1

چرا “روز واقعه” تنها ماند؟

سینماروزان/نازنین متین‌نیا: «من حقيقت را در زنجير ديدم… من حقيقت را پاره پاره بر خاك ديدم… من حقيقت را برسر نيزه ديدم…»
آنچه مي‌خوانيد، ديالوگ‌هاي پاياني فيلمنامه «روز‌واقعه»، نوشته بهرام بيضايي است. عبدالله، شخصيت اصلي داستان، عصر روز عاشورا به كربلا مي‌رسد و همه آنچه برايش باقي مي‌ماند، روايت حقيقت مسلم، اتفاقي است كه در صحراي كربلا رقم خورده؛ همان كه بيضايي «پاره پاره بر خاك» و «برسرنيزه» مي‌خواندش.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “اعتماد” تكان‌دهنده‌تر، ضرب‌تر و تاثيرگذارتر از اين ديالوگ براي نمايش جوهرواقعي كربلا و اتفاقي كه رقم خورد تا اين‌همه سال، حديث آزاد‌گي حسين برجا بماند، در تاريخ ادبيات نمايشي و تصويري ما ثبت نشده. شايد ادعاي بزرگي باشد، اما واقعيت دارد.

دليلش از نمايش «روز واقعه» برپرده سينماها مي‌آيد. از روزگاري كه فيلم اكران شد و در زمان اكران نمي‌توانستي تماشاگري پيدا كني كه از فيلمنامه بيضايي و كارگرداني شهرام اسدي لذت نبرده باشد.

بعد از اكران هم رسانه ملي با تمام مقاومتش در برابر بهرام بيضايي، حداقل سالي يك‌بار به بهانه‌هاي مختلف «روز واقعه» را روي آنتن مي‌آورد و بازهم تماشاگري نيست كه از دوباره ديدن اين فيلم ناراضي باشد. از همه جالب‌تر حضور ديالوگ‌هاي «روز واقعه» در فضاي مجازي است.

راوی اصلی این قصه حالا کجاست؟

در كانال‌هاي تلگرامي با مناسبت و بي‌مناسبت، ديالوگ‌ها هم‌خوان مي‌شود و گاهي هم در توييتر و فيس‌بوك ردپاي آنها را مي‌بيني. انگار نه انگار كه اين‌همه سال از نوشتن اين فيلمنامه و اكران فيلم گذشته و اين نسل جديدي كه واقعا نگرانش هستند و گاهي حتي هشدار «دين‌گريزي‌»اش را مي‌دهند، اينچنين با عصاره حقيقتي كه بهرام بيضايي روايتش كرده، ارتباط مي‌گيرند و «آزادگي» حسين را درك مي‌كنند و به تحسين روايت مي‌كنند… 

همين است كه مي‌شود «روز واقعه» را يكي از متفاوت‌ترين قصه‌هاي عصر تازه از داستان كربلا دانست؛ قصه معاصري كه جان كلام كربلا را روايت مي‌كند و خواننده و تماشاگرش را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد.

اما راوي اصلي اين قصه حالا كجاست؟! چرا در سرزميني كه نه صد سال كه قرن‌هاست با مردمانش داستان كربلا را نقل كرده‌اند و حتي براي زنده نگه‌داشتن آن حافظه هنري مانند تعزيه به عصر معاصر كه مي‌رسيم، «روز واقعه» تنها مي‌ماند و اثري ديگر همپاي او پيدا نمي‌كنيم؟! 

چرا فقط به “روز واقعه” می رسیم؟

چرا وقتي به فهرست نگاهي مي‌اندازيم از ميان تمام آنچه مي‌شود به ياد داشت، فقط به «روز واقعه» مي‌رسيم و در فاصله‌اي دورتر يادمان مي‌افتد كه محمد رحمانيان هم يك نمايشنامه نوشت كه هيچ‌وقت اجازه اجرا نداشت و احمدرضا درويش هم «رستاخيز» را  ساخته كه سال‌هاست درگير مجوز است.

مگر نه اينكه بخشي از افتخار يك سرزمين به قصه‌ها و روايت‌هايي است كه عصر به عصر نوشته مي‌شوند تا فرهنگ خود را نه تنها به نسل آينده كه به سرزمين‌هاي ديگر منتقل كنند؟! چرا بايد تمام سهم ما از چنين ميراث‌داري آنقدر اندك و كم باشد.

چطور ممكن است در روزگاري كه همه مي‌خواهند اين ميراث را حفظ و منتقل كنند، در حوزه فرهنگ و هنر، اين‌چنين كم و ناچيز و گاهي البته مانده پشت درهاي مجوز، ميراث‌دار باشيم و يادمان برود، ما اينچنين به تاثيرگذاري فرهنگ و هنر و هنرمندان ايراني بي‌اعتناييم و حواس‌مان نيست كه همچنان كربلا و ميراث «آزاد‌گي» آن را با همان سنتي كه از نسل‌هاي پيشين مانده، مي‌گذرانيم و حواس‌مان نيست كه بايد ميراث‌دار واقعي باشيم.




بهرام بیضایی به بهزاد فراهانی گفت⇐هیچ جای{ایران} نگذاشتند اسم پسرم را در دبیرستان بنویسم!!!

سینماژورنال: 30 شهریورماه امسال که بیاید دقیقا 6 سال از مهاجرت بهرام بیضایی و اقامتش در ایالات متحده برای تدریس در دانشگاه استنفورد می کذرد.

به گزارش سینماژورنال در این مدت و بخصوص بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم کم نبودند مدیران سینمایی که ادعا کردند بیضایی می تواند به ایران برگردد و کار کند با این حال بیضایی نه برای کار کردن بلکه حتی برای سر زدن به بستگان هم به وطن بازنگشت.

بهزاد فراهانی از رفقای بیضایی که همچنان خود را شاگرد وی می داند اخیرا در گفتگو با “تماشاگران امروز” به ذکر دیدارش با بیضایی در آمریکا و شرح احوال او پرداخته است.

چه کسی نگذاشت اسم فرزندش را در دبیرستان بنویسد؟

فراهانی با اشاره به درددل با بیضایی بیان داشت: با بیضایی فقط درباره ایران حرف زدیم. می گوید هیچ جا نگذاشتند اسم پسرم را در دبیرستان بنویسم. آوردمش اینجا تا بچه ام درس بخواند. پسرش یکی از نوابغ خوب نسل جوان است و اسمش نیاسان است. مثل پدربزرگش؛ پدر بیضایی شاعری بود به نام ذکایی.

بیضایی در حال تدوین علمیت تخته حوضی است

فراهانی که در “سگ کشی” بیضایی نقش صاحب یک نمایشگاه اتومبیل به نام “خاوری” را بازی کرده بود با اشاره به تلاشهای بیضایی در آکادمیک کردن دانش نمایش تخته حوضی گفت: ما قوانین علمی و مدونی از تئاتر تخت حوضی نداریم…بهرام بیضایی نمایشی نوشته است نردیک به 9 ساعت و خرده ای؛ “طرب نامه” است که به دو بخش تقسیمش کرده. یک بخش که حدود 4 ساعت است و اجرا شده و از آن فیلم گرفته. بخش دیگرش را با 70 بازیگر در حال تمرین است. این بازیگران اکثرا از 300 کیلومتری سانفرانسیکو به آنجا می آیند و تمرین می کنند. همه شان هم ایرانی هستند.

این بازیگر ادامه داد: خیلی از بازیگران نمایش هنرمندند و خیلی هم هم هنرمند نیستند. بیضایی الان در حال تدوین این کار است یعنی دارد علمیت هنر تئاتر تخت حوضی را تثبیت می کند و ضبط می کند برای نسلی که در آینده این کشور می خواهند کار کنند.

#بهرامبیضایی#نیاسانبیضایی#چریکهتارا#افرا#بهزادفراهانی#مژدهشمسایی#سگکشی#

بهرام بیضایی در کنار نیاسان فرزندش
بهرام بیضایی در کنار نیاسان فرزندش



به‌جای مرثیه‌سرایی بر درگذشتگان⇐زنده بودن را جشن بگيريم

سینماژورنال/نازنین متین‌نیا: چهره خندان داوود رشيدي، شهر را در آغوش گرفته؛ در هر اتوبان و خيابان اصلي كه مي‌روي، يادي از تازه درگذشته دنياي سينما و تئاتر در شهر نشسته. بيلبوردها يا از «آمدم، ديدم و رفتم…» او مي‌گويند يا قطعه‌اي شعر غم‌انگيز در غم فراق رشيدي دارند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “اعتماد” در شب، اين بيلبوردها بيشتر توجه جلب مي‌كنند؛ زير نور چراغ‌هاي كوچك، مي‌درخشند و به آدم‌ها يادآوري مي‌كنند؛ آدم بزرگي از اهالي هنر از اين شهر رفته است و جاي خالي‌اش هم ديگر پر نمي‌شود. داوود رشيدي، بازيگر بزرگي بود.

