1

«باشو غریبه کوچک» بیان داشت⇐خوشبختانه زنده‌ام! یکی از اقوام همنام‌ من در آتش سوزی فوت شد

سینماروزان: قرارگیری نام عدنان عفراوای در میان فهرست کشته شدگان در حادثه آتش سوزی یک قهوه خانه در اهواز این پرسش را موجب شد که آیا عدنان عفراویان بازیگر «باشو غریبه کوچک» فوت شده است؟(اینجا را بخوانید)

 عدنان عفراویان  با اشاره به همنامی فردی که دچار حریق شده به سینماروزان گفت: خوشبختانه زنده ام! یکی از اقوام همنام‌ام در آتش سوزی فوت شد و همین باعث شد بسیاری مرا با او اشتباه بگیرند اما هنوز زنده ام و نفس می کشم.

عفراویان 43 ساله که در ده سالگی در کوچه پس کوچه های جنوب توسط بیضایی دیده شد و برای بازی در «باشو…» انتخاب شد سالهای اخیر را به دستفروشی در میدان لشکرآباد اهواز مشغول است و علیرغم علاقمندی برای حضور دوباره در عالم بازیگری نتوانسته مجددا جلوی دوربین برود.




آیا «باشو غریبه کوچک» هم زنده زنده در آتش سوخته؟؟+فیلم

سینماروزان: بامداد چهارشنبه چهارده فروردین بروز آتش سوزی در قهوه خانه ای در بازار کیان اهواز منجر به کشته شدن بیش از ده نفر شد.

به گزارش سینماروزان در میان جانباختگان این آتش سوزی که مظنون اصلی بروز آن به تازگی دستگیر شده، نام عدنان عفراوی هم به چشم میخورد.

عدنان عفراویان نام بازیگر کودک درام ضدجنگ «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی بود؛ فیلمی محصول کانون پرورش فکری که پنج سال بعد از تولید اجازه اکران گرفت.

عدنان عفراویان بعد از بازی در آن فیلم در سینمای حرفه‌ای به بازی گرفته نشد و اوضاع بغرنج اقتصادی در سالهای اخیر او را به سیگارفروشی سوق داده بود.

هنوز مشخص نشده عدنان عفراوی سوخته در آتش، همان عدنان عفراویان است یا خیر؟؟

برای تماشای فیلمی کوتاه از آتش سوزی قهوه خانه بازار کیان اینجا را ببینید.

باشو کنار دکه اش
باشو کنار دکه اش

 




ابراهیم گلستان با طعنه به کیمیایی(؟!) گفت⇐در عرصه چاخان‌های بی‌پایان نشد که به بیضایی خدمتی کنم/ترکیب بدترکیب نکبتی موجود نگذاشت من آنچه را که می‌خواستم در حق بیضایی بکنم!

سینماروزان: روایتی که پرویز جاهد منتقد مقیم انگلستان از مراسم تقدیر از بهرام بیضایی در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند ارائه کرده بود(اینجا را بخوانید) با واکنش ابراهیم گلستان فیلمساز ایرانی مقیم انگلیس مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان گلستان با نامه ای که خطاب به پرویز جاهد نوشته ضمن تحسین او به واسطه شرح آنچه در سنت اندروز رخ داده بود افسوس خورده بابت اینکه نتوانسته به هنگام حضور در ایران برای بیضایی کاری کند.

گلستان در این نامه که در «شرق» منتشر شده تعبیری به نام «چاخان» را درباره بدخواهان به کار برده؛ تعبیری که یادآور تعبیری است که در غائله واقعه نگاری کیمیایی از مرگ و غسل فروغ درباره وی به کار برده بود.

 کیمیایی از حمل جسد بیجان فروغ به غسالخانه و سپس محرم شدن به او و شستشویش در غسالخانه خاطره سازی کرده بود و گلستان درباره‌ این حرف‌ها بیان داشته بود: «کیمیایی پسر خیلی خوبی است. خیلی هم چاخان است. گفته دیگر من چه‌ کار کنم.»

و اینجا گفته: در عرصه چاخانهای بی پایان نشد که به بیضایی خدمت کنم!

