1

با انتقال مدیر شبکه «افق» به شبکه پنج؛ برنامه «جهان آرا» هم به شبکه پنج انتقال می‌یابد؟⇐وحید یامین‌پور توضیح داد

سینماروزان: برنامه «جهان آرا» از جمله برنامه های گفتگومحور شبکه «افق» بود که می‌کوشید با دور زدن برخی از ممیزیهای مرسوم صداوسیما شرایط لحاظ شدن به عنوان یک برنامه متفاوت را برای خود فراهم آورد.

«جهان آرا» بعد از یک سال و نیم اجرا اخیرا تعطیل شده است و با انتقال جواد رمضانی نژاد از مدیریت شبکه افق به مدیریت شبکه تهران زمزمه هایی شنیده میشود مبنی بر انتقال این برنامه به شبکه پنج.

وحید یامین پور مجری «جهان آرا» درباره آینده این برنامه به آرش فهیم «کیهان» گفت: ما هنوز جلسه‌ای در این باره نداشته‌ایم، چون مدیر جدید هنوز سر کار نیامده و ما هم اطلاع نداریم که چه کسی بناست منصوب شود و نظرش راجع به این برنامه چیست. مولفه‌های دیگری هم درباره تصمیم‌گیری برای آینده این برنامه دخالت دارد.

یامین پور درباره احتمال انتقال برنامه به شبکه های دیگر گفت: البته شبکه‌های دیگر هم از گروه سازنده برنامه «جهان‌آرا» دعوت کرده‌اند تا نمونه‌ای از این برنامه را در شبکه دیگری هم داشته باشیم. به هر حال تصمیم‌گیری را به زمانی موکول کردیم که تکلیف مدیریت شبکه مشخص شود.

یامین پور در جایی دیگر از گفتگوی خود درباره وابستگی آینده «جهان آرا» به مدیریت شبکه افق بیان داشت:  اخیرا مدیر شبکه افق تغییر کرده و هنوز مدیر جدید منصوب نشده. طبعا ادامه برنامه «جهان‌آرا» به نظر و تصمیم مدیر بعدی وابسته خواهد بود.




درددلهای صادقانه مسعود کرامتي⇐یك خاطره بسيار چرك از تلويزيون دارم/تلویزیون بر تیزر ۵۰ ثانیه‌ای روغن موتور «بهران» نزدیک به ۱۲ مورد اصلاحیه زد!!!/وقتی متن‌هاي «شهر موش ها» آمد، به نظرم كار بيهوده و بي‌مزه‌اي بود كه حرف چنداني براي گفتن نداشت/ملاقلی‌پور گمان داشت من از آن دسته آدم‌هاي روشنفكر ليسانسه‌ام كه ادا و اصول خودم را دارم/نبود سانسور باعث رشد سینمای کودک دهه ۶۰ شد/«بادکنک سفید» را تازه بعد از بازگشت از کن تحویل گرفتند/سریال آخرم نابود شد

سینماروزان: مسعود کرامتی از جمله فارغ التحصیلان تئاتر است که قرارگیری در کانون تحولات پس از پیروزی انتقلاب اسلامی موجب شد به سمت تلویزیون و بعدتر سینما کشیده شود.

به گزارش سینماروزان کرامتی از آن دسته تئاتریهایی است که از بازیگری تا کارگردانی را از سینما تا تلویزیون تجربه کرد و آثاری را ساخت مانند سریال «خانه ما» یا فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» که به نوبه خود خاطره انگیزند.

این بازیگر-کارگردان که در سالهای اخیر کم کارتر از گذشته شده است در گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» کوشیده به مرور کارنامه هنری خویش در برهه های زمانی مختلف بپردازد.

متن کامل گفتگوی کرامتی را بخوانید:

در اين سال‌ها نشان داديد تمايل چنداني به نمايش خودتان نداريد، اين مساله تعمدي است يا شرايط كاري شما را به اين سمت و سو كشانده است؟

اصولا تمايل چنداني به نمايش خودم ندارم. شايد دليل عمده‌اش اين است كه در طول سال‌هاي گذشته طرح‌ها و ايده‌هايي داشتم كه به نتيجه نرسيد و همه‌چيز سخت شد. هر طرح و ايده‌اي كه داشتم نتوانستم به اجرا برسانم و به همين خاطر چه در عرصه كارگرداني و چه بازيگري به آدمي تبديل شدم كه منتظر پيشنهاد ديگران است. شما وقتي منتظر پيشنهاد ديگران مي‌مانيد، يكسري پيشنهادات درهم سراغ‌تان مي‌آيد. واقعيت اين است كه من هم نمي‌توانم هر كاري را بپذيرم و براي خودم خط قرمزهايي دارم كه وارد هر حيطه‌اي نشوم.

در دانشگاه هنرهاي نمايشي خوانديد، براي ورود به عرصه تئاتر اين رشته را انتخاب كرديد يا تحصيل در اين رشته براي‌تان جذابيت داشت؟

من سال ٥٦ يعني قبل از انقلاب، وارد دانشگاه شدم و به قطعيت و شدت هم تئاتر را دوست داشتم. اين را هم بگويم كه واقعا قبل از انقلاب براي ما و خيلي از دوستان‌مان، تئاتر خيلي جدي‌تر از حالا بود و شأن و اعتبار ويژه‌اي داشت.
در واقع شهرت به معناي رايج در سينما، در حيطه تئاتر اتفاق نمي‌افتاد و شأن و اعتبار تئاتر اصلا قابل مقايسه با سينما نبود. همان زمان در سينما انگشت‌شمار آدم‌هايي بودند كه فيلم‌هاي خاص و نويي مي‌ساختند، اما عمده فعاليت‌هاي تئاتري‌ها اعتبار داشت (منظورم اعتبار فرهنگي است). آن روزها بيشتر كساني كه در سينما كار مي‌كردند ربطي به تئاتر نداشتند. پس از آن، متاسفانه همه اين تعاريف به هم ريخت. به نوعي جايگاه و شأن اجتماعي و اعتبار خيلي از مفاهيم و فعاليت‌ها كه اتفاقا فرهنگ و اخلاق هم شامل آنها مي‌شود، در ظرف عجيب و غريبي ريخته شد و حالا تركيب و ملغمه‌اي از همه اين مفاهيم باقي مانده است. در اين ميان از اعتبار تئاتر هم كورسويي بيشتر باقي نمانده است. با اين همه امروز وقتي درباره تئاتر حرف مي‌زنيم، برخي براي اين هنر اعتبار فرهنگي قايلند اما واقعيت جامعه ما اين است كه تلويزيون و سينما در آن نقش پر رنگ‌تري دارند.

هم دوره‌هاي‌تان آن روزها در دانشگاه چه كساني بودند؟

با يكي دو سال اختلاف، آتيلاپسياني، علي عمراني، رويا تيموريان، مسعود رايگان، گوهر خيرانديش و حسن پورشيرازي و خيلي‌هاي ديگر كه بعد از گذشت اين همه سال به صورت دقيق در خاطرم نيست.

به نظر مي‌رسد نسلي كه آن روزها تئاتر را به صورت حرفه‌اي تجربه مي‌كردند، موفق‌تر از نسل جوان تئاتر در اين روزها هستند.

بله اما نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه اگر امروز رزومه تك‌تك آن آدم‌هاي حرفه‌اي را در دايره بريزيم، با جزييات نگاه و بالا و پايين كنيم، كارهايي به چشم مي‌خورد كه در شأن‌شان نبوده اما انجام داده‌اند.

يعني مجبور شدند به اين كارها تن بدهند؟

متاسفانه فضا، فضاي غريبي است. اجبار صد در صد، نقش عمده‌اي در پذيرفتن برخي كارها دارد اما يكي از زمينه‌ها و پارامترهايي كه اجبار را به وجود مي‌آورد، مسائل اقتصادي است كه به نوعي ابزار مناسبي براي توجيه كارهاي بدي است كه دوستان مي‌كنند.

اما اگر بخواهيم واقع‌بينانه به اين مساله نگاه كنيم انگار خيلي از هنرمندان هم نسل شما به شرايط پيش آمده در هنر تن داده‌اند و مقاومت و ايستادگي نمي‌كنند.

مي‌دانيد چرا؟ چون نمي‌شود جلوي اين شرايط را گرفت. ما در شرايطي در ايران زندگي مي‌كنيم كه همه‌چيزمان دولتي است و تعارف هم نداريم. چرا اوضاع اقتصادي ما بد است؟ چون پول نفت كم شده است و حالا بايد جامعه به تكاپو بيفتد و راه ديگري براي تامين نيازهاي خود پيدا كند. زماني كه پول نفت چشمگير بود، به اندازه زيادي بريز و بپاش مي‌شد و خيلي وقت‌ها به باد و يغما مي‌رفت. اين پول تا سال‌ها در همه بخش‌هاي جامعه ما تعيين‌كننده بود. بسياري از پروژه‌ها در اين سال‌ها با پول دولت به سرانجام رسيده است. البته كه من آدم متخصصي در اين زمينه نيستم اما كليت ماجرا را مي‌فهمم. حالا تصور كنيد همچنان عرصه فرهنگ و هنر با همان شيوه دولتي مديريت مي‌شود. ممكن است بخش خصوصي در اين سال‌ها فعال شده باشد اما همان هم به يك نهاد دولتي وصل است و در نهايت هنوز دولت تعيين مي‌كند چه كار كنيم و چه كار نكنيم. وجود نظام‌مندي در جامعه مساله‌اي طبيعي است اما ميزان دخالت دولت در همه امور در ديگر كشورهاي دنيا به اين اندازه نيست. شما بهتر از من مي‌دانيد كه در كشور ما فيلم‌هاي مجوزداري ساخته شدند كه امكان اكران براي‌شان فراهم نشده است. يا اينكه فيلمي اكران شده و گروهي آن را از روي پرده پايين كشيدند. چطور مي‌شود در مقابل چنين اتفاقاتي مقاومت كرد؟ همين چيزهايي كه تا امروز به دست آورديم هم از همين مقاومت مي‌آيد و بايد بي‌تعارف بگويم اگر مقاومت‌ها نبود وضعيت فرهنگ و هنر از چيزي كه امروز مي‌بينيد اسفناك‌تر بود.

برگرديم به روزهاي اول كاري‌تان در سينما، نخستين بار با شهر موش‌ها وارد سينما شديد.با توجه به تنوع و پراكندگي موضوعات در كارنامه كاري‌تان، از ابتدا آمده بوديد كه در سينماي كودك كار كنيد؟

«شهر موش‌ها» اتفاق خاصي براي ما بود. ما گروهي بوديم كه «مدرسه موش‌ها» را با همكاري ايرج طهماسب، حميد جبلي، مرضيه برومند، مرحوم كامبيز صميمي مفخم، فاطمه معتمدآريا، راضيه برومند و آزاده پورمختار براي تلويزيون ساختيم و در آن مجموعه من دستيار و عروسك گردان بودم.

پيش از «مدرسه موش‌ها» هم تجربه كار عروسكي داشتيد؟

بله. مرحوم اردشير كشاورزي نخستين بار پيشنهاد همكاري در يك كار عروسكي را داد. به او گفتم كار عروسكي بلد نيستم و همان زمان هم عمده فعاليت و تمركزم در حوزه تئاتر بود. اما خوب در نهايت تصميم گرفتم كار عروسكي را تجربه كنم.

مجبور شديد؟

آن روزها يعني اوايل دهه ٦٠، نظارت بر تئاترها زياد شد. خيلي از متن‌ها را قلع و قمع كردند و تئاتر گرفتار سانسورهاي عجيب و غريب شد. مثلا حتي نمي‌شد اسم برتولت برشت را بياوريم. ما هم به عنوان جوان‌هايي كه تازه كار تئاتر را شروع كرده بوديم، در اين فضا سرخورده شديم. شايد همين سرخوردگي من را به سمت و سوي كار كودك كشاند.

در نهايت پيشنهاد اردشير كشاورزي را پذيرفتيد؟

بله، كار كودك خيلي درگير سانسور نبود و مي‌توانستم با خيال راحت‌تري كار كنم. پيشنهاد او را پذيرفتم و پنج قصه از مثنوي معنوي را با تكنيك سايه بازي در سالن كانون خيابان وزرا روي صحنه برديم، آن روزها دقيقا فروردين ماه سال ٦٠ بود.

اجراي نمايش‌ها در آن دوران كه به طور كامل منتفي نشده بود؟

نه اما محدوديتي كه يكباره در مورد اجراها به وجود آمد به تئاتر خيلي لطمه زد. مي‌توانم بگويم يكي از عوامل پرتاب هنرمندان تئاتر به سينما در آن روزها همين بود. تئاتري‌ها روزهاي اوايل دهه ٦٠ از تئاتر دلزده شدند و دنبال راه‌هاي ديگر رفتند. من هم تئاتر عروسكي را تجربه كردم و ديدم فضا و جهان جالبي دارد. در ادامه با اردشير، كار عروسكي ديگري به نام «كرم شب تاب» را براي تلويزيون ضبط كرديم و بعد هم يك روز خانم برومند با من تماس گرفت و براي حضور در يك كار عروسكي زنده تك قسمتي پيشنهاد همكاري داد. كاري به نام «يك، دو، همه با هم». اين كار با همكاري راضيه برومند، بهرام شاه محمدلو، سعيد پورصميمي، ميترا فتحي و… در واحد نمايش ساخته شد و بعد از آن بلافاصله «مدرسه موش‌ها» را شروع كرديم و من در جمع دوستان واحد نمايش ماندم.

آن موقع فضاي تلويزيون به نسبت سينما و تئاتر بازتر بود؟

نه، كار كودك به خاطر داشتن جهاني متفاوت سخت‌گيري ديگر كارها را نداشت. اتفاقا همان سال‌ها يك خاطره بسيار چرك از تلويزيون دارم كه به خاطر آن هنوز كه هنوز است جرات نمي‌كنم طرحي به تلويزيون ارايه كنم. جرات نكردن به معناي ترسيدن نيست بلكه به معني شيوه برخورد است. برخوردي كه ديوانه‌ام كرده بود. جوري طرح ما را رد كردند كه فكر كردم شانس آورديم ما را زندان نبردند! اتفاقا همان دهه ٦٠ هم در تلويزيون فضاي غريبي بود.

نگفتيد مجموعه «شهر موش‌ها» چطور به يك فيلم سينمايي تبديل شد؟

همان روزهايي كه «مدرسه موش‌ها» را براي تلويزيون مي‌ساختيم، بنياد تازه تاسيس سينمايي فارابي توليد فيلم را آغاز كرده بود. آن روزها كيانوش عياري، كيومرث پوراحمد و مرحوم جلال مقدم تجربه‌هايي در اين زمينه كسب كرده بودند. در نهايت فارابي به برومند پيشنهاد ساخت نسخه سينمايي «مدرسه موش ها» را داد و من هم وارد سينما شدم.

با اين همه در حوزه كودك خيلي دوام نياورديد، چرا؟

در همان مقطعي كه وارد كار عروسكي شدم، «خونه مادربزرگه» را براي تلويزيون كار كردم. پايان آن مجموعه به نظرم رسيد ما در كار عروسكي هم به جاي جلو رفتن، مدام در حال دست و پا زدنيم. اين بخش جذابيتش را برايم از دست داد. آن موقع، فضا كمي تغيير كرده بود و مي‌توانستم حوزه تلويزيون و سينما را فارغ از كار كودك تجربه كنم. به همين خاطر به واسطه محمدرضا عليقلي، من و رسول ملاقلي‌پور با هم آشنا شديم و فيلم سينمايي «افق» نخستين
همكاري مان شد.

تغيير جهت از كار كودك به سمت و سوي ديگر، كار سختي نبود؟

چرا فكر مي‌كنيد من نمي‌توانستم فضاي فيلم «افق» را درك كنم؟ شايد باورتان نشود، آن موقع كه متن‌هاي مجموعه «شهر موش ها» آمد و براي تمرين با بچه‌ها دور هم جمع شديم، من از همه خداحافظي كردم و گفتم نمي‌توانم اين كار را انجام دهم. به نظرم كار بيهوده و بي‌مزه‌اي بود كه حرف چنداني براي گفتن نداشت. در نهايت گفتند نمي‌خواهد بازي كنيد و به عنوان دستيار با پروژه همكاري كن.

به نظر مي‌رسد به لحاظ روحي آدم جدي و تلخي باشيد!

