصيت او داري از اينها مهم‌تر تو همان كسي هستي كه سر بر شانه او نهاده‌اي، پس وفادار باش و بار سنگين آينگي را بر دوش بكش. بي‌ملاحظه كسان و ناكسان. امروز هيچ‌كس به اندازه تو صلاحيت حمل اين امانت را ندارد. فيلم تو درباره حاج قاسم داستان‌هاي سرشار از كشمكش‌ها و هيجان‌ها و قهرماني‌هاي بي‌نظير را مي‌تواند روايت كند. هر جاي زندگي او دست بگذاري از جذاب‌ترين فيلم‌هاي دنيا پر كشش‌تر است. با جزيياتي دراماتيك. اما ظلم است اگر كه بنده نابش را در حد يك قهرمان سينماي افسانه‌سراي هاليوود، پايين بياوريم. آنچه مهم است باطن ماجراي فردي و اجتماعي اوست، سراپا عشق و بندگي و يقين و خلوص. در جهاني كافرانه و دروغ‌وار و بي‌رحم اين آميزه شجاعت و مقاومت و پاكي و مهر در متن توحيد و عشق به معبود يگانه، حرف بزرگي در دل دارد. اين تصوير بايد ثبت شود. حاتمي‌كياي عزيز! خدا وقتي مي‌خواهد كسي را بالا ببرد براي او فرصت خدمت‌هاي بزرگ و مخلصانه فراهم مي‌كند، خدا بخواهد اين فيلم يكي از آن فرصت‌ها براي توست. اين اثر آميزه‌اي از رويداد‌هاي معرفت‌بخش مي‌تواند باشد، پاره‌كننده نقاب قدرت به غايت ارتجاعي وحشي و سلطه‌جو و متكبر غرب و به ويژه امريكا و جذابيت داستاني واقعگرا… داستاني كه مي‌تواند جنايات شيطاني ديو جهانخوار را رازگشايي كند، در سوريه، فلسطين، افغانستان، عراق، لبنان، يمن، پاكستان، بحرين و… اين فيلم با دروغ دنائت‌آميزي كه اذناب مزدور شيطان تكرار مي‌كنند مي‌تواند مقابله كند. اين فيلم نشان خواهد داد كه او برابر قاتلان مردم و درندگان مزدورشان براي صلح و نابودي قاتلان متجاوز جهاني به سود حق آزادي مردم و ملت‌ها ايستادگي كرد و آنان را شكست داد و نخ تسبيح جنايت امريكا نفتخوار و گاوهاي شيرده او را فاش كرد و گسست.

آقاي حاتمي‌كيا از همين حالا به تدارك اين فيلم اقدام كنيد، با بهترين فيلمنامه‌نويسان وفادار به نگاه الهي.

ابراهيم عزيز، بركات ساختن بي‌درنگ اما باحوصله و سرشار از زيبايي و تفكر و جذابيت بي‌حساب است. امروز اين كاري است كه زيبايي روح جهاد جهاني ايران را براي خشنودي حق، برابر نظام سلطه و كفر گرد مي‌آورد و به تماشا مي‌نهد. اين پا و آن پا نكن و از اينكه شهروندي از تو آن را مطالبه كرده، آزرده مشو كه اين آزردگي از شيطان و نفس سوء است. به نداي خدا در دلت گوش كن و با اين فيلم از قاتلان حاج قاسم انتقام بگير.

عزيز حاتمي‌كيا!

حالا مي‌خواهم آخرين كلامم را با تو در ميان بگذارم. اميدوارم خود را معصوم نداني. اميدوارم اخلاق متكبر بوروكرات‌هاي نشسته در قدرت تو را دچار احساسات منفور مديران گسسته از مردم نكرده باشد كه به عنوان نوكر مردم جامه خدمت و داعيه رضاي خدا پوشيدند اما زندگي روزمره آنان نه در ميدان رنج‌هاي خلق‌الله و تماس روزمره با آنان بلكه در كاخ‌هاي‌شان رقم مي‌‌خورد و هيچ حس واقعي جز تفاخر و البته سخنراني‌هاي بي‌روح و بي‌باور در چنته ندارند و نه مردم آنها را باور دارند نه آنان مردم را. همه فكر و ذكر و دانش و نگاه و خواست‌شان بردگي تمدن طاغوتي مدرن است، نه معرفت راه كلام‌الله صامت و ناطق و عقل الهي و مسير ظهور عدل جهاني و آغاز تاريخ آدميت و رهايي از آدمخواري و جهانخواري و توحشي به نام سرمايه‌سالاري بين‌المللي و عقل خود بنياد مدرن و پشت‌كرده به پروردگار عقل.




حاتمی‌کیا با همراهی سازمان ارزشی، پروژه تازه‌اش را وارد پیش تولید کرد

سینماروزان: ابراهیم حاتمی کیا فیلمبرداری فیلم جدیدش را همزمان با نیمه بهار سال آینده آغاز می‌کند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «پانا» ابراهیم حاتمی کیا کارگردان شناخته شده سینمای ایران، پیش تولید فیلم جدیدش را در سکوت خبری آغاز کرده است و قصد دارد فیلمبرداری این فیلم را همزمان با نیمه بهار سال آینده آغاز کند.