متن نامه ابراهیم گلستانه پیرامون بهرام بیضایی را بخوانید:

پرویز جاهد گرامی! شق‌القمر شد و از این نوشته تو درباره بیضایی که امروز خواندم خیلی خوشم آمد. درست است که حکایتی که از بیضایی کرده‌ای چه فراوان گیرندگی داشت و چه بسیار در من اثر گذاشت اما به‌هرحال تو آن را درآورده بودی و از او نوشته بودی و توانسته بودی وضع دردناک اما تحسین‌آور بیضایی را روی کاغذ بیاوری.

در این دنیا و عرصه چاخان‌های بی‌پایان که از هرکس درباره هر آدم زپرتی می‌بینی که زپرتی‌ها از او تعریف می‌کنند جا دارد که گاهی از کسی که حتما نشد- و شاید در این نشد خود بیضایی هم که از گروه متملق‌ها نبود، خودش هم مؤثر بوده باشد و شاید- نشد که وقتی می‌بایستی می‌توانستم به درآوردن او خدمتی کنم. ترکیب بدترکیب نکبتی موجود نگذاشت که من آنچه را که می‌خواستم در حق او بکنم. میسرم نشد. این تقریباً تنها کسی بود که بایستی و می‌خواستم اما نتوانستم.

نگاهداری دستگاه خودم هم میسر نشد و چیزی را که با چه وقت و چه امیدی ساخته بودم ممکن نشد که نگهداری کنم. به دنبال که نگاه می‌کنم خیلی از تغابن، از ناکامی‌ها و نشدن‌های خودم می‌بینم. نشد که به او که به شکل کمابیش پیشگویانه‌ای اعتقاد داشتم و لازم هم نبود که حتی به خودش هم بگویم چراکه نوعی پزدادن بسیار توخالی ازآب درمی‌آمد، فرصتی که بایستی می‌آمد نیامد و این حسن‌نیت من به باد رفت و من ناچار سال‌های به زحمت پر از بطالت را گذاشتم و گذشتم.

حتی توی خاکسترهای امیال سوخته‌ام جز خودم کسی به آنچه نشد واقف نشد. حالا تو هم بشنو اما در یاد نگه ندار. خوشحالم که میلانی توانست به او برسد اما محزونم که از آمدن او به انگلستان بی‌خبر بودم و بی‌خبر ماندم تا وقتی که از تو شنیدم که این‌جا بوده است و بعد رفته است. به‌هرحال ما همه روزی روزگاری جایی بوده‌ایم و بعد رفته‌ایم یا می‌رویم. در متن جریان این‌جور عدم‌های بی‌حاصل جاگرفتن نه منحصر به ماست نه با اتفاق‌افتادنشان کمر غول شکسته شده است. اگر روزی روزگاری به بیضایی رسیدی سلام به او برسان و بگو درود بر تو که گوشه‌ای از توفیق را نصیب بردی. من این فیلم را ندیده‌ام. درواقع از بیضایی فقط باشوی غریبه را دیدم که در آن تحسینم که به پشیزی هم نمی‌ارزد نصیب او و بازیگرش شد. خودت سلام و امیدهای من به کارهای دقیق و کامل خودت را بگیر و بپذیر. به خانمت و پسرت هم سلام فراوان.




از «خانه دوست کجاست» و «باشو..» تا «رنگ خدا»، «دونده» و «قصه های مجید» در تیزر تازه «۲۱ روز بعد»+فیلم

سینماروزان: دومین تیزر فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» نخستین ساخته بلند سینمایی سیدمحمدرضا خردمندان به تهیه کنندگی محمدرضا شفاه رونمایی شد. این تیزر توسط سیاوش کردجان تدوین شده است.

به گزارش سینماروزان در این تیزر تصاویری از برخی فیلمهای جاودانه سینمای کودک از «خانه دوست کجاست» و «باشو..» تا «رنگ خدا»، «دونده»، «هفت تیرهای چوبی» و «قصه های مجید» گنجانده شده است.

برای تماشای تیزر اینجا را ببینید.

