1

آیا باران کوثری با عوامل «لانتوری» مشکل پیدا کرده؟؟

سینماروزان: باران کوثری بازیگر زن سینما از جمله بازیگرانی است که از همان اولین ساخته رضا درمیشیان با نام «بغض» تا ساخته های بعدیش «عصبانی نیستم» و «لانتوری» جزو افراد ثابت تیم بازیگران وی بوده است.

به گزارش سینماروزان این همراهی باعث شده بود که در اتفاقات مرتبط با همکاریهای مشترک از توقیف «عصبانی نیستم» تا حاشیه‌سازی‌های جشنواره بر سر «لانتوری» مواضعی همسوی کارگردان داشته باشد یا بعدتر در اکرانهای مردمی «لانتوری» باران کوثری همواره بکوشد در کنار کارگردان فیلم به دیدار مخاطبان برود.

در هفته‌های اخیر و بعد از موفقیت «لانتوری» در جشن حافظ  هم پیش‌بینی می‌شد باران کوثری زودتر از بقیه به پیشواز تبریک گفتن به همکارانش برود اما کمترین واکنش مثبتی از سوی باران کوثری صورت نگرفته و در حالی که بسیاری از مخاطبان در انتظار بودند او از موفقیتهای این فیلم ابراز خرسندی کند اما هیچ واکنش مثبتی از سوی باران در صفحه اجتماعیش صورت نگرفته است.

عین این اتفاق بعد از اعلام فهرست نامزدهای جشن خانه سینما هم رخ داد و علیرغم نامزدی های پرشمار «لانتوری» در جشن خانه سینما که از نامزدی بهترین فیلم و کارگردانی تا بهترین بازیگری مرد و زن را دربرمی‌گرفت باران هیچ پیام تبریکی برای همکارانش صادر نکرد.

این اتفاق درحالی رخ داده که باران از جمله هنرمندان فعال در شبکه‌های اجتماعیست که می‌کوشد درباره موضوعات مختلف از طریق صفحه‌اش اظهارنظر کند؛ از چرایی لغو کنسرتها تا مشهد گرفته تا سانحه تصادف اتوبوس حاوی دانش آموزان در هرمزگان تا تلاش برای جلوگیری از انقراض یوزپلنگ ایرانی موضوعات متأخری هستند که باران درباره آنها اظهارنظر کرده است اما نسبت به موفقیتهای اخیر یکی از پرحاشیه‌ترین تجربیات بازیگری سالهای اخیرش سکوت کرده! چرا؟؟؟




تهیه‌کننده «من مادر هستم» و «بغض» یک فیلم کاملا تجربی تولید می‌کند

سینماروزان: غلامرضا موسوی تهیه کننده باسابقه سینمای ایران که در سالهای اخیر آثاری همچون «بغض»، «من مادر هستم» و «چهارشنبه خون به پا میشود» را تولید کرده، امسال درام اقتباسی «خشکسالی و دروغ» را روی پرده داشت.

به گزارش سینماروزان غلامرضا موسوی به تازگی پروانه ساخت فیلمنامه ای با نام «موریانه» را گرفته که گویا یک فیلم کاملا تجربی است.

«موریانه» را یک جوان فیلم اولی به نام مسعود حاتمی می‌سازد و موسوی درباره آن به «مهر» گفت: «موریانه» اولین اثر سینمایی این کارگردان به شمار می رود که به تازگی پروانه ساخت دریافت کرده است. این پروژه هرچند یک اثر سینمایی است اما جزو آثار تجربی نیز به شمار می رود و شکل اجرای آن کاملا تجربی است.

این تهیه کننده سینما بیان کرد: بیش از یک ماه پیش، پیش تولید این پروژه سینمایی آغاز شده است و به بلافاصله بعد از پایان این مرحله، فیلم جلوی دوربین می رود. البته امیدوارم قبل از آغاز سال جدید این پروژه سینما کلید بخورد.

موسوی در پایان با اشاره به اینکه بازیگران این پروژه به زودی اعلام می شود، گفت: «موریانه» مسایل اجتماعی روز را مورد توجه قرار داده است که در کنار آن زندگی یک زوج را روایت می کند.