تاکنون خبری از موضوع و سرمایه گذار فیلم جدید این کارگردان به طور رسمی اعلام نشده است و حاتمی‌کیا سعی دارد بدون حاشیه ساخت فیلم جدیدش را دنبال کند.

گفته می‌شود سرمایه گذار و تهیه کننده فیلم حاتمی کیا مانند فیلم‌های اخیر او سازمان اوج خواهد بود، البته احتمال دارد وی با فردی غیر از محمد خزاعی برای تهیه کنندگی تازه‌ترین اثرش انتخابکند.




حاتمی کیا در افتتاحیه جشنواره مقاومت: من نماینده تمام اهالی سینما و حتی بهرام بیضایی هستم!!↔یک روزنامه نگار: آقای حاتمی کیا! وقتی بیضایی حتی در رونمایی تنها همکاری مشترکش با شما در جشنواره حاضر نشد چطور خود را نماینده ایشان می دانید؟؟/آیا حرف زدن از بیضایی پلتیکی است تا حمایتهای هنگفت ارگانی از فیلمهایتان در روزگار ریاضت اقتصادی بدنه سینما را فراموش کنیم؟؟

سینماروزان: ابراهیم حاتمی کیا که عمدتا سعی میکند حضورش در محافل سینمایی را با اظهاراتی خاص تحت الشعاع قرار دهد، در افتتاحیه جشنواره مقاومت هم کوشید با حرف زدن از بهرام بیضایی جلب توجه کند.

مسعود احمدی روزنامه نگار سینما با اشاره به این ماجرا در “سینمامخاطب” نوشت:

آقای حاتمی کیا! شما نماینده مهاجرانید یا سازمانهای ارزشی پولدار؟؟

حاتمی کیا در مراسم تقدیر از خویش در افتتاحیه جشنواره مقاومت گفت: من نماینده تمامی اهالی سینما و حتی بهرام بیضایی(!) هستم و جایزه اخیر را به نمایندگی از ایشان گرفتم!!

آقای حاتمی کیا! چرا زمانی که بیضایی در وطن بود نمایندگی ایشان را برعهده نگرفتید و با ارتباطاتی که دارید شرایط صدور مجوز یا تأمین سرمایه تولید یکی از ده ها فیلمنامه شاخص ایشان را فراهم نکردید؟؟

البته یادمان نمیرود که بیضایی در رونمایی تنها همکاری مشترکش با حاتمی کیا یعنی”برج مینو” حتی در جشنواره فجر هم حاضر نشده بود ولی حالا حاتمی کیا در افتتاحیه جشنواره مقاومت خودش را نماینده بیضایی دانسته است! وقتی بیضایی حتی در رونمایی تنها همکاری مشترکش با شما  در جشنواره حاضر نشد چطور خود را نماینده ایشان می دانید؟

آیا حاتمی کیا از سازمانهای ارزشی بریده است و بار دیگر قصد دارد به اردوگاه دگراندیشان پناه آورد؟؟ یا آن که میخواهد با حرفهای تازه حمایتهای میلیاردی اخیر ارگانهای ارزشی از خودش در اوج بیکاری بدنه سینما را کاور کند؟؟؟
آیا حرف زدن از بیضایی پلتیکی است تا حمایتهای هنگفت ارگانی از فیلمهایتان در روزگار ریاضت اقتصادی بدنه سینما را فراموش کنیم؟؟




واکنش محمد خزاعی به توجیهات فرهاد توحیدی در چرایی انتخاب «بدون تاریخ…» برای اسکار؟⇐از کجا می‌دانید که «به وقت شام» نمی‌توانست فرصت اکران در آمریکا را داشته باشد؟/متأسفم که نگاه حاكم بر انتخاب نماينده ايراني اسكار همان نگاه ۳۰سال پيش است!!/همان طور که فیلم را در عراق و سوریه اکران کردیم، به زودي اكران فيلم «به وقت شام» در ژاپن و كره جنوبي آغاز خواهد شد/ تا انديشه نو به حوزه مديريت وارد نشود و دايره بسته مديران تغيير پيدا نكند، همچنان فیلمهای سیاه‌نمایانه صادر خواهد شد

سینماروزان: انتخاب فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» برای معرفی به اسکار نه فقط بخاطر حضور یک مجری تلویزیون درگیر در پرونده تخلفات موسسه‌ای مالی-اعتباری به عنوان سرمایه گزار و تهیه کننده آن بلکه به خاطر ضعف مشهود دراماتیکی اثر و تأثیرپذیری بیش از حد از سینمای اصغر فرهادی مورد انتقاد قرار گرفته است.

برخی رسانه های اصولگرا هم بر این امر تأکید کرده اند که در اوضاع منطقه ای فعلی بهتر بود گزینه ای به اسکار معرفی میشد که متعلق به سینمای استراتژیک ایران می‌بود و نه محصولی که که نه در داستان پردازی و نه در ساختار، حرف تازه ای برای گفتن ندارد.

