1

عمو پنجعلی بیار…احسان علیخانی ببر!+عکس

سینماژورنال: در میان رسانه هایی که سعی می کنند کاملا جدی و با آب و تاب فراوان به تحلیل و بررسی برنامه ها و سریالهای ماه رمضان تلویزیون بپردازند هستند رسانه هایی که با زبان طنز به محصولات رمضانی رسانه ملی می پردازند.

به گزارش سینماژورنال از جمله این رسانه های طنزپرداز “قانون” است که اخیرا در بخش طنز خود یک آگهی کاملا کمدی را به چاپ رسانیده است.

این آگهی که کاملا فانتزی است به پزشکی به نام “آبراهام خاچاگوریان” تعلق دارد؛ پزشکی که مثلا جراح زیبایی بوده و در توصیف کیفیت کار خویش آورده است: عمو پنجعلی بیار…اجسان علیخانی ببر!

بابا پنجعلی
شوخی با پنجعلی و احسان



ماجرای حضور فردین، بیک‌ایمان‌وردی و بهروز وثوقی در “گینس”…

سینماژورنال: خواندن گفتگوهای مختلفی که محسن تنابنده در روزهای اخیر درباره “گینس” داشته اغلب مخاطب را مواجه می کند با دفاعیه هایی که او نسبت به کمبودهای اثرش داشته است و کم پیش می آید نکته یا ناگفته ای جدید را از خلال این گفتگوها بیرون کشید.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین گفتگوی ایشان که با منتقد مورد قبول شان هوشنگ گلمکانی در “فیلم” انجام شده نیز پر است از گفته های تکراری و حرفهایی که پیشتر زده شد.

در این بین فقط ماجرای حضور “فردین” در این فیلم است که جلب توجه می کند. به گزارش سینماژورنال تنابنده در جایی از این گفتگو با اشاره به اینکه به موضوع نامگذاری کاراکترها علاقه زیادی دارد گفته است: به موضوع نامگذاری کاراکترها علاقه زیادی دارم و در هر فیلم یا سریالی که کار میکنم نامهایی را طراحی میکنم که با لحن و فضای قصه همخوانی داشته باشند، آهنگین باشند و به یاد بمانند.

تکرار سین ها در “اوس موسی”

تنابنده ادامه داده است: مثلا نام “اوس موسی” را طوری انتخاب کردم که تکرار سین ها آن را خوش آهنگ کرده است. این موارد در کارهایی که مایه های کمیک دارند خیلی کمک میکنند و همیشه برایم حذابیت داشته اند…یا مثل همین “نقی معمولی”، “باباپنجعلی” و “ارسطو” که نامش از فیلسوف بزرگ گرفته شده و در سریال معنای شوخی واری پیدا کرده است. در هر چهار سری “پایتخت” روی اسامی شخصیتها کار کرده ام.

قرار بود عطاران فردین باشد اما مخالفت شد

وی افزوده است: در “گینس” هم اسم برادرها یعنی “بهروز”، “بهمن” و “بیک” را طوری انتخاب کردم که هر کدام یادآور اسمی آشنا و خاطره انگیز از تاریخ سینمای ایران باشد. اسم رضا عطاران اول قرار بود که “فردین” باشد اما مخالفت شد و “بهمن” را جایگزین کردم.

خودش را “بیک” نامیده، معلول ذهنی را “بهروز” و عطاران را “بهمن”

به گزارش سینماژورنال ناگفته پیداست که بهروز و بهمن و بیک به سه بازیگر سالهای دور سینمای ایران یعنی بهروز وثوقی، بهمن مفید و رضا بیک ایمان وردی بازمیگردند که در این بین اولی سالهاست که در خارج از ایران زندگی میکند، دومی یک دهه قبل بازگشت و در فیلمی به نام “سرود تولد” ایفای نقش نمود و سومی نیز حدودا دوازده سال قبل و در شرایطی که در آریزونای آمریکا به رانندگی کامیون اشتغال داشت(!) بعد از مدتی دست و پنجه نرم کردن با سرطان ریه درگذشت.
عحیب اینجاست که تنابنده در “گینس” نام برادری که معلول ذهنی است را “بهروز” گذاشته است!!! نام کاراکتری که خودش ایفا میکند را “بیک” و نام کاراکتر عطاران را “بهمن”!