نقد ۲۶۱۷ کلمه‌ای مسعود فراستی بر “لانتوری”⇔اشمئزاز سادیستی

سینماژورنال/مسعود فراستی: “لانتوری” فیلمی پرمدعا ، پرگو و ظاهرا پر”مساله” ای است و پرالتهاب. مسایلی از جمله: جوانان ، بحرانهای اجتماعی، فقر و بیکاری و بی عدالتی ، اختلاف شدید طبقاتی، خشونت و عصبیت، بزه و جرم در جامعه ، اسیدپاشی و قصاص. بیشتر از این مسائل مهم جامعه ، آیا می شود در یک فیلم گفت، و در واقع هیچ نگفت؟

 می دانیم که همه چیز گفتن – به شرطی که بلد باشیم – هیچ نگفتن است. و همه چیز دان ، نادان است.

فیلمساز جوان بظاهرعاصی ما این همه معضل جدی را در فیلم خود تلنبار می کند، اما فقط آنها را مستقیم فریاد میزند و شعار می هد. او بر این تصور است که این مسایل اگر بفرض تماما در جامعه ای موجود باشد و حاد ، به محض گفتن و شعار ملتهب دادن ، فیلم آینه جامعه اش می شود و شجاعانه می نماید. حال آنکه در سینما هیچ چیز و هیچ پدیده ای مفروض نیست و خارج از اثر. همه چیز باید در این اثر ساخته شود و واقعی بنماید تا موثر افتد؛ و با حس – و عواطف – ما کار کند و بعد با مغز ما.

سینما، شیپور نیست. هیچ شعاری هر چقدر مهم “ارزشی” و اجتماعی – وملتهب – یا با ما کاری نمیکند یا اغلب معکوس عمل می کند.چرا که نسبت سینما و واقعیت نه مستقیم است و نه منفی. سینما می تواند – بالقوه – بازتاب واقعیت شود اما نه به همین سادگی.
در سینما، “چه” چندان مهم نیست؛ “چگونه” اصل است. دقیقتر ” چه” در دل ” چگونه” است؛ یا همان چگونه است. محتوای یک اثر “چه” – موضوع ، مضمون و”پیام” – آن نیست. محتوا، از پس فرم – که همان ” چگونه” است – حادث می شود. محتوا ، همان فرم است. فرم ، تکنیک نیست .تکنیک مقدمه ی آن است. با تکنیک می شود احساسات مشترک و عام را نشانه رفت. با فرم معین اما به حس خاص می رسیم . هر چقدر فرم غنی تر باشد ، حس، عمیقتر می شود. سطح تجربه – و نمود بیرونی اش – را شاید بشود با تکنیک بیان کرد، عمق اش  که به تجربه کردن ما بدل می شود، قطعا تنها با فرم است.

دیدن سطحی مسائل اجتماعی – ” از پشت شیشه اتومبیل پدر در کودکی “(همچون فیلمسازما) – هیچ تجربه ای نیست، حتی سطح آن نیز. و هیچ کس را اهل ” درد” نمی کند و هیچ فیلمسازی را “فیلمساز درد”.

دو فیلم با یک بلیت

“لانتوری” از جیب موضوع می خورد. موضوع هایی که می توانست به آسیب شناسی برسد ، که هرگز نمی رسد.

با این میزان دانش اجتماعی، این سطح از ” تجربه” و ” لمس” مسائل در لانگ شات و شکمِ سیر ، با این میزان شناخت ناچیز از سینما ، فقط می شود به هر مساله ای نوکی زد و شلوغش کرد ، ژستی اجتماعی گرا گرفت ، خود را فریب داد و تماشاگر اهل جنجال و هُرهُری مذهب را.

لانتوری ، دو فیلم است با یک بلیت. دو فیلم بظاهر ” درد” مند در ” نقد” اجتماعی. فیلم اول درباره یک ” گروه خشن ” – نسبتا خشن- است که چاقو به دست در شهر – تهران یا تگزاس یا … ؟- می چرخند و نفس کش می طلبد.

و فیلم دوم درباره اسید پاشی است و قصاص. “لانتوری” ، با اورتوری از فیلم دوم آغاز می شود. تصویر درشت – بسیار درشتی – از چهره دختری غیر زیبا در حال کرم مالیدن به صورت ، که تهش هیستریک می شود؛ و پس زدن ما. در بین این صحنه ، اینسرت هایی بسیارداریم از لب هایی بی کلام  با تدوینی سریع و عکس به عکس و صدای مدام شاتر دوربین عکاسی ، که چشمها و گوشهایمان را آزار می دهد و تا آخر فیلم هم گنگ باقی می ماند . فیلمساز اما لطف کرده در مصاحبه ای قصدش را عیان می کند: ” کارکرد اینسرت لب های ابتدایی فیلم برای رسیدن به این نگاه است: در هر اتفاقی همه حرف می زنند ولی قربانی در گوشه ای تنها رها می شود. این اتفاقی بود که برای “عصبانی نیستم” هم افتاد. رسما قربانی بازی بزرگان شد . همه حرف زدند ، همه مسئولان ، ولی فیلم بود که در نهایت قربانی شد”. دقت می کنید؟ سینما برای دوستان ما به عقده گشایی شبیه تر نیست  و به چیستان؟