فرهاد توحیدی از جمله اعضای حاضر در هیأت انتخاب فیلم برای اسکار به تازگی در گفتگویی با «ایسنا» یکی از دلایل انتخاب «بدون تاریخ…» را اکران آن در آمریکا دانست و بیان داشت: فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» در تعداد زیادی از سینماهای آمریکا اکران شده و از نظر اعضای کمیته انتخاب شانس بیشتری برای رقابت شانه به شانه با دیگر فیلم‌های بخش خارجی اسکار دارد!!

این مسأله با واکنش محمد خزاعی تهیه کننده فیلم استراتژیک «به وقت شام» مواجه شده است که در گفتگو با محمدصادق عابدینی در روزنامه «جوان» به صراحت در پاسخ به توجیهات توحیدی بگوید از کجا میداند که «به وقت شام» نمیتوانسته در آمریکا اکران شود.

 رهبر معظم انقلاب در مراسم «شب خاطره دفاع مقدس» كه به مناسبت سالروز شكست حصر آبادان برگزار شد، از اكران نشدن فيلم «به وقت شام» در كشورهاي آسيايي و اروپايي انتقاد كردند. ايشان به طور مشخص فرمودند: «در ادبيات، سينما، تئاتر، روزنامه نگاري و فضاي مجازي، بسياري كارها را بايد انجام دهيم. همين فيلم اخير آقاي حاتمي كيا هرجا پخش شد مورد استقبال قرار گرفت. چرا در اروپا و آسيا پخش نشود؟» به نظر مي‌رسد كه اشاره ايشان به فيلم «به وقت شام» صرفاً يك نمونه براي فعال نبودن سينماي ايران در اكران خارجي فيلم‌هاي تراز انقلاب اسلامي است، نظرتان در اين باره چيست؟
صحبت‌هاي رهبري انقلاب در مراسم «شب خاطره» پيرامون نكات كلي به فيلم‌هاي دفاع مقدس و انقلاب اسلامي است كه مي‌توانند مفاهيم و دستاوردهاي انقلاب اسلامي را در خارج از كشور بيان كنند، اما سال‌هاي سال است كه مورد توجه قرار نگرفته‌اند.
 چرا تا امروز اكران موفقي براي اين گونه فيلم‌ها نداشته ايم؟
به نظرم اين موضوع به دو نكته باز مي‌گردد؛ ابتدا سياست‌هاي كمپاني‌هاي پخش كننده فيلم و دوم جشنواره‌هاي خارجي فيلم كه به خاطر مسائل ايدئولوژيك، تمايلي ندارند آثار سينماي مقاومت و انقلاب اسلامي را مطرح كنند. در حالي كه مي‌بينيم هنوز هم فيلم هايي كه درباره جنگ جهاني دوم ساخته مي‌شود، مورد توجه قرار مي‌گيرند. حضور يك فيلم در فستيوال‌هاي جهاني باعث مي‌شود زمينه براي ديده شدن آن در اكران‌هاي بين‌المللي هم فراهم شود.
به سياست كمپاني‌هاي پخش فيلم اشاره كرديد، چرا نتوانسته ايم در کشورمان به سمت ايجاد ساز و كار پخش بين‌المللي فيلم برويم؟
ما نگاه جدي به عرضه بين‌المللي آثار سينماي انقلاب نداشته ايم و خودمان بايد نهضتي را به راه بیندازيم و اين مسئله را به عنوان يك مطالبه از وزارت ارشاد و نهاد‌هاي مرتبط با سينما درخواست كنيم.
به عنوان يك سينماگر، چقدر به اينكه «به وقت شام» مي‌توانست نماينده خوبي براي ما در اين مراسم سينمايي باشد، اعتقاد داشتيد؟
به طور جد معتقدم فيلم «به وقت شام» يكي از استانداردترين فيلم هايي است كه طي چند سال اخير در سينماي ايران ساخته شده است اما علت انتخاب نشدن اين فيلم به نگاه سليقه‌اي‌باز مي‌گردد كه در جشنواره فيلم فجر نيز وجود دارد. اين نگاه سليقه‌اي است كه ملاك انتخاب آثار قرار مي‌گيرد نه كيفيت فيلم ساخته شده. نگاه حاكم بر انتخاب نماينده ايراني براي اسكار همان نگاه 30سال پيش است و در طول اين سال‌ها هيچ تغييري نكرده است. ما نيازمند نگاه جديد شكل انتخاب آثار هستيم. تا اين نگاه تغيير پيدا نكند روش انتخاب فيلم به همان سبك ادامه خواهد داشت.
