انتقادات یک جامعهشناس از نحوه مخابره تلویزیونی فینال باشگاههای آسیا⇐چرا دوربین این قدر محتاطانه و با ترس عمل کرد؟؟/چرا تماشاچیان را نشان ندادند؟/چرا در اغلب نماها، فقط صدای تماشاچیان را شنیدیم و آنها را ندیدیم؟/آیا واهمه از رفتن به دل تماشاچیان ناشی از حضور بانوان در استادیوم آزادی بود؟/چرا دوربین در پایان بازی فقط بازندهها را نشان داد؟/آیا ترس از نمایش شكست، نشانه یک ضعف مدیریتی نیست؟
سینماروزان: برگزاری فینال باشگاههای آسیا در تهران هرچند به شکست نماینده ایران و احساس غبن منتج از آن منجر شد ولی حداقل این مزیت را داشت که بار دیگر شماری اندک از بانوان هم که شده بتوانند در استادیوم آزادی حضور پیدا کنند و به تشویق تیم محبوب خود بپردازند.
با این حال آنها که بازی را نه در استادیوم که از طریق گیرنده های تلویزیونی میدیدند نه تنها اثری محسوس از حضور بانوان را در کل زمان پخش بازی مشاهده نکردند بلکه حجم نماهایی که به نشان دادن واکنش تماشاچیان ایرانی میپرداخت هم آن قدر اندک بود که انتقاد بسیاری از مخاطبان را موجب شد.
تقی آزاد ارمکی جامعه شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی برای «اعتماد» با نقد نگاه محتاطانه دوربین، ترس دوربین از نمایش تماشاچیان را زیر سوال برده است.
یادداشت این جامعه شناس را بخوانید:
بازي ديروز پرسپوليس و كاشيما، يك بازي ملي بود. واكنش جامعه ايراني به اين بازي به نظر من بسيار مهم است، زيرا در هر صورت جامعه ما الان در شرايط سختترين تحريمهايي به سر ميبرد كه در دهههاي اخير وجود داشته است. از اين حيث بازي بسيار خوب و فني و بدون هيچ حاشيه و كم و كاستي برگزار شد و از اين منظر قابل ستايش است.
حضور تماشاچيان در اين بازي نيز بسيار قابل توجه بود. واكنش تماشاچيان ارزشمند بود زيرا در تمام طول بازي، با بازيكنان همراهي كردند و از آنها به خوبي حمايت كردند. حتي در انتهاي بازي كه نتيجه مشخص شد، در ورزشگاه ماندند و تيمشان را تشويق كردند. به نظر من اين واكنش تماشاچيان نشاندهنده تقويت جامعه باز و زندگي مدرن است. از اين حيث حضور زنان در ميان تماشاچيان اتفاق مهم و قابل توجهي است، بهخصوص كه اين حضور هيچ حادثه و حاشيهاي نداشت. بر عكس حضور آنها عامل كنترلي و تنظيمكننده بازي بود؛ يعني مثلا اگر بازي ميخواست تند شود و حادثهاي ايجاد كند، حضور زنان مانع از اين واكنشها بود، زيرا زنان در چنين وضعيتهايي ميتوانند جو را معتدل كنند و با فضاسازي، توازن ايجاد كنند، به گونهاي كه همهچيز اخلاقي و منطقي پيش برود.
اما در مورد بازي معتقدم كه شكست پرسپوليس، شكست خوبي بود. يعني من اين شكست را پسنديدم، زيرا بازي پرسپوليس به خصوص در دقايق پاياني، بسيار هيجاني و خوب بود. در اين ميان آنچه قابل اعتناست، رابطه دوربين با بازي و تماشاچي بود. به نظر من دوربين در اين بازي خيلي محتاطانه و با ترس عمل كرد و تماشاچيان را نشان نميداد و بازي را نيز از دور دنبال ميكرد. از اين حيث دوربين در اين بازي نقش منفعلانهاي ايفا كرد و بازي خوبي را به نمايش نكشيد، زيرا برخي جاها را نميديد و رابطه تماشاچي با فوتبال را به تصوير نميكشيد. اين نشانگر ترس دوربين از تماشاچي بود. البته من نميدانم اين ترس به دليل حضور خانمها در ورزشگاه بود يا مسائل ديگر.
نكته ديگر اينكه به نظر ميرسيد همه ميترسيدند از اينكه هيجان ايجاد كنند و در نتيجه براي اينكه اتفاق خاصي نيفتد، نقش خودشان را بازي نميكردند، نه مربي، نه كاپيتان و نه تماشاچيها. به عبارت ديگر به نظر من بازي ميتوانست خيلي هيجانيتر از اين باشد و همين ترس ناگفته سبب شد كه از هيجان بازي كاسته شود. به خصوص كه در نمايش اين بازي، مقولهاي به نام تماشاچي ناديده گرفته شد. ما صداي تماشاچيان را از دور ميشنيديم و آنها را نميديديم. اما از سوي ديگر اتفاق خوشايند در اين بازي و مسابقه پيشين شكستن اين كليشه رايج بود كه اگر زنها به عنوان تماشاچي در ورزشگاه حضور پيدا كنند، ممكن است حادثه ناگواري اتفاق بيفتد و حاشيه ايجاد شود.