«بیست و یک روز بعد» در طی 7 روز نمایش خود در سینماهای مردمی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، توانسته نظر بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کند و در میان 6 فیلم برتر آرای تماشاگران قرار گیرد.

این فیلم در آخرین روز از برگزاری سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر چهارشنبه 20 بهمن ماه در برج میلاد، کاخ رسانه های گروهی جشنواره برای اهالی رسانه و منتقدان به نمایش درخواهد آمد.

در این فیلم ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ، امیرحسین صدیق، مهدی قربانی، جلال فاطمی، سینا رازانی، رضا استادی و حسین شریفی به ایفای نقش می پردازند.

«بیست و یک روز بعد» تازه ترین محصول حوزه هنری، ملودرامی اجتماعی محسوب می شود که تمام فیلمبرداری آن در حاشیه تهران و کرج انجام شده است. فیلمنامه این اثر توسط سیدمحمدرضا خردمندان و احسان ثقفی به نگارش درآمده و قصه زندگی نوجوانی به نام «مرتضی» است که در راه تحقق رویای ناکام پدرش، با چالش بسیاری روبرو می شود.

در خلاصه داستان «بیست و یک روز بعد» آمده است: “همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده می شدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرنده ها دور و بر لونه هاشون جیغ می کشیدن. یکی از بچه ها قسم می خورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده … .”

عوامل فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» عبارتند از کارگردان: سیدمحمدرضا خردمندان، تهیه کننده: محمدرضا شفاه، نویسنده: سیدمحمدرضا خردمندان، احسان ثقفی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، مشاور هنری کارگردان: محمد لطفعلی، طراح صحنه و لباس: کامیاب امین عشایری، تدوین: محمدرضا مویینی، هدی مویینی، مدیر تولید: ابراهیم زاهدی فر، مدیر صدابرداری: امیر نوبخت، طراح گریم: جلال موسوی، طراحی و ترکیب صدا: محمود موسوی نژاد، موسیقی: علیرضا کهن دیری، مدیر جلوه های ویژه رایانه ای: محمدرضا نجفی امامی، مدیر برنامه ریزی: سعید عباسی، مدیر تدارکات: رسول سیدحاتمی، عکاس: نوید سجادی حسینی، تصویربردار پشت صحنه: محمد مهدی پور، مدیر تبلیغات: سیدعلی طباطبایی نژاد، مشاور رسانه ای: هادی فیروزمندی، مجری طرح: باشگاه فیلم سوره.

این فیلم محصول سازمان سینمایی حوزه هنری است




سیروس تسلیمی: دو سال دیگر سوسن تسلیمی از اداره تئاتر سوئد بازنشسته می‌شود و آن زمان با خیال راحت به ایران بازخواهد گشت/ ما در ایران نشسته‌ایم و حرف می‌زنیم و سوسن تسلیمی و بهرام بیضایی فرسنگها دورتر از ایران فعالیت هنری می‌کنند

سینماژورنال/اشرف‌السادات موسوی: سیروس تسلیمی به مانند خواهرش سوسن تسلیمی متولد 1328 است ولی برخلاف خواهرش که هم بصورت آکادمیک و هم تجربی درگیری هنری را با تئاتر آغاز کرد سیروس تسلیمی که فارغ التحصیل جغرافیاست علیرغم تجربه بازیگری در دوران کودکی، کار حرفه‌ای هنری را با فیلمنامه نویسی آن هم در سینما شروع کرد و در سالهای بعد تهیه کنندگی و پخش کنندگی را هم تجربه کرد.

به گزارش سینماژورنال سوسن تسلیمی اواخر دهه شصت و بعد از ایفای نقش در آثاری مطرح نظیر “باشو غریبه کوچک” و “شاید وقتی دیگر” به سوئد مهاجرت کرد و برخلاف بسیاری از هنرمندان مهاجر که کار هنری را رها می کنند، حرفه بازیگری و بعدتر کارگردانی را حتی در سوئد و هم در تئاتر و هم در تلویزیون این کشور ادامه داد.

28 سال بعد از مهاجرت سوسن تسلیمی، برادر همسن و سالش سیروس اما همچنان ساکن ایران است و هرازگاه فیلمنامه می نویسد و کار پخش را از طریق دفتر پخش امیدفیلم انجام می دهد.