هنرمندي همعصر و معاصر ما كه سال‌هاي سال زندگي‌اش را براي دنياي نمايش و بازيگري وقف كرد. بازيگري كه هنوز خاطره نقش‌هايش در ذهن مردم هست و احتمالا باقي هم خواهد ماند. يادآوري شهري از چنين بازيگري، يك قدرداني ساده است.

حضوری که شهروندان را دلزده نمی‌کند
يك نشانه ساده براي نمايش ارزشمندي هنرمندان در شهري كه زندگي در آن پرشتاب و پر از دغدغه است و يك مكث كوتاه اينچنيني، مي‌تواند شهروندان در حال گذر را اندكي دور از زندگي و دغدغه‌هاي معاش كند و اندكي به جهاني ديگر ببرد؛ جهاني كه در آن زندگي والا و ارزشمند، اثرگذاري هنرمند و در خاطره‌ها ماندن، فضيلت است و اين فضيلت بايد يادآوري شود.

همان طور كه پيش از رشيدي و در همين تابستان، چهره عباس كيارستمي روي بيلبوردها آمد. كارگردان بزرگي كه جهان سينما را با مرگش عزادار كرد و كمترين نشانه از اين همراهي در عزاداري جمعي، همان بيلبوردهايي بود كه چهره كيارستمي را با اشعارش در شهر پراكنده كرد. كيارستمي نه‌تنها روي بيلبوردها بود كه اگر به در و ديوار شهر نگاه مي‌كرديد، نقشي از او را با اسپري سياه و توسط هنرمندان گرافيتي ايراني، پيدا مي‌كرديد.

اين حضور پررنگ نه‌‌تنها شهروندان را دلزده نمي‌كرد و حالا هم در مورد داوود رشيدي دلزده نمي‌كند كه اتفاقا برعكس، واكنش‌هايي مثبت و خوب به همراه دارد. هردوي اين چهره‌ها براي مردم مهم بودند و حضور آنها روي بيلبوردها رسمي و گرافيتي‌هاي غيررسمي، نمايش همراهي مديران شهري با مردم اين شهر و آنچه دوست دارند، شد.

سوال اینجاست…

اما سوال اينجاست كه آيا مردم اين شهر تنها دوست دارند تصويري از عزيز تازه درگذشته را در شهر و روي بيلبوردها ببينند؟ آيا تنها يادآوري آنكه از دست رفته جايز است و نمي‌شود چهره‌اي ديگر از عالم هنر كه معاصر است و همزمان در عصر ما و در زير آسمان اين شهر نفس مي‌كشد را ببينيم و در زندگي روزمره پردغدغه، لحظه‌اي به او و نقش مهم و تاثيرگذارش فكر كنيم؟ چه مي‌شود اگر اين شهر پر شود از چهره‌هايي كه عمري براي هنر و فرهنگ تلاش كردند و همچنان در حال تاثيرگذاري هستند؟ و…


اين سوال‌ها و سوال‌هايي از اين دست مهم هستند. چون تصور شهري كه تنها به تازه درگذشته‌ها نگاه مي‌كند و مردمان زنده‌اش را فراموش مي‌كند، تصور شهري خاكستري و پرتنش است. مرگ هنرمند و اين آگاهي كه ديگر جاي خالي او پر نمي‌شود براي سرزميني كه قرن‌ پشت قرن چهره‌هاي تاثيرگذار فرهنگي و هنري داشته، دردناك است.

مرگ هنرمند نشانه‌اي از يك پايان تلخ است. اما زندگي هنرمند و زنده بودنش، نمايشي از يك دريچه بزرگ اميدواري است. نمايشي كه مي‌گويد همچنان مي‌شود اميدوار بود و همچنان مي‌شود منتظر خلقي تازه در فرهنگ و هنر ماند. هنرمندي كه زنده است، جان يك جامعه را با زندگي هنري‌اش زنده نگه مي‌دارد و چه خوب است كه اين جان زنده، هر روز و هر لحظه به مردمان اين شهر يادآوري شود. در روزگار معاصر ما و از هر طرف كه به عالم هفت‌گانه هنر نگاه كنيم، چهره‌اي درخور و شايسته براي افتخار پيدا مي‌كنيم.

بیلبوردها را با نمایش زندگان رونق دهیم

در موسيقي شجريان، چكناواريان، فرهاد فخرالديني و… را داريم. در عالم ادبيات محمود دولت‌آبادي، احمدرضا احمدي و… را. دنياي سينما ناصر تقوايي، بهرام بيضايي، رخشان بني‌اعتماد، داريوش مهرجويي و… را در آغوش گرفته. هنرهاي تجسمي حضور سرحال و فعال آيدين آغداشلو، پرويز تناولي و… را تجربه مي‌كند.

دنياي نمايش همچنان علي نصيريان، جمشيد مشايخي، عزت‌الله انتظامي و… را دارد. هركدام از اين چهره‌ها مي‌توانند براي افتخار يك سرزمين كافي باشند، براي غروري كه روح اين سرزمين را زنده نگه مي‌دارد. پس چرا بايد صبر كنيم و دست روي دست بگذاريم و نه به مردم اين شهر نشانه‌اي از حضور آنها بدهيم و نه به آنها بگوييم كه ارزش نقش پررنگ آنها در هنر را مي‌دانيم و از همعصر بودن با آنها خوشحاليم. چرا بيلبوردهاي شهري ما بايد مناسبتي و طرحي از غم داشته باشند؟ اين بيلبوردها مي‌توانند نمايشي ديگر باشند؛ نمايشي از يك حضور پررنگ و زنده و همچنان موثر.

داوود رشیدی
تشییع داوود رشیدی



دست‌نوشته بیضایی برای گوینده “اژدها وارد می‌شود”+عکس

سینماژورنال: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان که ناشر رسمی آثار بهرام بیضایی در ایران است به تازگی ترجمه‌ انگلیسی یکی از نمایشنامه‌‌های به شدت دراماتیک و پرتعلیق این نویسنده با عنوان «فتحنامه‌ی کلات» را منتشر کرده است.

به گزارش سینماژورنال منوچهر انور مترجم و گوینده ای که اخیرا در “اژدها وارد میشود” صدای او را به عنوان راوی داستان “ملکوت” بهرام صادقی شنیدیم به ترجمه “فتحنامه کلات” به زبان انگلیسی مبادرت نموده است.

منوچهر انور که پیشتر «مرگ یزدگرد» بیضایی را نیز به زبان انگلیسی ترجمه‌ کرده بود سعی کرده “فتحنامه کلات” را تا حد ممکن نزدیک به نثر بیضایی به انگلیسی برگرداند.

سپاسگزاری بیضایی از انور

این اتفاق سبب ساز آن شده که بهرام بیضایی هم دست‌نوشته ای را در مقام سپاس برای انور بنگارد. بیضایی نوشته است: دوست و سرور گرامى منوچهر انور ! خوشحالم از رنج بيست ساله به راستى رستيد – از فتحنامه‌ى كلات و وسواس ترجمه! هم سپاسگزار و هم شرمنده منم!  كتاب در آمده را نديده‌ام و همينطور نديده شادباش و خسته نمانيد بر شما!

ورود بانوی اساطیری در کوران درگیری دو خان مغول

به گزارش سینماژورنال “فتحنامه کلات” را بیضایی در ابتدای دهه 60 نوشت و داستان آن درباره درگیری میان دو سردار مغول در منطقه کلات در خراسان کنونی است.

درگیری “توی خان” و “توغان خان” که هر دو با نیرنگ و فریب به دنبال حذف دیگری است در نهایت سرنوشت سومی را برای هر دو رقم می زند؛ به سبک اغلب آثار بیضایی این بانویی اساطیری به نام “آی بانو”ست که از راه رسیده و هر دو را به کنار زده و به فرماندهی کلات می رسد.