مسعود فراستی
مسعود فراستی

تداعی بانی و کلاید

نماهای ابتدایی فیلم، صرفنظر از الکن بودن و خودنمایی ، مثلا قصد گزارشی دارد. استفاده از قالب مصاحبه های روبه دوربین با نماهای درشت به منظور مستند نمایی اجتماعی منجر به قاب هایی ساکن شده که برای جبران این سکون ، استفاده مکرر و آزار دهنده از نما عکس های کوتاه و در هم تنیدن آنها با صدای شاتر ، با مصاحبه های رو به دوربین اعضای تیم – منهای پاشا – پس از دستگیری با لباس زندانی در گوشه کادر درباره خودشان و پاشا ، تئاتری است و سخت کسل کننده. نوع مصاحبه – بدون مصاحبه گر- بیشتربه درد دل می ماند و خاطره گویی، تا مصاحبه در زندان و بازجویی ، یا مصاحبه ای رو به دوربین وکیل و جامعه شناس و روانشناس و میوه فروش پر از متلک های سیاسی مثلا به رئیس جمهور سابق و ” دلواپسان” که باعث توقیف فیلم “عصبانی نیستم”  شده . و”لانتوری” عکس العملی است به آن توقیف و نوعی دق دلی خالی کردن؛ و نه بازتاب اوضاع و واقعیت های جامعه مورد ادعای فیلمساز. نوع تدوین این دسته نماها هم مناسب کلیپ های کوتاه است ، دوربین پیش فعالش نیز. فیلم تا سه ربع اول ، این شیوه کار مستند نما را حفظ کرده و به شرح گروه می پردازد. همه مصاحبه شوندگان از پاشا دفاع می کنند و اینکه چقدر بچه خوبی است. – با اینکه پرورشگاهی بوده-. در خوبی اش همین بس که در صحنه ای به بچه های پرورشگاهی با لبخند کادو میدهد و پیرمردی را از خیابان رد می کند. کافی است  دیگر ، نه؟ براستی شغل پاشا قبل از دزدی و خلافکاری چه بوده که میتوانسته برای بچه ها رابین هود بازی درآورد؟ اما “لانتوری” های بزه کار کیستند؟ یک گروه چهار نفره شامل یک زن جوان که در نوجوانی به عقد مرد معتادی درامده که با او کاسبی می کرده ، یک بچه پرورشگاهی ( پاشا) ، یک دانشجوی اخراجی و ارز فروش و یک دراز قامت که از بچگی شرور بوده. فیلمساز میخواسته ” بانی و کلاید ” را برای ما تداعی کند؟ آنجا یک زن و سه مرد مسلح و اینجا یک زن و سه مرد چاقو بدست. زن جوان گروه ، با اغواگری زنانه اش مردهای پولدار را سر کیسه می کند و دوستانش با چاقو آنها را به اصطلاح خِفت می کنند. هیچ کدام از این چهار نفر ، شخصیت پردازی نمی شوند. نه گذشته ای دارند و نه حال و نه ویژگی ای . فقط عاملین یک کنش اند: خشم و عصبیت.
به نظرم اینان سایکوپات و آنتی سوشیال که نیستند هیچ، اختلال شخصیتی هم ندارند. ماقبل این حرفهایند. هرچند فیلمسازما سعی دارد آنها را ضد اجتماع بنماید و محصول جامعه. اما از آنجا که از زمینه اجتماعی شان تهی شده اند و اعمالشان ریشه یابی نشده ، پا در هوا می مانند. عقبه آنها صرفا به جملاتی از دهان هر کدام از مصاحبه شوندگان و اعضای تیم بسنده می شود. حرفهای آنها هیچ حسی بر نمی انگیزد. با رو به دوربین مونولوگ و کلمات قصار گفتن و سخنرانی مثلا اردشیر رستمیِ خوشایند اما بی ربط درباره قورباغه ها و سنگ زدن بهشان، هیچ درامی ساخته نمی شود و بدون درام ،  فیلمی شکل نمی گیرد  ، چه اجتماعی و چه غیر اجتماعی. فیلم تا نیمه به شدت کسل کننده است و حتی آزار دهنده ، شبیه مقاله سطحی ژورنالیستی است که روی تصاویر مستد نما خوانده می شود – تک گفتارها – .
فیلمساز در فیلم اول – تا قبل از قصه اسید پاشی – ادای آرتورپن در”بانی وکلاید” را در می آ ورد و به چهار آدم بی شخصیت اش سمپاتی دارد، حتی به خشونت شان . به نوعی آنها را محق می داند و قربانی. چرا؟ چون عکس العمل جامعه اند؟ ” در نهایت، جامعه است که چنین افرادی را به سمت این موقعیت هولناک هدایت می کند ” (مصاحبه فیلمساز) ، کدام جامعه؟ چرا از این جامعه نمی گوید؟ فقط آدمهای لمپن لانتوری اش را با چاقو در کوچه و خیابان پلاس می کند. و آنها را به جامعه ی فرضی اش تعمیم می دهد. همچون مخملباف در “عروسی خوبان”.