خودم بايد بگويم؟

خودتان هم مي‌توانيد بگوييد، اما يك تلخي هميشگي همراه‌تان است كه از آن لذت مي‌بريد.

اگر اين مساله را از ديگران بپرسيد بهتر از من مي‌توانند نظر بدهند. اما به طور كلي واقعا بعضي وقت‌ها از شادي بيهوده عصباني مي‌شوم و اصطلاحي هم دارم كه مي‌گويم «چه خبره كه بايد آنقدر شاد باشيم؟» بد نيست نگاهي به دور و برمان بيندازيم و ببينيم هر روز چه اتفاقاتي مي‌افتد. مثلا بعضي وقت‌ها گوينده‌هاي راديو آنچنان در تزريق خوشي بيهوده تلاش مي‌كنند كه اگر نداني فكر مي‌كني صداي‌شان را از كجا براي شنوندگان مخابره مي‌كنند!

اين تلخي ذاتي باعث مي‌شود در ايفاي بعضي نقش‌ها موفق‌تر باشيد، نقش‌هايي كه به خودتان شبيه‌تر است.

به نظرم بازيگري يعني اينكه خودت را بازي كني. منظورم اين نيست كه خودت باشي، يعني هر آنچه به عنوان يك پرسوناژ به من پيشنهاد مي‌شود بايد در نهايت از خودم عبور دهم. به دنبال راهي مي‌گردم كه كاراكتر را به تيپي تبديل و به لحاظ فيزيكي چيزهاي خاصي برايش پيدا و حتي صداسازي كنم. همه اينها از يك دروني بيرون مي‌آيد كه آن درون تويي. مثلا مي‌گويند فلاني بازيگر خوبي نيست چون همه نقش‌ها را شبيه هم بازي مي‌كند اما من مي‌خواهم بگويم اين مساله امري مرسوم و متداول در دنياست. مثلا آل‌پاچينو «سرپيكو» و آل‌پاچينو «پدرخوانده» دو آدم متفاوتند؟ شايد! ولي شما آل‌پاچينو را در هردوي اين كاراكترها مي‌بينيد. مثلا جنس بازي او با كسي مثل داستين هافمن فرق مي‌كند چون او آل‌پاچينو است و خودش ربطي به داستين هافمن ندارد. جنس بازي همان چيزي است كه من روي آن تاكيد مي‌كنم.

با اين ميزان واقع بيني خورديد به پست آدمي احساساتي به نام رسول ملاقلي‌پور كه نوسانات روحي‌اش با شما قابل مقايسه نيست.

ابتدا به ساكن اصلا فكر نمي‌كردم بتوانم با ملاقلي‌پور كار كنم.

نخستين مواجهه‌تان با او چطور بود؟

اصلا خوب نبود. دعوا و بحثي با هم نكرديم اما از او خوشم نيامده بود و بعدها فهميديم هر دو براي هم دافعه‌اي داشتيم. اما بعد از مدتي كه آن هم داستاني براي خودش دارد، طوري ما رفيق شديم كه خودم اصلا باورم نمي‌شد چطور مي‌توانم آنقدر راحت با اين آدم زندگي كنم. وقتي با كسي رفيق مي‌شوي به نوعي زندگي‌ات را از روي ميل و رغبت با او قسمت مي‌كني. ارتباط ميان ما خيلي زياد و عميق شد و ادامه پيدا كرد. بعدها وقتي با هم صميمي‌تر شديم، فهميدم اين آدم صراحت لهجه‌اي دارد و ادا درنمي‌آورد و خودش است. در عين حال رفتارش شخصي بود و ممكن بود در برخي مواقع شيوه‌اش مطلوب من نباشد. اما همين كه خودش بود، شخصيتش را براي من دوست‌داشتني كرد. اگر با رفتارش مشكل داشتم، مي‌توانستم به راحتي انتقادم را به او بگويم. اين صراحت لهجه من براي او هم جذاب بود. به من مي‌گفت ابتداي آشنايي‌مان فكر مي‌كرده من از آن دسته آدم‌هاي روشنفكر ليسانسه‌ام كه ادا و اصول خودم را دارم و مي‌خواهم براي او قيافه بگيرم اما در ادامه متوجه شده اين‌طور نيست.

رفاقت‌تان باعث شد براي ملاقلي‌پور بازي كنيد؟

شايد يك بخشي از بازي من به رفاقت مان مربوط مي‌شد اما واقعيت اين است كه سر فيلم «افق» اصلا دنبال بازي نبودم و برايم جذاب هم نبود. براي دستياري در آن فيلم من براي رسول يكسري شرط گذاشتم. شاكي شد و گفت تو چه كاره‌اي كه براي من شرط بگذاري، من دستيار توام يا تو دستيار من؟

شروطي كه گذاشتيد چه بود؟

از او خواستم كاملا در جريان دكوپاژ فيلم قرار بگيرم و من با بازيگرها تمرين كنم. در مقابل هر جايي كه راه را اشتباه رفتم، حتي در جمع اشتباهم را گوشزد كند. مي‌خواستم به معني درست كلمه دستيار كارگردان باشم. بعدها فهميدم انتظاراتم در سينماي ايران با معني دستيار در عرف فاصله داشت. اصلا چنين تعريفي از دستيار تا آن روز در سينماي ما وجود نداشت. يك ماه از فيلمبرداري گذشته بود و يك روز من با يكي از بازيگرها صحنه‌اي را تمرين مي‌كردم. مجبور شدم خودم آن صحنه را بازي كنم. رسول اين صحنه را ديد و يكي دو روز بعد گفت تو چرا خودت بازي نمي‌كني؟ «افق» كه تمام شد، هفت، هشت ماه بعد، يك روز قصه «مجنون» را برايم تعريف كرد و نقشي هم براي من در نظر گرفته بود. به نظرم قصه «مجنون» در سينماي آن موقع ما خيلي جسورانه بود. ما در سينماي بعد از انقلاب مشابه اين قصه كمتر داشتيم.

از فيلم «سفر به چزابه» به بعد اما ارتباط كاري شما قطع شد. اين قطع همكاري خودخواسته بود؟

به‌شدت خودخواسته بود. با هم حرف زديم و خداحافظي كرديم.

بعد از آن بود كه تصميم گرفتيد خودتان فيلم بسازيد؟

بله، فيلم «پاتال و آرزوهاي كوچك» را ساختم.

چرا دوباره به فضاي كار كودك برگشتيد؟

من با فضاي كودك پيش از اين ارتباط داشتم و قرار بود فيلمي در اين حوزه بسازم. وقتي «افق» را با رسول ملاقلي‌پور كار كردم، بلافاصله با وحيد نيكخواه‌آزاد يك ميني‌سريال چهار، پنج قسمتي را كار كرديم كه تك‌دوربين بود و دكوپاژ داشت و از شكل و شمايل استوديويي و با كارهاي تلويزيوني آن موقع فاصله داشت. اين سريال زمينه‌اي شد كه نيكخواه به عنوان تهيه‌كننده بخش خصوصي به من اعتماد كند و نخستين فيلمم را بسازم.

آن سال‌ها وضعيت سينماي كودك نسبت به كل سينما، متفاوت بود. فيلم‌هاي خوبي ساخته شد و سينماي كودك حرفي براي گفتن داشت.

فضاي سانسوري كه در تئاتر و سينما بود، در سينماي كودك وجود نداشت. در سينماي كودك فضا بازتر بود. آدم‌هاي بيشتري به سمت اين سينما آمده بودند و مي‌شد كارهايي كرد. مثلا آواز خواندن به اين معنايي كه الان در سينما و تلويزيون وجود دارد، ممنوع بود. شما الان را نگاه نكنيد كه همه سريال‌هاي تلويزيون خواننده دارد، آن موقع از اين خبرها نبود. اما به واسطه فضاي فانتزي و شاد كودكانه، مي‌توانستيم ترانه‌هاي ريتميك را وارد كار كنيم و به نظرم اين امكان در جذب مخاطب و رونق گرفتن سينما موثر بود. شايد همين مساله سبب كوچ خيلي از هنرمندان به سينماي كودك و رونق گرفتن اين حوزه بود. بعد از پايان جنگ و با باز شدن فضا، سينما هم امتيازاتي به دست آورد. برخوردها كمتر و يكسري خط قرمزها دورتر شد و خيلي‌ها به سمت سينما آمدند و سينماي كودك در ادامه از بين رفت.

محدوديت‌هايي كه از آن حرف مي‌زنيد چقدر برآمده از جامعه بود و چقدر تحت‌تاثير مديريت فرهنگي بود؟ به هر حال در آن موقعيت جامعه درگير جنگ بود و حوزه فرهنگ و هنر چندان مورد توجه قرار نمي‌گرفت.

مديريت ما دو نوع است؛ مديريت خرد و مديريت كلان. در واقع مديريت كلان پوست مديران خود را كنده‌اند. مثلا در حال حاضر هر چقدر پنبه معاون وزارت ارشاد را بزنند، كاري از او برنمي‌آيد. در واقع او مقصر نيست اما تحت فشار است. پس منظور من مديريت كلان است. همان دوره سيد محمد بهشتي در بنياد سينمايي فارابي حضور داشت و بهترين دوران سينما را رقم زد. اتفاقا بهشتي از فضاي باز ايجاد شده به خوبي استفاده كرد و تمركزش را بر سينما گذاشت و از آن حمايت كرد. همين حمايت‌ها سبب رشد سينما در آن دوران شد. او مي‌توانست محدوديت‌هايي را كه وجود داشت، اعمال كند اما مثبت عمل كرد و نتايجش هم مشخص است. اصلا سينماي كودك در همان فضاي جنگ رشد كرد. سينماي كودك از سال ٦١ به بعد به صورت كند و پله پله بالا رفت و بعد از پايان جنگ فوران كرد. اين وضعيت تا اواسط دهه ٧٠ ادامه داد و بعد فروكش كرد. آن فوران و جهش هم باعث شد همه به اين سمت و سو هجوم بياورند.

شما هم تحت تاثير همين فضا بوديد؟

بله، شخصا فكر مي‌كنم از همگاني شدن سينماي كودك و شلوغ شدن اين حوزه بد استفاده شد و اين امكان به هرز رفت. در ادامه بعضي از فيلم‌هاي كودك مبتذل شد و به سمتي رفت كه بد و چرك بود.

شما يك دوره‌اي هم موسسه‌اي به نام كارنامك داشتيد، در آنجا چه مي‌كرديد؟

بحث مان تمركز روي تبليغات بود. نخستين كار جدي‌اي كه در اين موسسه صورت گرفت، تيزر روغن موتور بهران بود كه من ساختم. همان اسب معروف. اين تيزر حدود ٥٠ ثانيه بود كه تلويزيون به آن ١٢ مورد اصلاحيه زد. آن موقع نخستين سوالي كه از من كردند اين بود كه اين تبليغ اسب است يا روغن موتور؟ من گفتم شما چه كار داريد، كسي بيرون پول داده و من هم درباره روغن موتور تبليغ ساختم. شعار اين تيزر اين بود: «سرعت، قدرت، اطمينان، با روغن موتور بهران، با بهران بهتر و مطمئن‌تر برانيد» اين تنها نريشن ٥٠ ثانيه بود. بعد هم اين قسمت نريشن از تيزر درآمد. به من گفتند تو مي‌گويي «سرعت، دقت و اطمينان» مگر روغن موتور باعث سرعت مي‌شود؟ جواب من اين بود كه اين فقط يك تبليغ است! اما قانع نشدند و به همراه چهار تا شيهه اسب، همه را حذف كردند. آن موقع تلويزيون خيلي گيرهاي عجيب و غريب داشت. مي‌گفتند در تلويزيون جمهوري اسلامي اصلا قرار نيست دروغ گفته شود.

آن موقع كه اين تيزرها را مي‌ساختيد، آخرين تجربه همكاري‌تان با تلويزيون همان كارهاي عروسكي و مدرسه موش‌ها بود؟

بله، اصلا با تلويزيون كار نكردم تا سال ٧٥ كه «پزشكان» را ساختم. ما سه سريال در دفترمان ساختيم، «پزشكان»، «خانه ما» و «كمين».

در سريال‌سازي چقدر دچار سانسور شديد؟

خيلي زياد نبود. زماني كه «خانه ما» را كار كرديم، مديران وقت شبكه سه از ما حمايت كردند. دراين سريال براي نخستين بار رابطه والدين با بچه‌ها خيلي صميمانه به تصوير كشيده شد. والدين با بچه‌ها شوخي مي‌كردند. در حالي كه پيش از اين سريال، بچه‌ها مدام در مقابل خواسته‌هاي پدر و مادر چشم مي‌گفتند و سرشان پايين بود. اما ما اين فضا را شكستيم و اين هم به واسطه حمايت مديران وقت سريال و مدير وقت شبكه سه آقاي صافي امكان‌پذير شد. اين جو‌سازي وجود داشت كه در اين سريال هيچ كدام از شوونات خانواده رعايت نشده است. يك سال و نيم بعد از «خانه ما»، سريال «كمين» را كار كردم اما بعد كمي از تلويزيون فاصله گرفتم. اما سال ٨١ سريالي به نام «روشنايي‌هاي شهر» ساختم كه به زعم خودم بهترين كارم در سريال‌سازي بود. متاسفانه به قدري با اين سريال بد برخورد و در ساعت نامناسبي پخش شد كه تقريبا هيچ كس آن را نديد. ممكن است «خانه ما» با اقبال عمومي مواجه شده باشد اما «روشنايي‌هاي شهر» جزو سريال‌هايي بود كه دلم برايش مي‌سوزد چون واقعا نابود شد.

چرا اين كار را با «روشنايي‌هاي شهر» كردند؟

زمان پخش سريال با جام جهاني يكي شد. خيلي وقت‌ها آن را پخش نمي‌كردند و به جاي آن فوتبال نشان مي‌دادند. بعضي وقت‌ها ساعت پخش را تغيير مي‌دادند، مثلا من براي اين سريال سه تيزر ساختم. باورتان نمي‌شود، يكي از تيزرهايم فقط تصوير و موسيقي بود و اسم سريال مي‌آمد. چيز ديگري نداشت. اين تيزر را يك بار پخش كردند و بعد جلويش را گرفتند. گفتند چرا كسي در اين تيزر حرف نمي‌زند! تيزر دوم را ساختم و گفتند خوب نيست، سومي را هم ساختم و هر چه مي‌خواستند رعايت كردم، اما گفتند تيزر بايد كمي خنده‌دار و كمدي باشد. جالب اينجاست اين سريال تلخ بود و با مرگ شروع مي‌شد! من هم در نهايت عصباني شدم و گفتم اصلا تيزر نمي‌سازم و نمي‌خواهم پخش كنيد. بعدا در مصاحبه‌اي در شبكه دو خطاب به مديران اين شبكه گفتم آقايان خيلي هم سخت نيست. ما قبلا مي‌خواستيم كانالي عوض كنيم بايد از روي صندلي بلند مي‌شديم و كانال را تغيير مي‌داديم، الان كنترلي وجود دارد و به راحتي مي‌توانيد كانال را عوض كنيد و ببينيد شبكه سه كه شبكه داخلي خودمان هم هست چطور سريال‌هاي‌شان را حمايت مي‌كنند. يادم است جلسه نقد و بررسي اين سريال با حضور اكبر عالمي برگزار شد و او جلوي دوربين گفت وقتي براي نقد اين سريال دعوت شده حتي يك فريم آن را هم نديده بود. در نهايت تلويزيون دي‌وي‌دي‌هاي اين سريال را به دستش رسانده و آنقدر برايش جذاب بود كه ٢٤ قسمت را در دو روز پشت سر هم ديد. او جلوي دوربين گفت من اگر جاي مديريت شبكه دو بودم همين الان اين سريال را پخش مي‌كردم.

با همه اين فعاليت‌ها انتظار مي‌رفت بيشتر از اينها ديده شويد و در سينما و تلويزيون حضور داشته باشيد، اما به نظر مي‌رسد شيوه حركت‌تان آهسته و پيوسته است.

