1

فرهادی جرات چه چیزی را ندارد؟/نقش دادگاه خانواده در همکاری با لیلا حاتمی و پیمان معادی

سینماروزان: اصغر فرهادی در مسترکلاسی که به دعوت شهرداری و سینما‌ تک استانبول برگزار شد و با استقبال دانشجویان و علاقه‌مندان سینما همراه بود، از تجربیات خود در ساخت آثارش صحبت کرد.

این مستر کلاس با سخنان «امین آلپر» فیلمساز شناخته شده ترکیه درباره ویژگی سینمای اصغر فرهادی شروع شد و در ادامه فرهادی توضیحات آموزشی درباره شیوه کارش در فیلم‌های مختلف را به علاقه‌مندان ارائه داد.

فرهادی پیش از برگزاری مسترکلاس با همراهی شهردار کادیکوی استانبول از موزه سینما تک این شهر بازدید کرد.

در چند روز گذشته فیلم کامل این مسترکلاس آموزشی که علی فرخنده اجرا و ترجمه آن را برعهده داشت؛ در یوتیوب منتشر و‌ در دسترس عموم علاقه‌مندان قرار گرفته است.

اصغر فرهادی در این مسترکلاس صراحتا می‌گوید کاراکترهایش سر دوراهی قرار می‌گیرند چون جرات پیام و توصیه اخلاقی ندارد.

او در عین حال گفته می‌خواهد مخاطب بعد از تماشای فیلم با خودش گفتگو کند نه با دیگری.

فرهادی با اشاره به اینکه هیچ فیلمی را قبل از تولید، تمام شده نمیداند از نقش تمرین و انتخاب بازیگر در تکمیل فیلم صحبت کرده و اذعان میدارد که نگاه های زیرچشمی مردان و زنان در آستانه طلاق در دادگاه خانواده بوده که باعث شده بازیگرانی مثل لیلا حاتمی و پیمان معادی را برای بازی در فیلم “جدایی…” انتخاب کند.

برای تماشای ویدیویی از گفته های فرهادی اینجا را ببینید.




اصغر فرهادی در شمایل مدیران زحمتکش مملکت؟!

سینماروزان/حامد مظفری: مجله نیویورکر گزارشی ارائه داده درباره ماجرای ادعاهای افراد مختلف از علی خودسیانی و حمید نعمت الله تا عباس جهانگیریان، مصطفی پورمحمدی و آزاده مسیح‌زاده علیه اصغر فرهادی در باب کپی‌برداری از آثارشان…

در این گزارش، گفتگوهایی ذکر شده با مانی حقیقی، گلشیفته و ترانه علیدوستی درباره خلق و خوی فرهادی و سرآخر با خود فرهادی هم گفتگو شده.(اینجا را بخوانید)

ابدا نه در باب ادعاهای مذکور و واکنش فرهادی به ادعاها، نظری داریم و نه در اشتهار جهانی فرهادی به عنوان کارگردانی اسکاربگیر، شکی داریم.

فقط برایمان نگران‌کننده بود که نیویورکر، به نقل از اصغر فرهادی آورده است: «احساس می‌کنم که بحث در مورد #کپی‌رایت در این لحظه پیش پا افتاده است و چیزهای مهمتری حالا در ایران هست که باید در موردشان صحبت کنیم!»

خواندن این سه جمله آن هم به نقل از اصغر فرهادی واقعا نگران‌کننده است. چرا؟ چون این ادبیات بسیار شبیه است به ادبیات برخی مدیران دولتی این سال‌ها.

این توجیه نخ‌نمای برخی از دولتمردان بوده که هرگاه خواستار توجه بیشتر به هنر و هنرمند بوده‌اند به دستاویز ” وجود چیزهای مهمتر” و “برهه حساس کنونی” متشبث شده و توجیه کرده اند که ابتدا باید چیزهای مهمتر حل شود تا بعدتر نوبت هنر و هنرمند شود…

البته که در این دور باطل سفسطه‌آلود، چون همواره چیزهای مهمتر هست، هیچ گاه نوبت هنر و هنرمند نمی‌شود.

الغرض! جناب فرهادی تا زمانی که هنرمندانی هستند که به بهانه چیزهای مهمتر درخواست مختومه کردن بحث درباره حق مولف یا همان کپی‌رایت می‌شوند، بعید است به اصلی ترین عامل رشد اقتصادی هنر که به رسمیت شناختن همین کپی‌رایت است، جامه عمل بپوشانیم! شما جز این می‌اندیشید؟

بگذریم که حالا علل به ناگاه سیاسی شدن شما هم مشخص شد ، چرا که تعبیر دست به سر کن و از سربازکن “در این برهه ی حساس کنونی”  برای شما  این بار قرار است آمد داشته باشد؟؟ آن هم درست بر عکس استدلال شما ، درست زمانی که در برهه ی حساس کنونی همه جا صحبت از کم و کیف حقوق شهروندی و حتی حقوق حاکمیت است ، و فقط حق مولف در این حقوق جایگاهی ندارد!!؟؟

اصغر فرهادی/بریده گفتگوی نیویورکر با فرهادی
اصغر فرهادی/بریده گفتگوی نیویورکر با فرهادی

بخش‌هایی از گفتگوی نیویورکر با اصغر فرهادی
بخش‌هایی از گفتگوی نیویورکر با اصغر فرهادی/بخش متمایز شده همان چند جمله بحث برانگیز است.

پی‌نوشت: بنیان محتوای فوق، گزارش نیویورکر است که اگر به اشتباه، سخنان اصغر فرهادی را بازتاب داده،  بد نیست جناب فرهادی، تکذیبیه ای به این رسانه ارسال کنند تا فرضیه ما درباره شباهت ادبیات ایشان به برخی مدیران زحمتکش! مملکتی نیز رنگ ببازد.

حامد+مظفری+منتقد+سینما+روزنامه+نگار
حامد مظفری

 




شکست #قهرمان از گاو بوتان!/باخت اسکاری اصغر فرهادی به فیلم “گاو میش” از بوتان!

سینماروزان: اصغر فرهادی درنهایت نتوانست به جمع پنج فیلم کاندیدای نهایی اسکار خارجی راه کند.

“قهرمان” که اکران داخلیش به فروشی حدود پانزده میلیارد رسیده است نماینده ایران در اسکار۲۰۲۲ بود.

با این حال همان طور که در گلدن گلوب این فیلم ژاپنی #ماشین_مرا_بران بود که رقابت را برد در جمع کاندیداهای نهایی اسکار خارجی هم نام همین فیلم به چشم میخورد.

“فرار” از دانمارک،  “دست خدا” از ایتالیا،  “لونانا: گاومیشی در کلاس درس” از  بوتان و “بدترین آدم دنیا” از نروژ دیگر فیلم‌هایی هستند که به جمع نامزدهای نهایی شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسکار راه یافتند.

جالب است که فیلمی از کشور بوتان کاندیدای اسکار خارجی است. بوتان کشوری است در جنوب چین که فقط حدود یک میلیون جمعیت دارد!

“لونانا…”ساخته پو چوینینگ دورجی که از بوتان کاندیدای اسکار شده درباره معلمی است که مجبور می‌شود برای تدریس به منطقه‌ای دورافتاده و سرد در شمال بوتان سفر برود.

شکست #قهرمان از گاو بوتان
شکست #قهرمان از گاو بوتان




تازه‌ترین اظهارات بهروز افخمی روی آنتن زنده⇐در چهل سال دوم انقلاب نیاز داریم به نظام نخست‌وزیری!/بسیاری از طرفداران ظاهری جمهوری اسلامی دنبال پول هستند و طرفداران واقعی انقلاب اسلامی هستند که باید به آنها تکیه کرد!/گردانندگان جشنواره های غربی بیشتر از جمهوری اسلامی با ایران و ایرانی مشکل دارند!/مدیران سینمایی جشنواره‌های خارجی را دوست دارند چون هم حق ماموریت میگیرند و هم در خارج خوش میگذرانند!/مدیران سینمایی به بهانه جشنواره به کن می‌روند و انواع خوش گذرانی‌های جورواجور را تجربه میکنند!/از دهه هفتاد به بعد، برخی کارمندان میانی معاونت سینمایی با لابی کردن با برخی فیلمسازان داخل، شرایط ارسال آثاری خاص و درنهایت شرایط تفریح دسته جمعی در آن سوی آب را فراهم کردند!/ در نتیجه همین زدوبندها بود که فقط یک سری فیلم خاص به آن طرف رفت!/ بین‌الملل فارابی هیچگاه دوست نداشته فیلم امثال من به کن و برلین برود!/وقتی “روباه” را ساختم گفتند مزدور نظام پول گرفته!/  “آذر شهدخت پرویز و دیگران” حمله وحشیانه‌ای به لیبرالیسم داشت ولی چون کمدی بود نگفتند مزدورم!/سینما در بیست سال اخیر در همه جای دنیا بی‌اهمیت شده و دیگر نمیتواند افکار عمومی را عوض کند!/ دیگر نباید وقت گذاشت درباره اینکه مثلا اگر فرهادی باز اسکار بگیرد چه خواهد شد چون خود مراسم اسکار هم دیگر مخاطب سابق را ندارد!/آخرین زمانی که فیلمها مهم بودند دهه های شصت و هفتاد بود و مثلا “دکتر ژیواگو” را یک میلیارد نفر دیدند ولی حالا چه؟/تلویزیون بازی خورده که سینما آن هم سینمای جشنواره را زیادی جدی گرفته!/هیچ کدام از فیلم‌های اخیر فرهادی را ندیده‌ام!/فرهادی تکراری شده و داستانی تکراری را بارها میگوید درست شبیه “شوکران” که خودم ساختم!!/ فرهادی آدم سیاستمداری بود و سعی کرد همه را با خود داشته باشد ولی الان در بد وضعی گرفتار شده!/فرهادی نمیتواند وسط بماند چون در همه جای دنیا لیبرالیسم به بن‌بست رسیده و دیگر باید تکلیف را روشن کرد که یا این طرف یا آن طرف!/ اینکه وقتی با وجود انتخاب بایدن باز مردم میروند دور ترامپ یعنی دیگر نمی‌شود وسط لحاف خوابید!

سینماروزان: مدیران سینمایی جشنواره های خارجی را دوست دارند چون هم حق ماموریت میگیرند و هم در خارج خوش میگذرانند و مثلا به کن میروند به بهانه جشنواره و کنارش انواع خوش گذرانی‌های جورواجور را تجربه میکنند. این روند جشنواره‌ای کردن سینما در دهه شصت استارت خورد ولی دائمی شد و کار به تفریح در همه جای دنیا به بهانه جشنواره کشید!!

به گزارش سینماروزان بهروز افخمی کارگردان سینما با بیان مطلب فوق در برنامه زنده جهان‌آرای شبکه افق اظهار داشت: از دهه هفتاد به بعد، برخی کارمندان میانی معاونت سینمایی با لابی کردن با برخی فیلمسازان داخل، شرایط ارسال آثار آنها به جشنواره های خارجی و درنهایت شرایط تفریح دسته جمعی را فراهم کردند! در نتیجه همین زدوبندها بود که فقط یک سری فیلم خاص به آن طرف رفت.

این کارگردان ادامه داد: کلا سینمای جشنواره ای ایران مخاطب چندانی ندارد و نود درصد ایرانیان، فیلم جشنواره ای نمی‌بینند چون نگاه سیاه حاکم بر آثار جشنواره ای دلشان زده و دست این گونه فیلمسازان را رو کرده.

افخمی گفت: معاونت بین الملل فارابی هیچگاه دوست نداشته فیلم امثال من به کن و برلین برود و وقتی “گاوخونی” را برای کن پسندیدند و فارابی مخالفت نکرد تعجب کردم ولی بعد فهمیدم فیلم همان نگاه سیاه جشنواره ای مطلوب را دارد و برای همین به کن رفته.

افخمی افزود: خودم فیلم “بلک نویز” را در کانادا ساختم درباره نیستی و تباهی ولی این فیلم را فقط چون کانادا را تیره و تار نشان میداد در هیچ جشنواره‌ای نشان ندادند ولی اگر همان داستان را در ایران میساختند حتما جشنواره‌ای میشد! گردانندگان جشنواره های غربی بیشتر از جمهوری اسلامی با ایران و ایرانی مشکل دارند چون ایران و ایرانی قومگرا و قبیله گرا هستند و آنها دوست دارند ایران را تکه تکه کنند.