منوچهر انور
منوچهر انور



گلایه‌های تند و تیز باران کوثری از دولت یازدهم، لیست امید و مدیران فرهنگی دولت⇐درباره ما چه فکر کرده‌اید؟/ اگر ما نبودیم رأی نمی‌آوردید/از همان ابتدا می‌گفتید که فرهنگ در الویت شما نیست

سینماژورنال: باران کوثری بازیگری است که در این سالها همواره و در انتخابات مختلف به عنوان هوادار جریان اصلاحات عرض اندام کرده است و البته که جریان سیاسی اصلاحات نیز همواره به قدر کفایت از این بازیگر به نفع خود استفاده کرده است.

به گزارش سینماژورنال کوثری که در انتخابات 92 جزو هواداران حسن روحانی بود در فاصله کمتر از یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری در گفتگو با فریدون جیرانی در “فیلمنت” به گلایه از سیاستهای فرهنگی دولت و البته لیست امیدی پرداخته که با حمایت هنرمندان به مجلس راه پیدا کرد اما حتی برای حضور در کمیسیون فرهنگی رغبتی از خود نشان نداد.

باران کوثری درباره اوضاع و احوال سیاسی جامعه می گوید: شرایط بهتر شده است اما باز به بن بستهایی می خوریم که فکر می کنیم چقدر می توانی امیدوار باشیم به آینده. وقتی لیست امید که مقدار زیادی از آرایش را به واسطه اهالی فرهنگ و هنر به دست آورده در انتخابات کمیسیونها کمترین علاقه ای برای حضور در کمیسیون فرهنگی نشان نمی دهد واقعا چگونه می شود درباره آنها فکر کرد؟

اگر حمایت اهالی فرهنگ نبود این مقدار رأی برای لیست امید متصور نبود

وی ادامه می دهد: این یک واقعیت است که اگر حمایت اهالی فرهنگ نبود این مقدار رأی برای لیست امید متصور نبود و هیچ کس نمی تواند این را کتمان کند اما وقتی آنها برای حضور در کمیسیون فرهنگی پیشقدم نمی شوند تا باز هم کمیسیون فرهنگی بدل شود به همان چرخه ای که برخی فیلمها اکران نشوند و برخی هم نتوانند کار کنند، این چه معنایی دارد؟ آنها چه فکری می کنند نسبت به من و امثال من؟ حتی توضیح هم نمی دهند که چرا کاندیدا نشده اند؟ این به من برمی خورد و باعث می شود به این فکر بیفتم که آیا اصلا کسی به فرهنگ فکر می کند؟

باران کوثری با اشاره به فیلم توقیفی اش و کم کاری سازمان سینمایی در تسهیل شرایط اکران این فیلم بیان می دارد: آیا کسی در ارشاد هست که پیگیری کند چرا “عصبانی نیستم” هنوز اکران نشده است؟ خب خیلی راحت از همان ابتدا بگویند اهل فرهنگی که از ما حمایت می کنید بدانید که فرهنگ در الویت نیست.

اینکه می گویند تحت فشارند توجیهی برای فرار از پاسخگویی نیست

باران کوثری این روزها “لانتوری” را روی پرده دارد که فروش فوق العاده ای دارد و نوروز هم “کوچه بی نام” را روی پرده داشت که آن هم جزو پروفروشهای سینما بود. به گزارش سینماژورنال باران کوثری در بخشی از گفتگوی خود با اشاره به اوضاع بغرنج اهالی فرهنگ خطاب به مدیران دولت یازدهم اظهار می دارد: به عنوان کسی که هم به این دولت رأی دادم و هم تا جایی که توانستم برایش رأی جمع کردم سخنم این است که مطالبات ما را برآورده کنند. اینکه می گویند تحت فشارند هم توجیه مناسبی نیست. شما خودتان می دانستید که تحت فشارید؛ چه فشار سیاسی چه فشار اقتصادی. قطعا به این فشارها آگاه بودید و بعد پیشقدم شده اید برای کاندیداتوری پس باید به مطالبات ما پاسخ گویید.

باران کوثری درباره مطالبات خود نیز چنین می گوید: اصلی ترین مطالبه من این است؛ یک فیلم اکران نشده به نام “عصبانی نیستم” را به عنوان بازیگر دارم. فیلمی که هم پروانه ساخت دارد و هم پرونه نمایش اما به دلیل فشار از جانب کسانی که در ارشاد نیستند این فیلم را اکران نکردند. چرا؟

اگر بیضایی مطمئن باشد به فضای امن برای فعالیت چرا برنگردد

وی ادامه می دهد: مطالبه دوم ام حمایت از فیلمسازان است. از مادر خودم شروع می کنم که آن قدر خسته شده که نمی خواهد فیلم بسازد. اگر رخشان نمی تواند فیلم بسازد، اگر بیضایی نتواند برگردد فیلم بسازد و اگر تقوایی نتواند فیلم بسازد پس دیگر چه فرقی هست میان این دولت و دولت قبل. اگر بیضایی مطمئن باشد فضای امنی فراهم است برای فعالیت چرا برنگردد؟

خانه سینما باید جوانان را جذب کند

باران کوثری مطالبه خود از خانه سینما را نیز با مکثی چنین بیان می کند: خانه سینما باید کاری کند که جوانترها جذب آن شده و مسئولیتها را در دست بگیرند بلکه اتفاقات بهتری بیفتد.




نظر مثبت وزیر ارشاد درباره پخش تیزرهای سینمایی از ماهواره، توضیحاتش درباره ابلاغیه حذف اماکن از پروسه صدور کنسرت و ناراحتی پدر از حضور پسر کنار هاشمی+ادعایی سوءتفاهم برانگیز درباره وضعیت جسمی بیضایی و ادعاهایی درباره فیلمسازی خسرو سینایی، محمدرضا اصلانی و…

سینماژورنال: علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود در برابر یک رسانه اصلاح طلب به نام “شرق” نشسته و کوشیده به برخی از شبهه ها درباره عملکرد وزارتخانه خویش پاسخ دهد.

به گزارش سینماژورنال از جمله این پاسخگوییها درباره بحث تکراری پخش تیزرهای سینمایی از شبکه های ماهواره ای است که جنتی به صراحت بیان کرده پخش تیزر از شبکه های غیرمعاند ایرادی ندارد اما در این باره خلأ قانونی وجود دارد.

جنتی از آن سو درباره حذف اداره اماکن از پروسه صدور مجوز هم توضیحات تازه ای داده است و پاسخگوی پرسشی هم بوده است درباره واکنش پدرش به دیدن او در کنار هاشمی رفسنجانی!!!

جنتی ادعایی را هم طرح کرده درباره دعوت رییس سازمان سینمایی از افرادی مانند خسرو سیایی و محمدرضا اصلانی برای فیلمسازی که فقط برخی این دعوت را اجابت کرده اند.

شاید پرسش برانگیزترین بخش گفتگوی جنتی آنجایی باشد که درباره تسهیل شرایط بازگشت بهرام بیضایی به ایران طرف پرسش واقع شده و از این گفته نمی داند که او در این سن و سال می تواند کاری انجام دهد یا خیر؛ بی‌توجه به این نکته که بیضایی در 5 سال حضورش در استنفورد و تدریس در مرکز ایرانشناسی دانشگاه استنفورد چندین نمایش را روی صحنه برده است که آخرین آنها “طرب نامه” در نوروز همین امسال روی صحنه رفت!

فرازهایی خواندنی از گفتگوی علی جنتی را بخوانید:

  عوامل دخیل در این زمینه{ماجرای لغو کنسرتهای موسیقی} چه کسانی هستند؟

در موسیقی عوامل مختلفی دخیلند؛ ازجمله نیروی انتظامی که گاهی احساس وظیفه شرعی می‌کند دخالت کند که به تازگی در دولت آیین‌نامه اماکن را اصلاح کرده‌ایم که براساس آن، اداره اماکن نمی‌تواند در محتوای برنامه یا صدور مجوز برگزاری کنسرت دخالت کند. فقط می‌تواند از نظر انتظامی و ترافیکی نظر دهد.
 آقای منتظرالمهدی در اظهارنظری گفتند تاکنون چنین ابلاغیه‌ای را وصول نکرده‌اند. ضمنا قوه ‌قضائیه هم گفته باید در وقتش نیروی انتظامی دخالت کند. در این صورت، شما چه می‌کنید؟
این آیین‌نامه به‌تازگی تصویب شده و از سوی وزیر کشور به نیروی انتظامی ابلاغ خواهد شد. مورد دیگر قوه ‌قضائیه است که از نظر قانونی در مواردی که خلاف قانون تشخیص می‌دهد، خود را مختار به دخالت می‌داند یا می‌خواهد با سلیقه خود مانع وقوع جرم شود. به‌همین‌دلیل گاهی مانع برگزاری کنسرت‌ها می‌شود که دستگاه اجرائی کاری نمی‌تواند انجام دهد مگر در سایه تفاهم و همکاری متقابل. دراین‌صورت می‌توانیم به برداشت و درک مشترکی در این زمینه برسیم تا در مواردی که تخلف جدی رخ ‌دهد، با آن برخورد شود.