سوسن تسلیمی به شدت درگیر فعالیتهای هنری بوده است
سیروس تسلیمی در گفتگو با سینماژورنال درباره اوضاع و احوال خواهرش بیان داشت: از طریق تماسهای تلفنی با هم در ارتباطیم و هرازگاه درباره اوضاع و احوال کاری شان گپ می زنیم. ایشان به شدت درگیر فعالیتهای مختلف کارگردانی و بازیگری بوده و به صراحت می گویم همه این سالها یک روز کاری را هم بیکار نبوده است.

تهیه کننده آثاری چون “زندان زنان” و “پرنده کوچک خوشبختی” پیرامون چرایی عدم بازگشت سوسن تسلیمی طی همه این سالها به ایران اظهار داشت: ایشان تمام وقت درگیر کارهای کار بوده اند و در این سالها هم که دیگر کارگردانی شده دغدغه تمام وقتشان و برخی نمایشهای خود را در کشورهای مختلف روی صحنه برده اند و همین سفر از شهری به شهر دیگر برای اجرا باعث شده در طول یک سال شاید یک ماه هم وقت آزاد نداشته باشد.

دو سال دیگر بازنشسته می شود و آن زمان می تواند به ایران برگردد

وی ادامه داد: از طرف دیگر ایشان استخدام وزارت تئاتر سوئد هستند و نزدیک به 28 سالی هم سابقه کار دارند و تمایلی نداشته اند که با تغییر محل اقامت خود در مسیر بازنشستگی خود خلل ایجاد کنند. سوسن تسلیمی دو سال دیگر بازنشسته می شود و آن زمان با خیال راحت می تواند به ایران برگردد.

هیچ دعوت رسمی از ایشان صورت نگرفته
در این سالها بخصوص با روی کار آمدن دولت اعتدال، مدیران فرهنگی هرازگاه از جذب هنرمندان خارج از ایران حرف زده اند.
وقتی از سیروس تسلیمی پرسیدیم آیا در امتداد چنین نگاهی از سوسن تسلیمی دعوتی برای اجرای آثارش در داخل صورت نگرفته وی به سینماژورنال گفت: دعوتی اگر هست باید به صورت رسمی صورت گیرد و نه با عبارات کلی. تا آنجا که من میدانم دعوت رسمی هم از ایشان صورت نگرفته است که بخواهند برنامه ریزی کنند برای اجرا در ایران.

بیضایی سالها پیش به من گفت آدمی یا باید حرف بزند و یا باید کار کند
نویسنده “خبرچین” و “پرنده آهنین” و سرمایه گذار “زیر پوست شهر” خاطرنشان ساخت: فارغ از اینکه هنرمندان ما در کجا زندگی می کنند مهم، اثریست که هنرمند از خود به جای می گذارد. هنرمندی که می تواند کار کند از نظر روحی به آرامش می رسد و بالعکس هنرمندی که نمی تواند کار کند حتی در وطن هم حس کمبود دارد.

وی ادامه داد: بهرام بیضایی از رفقای قدیمی ما که او نیز مانند سوسن تسلیمی مهاجرت کرده است سالها پیش به من گفت: «آدمی یا باید حرف بزند و یا باید کار کند.» به نظر من هم آدمی که زیاد حرف می زند از فعالیت بازمی ماند و آدمی که فعالیت مداوم دارد، وقت حرف بیهوده ندارد.

در اینجا نشسته ایم و حرف می زنیم
تسلیمی افزود: جالب و البته تراژیک است که ما در ایران نشسته ایم و حرف می زنیم و سوسن تسلیمی در سوئد 28 سال مداوم فعالت هنری داشت. از آن طرف بیضایی هم همین طور که در اینجا مدام در رثای نبودنش ناله می کنند و او در آمریکا هم می نویسد، هم تدریس می کند و هم نمایش اجرا می کند…

سیروس تسلیمی
سیروس تسلیمی



موافقت وزیر ارشاد با درخواست بازیگر فیلم بیضایی+عکس

سینماژورنال: عدنان عفراویان بازیگر فیلم “باشو غریبه کوچک” اثر تحسین شده بهرام بیضایی، با کمک استاندار خوزستان صاحب یک دکه مجوز دار در اهواز خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایرنا” عدنان در سفر حسن روحانی به استان خوزستان، نامه‌ای به علی‌ جنتی، وزیر ارشاد داد و از دولت یازدهم خواست او را از این مشقت طولانی نجات دهد.

