سینماروزان/حامد مظفری: نشست خبری احسان محمدحسنی رییس 3شغله سازمان هنری-رسانه ای اوج که علاوه بر اوج در بنیاد روایت و سازمان بسیج هنرمندان هم مسئولیتهای اصلی را برعهده گرفته با سخنان این رییس جوان درباره فداکاریهای مدافعان حرم در برخورد با داعش و ذکر خاطره از سردار حسین همدانی و ذکر خیر سردار قاسم سلیمانی آغاز شد بدون آن که این جوان از این بگوید که خودش برای مقابله با داعش و تکفیریون به جز ذکر خاطره چه کرده است.
اینکه در سالی که شعارش «اقتصاد مقاومتی: تولید و اشتغال» است و در شرایطی که بسیاری از جوانان مستعد کشور لنگ فقط یک شغل آبرومند هستند بیایی و سه منصب مدیریتی حساس را همزمان با هم بپذیری و بعد هم دم بزنی از شجاعت مدافعان حرم و هوشمندی امثال قاسم سلیمانی حقیقتا خیلی جسارت میخواهد.
آیا شمایی که برای وزین جلوه دادن بیاناتتان از سردار همدانی مایه میگذارید بهتر نیست به جای حرف در عمل پیرو این سردار باشید. کدام یک از مدافعان حرم را سراغ داشتید که همزمان با هم سه پست کلیدی را اشغال کنند؟ کدامیک از همین دو سردار سرافرازی که نام بردید یعنی قاسم سلیمانی یا حسین همدانی به دنبال افزایش دایره کرسیهای مدیریتی خود بودند؟
آیا ایشان و ده ها فرمانده و صدها رزمنده دوران دفاع را به واسطه تعدد کرسیهای مدیریتی در پایتخت و شعار دادن در مدح سرداران شناختیم یا به واسطه آن که جانشان را کف دستشان گذاشتند و برای اینکه یک وجب از مساحت 1 میلیون و 648 هزار و 195 کیومترمربعی وطن کم نشود به دل خطر زدند.
خطر میدانید یعنی چه؟ یعنی دست کشیدن از تمنیات دنیوی؟ دست کشیدن از تعلقاتی که ولو به اندازه سر سوزنی ما را به دنیا وصل میکند؟ مگر امکان دارد همزمان با هم 3شغل که هر کدام از آنها میتواند سهم یکی از هزاران جوان مستعد این ملک باشد را در اختیار داشته باشی و دم بزنی از تراژدی قتل عام یک گروهان مدافعان حرم توسط یک داعشی!
لابد میخواهید بگویید در تهران نشستهایم تا با فعالیتهای فرهنگی به تصویرسازی حماسهسازی مدافعان بپردازیم. خیلی هم خوب است اگر در عمل در چنین مسیری حرکت کنید اما مشکل آنجاست که شش سال است مسئولیت جدی دارید و مهمترین محصولاتتان از آن کارگردانی به نام ابراهیم حاتمی کیاست که قبل از شما دغدغه هایش را سینمایی میکرد و بعد از شما هم این کار را خواهد کرد و فی الواقع بودن یا نبودن امثال شما خللی در مسیرشان ایجاد نمیکرد جز آن که به واسطه پست مدیریتیتان نامتان بهعنوان تهیهکننده بر پوستر فیلمهایش نقش بندد!
ایضا این وضعیت درباره سریالی به نام «پایتخت» که بودجه تولید فصل پنجمش را داده اید صدق میکند. جز این است؟
اخوی 3شغله گرامی! متشکریم از اینکه در نشست تان با رونویسی از رسانههای مستقل به نقد تعدد برگزاری جشنواره در کشور پرداختید اما این نقد از زبان شمایی که سازمان تحت امرش کم بریز و بپاش نداشته یادآور مثلی است با هاشتگهای #قسم_حضرت_عباس و #دم_خروس.
بریز و بپاش، بریز و بپاش است؛ میخواهد از یک مدیر دهه شصتی همچنان علاقمند به ماندن در دایره مدیریت و در قالب راهاندازی جشنوارههای خارج از مرکز سر زند یا از یک مدیر 3شغله متولد میانه دهه 60 و با واگذاری تولید یک پروژه مهم عاشورایی به تهیهکنندهای با کارنامه ضعیف در سینما تا خروجیش شود فیلمی اپیزودیک که در اکران حتی نتواند 300 میلیون هم بفروشد.