از اين مدل بدم نمي‌آيد اما اگر در يك مقطعي بتوانم چهار نقش خوب در طول يك سال بازي كنم، چراكه نه، اين شيوه را انتخاب مي‌كنم. ديده شدن و حضور هميشه، برايم اولويت نيست. نمي‌خواهم در بورس باشم. من كارم را مي‌كنم و طبيعي است كه عده‌اي مرا ببينند و عده‌اي هم نبينند. خوشبختانه كارهايي كه كردم اكثريت قريب به اتفاق ديده شده است. در حوزه بازيگري حساسيت‌هايي هم دارم چرا كه بالاخره آدم روي پرده است و ديده مي‌شود. فكر مي‌كنم قضاوتي كه مردم دارند خيلي مهم است. دوست دارم همين الان هم اگر قرار است به عنوان بازيگر حتي يك نفر من را بشناسد، آن يك نفر قطعا خاطره خوبي از حضورم در سينما و تلويزيون داشته باشد.

وضعيت بازيگري در اين روزها خلاف چيزي است كه شما مي‌گوييد، يعني هر كس كه بيشتر ادا درمي آورد، بيشتر ديده مي‌شود و مورد توجه منتقدان قرار مي‌گيرد و پيشنهادهايش هم بيشتر است؛ ولو اينكه خودش را در بيشتر آثار تكرار كند.

من خيلي نمي‌توانم در مورد بازيگري اظهارنظر كنم چون خيلي از فيلم‌ها را نديدم. اما در مورد برخي بازيگرها كه مورد توجه قرار مي‌گيرند، مساله اين است كه هر كس راه معمول و متداول را طي كند، پا در مسير كم خطرتري گذاشته و بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. آن فرد تا مدت‌ها مي‌تواند در اين شرايط مانور بدهد و تحسين منتقدان را برانگيزد. اما قبول دارم متاسفانه اوضاع نقد ما چندان خوب نيست. شاهد هم دارم. مثلا وقتي كه جعفر پناهي فيلم «بادكنك سفيد» را ساخت من فيلم را در جشنواره كودك آن سال نديدم. هيچ كس فيلم را در آن جشنواره تحويل نگرفت و حتي كانديدا هم نشد و يك نفر هم درباره آن حرف نزد. تا اينكه فيلم به جشنواره كن راه پيدا كرد، انگار مهم‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران ساخته شده است، منتقدان و سينماگران با فيلم نوعي برخورد كردند كه حيرت‌آور بود. پيش از اين هيچ روزنامه و مجله‌اي درباره آن حرف نزده بود. تازه وقتي فيلم برگشت دهن همه آب افتاد. اين وضعيت نقد ما است و امروز هم تفاوتي با آن سال‌ها ندارد.

اگر از مسيري كه تا اينجا طي كرديد برگرديد چه مي‌كنيد؟

نمي دانم واقعا!

دوست نداريد روي يك حوزه بيشتر تمركز كنيد؟

واقعيت اين است كه وقتي من رفتم تئاتر بخوانم انتخابم با يك عمد و ميل و رغبتي همراه بود، حواسم بود مي‌خواهم چه كار كنم. اما در عرصه كارگرداني نتوانستم ذهنيت خودم را بسازم. خيلي طرح‌ها داشتم كه اجازه نگرفتند و من كم كم كارگرداني را رها كردم. اما بازيگري را دوست دارم و وقتي موقعيتي پيش بيايد بدم نمي‌آيد اين حوزه را تجربه كنم. دوست دارم اين تجربه خاص را چه در تئاتر و چه در سينما داشته باشم. اما اگر برگردم هيچ‌كدام از اين كارها را كنار نمي‌گذارم. شايد بخشي از اين ماجرا شخصي است. من خيلي جاها وا دادم و كنار كشيدم. رويم را آن طرف كردم. وقتي طرح و ايده‌اي بردم با نخستين برخورد تندي كه ديدم، پس كشيدم و طرح را كنار گذاشتم. نمي‌دانم اگر برگردم، سماجت بيشتري به خرج مي‌دهم با نه.

 




ادعای انتخاباتی(؟) رسانه اصلاح‌طلب⇐هدف غایی شبکه «افق» مقابله با اصلاحات و اعتدال است!!!+کنکاشی ویژه در پشت پرده ۱۶ برنامه این شبکه تلویزیونی

سینماروزان: شبکه تلویزیونی افق از جمله شبکه های تلویزیونی است که در 5 سال اخیر به راه افتاده و می کوشد با در اختیار گذاشتن فرصتهای تولید و اجرای برنامه های خویش به برخی از نیروهای رسانه ای جریان ارزشی برای خود مخاطب پیدا کند.

به گزارش سینماروزان «افق» فارغ از برخی سریالهایش نظیر «آسمان من» علیرغم صرف هزینه های چشمگیر نتوانسته ردپایی پررنگ در فضای رسانه ای پیدا کند و یک دلیل آن هم بسته بودن دایره جذب نیرو و سپردن امور به طیفی خاص است.

روزنامه «آفتاب یزد» به تازگی با ارائه گزارشی درباره «افق» ضمن طرح این ادعا که هدف غایی این شبکه مقابله همزمان با اصلاحات و اعتدالیون است اسراری را هم درباره پشت پرده 16 برنامه تولیدی این شبکه فاش کرده است.

متن گزارش «آفتاب یزد» را بخوانید:

شبکه افق به‌صورت رسمی هشتم اسفند سال 1393 افتتاح شد، اما افتتاح واقعی آن را باید همزمان با پیروزی حسن روحانی در انتخابات 92 تلقی کنیم. شاید این گزاره عجیب به نظر برسد، اما شواهد و قرائن چنین می‌گویند. به نوعی مدیر این شبکه نیز بر این مهم صحه گذاشته است. او در نشستی خبری اذعان می‌‌کند که اواسط سال 92 یعنی با قدرت‌گرفتن جریان اصلاح‌طلب و اعتدال دستور تشکیل شبکه افق صادر شد. کنکاش در ترکیب برنامه‌های شبکه مزبور ارتباط نیت و هویت مدیران افق را بیش از پیش عیان می‌سازد. وقتی جای جای برنامه‌های مختلف اعم از هنری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی این شبکه را بررسی می‌کنید ردپایی از اعتراض، نقد و تقبیح جریان اصلاح‌طلبی و اعتدالی را یافت می‌کنید. در واقع اینگونه می‌توان استنتاج کرد برنامه و هدف غایی و نهایی دست‌اندرکاران افق که گفته می‌شود از سوی برخی محافل مورد حمایت قرار می‌گیرند مقابله با جریانی است که آن را برای انقلاب و نظام خطرناک و مضر می‌دانند؛ شاید همان جریان اصلاح‌طلبی و اعتدالی!
نکته جالب توجه در مورد شبکه افق، پروپاگاندای آن است. این شبکه علی‌رغم آنکه از سوی رسانه‌های اصولگرا اعم از خبرگزاری، روزنامه و سایت‌های مختلف حمایت می‌شود، اما اقبال چندانی به آن وجود ندارد. به عبارت دیگر، این روزها صدا و سیما دچار رکود است و شبکه‌ای با ترکیب افق نیز نتوانسته در این موضوع تغییری ایجاد کند. اتفاقا چهره‌های اصلی افق نیز بر این موضوع واقف هستند. وحید یامین‌پور(سردبیر برنامه جهان آرا) به آفتاب یزد گفته است که مخاطبان شبکه، خواص هستند.
در روزهای ابتدایی استارت افق، مدیر آن تاکید داشته که نمی‌خواهند بار مالی اضافی بر دوش سازمان صدا و سیما بگذارند، اما حضور میهمانان خارجی خاص در این شبکه نشان می‌دهد که برنامه‌های شبکه پرخرج هستند. نکته‌ای که علی‌رغم اذعان تلویزیون به کسری بودجه شدید قابل تامل و حاکی از ساپورت‌های خاص شبکه فوق دارد.
آفتاب‌یزد در گزارشی آماری و دقیق ضمن بررسی تمام برنامه‌های کنداکتور شبکه افق در فاصله زمانی 7 دی ماه سال 95 تا اول بهمن ماه سال 95 به تحلیل آنان پرداخته است. مرور این برنامه‌ها اولا زیر و بم افق را به خوبی نشان می‌دهد و ثانیا آشکار می‌سازد افقی‌ها در کوتاه‌مدت و بلندمدت به دنبال چه هستند. این گزارش پیش‌روی شماست و چنانچه نقد و توضیحاتی در این خصوص مطرح شود پذیرای آن هستیم.
——————————————-
جها ن‌آرا

این برنامه آنتن شبکه افق را از شنبه تا دوشنبه در ساعت 22 در اختیار دارد و اجرای آن برعهده وحید یامین‌پور، عضو سابق جبهه پایداری و عضو تازه جبهه مردمی انقلاب اسلامی، محمد حسین بدری خبرنگار روزنامه جوان و محمد جواد یافتیان رئیس روابط‌عمومی انجمن بهکاپ فدراسیون گلف(!) است.
آنطور که در شناسنامه این برنامه نوشته شده است تهیه‌کنندگان آن مترصد آن‌اند تا «به موضوعات و مسائل روز با نگاه و خاستگاه گفتمان انقلاب اسلامی به‌صورت صریح‌تر و شفاف‌تر پرداخته شود.»
بنابر بررسی قسمت‌هایی توسط خبرنگار «آفتاب ‌یزد» محتوای اصلی برنامه‌ها علیه دولت و اصلاح‌طلبان است. این مهم را می‌توان از نوع میهمانان دعوت شده و همین طور موضوعات مورد بررسی، دریافت.
به‌طور مثال، قسمت‌های اول و دوم این برنامه عنوان«اشرافیت کارگزاران» را به دنبال خود یدک می‌کشید که در نخستین قسمت مسعود ده‌نمکی در نقش میهمان، دولت را متهم به اشرافی‌گری می‌کرد و معتقد بود که افشاگری‌هایش رسانه‌های اصلاح‌طلب را عصبانی کرده است! یا موضوع یکی از اپیزود‌هایش «اعتماد به کدخدا یا توکل بر خدا» بود که میهمانان آن را محمدجواد کریمی قدوسی و شهروز برزگر تشکیل می‌دادند و برنامه‌ای در نقد برجام مستقیم بود.
یا دو قسمت از جهان آرا به درگذشت آیت‌الله هاشمی اختصاص یافت. برنامه‌های تحت عناوینی چون «مرور مجاهدت‌های حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی» و «عملکرد رسانه‌های معاند در موضوع درگذشت آیت‌الله هاشمی». نکته جالب توجه آن بود که در هر دو این برنامه‌ها میهمانان مدعو همگی مخالفان و منتقدان سیاست‌های آیت‌الله هاشمی بودند. افرادی چون محمد حسین صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت احمدی‌نژاد، علی عسگری رئیس سابق صدا و سیما، حمیدرضا مقدم‌فر مدیرعامل سابق فارس و داریوش سجادی فعال سیاسی حزب‌اللهی پیرامون شخصیت آیت‌الله و مراسم تشییع پیکر ایشان سخن گفتند. در این برنامه‌ها هر یک از میهمانان بارها طلب مغفرت و عاقبت بخیری برای آیت‌الله می‌کردند و مجری هم بر سر ایشان منت می‌گذاشت و اظهار می‌داشت که جزء ادب دینی ماست که از اموات به نیکی یاد کنیم. در این برنامه‌ها بارها تکرار می‌کردند که آیت‌الله تحت وسوسه قرار گرفته است یا اشاره می‌کردند به اینکه « تقریبا در دهه 70 هیچ روزی نبوده است که روزنامه‌های اصلاح‌طلب نیش و کنایه و هجمه‌ای به آقای هاشمی نداشته باشند و به آیت‌الله می‌گفتند «عالیجناب سرخ‌پوش» و می‌خواستند آیت‌الله را تحت فشار قرار دهند. نکته جالب توجه آنجایی است که مجری میزان حضور افراد در مراسم تشییع را 350هزار نفر اعلام می‌کند درصورتی که طبق آمار رسمی بیش از 3 میلیون نفر در مراسم خاکسپاری آیت‌الله حضور داشتند. از یکسو یکی از میهمانان جهان آرا اعلام می‌دارد که آیت‌الله به دلیل ظلمی که اصلاح‌طلبان به او روا داشته‌اند مظلوم واقع شده است و از دیگر سو میهمان دیگر اعلام می‌دارد که بعد از اتفاقات 88 آقای هاشمی یکسری مواضعی گرفت و کتمان هم نکرد. کسی نمی‌تواند منکر خدمات آقای هاشمی شود، اما ایشان اشتباهات بسیاری هم داشته است. قدر مسلم آقای هاشمی مظلوم نبودند. نمی‌خواهم بگویم ظالم بودند، اما به اندازه‌ای که نیش خوردند، نیش هم زدند.»
با بررسی سوابق سایر میهمانان حاضر در‌ »جهان آرا» می‌توان ‌به مواضع اصولگرایانه و همینطور ضددولتی آنها پی برد. افرادی چون حسن عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز، ناصر نوبری سفیر سابق ایران در شوروی سابق و مصطفی خوش‌چشم تحلیلگر مسائل بین‌الملل، علیرضا پناهیان روحانی اصولگرا، ابراهیم رزاقی اقتصاددان، مهدی نصیری روزنامه‌نگار کیهان و روزنامه صبح و وحید جلیلی برادر سعید جلیلی و فعال فرهنگی، محمدجواد کریمی قدوسی عضو جبهه پایداری و همان فردی که به NPT گفت MPT و همواره درصدد است تا اسنادی بر پایه وهم و خیال منتشر کند و شهروز برزگر نماینده اصولگرای مجلس دهم.
——————————————-
عصر

برنامه «عصر» 5شنبه شب‌ها ساعت 22 آنتن شبکه افق را در اختیار می‌گیرد که اجرای آن برعهده نادر طالب‌زاده از نزدیکان جبهه پایداری و عضو جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی است.
در شناسنامه این برنامه آمده است که «عصر» حول مسائل روز داخلی و خارجی اعم از موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با افراد و کارشناسان خبره به بحث و گفتگو می‌پردازد.»
درست است که این برنامه برخلاف سایر برنامه‌های افق به‌طور مستقیم به نقد سیاست‌های دولت نمی‌پردازد، اما در خلال کلام میهمانانش انتقاد از سیاست‌های ماخوذه دستگاه دیپلماسی کشور به‌وضوح دیده می‌شود. «پروژه ایران‌هراسی در غرب به‌ویژه در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا » نیز عنوان یکی از برنامه‌های عصر با حضور فواد ایزدی است.
موضوع قسمت بیست و سوم این برنامه «سایه سیاه انگلستان بر سر یک امپراتوری و نقش انگلستان در فروپاشی عثمانی و شکل‌گیری عربستان سعودی» است.
به خط‌مشی اصولگرایانه این برنامه هم با مطالعه سوابق میهمانان آن می‌توان پی برد. افرادی چون مجید شاه‌حسینی عضو سابق شورای تامین برنامه خارجی صدا و سیما، اسماعیل کوثری نماینده اصولگرای مجلس نهم، محسن مقصودی تهیه‌کننده برنامه تلویزیونی «ثریا»، فواد ایزدی تحلیلگر مسائل بین‌الملل، سام مهدی ترابی موسس مرکز مطالعات راهبردی جهان تمدن رسالت، فریدون عباسی رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز و روح الله رفیعی مستندساز.
یکی از نکات جالب توجه برنامه عصر آن است که در بسیاری از اپیزودهای این برنامه از چهره‌های غربی به عنوان میهمان دعوت می‌شود. نوام چامسکی، فیلسوف مطرح آمریکایی، کوین برت( Kevi- Barrett) استاد دانشگاه ویسکانسین آمریکا، الکساندردوگین ( Alexander Dugin) رئیس مرکز فکری کاتخان در مسکو، تیری میسان (Thierry Meyssan) تحلیلگر راهبردی فرانسوی مستقر در دمشق، لوییس فراخان (Luis Farrakhan) رهبر حرکت امت اسلام در آمریکا و نماینده جامعه سیاهپوستان در این کشور، اکبر محمد معاون لوییس فراخان، عبدالرحمن محمد پیش‌نماز مساجد جنوب‌شرقی آمریکا، ورنلیال راندال فعال کنفرانس افق نو و… از مدعوین این برنامه هستند و مشخص نیست هزینه این میهمانان مطرح خارجی چگونه تامین می‌شود.
——————————————-
عصرانه