گویا این نامه به استانداری ارجاع داده شد و به دستور عبدالحسین مقتدایی، استاندار خوزستان قرار شد دکه‌ای مجوز دار و قانونی به وی داده شود.

این بازیگر که در حال حاضر ۴۱ سال دارد سالهاست در کنار دانشگاه شهید چمران اهواز سیگار و شارژ می فروشد.

باشو کنار دکه اش
باشو کنار دکه اش



پرویز پورحسینی: دست‌وپای تلویزیون برای تولید برنامه‌های جذاب بسته است/ قبل از انقلاب به سینما فکر نمی‌کردم

سینماژورنال: پرویز پورحسینی بازیگر و استاد پیشکسوت، بازیگری است که سال‌ها از ورودش به این عرصه نیز می‌گذرد. «چشمه»، «کمال‌الملک»، «باشو غریبه کوچک»، «طلسم»، «هزاردستان»، همکاری با کارگردانانی مثل زنده‌یاد علی حاتمی، بهرام بیضایی، واروژ کریم‌مسیحی و… تنها چندی از فیلم‌های درخشان پورحسینی است.

او بازیگر گزیده‌کاری است، شاید به‌صراحت بتوان گفت که آرزوی هر بازیگری- خصوصا بازیگران جوان سینمای ایران- یک لحظه بازی داشتن در کنار اوست.

پورحسینی زیاد اهل گفتگو نیست و شاید گفتگویی که فرنوش ارس خانی در “شهروند” با او انجام داده جزو معدو گفتگوهای چند سال اخیر او باشد.

سینماژورنال متن کامل این گفتگو را ارائه می کند.