به گزارش سینماروزان این فیلمساز اظهار داشت: وقتی “روباه” را ساختم چون امنیتی بود گفتند مزدور نظام پول گرفته با اینکه نگاهم سیاسی نبود ولی “آذر شهدخت پرویز و دیگران”  که حمله وحشیانه ای به لیبرالیسم داشت چون کمدی بود نگفتند مزدور است ولی در هر دو مورد فقط چون داستان را دوست داشتم فیلم ساختم.

بهروز افخمی با اشاره به اتفاقات سیاسی اخیر اظهار داشت: اتفاقات هشت سال اعتدال بسیار زیاد به اعتماد مردم ضربه زد و ترمیم این اعتماد کار ساده ای نیست.
بسیاری از طرفداران ظاهری جمهوری اسلامی دنبال کاسبی و پول هستند و طرفداران واقعی انقلاب هستند که باید به آنها تکیه کرد. از یمن تا لبنان و آذربایجان جنگهایی درگرفته که با فرهنگ تاریخی ایران گره خورده. اگر در چهل سال اول جمهوری اسلامی نیازمان بود الان در چهل سال دوم نیاز داریم به نظام نخست وزیری و داریم به سمت نظام نخست وزیری میرویم تا تضادهای فعلی حل شود. ناکارآمدی روسای جمهوری که اغلب با رهبر مشکل دارند ما را میبرد به سمت نظام نخست وزیری. نخست وزیر از طریق نظام پارلمانی انتخاب میشود و برای همین دوره اش میتواند یک سال باشد یا هشت سال تا اگر نتوانست کارکرد داشته باشد توسط پارلمان عوض شود.

افخمی با بی‌تفاوتی به آثار جشنواره‌ای گفت: نه “قهرمان” را دیدم و نه “همه میدانند” را. فیلمهای فرهادی را بعد از “فروشنده” ندیدم چون فرهادی تکراری شده و داستانی تکراری را بارها میگوید درست شبیه “شوکران” که خودم ساختم. یعنی ابتدا کد غلط میدهد و بعد میخواهد رودست بزند. ایرادی هم ندارد که فرهادی تکراری می سازد ولی تصنعی کردن تکرار است که باعث سرخوردگی مخاطب است. فرهادی خیلی آدم سیاستمداری بوده و سعی کرده همه را با خود داشته باشد ولی الان در بد وضعی گرفتار شده تا جایی که کلافه شده و میگوید از همه بیزارم!

افخمی ادامه داد: فرهادی نمیتواند وسط بماند چون در همه جای دنیا لیبرالیسم به بن بست رسیده و دیگر باید تکلیف را روشن کرد که یا این طرف یا آن طرف. اینکه وقتی با وجود انتخاب بایدن باز مردم میروند دور ترامپ یعنی دیگر نمیشود وسط لحاف خوابید.

افخمی گفت: سینما در بیست سال اخیر در همه جای دنیا بی اهمیت شده و دیگر نمیتواند افکار عمومی را عوض کند. دیگر نباید وقت گذاشت درباره اینکه مثلا اگر فرهادی باز اسکار بگیرد چه خواهد شد چون خود مراسم اسکار هم دیگر مخاطب سابق را ندارد. آخرین زمانی که فیلمها مهم بودند دهه های شصت و هفتاد بود و مثلا “دکتر ژیواگو” را یک میلیارد نفر دیدند ولی حالا چه؟ همان سینما بود که شوروری را نابود کرد ولی الان سینما موضوع مهمی نیست. خود تلویزیون هم بازی خورده و سینما را زیادی جدی گرفته و آن هم سینمای جشنواره ای را که اساسا در خود صنعت سینما هم چندان جدی گرفته نمیشود. مدیران اعتدال هم بازی خوردند که کلی پول صرف کردند برای برگزاری یک جشنواره مثلا جهانی چون خود سینما و جشنواره‌های سابقا مطرحی مثل کن و برلین هم دیگر اهمیت چندانی ندارند چه برسد به محافل رانتی؟؟

افخمی افزود: اگر میدانستم زمانی میشود که فیلم را با موبایل میسازند هرگز فیلمساز نمیشدم. الان هم میگویم ای کاش فیلمساز نمیشدم و رمان نویس میشدم.

بهروز افخمی درباره سرنوشت سریال تلویزیونی اش گفت: فیلمبرداری سریال “رعد و برق” بخاطر کرونا گرفتار وقفه در پخش شد ولی اخیرا کامل شده و از ابتدای زمستان روی آنتن میرود.

 




این انتخاب نیاز به تشکیل هیات داشت؟⇐باز هم فیلمی از اصغر فرهادی نماینده ایران در اسکار شد!/وقتی همه راه‌ها به اصغر ختم می‌شود، چه کاریست صرف وقت و هزینه برای تشکیل هیأت انتخاب؟

سینماروزان: هیات معرفی نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار، در پی جلساتی، فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی را به عنوان نماینده سینمای ایران برای معرفی به آکادمی اسکار ۲۰۲۲ انتخاب کردند.

به گزارش سینماروزان تقریبا در تمام سال‌های اخیر و هرگاه اصغر فرهادی فیلمی ساخته، این فیلم‌های او بوده که به عنوان نماینده ایرانی اسکار انتخاب شده و امسال هم اغلب می‌دانستند باز اصغر است که فیلمش به اسکار خواهد رفت‌‌.

فقط این وسط تشکیل هیأت انتخاب برای معرفی فیلم به اسکار فلسفه‌اش چیست؟ اصلا وقتی بناست همه راه‌ها به اصغر ختم شود چه کاریست صرف هزینه و گرفتن وقت اعضای محترم(!!) این هیأت برای معرفی فیلم به اسکار!!!؟؟؟

رائد فریدزاده- برادرزاده مهدی فریدزاده از معاونان سینمایی سابق- معاون بین‌الملل فارابی است و دبیر و سخنگوی هیأت معرفی فیلم ایرانی به اسکار.وی درباره روند انتخاب فیلم به اسکار توضیحاتی داده ولی نگفته چرا وقتی درنهایت بناست فیلم اصغر فرهادی را به اسکار معرفی کنند، باز به دنبال تشکیل هیأت انتخابند؟؟

فریدزاده در گزارش فعالیت این هیأت گفت: کار این هیأت با توجه به تغییر قوانین اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان و تغییر مهلت زمانی شرکت در ادوار اخیر به دلیل شیوع ویروس کووید۱۹، با بررسی ۴۴ فیلم اکران شده ایرانی آغاز شد و سپس اعضای هیات انتخاب به یک فهرست متشکل از ۳ فیلم رسیدند.

به گفته فریدزاده، در ادامه هیات معرفی نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار با بازخوانی مقررات به بازبینی و بررسی تخصصی فیلم‌ها پرداختند و پس از رأی‌گیری و تجمیع نظرات، از میان ۳ فیلم «دشت خاموش»، «بندربند»  و «قهرمان»، فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی به عنوان گزینه نهایی انتخاب شد و با امضای اعضای این هیأت، به عنوان نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار سال ۲۰۲۲ معرفی خواهد شد.

امسال هیات معرفی فیلم ایرانی به فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی اسکار ۲۰۲۲ از هنرمندان پیشنهادی خانه سینما شامل محمدعلی نجفی (کارگردان و رئیس هیأت مدیره خانه سینما)، پریوش نظریه (بازیگر)، مهدی سجاده‌چی (فیلمنامه‌نویس)، محمدمهدی عسگرپور (کارگردان و دبیر جشنواره جهانی فیلم فجر)، شادمهر راستین (فیلمنامه‌نویس)، فریدون جیرانی (فیلمنامه‌نویس و کارگردان)، رسول صدرعاملی (تهیه‌کننده و کارگردان) و رامین حیدری فاروقی (کارگردان)  و رائد فریدزاده (دبیر شورای بین‌الملل ومعاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی) تشکیل شد.




نونواری سینماها با “قهرمان”+عکس

سینماروزان: آغاز اکران فیلم “قهرمان” آخرین ساخته اصغر فرهادی از پنجم آبان در سینماهای سراسر کشور

خانه فیلم پخش کننده داخلی فیلم “قهرمان” زمان اکران را پنجم آبان اعلام کرد.

“قهرمان” اولین بار در جشنواره بین المللی فیلم کن ۲۰۲۱ به نمایش درآمد و ضمن کسب “جایزه بزرگ ” مورد استقبال تماشاگران و منتقدان بین المللی قرار گرفت.

امیر جدیدی، محسن تنابنده ، سحر گلدوست ، فرشته صدرعرفایی ،احسان گودرزی،مریم شاه داعی ، علیرضا جهاندیده ، فرخ نوربخت ، محمد عاقبتی ، صالح کریمایی و سارینا فرهادی بازیگران فیلمند.

فرشته صدرعرفایی در "قهرمان"
فرشته صدرعرفایی در “قهرمان”




حرفهای اصغر توسلی کارگردان تلویزیون⇐”مزد ترس” را با دقیقه‌ای ۶ هزار تومان ساختیم!/قرار بود عرب‌نیا دستیار “مزد ترس” باشد ولی در برنامه‌ریزی توانایی نداشت!/هیچ سانسوری در کار نبود و حتی ثانیه‌ای از “مزد ترس” حذف نشد!/بودجه “روزگار جوانی” دقیقه‌ای ۱۱۰ هزار تومان بود!/شاپور قریب پیشنهاد داد فصل دوم “روزگار جوانی” را اصغر فرهادی بسازد ولی فرهادی فقط یک جلسه سرکار آمد!/یقین دارم که بازیگران فصل سوم “روزگار جوانی” ستاره خواهند شد!!

سینماروزان/مهدی موسو‌ی‌تبار: اصغر توسلی کارگردان شماری از سریالهای ماندگار تلویزیون از “روزگار جوانی” و “دختران” تا “پای پیاده” و “با من حرف بزن”، مدتی است که درگیر ساخت فصل سوم “روزگار جوانی” است.

اصغر توسلی درباره بازیگران فصل سوم سریال “روزگار جوانی” به روزنامه فرهیختگان اظهار داشت: یقین دارم که این بازیگران، ستاره خواهند شد!!! مردم پیشتر اینها را ندیده‌اند. شاید در فیلم کوتاه دیده باشند که غالب مردم فیلم کوتاه کم می‌بینند. بچه‌های فصل سوم، تئاتر کار کرده‌اند و از بین ۱۸۰ بازیگر این افراد را با تست گرفتن انتخاب کردم. سه گروه پنج‌نفره بعد از بارها گپ و گفت انتخاب شدند. آنها مدتی تمرین کردند و درنهایت پنج‌نفر انتخاب شدند.

اصغر توسلی با اشاره به تجربیاتش در کشف استعداد  بیان داشت: در “مزد ترس”، فریبرز عرب نیا برای اولین‌بار بازی کرد. عرب‌نیا شخصیتی بود که عکسبرداری می‌کرد. دهکردی هم آنجا خبرنگار بود. چندنفر در این سریال معرفی شدند.

توسلی در چگونگی بازیگر شدن عرب‌نیا گفت: فریبرز عرب‌نیا از آمریکا آمده بود و به‌عنوان دستیار دو در همان پروژه شروع به فعالیت کرد و بعد از بیست روز توانایی او را شناختیم و با توجه به اینکه خصوصیات خوب و اخلاق آرامی داشت و از طرفی دستیاری نیاز به روابط عمومی بسیار قوی دارد و توانایی در برنامه‌ریزی که عرب‌نیا نمی‌توانست. فکر کردم برای نقشی مناسب است و پیشنهاد دادم و تمجیدی پذیرفت. علی دهکردی به‌عنوان گریمور در سری اول آمد و بعد قرار شد آن نقش را بازی کند. در نشست‌وبرخاست این توانایی‌ها را دریافت می‌کردیم.

توسلی درباره سرنوشت کارگردان “مزد ترس” گفت: حمید تمجیدی خیلی سال است که در آمریکا هستند، یعنی شاید حدود ۲۰ و اندی سال است که آنجا زندگی می‌کنند.

وی درباره بودجه این سريال گفت: “مزد ترس” حدودا دقیقه‌ای ۶ هزار تومان بود. هیچ سانسوری در کار نبود و حتی ثانیه‌ای از آن حذف نشد!