چه اشکالی دارد تیزرهای فیلم‌های ایرانی از شبکه‌های ماهواره‌ای غیرمعاند پخش شوند؟ حتی در جلسه افطاری دکتر روحانی با سینماگران، یکی از هنرمندان گفت وقتی می‌توانیم از تریبونی مثل ماهواره برای صادرکردن نظرات، دین و فرهنگ‌مان حسن استفاده را کنیم، چرا از این فرصت استفاده نکنیم! چون چه بخواهیم یا نخواهیم، به‌هرحال، شبکه‌های مجازی و ماهواره وجود دارد و انکارنشدنی هستند. نظرتان چیست؟
شاید نظر شخصی من هم این باشد که مشکلی ندارد از ماهواره استفاده کنیم و برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای که معاند نیستند، می‌توانند فیلم‌های داخلی را تبلیغ کنند. اما درحال‌حاضر قانون منع استفاده از ماهواره را داریم. ابتدا باید فکری به حال این قانون کرد تا افرادی که استفاده می‌کنند، متخلف از قانون تلقی نشوند.

 برای عملی‌شدن این نکته، چه کاری باید کرد؟  
مجلس باید همراهی کند. چون قانون ممنوعیت استفاده از دیش‌های ماهواره‌ای سال ٧٣ تصویب و اوایل سال ٧٤ هم ابلاغ شده که تا الان ساری‌وجاری است. همه افراد قانون‌مدار باید این قانون را اجرا کنند. بااین‌حال، به نظر می‌رسد درحال‌حاضر باید قانون را اصلاح کنیم. چون شرایط کشور و دنیا تغییر کرده و باید از ماهواره‌ها به‌مثابه ابزاری مانند بقیه ابزارها در جهت گسترش منافع ملی‌مان استفاده کنیم.
 مثل قانون منع استفاده از دستگاه ویدئو در دهه ٦٠ که به‌مرور دولت متوجه شد باید لغو شود و لغو شد و خسارتی هم به فرهنگ و هنر کشورمان وارد نكرد نظرتان چیست؟
بله. می‌توان از ماهواره استفاده صحیح یا نادرست کرد. مگر از سینما نمی‌توان سوءاستفاده یا حسن استفاده کرد؟ بنابراین قانون باید اصلاح شود و امیدوار هستیم مجلس این قانون را تعدیل و اصلاح کند. اگر احساس کنیم مجلس از چنین لایحه‌ای استقبال می‌کند، حتما این کار را انجام می‌دهیم. به‌طور اصولی ما نباید شرایطی فراهم کنیم بخشی كه از جامعه که از ماهواره استفاده می‌کنند، قانون‌شکن تلقی شوند. دراین‌صورت بهتر است اگر جایی قانون مشکل دارد، اصلاح شود.

 شما و معاون‌تان که به بزرگان فرهنگی و هنری کشورمان با نظر احترام می‌نگرید، به نظرتان، بعد از مرگ تأسف‌برانگیز آقای کیارستمی، مایل نیستید فرصتی فراهم شود تا بهرام بیضایی به ایران برگردند و فیلم بسازند؟ آیا بهتر نیست قدر هنرمندان‌مان را در زمانی که زنده هستند، بدانیم تا وقتی که دیگر نیستند، حسرت‌شان را نخوریم؟
تاجایی‌که بتوانیم باید در این زمینه با مراجع ذی‌ربط مذاکره کنیم. نمی‌دانم آقای بیضایی اصولا می‌تواند در این سن کاری انجام دهد یا نه.
 البته که می‌توانند. حتی آقای کیارستمی همه هم‌وغم‌شان این بود که بعد از ترخیص از بیمارستان، فیلم‌شان را بسازند.
آقای بیضایی نمایش‌نامه‌ای نوشته بود که آقای رحمانیان آن را کارگردانی کرد. آقای بیضایی بیشتر در حال نوشتن نمایش‌نامه و کارگردانی بود و از وضعیت جسمی ایشان اطلاعی ندارم.

 البته بسیاری از فیلم‌سازان مهم ما مثل آقایان سینایی یا اصلانی سال‌هاست که فیلم بلند داستانی سینمایی موردنظرشان را نساخته‌اند. چون متأسفانه وامی به ایشان داده نمی‌شود. اما به دیگران به‌راحتی داده می‌شود!
رئیس سازمان سینمایی از این افراد دعوت به کار کرده و گفته فیلم‌نامه خوب بنویسید، فیلم بسازید. بعضی‌ها هم قبول کرده‌اند. من خیلی معتقد نیستیم به صورت مستقیم در این نوع فیلم‌ها مشارکت کنیم. گاهی به صورت کمک‌های بلاعوض یا وام با بهره پایین کمک می‌کنیم. البته به دنبال تشکیل شرکت «سرمایه‌گذاری توسعه هنر» هستیم و از تعدادی بانک‌و هلدینگ دعوت کرده‌ایم که سرمایه‌گذاری کنند تا از فعالیت‌های هنری و سینمایی حمایت کنند. همه بانک‌ها هم از بخش خصوصی هستند و شرکت‌ها هم خصوصی یا نیمه‌خصوصی هستند که می‌توانند نقش مهمی در کمک به کسانی که می‌خواهند کار کنند اما سرمایه در اختیار ندارند، ایفا کنند. ما هم به‌عنوان دستگاه تخصصی، مشاوره می‌دهیم در کدام فیلم سرمایه‌گذاری کنند که بازگشت سرمایه داشته باشد. کسانی هم که اهل فیلم‌سازی هستند یا فعالیت‌های دیگر هنری دارند و نیازمند سرمایه هستند، می‌توانند از این شرایط استفاده کنند. در این زمینه موافقت بورس هم گرفته شده و باید برای شرکت در بورس پذیره‌نویسی صورت گیرد.

میان نگاه آیت‌الله احمد جنتی و دکتر علی جنتی در حوزه فرهنگ و هنر قطعا تفاوت‌هایی وجود دارد. شما در دولت آقای روحانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هستید. موضوع هنر معمولا مورد انتقاد پدر است. ضمن اینکه در کنار فردی همچون آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی قرار می‌گیرید و در مراسم رونمایی کتاب‌شان شرکت می‌کنید و عکس هم می‌گیرید. درحالی‌که آقای جنتی بزرگ با آقای هاشمی زاویه دارند. به‌طورکلی در زندگی شخصی‌تان در این زمینه‌ها با پدرتان دچار چالش نمی‌شوید؟
خیر. روابط عاطفی‌مان بسیار خوب و مبتنی بر احترام است. بنده سعی می‌کنم مباحثی که وجود دارد را در محیط بسیار صمیمانه و همراه با احترام و بدون چالش با ایشان مطرح کنم. خوشبختانه ایشان هم این باور را دارند که اختلاف نظر و دیدگاه فقط یک اختلاف سلیقه است نه اینکه احساس کنند انحرافی در کار وجود دارد.
 ایشان از دیدن عکس شما کنار آقای رفسنجانی ناراحت نمی‌شوند؟
ممکن است از این امر ناراحت باشند اما تابه‌حال این ناراحتی را به بنده ابراز نکرده‌اند.
 به نظر می‌رسد دو نکته در رفتارتان در برابر پدر هویداست؟  
چه نکاتی؟
 احترام همراه با رواداری.
(می‌خندد)




تهیه‌کننده پروژه جنجالی بیضایی در بیمارستان+عکس

سینماژورنال: حمید اعتباریان تهیه کننده ای که یک همکاری جنجالی و البته ناموفق با بهرام بیضایی در “لبه پرتگاه” داشت بر اثر سکته قلبی در بیمارستان بستری شد.