علیرضا خمسه منتقد محبوب گبرلو را بیسواد قلمداد کرد!؟

سینماژورنال: چهارمین سری «پایتخت» این ‌شب‌ها روی آنتن سیما رفته و عده ای را پای تلویزیون کشانده است.

به گزارش سینماژورنال  در عین مخاطبانی که با شوق سریال را دنبال می کنند پاره ای انتقادات هم به سریال وارد شده است. از جمله این انتقادات گاف تاریخی بزرگ سریال بود که سینماژورنال به آن اشاره کرد.

دو روز قبل یکی از منتقدانی که در زمره منتقدان محبوب محمود گبرلو و برنامه “هفت” جای می گیرد با انتقاد از  این سریال به خبرآنلاین گفته بود: همان قصه و درام نیم‌بند «پایتخت» هم دیگر وجود ندارد و سازندگان کوشیده‌اند تا صرفا از طریق لودگی شخصیت‌ها یا مکررکردن برخی عبارات، سریال را سرپا نگه دارند.

این انتقاد، تمام و کمال در شماره دیروز روزنامه “شرق” منتشر شده و جالب اینجاست شماره امروز این روزنامه حاوی گفتگویی است با علیرضا خمسه که برخلاف همیشه با بیانی تند و صریح به انتقاداتی از این دست تاخته و آن را محصول ذهن منتقدانی دانسته که بیسوادند.

خمسه این حکم کلی را نیز صادر کرده است: آنها که از “پایتخت” انتقاد می‌کنند آدمهای بیسوادی هستند که حتی قدرت تشخیص کمدی و طنز و تراژدی را ندارند!!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی خمسه را ارائه می دهد:

‌مخاطبان پس از چهار دوره پخش پیاپی سریال پایتخت همچنان طرفدار این سریال هستند. دلیل استقبال از این سریال چیست؟
سریال پایتخت با شخصیت‌ها و قصه‌های جذاب، جای خود را در دل مخاطبان باز کرده. خرده‌داستان‌های این سریال از زندگی مردم گرفته شد‌ه و قصه زندگی معمولی آدم‌هاست که نمونه‌اش را در زندگی واقعی و در اطرافمان زیاد دیده‌ایم. چون مردم این شخصیت‌ها را در زندگی خودشان دیده‌اند، بنابراین با آن ارتباط برقرار می‌کنند و طرفدارش هستند.
‌برخی منتقدان می‌گویند این سریال بیش از اینکه طنز باشد، حاوی لودگی است. شما چه فکر می‌کنید؟
بعضی منتقدان بی‌سواد هستند؛ بسیاری از کسانی که در کسوت مترجم در رسانه‌ها کاغذ سیاه می‌کنند، سواد دراماتیک ندارند. اول ببینیم اطرافمان چند منتقد باسواد وجود دارد، بعد اگر آنها نظری دادند، درباره‌شان صحبت کنیم. گفته شده اغلب منتقدان، سودازده‌های بازیگری یا کارگردانی هستند که می‌خواستند کارگردان شوند یا بازیگر، برخی در نمونه‌هایی هم تلاش کرده‌اند فیلمی بسازند و ناموفق بوده‌اند. در ١٠ سال گذشته در تلویزیون، چه سریالی مثل پایتخت را می‌شناسید که ساخته شده و این همه با اقبال مواجه شده باشد؟ آدم‌های بی‌سوادی که حتی قدرت تشخیص کمدی و طنز و تراژدی را ندارند، می‌گویند این سریال لودگی است یا از دیگر کارهای شبیه به این سریال که کمدی اجتماعی هستند با عنوان طنز و لودگی یاد می‌کنند. نوشته‌های این دست از افراد، مصارف روزانه دارد. آنها می‌خواهند صفحه‌ای را سیاه کنند، بنابراین هیچ دوست ندارم درباره این منتقدان بی‌سواد صحبت کنم.
‌وقتی نظر برخی منتقدان را درباره این سریال می‌پرسیدم، می‌گفتند اصلا تلویزیون نمی‌بینند، یا این سریال بخصوص را تماشا نمی‌کردند. این در حالی است که اغلب مردم پیگیر این سریال هستند و آن را پسندیده‌اند. این شکاف بین عملکرد منتقدان و مردم در مواجهه با یک سریال تلویزیونی، چطور حاصل شده است؟
اینکه منتقدان یا حتی عده‌ای از مردم تلویزیون نگاه نمی‌کنند به عملکرد تلویزیون برمی‌گردد که موقعیتی ندارد که همه اقشار، برنامه‌هایش را ببینند. درباره چرایی این اتفاق، مسئولان تلویزیون باید پاسخ بدهند، اما درباره سریال پایتخت باید بگویم اساسا این سریال برای منتقدان ساخته نمی‌شود که حالا بیاییم بابت اینکه نمی‌بینند، سؤال طرح کنیم. این سریال، برای مردمی ساخته می‌شود که تلویزیون می‌بینند و سریال‌های مختلف را با هم مقایسه می‌کنند و بین سریال‌هایی که دیده‌اند، پایتخت را سریالی موفق می‌دانند؛ از لحاظ قصه و ساختار و شخصیت‌پردازی. حالا با توجه به این، باید یادآوری کنم پایتخت ادعایی ندارد که می‌خواهد جهان را فتح کند یا فرمول‌های دراماتیک جهان را جابه‌جا کند یا جامعه هدفش منتقدان هستند. این سریال، برای یک‌سری مردم زحمتکش است که می‌خواهند شب پس از فعالیت سنگین روزانه استراحت کنند و با تماشای این سریال بخندند. پایتخت دنبال انقلاب رسانه‌ای نیست، همین که مردم بتوانند دقایقی لبخندی بزنند و خستگی روزشان را از تن به در کنند، ما به هدفمان رسیده‌ایم، اما چرا برخی جبهه می‌گیرند که ما نمی‌بینیم یا می‌گویند پایتخت لودگی است؟ شاید چون عادت ندارند ببینند یک سریال به مرحله چهارم برسد. سریالی که به مرحله چندم می‌رسد، یعنی سریالی است که برای مردم و مسئولان جذاب بوده و فیدبک قابل‌قبولی داشته و این را هرکسی برنمی‌تابد. گاهی برخوردهایی هست که ریشه علمی یا هنری ندارند و بیشتر باید در حوزه روان‌شناسی فردی آنها را ریشه‌یابی کرد.
آرزو می‌کنم بقیه سریال هم موردپسند مردم قرار گیرد و همچنین امیدوارم منتقدان سریال‌ها را ببینند و با انصاف و عدالت آنها را نقد کنند، نه با عداوت.
‌حفظ راکورد نقشتان در چهار سال پیاپی دشوار نبود؟