اصغر توسلی درباره روند کارگردانی “روزگار جوانی” گفت: من تهیه‌کننده بودم و شاپور قریب کارگردان کار بود. انسان بسیار مهربان و توانایی بود. کارهای جوانانه بسیاری پیش از انقلاب مانند «ممل آمریکایی» و «هفت تیرهای چوبی» را کار کرده بود و سیزده قسمت این سریال را کار کرد و تمام شد. قبل از اینکه کار در شبکه شروع شود، به من پیشنهاد شد که سیزده قسمت بعدی را بسازیم. در سیزده قسمت بعدی قریب به‌دلیل کهولت سن نتوانست همراهی کند و سیزده قسمت دوم فصل اول را من کار کردم ولی تهیه‌کننده کل کار من بودم.

اصغر توسلی کارگردان
اصغر توسلی کارگردان

توسلی ادامه داد: “روزگار جوانی” در دو فصل ۲۶ قسمتی ساخته شد که هر قسمت حدود ۵۰ دقیقه بود. فکر می‌کنم بودجه سریال دقیقه‌ای ۱۱۰-۱۲۰ هزار تومان بود. در فصل دوم بودجه فقط ده درصد اضافه می‌شد. مثل سالهای اخیر تورم جهشی نبود و یکباره سیصد درصد افزایش قیمت نداشتیم.

این تهیه‌کننده درباره نقش فرهادی در “روزگار جوانی” بیان داشت: فصل دوم را که می‌خواستیم کار کنیم، نمی‌خواستم کارگردانی کنم، چون معتقدم اگر تمام توان خود را در تهیه‌کنندگی بگذاریم اتفاق خوبی می‌افتد، نمی‌خواستم فصل دوم کار کنم. درحقیقت یکی از پیشنهاد‌های جانشینی شاپور قریب، اصغر فرهادی بود که در یک جلسه سرکار آمد، ولی برای این کار جوان بود و فکر کرد با کار دیگری جلو برود. خود او فکر کرد اگر قرار باشد کاری کند، کاری را از ابتدا شروع کند یا کمی در این زمینه آشناتر و آگاه‌تر این کار را کند. فیلم کوتاهی کار کرد و بعد “داستان یک شهر” را ساخت.




تبریک انجمن منتقدان خانه سینما به اصغر فرهادی

سینماروزان: دریافت جایزه اشتراکی گراندپریکس کن۲۰۲۱ توسط اصغر فرهادی با تبریک انجمن منتقدان خانه سینما مواجه شد.

متن بیانیه انجمن منتقدان خانه سینما در خصوص موفقیت اصغر فرهادی در جشنواره کن را بخوانید:

به نام حضرت دوست
در میان حجم انبوه خبر های تلخ و ناگوار این دورانِ دور افتاده از سرخوشی، موفقیت چشمگیر “قهرمان” اصغر فرهادی در یک زمانه بی قهرمان، همچون نور امیدی ست در وجود جامعه دل خسته ایرانی.
باور داشته باشیم که فیلمساز و هنرمند ایرانی با حضور موثر و خلاقانه اش در گستره جهانی، می تواند در مقام و جایگاه یک سفیر فرهنگیِ دلسوز و دغدغه‌ مند قرار گیرد. دلگرمی و  امید مان دو چندان می‌شود، وقتی می‌بینیم که  اصغر فرهادی این بار از داخل جغرافیای بومیِ سرزمین خود نظاره‌ گر قهرمانِ خاکستریِ این زمانه اش است.
برای تداوم این موفقیت‌ها در جامعه فرهنگیِ سوت وکورمان، از تلخی ها و ناکامی ها عبور می کنیم و بذر امید می کاریم تا فردایی بهتر و مطمئن تر را در کنار هم تجربه کنیم.




نخل را اگر گرفتی، پایان را ببند!

سینماروزان/حامد مظفری: شباهت قابی از امیر جدیدی در “قهرمان” با قابی از شهاب حسینی در  “جدایی…” ، اتفاقی است؟

شباهت افعال و گفتار آمیخته به نوعی پوپولیسم اصغر فرهادی در کن۲۰۲۱ با حرفهایش در کن ۲۰۱۸ یا اظهاراتش در جشن خانه سینما۸۹ یا  تحریم اسکار۲۰۱۷ اتفاقی است؟ اینجا علیه ترامپ و تندروان، آنجا هم علیه تندروان، ترامپ و تندروی.

شباهت خط داستانی “قهرمان” با “جدایی…” و “درباره الی” اتفاقی است؟ اینجا مردی گرفتار در بحران که آویزان میان اخلاق و خودکامگی است و آنجا هم مردان یا زنانی مستاصل میان ماده و معنا؟

عطش بی‌نخل ماندن پس از چهار بار حضور در کن، موجب این همه شباهت شده؟ با چه تمهیدی؟ با رونویسی از دست خود، متلک به تندروها و تشبث به مرغ سحر شجریان؟ او که آقازاده شجریان بود برای شبکه خانگی تحت مجوز ساترای صداوسیما می‌خواند، پس اپوزیسیون‌نمایی با صدای آن مرحوم چرا؟؟؟ آن هم در کدام جشنواره‌‌؟ جشنواره‌ای که از مدعای دوست‌دختری فوتبالیست مرحوم تا شوگرمامی اخیرا مزدوج با برند برنج و آقازادگان کارمند رسمی رسانه ملی، در آن همزمان خرامان و استوری می‌کنند.

دو قاب مشابه؛ قابی از قهرمان(بالا)+قابی از جدایی(پایین)
دو قاب مشابه؛ قابی از قهرمان(بالا)+قابی از جدایی…(پایین)

به دو قاب ابتدایی برگردیم؛ مردان اصغر هر دو خشمگین و عقیم در تغییر آرا به سمت خود؛ در  “جدایی…” این یک سرباز جوان مرد(نماینده سیستم) و یک بانوی محجبه (به‌عنوان نماینده سنت) بود که در برابر شهاب حسینی قرار داشت. در “قهرمان” چه کسانی مانع امیر جدیدی هستند؟ همگی لباس شخصی، یکی با گیسوانی کافه‌ای، یکی در شمایل گولاخ‌های پر شده در فیلم‌های لمپنی این سالها و دو دیگر نیز، با هویتی غریب‌آشنا. اینجا تنها نماینده زنان، نه روبرو که به پشت کاراکتر رجعت کرده.

تفاوت چیست؟ اینجا دیگر مرز ظاهری سیستم و سنت پاک شده! محافظه‌کاری که افزایش یابد، دیگر جرات همان خط‌کشی‌های ظاهری که تندروان را برآشوبد، نیست؟
مگر آن که گمان کنیم اصغر به‌دنبال القای این باور است که هرکه با هر ظاهری می‌تواند نماینده‌ای باشد بر سیستمی که اجازه جلو رفتن را از آزادگان می‌گیرد؟

این تلقی نیز بیش از بکر بودن یادآور پرسروصداترین فیلمنامه ساخته نشده بهرام بیضایی یعنی “لبه پرتگاه” است. آنجا پروا نیازی(یک هنرپیشه) گرفتار دسیسه‌هایی سیستماتیک از دوست و آشنا می‌شد و تا لبه پرتگاه پیش می‌رفت. قبل‌تر نیز بیضایی در “اتفاق‌ خودش نمی‌افتد” و “مجلس‌شبیه…” و حتی خیلی خیلی قبل‌تر در “اشغال” و “رگبار” و “…لیلا دختر ادریس” ، این سیکل موانع ساختارهای توتالیتر دربرابر قهرمانان دگرگونه را روایت کرده بود و البته رهایی را در گروِ نوعی ایستادگی تا حد ممکن می‌دانست.

آن طغیان، در محصولات اصغر با نوعی انفعال موسوم به پایان باز- که البته مطلوب سیستم هم هست-تاخت زده شده. تاختی که چندی جوایز ریز و درشت را به ارمغان آورده و کلی کپی‌کار شکل داده ولی کنش برای رفع و رجوع گرفتاری‌های سیستماتیک را چطور؟ مروری بر تغییر و تحولات ذهنی جامعه از دولت  احمدی‌نژاد که اسکار اول اصغر به ارمغان آمد تا دولت روحانی که اسکار دوم اصغر استحصال شد تا دولت رییسی که لابد نماینده ایرانی اسکار باز اصغر خواهد بود، می‌تواند پاسخی نسبی دهد بر این پرسش.

ورای پاسخ این پرسش، امیدواریم مشابه‌سازی‌های اصغر جواب دهد و نخل طلا را هم بگیرد بلکه نقطه عطفی شود بر کارنامه‌اش و تغییر تقعری که منجر گردد به بستن پایان در فیلم بعدی.

 

 




پنج رقیب دگرباش اصغر در کن کدامند!!؟

سینماروزان/فاطمه ترکاشوند: در میان پنج رده داوری فیلم‌ها در هفتادوچهارمین دوره جشنواره کن بخشی هم به‌نام «داوران مستقل» وجود دارد که یکی از آنها تحت‌عنوان «نخل کوئیر» شناخته می‌شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه جام‌جم، پنج داور فرانسوی در بخش “نخل کوئیر” فیلمی را انتخاب می‌کنند که با آن نوع موضوعاتی مرتبط باشد که خودشان با نام اقلیت‌های جنسی و اقلیت‌های جنسیتی از آن یاد می‌کنند.

درواقع فیلم‌هایی که به موضوعاتی نظیر دگرباشی و نظایر آنها مرتبط باشند، در این بخش مورد داوری قرار می‌گیرند و به برگزیده‌شان نخل هم اهدا می‌شود.

اگر به فهرست فیلم‌های بخش رقابتی و غیررقابتی کن نگاه کنید در کنار برخی از آنها علامت «QP» گذاشته شده که نشان می‌دهد این فیلم‌ها در این بخش نیز مورد داوری قرار می‌گیرند.

امسال فیلم‌های «بندتا» به کارگردانی پل ورهوفن، «کوپه شماره۶» اثر جوهو کازممانن، «شکست» ساخته کاترین کورسینی، «همه‌چیز خوب پیش‌رفت» اثر فرانسیس اوزون، «پاریس، منطقه۱۳» ساخته ژاک اودریار و «تایتان» از جولیا دوکرنا واجد صلاحیت برای رقابت در این بخش اعلام شده‌اند.

فیلم‌های نام‌برده شش فیلم از مجموع ۲۴فیلم حاضر در بخش رقابتی کن هستند که فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی نیز یکی از آنهاست. این ارقام نشان می‌دهد یک چهارم فیلم‌های بخش رقابتی امسال کن به موضوعاتی از این نوع می‌پردازند.

این درحالی است که در دوره قبلی این جشنواره در سال۲۰۱۹ از مجموع ۲۱فیلم حاضر در بخش رقابتی شش فیلم مورد داوری «نخل کوئیر» قرار گرفتند. هرچند این نخل محدود به بخش رقابتی نیست و امسال سه فیلم دیگر از بخش غیررقابتی مشهور به «نوعی نگاه» را هم لحاظ می‌کند و سال۲۰۱۹ در این بخش چهار فیلم در این موضوع مورد داوری قرار گرفته‌بودند. درواقع داوران این نخل در همه بخش‌ها از میان تعدادی کاندیدای مرتبط با دگرباشان، یک برگزیده را به کن معرفی می‌کنند.




توضیحات سازنده آثار ارگانی درباره ساخت فیلم سردار سلیمانی توسط اصغر فرهادی!

سینماروزان: همزمان با سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، بحث فیلمسازی درباره این شهید، داغ شده است.

به گزارش سینماروزان بعد از آن که فیلمسازی حاتمی‌کیا درباره سردار تکذیب شد و مسعود ده‌نمکی نیز فیلمسازی درباره این شهید را الویت نزدیکان آن شهید دانست، حالا یک فیلمساز تازه‌کار ارزشی در این باره حرف زده است.

محمدهادی نائیجی کارگردانی که یک اپیزود از فیلم ارگانی “هیهات” محصول اوج و فیلمی ارگانی با نام “حق سکوت” محصول حوزه را در کارنامه دارد به نیوشا روزبان در خبرگزاری مهر گفت: شهید سردار سلیمانی در طبقات فکری مختلف در جامعه محبوبیت داشته است، اما فیلمی از سوی اقشار مختلف در این زمینه تولید نشده است، این تصور از کجا آمده است؟ این تصور ناخواسته به وجود آمده است و من هادی نائیجی فکر می‌کنم که به من که نمی‌دهند فیلمی درباره حاج قاسم بسازم، پس دیگر به آن فکر نمی‌کنم.