به گزارش سینماژورنال اعتباریان بعد از سکته قلبی چند روزی را در آی.سی.یو گذراند اما بعد از مراقبت و پیگیری روند درمان به بخش منتقل شد.

حمید اعتباریان که با سرمایه گزاری در آثاری نظیر «چشمان سیاه» و «رستگاری در 8 و 20 دقیقه» کار سینما را آغاز کرده بود در سالهای گذشته فیلمهایی مانند «سن پترزبورگ»، «سنگ، کاغذ، قیچی»، «ستاره ها» و «شام عروسی» را تولید کرد.

او از ابتدای سال جاری به دنبال فراهم کردن مقدمات تولید «سن پطرزبورگ2» بود اما از یک سو درگیریهای پیمان قاسم خانی در آماده کردن نسخه نهایی فیلم «خوب بد جلف» و از سوی دیگر شرایط جسمی خودش اجازه این کار را از او گرفت.

حمید اعتباریان
حمید اعتباریان

همکاری جنجالی با بیضایی

به گزارش سینماژورنال اعتباریان 9 سال قبل بنا داشت تولید فیلمنامه «لبه پرتگاه» بهرام بیضایی که یک تریلر درجه یک بود و از ساختاری فیلم‌‌درفیلم برخوردار بود را انجام دهد. قراردادهای ابتدایی منعقد شد و کار به انتخاب بازیگر و روخوانی فیلمنامه رسید اما در نهایت به دلیل اختلافاتی که میان اعتباریان و بیضایی بر سر موضوعات مختلف و از جمله زمان طولانی فیلم و همچنین چینش بازیگران صورت گرفت کار متوقف شد.

اعتباریان علاقه زیادی داشت که برخی ستاره های سرشناس آن زمان سینما و تلویزیون و از جمله محمدرضا گلزار و مهران مدیری را در این پروژه به کار گیرد و بیضایی علیرغم موافقت اما نقشهایی حاشیه‌ای را به آنها پیشنهاد داد!

بیضایی بعدتر در یک فیلم‌درفیلم دیگر با نام «وقتی همه خوابیم» بخشی از درگیریهایی که با اعتباریان داشت را با قرار دادن کاریکاتوری از وی با عنوان «اشتهاریان»(با بازی مجید مظفری) در «وقتی همه خوابیم» به تصویر کشید. «اشتهاریان» فیلم «وقتی همه خوابیم» سرمایه گزاری تازه به دوران رسیده بود که همه هم و غمش وارد کردن دخترک محبوبش به عنوان نقش اصلی فیلمی بود که سرمایه اش را تأمین کرده بود!!!

این اتفاق هرچند طعنه های اعتباریان را به دنبال داشت ولی در نهایت با برگزاری جلسه ای مشترک این دو مصالحه کردند و حتی اعتباریان طبق قراردادی که با بیضایی داشت، تصمیم گرفت فیلمنامه “مقصد” او را تولید کند که البته این امر هم در نهایت به دلیل عدم صدور پروانه ساخت به جایی نرسید.

وقتی همه خوابیم مجید مظفری شقایق فراهانی
مجید مظفری در قالب “اشتهاریان” در پشت سر شقایق فراهانی در نمایی از “وقتی همه خوابیم”



تعبیر سناریست “محمد رسول ا..(ص)” و دستیار سابق بیضایی درباره بهنوش بختیاری⇐ او پر است از قابلیت بازیگری!!!

سینماژورنال: حمید امجد که بخش عمده ای از اشتهار هنری خود هم در سینما و هم در تئاتر را مدیون دستیاری بهرام بیضایی است در دولت دوم محمود احمدی نژاد یک کمدی به نام “آزمایشگاه” را ساخت که البته نه در جشنواره فجر و نه در اکران مورد توجه قرار نگرفت.

به گزارش سینماژورنال امجد بعد از “آزمایشگاه” به عنوان فیلمنامه نویس در تولید آثاری مانند “محمد رسول ا..(ص)” مجید مجیدی و “اینجا شهر دیگری است” احمدرضا گرشاسبی هم حضور داشت.

امجد به زودی نمایشی با عنوان “سه خواهر و دیگران”-که عنوان آن هم شاید گرته برداری از یکی از آثار بهرام بیضایی با عنوان “آهو طلحک سلندر و دیگران” باشد- را روی صحنه می برد؛

نکته اصلی این نمایش آن است که بهنوش بختیاری بازیگری که حتی در سینما هم اغلب جز تیپی خاص را ایفا نکرده، یکی از نقشهای اصلی این نمایش را بازی خواهد کرد؛ بازیگری که البته تعداد دنبال‌کنندگان صفحه اجتماعی‌اش فضایی خوب برای تبلیغات کالاهای مختلف را فراهم کرده است!

حمید امجد: بهنوش بختیاری پر از قابلیت بازیگری است!!!

حمید امجد در نشست آغاز نمایش “سه خواهر و دیگران” درباره چرایی استفاده از بختیاری بیان داشت: تمامي بازيگران نمايش از جمله بهنوش بختياري پُر از قابليت‌هاي بازيگري هستند.

وی ادامه داد: البته آشنايي من با خانم بختياري به كلاس‌هاي فلسفه مدرن بابك احمدي بازمي‌گردد و اين نيست كه من به جهت حضور ايشان در عرصه سينما، بخواهم از وي براي نمايش «سه خواهر و ديگران» دعوت كنم. او به من گفت كه مي‌خواهد در عرصه بازيگري تجربه‌هاي تازه كسب كرده و تلخ بازي كند بنابراين اشتباه محض است كه فرض كنيد من به خاطر گيشه به اين هنرمند پيشنهاد همكاري داده‌ام.

بهنوش بختیاری: از شدت خوشحالی سکته کردم

 بهنوش بختياري نیز درباره حضور در کنار امجد گفت: روزي كه به من براي بازي در اين نمايش تلفن شد، از شدت هيجان و خوشحالي سكته كردم زيرا با شناختي كه از اين مرد بزرگ داشتم، مي‌دانستم كه او هم هميشه به گيشه فكر نمي‌كند؛ كمااينكه اين متن به قدري زيبا و عميق است كه من را واداشت جور ديگري بازي كنم و مهارت‌هاي خودم را تقويت كنم.

وی ادامه داد: به هر ترتيب براي من بازي در تئاتر بسيار سخت بود اما خوشحالم كه در اين عرصه مشغول فراگيري هستم و خيلي از چيزها را ياد مي‌گيرم. من موجود بسيار خوش‌شانسي هستم كه اين‌ شانس به من رو كرده و در يك اثر حرفه‌اي حضور دارم كه در عرصه بازيگري مطالب بسياري را به من ياد مي‌دهد.




درگذشت کیارستمی همه را به هم رساند؛ از رییس دولت یازدهم تا رییس‌جمهور فرانسه/از بهرام بیضایی تا مارتین اسکورسیزی/از نیکی کریمی تا گلشیفته فراهانی/از محمدعلی کشاورز تا بهروز وثوقی/ازعلی کریمی تا علی دایی/از نواده مولانا تا محسن چاووشی و…

سینماژورنال: درگذشت عباس کیارستمی تنها کارگردان ایرانی که برنده نخل طلای کن شده بود سبب ساز آن گشت که چهره‌های مختلف فرهنگی-سیاسی وارد گود شده و بکوشند با دادن پیامهای تسلیت خودی نشان دهند.

به گزارش سینماژورنال این پیامهای تسلیت به مانند اغلب پیامهای این چنینی از برخی بازیگران فعال در فضای مجازی مانند پرویز پرستویی و بهرام رادان و مهناز افشار آغاز شد و به فاطمه معتمدآریا، رضا عطاران، حامد بهداد، شهاب حسینی، رضا کیانیان و نیکی کریمی رسید و دیری نگذشت که بازیگرانی کم‌کارتر در حیطه مجازی مانند محمدعلی کشاورز و امین تارخ نیز به قافله تسلیت‌کنندگان پیوستند.

از بیضایی تا حاتمی‌کیا

کارگردانان شناخته شده سینمای ایران و از جمله بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و اصغر فرهادی منطبق با یک پیش‌بینی ملموس در رثای همکار خود حرف زدند. کارگردانانی نظیر علیرضا رییسیان، بهمن قبادی و جعفر پناهی که سینما را در مکتب کیارستمی آغاز کردند و شاگردان وی به شمار می رفتند نیز به زعم خود کوشیدند یاد وی را گرامی بدارند.