«عصرانه» برنامه ای است خبری که طی روزهای شنبه تا 4 شنبه ساعت 19 به مدت 60 دقیقه پخش می شود. اجرای آن بر عهده حمید اسکندری، میلاد حاجی پروانه، سیدصادق کشفی، سیدشهاب الدین واجدی، سید مصطفی حسینی چاوشی، علی احمدی، مصطفی پورکیانی، محسن زین العابدینی و سید محسن سجادی است.
شناسنامه عصرانه، این برنامه را « شامل مرور مهمترین اخبار و گزارش های تصویری منتشر شده در روزنامه ها و جراید و نشریات دیجیتال » دانسته است.
فضای عصرانه یادآور برنامه های خبری شبکه های ماهواره ای فارسی زبان است، چراکه همانند آن ها چندین مجری گرد هم می آیند و پیرامون خبرها به بحث و گفتگو می‌نشینند و هر فرد عهده دار تبیین و توضیح درباره یک بخش خبری است . تنها تمایز عصرانه با برنامه های خبری ماهواره ای این است که در انتهای آن معمولا گفتگویی در حدود 40 دقیقه انجام می گیرد. که البته باز هم نمی توان این بخش از عصرانه را «ابتکار» سازندگان آن دانست چون در آن برنامه های ماهواره ای هم نه به‌صورت متوالی که هفته‌ای یک الی دو برنامه به گفتگوی چهره به چهره اختصاص می یابد.
عصرانه نیز همچون سایر برنامه های متولد افق، محتوایی ضد دولتی دارد و تنها جامه «خبر» به تن کرده است. موضوعاتی چون افزایش قیمت ارز، بیکاری، خلا آموزش مهارت در جامعه، برجام، توقف طرح مسکن مهر و داستان فیش های حقوقی که به اذعان خود مجری عصرانه پای ثابت این برنامه است، پرداخته می شود.
در ابتدای برنامه، بنا بر آن است تا پیامک های مردم خوانده شود. اما اس‌ام‌اس‌های قرائت شده، جملگی انتقاد از عملکرد دولت است و نقد سیاست های اتخاذ شده از جانب قوه مجریه!
نکته دیگر این که زمانی که به پوشش خبرهای سیاست های مطلوب و موثر دولت می پردازند هم آن ها را انتخاباتی اعلام می‌کنند و منابع اکثر اخبار آن هم روزنامه های وطن امروز و کیهان است!
اصولگرایانی چون احمد توکلی، سعدالله زارعی، محمد حسین یکتا و حسین شیخ‌الاسلام جزء مدعوین این برنامه هستند.
——————————————-
هوای تازه

بررسی تمامی ساخته‌های شبکه افق نشان از آن دارد که تعداد برنامه‌های عاری از جهت‌گیری‌های سیاسی و جناحی آن، کمتر از انگشتان یک دست است.
«هوای تازه» را می‌توان به‌طور نسبی در زمره این گروه از برنامه‌ها قرار داد. برنامه‌ای که رویکردی محیط زیستی دارد و بر آن است تا مسائل و مشکلات حاکم بر این حوزه را پوشش دهد.
هوای تازه پنجشنبه شب‌ها ساعت20:30 به مدت یک ساعت روی آنتن شبکه افق قرار می‌گیرد. افشین زارعی و محمد علی‌الله قلی اجرای آن را برعهده دارند و معمولا مستندی 20 دقیقه‌ای در مورد مسائل محیط‌زیستی در هر برنامه پخش می‌شود. درست است هوای تازه در تلاش است تا به‌دور از موضع‌گیری‌های سیاسی به موضوعات زیست‌محیطی بپردازد، اما به هر روی او نیز باید از سنت حاکم بر افق پیروی کند، هرگاه سوزنی به دولت تدبیر و امید بزند. به طور مثال، در برنامه‌ای که قرار بود به تجلیل از «انجمن سبز چیا» ( سازمان مردم‌نهاد حفاظت از محیط‌زیست کردستان) بپردازد، در چند جای مختلف برنامه به عدم رسیدگی سازمان حفاظت از محیط‌زیست از دریاچه آب شیرین زریوار انتقاد می‌شد و معصومه ابتکار مورد هدف قرار می‌گرفت.
در این برنامه به موضوعاتی چون NGOهای محیط‌زیستی، آلودگی هوا، آلودگی محیط‌زیست و مدیریت پسماندهای شهری پرداخته می‌شود.
اما به هر روی شاید طبع آرام طبیعت و محیط‌زیست اجازه سیاسی‌کاری به سازندگان این برنامه نمی‌دهند و موجب می‌شوند آنها روی ریل اعتدال حرکت‌کنند.
این برنامه رویکردی متعادل‌تر از سایر برنامه‌های یکسویه افق دارد. مثلا در برنامه‌ای به معرفی سازمان «سبز چیا» پرداخته است. هیچ درخواستی از سازمان محیط‌زیست استان مریوان ندارم درخواست من مستقیما از سران بزرگ مملکت است عواملی دست به دست هم داده‌اند تا دریاچه زریوار را رو به نابودی بکشاند.
——————————————-
افق مستند

اگر یکشنبه شب‌ها ساعت 21:30 تلویزیون را روشن کنیم و به هر دلیلی قصد تماشای ساخته‌های شبکه افق را داشته باشیم(!) با برنامه‌ای مواجه می‌شویم که به مدت 80 دقیقه، بخشی از آن به پخش مستندهای «غربیِ ضدغرب» اختصاص دارد و بخش دیگرش به تحلیل کارشناسان تمام- اصولگرا پیرامون مستندهای مذکور!
اجرای افق مستند برعهده محسن برمهانی، مستندساز اصولگراست که تهیه‌کنندگی بسیاری از ساخته‌هایش از سوی سازمان «اوج» انجام گرفته است. وی که خود را مستندسازی ارزشی معرفی کرده، کارگردانی فیلم‌های مستندی چون به «پشت تابلو نگاه کن» را در کارنامه فعالیت‌های هنری‌اش دیده می‌شود.
در معرفی‌نامه «افق مستند» آمده است که این برنامه به بررسی مستندهایی با موضوعات مشخص اختصاص یافته است.
افق مستند هم اپیزودی از سریال تکراری نقد دولت در شبکه افق است. در این برنامه ابتدا مستندهایی پخش می‌شود که جملگی به نقد سیاست‌های حاکم بر کشورهای اروپایی و آمریکایی پرداخته‌اند، اما میهمانان این برنامه، پس از پخش مستندها، هنگامی که به تحلیل می‌پردازند موضوعی را به دولت مرتبط می‌سازند و آن را به زیرتیغ انتقاد می‌برند. به عنوان نمونه، از سری برنامه‌های افق مستند به بررسی مستندی اختصاص داشت تحت عنوان «روزنامه‌های زرد، رسوایی به هر قیمتی». میهمان این قسمت از افق مستند، محمد قادری، مدیرکل اخبار خارجی و بین‌المللی خبرگزاری مهر بود. او پس از ارائه تحلیلش پیرامون مستند پخش شده اظهارداشت «روزنامه‌نگاری زرد در قالب‌ها و ژانرهای مختلف در کشور ما نیز صورت می‌گیرد. به عنوان نمونه ساختن دوگانه سرهنگ و حقوقدان یا پرداختن به مسئله گوساله سامری، شما به فردی گرایش می‌یابید که برای تبلیغ او به زردنویسی روی می‌آورید».
میهمانان این برنامه نیز همچون سایر مدعوین حاضر در شبکه افق در زیر چتر اصولگرایی قرار گرفته‌اند. افرادی چون بیژن نوباوه، عضو جبهه پایداری، مرتضی شعبانی، مدیر مرکز مستند حقیقت، ساسان شاه‌ویسی، کارشناس مسائل اقتصادی و رئیس ستاد انتخاباتی جمعیت آبادگران، سید هادی افقهی، کارشناس مسائل خاورمیانه و فواد ایزدی، کارشناس مسائل بین‌الملل در زمره اصولگرایانی قرار دارند که به‌منظور تحلیل مستندهای غربی به افق مستند دعوت شده‌اند.
——————————————-
چوب خط

«چوب خط» برنامه‌ای است اقتصادی که چهارشنبه‌ هر هفته ساعت 20:30 از شبکه افق پخش می‌شود و مجری اصلی آن علی مروی است که اجرای برنامه‌هایی چون «پایش» و «صبح با خبر» نیز در کارنامه او دیده می‌شود.
در بخش معرفی این برنامه نوشته شده است که هدف از ساخت آن «بررسی فرصت‌ها، آسیب‌ها و موانع پیش‌روی اقتصاد ایران با حضور کارشناسان، نمایندگان مجلس و مسئولان سابق و فعلی دولتی، ادارات و نهادهای ذیربط» بوده است.
طبق بررسی‌های خبرنگار «آفتاب‌یزد»، قالب اکثر قریب به اتفاق اپیزودهای این برنامه حمله به سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم است که در خلال این ستیز، سیاست‌های دیگری چون دیپلماسی دولت یازدهم نیز توسط سازندگان آن نشانه می‌رود.
به طور مثال، در قسمت بیست و یکم این برنامه قرار بود درباره «اقتصاد دانش‌بنیان و بودجه 96» صحبت شود، اما میهمان حضوری آن غلامرضا مصباحی‌مقدم و میهمان تلویزیونی‌اش حمیدرضا حاجی بابایی بر این باور بودند که دولت «در بالا بردن هزینه‌های جاری‌اش دارای عطش است» و اینکه دولت بودجه 96 را سروقت تقدیم دولت کرده است را مشکلی از مملکت حل نمی‌کند یا در برنامه چهل و هشتم آن با حضور احمد توکلی و محمد دهقان به انتقاد از قراردادهای جدید نفتی(IPC) پرداخته شد. یا موضوع چوب خط 58، دشمنی آمریکا با ملت ایران در حوزه اقتصاد و همه هیزم‌های تر آمریکا به ایران بود. نکته جالب توجه آن بود که میهمان آن برنامه فواد ایزدی، تحلیلگر مسائل بین‌المللی به عنوان میهمان این برنامه اقتصادی دعوت شده بود!
میهمانان این برنامه هم مانند سایر برنامه‌های شبکه افق متعلق به جناح سیاسی اصولگرا هستند. افرادی چون غلامرضا مصباحی‌مقدم نماینده اصولگرای مجلس نهمی و عضو جامعه روحانیت مبارز، حمیدرضا حاجی بابایی عضو فراکسیون ولایت و وزیر آموزش و پرورش دولت احمدی‌نژاد، احمد توکلی نماینده اصولگرای مجلس نهم، محمد دهقان نماینده اصولگرای مجلس دهم، فواد ایزدی تحلیلگر مسائل بین‌المللی، ابراهیم رزاقی اقتصاددان و حمیدرضا فولادگر نماینده اصولگرای مجلس دهم.
نکته قابل تامل در خصوص چوب خط آن است که این برنامه قسمتی دارد به نام خط خبری که در خبرگزاری اصولگرای «تسنیم» تهیه می شود.
——————————————-
توافق

«توافق» عنوان برنامه‌ای است گفتگومحور که هر سه‌شنبه ساعت 8:30 شامگاه، حدود 60 دقیقه روی آنتن شبکه افق قرار می‌گیرد. همزمان با پخش «توافق» از شبکه افق، رادیو گفتگو نیز این برنامه را تحت عنوان «گفتگوی سیاسی» منتشر می‌کند. اجرای این برنامه برعهده سجاد صادقی است.
توافق برنامه‌ای نوپاست که روابط عمومی شبکه افق آن را «نخستین تجربه رادیو تی وی سیما دانسته و آن را تعاملی میان این شبکه با رادیو گفتگو برای نمایش یک تجربه جدید خوانده است.»
توافق نیز یکی از حلقه‌های زنجیر تخریب و تضعیف دولت یازدهم و اصلاح‌طلبان است. این مسئله را می‌توان از گفتمان حاکم بر فضای برنامه و میهمانان مدعو مشاهده کرد. به عنوان مثال، در یکی از برنامه‌ها به موضوع «9دی» پرداخته شده است که میهمانان آن را مدیر مسئول روزنامه جوان، سردبیر خبرگزاری تسنیم، رئیس ستاد بزرگداشت 9دی و دبیرکل حزب مردمی اصلاحات، 9 دی را ساخته اصلاح طلبان می‌دانند و به تخریب جناح چپ می‌پردازند و اتهامات فراوانی به آن‌ها وارد می‌سازند و عده‌ای را هم ساکت فتنه می‌خوانند.
یا عنوان برنامه دیگری «وحدت حوزه و دانشگاه » است. از طبقه روشنفکر و اصلاح‌طلبان کشور گلایه و گفته می‌شود که برخی در چند سال گذشته گفته‌اند که اسلام را منهای روحانیت می‌خواهیم یا موضوع برنامه‌ای‌ «جنبش دانشجویی و بازخوانی مداوم گفتمان انقلاب اسلامی و بازتولید روزآمد و کارآمد از انقلاب اسلامی ایران» است که میهمانان این برنامه را روسای اصولگرای تشکل‌های دانشجویی تشکیل می‌دادند. در این برنامه گفته شد «آیا دغدغه اصلی مردم لغوشدن سخنرانی فلان نماینده است که یکی از تشکل‌های دانشجویی نسبت به آن واکنش نشان داده و بیانیه صادر کرده است؟» (اشاره به لغو سخنرانی علی مطهری، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در مشهد دارد) یا یکی از میهمانان این برنامه اظهار داشت «پس از اتمام جنگ و تا اوایل دهه 80 (دوران سازندگی و اصلاحات) جنبش دانشجویی در بازه‌های بسیار کمی در ریل صحیح قرار داشت»…
قصه تکراری دعوت از میهمانان اصولگرا در این برنامه هم وجود دارد. افرادی چون عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان، عبدالله عبداللهی سردبیر خبرگزاری تسنیم، علی محمد نائینی رئیس ستاد 9دی، محمد زارع فومنی دبیرکل حزب مردمی اصلاحات، محمد باقر نائیجی استاد حوزه، بهنام دارابی مدرس دانشگاه و دبیر شورای برنامه‌ریزی آموزشی دانشگاه مذاهب اسلامی، روح‌الله حریزاوی مدیر حوزه علوم‌اسلامی دانشگاهیان، امیرسردار آبادی دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی، محمد امین سلیمی دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی، ابوالفضل مظاهری دبیر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل و متین منتظمی دبیرکل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان در این برنامه حضور می‌یابند.
——————————————-
پازل مستند