این فیلمساز ارزشی ادامه داد: به عنوان مثال می‌توانید تصور کنید که اصغر فرهادی که از فیلمسازان موفق سینمای ایران در عرصه بین‌المللی است، روزی از تیپ فیلم‌هایی که تابه حال ساخته است، فاصله گرفته و برای حاج قاسم سلیمانی فیلم بسازد؟؟

به گزارش سینماروزان نائیجی افزود: من فکر می‌کنم، اصغر فرهادی حتی اگر دلش هم بخواهد روی موضوع سردار کار کند، فکر نمی‌کند که چنین فیلمی توسط نهادهای مختلف حمایت شده و در سبد فیلمسازی وی قرار گیرد.

این کارگردان تاکید کرد: معتقدم طبقه بندی‌های این چنینی در سینمای ایران باعث می‌شود که همه فیلمسازان به همه موضوعات فکر نکنند. البته این را هم باید بگویم که نهادهای مربوطه کمتر به فیلم‌سازانی که تا به حال فیلم‌هایی با چنین موضوعاتی نساخته‌اند، اعتماد می‌کنند.

اصغر+فرهادی+سردار+سلیمانی
اصغر+فرهادی+سردار+سلیمانی




ادعای رسانه اصولگرا⇐فیلم تازه اصغر فرهادی هم یک فیلم ارگانی است منتها به‌جای دولت ایران، با حمایت دولت فرانسه تولید می‌شود!

سینماروزان: سیطره دوقطبی “آثار ارگانی-آثار متصل به سرمایه‌های مشکوک” بر سینمای ایران چنان است که تقریبا دوسوم جریان اصلی تولید و اکران را به خود اختصاص داده و به ندرت بتوان فیلمسازی پیدا کرد که خارج از این دوقطبی به فعالیت بپردازد‌.

در این شرایط فیلمسازانی نظیر اصغر فرهادی که وقتی در ایران فیلم می‌ساختند از حمایت برخی بانک‌ها برخوردار بودند، کوشیده‌اند به‌واسطه جوایزی که از جشن‌ها و جشنواره‌های فرنگی گرفته‌اند، بودجه تولید خود را از خارح ایران تامین کنند ولی این جذب بودجه از خارج چطور صورت می‌گیرد؟؟

روزنامه اصولگرای فرهیختگان با زیر ذره‌بین بردن منبع مالی فیلم تازه اصغر فرهادی “یک قهرمان”، مدعی شده این فیلم هم بسان بسیاری از آثار محصول داخل، یک فیلم ارگانی است که با حمایت مرکز ملی سینمای فرانسه منسوب به وزارت فرهنگ دولت این کشور تولید می‌شود.

متن گزارش فرهیختگان را بخوانید:

به‌تازگی از سوی مرکز ملی سینما و انیمیشن فرانسه Centre national du cinéma et de l’image animée که با نام اختصاری (CNC) شناخته می‌شود، فهرست  13 فیلمی که قرار است با حمایت این مرکز در کشور‌های دیگر ساخته شوند، اعلام شده است و نام پروژه جدید اصغر فرهادی هم در میان آنهاست. به این ترتیب او بعد از «گذشته»، «فروشنده» و «همه می‌دانند»، حالا چهارمین فیلمش را با وزارت فرهنگ دولت فرانسه و با بودجه ‌بخش «کمک به سینما‌های جهان» می‌سازد. کارگردانان کشور‌های گوناگون هر ساله می‌توانند پروژه‌‌های خود را به‎همراه سناریوی فیلم‌هایشان با نسخه‎ای به زبان‌‌های فرانسه یا انگلیسی، به ‌بخش «کمک به سینما‌های جهان» ارائه کنند تا درصورت پذیرفته شدن، از کمک مالی این مرکز بهره‌مند شوند.

این پروژه‌‌های سینمایی حتما باید از طریق یک کمپانی فرانسوی به مرکز ملی سینما ارائه شوند تا بودجه این مرکز، به‎عنوان ضامن اجرایی تولید فیلم، در اختیار آن کمپانی قرار بگیرد.«یک قهرمان» پروژه جدید اصغر فرهادی از طرف کمپانی ممنتو، به مرکز دولتی سینمای فرانسه معرفی شده است که این اتفاق درمورد سه فیلم قبلی او هم افتاده بود و با طی شدن همین روند، بودجه ساخت را از وزارت فرهنگ فرانسه دریافت کرد.

این بودجه تنها در اختیار فیلمسازان کشور‌هایی که از جانب فرانسه به‌عنوان «کمتر توسعه‌یافته» شناخته می‌شوند، قرار می‌گیرد و اکثرشان جزء مستعمرات فرانسه بوده‌اند؛ هرچند اسپانیا هم بار‌ها توسط میانبر‌‌های مختلف، با اینکه در فهرست مشمولان این بودجه قرار ندارد، توانسته آن را دریافت کند که «همه می‌دانند» یک نمونه از آن است.

کمیسیونی که تخصیص‌دهنده این بودجه است، هر سال دو یا سه بار تشکیل جلسه می‌دهد ‌تا سناریو‌های رسیده را مطالعه و در نهایت، 10 تا 15 پروژه سینمایی حائز شرایط دریافت کمک مالی این مرکز را معرفی کند.پیش از این، غیر از اصغر فرهادی، بعضی دیگر از کارگردانان سینمای ایران ازجمله محسن مخملباف، عباس کیارستمی و رفیع پیتز از کمک‌‌های مالی مرکز ملی سینمای فرانسه استفاده کرده بودند.کمیته بررسی پروژه‌‌های سینمایی مرکز ملی سینما شامل دو‌ بخش است که یک ‌بخش مربوط به فیلم‌‌های اول و دوم و دیگری مربوط به پروژه کارگردانانی‌ است که حرفه‌ای‌تر هستند. در اعلامیه‌‌های مربوط به مرکز ملی فیلم فرانسه اشاره شده که مطالعه این فیلمنامه‌‌ها در مسیر اعطای بودجه به آنها، جنبه محتوایی هم دارد.

این خصوصا درمورد فیلمسازان شناخته‌شده‌تر واضح به نظر می‌رسد چون مطالعه فیلمنامه‌‌های آنها چندان نمی‌تواند جنبه کیفی داشته باشد.در کمیسیون اول هفت کارشناس پروژه‌‌های رسیده را مورد مطالعه قرار می‌دهند و در کمیسیون دوم، 6 کارشناس مسئولیت بررسی فیلمنامه‌‌ها را برعهده دارند.امسال 13 پروژه سینمایی از کشور‌های تایلند، اسپانیا، اوکراین، مراکش، آرژانتین، اسلواکی، گرجستان و ایران در این مرکز پذیرفته شده‌اند.فیلمسازان بعضی کشور‌ها می‌توانند نهایتا تا 50درصد از این مرکز کمک دریافت کنند و فهرست کشور‌هایی که شرکت‌‌های فرانسوی درصورت استخدام یک فیلمساز از آنها و اقدام به تولید مشارکتی، می‌توانند 80درصد از بودجه برآوردشده را از مرکز ملی فیلم فرانسه دریافت کنند، در جدولی به پیوست آمده است. در اکثر این کشور‌ها تابه‌حال حتی یک فیلم کوتاه هم ساخته نشده و خیلی از آنها جزایری از مستعمرات فرانسه هستند که جمعیتی زیر صد یا حتی 50 هزار نفر دارند.

نکته قابل‎توجه درباره فیلمسازی اصغر فرهادی، از “جدایی نادر از سیمین” به بعد، این است که او تمام پروژه‌هایش را با بودجه دولتی، البته دولتی غیر از ایران، جلوی دوربین برده است!؟؟ به این نکته هم می‌شود توجه کرد که دولت‌‌هایی مثل دولت فرانسه، برای اعطای بودجه یک فیلم ابتدا باید فیلمنامه آن را بخوانند و تایید کنند و بعد از ساخت هم تحت‎عنوان صدور ویزا برای فیلم، آثار باید از فیلترینگ وزارت فرهنگ فرانسه عبور کند.

...و اما ماموریت مرکز دولتی فیلم فرانسه

مرکز ملی سینما و انیمیشن فرانسه که نهاد اجرایی سینما در این کشور است، هم‌اکنون 6 ماموریت اصلی دارد که در مواد قانونی به آنها اشاره شده است.

۱– تعیین مقررات سینما

مقررات سینما که شامل اعطای مجوز‌های عملیاتی (پروانه ساخت و پروانه نمایش) به شرکت‌‌های تولید یا توزیع فیلم است. همچنین این مرکز بر برنامه‌نویسی سینما‌ها (جدول اکران)، قیمت بلیت و اعلامیه‌‌های درآمد، کنترل و نظارت دارد.

2-پشتیبانی از اقتصاد سینما، سمعی و بصری و اقتصاد چندرسانه‎ای

CNC پشتیبانی مالی اعطاشده توسط وزارت فرهنگ به صنعت فیلم را متمرکز و مدیریت می‌کند. این کمک برای ساخت فیلم‌‌های تاییدشده سینمایی و تلویزیونی و همچنین ایجاد و نوسازی سالن‌‌های سینما استفاده می‌شود.

3-ترویج سینما و سمعی و بصری و توزیع آنها در بین همه مخاطبان

CNC این وظیفه را توسط برگزاری جشنواره‌‌های ملی و بین‌المللی فیلم (مانند جشنواره کن)، تدریس سینما در مدارس و همچنین تهیه مستند‌های خلاق برای توزیع غیرتجاری انجام می‌دهد.

4-حمایت و انتشار میراث سینمایی

اداره میراث سینمایی، جمع‌آوری، حفظ، حراست، پردازش فیزیکی میراث فیلم را تقویت می‌کند.

5-اقدامات اروپایی و بین‎المللی

CNC سیاست‌‌های چندجانبه اروپایی و بین‌المللی را در ‌بخش فیلم و سایر تولیدات سمعی و بصری تعریف و پیاده‌سازی می‌کند. این مرکز مسئول نظارت بر کلیه موارد فنی و حقوقی است که تاثیر بسزایی در ‌بخش سمعی و بصری دارند. این نظارت و حمایت شامل سینمای کشور‌های درحال توسعه هم می‌شود. گفتنی است تاسیس‌ بخش حمایت از فیلمسازی در کشور‌های دیگر در مرکز ملی سینمای فرانسه، سال 2011 از طرف دولت و تحت نظارت وزارت امورخارجه فرانسه ابلاغ شد.

6-کمیسیون طبقه‌بندی

CNC و به‎ویژه کمیسیون طبقه‌بندی آن، نظرات خود را درمورد صدور ویزا برای استفاده از آثار سینمایی صادر می‌کند. نظرات این کمیسیون سپس به وزیر فرهنگ ارسال می‌شود و او تنها شخصی است که مجاز به صدور ویزاست. این ویزا‌ها که معادل پروانه نمایش در کشور خودمان هستند شامل مواردی بیشتر مثل آگاهی‌بخشی به بینندگان درمورد محتوای آثار هم می‌شوند و ممکن است برای بعضی فیلم‌‌ها محدودیت سنی و یا اخطار برای بینندگان قرار بدهند.