  شما نزدیک به ٤٦‌سال است که در عرصه بازیگری فعالیت می‌کنید و بازیگری را با حضور در عرصه تئاتر شروع کردید. اما بعد از بازی در فیلم‌های «اندوه‌دوربین»، «چشمه» و «کمال‌الملک»، حضور شما در عرصه تصویر پررنگ‌تر شد. حضور در سینما چقدر در آن دوره برایتان مهم بود و جذاب به نظر می‌رسید؟
قبل از انقلاب به سینما فکر نمی‌کردم. فقط فیلم «چشمه» را بازی کردم که از نظر من فیلم متفاوتی بود. بعد از انقلاب که سینمای نوین ایران شکل گرفت ما هم وارد این عرصه شدیم، هم تئاتر کار می‌کردیم و هم سینما و تلویزیون.
سینما چقدر برای بازیگران آن دوره، یک رسالت محسوب می‌شد؟
بعد از انقلاب نگاه مردم و مسئولان به‌خاطر جریان فیلمفارسی به سینما مثبت نبود. البته قبل از انقلاب هم بعضی فیلم‌های متفاوت ساخته می‌شد، فیلمسازانی مانند مهرجویی، تقوایی، بیضایی، امیر نادری و… فیلم‌های خوبی در آن دوران ساختند ولی در اقلیت بودند. حالا در شرایط جدید باید ثابت می‌کردیم که سینما یک هنر فاخر است. بازیگران از صحنه تئاتر مقابل دوربین آمدند و بازی‌کردن جلوی دوربین را آموختند. صدابرداران از تلویزیون به سینما آمدند و صدابرداری سرصحنه آغاز شد. تصویربرداران هم تمام تلاش خود را کردند و سینما با آزمون و خطا شکل جدی‌ای به‌خود گرفت که بعضی از فیلم‌ها از مرزها عبور کرد و جهانی شد. بازیگران در این دوران نقش پررنگی در ایجاد و خلق این جریان داشتند.
فکر می‌کنید این قضیه برای بازیگران امروز هم از چنین اهمیتی برخوردار است؟
این جریان برای بازیگران امروز هم پررنگ است. بعضی از بازیگران سینمای ما اکنون در جهان شناخته ‌شده هستند. در جشنواره‌های جهانی شرکت می‌کنند، در هیأت‌های داوری بین‌المللی حضور پیدا می‌کنند و این یعنی برافراشتن پرچم ایران در عرصه‌های جهانی. همان‌گونه که ورزشکاران در این عرصه بر سکوهای جهانی دیده و افتخارآفرین می‌شوند.
از آن‌جایی که نقش‌های شما پیشتر با بازی در فیلم‌هایی مثل«طلسم»، «باشو غریبه کوچک» و «هزار دستان» دیده شدند، چقدر انتخاب‌های بعدی‌تان تحت‌تأثیر بازی در این فیلم‌ها قرار گرفت؟
تمام تلاشم را کردم که در کارهای خوب ظاهر شوم، ولی مگر چند فیلم مانند «باشو غریبه کوچک» در سال ساخته می‌شد. اگر هم ساخته می‌شد، من پیشنهادهای به آن خوبی نداشتم.
شما در فیلم «طلسم» و همچنین «هزاردستان» نقش‌های منفی‌ای را به‌عهده داشتید که به‌خاطر بازی در چنین نقش‌هایی تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی ماندید. چه شد که دیگر سراغ بازی در نقش‌های منفی نرفتید؟
خوشحالم که به این نکته اشاره کردید. بسیاری از همکاران شما فقط سریال‌هایی را که اخیرا بازی کرده‌ام، دیده‌اند و آن فیلم‌ها را یا ندیده‌اند یا به خاطر نمی‌آورند. من تقریبا همه‌جور نقشی بازی کرده‌ام. بازی در نقش راسکول نیکف، جنایت‌ و مکافات داستایوسکی و بازی در نمایش جان‌نثار بیژن مفید که یک کمدی روحوضی مدرن بود.
در سینما در آن سال‌ها هم نقش مثبت و هم نقش منفی بازی می‌کردم. اخیرا هم در یک تله‌فیلم از راما قویدل به‌نام «در همین نزدیکی» نقش تقریبا منفی بازی کردم که می‌توان گفت به‌قول همکاران خاکستری بود. ولی سال‌ها قبل در سریال  «دومین انفجار» نقش منفی بازی کردم که خوشم نیامد و بعد از آن مدتی کار نکردم تا رسیدم به سریال  «مریم مقدس» که نقش حضرت ذکریا را خیلی دوست داشتم. بعد از آن به دلایل شخصی نقش منفی بازی نکردم ولی الان دیگر برای خودم محدودیتی قایل نیستم و اگر نقش شناسنامه‌داری باشد، استقبال می‌کنم. هرجور نقشی که باشد.
با بازی در فیلم «مریم مقدس» و همچنین سریال «مختارنامه»، وجه دیگری از بازی‌تان را در ایفای نقش شخصیت‌های مذهبی و تاریخی نشان دادید. موفقیت این نقش‌ها باعث شد که دیگر در نقش‌های منفی حضور پیدا نکنید؟