حتی آدمکشی پاشا را در هنگام خفت گیری با گریه ای نمایشی بعد از چاقو زدن توجیه می کند. و تطهیر.

باید جامعه مورد نظرتان در فیلم ساخته شود شبیه جامعه بیرون!

 منتقد طرفدار فیلم نیز می گوید: “لانتوری فیلم امروز است. فیلم این زمانه و این نسل و حتی جامعه. دقیقتر ، بازتاب جامعه شهری معاصر و تنش و عصبیت و شتاب مرگبار جاری در آن” . به نظرم لازم است به فیلمساز و منتقد پشت سرش بگوِئیم: سینما  ، هنر نمایش دادن است  ، دیدن – و درام ساختن – باور کردن است نه شنیدن. باید جامعه مورد نظرتان در فیلم ساخته شود شبیه جامعه بیرون ، حداقل تکه ای از آن به ” تنش و عصبیت و شتاب مرگبارش” نیز. به بیرون فیلم نمی شود ارجاع داد. فیلم ، یک موجود زنده باید باشد و خودبسنده. هر چقدر این موجود زنده ، خاص تر و واقعی تر ساخته شود ، تعمیم پذیر می شود و عام. عام از دل خاص زاده می شود. در سینما ، هیچ چیز نه مفروض است و نه الصاقی . همه چیز نمایشی است واقعی برای باور کردن. همه ذهنیت ها از پس عینیت می آید . و ما از عینیت است که به ذهنبت می رسیم. برای باوراندن ، می بایستی باور داشت. خوب است نگاهی بیندازیم به فیلم بسیار خوب کلاسیک بروکس- “در کمال خونسردی” – و فیلم خوب مدرن پل هگیس – “تصادف” – که جامعه شناسی شان از پس قصه و درام می آید و سخت باور پذیراست و اثر گذار.

لانتوری
مریم پالیزبان در نمایی از “لانتوری”

چشم مرا به جای چشم او بگیر
و اما فیلم دوم ، که یک ساعت بعد از فیلم اول شروع می شود و ربط چندانی هم به فیلم اول ندارد – و با ترفند انتخاب آدم اول فیلم قبلی -پاشا-  و باران، که بود و نبودش در این فیلم تفاوتی نمی کند و همچون فیلم اول بیشتر از بقیه شخصیت پردازی نشده رها می شود. در فیلم اول رابطه اعضاء گروه با او دوستانه است. گویی او هم یک پسر است نه دختر. در دنیای خشن و بی ترمز لانتوری ها ، بخصوص اینکه “همه مردها مشکل زن دارند” ( به قول یکی از شخصیتهای زن فیلم) چگونه می شود هیچکدام از این بزه کاران (پاشا ودو هم دستش)  هیچ نگاه جنسیتی به باران نداشته باشند. این را با هیچ منطقی نمی شود توضیح داد. ناگهان در فیلم دوم ، قبل از قصاص ، باران ظاهر می شود و از مریم اسید پاشی شده می خواهد” چشم مرا بجای چشم او بگیر” . این جمله که ظاهرا نشانی از عشق دارد- که در فیلم نیست- به جمله ای شعاری و فیلمفارسی تبدیل می شود .
پاشای بزه کار ناگهان به طور تصادفی در یک کتابفروشی ، دختر غیر زیبا، کمی سرد و کمی مسن (همان که در ابتدای فیلم دیدیم ) را میبیند مشغول کتاب خواندن با ژستی تصنعی. پاشا دفعتا عاشقش می شود و علیرغم پا پس کشیدن دختر، با لجاجت سرانجام به دامش می اندازد. دقیقتر به دام او می افتد و ابزارِ مقاصد مثلا اجتماعی روزنامه نگارانه او می شود. دختر روزنامه نگار از عشق او استفاده ابزاری می کند. از اینجا روایت غیر خطی شبه مدرن فیلم ، به روایت خطی تغییر می کند و “قصه عشق” را آرامتر می گوید.  قصه ی عشقی یک طرفه و مفروض. اما صحنه عکس گرفتن خبرنگار و پاشا از کارخانه “شیشه” و لبخند ها و اداهای عاشقانه دختر، هم پاشا را می فریبد و هم تماشا گر را . و بعد ناگهان خیانت دختر را داریم که همچون قبل بی منطق است و دفعی ؛­  ترفند فیلمنامه ای، و توجیهی است برای اسید پاشی توسط پاشا.