فهرست کشورهایی که شرکت‌های فرانسوی درصورت استخدام یک فیلمساز از آنها و اقدام به تولید مشارکتی می‌توانند 80 درصد از بودجه برآورد‌شده را از مرکز ملی فیلم فرانسه دریافت کنند

پرو، فیلیپین، جمهوری دومینیکن، رواندا، سنت کیتس و نویس، سنت وینسنت و گرنادین، سنت لوسیا، سلیمان، سالوادور، ساموآ، سائوتومه، سنگال، سیشل، سیرالئون، سومالی، سودان، سودان جنوبی، سری لانکا، سورینام، سوازیلند، سوریه، تاجیکستان، تانزانیا، چاد، فلسطین سرزمین، تایلند، تیمور، توگو، تونگا، تونس، ترکمنستان، تووالو، اروگوئه، وانواتو، ونزوئلا، ویتنام، یمن، زامبیا، زیمبابوه، گینه بیسائو، گینه استوایی، گویان، هائیتی، هندوراس، عراق، ایران، جامائیکا، اردن، قزاقستان، کنیا، قرقیزستان، کیریباتی، کوزوو، لائوس، لسوتو، لبنان، لیبریا، لیبی، ماداگاسکار، مالاوی، مالدیو، مالی، مراکش،موریس، موریتانی، میکرونزی، مولدووا، مغولستان، مونته نگرو، موزامبیک، نامیبیا، نائورو، نپال، نیکاراگوئه، نیجریه، نیجر، اوگاندا، ازبکستان، پاکستان، پالائو، پاپوآ گینهٔ نو، پاراگوئه نو، افغانستان، آفریقای جنوبی، الجزایر، آنگولا، آنتیگوا و باربودا، ارمنستان، آذربایجان، بنگلادش، بلیز، بنین، بوتان، بلاروس، برمه، بولیوی، بوتسوانا، بورکینا، بروندی، کامبوج، کامرون، کیپ ورد،شیلی، کلمبیا، کومور، کنگو، کنگو (جمهوری دموکراتیک)، کره شمالی، کاستاریکا، ساحل عاج، کوبا، جیبوتی، دومینیکا، مصر، اکوادور، اریتره، اتیوپی، فیجی، گابن، گامبیا، غنا، گرانادا، گواتمالا، گینه کوناکری




“کیهان” با تاکید بر تاثیرپذیری اصغر فرهادی از شاپور قریب و “ممل آمریکایی”⇐ فیلم تازه رسول‌اف را ملغمه‌ای نامطبوع از بیک ایمانوردی و چه گوارا تا بیژن جزنی و فروزان و ژان لوک‌گدار قلمداد کرد!!

سینماروزان: مدتی کوتاه بعد از اعطای خرس طلای برلین به فیلم “شیطان وجود ندارد”محمد رسول‌اف، نسخه‌ای باکیفیت از فیلم در فضای مجازی منتشر شد و تماشای همین نسخه از سوی مخاطبان باعث شد که مشخص گردد باز هم نه با یک محصول هنری که با فیلمی سیاست‌باز(!) روبرویند که با حداقلی از ذوق هنری و منطق علی تولید شده.

روزنامه “کیهان” در تحلیلی بر “شیطان…”، آن را ملغمه‌ای نامطبوع از عناصر فیلمفارسی و شبه‌روشنفکری دانسته و این نوع فیلمسازی را متاثر از اصغر فرهادی دانسته که با رونویسی از شاپور قریب که دستیاریش را میکرد فیلمهایی مانند “جدایی…” را ساخته.

متن تحلیل “کیهان” را بخوانید:

زمانی فیلم‌های شبه‌روشنفکری و به اصطلاح موج نو در مقابل ابتذال فیلمفارسی فرض می‌شد. فیلم‌هایی که ظاهرا اعتراض‌آمیز بودند و به ظاهر روایتی از پلشتی‌ها و نابهنجاری‌های زیر پوست جامعه دوران شاهنشاهی را روایت می‌کردند. این در حالی بود که در همان ایام بارها و بارها ، آبشخور مشترک دو نوع فیلم یاد شده، خود را به رخ می‌کشید. همان زمانی که سوپر روشنفکر زمانه طاغوت یعنی احمد شاملو برای سوپر فیلمفارسی‌هایی همچون «اول هیکل» و «داغ ننگ» فیلمنامه می‌نوشت و بعد هم که قرار شد سینمای موج نو به بازار بیاید، بسیاری از فیلمفارسی سازان قهار مثل منوچهر صادقپور که تا دیروزش فیملفارسی‌هایی مثل «آقا مهدی کله پز» و «شاطر عباس» و «قهوه خونه قنبر» را می‌ساختند به تولید فیلم‌های شبه روشنفکری مانند «درشکه چی» روی آوردند و یا مهدی میثاقیه بهایی که تولید‌کننده فیلمفارسی‌هایی همچون «سلطان قلب ها» بود، فیلم‌های شبه روشنفکری و موج نو مثل «گوزنها» و «آقای هالو» و «صادق کرده» را تهیه کرد.
اما در سال‌های بعد وقتی در یک جشنواره آمریکایی، عباس کیارستمی سمبل سینمای شبه روشنفکری و موج نو، جایزه‌اش را به بهروز وثوقی فیلمفارسی تقدیم کرد، بیشتر و بیشتر دو روی سکه بودن این دو نوع سینما یعنی شبه روشنفکری و موج نو خود را نشان دادند.
در سال‌های اخیر این قرابت، هر زمان خود را عمیق‌تر نشان داده است. خصوصا وقتی این دو نوع فیلم و سینما در مقابل سینمای انقلابی قرار گرفتند، گویا همه تفاوت‌ها و تضادهای خواسته و ناخواسته خود را به فراموشی سپردند و یکدل و یکصدا به تقابل با سینمای ارزشی برخاستند. مثل همراهی و همگامی همه دسته جات و گروهک‌های ریز و درشتی که زمانی ظاهرا در مقابل هم صف‌آرایی می‌کردند ولی حالا در برابر انقلاب و نظام اسلامی، همرنگ و همداستان شده‌اند، حتی گروه‌هایی که با رژیم شاه به اصطلاح مبارزه مسلحانه می‌کردند و گویا اساس درگیری‌های ساواک با همین حضرات بود، با همان ساواکی‌هایی که دورانی با آنها درگیر بودند، رفیق گرمابه و گلستان شدند!!

این گونه بود که بساط رسانه‌ای شبه روشنفکران و نشریات معروف به زنجیره‌ای هر زمان در دفاع از سمبل‌های فیلمفارسی همصدا شدند و در انواع و اقسام مراسم سینمایی خود از همین سمبل‌ها دعوت کرده و آنها را روی سرشان جای داده و بارها و بارها سینمای امروز ایران را دنباله و فرزند خلف همان فیلمفارسی‌ها اعلام کردند.
اما بازهم همه این بده و بستان‌ها و نوشابه بازکردن‌ها، در حد تعارف و نوعی حرکات تاکتیکی به حساب آمد تا اینکه برای اولین بار اصغر فرهادی در فیلم‌هایی همچون «چهارشنبه سوری» و «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» و به خصوص فیلم «همه می‌دانند» فیلمفارسی و شبه‌روشنفکری را در ساختار و محتوا به هم آمیخت. همان کاری که در سینمای طاغوت امثال شاپور قریب با فیلم‌هایی همچون «ممل آمریکایی» و «خروس» و «رقاصه شهر» انجام داد و فراموش نکنیم که فرهادی خود زمانی در مجموعه «روزگار جوانی» همکار و دستیار شاپور قریب بود.

چسباندن فضای آرام و درونگرا و بعضا معمایی با ساختاری غیر متعارف به سبک فیلم‌های کیارستمی به صحنه‌های تیز و تند که ناگهان انواع و اقسام تحولات بی‌منطق و سردستی و ساده‌لوحانه در آن به وقوع پیوسته و شخصیت‌های فیلم از عناصر بی‌دست و پا یا متین و سر و به زیر به امثال جیمزباند و مت هلم و هری پالمر البته از نوع هندی‌اش مثلا با بازی سلمان خان تبدیل می‌شوند از جمله ویژگی‌های این دسته از آثار به نظر می‌رسند.
از طرف دیگر هر چه منطق داستانی و فراز و فرود فیلمنامه و نقطه عطف و لحظات آرامش و بحران و امثال این قواعد هست به سبک و سیاق شلم شوربای فیلمفارسی به هم ریخته و همچنانکه در آن فیلمفارسی‌ها ناگهان در یک صحنه تراژیک ملودرام خانوادگی، به قول مرحوم طغرل افشار ناگهان یک نفر بیرون می‌پرید و رقص عربی ارائه می‌داد، در این نوع جدید نیز یک دفعه در میانه یک ماجرای پیچیده معمایی و پرتعلیق مثل گم شدن یا دزدیده شدن سوژه اصلی داستان در فیلم «همه می‌دانند»، به ناگهان با پیدا شدن سر و کله یک عاشق عقده‌ای آمیخته با بی‌پولی و آس و پاسی جوان‌هایی فقیر همه رشته‌های فیلمنامه و قصه و داستان پنبه می‌شود.
مقصود از این همه مقدمه چینی، بهانه برای‌اشاره به تازه‌ترین فیلم محمد رسول اف به نام «شیطان وجود ندارد» بود که در اسفند ماه سال قبل جایزه اول جشنواره برلین را دریافت کرد و انتقادات بسیاری را به همراه داشت که این جایزه به سبک و سیاق همیشگی جشنواره برلین، یک جایزه هنری بنا به قابلیت‌های سینمای فیلم یاد شده نبود، بلکه صرفا یک جایزه سیاسی برای عقده گشایی علیه ایران و سینمای آن به نظر آمد.

اینک با تماشای فیلم، بهتر و سرراست‌تر می‌توان این قضاوت را انجام داد که آیا آنچه اغلب منتقدانی که در جشنواره برلین ابراز داشته و ستاره دادند، فیلم‌های دیگری شایستگی و لیاقت دریافت خرس طلایی جشنواره را داشتند یا خیر؟
فیلم «شیطان وجود ندارد» هم به روال همه آن آثار و ساختار درهم جوشی که در مقدمه طولانی این مطلب شرح داده شد، از همان ترکیب ناهمگون و ساده‌لوحانه و به عبارتی ابتذال رایج ساختار فیلمفارسی برخوردار است.
تقسیم‌بندی فیلم و داستانش به چهار ایپزود، نخستین گام فیلمساز در ابراز وجود به عنوان یک شبه روشنفکر به نظر می‌رسد. ساختاری که معمولا در فیلمفارسی‌ها سابقه ندارد. اپیزود نخست که داستان کشدار و ملال آور یک مرد خانواده را با جزییات بی‌مورد و کسالت بار روایت می‌کند، همچنان افه شبه روشنفکری خود را حفظ می‌کند که ملالت و کسالت آن نیز می‌تواند این افه را پررنگ‌تر نماید. اگرچه سکانس پایانی آن شاید بتوان گفت تنها صحنه سینمایی و غیر شعاری فیلم محسوب گردد.
اپیزود دوم نیز با همین حال و هوا آغاز شده و ادامه می‌یابد. چالش چهار سربازی که در یک زندان از مامورین اعدام بوده و حالا یکی از آنها به نام پویا، به دلائل انسانی و مانند آن نمی‌خواهد کسی را که ولو جنایتکار باشد، اعدام کند! پویا فردی دست و پا چلفتی و احساساتی و نرم خو نشان می‌دهد که ارتباطات تلفنی با نامزدش نیز بر این خصویات تاکید می‌نماید.
اما در حالی که این فضا به همین روال خاص ادامه دارد، ناگهان و بدون هیچ مقدمه و حتی فشار روانی و عصبی (که لااقل اینگونه نشان داده نمی‌شود)، علیه موقعیتش شورش کرده، اسلحه یکی از نگهبانان را مصادره نموده و مانند یک چریک به نگهبانی زندان هم شبیخون زده و از طریق کاغذ کوچکی که گویا نقشه کامل زندان و ساعات نگهبانی‌ها و نحوه فریب آنها و طریقه خروج ثبت شده، نه تنها از زندان می‌گریزد بلکه حتی در نزدیکی زندان با نامزدش قرار داشته که او را از آن منطقه فراری دهد و بعد از آن هم مثل فیلم‌های ژان پل بلموندو و یا آثار سینمای سرقت فرانسه و ایتالیا با اتومبیل نامزدش در جاده‌های می‌چرخد و می‌رقصد و ترانه معروف «بلاچاو» را مثل زوج سریال «خانه پوشالی» سر می‌دهد!!