برای آگاهی از اینکه مذاکرات با قدرت‌های جهان به منظور برداشتن تحریم‌ها امری بی‌فایده و غیرضروری است، بهتر است شنبه و سه‌شنبه شب‌ها ساعت 20 تلویزیون خود را روشن کرده و شماره شبکه افق را روی ریموت کنترل لمس نموده تا برنامه «پازل مستند» روی صفحه نمایشگر تلویزیون ظاهر شود.
«پازل مستند» برنامه‌ای که به مدت 30 دقیقه تمام تلاشش را می‌کند تا به مخاطبان خود بقبولاند که تحریم‌ها اثری بر صنعت کشور نگذاشته است و ایران بدون ارتباط با جهان پیرامون نیز می‌تواند به حیات خود ادامه دهد.
کارگردانی و همینطور تهیه‌کنندگی «پازل مستند» برعهده روح‌الله رحیمی است. با اتخاذ نگاهی گذرا به این برنامه درمی‌یابیم که مستندات پازل پیرامون بومی‌سازی فناوری و تکنولوژی ساخته شده است، اما وقتی به ژرفای این برنامه می‌نگریم به مسئله دیگری پی می‌بریم که نشان‌دهنده ساری‌بودن یک نگاه کاملا سیاسی در جریان پازل است.
برای روشن‌شدن این عریضه اگر به آنونس «پازل مستند» توجه کنیم، همراه با پخش تصاویری صداهایی چون « چرا از خارج برگشتی؟ چون می‌خواستم در داخل کاری انجام دهم»، «در خارج مزیتی می‌دهند به افراد و می‌گویند تو آن را بگیر و از کشور ما خارج نشو» یا « دنیا متحیر ماند که چگونه این توانمندی ایجاد شد که جمهوری اسلامی ایران که هیچ‌گاه توانمندی ساخت تجهیزات نظامی را نداشته الان ناو موشک‌انداز پرتاب می‌کند» یا همراه با نمایش تصویری از یک قطار این صدا منتشر می‌شود «از صفر تا صد واگن‌های قطار را خودمان تولید می‌کنیم» و در نهایت هم صدایی پخش می‌شود که می‌گوید «یکی از داروهای ما در روسیه باعث شده است تا بازار آمریکا گرفته شود».
عنوان یکی از قسمت‌های پازل «دانش بومی تولید انبوه پنی‌سیلین جی و خودکفایی کشور در تولید این محصول استراتژیک» است. مجری مستند به گفتگو با شریف اعلم، مدیرعامل شرکت گروه صنایع شفا فارمد می‌پردازد. شریف اعلم در میانه‌های این برنامه اظهار می‌دارد: «… لازمه اقتصاد مقاومتی استقلال و درون‌زایی است و بی‌نیاز شدن از خارج از کشور است. این اتفاق افتاده است. ما هیچ وقت نمی‌ترسیم اگر درگیری با هر کشوری داشته باشیم یا آن کشور ما را در این حوزه تحریم کند. ما این توانایی را داریم که کاملا نیاز کشور و حتی همسایه‌هایمان را برطرف کنیم». سپس مجری از او می‌پرسد: «دکتر! چرا سرمایه‌گذاری در این بخش مهم است؟ مگر ما نمی‌توانیم آنتی‌بیوتیک را وارد کنیم؟» که شریف اعلم پاسخ می‌دهد: «کشورهای تولیدکننده هر چیزی را تا زمانی به ما می‌دهند که با ما وارد خصومت نشوند…»
——————————————-
سخنرانی مذهبی
این برنامه زمان پخش منظمی ندارد و برخی روزها آن هم در یک ساعت مشخص که در فواصل زمانی گوناگون روی آنتن شبکه افق حدود 60 دقیقه قرار می‌گیرد، البته در ایام محرم و صفر این برنامه به‌طور منظم از شبکه افق پخش می‌شد.
افرادی چون میراحمدرضا حاجتی امام جمعه اهواز، حسن رحیم‌پور ازغدی نظریه‌پرداز اصولگرا و علیرضا پناهیان سخنران اصولگرا با ادبیات خاص خود به ایراد سخنرانی پیرامون موضوعاتی چون راه های رسیدن به لذت ، تسخیر سفارت آمریکا، هنر روابط اجتماعی و حماسه رهایی از مردم می‌پردازند.
در یکی از این برنامه‌ها میر احمدرضا حاجتی در حال بیان خاطره‌ای از امام خمینی(ره) بود که اظهار داشت «آذر ماه سال 60 خبرنگار تایمز از امام (ره) پرسید که ” شما گوشه فیضیه درس خوانده‌اید از جامعه‌شناسی جدید، از اقتصاد جدید، از علم سیاست چیزی نمی‌دانید شما منزوی و مهجور بودید همین درس‌های آخوندی را خوانده‌اید” این خبرنگار انسان بی‌ادبی هم بود این غربی‌ها گاوچران هستند و اخلاقشان هم “گاو‌چرانی است” این خبرنگار هم از همین قماش بود، گفت شما ادعا دارید دنیا را تغییر دهید حضرت امام سر مبارک را بالا آورد و گفت که بله ما معادلات جدید را تغییر خواهیم داد بعد هم فرمودند که من از جامعه‌شناسی شما، علم سیاست شما، اقتصاد شما چیزی نمی‌دانم بهتر است هم که ندانم ما آماده‌ایم بنایی را بسازیم که در آن حق مظلوم رعایت شود و بر ظالم بتازیم. این کلمات دنیا را به لرزه درآورد. الان هر رئیس‌جمهوری که در آمریکا می‌خواهد روی کار بیاید اصل شعارش چنج (Change) است یعنی تغییر. امام آن زمان از تغییر صحبت کرد و موفق هم شد و حالا آمریکایی‌ها به حرف امام رسیده‌اند»
یا علیرضا پناهیان در قسمتی از مجموعه برنامه «سخنرانی مذهبی» که در خصوص لذت و راه‌های رسیدن به لذت‌ها سخن می‌گوید، اظهار می‌دارد «بعضی‌ها مثل مامان برای آدم‌ها شده‌اند. همسایه‌شان اتومبیل نو می‌خرد، می‌گوید وای آنقدر جگرم حال آمده است که تو این ماشین را خریده‌ای. بعد به منزل می‌آید و می‌گوید خانم بیا شیرینی بخریم. خانم این فرد باید او را جمع کند چون او خل است!»
——————————————-
سرداران روستا

سرداران روستا، مجموعه مستنداتی است درباره فرماندهان و ایثارگران روستایی دفاع مقدس. این برنامه چهارشنبه شب‌ها ساعت22 به مدت 40 الی 45 دقیقه از شبکه افق پخش می‌شود. شناسنامه سرداران روستا این برنامه را چنین معرفی می‌کند «سرداران روستا مستنداتی است درباره فرماندهان و ایثارگران دوران دفاع مقدس که از روستاها به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل گام نهادند و در عرصه دفاع از میهن نیز سرافراز شدند.»
یکی از قسمت‌های سرداران روستا درباره «ولی‌الله سیفی» است که در روستای حیدره نزدیک‌ترین روستا به شهر همدان متولد شده است. او در بخشی از برنامه در مورد باغات میوه در روستای حیدره توضیح می‌دهد و از منبع درآمدش می‌گوید که از فروش میوه‌های باغ به دست می‌آید. می‌گوید بیشترین نیروهای جنگ، روستایی بودند و بزرگ‌ترین عملیات‌های جنگ در زمستان انجام می‌شده است، چون روستاییان در زمستان به میادین جنگ می‌آمدند. او از دولت گلایه می‌کند چرا به حفظ روستاییان کمک نمی‌کند تا آنها در محل زندگی خود بمانند و آنجا را ترک نکنند.
——————————————-
آفاق

«آفاق» برنامه‌ای است با رویکرد دینی که هر روز ساعت 17، پیش از اذان مغرب حدود 60 دقیقه آنتن شبکه افق را در اختیار خود می‌گیرد.
اجرای آن برعهده سودابه آقاجانیان و شهریار ضیا آذری است. لازم به ذکر است ضیا آذری، مدیر سابق شبکه رادیویی تهران است که در زمان ریاستش باعث کناره‌گیری برخی مجریان مطرح شده‌ است.
در شناسنامه آفاق آمده است: «برنامه تلویزیونی سبک زندگی و اذانگاهی «آفاق» هر روز در وقت اذان مغرب با موضوعات متنوعی همچون روابط میان اعضای خانواده، تربیت دینی و سبک زندگی اسلامی ایرانی از شبکه افق پخش می‌شود.»
درست است که آفاق برنامه‌ای است که بر آن است تا به مسائل زندگی از نگاه دینی بنگرد، اما این رویکردش آمیخته شده با دیدگاه‌های اصولگرایانه‌ای در ارتباط با موضوعات دینی و همچون سایر برنامه‌های شبکه افق در جای جای آفاق روح اصولگرایی ساری و جاری است. از همین رو خروجی اپیزودهای این برنامه، پردازش مسائل خانوادگی از منظر دینی – اصولگرایی است.
برای اثبات این گزاره می‌توان به اپیزودی از «آفاق» تحت عنوان« نگاه مردان به اشتغال زنان» اشاره کرد. در این قسمت از برنامه شهریار ضیا آذری به میزبانی امیر حسین بانکی‌پور متعلق به جناح سیاسی اصولگرا و «عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان» پرداخت. پس از بیان مسائلی پیرامون اینکه «انگیزه خانم‌ها برای اشتغال چیست و اینکه درآمد زنان متاهل می‌بایست صرف امور خانواده شود یا خیر، ضیا آذری از بانکی‌پور می‌پرسد: «بحث ما اشتغال خانم‌هاست، کانون خانواده با اشتغال خانم‌ها منسجم‌تر است یا بدون اشتغال آنها؟ یک خانم اگر در شرایط اقتصادی خوبی باشد و نیاز به اشتغال آنقدر ضروری نباشد، به خاطر درآمد، ترجیح می‌دهد سر کار برود و خودش را خسته کند یا ترجیح می‌دهد که کار نکند؟»
که در پاسخ، میهمان چنین می‌گوید: «وقتی زن ازدواج نکرده و مجرد باشد و صاحب علم و تخصص باشد، با این شرایط ترجیح می‌دهد کار کند، چون دارای یک توانمندی علمی و تخصص و مهارت است و می‌خواهد آن را به جامعه عرضه کند. از آن طرف دارای فراغت است و نمی‌خواهد زمانش را صرف کارهای بیهوده کند. زنان وقتی مجرد هستند در چنین شرایطی ترجیح می‌دهند شاغل باشند تا از علم و مهارت و تخصصشان استفاده شود، البته مسئله دیگر تحمیل محیطی است. تحمیل جهانی به زنان این است که باید شاغل باشید. در کشور ما در سال‌های اخیر هم چنین بوده و از خیلی از تریبون‌هایی که در ارتباط با جایگاه زنان بوده عمدتا روی فرهنگ‌سازی بر اشتغال زنان، خیلی کار و القا کرده‌اند که مسئله اصلی زنان جامعه اشتغال است و مرتب در تریبون‌ها به غلط این موضوع را ذکر می‌کردند، وقتی یک دختر دانشجو لیسانس می‌گیرد و کار ندارد فکر می‌کند نقص یا خلائی دارد.» مجری می‌پرسد: «به غلط»، یعنی شما منتقد هستید؟» که میهمان در پاسخ اظهار می‌دارد که « ما کارهای علمی انجام دادیم و دیدیم که مسئله اول اشتغال نیست بلکه مسئله اول زنان باید ازدواج باشد. وقتی پای صحبت خانم‌ها می‌نشینیم درمی‌یابیم که مسئله اشتغال اولویت ششم، هفتم آنهاست حتی در خصوص رفتن به دانشگاه پسرها به دانشگاه می‌آیند که به یک جایگاه شغلی مناسب برسند، اما دخترها به دانشگاه می‌آیند تا هویت خود را پیدا کنند و دنبال هویتشان می‌گردند. علت اینکه الان تعداد دخترها در دانشگاه‌های ما زیاد شده است و پسرها کم، چیست؟ چون فارغ‌التحصیلان دانشگاه بیکار هستند. پسرها دانشگاه نمی‌آیند چون می‌دانند از دانشگاه پول درنمی‌آید، اما دخترها به دانشگاه می‌روند چون هدفشان یافتن جایگاه شغلی نبوده است و یافتن جایگاه هویتی است. وقتی زن ازدواج می‌کند و از همسرش راضی باشد و احساس خوشبختی کند به محض تولد فرزندش کارهای فرزند و رسیدگی به او و مسائل خانوادگی باعث می‌شود تا زن احساس کند تمایلی به کار کردن ندارد. مسائل خانواده باعث شده که این زن احساس کند دیگر تمایلی ندارد که کار کند اینکه بچه‌اش را صبح بیدار کند و بگذارد پیش مادر یا مهدکودک را نمی‌خواهد. طبیعت زنان این است که کار نکنند چون کار با شرایطی جسمی و روحی و مشاغل خانگی‌اش سازگار نیست.»
روال این برنامه به این شکل است که ابتدا به مدت 10 دقیقه مجری پای صحبت‌های میهمان در ارتباط با موضوع آن قسمت می‌نشیند. نکته جالب توجه آن است که پس از اتمام این بخش، سوره‌ای از قرآن پخش می‌شود و بعد از آن غلامعلی حداد عادل، به قرائت ترجمه آن، از روی کتابی که خود مترجم آن بوده است، می‌پردازد! آن هم تقریبا در تمامی برنامه‌ها.
افرادی چون فهمیه فرهمندپور، مشاور وزیر کشور در امور زنان، علی انتظاری استاد دانشگاه علامه طباطبایی، مصطفی رئیس سابق مرکز قرآن و عترت وزارت بهداشت و مشاور فعلی معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد‌اسلامی و امیر حسین بانکی‌پور از جمله میهمانان اصولگرای آفاق هستند.
——————————————-
سرزمین نخبگان

هرروز راس ساعت 18:30 «سرزمین نخبگان» حدود 30 دقیقه روی آنتن شبکه افق قرار می‌گیرد. «سرزمین نخبگان » مستندی است پیرامون زندگی افراد مخترع و موفق کشور.
در شناسنامه مستند «سرزمین نخبگان» آمده است «این برنامه تصویری از حضور ایرانیان موفق در سطح کشور و جهان است که توانسته‌اند مدارج بالای علمی را کسب کنند. در این مجموعه، شرایط رو به رشد کشور از زاویه زندگی ایرانیان سخت‌کوشی به تصویر کشیده شده که با تلاش بسیار هر یک جزء مفاخر علمی و ادبی این سرزمین شده‌اند.»
افراد هدف مستند سرزمین نخبگان کسانی هستند چون «جوان معلولی که در کودکی می‌خواسته چیزی بسازد که در هیچ جامعه‌ای وجود نداشته باشد. او دست به اختراعاتی مثل دستگاهی تحت عنوان “شمع الکترونیک” و “قفل هوشمند” زده است. یا زن و شوهری میانسال که تصمیم گرفته‌اند سرپرستی 400 دختر معلول را برعهده بگیرند یا مردی که صاحب بزرگ‌ترین کارخانه تولید مواد شوینده برای کودکان است.»
——————————————-
ملازمان حرم

«ملازمان حرم» عنوان برنامه‌ای است که به همسران شهدای مدافع حرم اختصاص یافته است و پنجشنبه‌ها ساعت20 از شبکه افق پخش می‌شود.
اجرای این برنامه 30 دقیقه‌ای برعهده شهره پیرانی، همسر شهید رضایی‌نژاد است که پای گفتگوی همسران شهدای مدافع حرم می‌نشیند. شهیدانی چون محرم ترک، مصطفی صدرزاده، سیدمحمد میردوستی، حسن غفاری، محمد مهدی ملامیری و….
روال «ملازمان حرم» بدین گونه است که شهره پیرانی پیرامون زندگی خصوصی شهدا، رابطه‌شان با همسر و فرزندانشان و همین طور هدف شهیدان از حضور در سوریه با همسران شهدا صحبت می‌کند.
در یکی از برنامه‌ها همسر یکی از شهیدان از روز خواستگاری خود سخن می‌گوید. زمانی که همسرش به او گفت «من همسر نمی‌خواهم همسنگر می‌خواهم و من جنگ فرهنگی می‌کنم و کار فرهنگی انجام می‌دهم.»
یا شهید دیگری در وصیت خود به همسرش گفته بود« بعد از شهادتم به‌خاطر من گریه نکن؛ چون من در راه خدا شهید شدم و به پسرم بگو که پدرت برای امنیت کسانی مثل خودش در این راه رفت».
——————————————-
وطن دار

«وطن دار» عنوان برنامه‌ای است که قصد دارد به مشکلات افغان‌های ساکن ایران بپردازد. این برنامه شنبه‌ها ساعت 20:30 به مدت 80 دقیقه آنتن شبکه افق را در اختیار می‌گیرد.
اجرای آن برعهده مهدی طوسی، دبیر فرهنگی خبرگزاری تسنیم و صبرا قاسمی، اولین مجری افغانستانی تلویزیون است.
مجری در ابتدای برنامه اعلام می‌دارد «وطن دار حاصل تلاش مشترک میان جوانان ایرانی و افغانی است برای پاک‌کردن غباری که سه دهه بر روابط میان دو ملت نشسته است».
در اپیزودی که عنوان آن «مهاجران افغان در رسانه‌های تصویری ایران» است، کلیپی پخش می‌شود که در آن بخشی از عوامل تیرگی روابط میان ایران و افغانستان، رسانه‌ها نامیده می‌شوند. میهمانان این برنامه بهروز افخمی کارگردان سینما و منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما و تهیه‌کننده فیلم مزارشریف هستند. در این برنامه مجری اصرار می‌ورزد بر اینکه «فیلمسازان ایرانی چهره خوبی از افغانستانی‌ها به نمایش نگذاشته‌اند و در چندین نوبت آنها را به نژادپرستی متهم می‌کند که در مقابل منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما به او می‌گوید که من به این سخن شما انتقاد دارم که از لفظ به «نژادپرستی» استفاده می‌کنید این واژه در فرهنگ اعتقادی ما امر ناموجودی است و در شمار الفاظی قرار می‌گیرد که متعلق به جهان غرب است. بهتر است آن را در بازی‌های داخلی به‌کار نبریم.»
موضوعاتی چون مهاجران در رسانه‌های تصویری ایران، مشکلات اقامت مهاجران افغانستانی در ایران، مشکلات مهاجران با سفارت و کنسولگری‌های افغانستان، مشکلات مهاجران افغانستانی در حوزه درمان و خدماتی بهداشتی و معرفی مشاهیر افغانستانی از جمله مباحثی هستند که در قسمت‌های این برنامه به آن پرداخته شده است.
——————————————-
محرمانه خانوادگی