به نظر رسانه هايي كه «به وقت شام» را به عنوان گزينه مناسب معرفي كردند، اين فيلم مي‌توانست حرف جمهوري اسلامي را در يك رخداد مهم سينمايي بيان كند، اين موضوع اما به طور كل در نظر هيئت انتخاب ناديده گرفته شد.
البته من اعتقاد ندارم كه اسكار جايزه خيلي مهمي است. مهم آن است كه بتوان با استفاده از آن پيام جمهوري اسلامي را بيان كرد. به هر حال هيئت انتخاب فيلم براي اسكار از فيلمسازان خوب كشورمان تشكيل شده، اما همان طور كه اشاره كردم بايد نگاه‌ها تغيير پيدا كند. شنیديم كه يكي از اعضاي هيئت انتخاب گفته كه بايد فيلمي را براي اسكار انتخاب كنيم كه بتواند در امريكا اكران داشته باشد. اولاً چه كسي گفته كه آن فيلم انتخابي مي‌تواند در امريكا اكران داشته باشد؟ در ثاني از كجا مي‌دانند كه «به وقت شام» نمي‌توانسته در آن كشور اكران داشته باشد؟
شايد فكر مي‌كردند كه اين فيلم با سياست‌هاي فرهنگي و سياسي امريكا همخواني ندارد!
بايد بين نظر مردم امريكا و نظر سياستمداران آن كشور كه نگاهي كاملاً سياسي است تفاوت قائل بود. همان طور كه تجربه اكران فيلم‌هاي ايراني در امريكاي جنوبي نشان داده سياست‌هاي اشتباه فرهنگي ما باعث شده بوده كه نتوانيم با مردم آن كشورها رابطه داشته باشيم، اتفاقاً آنها تشنه ديدن فيلم‌هاي ايراني بودند. درباره امريكا هم چنين موضوعي ممكن است تكرار شود. ما سال‌هاست مرعوب سياست‌هاي غلط فرهنگي شده‌ايم؛ سياستي كه در فضاي جشنواره‌هاي فيلم حاكم است و فكر مي‌كنند سينماي مقاومت نمي‌تواند اكران موفقي داشته باشد. در حالي كه به زودي اكران فيلم «به وقت شام» در ژاپن و كره جنوبي آغاز مي‌شود و پيش از اين نيز اكران‌هاي مردمي در عراق و سوريه نشان داده حتي در صورت همكاري نكردن كمپاني‌هاي بزرگ پخش فيلم، مي‌توان با اكران‌هاي نقطه‌اي با مردم ساير كشورها ارتباط برقرار كرد؛ كاري كه با اكران‌هاي مردمي فيلم‌هاي جشنواره فيلم مقاومت آغاز كرديم و تجربه موفقي بود. هر کجا که برای سینمای ما موفقیتی پیش بیاید افتخار آن برای جمهوری اسلامی است و برای اکران بین‌المللی فیلم «به‌وقت‌شام» باید سازمان اوج به عنوان صاحب فیلم پیشگام شود.
فارغ از اينكه فيلم‌هاي مقاومت مي‌توانند در جشنواره‌هاي خارجي جايزه بگيرند، مي‌شود گفت كه اكران آنها باعث انتشار ديدگاه‌هاي فرهنگي جمهوري اسلامي شود؟
متأسفانه خيلي وقت است كه مديريت فكري در سينماي ايران به سمت انديشه‌هاي پيش انقلاب در حركت است و در آن نگاه انقلابي و انديشه‌هاي انقلاب ديده نمي‌شود. وقتي فيلمي قرار است براي جشنواره خارجي انتخاب شود، صرفاً به احتمال جايزه گرفتن آن فيلم توجه مي‌كنند. شاهد آن هستيم برخي از فيلم‌ها كه نه سر و شكل خوبي دارند، به خاطر اينكه جنجال‌هاي دروغيني كه مثلاً يك فيلمساز در حصر قرار دارد، به آن جايزه مي‌دهند.
در شرايطي هستيم كه فيلم هايي كه حرف انقلاب را مي‌زنند راهي به خارج از مرزها ندارند و فيلم هايي كه سياه‌نمايي و تلخی تزریق مي‌كنند با استقبال فستيوال‌ها روبه‌رو مي‌شوند، براي خروج از اين وضع چه پيشنهادي داريد؟
بايد به تغيير انديشه‌ها فكر كرد. تا انديشه نو به حوزه مديريت فرهنگي وارد نشود و دايره بسته مديران تغيير پيدا نكند، نمي‌توان به تغيير اين شرايط اميد داشت و نوسانات سينما در همين حد كه مي‌بينيد خواهد بود.