اپیزود سوم که بازهم ماجرای یک سرباز مامور اعدام دیگر است، بسیار شعاری‌تر از اپیزود دوم شکل گرفته و ادامه می‌یابد. حالا یک قصه سانتی مانتال چریک بازی به سبک داستان‌های رمانتیک بچه‌گانه ابتدای پیروزی انقلاب که در برخی نشریات بازمانده رژیم شاهنشاهی در تجلیل احمقانه از گروه‌های چریکی منتشر می‌شد هم به ساختار فیلمفارسی «شیطان وجود ندارد» اضافه می‌شود و تیپ‌هایی با سبیل‌های آویخته و اسامی گل درشتی مثل «ارس» و «نعنا» آن را تکمیل می‌کنند. ترکیب افسانه‌های شبه پریانی چریکی به اضافه عشق‌های آبکی که با تم فیلمفارسی و البته فرم به اصطلاح شبه روشنفکری قاطی شده، همه اجناس را جور می‌کند تا ملغمه نامطبوعی از بیک ایمانوردی و چه گوارا و بیژن جزنی و فروزان و ژان لوک گدار و…. بوجود آید!!!
و بالاخره ایپزود آخر، دیگر آخر شعر و شعار به نظر می‌آید. باز هم قضیه یکی از آن سربازها و‌گریختن از شغل اعدام و زندگی تبعیدی به علاوه یک قصه فیلمفارسی: دختری که از آن سوی آب می‌آید و نمی‌داند آن سرباز وظیفه سرپیچی‌کننده از فرمان مافوق که حالا میانسال و مزرعه دار است، پدر اوست!! البته تماشاگری که چهارتا فیلم دیده باشد به راحتی این موضوع را در همان ابتدای اپیزود فوق درمی یابد اما دختر داستان جناب فیلمساز گویا «آی کیوی» چندان مناسبی نداشته و بایستی کلی برایش توضیحات بدهند تا حالیش بشود!!
در مورد نفی اعدام و خشونت ناشی از آن، فیلم‌ها و آثار ماندگار بسیاری در سینمای جهان ثبت شده که یکی از آخرین آنها فیلم «بیوه سن پی یر» ساخته پاتریس لوکنت و با شرکت ژولیت بینوش و امیر کاستاریکا است.
به جناب کارگردان «شیطان وجود ندارد» پیشنهاد می‌شود برای آینده‌اش هم که شده لااقل امثال این فیلم‌ها را ببیند. اگرچه احتمالا با تماشای هیچ‌یک از امثال فیلم‌های یادشده هم، فیلمساز نمی‌شود. چنانچه پیش از این هم با شبه فیلم‌هایی مثل «جزیره آهنی» و «دست نوشته‌ها نمی‌سوزند» و «لرد» نشانه‌ای از یک فیلمساز نشان نداد.
اما به هر حال همیشه هم حکم ممنوع الخروجی به کمک نمی‌آید تا جایزه برایش بخرد، این حکم‌ها و موقعیت‌ها و فرصت‌طلبی‌ها زمانش خیلی زود سپری می‌شود. اگرچه ایشان سعی دارد تا با همین خیمه شب بازی‌ها موقعیتش را حفظ کرده و به سرنوشت محتوم امثال مخملباف دچار نشود ولی این نیز بگذرد و سیاهی بر ذغال می‌ماند.




بخشی از آرای کارگردانی که زندگی آرشیویست بزرگ سینما را فیلم کرده ⇐ دوران طلايي سينمای ايران متعلق به دهه چهل و پنجاه است!/جرياني كه در دهه شصت توسط مديران پايه‌ گذاشته شد، سينما را اخته كرد!/جوایز جشنواره‌ای بعد از انقلاب، بيشتر بعد سياسي داشت نه فرهنگي!/ چند تا از فيلم‌هاي دهه شصت را مديران حاضرند دوباره ببينند؟/كدام يك از فيلم‌هاي امروز، تاثير فيلم‌هاي نامتعارف دهه چهل يا پنجاه را دارد؟/اصغر فرهادي جريان‌ساز نيست/فرهادی می‌خواهد در فضای ایزوله حرف بزند؛ در چنین سینمایی آزادی و رهایی نیست!!/در کل سینمای ایران فيلمسازي نبوده كه به اندازه بهرام بيضايي، امير نادري، مسعود كيميايي يا فريدون گله فيلم تاثیرگذار بسازد!

سینماروزان: سازنده فیلم زندگی بزرگترین آرشیویست سینمای ایران به تندی سینمای جشنواره‌ای و به‌خصوص اصغر فرهادی را نواخته است.

“آرشیو متروک” نام فیلمی است که به زندگی احمد جورقانیان بزرگترین آرشیویست سینمای ایران می‌پردازد و می‌کوشد از عشق به سینما به‌عنوان اصلی‌ترین عنصر موردنیاز برای هر کار هنری سخن گوید.

مهرشاد کارخانی کارگردان این مستند با انتقاد از اوضاع روز سینماها به تینا جلالی در “اعتماد” گفت: معتقدم دوران طلايي سينما، ادبيات، شعر، موسيقي در ايران متعلق به دهه چهل و پنجاه بوده است.

کارخانی ادامه داد: به نظر من آن دسته از منتقدان{که دهه شصت را دوران طلایی می‌دانند} در دوران قبل زندگي نكرده‌اند. اگر آنها در آن فضا و دوران زندگي نكرده باشند نمي‌توانند تحليل درستي از فضاي آن دوران ارايه بدهند و حتي به نظرم بعضي از آنها فيلم‌هاي جدي و غيرمتعارف و ترانه‌ها و موسيقي تاثيرگذار آن دوران را عميق مطالعه نكرده‌اند.

کارخانی افزود: از نظر من فيلم‌هاي دهه شصت هم مثل فيلم‌هاي امروز منفعل است. جرياني كه در دهه شصت توسط مديران پايه‌گذاري شد سينما را اخته كرد، شايد به لحاظ هنري و ساختاري فيلم‌هاي محدودي وجود دارند و در جشنواره‌ها موفق شدند اما اين اهميت بيشتر بعد سياسي داشت نه فرهنگي. چند تا از فيلم‌هاي دهه شصت را مديران حاضرند دوباره ببينند؟ من از شما سوال مي‌پرسم. كدام يك از فيلم‌هاي امروز به دور از فضاي نوستالژيك، تاثير فيلم‌هاي نامتعارف دهه چهل يا پنجاه را دارد؟ كدام يك از فيلم‌هاي امروز تاثير فيلم‌هاي «گاو»، «گوزنها»، «طبيعت بي‌جان» يا «كندو» را دارد؟

این کارگردان با انتقاد از آثار اصغر فرهادی و بخصوص “درباره الی” و “جدایی نادر از سیمین” گفت: با اين جنس سينماموافق نيستم چون از نظر من اين فيلم‌ها ماندگاري ندارند. در اين نوع سينما كه در فضاي فكري ايزوله مي‌خواهد حرفش را بزند آزادي و رهايي در آن نمي‌بينم و نمي‌تواند جريان‌ساز باشد. از نظر من فرهادي جريان‌ساز نيست.

کارخانی توضیح داد: به عقيده من سينماي جريان‌ساز آن هم با اما و اگر يك‌بار اواخر دهه چهل تا نيمه دهه پنجاه اتفاق افتاد، با سينماگراني همچون شهيدثالث، گلستان، مهرجويي، كيميايي، تقوايي، بيضايي، كيمياوي، نادري، گله و… به واسطه آنها موج نو به وجود آمد و فيلم‌هاي‌شان هنوز هم همچنان عميق و گويا است و من هم تحت تاثير اين سينما و آن فيلمسازان هستم.به نظر من هيچ كدام از فيلمسازان بعد از انقلاب نتوانسته‌اند جريان‌ساز باشند و حداقل روي من تاثير نگذاشته‌اند. نگاه كنيد ببينيد بعد از فرهادي و كيارستمي خيلي‌ها تلاش كردند اداي اين دو فيلمساز را دربياورند اما نتيجه‌اش چه شد؟ فيلم‌هايي كه بيشتر ملغمه و مزخرف هستند. پرسشي كه برايم مطرح است اين است كه آيا سينمايي از جنس اصغر فرهادي در آينده مي‌تواند ماندگار باشد به نظر من اين نوع سينما ماندگار نخواهد بود. مگر اينكه جوايز اسكار اين فيلمساز در خاطرمان بماند وگرنه جريان‌‌ساز نمي‌تواند باشد و فيلم‌هايش موجي است كه بعد از يك دوره‌اي فروكش مي‌كند!

این کارگردان تاکید کرد:به نظر من فيلمسازي نبوده كه به اندازه بهرام بيضايي، امير نادري، مسعود كيميايي يا فريدون گله فيلمي بسازد كه نسل جديد از آنها تاثير بگيرد.

کارخانی با رد مجدد ماندگاری فرهادی گفت: زمان مشخص مي‌كند چه آثاري مي‌ماند. يك فيلمساز به تنهايي نمي‌تواند جريان‌ساز باشد. در جريان موج نوي فرانسه تروفو، گدار، شابرول و… در كنار هم قرار مي‌گيرند و جريان‌ساز مي‌شوند يا در ايتاليا روسليني، دسيكا، و ويسكونتي در كنار هم جنبش سينماي نئورئاليسم را به وجود مي‌آورند. در ادبيات و شعر و موسيقي همين بوده.

مهرشاد کارخانی خاطرنشان ساخت: به لحاظ فني سينماي ايران به‌شدت پيشرفت كرده اما به لحاظ تفكر اين سينما عميق نيست و در بخش تجاري به كل مبتذل است. در بدترين شرايط سينما نفس مي‌كشيم. هنوز هم مي‌گويند سياه‌نمايي نكنيد، ديگر لازم به سياه‌نمايي نيست… كابوس عجيبي‌ست!




مقارن فصل بازگشایی مدارس، اصغر فرهادی بیان داشت⇐اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم!

سینماروزان: مقارن مهرماه که فصل بازگشایی مدارس است، اصغر فرهادی فیلمساز اسکاری سینمای ایران در نشستی مرتبط با معماری(!!) از شکل زندان‌گونه مدارس ایرانی گفت ولی نگفت چرا این زندان‌گونگی را محوریت یکی از آثارش نکرده.

به گزارش سینماروزان اصغر فرهادي در نشست ارتباط معماري و آثارش در پردیس چارسو گفت: من درباره معماري به‌عنوان کسي که صاحب اين علم است، صحبت نمي‌کنم. در واقع به‌عنوان تماشاگر يا شايد مصرف‌کننده درباره آن حرف مي‌زنم؛ اما قطعا مي‌توان شباهت‌ها يا حتي تفاوت‌هايي را بين اين دو شکل کار هنري پيدا کرد. شايد به نظر بيننده، تأثير سينما به‌مراتب عميق‌تر و سريع‌تر است و به نظر مي‌آيد معماري فضاي آرام‌تر و ساکت‌تر و کم‌هياهوتري است. در طول زمان به نظر مي‌آيد اين سينماست که تأثيرات بيشتري مي‌گذارد؛ اما بدون اينکه ارزش‌گذاري کنم، تصور خود من اين است که هميشه فکر مي‌کنم معماري در طول زمان تأثير بيشتري در زندگي ما مي‌گذارد.

فرهادی ادامه داد: مقصودم از تأثير عميق‌تر، تأثيري است که زود فراموش نمي‌شود. فکر مي‌کنم معماري در طول زندگي هر‌کدام از ما تأثير‌گذار بوده است و يک شکلي از زندگي را پيدا مي‌کنيم و ما از افراد به‌عنوان شخصيت‌هاي داستان در فيلم‌ها استفاده مي‌کنيم؛ يعني پيش از اينکه ما آنها را انتخاب کنيم، معماري تأثير خودش را روي آدم‌ها گذاشته. به نظر مي‌آيد در کشور ما تأثير معماري و مکاني که در آن زندگي مي‌کنيم يا به مکان‌هايي رفت‌وآمد داريم، خيلي جدي گرفته نمي‌شود؛ مثلا فکر کنيد اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم!!!




انتقاد تهیه کننده «ناخدا خورشید» از آثار متأخر اصغر فرهادی⇐«همه می‌دانند» جالب نبود!!/ «فروشنده»  افت داشت!

سینماروزان: علیرغم نقد و نظرهای متفاوتی که میان روزنامه نگاران و فعالان رسانه درباره آثار اخیر اصغر فرهادی وجود دارد ولی کمتر سینماگر شناخته شده ای جرأت کرده و به صراحت پیرامون فیلمهایی مانند “فروشنده” و “همه میدانند” نظرش را گفته است.

هارون یشایایی تهیه کننده “هامون”، “ناخدا خورشید” و “اجاره نشینها” از این حیث جزو استثنائات است چون با تمجید از “درباره الی” از فیلمهای اخیر فرهادی انتقاد کرده است.

هارون یشایایی به شرق گفت: باید سینمای جهان امروز را بشناسیم تا درباره سینمای فرهادی قضاوت کنیم. سینمای فرهادی در روال سینمای امروز است؛ چیزی که عباس کیارستمی به سینمای جهان داده بود. کیارستمی واقعا خدمت بزرگی به سینمای ایران و جهان کرد.