«محرمانه خانوادگی» برنامه‌ای است با فضایی متفاوت از سایر برنامه‌های شبکه افق که جمعه شب‌ها ساعت 22 به مدت یک ساعت روی آنتن شبکه افق قرار می‌گیرد.
اجرای آن برعهده ایمان جلیلی، فاطمه جناب، زهرا صالحی، محمد اشعری، علی سیف‌اللهی، زهرا الوندی و احمد واحدی است.
محرمانه خانوادگی از این جهت متفاوت می نماید که سعی دارد در مورد موضوعاتی چون سن ازدواج، ازدواج‌های فامیلی، ازدواج‌های سنتی، ازدواج دانشجویی و از این دست مسائل به طرزی جذاب با مخاطب صحبت کند. درست است که در پس پرده این برنامه اهدافی خاص دنبال می شود، اما با ایجاد بخش‌هایی جذاب در هر اپیزود سعی کرده است تا از کسل‌کننده بودن برنامه بکاهد!
در شناسنامه «محرمانه خانوادگی» آمده است که این برنامه اختصاص دارد «به ارائه پاسخ به سوالات و مسائلی مانند اگر همسرم را در فضای مجازی پیدا کنم خوشبخت می‌شوم؟ ازدواج در سن بالا و مشکلات آن، خواستگاری سنتی، ازدواج دانشجویی، ازدواج با فامیل، زیبایی و ثروت در انتخاب همسر و ازدواج با اتباع خارجی. در هر قسمت با زوج‌های جوان، پدران و مادران و دختران و پسران آماده ازدواج صحبت می‌شود.»
به عنوان مثال، برنامه‌ای که در خصوص سن ازدواج است، متشکل از 7 قسمت بوده است: در بخش محرمانه خانوادگی به سراغ دختر و پسری رفته که در 19 و 20 سالگی ازدواج کرده‌اند و دارای 2فرزند هستند و در این قسمت در شرایطی تبلیغ ازدواج در سن کم می‌شود که پسری که در 22 سالگی ازدواج کرده، از رفتن به سربازی معاف شده و دارای یک خانه حیاط دار است. در بخش دیگری به نام «شاهد عینی» مجری برنامه میزبان میهمانانی است که هر کدام روانشناس هستند و در مورد سن ازدواج خود صحبت می‌کنند. پارت بعدی برنامه «بایگانی محرمانه» نام دارد که داستانی از ازدواج دختر فتحعلی‌شاه با وزیر خارجه‌اش تعریف می‌شود. بخش پنجم «شواهد پرونده» نام دارد و در قسمت ششم این برنامه تحت عنوان «شاهدان عینی» گزارشگر به‌صورت میدانی به میان جوانان می‌رود و نظر آنها را پیرامون سن ازدواج جویا می‌شود. پس بخش «راز مادربزرگ‌ها»، در دایره کارشناسان سید مهدی طباطبایی استاد اخلاق و محمود گلزاری روانشناس و معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان و مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره سن مناسب ازدواج به ارائه دیدگاه‌های خود می‌پردازند.
——————————————-
ناهار فامیلی

ورژن صدا و سیمایی برنامه «بفرمایید شامِ» شبکه ماهواره‌ای، «ناهار فامیلی» است که پنجشنبه‌ها ساعت 19 به مدت یک ساعت روی آنتن شبکه افق قرار می‌گیرد. همانند آن برنامه هم یک راوی درصدد است برنامه را با لحنی طنز‌آمیز روایت کند که اکثر قریب به اتفاق مواقع هم در این کار خود ناموفق است!
به هر روی ناهار فامیلی، مسابقه‌ای است میان دو زن از یک خانواده که با یکدیگر در یک میهمانی خانوادگی رقابت می‌کنند. هر دو زن در یک شهر قرار دارند که در نهایت برنده با برنده یک شهر دیگر رقابت می‌کند. راوی ناهار فامیلی در معرفی آن اینگونه می‌گوید «این مسابقه یک موقعیت خوب برای خانم‌ها فراهم آورده است تا غذاهایی که به گوش هیچ‌کس نخورده است را یاد بگیرند». این برنامه یک مسابقه آشپزی است و میهمانان خارجی هم در آن حضور دارند. این میهمانان خارجی که به شرکت‌کنندگان هنگام پخت غذا کمک می‌کنند. اینکه چرا باید چند خانم خارجی در این مسابقه تلویزیونی حضور داشته باشند و نقش دستیار آشپز را ایفا کنند در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. به هرروی در انتهای برنامه، سفره عریض و طویلی روی زمین پهن می‌شود و چند نوع غذا روی آن خودنمایی می‌کند. پس از صرف غذا افراد به امتیازدهی می‌پردازند.




ترور بيولوژيك نادر طالب‌زاده در عراق!

 سینماژورنال: نادر طالب زاده کارگردان سینما به تازگی درگیر یک بیماری خاص شده است؛ بیماری عجیبی که عوارض اش سرفه های خونی است و تنگی نفس.
به گزارش سینماژورنال این کارگردان در گفتگویی که با “فارس” داشته است عامل ابتلایش به این بیماری را “ترور بیولوژیک” دانسته است که گویا این ترور در جریان یکی از مسافرتهایش به کشورهایش عربی رخ داده است.
 متن کامل گفتگوی طالب زاده در این باره را بخوانید:
_ابتدا کمی از حالتان بگویید در چه شرایطی هستید با سرفه‌هایی که بیش از یک سال است که همراه شما هستند چه می‌کنید.
طالب ‌زاده: دچار نارسایی قلبی‌ هستم که قبلا نیز گفته شده بود و متاسفانه در شرایط نامساعد هوا که گرد و خاک است این حال بدم تشدید می‌شود. انشاءالله اگر این موضوع رفع شود تنفس‌ما هم باز می‌شود. منزل هستم و بیمارستان دیگر اثری ندارد. باید در منزل و فضای در بسته باشم. چندی پیش در بیمارستان بستری بودم که حالم کمی متعادل شد تا اواخر هفته گذشته که خاک از سمت کشور عراق به کشور ما آمد حال ما را هم خراب کرد.
_شایعه‌ای یا نظری وجود دارد که طی سفری که نزدیک به یک سال و نیم پیش به یکی از کشور‌های عربی داشته‌اید چمدان شما را به موادی آلوده کرده‌اند و به نوعی قصد ترور بیولوژیکی شما را داشتند و از آن پس حال شما تغییر کرده و دچار سرفه‌های خونی شده‌اید.
طالب‌زاده: خلاصه‌اش این است. یک سال و نیم پیش به گروهی از لبنان برای راهپیمایی اربعین به عراق رفتم. که چمدان من را از هتلی که در نجف بودم از میان صد‌ها چمدان برداشتند و 5 الی 6 روز بعد در کربلا نصفه شب تحویلم دادند. لپ تاپ من را خالی و بررسی‌های‌ کامل را انجام داده بودند. از همان روز که چمدان‌ را تحویل گرفتم حالم بد شد اما متوجه این ماجرا نبودم.
_ خودتان متوجه بودید و دقت کرده بودید که از آن رو به بعد حالتان بد شده است؟
طالب‌زاده: نه اصلا.  همه اطلاعات لپ تاپ من را خالی کرده بودند. ساعت 3:00 نصفه شب دو مامور از حراست یکی از حرم‌ها آمدند آن هم در خانه‌ای که مهمان بودم. آدرسی دادند که به فلان جا برو و چمدانت را تحویل بگیر. من هم اصلا فکر نمی‌کردم چمدانم چیزی شده باشد یا آن آلوده کرده باشند. لپ تاپ خود را به بچه‌های سپاه دادم و گفتند که دیگر به آن دست نزن.
_داخل لپ تاپ‌تان چه چیزی بود؟
طالب‌زاده: لیست مهمان‌های افق نو بود. کنفرانسی که یک سال و نیم پیش در تهران برگزار شد. کنفرانسی که انجمن «ADL» آمریکا با آن مخالفت می‌کرد که متخصصین و متفکرین‌شان به ایران نیایند و صحبت نکنند. درست بعد از آن بود که این اتفاقات افتاد اما فکر می‌کردم آنها محتویات لب تاپ را می‌خواهند و گمان نمی‌کردم با خودم کاری داشته باشند. از همان روز به بعد سرفه‌های خونی داشتم.
این سرفه‌‌های خونی شما هنوز ادامه دارد؟
طالب‌زاده: نه. خدا را شکر تمام شده است. بعد که بررسی کردیم متوجه شدیم کسانی داخل هتل آمدند و این کار را انجام دادند.
_آزمایشی دادید که نتایج مطمئنی در جهت اثبات این موضوع ارائه شود؟
طالب‌زاده: عرض کنم با دکتر علی کرمی که متخصص بیو تروریست است، وقتی صحبت کردم من را به این مسائل آگاه کرد. که چه اتفاقی افتاده است.
_یعنی دکتر کرمی این اتفاق و ترور بیولوژیک شخص شما را تایید کردند؟
طالب‌زاده:بله.
_مشخص شد که چه چیزی بوده این که باعث شده حال شما بدین شکل شود؟
طالب‌زاده: نه متاسفانه چون در آن زمان چمدان را برای آزمایش ندادم و تا مدت‌ها هم نمی‌دانستم که ممکن است این حال بد من ارتباطی به چنین تروری داشته باشد. حالا نمی‌خواهم وارد جزییات شوم، اما باید این نکته را از جهت بگوییم، که برای دیگران نیز این اتفاق رخ ندهد و آگاهی لازم در میان آنها ایجاد شود.
_ به نظرم این موضوع باید جدی گرفته شود هر چند موجبات تمسخر برخی را فراهم کند، اما در این عرصه آنهم توسط قدرتهای بزرگ چنین اقداماتی اصلاً دور از ذهن نیست.
طالب‌زاده: درست است. مثلاً در برنامه «راز» که در تلویزیون داشتم مسئله حج خونین و نیترات بالای آب زمزم که همه حجاج ما مریض می‌شدند و با هیچ دارویی هم خوب نمی‌شدند این موضوعات را مورد بررسی قرار دادیم. مستندی که توسط BBC ساخته شد نشان دادند آب زمزمی که توسط حجاج پاکستانی که می‌خواستند این آب را به لندن بیاورند و به دلیل نیترات بالا و سمی بودنش از ورود آن جلوگیری می‌کردند. قبل از حج خونین هیچ کس سرما نمی‌خورد اما بعد از آن یک نوع بی‌میلی برای حرکت در آنها ایجاد شده بود که دکتر کرمی آن را به خوبی توضیح می‌دهد.
این اتفاق هم که برای من افتاد یک نوع نارسایی است اگر آگاه بودم لباس‌های داخل چمدان را نمی‌پوشیدم و یا از چمدان استفاده نمی‌کردم. ما باید از اینجا به بعد حواس‌مان جمع باشد. یک فرد آمریکایی به نام «مایکل کاینز پایپر» به ایران آمد و کتاب مهمی نوشته بود و خود یکی از انکار کنندگان هولوکاست نیز بود. زمانی که برگشت به آمریکا دیگر نمی‌توانست راه برود، اما من با وی مصاحبه کرده بودم و چندین کیلومتر با هم راه می‌رفتیم اما به من می‌گفت صد متر هم نمی‌توانم راه بروم بعد از 1 الی 2 سال هم در اتاقش پیدایش کردند که فوت شده است. این وضع و شرایط که می‌بینیم معمولی نیست خودمان پی‌گیری نمی‌کنیم و بد موضوع از دست‌مان خارج می‌شود.
_ امیدواریم به واسطه این مصاحبه کمی مسئولین و مدیران مربوطه این بحث را جدی بگیرند آن را برای اطلاع رسانی عمومی‌تر کنند و حتی رسانه‌ ملی نیز به این موضوع بپردازند مستندات بیشتری ارائه شود.
طالب‌زاده: درست، منظور من هم همین است. قبل از تحویل گرفتن چمدان من به راحتی چندین کیلومتر مثلاً 20 الی 25 کیلومتر راه می‌رفتم اما بعد از این که چمدانم را تحویل گرفتم از پله‌ها هم به سختی بالا می‌آمدم. اگر آگاهی داشتم هیچ وقت آن لباس آلوده را نمی‌پوشیدم. اصلاً فکر نمی‌کردم. از آن روز یک کیلومتر هم راه نمی‌توانم روم. بار ها به من گفتند بعد از آن و تا مدتی من انکار می‌کردم و می گفتم نه فقط لب تاپم را خالی کردند.




پرسش صریح رسانه اصولگرا⇐چه کسی از وضعیت صداوسیما رضایت دارد؟

سینماژورنال: اوضاع مالی بغرنج رسانه ملی در ماههای اخیر سبب ساز آن شده است که مدیران این نهاد تا حد ممکن تولید مجموعه های نمایشی را معلق کنند و البته شرایطی را ایجاد کنند برای برون رفت از این وضعیت.

به گزارش سینماژورنال با این حال اینها همه سبب ساز آن نمی شود که ارزیابی کارنامه صداوسیما به تأخیر افتد. از دل همین ارزیابیهاست که می‌توان نظراتی مشورتی هم در اختیار مدیران این نهاد برای بهبود عملکردشان ارائه داد.

محمدصادق عابدینی در روزنامه اصولگرای “جوان” به بهانه ارزیابی عملکرد و با پیش رو گذاشتن پرسش “چه کسی از وضعیت صداوسیما رضایت دارد؟” به سراغ ارائه گزارشی تحلیلی درباره اوضاع و احوال رسانه ملی رفته است.

سینماژورنال متن کامل گزارش “جوان” را ارائه می دهد:

راه‌های دیدنی‌شدن سیما

چه كسي از وضعيت صداوسيما رضايت دارد؟ پاسخ صحيح دادن به اين سؤال بايد همراه با دليل باشد، نمي‌توان صداوسيما و برنامه‌هايش را با يك «نه» از سر لجاجت كنار گذاشت و يا با يك «بله» ناشي از تعصب بي مورد، همه نواقص صداوسيما را ناديده گرفت.

بهترين راه رسيدن به جواب اين سؤال، بررسي شرايط صداوسيما است. آنچه خروجي رسانه ملي نشان مي‌دهد و آنچه در درون اين سازمان مي‌گذرد، رقابت نابرابر با تولیدات تلویزیونی در شبکه‌های جهانی،  انباشت نیروی غیرحرفه‌ای و کارنابلد، كمبود بودجه و چالش با دولت بر سر اختصاص بودجه و در نهايت ضعف‌هاي ساختاري است كه همگي در يك مجموعه بايد ديده شود.