شخصیت‌ها در این سریال، شخصیت‌هایی نمایشی هستند که حفظ راکورد آنها برای بازیگران سخت نیست. سخت‌تر، این است که شخصیت‌هایی که چهار سال موردپسند قرار گرفته‌اند، در موقعیت‌های جدید، بتوانند همان شیرینی قبل را داشته باشند. برای بازیگر حرفه‌ای، حفظ راکورد یک نقش سخت نیست. امیدوارم توانسته باشیم جذابیت شخصیت‌ها را حفظ کنیم. ناب‌بودن شخصیت‌ها، در یکی، دو سری اول، شدنی است، اما وقتی به سری سه و چهار می‌رسد، شخصیت برای تماشاگر عادی می‌شود و برای حفظ جذابیت آن باید بسیار تلاش کرد.
‌به‌نظر می‌رسد نقش «باباپنجعلی» با بازی شما، در این سریال، نقشی خنثی است و همیشه زیر سایه دیگر کاراکترها از جمله «نقی» و «ارسطو» است. موافقید؟
اگر آینه‌ای مقابل زندگی بگذارید، می‌بینید در هر خانواده یکی می‌شود پدر، یکی مادر، یکی هم پدربزرگ و یکی هم فرزند. قرار نیست همه این افراد به یک اندازه در یک خانواده اثرگذار باشند. حتی پدر و مادر هم در یک خانه میزان تأثیراتشان متفاوت است. پدربزرگی که دچار کهولت است و آلزایمر دارد مسلما نمی‌تواند به اندازه پدر خانواده جنب‌وجوش داشته باشد، پس کاراکتری که بر این اساس طراحی شود رئال است. زندگی رئال این حجم از حضور پدربزرگ را در خانواده می‌خواهد که ما آن را در کاراکتر «باباپنجعلی» می‌بینیم.
‌در دوره چهارم «پایتخت» به‌نظر می‌رسد بیشتر تکیه سازندگان، بر همان نکات جذاب کاراکترهاست تا قصه. چرا؟
یک قضیه‌ای هست که فهمش دشوار نیست. تلویزیون ما، برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و میان‌مدت ندارد. برنامه‌ریزی‌هایش کوتاه‌مدت است. تازه ٢٠ فروردین تصمیم می‌گیرند برای ماه رمضان، «پایتخت٤» بسازند. برای همین فرصت برای ساخت و پرداخت قصه کم است. درحالی‌که مثلا اگر الان پس از اتمام این دوره به ما بگویند برای نوروز ٩٥ باید ادامه سریال را بسازیم، بسیار فرصت هست برای ساخت و پرداخت شخصیت‌ها و همین طور داستان. درحالی که ما بعد از اتمام این دوره می‌رویم و ممکن است تازه دی و بهمن به ما بگویند برای عید باید دوباره پایتخت بسازیم. آن‌وقت با آن فرصت کم دیگر نمی‌توان شاهکار خلق کرد و فقط می‌شود از شخصیت‌ها در زمان اندک استفاده بهینه داشت. اینکه چرا در این دوره خلاقیت‌های موردانتظار اتفاق نمی‌افتد، خب به این دلیل است که ما تازه اول اردیبهشت شروع به ‌کار کردیم. برای ساخت سریالی که پخش اولش ٢٨ خرداد است، کمتر از دو ماه وقت داشتیم. پس در این زمان اندک، چیزی که تابه‌حال دیده‌اید و پس از این خواهید دید شاهکار است.
‌آنچه در این سریال می‌بینیم، خواستِ صددرصد کارگردان است یا بداهه‌پردازی هم دارید؟
قصه‌ها که نوشته می‌شوند، توسط آقای تنابنده که مسئول گروه نویسندگان هستند بازخوانی می‌شود و وقتی تأیید شد، آقای تنابنده آن را توی گروه می‌آورد. همه جمع می‌شوند و متن تأییدشده را می‌خوانند و اگر اتفاقی قرار است بیفتد و بداهه‌ای اضافه شود با نظر جمع این اتفاق می‌افتد. یعنی بازیگری اگر خواست بداهه‌ای را به نقشش اضافه کند، در تمرینات، آن را مطرح می‌کند و اگر موردپسند جمع بود، آن بخش اضافه می‌شود. گاهی چیزهایی را پیشنهاد می‌دهیم که موردقبول قرار نمی‌گیرد، پس حذف می‌شود. در این گروه، افراد کاملا همدل هستند و به‌راحتی ‌نظراتشان را مطرح می‌کنند. در حضور آقای مقدم به‌عنوان کارگردان و آقای تنابنده به‌عنوان بازی‌گردان و سرپرست نویسندگان اگر پذیرفته شد، آن بداهه جزئی از کار ما می‌شود.
‌تبلیغات «تاژ» در این سریال گل‌درشت است. خودتان با حضور پررنگ این برند در داستان مشکلی ندارید؟
هم‌اکنون تلویزیون بحران جدی مالی‌ای را تجربه می‌کند. این یعنی تلویزیون به اندازه کافی بودجه ندارد برای ساخت سریال. از طرفی وظیفه‌اش ساخت سریال است. پس اسپانسر می‌گیرد. سال گذشته اسپانسر سریال «اطلس مال» بود و امسال هم «تاژ» است. مسلما وقتی شرکتی می‌آید و کل هزینه تولید یک سریال را می‌دهد، توقع ندارد گل‌های ریزی ببیند روی دامن این سریال. شما هم اگر پول یک سریال را بدهید، دوست دارید گل‌های درشتی روی دامنش باشد. پس این اصطلاح گل‌درشت، از آن اصطلاح‌هایی است که بی‌دلیل بار منفی به خود گرفته است. هرکس به اندازه‌ای که پول می‌دهد برای تبلیغ، دوست دارد گل‌هایی که می‌بیند، همان اندازه باشند.