توضیحات سازمان ارزشی متمول در چرایی واسپاری  پروژه‌ای جنگی به فیلمسازی که فقط یک فیلم سینمایی اکران نشده را در کارنامه دارد!/پیشتر قاسم سلیمانی پیشنهاد ساخت این پروژه را به حاتمی‌کیا داده بود!!

سینماروزان: سازمان هنری-رسانه ای اوج کارگردانی تازه ترین پروژه اش با عنوان “بیست و سه نفر” که یک پروژه جنگی است را به فیلمسازی سپرده با حداقل رزومه در گونه جنگ!

مهدی جعفری که بناست این فیلم را بسازد هرچند یک مستند با نام “بیست و سه نفر و آن یک نفر” را ساخته اما فقط یک فیلم بلند سینمایی با نام “ایستگاه اتمسفر” را در کارنامه دارد!!!

“ایستگاه اتمسفر” که مشخص نیست حمایت ارگانهای شهری را در تولید داشته یا نه نیز دو سال بعد از تولید هنوز فرصتی برای اکران نیافته که براساس اقبال مخاطبان بتوان درباره سطح کارگردانش نظر داد.

سازمان اوج اما بی توجه به پشت اکران ماندن فیلم سینمایی اول و آخر جعفری کارگردانی “بیست و سه نفر” را بهش سپرده. این واسپاری را بگذارید کنار اظهارات احمد یوسف‌زاده، نویسنده کتاب «آن بیست و سه نفر» که گفته بود سردار سلیمانی پیشنهاد ساخت فیلمی از روی این کتاب را به ابراهیم حاتمی کیا داده است تا اهمیت انتخاب کارگردانی ششدانگ برایش بیشتر تفهیم شود.

روابط عمومی اوج در توجیه واسپاری پروژه به جعفری به “کیهان” گفت: مهدی جعفری قبلا فیلم مستندی هم با عنوان «بیست و سه نفر و آن یک نفر» ساخته بود و این فیلم مستند و پژوهش‌های صورت گرفته درباره موضوع، باعث شد ما به فکر ساخت یک فیلم سینمایی درباره آن افتادیم!




۵ فراز در باب شوي ۴پايان کوروش⇐از شباهت با ماجراي مصافحه تتلو و کانديداي شکست‌خورده انتخابات تا عيان کردن کمبود شديد نيروهاي انديشمند در ارگانهاي متمول!/از عذر بدتر از گناه حاتمي‌کيا تا افاضات ۳ارگاني که بدترين زمان را براي پاچه‌خواري انتخاب کرد/از خاموشي گزيدن مطلق رييس سازمان ارزشي تا پسرخاله‌اي که جرأت پرسش از پسرخاله را ندارد

سينماروزان/مهدي فلاح‌صابر:

اول. ورود تيپهاي داعشي با اسب به پرديس کوروش به بهانه اکران مردمي «به وقت شام» و مزاحمت براي کساني که در اين مکان به هر دليلي به جز تماشاي فيلم و سينما رفتن حضور داشتند بيش از پيش کمبود نيروهاي انديشمند در هسته‌هاي اجرايي ارگانهاي متمول را عيان کرد. وقتي به جاي جذب استعدادهاي امتحان پس‌داده، فضا به سمت جذب مجيزگويان کوتوله پيش مي‌رود کمترين خروجيش شوي چهارپايان کوروش است.

دوم. حاتمي کيا در واکنش به شوي چهارپايان در پرديس کوروش به خوبي معناي «عذر بدتر از گناه» را براي مخاطبان تشريح کرد.
ايشان از بي‌خبري خود نسبت به ماجراي مناقشه‌برانگيز کوروش ميگويد و در عين حال تأکيد ميکند بر اطلاع داشتن از برنامه ريزي براي سلفي گرفتن بدمنهاي فيلم با مخاطبان در پرديس کوروش!
پرسش آنجاست که مگر ميشود حاتمي‌کيا که نقدي ساده در رسانه هاي مستقل در باب لزوم شفافيت مالي در پروژه هاي ارگاني را با دقت واکاوي ميکند تا در اختتاميه فجر آن را بهانه‌اي کند براي تاختن به زمين و زمان، خبر نداشته باشد از برنامه هاي جنبي فيلمش؟
حتي با فرض اطلاع حاتمي‌کيا از فقط و فقط برنامه ريزي براي سلفي گرفتن داعشيون با مخاطبان پرسشي مهمتر حادث ميشود و آن هم اينکه چرا فيلمي در نقد داعش براي حاشيه سازي بايد دست به دامن تيپ داعشي خود شود؟ و چرا مثلا بابک حميديان تيپ‌ مثبت کار با لباس خلباني در اکران مردمي حاضر نميشود تا مردم با قهرمانان فيلم سلفي بگيرند؛ نکند همذات پنداري مردم با بدمن هاي داعشي بيشتر است؟ نعوذ بالله البته!

و حتي همين تيپ منفي را چرا با شمايل داعشي مي‌آورند؟ نه در لباس شخصي خود بازيگر لبناني؟؟  که ملت  با جماعت داعشي سلفي بيندازند و به اين ترتيب داعشيون در شبکه هاي اجتماعي تکثير شوند؟؟ چرا امثال حميديان که بنا بوده قهرمان مبارزه با داعش باشد نمي‌آيد با مردم عکس بيندازد؟ راستي دليل غيبت او چيست؟؟

سوم. در ميان واکنشهاي بعد از شوي چهارپايان، خنده‌دارتر از همه ابتدا واکنش يک چهره ظاهرالصلاح معروف به 3ارگاني بود و ديگري واکنش پسرخاله رييس سازمان ارزشي مولد فيلم؛ 3ارگاني که مدام به مانند همين تيپهاي داعش به محاسنش حنا مي‌بندد بلکه طفل بودنش کاور شود، آمده وسط و به تبليغاتچيان فيلم حاتمي‌کيا گفته از حاتمي‌کيا عذر بخواهند! بي آن که يادش باشد خودش نيز از تبار همانهاست با اين تفاوت که به جاي شوي چهارپايان، جملات مجعول تبليغاتي نظير پرمخاطب‌ترين فيلم جشنواره را آويزان فيلمش ميکند و دست به دامن ناصر ملک مطيعي ميشود تا دو ريال بيشتر بفروشد!  3ارگاني! حتي اگر قصد پاچه خواري حاتمي‌کيا را داري روشهاي بهتري برگزين.