بریز و بپاش یعنی آن که وقتی میخواهید شوآف کنید باید متوسل شوید به خرج بیهوده برای ترانهسرای شبهاپوزیسیونی که مدام شما و افکارتان را به نقد میکشد یا بروید به سراغ آن رپر زیرزمینی که به لطف فالوئرهای کیلوییاش شما هم دیده شوید.
واحیرتا که به جای عمل بر مدار ارزشهایی که امثال حسین همدانی ها به خاطرش جاودانه شدند مانور میکنیم بر خاطره گویی از داعش و مداقعان حرم تا پرسشهای کلیدیتر مثلا میزان بودجه سالانه و خروجی فرهنگی مان هویدا نشود.
بدیهی است وقتی ارباب سخن باشید و نه مرد عمل سورپرایز نشستتان هم که با ذکر خیر سرداران دفاع آغاز میشود خبررسانی درباره تلاش برای برگزاری کنسرت سامی یوسف در ایران است و واگذاری یک پروژه سینمایی مهم به کارگردان شکست خورده سینما و تلویزیون و البته راه اندازی دفتر پخش فیلم با مشاوره مدیری که عمر کارنامه سینمایی اش هنوز به 4 سال نرسیده!!!
به دنبال این هستید «سامی یوسف»(سیامک برنجان) که منابع مالی-اسلامی عربی پشتش بوده را به ایران بیاورید تا با همراهی پدرش بابک رادمنش(فیروز برنجان) برایتان کنسرت بگذارد؟ همان بابک رادمنشی که در زمانی که هنوز شما متولد نشده بودید و بعد از همکاری با امثال گیتا یکی دو آهنگ میهنی مانند «خلبانان ملوانان» را ساخت اما خیلی زود ایران را ترک کرد و به سوئد رفت و به آهنگسازی برای حمیرا و امید و ستار و معین و پویا مشغول شد؟
بر فرض که این کار را هم کردید؛ این امر ناظر بر کدام هدف فرهنگیتان است و آیا اگر 3شغله ای چون شما نباشد دیگر موسسه فرهنگی-هنری یا سرمایه گذاری پیدا نمیشود که به مانند آلبوم «دلا»ی پدر برای پسر خرج کند، مجوز بگیرد و کنسرت بگذارد؟
میخواهید با واگذاری پروژه به کارگردانی که آخرین فیلمش «من دیه گو مارادونا هستم» شکست خورده مطلق سینماها و آخرین سریالش «بیمار استاندارد» به شدت انتقادبرانگیز بود کدام هدف فرهنگی را دنبال کنید؟ آن هم در حالی که نامبرده حتی یک پروژه در حاشیه جنگ هم در کارنامه اش ندارد و حالا بعد از کلی شکست بناست بودجه گیرد تا «تنگه ابوغریب» را برایتان بسازد.
میخواهید دفتر پخش بزنید! که چه چیز را پخش کنید؟ همین سالی چهار-پنج فیلم تولیدی تان را؟ مگر تاکنون در اکران آثارتان مشکلی داشتید؟ از آن گذشته برای ورود به وادی پخش چرا باید با مدیری جلسه بگذارید که به واسطه خویشاوندی سیاسی وارد سینما شده و همین بی تجربگی پاشنه آشیلش بوده!؟
همه این پرسشها که کاملا منتج است از نشست خودتان را که کنار بگذاریم پرسش مهمتر اینجاست که اخوی 3شغله! آیا شما هیچ گاه در بخش خصوصی هم حرفی برای گفتن داشتهاید؟ مثلا قادرید فقط یکی از دهها پروژهتان را بی مدد گرفتن از منابع ارگانی و صرفا با اتکا بر درآمد پس از تولید روی غلتک بیندازید؟
اگر توانستید همان قدر که در ظاهر خالصانه از مدافعان حرم مایه میگذارید در عمل هم به مانند آنها پشت کنید به منابع ارگانی و برای حرکت فرهنگی بر مدار ایثار از جیب و جانتان مایه بگذارید آن گاه است که همه در برابرتان به احترام می ایستند.
- احسان محمدحسنی