این به قول فیلمساز یعنی “جنون” و دو شخصیتی شدن؟
صحنه پاشیدن اسید هم بسیار قابل بحث است . پاشا مشروب می خورد -توجیهی برای عملش؟- که قبل از آن از آن ندیده ایم، و بعد که مطمئن می شود دختر او را نمی خواهد ، بطری اسید را در می آورد و به صورت دختر می پاشد. بدون آنکه از قبل چیزی از این تصمیم “هولناک” و درگیری پاشا با خودش را شاهد باشیم. نتیجه اخلاقی اینکه اگر دختری به پسری-حالا پسرعاشق بزه کار – جواب نه داد ، باید منتظر اسید پاشی باشد؟ روند مثلا جنون پاشا-به قول فیلمساز- با بازی بد محمدزاده بخصوص در صحنه زندان و دونفرشدنش ؛ یعنی دوشخصیتی ؟ و این به قول فیلمساز یعنی “جنون” و دو شخصیتی شدن ؟ حرف بزرگ -چه مثبت و چه منفی- به شخصیت بستن ، شخصیت را نه بزرگ می کند نه پیچیده؛ کمیک نا خواسته شاید .
و سرانجام می رسیم به ده دقیقه آخر فیلم و مراسم پر آب و تاب قصاص . قبل از مراسم با نمایش مکرر چهره زشت و دفرمه شده دختر -با گریم بد- مواجهیم. بغل دستی من گفت داریم فیلم ترسناک می بینیم؟ گویی این تصاویر سادیک مشمئز کننده قصد شکنجه ما را دارند، که برعکس نظر فیلمساز (“تماشاگر درد را حس کند و خود را جای قربانی بگذارد” ) با دختر قربانی همدری که نمیکنیم هیچ، علیه اش نیز می شویم و با پاشای اسید پاش ،”کسی که درد می کشد” همدردی می کنیم. چرا که در لحظه او را می بینیم و چهره وحشت زده اش را و دست و پا زدن هایش را . صحنه حتی سوبژکتیو قربانی نیست، ابژکتیو فیلمساز. فیلمساز اگر بلد بود می توانست به جای نمایش چهره دختر – که ضد حس است – با ترفندی مثلا فلو کردن چهره و صدای درونی ، صحنه را سوبژکتیو او کند . نمایش اسید پاشیدن دکتر با آن اداهای تصنعی و مبتذلش -ناخن گرفتن ، بیسکویت خوردن- و جمله ” من نمی کردم ، دیگری می کرد.” غیر انسانی است و سادیک.

لانتوری
نوید محمدزاده، بهرام افشاری، باران کوثری و مهدی کوشکی در نمایی از “لانتوری”