پسرخاله هم که گويا پررنگ شدن نقشش در «پايتخت5» و ارتقاي مقامش از رحمت خروس باز به رحمت شاسي د ريکي از محصولات سازمان ارزشي خيلي به زبانش مزه داده  به برگزارکنندگان شوي چهارپايان خرده گرفته بدون آن که جرأت کند پسرخاله‌اش را که همه کاره اين سازمان است مخاطب قرار دهد.

چهارم. حاتمي‌کيا تنها چهره مرتبط با «به وقت شام» بود که به خاطر شوي چهارپايان از مخاطبان عذرخواهي کرد در صورتي که تدارک اين شو با تبليغاتچيان سازمان ارزشي حامي توليد بود!
چرا به جاي حاتمي‌کيا رييس سازمان ارزشي از مخاطبان عذرخواهي نميکند؟ ايشان که در زمان معاونت فرهنگي شهري همو که اکنون پشت ميله هاي زندان است به يکباره تا مديريت يک فرهنگسرا پيش رفت و اين تنها سابقه مديريت فرهنگي وي تا پيش از اين بود چرا در اين غائله صدايي ازش درنمي‌آيد؟

پنجم. چهارپايان را همانهايي به پرديس کوروش بردند که پيشتر تتلو را ابتدا روي ناو و بعد به مصافحه يک کانديداي انتخاباتي96 بردند! از تيزرسازي روي ناو چه طرفي بسته شد؟ بر سر کانديداي مصافحه‌گر با تتلو چه آمد؟ چرا درس نميگيريد از اين همه غلطهاي فاحش؟




پیشنهادی به روسای یک سازمان ارزشی متمول⇐بعد از برگزاری اکران مردمی با حضور چهارپایان، به سراغ «جهاد نکاح» بروید شاید یک‌دهم «گنج قارون» مشتری یافتید!+فیلم

سینماروزان: حضور بازیگر داعشی «به وقت شام» با اسب در اکران مردمی فیلم در پردیس کوروش فارغ از آن که کپی برداری از خلاقیت مجری مراسم اسکاری بود که در آن وسترن دگرباشانه «کوهستان بروکبک» جایزه‌باران شد این نکته را هویدا ساخت که دست اندرکاران ارگان ارزشی تولیدکننده فیلم دست به هر ترفندی میزنند برای اندکی فروش بیشتر به جای آن که جوابی دهند به مخاطبانی که شفاف سازی دخل و خرج چنین فیلم هایی را مطالبه می کنند!

البته می توان پیشنهاد داد به جای خشونت اسب سواران داعش در پردیس کوروش جهاد نکاح آنها را در سالنهای انتظار و سرسراهای نمایش دهنده این فیلم به نمایش بگذارند تا نه تنها سانسهای آخر هفته رزرو شود بلکه در روزهای وسط هفته هم مخاطبان بشتابند برای تماشای فیلم تا در کمترین زمان شاید بتوانند به یک دهم مخاطب «گنج قارون» برسند!

برای تماشای فیلم حضور داعشی در پردیس کوروش اینجا را ببینید.




کارگردان قسمتهای دوم و سوم «ربوده شده» مدعی شد⇐«ژان لوک گدار» نسخه فرانسوی حاتمی‌کیاست؛ برای اینها همواره یک صندلی رزرو می‌کنند بدون توجه به کیفیت آثارشان!!/ادعایی که اینها دارند امثال اسکورسیزی هم ندارند/اگر خواستید یک موزه سینما تأسیس کنید از اینها استفاده کنید/سینمای آلن دلون سینمای واقعیست اما گدار مدام او را مسخره می‌کرد!!/فیلمهای «عبداللطیف کشیش»-که برای فیلمی دگرباشانه برنده نخل طلا شده-همه از دم چرت و پرت است!!

سینماروزان: هرچند مدیران سینمایی ایران و به ویژه مدیر معزول سینما عشق و علاقه وصف ناشدنی به سینمای شبه‌روشنفکرانه فرانسه و کندی و سکون آن داشتند و حتی با صرف کلی هزینه یک گروه سینمایی کم مخاطب را هم راه اندازی کردند که دورهمی کپی برداران آن نوع سینما را تدارک ببینند اما اغلب کارگردانان جوان فرانسوی چنان که باید به این نوع سینما روی خوش نشان نمیدهند.

الیویر مگاتون کارگردان فرانسوی تباری که برای رهایی از آلودگی به جریان شبه روشنفکرانه فرانسوی، جذب صنعت فیلمسازی هالیوود شده و دنباله آثاری نظیر «تیکن» و «ترانسپورتر» را ساخت در گفتگویی با «تسنیم» انتقادات تندی را روانه جریان فیلمسازی شبه روشنفکرانه فرانسوی کرده است.