از آن سو کارگردانی مانند ابراهیم حاتمی‌کیا و منتقدی مانند مسعود فراستی که در همه این سالها رابطه‌ای کاملا منتقدانه و مخالف و سرسخت با کیارستمی داشتند هم ادامه گلایه را جایز ندانستند و ترجیح دادند حالا و به هنگام درگذشت کیارستمی جز به نیکی از او یاد نکنند.

از همایون شجریان تا محسن چاووشی

حسین علیزاده، همایون شجریان، سالار عقیلی، محسن چاووشی، رضا یزدانی و برادران پورناظری از جمله چهره های شناخته شده موسیقی بودند که چند کلمه ای درباره کیارستمی نوشتند و علی دایی و علی کریمی نیز مهمترین فوتبالیستهایی بودند که فقدان کیارستمی را تسلیت گفتند. ضمن اینکه عادل فردوسی پور مجری برنامه “نود” نیز یاد کیارستمی را گرامی داشت.

در کنار رسانه های معتبر دنیا از گاردین و فرانس24 گرفته تا یورونیوز، هالیوودریپورتر و بی.بی.سی، “مارتین اسکورسیزی” کارگردان مشهور هالیوود، “ژولیت بینوش” بازیگر سرشناس سینمای دنیا که در فیلم “رونوشت برابر اصل” کیارستمی بازی کرده بود و “کیت وینسلت” بازیگر “تایتانیک” نیز به این کارگردان ادای دین کردند.

“آسین چلبی” که به عنوان یکی از نوادگان مولانا معرفی شد از دیگر چهره های فرهنگی بود که یاد کیارستمی را گرامی داشت.

از حسن روحانی تا فرانسوا اولاند

فارغ از مدیران فرهنگی دولت و از جمله حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی و علی جنتی وزیر ارشاد، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و  حسن روحانی رییس جمهور از جمله چهره های سیاسی دولت بودند که مرگ کارگردان “طعم گیلاس” را تسلیت گفتند. رییس دولت اصلاحات برای درگذشت کیارستمی دست نوشته ای منتشر کرد و محمدرضا عارف نماینده اصلاح طلب مجلس دهم نیز از ماندگاری نام کیارستمی گفت.

درگذشت کیارستمی زودتر از حد تصور درمیان سیاستمداران خارج از کشور هم بازتاب پیدا کرد و  “فرانسوا اولاند” رییس جمهور و “ژان مارک ارو” وزیر خارجه فرانسه که کیارستمی در این کشور درگذشت، نیز فوت این کارگردان را تسلیت گفتند.

 




چرا بيضايي دو متن کاملا متضاد را در استنفورد روی صحنه برد؟⇔ناشر رسمی بیضایی پاسخ داد

سینماژورنال: بهرام بیضایی در یک سال گذشته دو نمایشنامه یکی نمایش دینی-آیینی “ارداویراف نامه” و دیگری یک نمایش شوخ و شنگ و مضحکه‌مانند به نام “طرب نامه” را در دانشگاه استنفورد که شش سالی است در آنجا مشغول تدریس است روی صحنه برد.

به گزارش سینماژورنال شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران(ناشر رسمی آثار بیضایی در ایران) در یادداشتی که برای “اعتماد” نوشته، چرایی اجرای دو نمایش متضاد توسط این مولف تمام عیار سینما و تئاتر ایران را طرح کرده است.

به اعتقاد لاهیجی مروری بر وضعیت زنان در برهه های زمانی مختلف دلیل این تضاد بوده است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت لاهیجی را ارائه می دهد:

سفر به دنیای مردگان در “ارداویراف نامه”

سال گذشته دو متن مهم و اجرانشده در ايران از استاد بيضايي به دليل عدم موافقت نهاد مربوط به ادبيات نمايشي در دانشگاه استنفورد كاليفرنيا روي صحنه رفت. هر دو اثر به صورت روخواني با تلفيقي از حركت.

هر دو اثر با استقبال كم‌نظير ايرانيان و غيرايرانيان مقيم ايالت كاليفرنيا و حتي ايالات مجاور روبه‌رو شد. «ارداويراف‌نامه» كه يك اثر باستاني است و مانده از دوران حكومت ساسانيان در ايران كه در نهايت به سقوط حكومت ساساني و سلطه چندين قرن اعراب بر ايران شد.
قرن‌ها پيش از آنكه دانته كتاب سه‌جلدي خود به نام «دوزخ، برزخ و بهشت» را بنويسد، يك موبد «زرتشتي مغان» از سوي موبد موبدان ماموريت يافت كه به جهان زيرين رود و از احوال مردگان خبر آورد. البته آنگونه كه در كتاب ارداويراف‌نامه آمده، انگيزه واگذاري چنين ماموريتي به يك مرد دين از گروه مغان به دليل بي‌باورشدن مردمان آداب آن بود و براي موبدان به منزله زنگ خطر.

اين ماموريت براي اين بود و آن كس كه مي‌رود خبر وضعيت بد جهان زيرين را براي ايجاد خوف در دل‌بندگان اهورامزدا بياورد كه كم‌تر به خطا روند و بيشتر سر اطاعت فرود آورند، به ويژه زنان كه طبق گفته‌هاي ناشي از «بنگ» و «شراب» ارداويراف بيشترين شكنجه‌شوندگان در جهان مردگان يا رستاخيز جماعت زنان بودند كه گوش به فرمان شوهر نداده و سر ناسازگاري داشته‌اند.

انتقاد از حاکمان در “طرب نامه”

نمايش ديگر “طرب‌نامه” بود. طرب‌نامه يك «مضحكه» است، يك «شوخ‌نامه» يا طنز اجتماعي بود كه طنزپردازان هر دوران در انتقاد از حاكمان به صورت في‌البداهه مي‌گفتند و مي‌نوشتند اما از مجازات مصون بودند.

انگیزه بیضایی این بود

انگيزه بيضايي در به صحنه‌آوردن دو متن كاملا متضاد كه يكي ديني ـ آييني ترسناك و «آموزنده» و ديگري شوخ و مضحكه و در عين حال پر از طنزي تلخ، از وضعيت و اشتغال زنان و خصومت آشكار آتشكده با آنان بود.

من كه پس از كتاب ارزشمند «هزار افسان كجاست؟»، كار جديدي جز دو كتاب از درون متون كهن كه قبلا در مجموعه نمايشنامه‌هاي او چاپ شده بود اما خريد آن مجموعه با قيمت گران در توان دانشجويان و دوستداران بيضايي نبود، به چاپش اقدام كرديم. يكي “ضيافت و ميراث” در يك مجلد و ديگري «سلطان مار» كه هرگز به صورت مستقل در روشنگران چاپ نشده بود.

آن سوی دنیا قدرش را می دانند و اینجا از دستش دادیم
بيضايي اكنون ٧٨ ساله است. موهاي سر و ابرويش يكسره سفيد مثل نقره و قلمش همچنان توانا مثل الماس. آن سوي دنيا قدر او را مي‌دانند اما ما در اينجا از دستش داديم.

خوبان خود را از دست می دهیم

سال پيش به تماشاي «فيلمنامه‌خواني روز واقعه»، از مشهورترين متون بيضايي كه به دست و همت آقاي رحمانيان تهيه، تدوين و كارگرداني شده بود، رفتيم. كار فوق‌العاده بود. حاضران از دست‌زدن خسته نمي‌شدند اما من از ديدن موهاي سفيد رحمانيان ترسي ناشناخته به جانم افتاد. ياد موهاي سپيد بيضايي افتادم. خوف به جانم نشست!
زمان مثل برق در گذر است و ما نه خود ديگر مي‌توانستيم بيضايي‌ها و رحمانيان‌هاي ديگري بسازيم و نه اجازه داديم آنها خود بر اين كار همت ورزند. اينگونه بود كه ما بيضايي‌هاي‌مان را از دست داديم. ديگر خوبان‌مان را هم از دست مي‌دهيم، بي‌آن‌كه براي پركردن جاي خالي‌شان نسلي يا گروهي جوان‌تر از ميان شاگردان و پيروان‌شان پرورش داده باشيم.