خشونت سادیستیک
در سینما، با هیچ تصویر سادیستی نمی شود همدردی انسانی برانگیخت، مگر اینکه مازوخیست باشیم. تماشاگر با صورت دفرمه و نمایش کور کردن -و مثله کردن- مشمئز می شود و پس میزند.
نشان دادن بعضی خشونت ها تمایل سادیستی است که فقط می تواند مازوخیست ها را خوش آید .
بخشش دختر هم سخت تصنعی و دفعی است و بی منطق، هرچند که توضیحش دقایقی دیگر از زبان قربانی داده شود. این بخشش هم برایمان علی السویه می شود.
همین جا درباره نگاه فیلمساز به مردم هم بگویم : در دو نمای برق آسا صفی از تظاهرکنندگان جوان را می بینیم که پلاکارد به دست طرفدار قصاص اند و لحظه ای بعد از “بخشش” دفاع می کنند. این ، یعنی “نقد” آنها ؟ اینکه “نقد” فیلم فیلمساز است نه نقد مردم. جنگولک بازی کار دست فیلمساز می دهد.
“لانتوری” با همه مستند بازی هایش ، مطلقا حس مستند واقعی نمی دهد . با شعارهای عاریتی اجتماعی ، با جلوه فروشی و شلوغکاری ، با سیاه و سفید گرفتن، با تدوین سرسام آور و دوربین بی قرار روی دست نمی شود حس ساخت و عواطف برانگیخت. پشت موضوعهای ملتهب اجتماعی و جنجال آفرین نمی توان سنگر گرفت و ژست روشنفکر زده اجتماعی گرا در دفاع از مظلوم و قربانی داشت؛ و نان خورد. فیلم هم اگر با نیت انتقام از مسئولان – و از ما- ساخته شود ، لو می رود. انتقام از ما دیگر چرا ؟ نکند فیلمساز جوان به ظاهر عصبی از ما توقع داشته که برای رفع توقیف فیلم قبلی اش تظاهرات میکردیم؛ آری؟
خوب است به اندازه دهانمان حرف بزنیم و از رنجها و دردهای آشنا و ملموسمان بگوییم تا شاید دردی کوچک را با سینما کمی درمان کنیم. دردهای بزرگتر بماند برای فیلمسازان بزرگ  که درد را میشناسند با نمایش درست آنها ، انسانیت ما را نجات می دهند.




دست مریزاد فیلمبردار “بغض” و “آشغالهای دوست داشتنی” به یک گروه تئاتری جوان+عکس

سینماژورنال: نمايش «قاطيغورياس» به نویسندگی و کارگردانی امير گيل از روز يكشنبه ١٢ ارديبهشت در خانه هنرمندان به روى صحنه رفته است.

به گزارش سینماژورنال این نمایش جمعه 17 اردیبهشت میهمان فیلمبردار خوش‌ذوق سینمای ایران تورج اصلانی بود.

اصلانی که سابقه تصویربرداری آثاری نظیر “سن پطرزبورگ”، “بدرود بغداد”، “آشغالهای دوست داشتنی” و “بغض” را دارد در متن یادداشت خود پس از اجرای این نمایش نوشت: «غالبا ترس مانع هر مسیر تازه‌ایست. دست‌مریزاد که از مسیرهای تازه نمی‌هراسید گروه جسور و جوان قاطیغوریاس. مانا باشید»

در نمايش «قاطیغوریاس» نويد هدايت‌پور، مهرداد مصطفوى، غزل نعيمى و محسن رستگار به ایفای نقش می‌پردازند. همچنين سها پورحاتمى، دستيار كارگردان؛ آيدا صادقى، طراح لباس؛ اشکان فرامرزى و آسوکهزادى، موسیقى و طراحى صدا؛ مهشيد كشكولى، طراح پوستر و بروشور؛ مهدى پارسى، عكاس؛ مريم شريعتى، روابط عمومى و گروه هنرى پژواك در تبليغات اين نمايش را همراهي مي‌كنند.

«قاطيغورياس» از ١٢ الى ٣٠ ارديبهشت هر شب ساعت ٢١ در خانه هنرمندان ايران، سالن انتظامى براى مخاطبان به روى صحنه می‌رود.

تورج اصلانی
تورج اصلانی در حال نگارش یادداشت برای عوامل نمایش “قاطیغوریاس”



کارگردان “لانتوری” پروانه ساخت “یواشکی” را گرفت

سینماژورنال: رضا درمیشیان کارگردان جوان و مستعد وطنی که با هر سه فیلمی که تاکنون ساخته از “بغض” گرفته تا “عصبانی نیستم” و “لانتوری” کوشیده منطبق بر مختصات زمان و به‌روز حرکت کند پروانه ساخت تازه ترین فیلمنامه اش “یواشکی” را گرفت.

به گزارش سینماژورنال درمیشیان چندی قبل فیلمنامه “یواشکی” را به اداره نظارت ارائه داد و آن طوری که “سینما” خبر داده به تازگی پروانه ساخت آن را دریافت کرد.

“یواشکی” که در امتداد سه کار قبلی کارگردانش تصویری از اوضاع و احوال جوانان روزگار معاصر را ارائه می‌دهد نیمه ابتدایی سال آینده کلید خواهد خورد.