مگاتون با اشاره به «عبداللطیف کشیش» کارگردان تونسی تبار مقیم فرانسه که برای فیلم دگرباشانه«آبی گرمترین رنگ است» برنده نخل طلای کن2013 شد بیان داشت: یک کارگردانی وجود دارد به نام آقای «کشیش» که از هر کسی غیر از من در فرانسه بپرسید می‌گوید فیلم‌های خیلی خوب داردو نخل طلا برده، چند تا سِزار برده است. همیشه در فستیوال‌های بزرگ شرکت می‌کند؛ ولی به نظر من فیلم‌هایش از دم همه چِرت و پِرت است و برای یک فیلمِ «Film d’Art» ـ فیلم‌های هنری و غیراَکشنی ـ در فیلم اولش 7 میلیون یورو و فیلم دومش 10 میلیون یورو و فیلم آخرش 15 میلیون یورو هزینه کرده است. برای Film d’Art فرانسوی 15 میلیون یعنی حقِ فیلم‌های دیگر را خوردی و مثال‌های فرانسوی‌اش هم وجود دارد. کسانی که پول‌های زیادی می‌خورند و در ادامه بازگشت و خروجی ندارند.

مگاتون ادامه داد: کشیش اکثراً کارهایش با الجزایر، تونس و مراکش است و فیلم «راز دانه» که سزار گرفت همه فکر می‌کردند فیلم فرانسوی است ولی بعداً زمانی که نامزد اسکار شد که از آن به عنوان کارگردان سومالیایی نام بردند!!!

الیویر مگاتون با نقد سینمای خسته کننده «ژان لوک گدار» اظهار داشت: گدار با این ایده آمد که ژانرهای دیگر را خراب کند تا ژانر خودش خوب شود. از استراتژی‌ استفاده کرد که در خیلی از موضوعاتِ غیرسینمایی هم این روزها استفاده می‌کنیم. به نظرم اصلاً مشکلِ اجتماع ما این داستان است که وقتی می‌خواهیم کارِ خودمان شناخته شود. شروع می‌کنیم و کارهای دیگر را می‌کوبیم. وقتی خودش وارد سینما شد، گفت کارگردان‌های دیگر نمی‌دانم دربارهٔ چه صحبت می‌کنند. این‌ها سینمای بورژوازی است. سینمای به دردنخور است و حالا امروز فیلم‌های گدار خودشان بورژواترین فیلم‌ها را می‌سازد.

مگاتون خاطرنشان ساخت: وقتی کسی به کن دعوت می‌شود معنی‌اش این نیست که فیلمش خوب است. برای ما فرانسوی‌ها مانند این است که یک کنفرانسی است و یک صندلی به نام آقای گدار رِزرو کردند و دلیل نمی‌شود که کیفیت فیلمش بالا باشد. آقای گدار نسخه فرانسویِ آقای حاتمی‌کیا است. کسی است که چون یک جایی پیدا کرده همیشه یک صندلی برای او رِزرو است و این به این معنی نیست که کیفیت فیلم‌های او خوب باشد.

این کارگردان فرانسوی با نقد تفرعنی که گریبان امثال گدار را گرفته گفت: نمی‌دانم گدار چند سال سن دارد؛ ولی مطمئنم بیشتر از 80 سال سن دارد یا ژان پیر موکی  80 و اندی سالش است. سن اینها اینقدر بالاست و همچنان فکر می‌کنند نظرات ناب و خوبی برای سینما دارند؛ در صورتی که من 50 و خرده‌ای سال بیشتر ندارم فکر نمی‌کنم نظرات ناب و جدیدی برای سینمای فرانسه داشته باشم. آیا ادعایی که الان این‌ها دارند کارگردان‌هایی مانند اسکورسیزی و دو سه نفر دیگر که اینقدر موفق بودند و الان سنشان بالا رفته است دارند؟ آدم‌هایی مانند گدار آدم‌هایی هستند که ذهنشان جای دیگری است. اگر بخواهید یک موزهٔ کارگردان‌ها تأسیس کنید از آنها استفاده کنید. من مشکلِ شخصی با آنها ندارم. اینها فقط خودشان را با سینمای امروز منطبق نکردند. این‌ها می‌توانستند در این سن به جای اینکه بنشینند نظر بدهند و مدعی باشند، کلاس برگزار کنند و تجربیات‌شان را انتقال بدهند و اگر امروز می‌بینیم فقط سینمای موج نو است که دارد در مدرسه‌های بزرگ فرانسوی  درس داده می‌شود، آدم‌هایی مانند اینها را مقصر می‌دانم که برای هنرشان یک حالت انحصاری به وجود آورده‌اند؛ در صورتی که می‌توانستند بیایند در مدرسه‌ها راجع به کارگردانان بزرگی مانند ملویل صحبت کنند به جای اینکه راجع به موج نو صحبت کنند.آنها باعث شدند چیزِ انحصاری به وجود بیاید و ذهنِ سینمای فرانسه را به سمت موجِ نو بسته نگه دارند.

مگاتون با اشاره به آثار مطرح آلن دلون و همکاریهایش با ژان پیر ملویل بیان داشت: وقتی فیلم‌های او{آلن دلون} را می‌بینید لحظه‌ای نیست که متعجب نشوید. سینمای واقعی است در صورتی که اگر با گدار صحبت کنید می‌گوید سینمای مسخره است و واقعاً مسخره است که اینها در جریان سینمای فرانسه بمانند. این همه کارگردانان جوان با ایده‌های زیبا حضور دارند؛ ولی همچنانی آدم‌هایی مانند او از سینما جدا نمی‌شوند و همچنان در آن مسیر انحصاری‌شان هستند.