اين دو بازي ميتواند مثال و نمونه خوبي براي آينده باشد براي ما كه اگر سازماندهي مسابقه به درستي صورت بگيرد و روند برگزاري بازي به درستي هدايت شود، هيچ اتفاق خاصي نميافتد. من در مقام جامعهشناس توصيه خاصي به مسوولان برگزاري مسابقاتي از اين دست ندارم، زيرا معتقدم بازي بايد خوب باشد و به خوبي انجام شود. اما ما بايد مجموعه مولفههايي را كه در برگزاري يك مسابقه خوب نقش دارند، در نظر بگيريم. براي نمونه خود بازيكنان و مربي آنها در اينكه يك بازي خوب باشد، تعيينكننده هستند، فضايي كه بازي در آن برگزار ميشود، نقش دارد و اهميت خود بازي هم در اين ميان موثر است. اگر اين مولفهها در كنار يكديگر جمع بشوند، بازي خوب ميشود، زيرا به هر حال تماشاچيان آمدهاند يك بازي جدي تماشا كنند و تيمشان را تشويق كنند. از اين حيث بايد هر بازي را جداگانه در نظر گرفت و مولفههاي مختلف آن را مد نظر داشت و براي برگزاري آن سياستگذاري كرد.
در چنين شرايطي ميتوان به مجموعه هنجارهايي دست يافت كه هيچكس نتواند از آنها عبور كند و دردسر آفرين شود. همچنين حضور خود مسوولان در چنين مسابقههايي اهميت دارد. وقتي يك مسابقه مهم در اين سطح برگزار ميشود، بايد مقاماتي مثل معاون رييسجمهور، رييس كميته المپيك و… در ورزشگاه حضور يابند. حضور اين افراد بسيار تعيينكننده است. متاسفانه در گذشته ديده شده كه در چنين مسابقاتي كساني كه مسوول هستند، پاي كار نيستند. در مورد واكنش جامعه به چنين بازيهايي نيز نبايد بيهوده نگران شد و اضطراب داشت. جامعه ما يك جامعه طبيعي است و مردان و زنان آن به زندگي روزمره خود در خيابان و بازار و محل كار مشغولند. مساله عجيبي از اين حيث در مورد جامعه ما وجود ندارد. فوتبال و واكنش جامعه به آن نيز يكي از بخشهاي زندگي روزمره جامعه ايراني است. اينكه زنان در ورزشگاه حاضر شدند، نشان داد اتفاق عجيبي نميافتد و واكنش جامعه به آن بسيار طبيعي و عادي است. در ضمن لازم نيست اين واكنش به شكل خاصي از سوي مسوولان كنترل و هدايت شود. به هر حال وضعيت طبيعي فوتبال با يك كنش هيجاني از سوي تماشاچيان و هواداران همراه است.
فوتبال يك بازي پرهيجان است. اين هم كه گفته ميشود تماشاچيان به تخريب اموال عمومي مبادرت ميورزند، دقيق نيست. بخشي از اين واكنشها طبيعي و مربوط به خود بازي است. براي يك بازي در اين سطح بايد آمادگي چنين برخوردهايي هم وجود داشته باشد. به هر حال صد هزار نفر آدم كه عموما جوان هستند، براي تماشاي يك بازي مهم تجمع كردهاند و طبيعي است كه با واكنشهايي از اين دست نيز مواجه هستيم. به نظر من اين واكنشها را بايد طبيعي دانست و كساني كه مسووليت برگزاري و هدايت اين مسابقات را به عهده دارند، بايد ظرفيت تحمل چنين برخوردهايي را داشته باشند و آنها را تخريب به معناي منفي كلمه قلمداد نكنند و اتفاقات را بخشي از فوتبال ببينند. البته اينكه هيجانات فوتبالي را چگونه ميتوان هدايت كرد، بحث ديگري است. منطق فوتبال، مبتني بر سرعت، هيجان و زيبايي و برد و باخت است. بازندهها معمولا هيجان بيشتري از برندهها دارند. در اين بازي به دليل نتيجه، بازندهها بيشتر از برندهها بودند و برندههاي آن غايب بودند. متاسفانه دوربين هم در بازنمايي اين جنبه، صرفا بازندهها را نشان داد و گويي برندهها وجود ندارند. گويي اصرار دارد كه برندهها را نبيند. به نظر من اين نشانه ترس از نشان دادن شكست و واكنش به شكست است كه نشان از ضعف يك نهاد مديريتي و سازمان دارد.