کتابی که یک سال و چند ماه در ممیزی ماند

يادم مي‌آيد از نخستين كتاب‌هايي كه انتشارات روشنگران منتشر كرد، «سيماي زن در آثار بهرام بيضايي» بود. اين كتاب تقريبا يك سال و چند ماه در مميزي كتاب ماند. بنا بود مسطح چاپ شود اما حروفچيني نمي‌توانست حروفش را بيش از آن حد معطل نگه دارد. براي همين از روي حروفچيني يك كپي برداشت و حروف را جمع كرد.
به كتاب يا راستش را بخواهيد به اين «كتابچه» كه در آن تنها به فيلمنامه‌هاي بيضايي پرداخته بوديم، پس از اين در و آن در زدن‌هاي فراوان دستگيرم شد به فيلمنامه انگ‌هاي مختلفي زده بودند. هميشه متعجب بودم چرا چنين اتفاقي ممكن است براي يك مجموعه فيلمنامه بيفتد.

دلیل فشار را فهمیدم

به خصوص كه آن‌وقت‌ها تازه با بيضايي آشنا شده و شرمگين بودم كه چنين سوالي را از خودش بپرسم اما پس از چند سال كار مداوم با بيضايي و خواندن بيشتر آثارش با بيضايي بيشتر آشنا شدم و دليل فشار بر بيضايي در نمايشنامه‌ها و فيلم‌هايش را دانستم. بيضايي جزو معدود اهالي هنر بود كه در آثارش نقش‌هاي محوري و اصلي را به زنان مي‌داد، آن هم نه زنان جوان و خوش بر و رو، بلكه به زنان ميانسال يا حتي كهنسال كه در حكم پيرسال «خدابانوان» فرهنگ ديرسال اين سرزمين كهن هستند.
در “كلاغ”، “مسافران” و بسياري آثار نوشتاري او اين تمايز به چشم مي‌خورد. ولوله‌اي كه در باب نگاه اسطوره‌اي بيضايي به زنان در ميان دوستان و دشمنان او در گرفته، ناشي از همين گزينش است.

فقط مردم او را به جا آوردند

مسيري كه او رفت، خلاف مسير هر روز بود اما مردم، فقط مردم او را به جا آوردند، تحسين كردند و به استادي‌اش پذيرفتند.

بيضايي امروز در جمع دوستداران و پيروانش غايب است اما هنوز دل دوست‌دارانش براي او و به ياد او مي‌تپد. آرزو مي‌كنم قلب زيباي او ساليان بتپد و دل دوستدارانش همچنان مملو از مهر و تحسين او. بادا كه چنين بادا.




آیا بیضایی نمایش شوخ و شنگ و شادی‌آورش را به ایران می‌آورد؟ بازیگرش پاسخ داد

سینماژورنال: شهریور 95 که برسد دقیقا هفت سال از مهاجرت بهرام بیضایی به ایالات متحده می گذرد و در این مدت جز وعده های برخی مدیران سینمایی مبنی بر حمایت از بیضایی در عمل هیچ اتفاقی برای کمک به بازگشت وی صورت نگرفته است و حتی یکی از فیلمنامه های وی با عنوان “مقصد” که توسط یکی از دستیاران بیضایی برای دریافت پروانه ساخت ارائه شده بود چیزی جز یک موافقت اصولی از اداره نظارت نصیبش نشد.

به گزارش سینماژورنال در این اوضاع امید به بازگشت بیضایی به وطن امیدی بیهوده است؛ افشین هاشمی که در دهه اخیر همواره یکی از بازیگران نزدیک به بهرام بیضایی بوده و در آخرین فیلم وی “وقتی همه خوابیم” نیز جزو دستیاران او بود نوروز امسال در یک نمایش شوخ و شنگ از بیضایی با عنوان “طرب نامه” که در دانشگاه استنفورد اجرا شد(اینجا و اینجا و اینجا را بخوانید) ایفای نقش کرد.

این ایفای نقش باعث شده که “شرق” در گفتگویی با هاشمی هم درباره اجرا در این نمایش بپرسد و هم درباره حال و هوای این روزهای بیضایی. یکی از پرسشها هم درباره امکان اجرای “طرب نامه” در ایران است که افشین هاشمی در این باره هم توضیحاتی داده است؛ توضیحاتی که باز هم بوی امید از آن به مشام نمی‌رسد.

متن کامل گفتگوی افشین هاشمی درباره بیضایی را بخوانید:

‌نوروز امسال در استنفورد آمريكا در «طرب‌نامه» بهرام بيضايي بازي كرديد. تجربه حضور در اين اجرا چطور بود؟
آقاي بيضايي «طرب‌نامه» را با گروهشان در استنفورد، حدود ٩ ماه تمرين مي‌كردند كه بهشان پيوستم. نقشي در نمايش‌نامه بود كه ابتدا آقاي بيضايي آن را حذف كرده بودند، آن را برگرداندند و من بازي‌اش كردم؛ نقشِ سردسته مطرب‌ها كه گروهش را به يك عروسي برده تا آنجا طرب برپا كنند. اين نمايش،‌ برگرفته از انواع شيوه‌هاي اجرائي نمايش‌هاي ايراني است و آنجا با استقبال خيلي خوبي مواجه شد.
‌بيضايي سال‌هاست از ايران مهاجرت كرده و همه كمابيش از او بي‌خبرند. احوال بيضايي چطور است؟
خيلي سرحال و سرخوش و سرزنده، نمايش‌هايي كه ساليان‌سال آرزوي اجرايشان را داشتند به صحنه مي‌برند.
‌قصد ندارند اين نمايش را به ايران بياورند؟
به‌نظرم به‌صحنه‌آوردن «طرب‌نامه» در ايران نياز به حمايت‌كننده‌اي دارد كه بتواند ٤٠ بازيگر را به ايران بیاورد و پيش‌ از آوردن اجرا، كارهاي اجرائي‌اش را انجام دهد و مجوزهاي لازم را بگيرد.
‌نمايش‌نامه «طرب‌نامه» هم قرار نيست اينجا منتشر شود؟
نمي‌دانم. چون گمانم سال‌ها پيش نسخه كوتاه‌تري از اين نمايش‌نامه به ارشاد ارائه شده و بعد از مدت‌ها معطلي مجوزي نگرفت. ولي احتمالا در آنجا منتشر خواهد شد و احتمالا در ايران هم در اختيار همگان قرار خواهد گرفت.
‌باخبر نيستيد كه بيضايي قصد بازگشت به ايران را دارد يا نه؟
احتمالا اگر اينجا كار يا پيشنهاد مشخص و مطمئني داشته باشند، مي‌آيند.

طرب نامه
افشین هاشمی(چپ) در نمایی از “طرب نامه”



درگذشت ششمین بازیگر “سگ کشی”+عکس

سینماژورنال: کامران باختر بازیگری که بیش از هر چیز به خاطر ایفای کاراکتر “سنگستانی” در “سگ کشی” شناخته می شد بعد از مدتی بستری بودن در بیمارستان به دلیل نارسایی کلیوی 18 خرداد درگذشت.

به گزارش سینماژورنال باختر  متولد سال 1325 در تهران بود و در آثاری نظیر «فرش باد»، «جهنم سبز»، «تیغ و ابریشم»، «مجازات»، «بلوف»، «افعی»، «طعمه» و «ردپای گرگ»  هم ایفای نقش کرده بود اما به یادماندنی ترین کاراکترش همان “سنگستانی” فیلم بیضایی بود.

باختر در “سگ کشی” در قامت یکی از طلبکاران ناصر معاصر ظاهر شده بود؛ طلبکاری که همراه با شرکایی که همه “سنگستانی” نامیده شده بودند، در دل برج سازیهای دهه هفتاد و پوست انداختن تهران، درگیر ساخت و ساز شده بود.

شمایلی از سنگستانی ها با کلاه ایمنی و عینک که در “سگ کشی” تصویر شده بود پیشتر و به صورتی کاملا کوتاه در یکی از سکانسهای “رگبار” هم دیده شده بود.

بازیگرانی که یکی یکی می روند

“سگ کشی” جزو ماندگارترین آثار سینمای ایران و محصول دست کارگردانی به نام بهرام بیضایی است که وقتی یک دهه بعد از “مسافران” توانست فیلمی دیگر را بسازد به سراغ اثری رفت برون گرایانه و البته به شدت صریح که علاوه بر مخاطبان خاص سینمای بیضایی توجه مخاطبان عام را هم به خود جلب کرد.