واکنش محمد خزاعی به گزارش سینماروزان: به عنوان تهیه‌کننده «به وقت شام» هیچ بن تخفیفی ندادیم!!! ⇔پرسش: پس بن تخفیفهای ۱۲هزارتومانی این فیلم ارگانی را چه کسی توزیع کرده؟ سازمان ارزشی حامی تولید یا پخش‌کننده؟

سینماروزان: 4 روز قبل بود که تصاویری از بن‌های تخفیف توزیع شده برای تماشای فیلم «به وقت شام» منتشر شد؛ تصاویری که نشان میداد با یک سری بن‌های خاص امکان تماشای این فیلم ارگانی با تخفیف 12هزارتومانی وجود دارد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان هرچند انتظار می‌رفت سرمایه گزار تولید فیلم که سازمان هنری-رسانه ای اوج باشد درباره چند و چون توزیع این بن‌ها واکنشی نشان دهد اما هیچ واکنشی از سوی این سازمان صورت نگرفت ولی به جایش تهیه کننده حقیقی کار این مسأله را از سر باز کرده است.

محمد خزاعی تهیه‌کننده «به وقت شام» در واکنش به توزیع چنین بن‌هایی در شبکه خبر گفت: ما تا الان به عنوان تهیه کننده اثر هیچ بن تخفیفی ندادیم چون نیازی نیست وقتی فیلم خودش به خوبی می‌فروشد برایش بن تخفیف توزیع شود!!

اظهارات خزاعی پرسش اصلی بر سر منشأ توزیع این بن ها را پررنگتر میکند؛ بن های تخفیف 12هزارتومانی «به وقت شام» را چه کسی توزیع کرده؟ سازمان ارزشی حامی تولید یا پخش کننده فیلم؟ یا شاید هم…؟




چطوری «شورایعالی اکران»؟؟!!⇐کد تخفیف ۱۲هزارتومانی «به وقت شام» رسید!!!+عکس

سینماروزان: در همه این سالها و به هنگام اکران آثار ارگانی، با توزیع بلیتهای ارگانی یا ارائه تسهیلات نمایش با تخفیف برای این گونه آثار روبرو بوده‌ایم؛ روندی که علیرغم ایجاد رشد حبابی در آمار فروش اسباب ایجاد نوعی بی عدالتی در اکران را فراهم میکند.

در روزهای گذشته تصاویری از برگه های تخفیف ویژه تماشای «به وقت شام» در شبکه های اجتماعی منتشر شده است؛ در این برگه ها، کدهایی به مخاطبان ارائه شده که با وارد کردن آن در سامانه جامع بلیت فروشی آنلاین، امکان خرید بلیت «به وقت شام» با تخفیف ویژه فراهم میشود.

این برگه های تخفیف را چه کسی توزیع کرده؟ آیا مدیران سازمان هنری-رسانه ای اوج که بودجه تولید فیلم را داده‌اند اقدام به توزیع این برگه‌ها کرده اند؟؟

هدف از توزیع این برگه ها چیست؟ رکوردزنی در فروش؟

واقعیت آن است که علیرغم حجم بالای تبلیغات از بیلبورد تا تیزر، باز این کمدی «مصادره» با بازی رضا عطاران و محصول تهیه کننده «شهرزاد» است که نزیک یک میلیارد از «به وقت شام» پیش افتاده؛ در این شرایط ارائه تسهیلات ویژه هم نخواهد توانست عامل رکوردزنی باشد چون کف مخاطب به تماشای «مصادره» علاقه دارد.

پس چرا روندی در پیش گرفته می‌شود که نوعی بدبینی را به محصولات ارگانی موجب شود؟

تعارف که نداریم! همین حالا در اکران فقط «به وقت شام» است که بیلبوردهای عریض دارد و تبلیغات محیطی دیگر فیلمها به گرد «به وقت شام» هم نمیرسد. تازه فیلمی مانند «خرگیوش» را هم داریم که نه تنها حتی یک تبلیغ محیطی ندارد بلکه حتی پخش تیزرهایش ممنوع شده است!

پس چرا رفتارهایی را بروز می‌دهند که دلخوری صاحبان دیگر محصولات روی پرده بیشتر و بیشتر شود؟ و فعالان بخش خصوصی مدام حس کنند تنهای تنهای تنها رها شده اند در بیغوله اکران؟

از همه اینها گذشته چرا سالهاست چنین روندی را درباره برخی آثار ارگانی می بینیم و مقامات نظارتی ارشاد واکنشی جدی نسبت به آن نشان نمیدهند؟

شورای صنفی نمایش که مدتهاست نقش نظارتی خود را فراموش کرده. از شورایعالی اکران که معاون نظارت هم عضوش است انتظار میرود جدی تر از اینها در برابر این اتفاقات واکنش نشان دهد.

برگه تخفیف «به وقت شام»
برگه تخفیف «به وقت شام»
برگه تخفیف «به وقت شام»
برگه تخفیف «به وقت شام»