رضا درمیشیان پخش “لانتوری” را به فیلمیران سپرده است که هنوز مشخص نیست چه زمانی روی پرده برود اما اقبال مخاطبان به این فیلم در جشنواره سی و چهارم پیش بینی گیشه ای پرفروش برای آن را می دهد.




درمیشیان قبل از اکران “لانتوری” یک فیلم دیگر می‌سازد

سینماژورنال: رضا درمیشیان کارگردان جوان سینمای ایران که سومین ساخته بلندش “لانتوری” پرمخاطب ترین فیلم کاخ جشنواره فجر بود فیلمنامه تازه ای را برای دریافت پروانه ساخت به اداره نظارت ارائه داده است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “سینما” این فیلمنامه جدید “یواشکی” نام دارد که درمیشیان قصد دارد بلافاصله بعد از دریافت پروانه ساخت پیش تولید آن را آغاز کند.

“یواشکی” فیلمنامه ایست که درمیشیان امسال و در فراغت برآمده از پایان تولید “لانتوری” نگارش آن را به پایان رساند.

در صورت صدور بموقع پروانه ساخت، درمیشیان ممکن است قبل از اکران رسمی “لانتوری” فیلم تازه اش را کلید بزند.

پخش “لانتوری” را فیلمیران برعهده دارد که هنوز زمان دقیقی را برای اکران آن مشخص نکرده است.

فیلم قبلی درمیشیان درام ملتهب “عصبانی نیستم” علیرغم اقبال مثبت مخاطبان به آن در جشنواره سی و دوم فیلم فجر هنوز نتوانسته اکران شود.




افشای پشت پرده همکاری حسین تهی با فریدون آسرایی و سورپرایز ویژه این رپر برای مخاطبانش

سینماژورنال: سیدحسین موسوی معروف به حسین تهی خواننده رپی است که بعد از مدتها فعالیت در داخل کشور از حدودا هفت سال قبل به انگلستان رفته و در لندن اقامت گزید.

به گزارش سینماژورنال حسین تهی چه زمان حضور در ایران و چه بعدش سعی کرد اغلب الفاظ و واژگان اخلاق مدارانه را در کلامش جاری سازد و البته تعهد اجتماعی خویش را از طریق قطعاتی چون “بغض” بروز دهد.

حسین تهی که جزو شیفتگان مرام سیدالشهداء(ع) است و همه سال در ایام محرم نذری می دهد در نخستین گفتگوی رسمی خود با یک رسانه داخل یعنی “تماشاگران امروز” نکته جالبی را درباره پشت پرده همکاریش با فریدون آسرایی بیان کرده است و البته یک سورپرایز را هم علنی کرده است.

از فریدون خواسته شد همکاری را تکذیب کند
تهی درباره قطعه دوصدایی “گل ناز” که با فریدون خوانده بود و چرایی اینکه فریدون همکاری با وی را تکذیب کرد می گوید: “گل ناز” یکی از کارهای مورد علاقه من بود و شعرش هم جوری بود که هم می شد آن را به عشق الهی نسبت داد و هم عشق زمینی. این همکاری به دلم نشست.

وی ادامه می دهد: اتفاقات بعد از انتشار آن قطعه و بازار تایید و تکذیبهای بعد از آن هم کاملا طبیعی بود. من آن زمان یک خواننده غیرمجاز بودم و فریدون مجاز بود و ظاهرا از ایشان خواسته شد همکاری را تکذیب کنند و من هم اصلا ناراحت نشدم.

سورپرایز ویژه
حسین تهی که در کنار یاسر بختیاری(یاس) از جمله رپرهاییست که از همکاری با خوانندگان پاپ استقبال می کند با اشاره به برنامه های آتی اش می گوید: سورپرایز ویژه ای دارم و آن هم اینکه چندقطعه دوصدائه با دوست خوبم سامی بیگی(سامان اسحاق بیگی/خواننده سابق بلک کتز و صاحب قطعاتی چون “هماهنگ”و”کاغذ و قلم”) خوانده ام که به زودی منتشر میشود.

وی می افزاید: اینها قطعاتی است که قطعا سروصدای زیادی خواهند داشت. من خط فکری خودم را دارم اما زمانی که فکر میکنم یک همکاری جالب میشود آن را انجام می دهم.

دوست دارم در وطنم بخوانم
به گزارش سینماژورنال این خواننده در جایی از گفتگو درباره علاقه اش به ایران بیان می دارد: قلب من در کشورم جور دیگری می تپد. اگر شرایطش پیش بیاید دوست دارم در وطنم بخوانم.
وی می افزاید: اکثر طرفدارانم در ایران هستند و من برای مردم آن کشور می خوانم و طبیعیست که دوست داشته باشم در وطنم باشم.