برای من بازی در کارهای تاریخی لذت خاصی دارد. حضور در زمان و مکان دور و متفاوت تجربه‌اندوزی است. موفقیت در این کارها به دلیل کارگردانان کاربلد آنها بود. همانطور که در سریال «شب‌دهم» اینگونه بود. کارکردن با کارگردانانی مانند شهریار بحرانی، داود میرباقری و حسن فتحی فرصت خوبی است برای بازیگر که توانش را بیازماید.
با توجه به این‌که سریال‌هایی مثل «شیدایی»، «بچه‌های نسبتا بد» و «هفت‌سنگ» از کارهای اخیرتان در تلویزیون محسوب می‌شوند، اما «میکائیل» نقطه‌عطفی در کارنامه بازیگری شما است که در آن بازی خیره‌کننده‌ای را از خودتان ارایه دادید. چه شد که در این سریال بازی کردید؟
در سریال «میکائیل» نقش کوتاهی داشتم. اگر موفقیتی داشته‌ام به‌خاطر کارگردانی خوب سیروس مقدم و نویسندگی سعید نعمت‌الله بوده، چون من در همه کارها تمام تلاشم را برای یک اجرای خوب می‌کنم.
شخصیت باباعبدالله، یکی از کاراکترهای مهم سریال محسوب می‌شود و بحث و جدل‌های او با پسرش رشید، کاملا واقعی و ملموس درآمده است. با توجه به این‌که باباعبدالله شخصیت کاملا مذهبی و البته مدبری است که اهل افراط و تفریط در حوزه اعتقادی خودش نیست، چرا رشید کاملا برعکس اوست و اهل افراط و تفریط در هر کاری است؟
رشید به‌خاطر کم‌توجهی‌های خانواده که شامل عبدالله هم می‌شود، دچار حسادت و عقده شده. هم نسبت به رسول و هم میکائیل؛ خوی تند او هم در این جریان بی‌تاثیر نیست و او را به این وادی می‌کشاند. عبدالله به‌خاطر رشید است که تصمیم به انتقام از آقاخان می‌گیرد. می‌ترسد اگر رشید بفهمد که آقاخان مسبب قتل رسول است دست به انتقام بزند. به این جهت خودش دست به انتقام می‌زند ولی سکته می‌کند و می‌میرد.
این سریال مسائلی را به تصویر می‌کشد که این‌روزها از معضلات و بحران‌های مهم جامعه‌مان محسوب می‌شوند. جریان مافیای آدم‌هایی مثل آقاخان، تعصبات خشک و کورکورانه، بی‌احترامی‌ها نسبت به والدین، مسائلی هستند که این‌روزها به طرز چشمگیری در جامعه‌مان وجود دارد. سریالی مثل «میکائیل» چقدر می‌تواند به تعدیل این جریان‌ها در کشورمان کمک کند؟
برای حل‌کردن مسائل باید آنها را مطرح کرد که بازشود و مورد توجه جامعه قرار بگیرد. پاک‌کردن صورت‌مسأله کمکی نمی‌کند. این تعصبات خشک که فرمودید بیشتر در جوامع کوچک و بسته دیده می‌شود. طرح این مسائل در قالب قصه در رسانه می‌تواند به کمرنگ شدن آنها کمک کند.
شما علاوه‌بر «میکائیل» در سریال «بچه‌های نسبتا بد» هم با آقای مقدم همکاری‌ کرده بودید. نگاه و شیوه کارگردانی او به چه شکل است و چقدر آن را می‌پسندید؟
شیوه کاری آقای مقدم را که در کارهایش به وضوح می‌بینم. چیزی که باعث موفقیت او می‌شود، این است که رسانه را می‌شناسد و به‌سمت مسائلی می‌رود که جامعه با آن درگیر است. مهم‌تر از آن، این است که این مسائل را خوب به تصویر می‌کشد. به عبارتی، خیلی‌ها ممکن است این مسائل را بدانند و مطرح کنند، ولی به‌خوبی ایشان نتوانند به تصویر بکشانند، مهم پیداکردن زبان تصویر است.
با توجه به این‌که در سال‌های اخیر شبکه‌های ماهواره‌ای تلاش فراوانی در جذب مخاطبان ایرانی به‌سوی خود داشته‌اند و متاسفانه تعداد بسیاری از مردم کشورمان تماشای چنین شبکه‌هایی را به تلویزیون خودشان ترجیح می‌دهند، شما به‌عنوان یک پیشکسوت که سال‌هاست در عرصه هنر فعالیت می‌کنید، چه توصیه‌ای در این رابطه دارید؟
مردم برای پرکردن اوقات فراغت خود نیاز به سرگرمی دارند. باید اول خوراک مناسب برایشان فراهم کرد و بعد از آن خواست که چگونه رفتار کنند. دست‌وپای تلویزیون برای تولید برنامه‌های جذاب بسته است. نداشتن بودجه هم به این مسأله اضافه شده است. با این شرایط فقط می‌توان با یک مدیریت فهیم این امکانات اندک را در جریان ساخت برنامه‌ها به‌کارگرفت.