 انتقاد از صداوسيما به معناي قبول نداشتن كليت رسانه ملي نیست
از سوي ديگر انتقاد از صداوسيما به معناي قبول نداشتن كليت رسانه ملي نیست. اكثر انتقاد‌هاي دلسوزانه نسبت به صداوسيما براي بهبود وضعيت است. جديدترين انتقاد از سازمان صداوسيما را مقام معظم رهبري در ديدار با معلمان بيان كردند. ايشان ضمن گلايه از متناسب نبودن برخي از برنامه‌ها با نيازها، از عمل نكردن مديران صداوسيما به توصيه‌هاي قبلي ايشان انتقاد كردند.
در ابتداي پيروزي انقلاب دو شبكه تلويزيوني در سازمان راديو و تلويزيون ملي ايران فعاليت داشتند. با ايجاد سازمان صداوسيما و تعريف مأموريت‌هاي جديد باز هم همان دو شبكه برقرار بودند و تا سال‌ها شبكه‌هاي 1 و 2 بار صداوسيما را به دوش مي‌كشيدند. در آن سال‌ها خبري از شبكه‌هاي ماهواره‌اي، اينترنت و حتي شبكه نمايش خانگي نبود و تنها عدول از این دو شبکه تماشاي فيلم‌هاي VHS بود.
درجازدن صداوسيما در دو شبكه آنقدر ادامه داشت تا حضور گيرنده‌هاي ماهواره‌اي در پشت‌بام‌ها در اوايل دهه 70 مديران فرهنگي را شوكه كرد. از آن سال‌ها تا كنون هر ساله به ميزان رقباي سازمان صداوسيما افزوده شده است. با وجود اين تنها كار صداوسيما چشم دوختن به جمع كردن ماهواره‌ها و افزايش تعداد شبكه‌ها بود. امروز ديگر صداوسيما قبول كرده رقيبي به نام ماهواره دارد و حتي بدش نمي‌آيد، برنامه‌هاي پربیننده ماهواره‌اي را كپي كند. بينندگان تلويزيون كه با هجوم شبکه‌های خارجی روبه‌رو شده‌اند برخی نواقص شکلی و حرفه‌ای صداوسيما را در تولید برنامه می‌بینند و درک می‌کنند. دهه 60 براي صداوسيما گذشته است و نشان دادن «سال‌هاي دور از خانه» باعث خلوت شدن خيابان‌ها نمي‌شود. در دهه 90 بايد «خندوانه» داشت تا بيننده را پاي تلويزيون نگه داشت. اين دقيقاً پاشنه آشيلي است كه صداوسيما در طول سال‌هاي اخير از آن ضربه زيادي خورده است.
همه مي‌خواهند كپي كنند
وقتي يك برنامه تلويزيوني مثل «خندوانه» شبكه نسيم يا «90» در شبكه 3در بين بينندگان تلويزيون گل مي‌كند، برنامه‌ساز‌ها مي‌خواهند سريع كپي از آن را براي شبكه ديگري بسازند. حتي اگر برنامه‌اي در BBC بيننده داشته باشد باز هم در ايران كساني هستند كه نمونه ايرانيزه شده‌اش را به تلويزيون پيشنهاد كنند. برخی دیگر از شبکه‌ها هم كه نشان داده‌اند مي‌توانند منبع الهام برخي از مديران شبكه‌ها و برنامه‌سازان صداوسيما باشند. يكي از انتقاد‌هايي كه به برنامه‌هاي تلويزيوني وارد است، همين كپي‌كاري‌هاي فاقد خلاقيت و ايده است. خلاقيت داشتن در سازماني به نام صداوسيما دارد به گوهري تبديل مي‌شود كه پيدا كردنش هر روز سخت‌تر مي‌شود. اينترنت و ماهواره فرصت جست‌وجو را به بينندگان تلويزيون داده است و مي‌شود نمونه‌هاي خارجي برنامه‌هاي تلويزيوني را به راحتي پيدا كرد.
مديران شبكه‌ها مقصرند!
بينندگان تلويزيون چند مدير شبكه را مي‌شناسند؟ سؤال سختي است، اصلاً چرا بايد مديران شبكه‌ها را شناخت؟ پاسخ در اختيارات مديران شبكه‌ها است. مديراني كه هدايت شبكه‌هاي تلويزيوني را برعهده دارند. شبكه‌هايي كه حدود 70 یا80‌ميليون بيننده بالقوه مي‌توانند داشته باشند. اگر شبكه‌اي موفق بود، مدير شبكه‌اش موفق است و اگر شبكه‌اي نتوانست بيننده جذب كند، اولين مقصر شكستش مدير شبكه است. چيزي مانند تيم‌هاي فوتبال كه تفكر مربيان باعث پيروزي و شكست تيم‌ها مي‌شود. اگر بيش از 20 شبكه تلويزيوني صداوسيما را مانند ليگ فوتبال ببينيم بايد بيش از 20 مدير موفق نيز براي شبكه‌ها داشته باشيم كه براي موفقيت شبكه‌هايشان شبانه‌روز برنامه‌ريزي كنند. در مقابل اين تمثيل صداوسيما داراي شبكه‌هايي است كه رسماً نامزد سقوط به ليگ پايين‌تر هستند؛ شبكه‌هايي كه نتوانسته‌اند بينندگانشان را حفظ كنند.
ناموفق‌ها منزوي مي‌شوند
شبكه چهارم عنوان «فرهيختگان» را براي خود انتخاب كرده است. در جامعه‌اي كه ميليون‌ها فارغ‌التحصيل دانشگاه دارد و جمعيت فرهيخته‌اش هر روز بيشتر مي‌شود، چرا شبكه فرهيختگان جزو كم بيننده‌ترين شبكه‌هاي تلويزيوني است؟! شبكه آموزش هم با وجود حضور 20 ميليون دانش آموز در سطح كشور، برنامه آموزشي ندارد كه اين جمعيت ميليوني را پاي تلويزيون بنشاند. در كشوري كه ام القراي جهان اسلام است و استقبال مردمي از مسابقات حفظ و قرائت قرآن نشانه از علاقه عمومي به قرآن است، شبكه «قرآن» سيما هم يكي از كم استقبال‌ترين شبكه‌هاي سيما است. در منظومه شبكه‌هاي صداوسيما، شبكه «افق» قرار است شبكه‌اي متفاوت و بر اساس سبك زندگي ايراني- اسلامي باشد، اما چقدر اين شبكه در زمينه مأموريت‌هايش موفق عمل كرده است؟ پاسخ اين سؤال را ميزان مخاطبان شبكه مشخص مي‌كند كه جزو كم بيننده‌ترين شبكه‌هاي سيما است.
شبكه «سلامت» نيز اگرچه موضوع حساس سلامتي جامعه را پيگيري مي‌كند، در مقابل برنامه‌هاي تركيبي خانوادگي در شبكه‌هاي سراسري كه مخاطبان پيگير توصيه‌هاي بهداشتي را دارند، از جايگاه پايين‌تري در جذب بيننده دارد. اين شبكه‌هاي منزوي را در كنار شبكه «مستند» بايد نگاه كرد كه در طول يك سال مجموع بينندگانش 15 درصد رشد داشته است. اين شبكه ثابت كرده است مي‌توان حرفه‌اي عمل كرد و با وجود مشكلات مالي و ساختاري موفق بود. در شرايطي كه شبكه‌اي مانند «مستند» هر روز بر تعداد بينندگانش مي‌افزايد، شبكه‌هاي كم مخاطب منزوي مي‌شوند.
دولت ناراضي است؛ پس بودجه نمي‌دهد!
اگر دولت مي‌خواست به سؤال ابتداي اين متن پاسخ دهد، رسماً با يك «نه» محكم نارضايتي خود را از صداوسيما اعلام مي‌كرد. نارضايتي كه دلايل آن از سوي دولتي‌ها بارها اعلام شده و مديران صداوسيما نيز بارها پاسخ‌هاي خود را ارائه كرده‌اند و حتي محمد سرافراز، رئيس صداوسيما از زياده‌خواهي دولت انتقاد كرده و از اينكه دولت بودجه سازمان را به گروگان گرفته است، انتقاد كرد. دولت بر سر بودجه صداوسيما چالشي جدي را با صداوسيما آغاز كرده كه نتيجه آن فشار فلج‌كننده‌اي به ساختار رسانه ملي است. با وجود اينكه از نظر قانوني دولت نمي‌تواند چنين برخوردي با صداوسيما داشته باشد، اما فعلاً دولت بر موضعش پافشاري مي‌كند و صداوسيما را با مشكلات عديده‌اي روبه‌رو كرده است.
بي پولي مشكلي جدي است
 مي‌گويند پول خوشبختي نمي‌آورد ولي قطعاً بي‌پولي بدبختي مي‌آورد. وضعيت صداوسيما دقيقاً چنين وضعيتي را نشان مي‌دهد كه در زمان پولداري نتوانست شرايط خوبي را به دست بياورد، اما در دوران بي پولي به شدت اوضاعش خراب شده است. امروز حتي اگر صداوسيما بخواهد خوب باشد، پولي براي برنامه سازي، بهبود وضعيت شبكه‌ها و حتي نگهداشتن كانال‌هاي تلويزيوني‌اش ندارد. كاهش تعداد شبكه‌هاي تلويزيوني نشان مي‌دهد كه نداشتن پول حتي باعث مي‌شود كه شبكه‌اي با عمر چند سال يكباره تعطيل شود. سريال‌هاي گرانقيمت تلويزيوني هم به خاطر بي پولي ساخته نمي‌شوند و جايشان را ميني‌سريال‌هاي ارزانقيمت دم‌دستي پر كرده است كه مخاطب چنداني هم ندارند. معاون سيما در مصاحبه‌اش بر اينكه بي‌پولي باعث شده كارهاي سازمان روي زمين بماند تأكيد مي‌كند و همه منتظرند تا دولت كمي شير بودجه را شل كند تا شايد معجزه‌اي شود.
بهره‌وري پاسخي براي بي‌پولي

با همه معايب و مشكلاتي كه سازمان صداوسيما با آن رودررو است، روش‌هاي خروج از بحران نيز وجود دارد. سرافراز به خوبي ساختار صداوسيما را مي‌شناسد و همين باعث شد كه برنامه‌اش را بر اصلاح اين ساختار بگذارد. از طرف ديگر به غير از حذف پست‌هاي مديريتي مي‌شود چابك‌سازي سازماني را به مسئله برنامه‌سازان تلويزيون نيز تعميم داد. بسياري از منتقدان رسانه‌اي صداوسيما در زماني كه در مقام برنامه‌ساز ظاهر شدند، نشان دادند كه هيچ چيزي در بساط ندارند. صداوسيما مي‌تواند به جاي اينكه سرمايه و زمانش را در اختيار گروه‌هاي ناكارآمد برنامه‌ساز قرار دهد كه محصولش شبكه‌هاي بي بيننده‌اي مانند «افق» باشد، مي‌تواند پاي استعداد‌هاي جديد را به سازمان باز كند.

مثال اين موضوع برنامه «جادوي صدا»، مسابقه صداپيشگي است كه اساتيد گرانقدر دوبلور حتي اجازه نمي‌دهند استعداد‌هاي جوان اشتباه كوچكي داشته باشند و با همين نگاه بسته است كه سال‌ها دايره بسته‌اي كه در صداوسيما شكل گرفته، باز نشده است. هواي تازه يا پوست‌اندازي رسانه ملي، كاري است كه از عهده رئيس سازمان بر مي‌آيد. سرافراز هنوز زمان زيادي پيش رو دارد و اگر بخواهد مي‌تواند تغيير ايجاد كند. پاسخ به سؤال ابتدايي اين متن چه بله باشد و چه خير، صداوسيما بايد فراموش نكند همان طور كه در دهه 90 با ماهواره غافلگير شد، اگر نخواهد تغيير كند، حريفانش ميدان بازي را تغيير مي‌دهند.

لبيك رئيس رسانه ملي به فرمايشات رهبر انقلاب
در پي بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با معلمان و بيان دغدغه‌هاي ايشان درباره لزوم توجه رسانه ملي به توليد برنامه‌هاي مناسب براي نسل جوان و نوجوان كشور، رئيس رسانه ملي با انتشار پيامي ضمن تأكيد بر توجه ويژه به دغدغه‌هاي رهبر معظم انقلاب، تبعيت از رهنمودهاي معظم له را راهگشاي همه مسائل دانست.



رونمایی از رمان مادر یک مجری تلویزیون+عکس

سینماژورنال: مراسم رونمایی از رمان «زمان زوال» نوشته شهره احدیت مادر سیدعلی ضیاء مجری تلویزیون در نشر نیماژ برگزار می شود.
به گزارش سینماژورنال شهره احدیت متولد 1340 در کاشان است و اولین کتاب او مجموعه داستانی با نام «سیامو و چند داستان دیگر» بود که سال 88 در نشر نی به چاپ رسید. همچنین «خاطرات كودكي» از او در سال 90 و «گورچين» در سال 93 به چاپ رسیده است.
وی عضو هيات تحريريه نشريه “كاج” و ويراستار نشرهايي چون “افق”  و “به نگار” است و کتاب جدید او که در قالب رمان به نگارش درآمده، «زمان زوال» نام دارد و توسط نشر نیماژ به چاپ درآمده است.
مراسم رونمایی از این رمان چهارشنبه هشت ارديبهشت ساعت 18تا21 با حضور شهره احدیت، سیدعلی ضیاء و برخی دیگر چهره های هنری در نشر نيماژ برگزار می شود.
علی ضیاء و مادرش
علی ضیاء و مادرش



ديدار حاتمي‌كيا و بهزاد نبوي براي تهيه‌كننده “باديگارد” دردسرساز شد/نامه سرگشاده یک بسیجی قلم به‌دست+عکس

سینماژورنال: اظهارنظرات فراوانی که ابراهیم حاتمی کیا همزمان با اکران “بادیگارد” داشته و تلاش فراوان اش برای گفتگو هم با رسانه های اصلاح طلب و هم اصولگرا و در کنار آن نمایش فیلم برای برخی چهره های منسوب به اصلاحات و از جمله بهزاد نبوی با ناراحتی یکی از نویسندگان جریان اصولگرا مواجه شده است.

به گزارش سینماژورنال این نویسنده اصولگرا حسین قدیانی است که با نگارش یادداشتی بلندبالا که به نامه ای سرگشاده خطاب به حاتمی کیا شبیه است و شرح دیدارش با احسان محمدحسنی رییس سازمان هنری-رسانه ای اوج و تهیه کننده “بادیگارد” به گلایه از بالانسی(!) پرداخته که حاتمی کیا قصد دارد میان چپ و راست ایجاد کند.

قدیانی به صراحت تلاش حاتمی کیا برای ایجاد بالانس در چپ و راست را آفت هنر دانسته و به مشکلات برآمده برای تهیه کننده “بادیگارد” به واسطه نمایش فیلم حاتمی کیا برای بهزاد نبوی اشاره کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفته های قدیانی را ارائه می دهد:

اولین روزهای آشنایی

دو روز مانده به آخر سال! سالیانی است هم‌چو روزهایی به «حاج کاظم و عباس و اصغر» فکر می‌کنم، به «آژانس شیشه‌ای» که انگار همیشه در آنیم! همه در آنیم! شاید مخاطب فکر کند در این آخر سالی، کلمات را «گروگان» گرفته‌ام اما این همه حرف و کلمه «شاهد» من هستند! «در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود، که‌این شاهد بازاری، وان پرده‌نشین باشد». حجم کار «احسان» آنقدر بالا هست که معمولا من به او زنگ می‌زنم اما چند روز مانده به آخر سال، وقتی نامش را بر صفحه مانیتور موبایلم دیدم، خوشحال شدم. مثل همیشه، خیلی زود حرف‌مان کشیده شد به درد دل، با این تفاوت که این بار، این احسان بود که سفره دل باز کرد؛ «در شبکه‌های مجازی و بعضی رسانه‌های کاغذی، دیدار حاتمی‌کیا با فلانی را بهانه کرده‌اند برای زدن من! بد هم می‌زنند! می‌گویند حاتمی‌کیا سر من کلاه گذاشته!»

به احسان گفتم: «علاجش یک مصاحبه است. باید مسائل را روشن کنی. چه وقتی هم بهتر از الان، در آستانه اکران «بادیگارد»؟ تو به عنوان تهیه کننده فیلم، بیا و حرفهایت را بزن. چیزهایی را که باید بگویی، بگو! درباره این مسائل هم از خودت دفاع کن!» لطف کرد و گفت: «اگر بخواهم به این معنی مصاحبه کنم، این کار را فقط با تو می‌کنم». و خیلی زود ادامه داد: «اصلا همین فردا یک تا چهار بیا «اوج». بیا، هم نماز و ناهار را پیش هم باشیم، هم بعدش مصاحبه‌».

اولین سئوالم از تو این است که اساسا چه کاره جمهوری اسلامی هستی؟

گفتم: «اولین سئوالم از تو این است که اساسا چه کاره جمهوری اسلامی هستی؟!» خندید! خندید اما پشت صدای خنده‌اش غمی بود که خیلی سعی داشت آن را ازم مخفی کند؛ «نظر خودت چیست حسین درباره این حرفها؟!» گفتم: «نامردی دارند می‌کنند رفقا! تو درباره آقای حاتمی‌کیا فقط و فقط باید پاسخ‌گوی ۲ فیلم «چ» و «بادیگارد» باشی، که هستی! اینکه حالا حاتمی‌کیا صبحانه چی ‌می‌خورد یا با کی می‌خورد، به تو ربطی ندارد!» و از اینجا به بعد را دارم به توی مخاطب می‌گویم! یکی از جنس خود ما، در ظاهر خود ما، با افکار و عقاید خود ما، در سن و سال خود ما و با روحیات خود ما، ورود کرده در عالم تهیه کنندگی سینما، الحمدلله در همین بدو امر، موفق هم بوده، نه حالا فقط به گواهی «سیمرغ» پرویز پرستویی و «ایستاده در غبار»، که بیشتر، به شهادت محتوای آثار سینمایی سازمان اوج. تشکر اگر بلد نیستیم و اگر متوجه خیرات و برکات این «ورود» نیستیم، طعنه نزنیم دیگر!