این تهیه کننده ادامه داد: فیلم‌های فرهادی خوب‌اند، ولی فیلم «همه می‌دانند» به نظرم جالب نبود. حتی «فروشنده» هم افت داشت. فیلم اساسی فرهادی «درباره الی» بود.




یک رسانه اصولگرا با تأکید بر نقش حمیت صنفی در جهت حل مشکلات سینماگران مطرح کرد⇐چرا امثال فرمان‌آرا و فرهادی و بنی‌اعتماد و جعفر پناهی و… در کنار گردهمایی برای محمد رسول اف یک گردهمایی نمی‌گذارند برای حل مشکل بیمه بیکاری سینماگران؟/چرا یک گردهمایی نگذاشتند برای مشخص شدن سرنوشت عیدی میلیاردی وارده به خانه سینما؟/چرا یک گردهمایی نمیگذارند جهت ایجاد یک بیمه درمانی جامع برای سینماگران؟/آیا گردهمایی برای محمد رسول اف مرتبط است با مدیرعاملی عمویش بر یک بانک مهم؟؟

سینماروزان: محکومیت قضایی محمد رسول اف(برادرزاده جلال رسول اف مدیرعامل بانک آینده) به یک سال حبس تعزیری با واکنشهای حامیانه چندی از سینماگران روبرو شد و به دنبال آن نیز تعدادی از سینماگران یک گردهمایی را برای حمایت از این کارگردان ترتیب دادند.

روزنامه اصولگرای “جوان” در تحلیلی بر این ماجرا و با خوب دانستن حمیت صنفی برای عبور از بحران مصادیقی از مشکلات بدنه سینما که حل آنها نیاز به حمیت صنفی دارد را برشمرد.

متن تحلیل این رسانه را بخوانید:

حمیت صنفی نه تنها بد نیست بلکه اگر برای کمک به بهبود امور رفاهی صنف باشد خیلی هم لازم و ضروری است.

بدنه سینمای ایران مدت‌هاست از مشکلات رفاهی اولیه رنج می‌برد و فی‌المثل هنوز که هنوز است و بیش از ۲۰ سال بعد از راه اندازی خانه سینما همچنان یک بیمه بیکاری برایشان تعریف نشده یا هنوز یک بیمارستان که هیچ حتی یک درمانگاه اختصاصی هم ندارند و در کل سال یک سبدکالای اولیه میان‌شان توزیع نمی‌شود و اینهاست که حمیت صنفی را می‌طلبد. با کمک ثروتمندان و نامداران سینما به ضعفای بی‌بهره است که امکان حل این مشکلات وجود دارد و می‌توان برای ذره‌ای هم که شده سطح رفاهی بدنه سینما را ارتقا داد ولی چنین حمیتی را برای ارتقای رفاهی نمی‌بینیم و به ناگاه برای حمایت از یک محکوم قضایی است که تعداد زیادی از سینماگران متمول و سرشناس صف می‌بندند. چرا یکی از این صف‌ها برای حل مشکل بیمه بیکاری سینماگران بسته نمی‌شود؟ چرا امثال فرمان‌آرا و فرهادی و بنی‌اعتماد و جعفر پناهی و… در کنار گردهمایی برای محمد رسول اف یک گردهمایی نمی‌گذارند برای حل مشکل بیمه بیکاری سینماگران؟

چرا زمانی که کلی حرف و حدیث و نقل قول درباره عدم توزیع منصفانه عیدی میلیاردی ارشاد میان بدنه سینما مطرح شد، هیچ کدام از این سینماگران شناخته شده پیشتاز شفاف‌سازی در این باره نشدند و یک گردهمایی نگذاشتند برای مشخص شدن سرنوشت عیدی میلیاردی وارده به خانه سینما؟

یک بار دیده‌اید یا شنیده‌اید که یکی از این سینماگران در جهت ایجاد یک بیمه درمانی جامع برای سینماگران حرفی ولو در حد یک جمله زده باشد؟ حمیت صنفی خوب است ولی وقتی آب این حمیت نه برای کلیت صنف که برای یک اقلیت نزدیک به ثروت گرم می‌شود چه باید گفت؟

چرا نزدیک به ثروت؟ سینماگر محکوم توسط قوه قضائیه، برادرزاده مدیرعامل بانکی است که خود یا آقازاده‌شان در سال‌های اخیر از برخی از همین سینماگرانی که حمیت صنفی‌شان گل کرده حمایت‌های جانانه‌ای داشته‌اند. در این شرایط معلوم است که این حمیت صنفی گره می‌خورد به آن حمایت‌ها!

بماند که بلافاصله بعد از این حمیت هم یک رسانه بریتانیایی نمایش آخرین فیلم این سینماگر محکوم را در کنداکتور قرار می‌دهد و این خود نشان‌دهنده آن است که یک اقلیت چه حمایت‌هایی را از داخل تا خارج نصیب خود کرده‌اند؟ همه این‌ها به کنار، کدام یک از حامیان این محکوم قضایی پاسخی دارند به این پرسش که او چگونه از تیزرسازی در یک دفتر پخش به ناگاه به فیلمسازی بدل شده که هر چه فیلم می‌سازد اکران نمی‌شود ولی باز سرمایه لازم برای تولید فیلم در اختیارش قرار می‌گیرد؟ این چه بیزنسی است که چنین توانایی‌ای را به ایشان داده؟

حمیت صنفی یعنی اینکه بپرسند در شرایطی که صد‌ها سینماگر مطرح در بیکاری مطلق به سر می‌برند یکی مثل نامبرده چگونه و بر چه مبنایی همچنان شرایط تولید دارد؟ اگر ایشان به پلن اقتصادی خاصی رسیده‌اند که باید آن را برای کلیت صنف تدریس کنند تا بقیه بیاموزند و اگر هم بحث اتصال به کانون ثروت است که این همه مظلوم‌نمایی برای تک‌افتادگی بی‌معناست. حمیت صنفی خوب است ولی‌ای کاش قبل از آن حتماً به پرسش‌های فوق پاسخ‌هایی منطقی داده شود.




فقط چند روز پس از انتشار نسخه قاچاق “همه میدانند” با زیرنویس سلیس فارسی، اصغر فرهادی مسئولیت آماده سازی زیرنویس این نسخه را برعهده گرفت⇐از همان ابتدا به ذهنم رسيد که مي‌توان فيلم را با کيفيت بالا در فضاي مجازي منتشر کرد!!/میخواستیم زیرنویس را بعد از اکران آمریکا منتشر کنیم اما برنامه ریزی قبلی به هم خورد/بلافاصله بعد از عرضه بلوری “همه میدانند” در فرانسه فایل زیرنویس را منتشر کردیم/بیانیه روابط عمومی[در مذمت قاچاق فیلم] از سوی تهیه کنندگان بود و نه سازندگان!!!/نه تنها با دیده شدن فیلم در ایران مشکل ندارم که اتفاقا باعث خوشحالیم است که مردم فیلم را ببینند

سینماروزان: انتشار نسخه قاچاق فیلم “همه میدانند”  در ایران با زیرنویس سلیس فارسی از همان ابتدا محل پرسش قرار گرفت. اصلی ترین پرسش این بود که با توجه به منبع قاچاق که بلوری فرانسویست چگونه زیرنویسی سلیس به زبان فارسی در نسخه های قاچاق داخلی وجود دارد؟؟

اصغر فرهادی تنها چند روز بعد از انتشار این نسخه قاچاق نه تنها مسئولیت زیرنویس را برعهده گرفته بلکه به عسل عباسیان در “شرق” گفته که از همان زمان پیش تولید به انتشار نسخه کامل در فضای مجازی فکر کرده بود!!!

اصغر فرهادی با اشاره به برنامه ریزی برای انتشار زیرنویس مطلوب خود ذیل نسخه قاچاق بیان داشت:

برنامه‌ريزي براي نمايش «همه مي‌دانند» در ايران اين بود که فيلم را بعد از اکران آمريكا؛ يعني چند ماه ديگر، به طور رايگان با زيرنويس روان و مورد تأييد روي اينترنت بگذاريم تا هرکس دوست دارد ببيند و چون حقوق پخش اين فيلم در ايران متعلق به کارگردان است، با تهيه‌کنندگان هم روي اين موضوع از قبل توافق شده بود که بعد از اکران آنها، به دليل اينکه در ايران امکان اکران اين فيلم وجود ندارد، روي اينترنت منتشر شود، اما اتفاقي که افتاد اين بود که از دو هفته پيش و با توزيع رسمي دي‌وي‌دي و بلورِي فيلم در فرانسه که طبق قوانين آنجا مدت معيني بعد از اکران انجام مي‌شود حدس زدم که ممکن است فيلم روي اينترنت منتشر شود و برنامه‌ريزي قبلي ما را به‌هم بريزد. به همين دليل زيرنويس را سريع آماده کرديم که اگر فيلم غيرقانوني آمد، لااقل با زيرنويس درست ديده شود. همين هم شد؛ نسخه قاچاق فيلم از فرانسه با کيفيت بالا به فاصله چند روز از توزيع روي اينترنت آمد و به‌سرعت گسترش پيدا کرد و چندساعت بعد ما به‌ناچار فايل زيرنويس را روي اينترنت گذاشتيم تا مانع انتشار زيرنويس‌هاي متفرقه شويم.

فرهادی درباره بیانیه روابط‌عموميش پیرامون نارضایتی و مذمت انتشار نسخه قاچاق گفت:  در آن بیانیه گفته شده تهيه‌کنندگان، نه سازندگان. به‌هرحال وقتي اين اتفاق افتاد به نظر نمي‌رسيد با توجه به سرعت انتشار لينک‌ها کاري بشود کرد و تصميم من اين بود که علي‌رغم برنامه‌ريزي که براي چند ماه بعد شده بود که فيلم منتشر بشود، اعلام کنيم که هرکس خواست فيلم را ببيند، اما تهيه‌کننده‌ها اين ميزان از گستردگي لينک‌ها در اينترنت را که ديدند برايشان خيلي نگران‌کننده بود. تماس گرفتند و خواهش کردند که روابط‌عمومي فيلم در ايران از قول آنها انتشار فيلم را غيرقانوني اعلام کند که فيلم انتشارش به بيرون از ايران گسترش پيدا نکند. آنها با توجه به توافقي که براي پخش ايران وجود دارد مي‌دانند علاقه‌مندان نهايتا در ايران اين فيلم را از طريق اينترنت خواهند ديد، اما فکر مي‌کردند چند ماه ديگر اين اتفاق مي‌افتد که اکران‌هاي اصلي انجام شده که اين‌گونه نشد و بدتر از آن، در اين بين دو شبکه ماهواره‌اي فيلم را غيرقانوني پخش کردند که البته پخش‌کننده آمريكا در مورد آنها اقدام حقوقي‌اش را شروع کرده است.

اصغر فرهادی با اشاره به مخاطبانی که نسخه قاچاق را می بینند گفت: يک وجه مربوط به داخل ايران است که چون حقوق پخش آن متعلق به من است با وجود اينکه فيلم زودتر منتشر شده، نه‌تنها با ديده‌شدنش مشکلي ندارم، بلکه باعث خوشحالي من است که مردم فيلم را ببينند. بخش دوم اما مربوط به بيرون از ايران است و حق پخش فيلم متعلق به پخش‌کننده‌هاي آن کشورهاست که بعضي‌شان فيلم را سال گذشته پيش‌خريد کرده‌اند. اينکه اين لينک‌ها بيرون از ايران هم امکان دسترسي به فيلم را فراهم کرده چيزي است که باعث آسيب به اکران ديگر کشورها مي‌شود.

این کارگردان ادامه داد: داخل ايران با خیال راحت فیلم را ببیند. فقط اميدوارم که دانلود فيلم به خارج از ايران گسترش پيدا نکند. وقتي اين لينک‌ها روي اينترنت مي‌آيد ديگر فقط محدود به ايران نيست. در بسياري از کشور‌هاي ديگر که فيلم هنوز اکران نشده براي همه در دسترس است. اميدوارم کسي فيلم را به زبان‌هاي ديگر زيرنويس نکند، اما ديدنش در ايران باعث خوشحالي من است.