تهیه‌کننده “من مادر هستم” خواهان برخورد با تحریم‌کنندگان “خانه دختر” شد

 سینماژورنال: سیدغلامرضا موسوی که این روزها مشغول تهیه فیلم «خشکسالی و دروغ» به کارگردانی پدرام علیزاده است از جمله تهیه کنندگان سینمای ایران است که اغلب سعی کرده در اظهارنظرات خویش مشی مستقل خود را داشته باشد.

به گزارش سینماژورنال این تهیه کننده که به هنگام اکران “من مادر هستم” و به سببب قرارگیری نام فیلم در فهرست آثار توقیفی حوزه هنری حواشی فراوانی را متحمل شد در یک اقدام جسورانه به انتقاد از ارگانهایی پرداخته است که قصد دارند برای فیلم دارای پروانه نمایش “خانه دختر” محدودیت فراهم کنند.

غلامرضا موسوی در گفتگویی که با “شهروند” کرده به صراحت این مساله را هم بیان کرده که اگر این روال ادامه پیدا کند هنرمندان هم برخوردهای علنی تری بروز خواهند دااد.

وزارت ارشاد به وظیفه خودش عمل کند

موسوی با اشاره به صحبتهای اخیر بیژن نوباوه نماینده مجلس که گفته بود تنها کارشناسانی که در شورای اکران هستند می‌توانند در مورد یک فیلم نظر قطعی دهند  بیان می دارد: بهترین شکل موضع‌گیری این است که وزارت ارشاد به وظیفه خودش عمل کند. من با موضع‌گیری هفته گذشته آقای بیژن نوباوه در رابطه با اکران فیلم «خانه دختر» کاملا موافق هستم.

اگر نمایندگان مجلس با فیلمی مشکل دارند، این موضوع را با وزارت ارشاد مطرح کنند

این تهیه کننده که سابقه سالها کار روزنامه نگاری هم داشته ادامه می دهد: حقیقت این است که هر کس باید کارهای خودش را انجام دهد و اگر نمایندگان مجلس با فیلمی مشکل دارند، این موضوع را با وزارت ارشاد مطرح کنند. چراکه فکر می‌کنم مهم‌ترین توقع هنرمندان از نمایندگان مجلس همین است، همین که مورد حمایت و پشتیبانی آنها قرار بگیرند. نه‌ این‌که نمایندگان مجلس در این شرایط اقتصادی سینمای ایران خودشان سبب ایجاد فضای بی‌اعتمادي و عدم امنیت برای فعالیت بیشتر هنرمندان شوند.

همه ما باید به قانون احترام بگذاریم

وی می افزاید: هنرمندان انتظار دارند اگر مجوزی برای ساخت آثارشان دریافت می‌کنند، بتوانند به درستی از آن استفاده کنند و کسی جلوی راه‌شان سنگ دیگری نیندازد. اگر هم مشکلی وجود دارد، باید قبل از صدور مجوز حل شود. نه این‌که مجوز صادر شود و گروهی براساس آن زمان و هزینه‌ای را صرف کنند و بعد تازه طرح مشکل شود. به نظرم همه ما باید به قانون احترام بگذاریم. چون احترام نگذاشتن به قانون مشکلات و حاشیه‌های زیادی را ایجاد می‌کند. در این‌جا آن جمله معروف را به یاد می‌‌آوردم«قانون بد، بهتر از بی‌قانونی است.»

باید با مراکزی که خلاف قانون عمل میکنند برخورد شود

تهیه کننده “بغض” خاطرنشان می سازد:  به غیراز کمیسیون فرهنگی که به نظر می‌رسد امسال رویکرد متفاوتی دارند، باید با دیگر مراکزی که برخلاف قانون عمل می‌کنند برخورد شود. مراکزی همچون حوزه هنری و شهرداری. اما این برخورد‌ها باید از طریق برخورد جمعی هنرمندان صورت گیرد.

هنرمندان در‌ سال ٩٤ برخوردهای علنی‌تری بروز خواهند داد

هیچ مرکز یا سازمانی حق این را ندارد که خارج از قانون عمل کند. طبیعی است که اگر چنین اتفاقی دوباره تکرار شود، هنرمندان در‌سال ٩٤ برخوردهای علنی‌تری بروز خواهند داد.