اولا احسان فقط با جناب حاتمی‌کیای عزیز و دوست‌داشتنی کار نمی‌کند. دایره هم‌کاری‌های احسان، بسی گسترده‌تر از این حرف‌هاست. احسان عزیز با خیلی‌ها قرارداد کاری می‌بندد. آیا او باید علاوه بر کارهای مد نظر، پاسخ‌گوی همه رفتار و گفتار ایشان هم باشد؟! واقعا این چه نگاه تنگ و بسته‌ای است که بعضی دوستان دارند؟!

ثانیا ابراهیم حاتمی‌کیا در هنرش همین بس که فیلمی چون «آژانس شیشه‌ای» می‌سازد تا هم از من و ما دلبری کند، هم از بهزاد نبوی که اخیرا برداشت گفت: «بیش از ۲۰ بار این فیلم را دیده». این مهم، ناشی از هنر حاج‌ابراهیم است، نه تذبذبش!

ثالثا بعله! من هم در همان تماس تلفنی به احسان گفتم: «نه به آنکه آقای حاتمی‌کیا برمی‌دارد دولت و شخص رئیس کابینه را از «هفته نامه ۹ دی» و «سایت رجانیوز» تندتر می‌نوازد، نه به اینکه فلان و بهمان!» هم‌الان من‌باب خیرخواهی سخنی خطاب به این کارگردان محترم بگویم؛ اگر این ناشی از هنر شماست که فیلمی بسازی بلکه از همه، از همه با هر سلیقه و عقیده‌ای دلبری کند، «بالانس» به این معنی که چون امروز به تیتر یک «وطن امروز» حال دادم، فردا نوبت «شرق» است، دیگر ناشی از هنر شما نیست، صدالبته ناشی از تذبذب شما هم نیست، لیکن قطعا و حتما «آفت هنر» شما خواهد بود. پس هر چند اظهار نظر درباره هر مسئله‌ای را حق شما می‌دانم اما به قول معروف؛ «نه به آن شوری شور، نه به این بی‌نمکی!»

رابعا بالانس البته به این معنی که حرف حق را باید زد، آنهم برای یکی مثل من که قلم در دست دارد، نه فقط بلااشکال، که عملی ضروری است. لذا من‌باب بالانس (!) عرض می‌کنم؛ اینکه مدام می‌گویند؛ «حاتمی‌کیا داشت چپ می‌کرد، احسان محمدحسنی مانع شد»، هم اهانت به کارگردان «بادیگارد» است، هم اهانت به تهیه کننده این فیلم. نقد به فلان سکوت و سکون یا نقد به بهمان حرف و حرکت حاتمی‌کیا یک چیز است، اینکه تو برداری وی را از اساس، چپ شده بخوانی، یک چیز دیگر! واقعیت آن است که حاتمی‌کیا هرگز چپ نشده بود که احسان بخواهد وی را برگرداند! حرف را باید درست و سنجیده زد! قصه آن است که احسان با بهره از همان شم و استعداد خدادادی، امکانات مادی و معنوی مورد نیاز حاتمی‌کیا برای ساختن فیلم‌های ارزشی و متعهد را مهیا کرد… و این یک بازی «برد-برد» بود؛ هم برای احسان، هم برای جناب حاتمی‌کیا.

خامسا حاتمی‌کیا آدم است عاقبت. آدمی که برای خود یک «منظومه فکری» دارد. من نوعی شاید این حق را داشته باشم که به او «آفت هنر»ش یعنی «بالانس» -به همان معنای مورد نظر- را گوش‌زد کنم، اما این حق را ندارم که از او بخواهم در همه رفتار و گفتار، لزوما همانی باشد که من می‌پسندم! حاتمی‌کیا و اساسا هر هنرمند دیگری، همانی است که خودش می‌خواهد، نه همانی که من دوست دارم! برای من -نه دیگر به عنوان من نوعی!- آنچه مهم است، خروجی آثار حاتمی‌کیا است و الا اینکه ایشان فیلم خود را با چه کسانی می‌بیند، خیلی هم حالا موضوع مهمی نیست! خیلی هم حالا موضوع مهمی باشد، باید به اندازه‌اش ناراحتی خود را بروز دهم، نه آنکه مدعی حرف‌های نادرست و غیر شرعی شوم!

تصویری منسوب به تماشای "بادیگارد" توسط بهزاد نبوی
تصویری منسوب به تماشای “بادیگارد” توسط بهزاد نبوی

نفهمیدم دارم فیلم می‌بینم یا نشسته‌ام پای یک روضه خصوصی

اوایل هفته گذشته رفتم «اوج» پیش «احسان». سخن کشیده شد به روزهای اول آشنایی. مقدمتا حرف‌ها زدیم، خاطره‌ها مرور کردیم تا اینکه خیلی ناگهانی گفتم: «آماده‌ام برای مصاحبه»! گفت: «عشق است همین «صحبت»! گور بابای «مصاحبه»! این را هم بگذار خدا از ما دفاع کند! راستی حسین! تو بالاخره بادیگارد را دیدی یا نه؟!»

گفتم: «نه «بادیگارد» را دیده‌ام، نه «ایستاده در غبار» را!» تعجب کرد و تعجبش وقتی بیشتر شد که یادش آمد چند بار سازمان اوج از من هم برای اکران خصوصی هر ۲ فیلم، دعوت کرده بود! گفتم: «می‌دانی خیلی اهل سینما نیستم!» گفت: «الان سالن بالا خالی است! می‌خواهی تنهایی بروی یکی از این ۲ فیلم را ببینی؟! کدام را دوست داری ببینی؟!» گفتم: «راستش برای دیدن فیلم «حاج احمد» مشتاق‌ترم!» و دقایقی بعد با مساعدت جناب حبیب والی‌نژاد که از بچه‌های قدیمی مسجد جوادالائمه و از دوستان ابوی شهید هستند، خودم را در خصوصی‌ترین اکران ممکن دیدم! دیدن یک فیلم به تنهایی!

تا صحنه جراحت حاج احمد، بغضم را نگه داشتم اما از آن صحنه به بعد، یعنی از آنجا که حاج احمد زیر بار داروی بیهوشی نرفت و نهایت درد را به جان خرید، دیگر همین‌طور داشتم اشک می‌ریختم! نفهمیدم دارم فیلم می‌بینم یا نشسته‌ام پای یک روضه خصوصی! آنهم با سکانس ۱۰ اردیبهشت ۶۱، جاده اهواز-خرمشهر! خدا می‌داند چقدر خندیدم و هم‌زمان چقدر داشتم گریه می‌کردم با آن قسمت پرتاب چنگال توسط حاج احمد! بعد دیدن فیلم، دوباره رفتم پیش احسان. خدا قوت گفتم به احسان عزیز، با این کار بی‌نظیر و تمیز. ایضا به جناب والی‌نژاد به عنوان تهیه کننده فیلم. به جفت این عزیزان گفتم که از طرف من تشکر ویژه و پر و پیمان بکنند از کارگردان «ایستاده در غبار» جناب «محمدحسین مهدویان».

محمدحسنی به من زنگ زد و گفت می‌خواهم فقط برای یک شب بروم جشنواره، یک پالتوی درست و حسابی ندارم!

خرداد امسال فکر کنم ۵ ساله می‌شود حضور احسان محمدحسنی در سازمان اوج که سنگ بنایش را خودش گذاشت. علی‌رغم رفاقت دور و درازمان، هیچ کار تعریف شده‌ای با احسان نداشته‌ام، چه در «اوج»، چه در «افق»! پس این نوشته هرگز نمی‌تواند مبناهای دنیوی داشته باشد! برای من، خود احسان، عزیز است! بگذار عمومی کنم، یک بخش خصوصی رابطه خودم را با احسان! هر از چند گاه، ولو با یک پیامک، سعی می‌کنم بخندانمش! به خصوص آن‌وقت‌ها که از طرف بزرگان، او را به سمت‌های حساس منصوب می‌کنم! گاه یک حکم‌هایی پیامک می‌کنم که! در همان دیدار کذایی گفت: «گاهی پیامک‌هایی که می‌فرستی، عدل در جلسات کاملا رسمی می‌آید! یک دفعه وسط جلسه بنا می‌کنم خندیدن! گاهی هم که فضا مجال بدهد، پیامکت را برای دیگران می‌خوانم!»

واقعیت آن است هر که وارد اتاق احسان محمدحسنی می‌شود، قبلش را نمی‌دانم اما بعدش با کلی انرژی مثبت از این اتاق خارج می‌شود. احسان حق بسیار بزرگی، گردن فرهنگ انقلابی در این مرز و بوم دارد. این جوان خوش‌رو و خوش‌قریحه، به سبب کار خطیرش، به اندازه کافی باید به این و آن حساب پس بدهد؛ حقش نیست که ما حزب‌اللهی‌ها هم او را برنجانیم، آنهم به خاطر کاری که آقای حاتمی‌کیا کرده! و حالا به زعم ما نادرست است مثلا! اغلب که احسان را می‌بینم، با چشمانی خسته و به خون بسته است! با این حال، همیشه خدا سرشار از انرژی است!

حق احسان نیست بعضی متلک‌ها، بعضی طعنه‌ها که حتی درباره مناسبات اقتصادی او می‌زنند! کدام مناسبات اقتصادی؟! ایام جشنواره فجر همین امسال، باری به من زنگ زد که؛ «می‌خواهم فقط برای یک شب بروم جشنواره، ی پالتوی درست و حسابی ندارم!» این همه را نوشتم تا بدانی هنر آن نیست که احسان را از خود برنجانیم! او از ماست! و ما باید بسی مسرور باشیم و پز بدهیم که بعد از نود و بوقی، عاقبت پای یک بچه‌حزب‌اللهی جوان کاردرست به وادی تهیه کنندگی سینما باز شده! اگر او به همه ما «انرژی مثبت» می‌دهد، حقش نیست که ما مدام به او «انرژی منفی» بدهیم! و کاری کنیم که بعضا از رفتن، سخن بگوید! بر این گمانم که رفتن احسان از اوج، یعنی رفتن «اوج» از اوج! چه اینکه این سازمان را خودش بنا نهاد!

بمیرم برای مظلومیت بچه‌بسیجی کف خیابون که حتی باید از حاج کاظم هم طعنه بشنوه!

همه کم و بیش اهل هنر، به خصوص اهالی سینما را می‌شناسند! ضمن حفظ احترام برای این عزیزان، به جد معتقدم کار با این جماعت، مخ فیل می‌خواهد! مثلا همین آقاابراهیم حاتمی‌کیا! در این متن، آن اندازه از ایشان تعریف کرده‌ام که این آخر کاری، حق این مزاح زیرپوستی برایم محفوظ باشد! حضرت حاتمی‌کیا! دو روز مانده به آخر سال، در آن آژانس معروف به شیشه‌ای، می‌بخشیدها! این حاج کاظم حضرتعالی بود که به بهانه دفاع از عباس، حتی تا گروگان گرفتن ملت هم پیش رفت، حتی‌تر اسلحه کشید و الباقی قضایا! اون‌وقت همین ایشون برمی‌داره در وصف اون موتوری‌هایی که از قضا برای دفاع از حضرتش آمده بودن، می‌گه: «دود این موتوری‌ها منو خفه کرده! این موتورا جاده می‌خوان! من خیبری‌ام! خیبری ساکته! دود نداره! سوز داره!» عجب! :) بمیرم… واقعا بمیرم برای مظلومیت بچه‌بسیجی کف خیابون که حتی باید از حاج کاظم هم طعنه بشنوه! طرفه حکایت را سر جدت نگاه کن! توی اون آژانس، از همه شلوغ‌تر خود حاج کاظمه، اون‌وقت می‌گه؛ «خیبری ساکته! دود نداره! سوز داره!» جناب حاتمی‌کیای عزیز! من‌باب مزاح عرض می‌کنم! در آژانس شیشه‌ای شما «عباس» که شهید می‌شود، «حاج کاظم» هم آنقدر رفیق شفیق داشت که هرگز بازداشت نشود؛ لذا می‌بینیم تنها کسی که در فیلم بازداشت می‌شود، بدبخت بینوا اصغر نقی‌زاده است، نماینده همان موتوری‌ها! که فقط آمده بود رفقایش را با تعریف چند لطیفه بخنداند و به ایشان «انرژی مثبت» بدهد! این است مظلومیت بچه‌بسیجی موتوری کف خیابان، حتی در فیلم محبوب «آژانس شیشه‌ای»!

تقدیم به همان موتوری‌ها که این روزها در جاده‌های دیار شام  می تازند

این متن تقدیم می‌شود به همان موتوری‌ها که این روزها در جاده‌های دیار شام، ثابت کردند دود موتورشان و سوز سینه‌شان ضامن امنیت این آبادی است… که ثابت کردند خیبری ساکت نیست! یادش به خیر، آن جمله معروف هشتاد و هشتی؛ «ریه من جز دود عود موتورقراضه بچه‌بسیجی‌ها هیچ اکسیژنی نمی‌شناسد!»




کار نیک با دستان خالی…+عکس

سینماژورنال: هرگاه حرفی از کار نیک در این شهر شلوغ شنیده می شود آدمی را بفکر آن می برد که می بایست پولی برای کار نیکی خرج شود و یا آنکه کلنگ نیکوکاری بر زمین بنشاند و همیشه این سوال مطرح می شود که آیا می توان با دستان خالی کار نیک انجام داد؟

به گزارش سینماژورنال اما سیامک میثاقی در مستند “مستقیم- صلواتی” روایتگر یک روز جوان کارمندی است که بی داشتن ماشین و با یک موتور سیکلت ساده هرروز در مسیر منزل تا محل کارش مسافران را به صورت رایگان سوار می کند و تا نیمه مقصد آنها را یاری می دهد.

کارگردان در این مستند همچون آثار قبلی اش سعی بر آن داشته که به روابط انسانی در بعد اجتماعی آن بپردازد

یک سال است که صلواتی مسافران را به مقصد می رساند

سیامک میثاقی درباره جزئیات این مستند می گوید: مهدی نعیمی جوان بیست و هفت ساله ای است که که در یک موسسه فرهنگی مشغول فعالیت می باشد و طبق گفته های خود او از حدود یک سال پیش بعد از خرید یک دستگاه موتورسیکلت به این فکر می افتد که در مسیرهای رفت و آمدش مسافرانی را که با او هم مسیر هستند به صورت رایگان سوار کرده و به مقصد برساند و به همین منظور برروی موتورسیکلت خود نوشته ایی با عنوان ” مستقیم صلواتی ” نصب کرده است ….

وی ادامه داد: در ساخت این مستند سعی بر آن بوده که سادگی در کار خیر به تصویر کشیده شود.

این مستند کوتاه در قالب برنامه “قرار” به تهیه کنندگی الهه بهبودی در روز پنج شنبه پنجم آذر ماه از شبکه افق سیما پخش می شود.

مستقیم صلواتی
مستقیم صلواتی



فرمانده داعش روی آنتن شبکه “افق”!!!

سینماژورنال: فیلم مستندی شامل مصاحبه با یکی از فرماندهان داعش از شبکه افق سیما به نمایش در می‌آید.

به گزارش سینماژورنال مستند «ایرانی‌های مرتد» به کارگردانی حمید عبدالله زاده و تهیه ‌کنندگی عرفان طالبی با موضوع مصاحبه با یکی از سران گروه داعش از شبکه «افق» سیما آماده پخش شد.

در این فیلم با یکی از سران داعش که در اجرای حکم اعدام هزار و ۷۰۰ سرباز عراقی دست داشته مصاحبه شده است.

عنوان «ایرانی‌های مرتد» طبق گفته کارگردان فیلم براساس تفکر و شناختی است که داعش از ایرانی‌ها دارد و این فیلم هم قرار است به نوعی این تفکر را به مخاطب داخلی بشناساند.

این مستند پنجشنبه ۱۶ مرداد ساعت ۱۹ و تکرار آن فردا جمعه ساعت ۱۴ از شبکه افق پخش می‌شود.