فرهادی پیرامون درگیری ذهنی بر سر عدم اکران فیلمش در ایران گفت: در سفرهاي متعددي که به اسپانيا داشتم، متوجه شدم ساخت اين فيلم به طوري که در ايران هم قابل نمايش باشد، شدني نيست. قراري با خودم گذاشته بودم فيلم را هر اسپانيايي هم که ببيند، احساس نکند يک غيراسپانيايي سازنده آن است. اين در واقع يک چالش بود. بنابراين ديدم اولين تصميمي که بايد بگيرم اين است که آيا اين فيلم در ايران اکران رسمي بشود يا نه؟ و به دلايل بسيار، ديدم بهتر است ذهنم را گرفتار اين موضوع نکنم؛ حتي به قيمت اينکه فيلم در سينماهاي ايران روي پرده نرود و به ذهنم رسيد که مي‌توان فيلم را با کيفيت بالا در فضاي مجازي منتشر کرد. اين از تصميمات اوليه بود.




فریدون جیرانی در نشستی دانشگاهی اظهار داشت⇐ کیمیایی با “قیصر” و علی حاتمی با “حسن کچل” به دنبال رفع بحران هویت ملی رفتند/در دهه شصت تلاش کردند با اقتصاد دولتی، سینمای ملی را شکل دهند!/در دوران هاشمی رفسنجانی، مهرجویی با “هامون” بحران هویت را نشان دادند/بعد از دوم خرداد۷۶، هویت تبدیل شد به برابری شهروندان در برابر نظام!/برای اصغر فرهادی هویت ملی مهم نبود!!/عجیب است که اغلب مستندهای واقعه ۲۸ مرداد را از بی‌.بی.سی خریده‌ایم!!/ در فرانسه فیلم‌های مستند زیادی از تاریخ ایران وجود دارد ولی کسی سراغ آنها نرفته!

سینماروزان: فریدون جیرانی در همه این سالها در کنار فیلمسازی هم سرکی کشیده به کار رسانه ای و هم هرازگاه نظرات تحلیلی خود درباره سینما را بیان کرده.

به گزارش سینماروزان جیرانی به تازگی در نشستی مرتبط با سینمای ملی نیز علیرغم پراکنده گویی برخی نقطه نظرات خاص خویش درباره تاریخ سینمای ایران را طرح کرده است.

فریدون جیرانی در نشست مرتبط با سینمای ملی در دانشگاه تهران گفت: در پایان دهه ۴۰ مسعود کیمیایی با «قیصر» و علی حاتمی با ساخت «حسن کچل» به دنبال رفع بحران هویت ملی رفتند و اینکه چگونه حل این بحران را به درون سینما بکشانند. مسعود کیمیایی سعی کرد از دل فیلم “قیصر” که مرثیه‌ای بر ارزش‌های از دست رفته است، به سینمای ملی برسد.

وی ادامه داد: درواقع نطفه سینمای ملی از دل بحران هویت در دل یک جامعه استبداد زده شکل گرفت و تعریف سینمای ملی به تاریخ، سنن و فرهنگ یک کشور برمی‌گردد.

کارگردان «شام آخر» اظهار داشت: چه کیانوش عیاری که از سینمای آزاد آمده بود و چه رخشان بنی‌اعتماد که از دانشگاه هنرهای دراماتیک آمده و چه فیلمسازانی که از دل جنگ بیرون می‌آیند، مانند ابراهیم حاتمی کیا، همه این‌ها سینمای جدید پس از انقلاب را شکل می‌دهند که با تهران تغییر کرده است؛ تهرانی که تبدیل به یک شهر سنتی شده و جلوی مصرف کالاهای تجاری به خاطر جنگ گرفته شده. با اقتصاد دولتی این‌ها همه تطبیق پیدا می‌کند و با تفکر جدیدی که وارد سینما شده است. از دل این تفکر و همین سینمای دولتی، سینمای ملی شکل می‌گیرد.

جیرانی یادآور شد: در اواسط دهه ۶۰ وقتی شهر سنتی تغییر می‌کند و قرار است از نظام اقتصاد دولتی به نظام اقتصاد سرمایه‌داری برگردیم و واژه رفاه که از دوره هاشمی رفسنجانی شروع می‌شود جای واژه‌های دیگر را می‌گیرد بازهم بحران هویت ملی به وجود می‌آید. به عنوان مثال، در فیلم «شاید وقت دیگر» بهرام بیضایی هویت وجود دارد؛ هویت گمشده و فیلم «هامون» نویسنده روشنفکری که دچار بحران هویت شده است و فیلم «مادر» که بازگشت به سنت‌ها و گذشته است.

جیرانی همچنین گفت: من معتقدم سینمای ملی از دل سینمای سال‌های ۶۷ به بعد در “دیده‌بان”، “مهاجر”، “مادر” و “هامون” شکل می‌گیرد و درواقع بازهم بحران هویت است و نسلی هم که در مهاجر دیده می‌شود درحال از بین رفتن است. “مهاجر” از بقایای آخرین نسلی می‌گوید که مبارزه کرده و در “هامون” هم شهر درحال عوض شدن و ساخته شدن برج‌ها است. بین سال‌های ۶۷ تا ۷۱ یک سینمای جدیدی داریم که می‌شود درباره آن‌ها بسیار صحبت کرد و همچنین “دندان مار” که بازگشت کیمیایی به سینمای خودش است.

وی ادامه داد: در نظام‌های ایدئولوژیک به جای واژه سینمای ملی، سینمای متعهد قرار می‌گیرد و قبل از انقلاب هم به فیلم‌های اجتماعی سینمای متعهد می‌گفتند. از سال ۷۱ به بعد تا سال ۷۶ می‌توانیم از فیلم‌هایی نام ببریم که در آن‌ها هم نشانه‌هایی از سینمای ملی است مانند “بچه‌های آسمان”، “پدر”، “از کرخه تا راین”، “لیلا” و…. از سال ۷۶ به بعد مفهوم جدید ملی مفهومی که به هویت دیگر ربطی ندارد و مربوط است به شهروند بودن و به برابری یک شهروند در نظام سیاسی وارد مفاهیم سینمایی می‌شود.

کارگردان «پارک وی» افزود: در واقع از‌‌ همان سال‌هاست که مفاهیم جدید علوم انسانی در جامعه ایران رشد می‌کند (یعنی علوم انسانی از سال ۷۶ به بعد در جامعه ایران رشد می‌کند). درواقع در دل علوم انسانی مفاهیم جدید وارد سینما می‌شود و نمونه آخری که به واسطه آن می‌توان سینمای ملی را تعریف کرد سینمای اصغر فرهادی است. برای فرهادی هویت ملی زیاد مهم نیست. برای او اینکه چطور می‌توان شهروندان یک جامعه را به شهروندان خوب تبدیل کرد اهمیت دارد. از طریق ایجاد اصول اخلاقی کلی، نفی خشونت و مفهوم جدید ملی در این سینما رشد دیگری پیدا می‌کند و نسل جدیدی هم دنبال این مفهوم یعنی آن هویت ملی که ما از دلش مسعود کیمیایی و علی حاتمی را داشتیم، که نگران از بین رفتن سنت‌ها، تاریخ و فرهنگ، تبدیل شده به نگرانی شهروند بودن ملت در یک نظام سیاسی مستقر، نفی خشونت و قضاوت نکردن و تبدیل کردن شهروندان آن به شهروندان خوب. شهروند مفهوم جدیدی است که از دل جامعه مدرن به وجود آمده و معیار جدید آن سینمای اصغر فرهادی است.

جیرانی یادآور شد: بسیاری از فیلمسازانی که بعد‌ها شاخص شدند از مستند شروع کرده‌اند. دو ارگان سعی می‌کردند از گذشته مستندسازی را در ایران رشد دهند. ابتدا وزارت فرهنگ و هنر است و دیگری تلویزیون، که مستندهای شاخصی از ناصر تقوایی از دل آن بیرون آمده بود.

وی با بیان اینکه درواقع انقلاب مستند را رشد داده است، گفت: البته در این مورد محمد تهامی‌نژاد کتابی نوشته که بسیار مفصل در این باره صحبت کرد. درحال حاضر سینمای مستند رشد بیشتری کرده است.

کارگردان «قرمز» ادامه داد: عجیل است که اغلل مستندهایی که از واقعه ۲۸ مرداد داریم را از بی‌بی سی خریده‌ایم درحالیکه در فرانسه فیلم‌های مستند زیادی درباره ایران وجود دارد و این مستند‌ها در ایران بسیار کم است و کسی سراغ آنها نرفته درحالیکه باید از خیلی وقایع مستند داشته باشیم. باید بدانیم که سینمای ملی سینمایی است که متعلق به همه آحاد مردم است.

جیرانی با بیان اینکه توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی امکان‌پذیر نیست، خاطرنشان کرد: از دل این شرایط روشنفکری شکل گرفته که در آن دوران دچار بحران هویت می‌شود و بحران هویت موجب می‌شود که ما به گذشته برگردیم و درواقع هویت را در یک گذشته تاریخی، سنن و تاریخ و فرهنگمان جستجو کنیم. این بحران هویت که در سال‌های ۴۶ و ۴۷ اوج خود را دارد با رشد اندیشه چپگرایی در دنیا همزمان می‌شود و جنبش دانشجویی را متحول می‌کند و در ایران نیز تاثیر می‌گذارد.

وی ادامه داد: دو اندیشه درکنار هم قرار می‌گیرند یکی روشنفکرانی که متاثر از اندیشه مارکسیستی هستند و روشنفکرانی که متاثر از اندیشه مذهبی هستند و به اسم چپ مذهبی تلقی می‌شوند. این دو اندیشه در مقابل امپریالیسم جهانی که در آن زمان سردمدارش آمریکا بود. نکته اینجاست که در آن زمان جنگ ویتنام بوده است و این دو جبهه تفکری را به هم نزدیک می‌کند که در یک مورد باهم متحد می‌شوند تا در مقابل فرهنگ غربی و بازگشت به گذشته همراه شوند.




فقط ساعاتی بعد از حذف از اسکار، یاد وطن کرد؟؟!!⇐اصغر فرهادی: برای من بسیار حیاتی است که در ایران فیلم بسازم!

سینماروزان: اصغر فرهادی بعد از اسکاری که در بحبوحه منازعات ضدایرانی ترامپ گرفت امید زیادی داشت که فیلم «همه میدانند» که در اسپانیا هم ساخته راحتتر از حد تصور راهی اسکار شود ولی زهی خیال باطل که اسپانیا فیلم «قهرمانان» ساخته «خاویر فِسِر»مادریدی را به «همه میدانند»فرهادی ترجیح داد.

جالب اینکه فقط ساعاتی بعد از انتشار خبر حذف اصغر از اسکار این کارگردان ایرانی در گفتگو با نشریه کانادایی «لاناسیون» از علاقه به بازگشت به ایران و فیلمسازی مجدد در وطن گفته است!!! به گزارش «سینمادیلی» فرهادی بیان داشت: نمی‌خواهم وارد فرآیند ساختن یک فیلم در ایران و یک فیلم در خارج شوم. از سوی دیگر، به گشتن دور دنیا مثل وودی آلن هم علاقه ندارم. آنچه می‌دانم اینکه به احتمال زیاد فیلم بعدی‌ام در ایران مقابل دوربین می‌رود.

این کارگردان ادامه داد: برای من بسیار مهم و بهتر بگویم حیاتی است که نه تنها در ایران فیلم بسازم، بلکه آنها را در ایران به نمایش بگذارم. از آنجا که پیشینه همه ما یکی است، واکنش تماشاگران بسیار به احساس من نزدیک است. تجربه کار کردن در فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف را دوست دارم اما جوهره و ذات من همیشه ایرانی می‌ماند.

آیا اعتراف فرهادی به اینکه لازم است باز در ایران فیلم بسازد معنایی دارد جز آن که اصغر فقط در دل مناسبات داخلی است که می‌تواند همواره بر صدر نشسته و هر زمان فیلم ساخت بی توجه به کیفیت رقبا، راهی اسکار شود؟؟

آیا انصافا اگر با پیدا کردن تبصره و تک ماده همین «همه میدانند» به عنوان محصول مشترک ایران و اسپانیا معرفی میشد، هیأت انتخاب ایرانی فیلم برای اسکار جرأت میکردند فیلمی جز آن را برای اسکار بفرستند؟؟