به گزارش سینماژورنال “سگ کشی” بلحاظ تیم بازیگران اثری پربازیگر به شمار می رود که نزدیک به 60 بازیگر مختلف در آن ایفای نقش کردند. نکته اینجاست که به غیر از مژده شمسایی بازیگر کاراکتر “گلرخ کمالی” بقیه بازیگران تقریبا ایفاگر رلهای مکمل بودند.

در سالهای اخیر اما برخی از بازیگران این فیلم درگذشته اند و برخی نیز کم کار شده اند.

جعفر بزرگی که در فیلم هم نقش مردی مرفه را بازی می کرد که درگذشتش در فیلم زمینه ای است برای پیشبرد درام نخستین بازیگر “سگ کشی” بود که شش سال بعد از ساخت فیلم در سال 1385 درگذشت. جمشید لایق بازیگر نقش پدر کاراکتر اصلی داستان دومین بازیگر مرحوم فیلم بود که در سال 1388 درگذشت. محمود بنفشه خواه بازیگر نقش پدر منشی شرکت ناصر معاصر در سال 1389 درگذشت.

باقر صحرارودی ایفاگر کاراکتر “عیوض” در فیلم چهارمین بازیگری از “سگ کشی” بود که درگذشت. این بازیگر در سال 93 و بعد از مدتی بیماری فوت کرد. عرض پورزارعی بازیگر کاراکتر “دیلاق” دیگر بازیگر این فیلم بود که سال 1395 درگذشت.

با این حساب کامران باختر بازیگر نقش “سنگستانی” ششمین بازیگری از فیلم است که جان به جان آفرین تسلیم کرد.

سگ کشی
کامران باختر در پشت سر مژده شمسایی در نمایی از “سگ کشی”
کامران باختر
کامران باختر



مجوز عجیب بيضايي، وهابيت و شيعه‌كشي در صحبت‌هاي یک كارگردان تئاتر+عکس

سینماژورنال: محمد رحمانیان در ادامه سنت سالهای اخیرش که به روخوانی یا اجرای نمایشنامه های بهرام بیضایی مبادرت می‌کند بنا دارد از اواخر خردادماه امسال نمایش “مجلس ضربت زدن” بهرام بیضایی را در تئاتر شهر روی صحنه ببرد.

به گزارش سینماژورنال رحمانیان در نشستی که به منظور این اجرا تدارک دیده بود کوشید به برخی از پرسشهای پیرامون این نمایش بیضایی و چگونگی اجرای آن پاسخ دهد.

از جمله صحبتهای او در این نشست آن بود که در ابتدا از این گفت که بیضایی مجوز این نمایش را برای اجرا بدون کمترین ممیزی به وی داده ولی به دنبال آن این مسأله را طرح کرد که یکی از شخصیتهای نمایش از مرد به زن بدل شده و یک دیالوگ هم به تبع آن تغییر یافته است.

اجرای نمایشنامه بدون کوچکترین تغییر اما…

رحمانیان اظهار کرد: خود آقای بیضایی اوایل خیلی تمایلی نداشت تا اجازه بدهد این نمایش اجرا شود، اما بعد گفت که حتی یک جمله هم نباید از نمایش حذف شود و من این مسئله را به مسئولان تصمیم‌گیرنده اطلاع دادم و تأکید کردم که حاضر نیستم به هیچ وجه زیر قولی که به آقای بیضایی داده‌ام بزنم و ترجیح می‌دهم در هر زمانی اگر قرار باشد حتی یک کلمه حذف شود، کار را تعطیل کنم. البته در حال حاضر بازبینی انجام شده و نمایش بدون کوچک‌ترین تغییری نسبت به متنی که منتشر شده است اجرا خواهد شد.

اما با تغییر یک کاراکتر و تغییر یک جمله

او ادامه داد: بزرگترین تغییر این نمایش این بود که نقش نویسنده را یک زن (مهتاب نصیرپور) بازی می‌کند، چرا که این نقش را به چند نفر پیشنهاد کردم اما شرایطی را داشتند که نمی‌توانستم بپذیرم؛ به همین دلیل طی نامه‌ای که به آقای بیضایی نوشتم، این اجازه را گرفتم که نقش نویسنده از مرد به زن تغییر کند که در همین راستا یک جمله در نمایش که به زنانگی و مردانگی نقش برمی‌گشت، تغییر کرد.

مجلس ضربت زدن
مجلس ضربت زدن

پیش بینی فشارهای وهابیون

جالبتر از این تناقض اما جایی است که رحمانیان به پیش بینی مخالفتهای احتمالی با “مجلس ضربت زدن” هم پرداخته و ادعا کرده که از سوی وهابیت فشارهایی را برای اجرای این نمایش تحمل خواهد کرد. رحمانیان گفت: البته هیچ کاری از بیضایی نیست که با مخالفت روبه‌رو نشود و من مطمئنم بخشی از فشارها برای اجرای این نمایش از طرف وهابیت در ایران خواهد بود که رسم نخبه‌کشی و شیعه‌کشی را در دستور کار دارند. ضمن اینکه افرادی هم هستند که با تغییر کت و شلوار و یقه و نام گروه خود، اعتراضاتی را خواهند داشت اما من نمی‌توانم برای این نمایش‌ انعطاف‌پذیر باشم چون نمایشنامه خودم نیست.

نشست نمایش "مجلس ضربت زدن"
نشست نمایش “مجلس ضربت زدن”



نکته‌ای برآمده از تازه‌ترین گفتگوی فریدون جیرانی⇐بیضایی هم سینمای جشنواره‌ای ایران را محصول دست اروپا می‌دانست

سینماژورنال: فریدون جیرانی کارگردان سینما و مجری اسبق “هفت” که در ماههای اخیر سردبیری روزنامه “سینما” و اجرای برنامه “35” را برعهده داشته است در تازه ترین گفتگوی خود که با “وطن امروز” انجام شده به مرور تاریخچه ای از سینمای جشنواره ای ایران پرداخته است.

به گزارش سینماژورنال مهمترین وجه این تاریخ نگاری آن است که جیرانی ابتدا سینمای اروپا را در نقطه مقابل سینمای آمریکا و به ویژه هالیوود قرار می دهد و در ادامه نیز به صراحت از این می گوید که سینمای جشنواره ای ایران هم تحت تأثیر همین نگاه اروپایی ایجاد شده است.

یکی از مهمترین فرازهای این گفتگو جایی است که جیرانی به نقطه نظری از بهرام بیضایی کارگردان مولف سینمای ایران اشاره کرده و می گوید حتی بیضایی هم سینمای جشنواره ای ایران را محصول دست اروپا می دانست.

اروپا عقب افتادگی فرهنگی خود از آمریکا را با فیلمهای ضدآمریکایی جبران می کند

جیرانی با توجه به عقبه فرهنگی اروپا و به ویژه فرانسه می گوید: اروپا به طور کلی و فرانسه که خود را مهد فرهنگ و تمدن و اینها می‌داند، همیشه دلش می‌خواسته در موضوع فرهنگی از آمریکا عقب نیفتد که در یک جهاتی از نظر فرهنگی عقب افتاده و همین عقب‌افتادگی را سعی کرده با گرایش به یک نوع سینما پاسخ دهد. یعنی اینکه کن تمایل پیدا می‌کند به جنس فیلم‌های ضد داستانی آمریکایی، تمایلی است که اروپایی‌ها دارند برای پیدا کردن یک جنس سینمایی که در تقابل با هالیوود باشد.

این کارگردان ادامه می دهد: کن هم سمبل جشنواره روشنفکران بود. برلین و ونیز به خاطر تحولات زیاد سیاسی در کشورشان، هیچ وقت مانند جشنواره‌‌ای مثل کن نبودند که شده بود معبود روشنفکران در دهه 70 و اوایل دهه 80. در کن سعی کردند به کشف سینمایی روی بیاورند که علیه هالیوود باشد. کیارستمی از دل این تفکر بیرون آمد.

مدیران دهه 60 به دنبال سینمای سربلند ایرانی بودند

فریدون جیرانی درباره شکل گیری سینمای جشنواره در دوران بعد از انقلاب اسلامی بیان می دارد: بعد از انقلاب سینما به طور کلی تغییر پیدا می‌کند. یعنی سینمای پس از انقلاب قرار است شکل دیگری داشته باشد. مدیران سینمایی از سال 62 دنبال این هستند که فیلمفارسی شکل نگیرد و سینمای سربلند ایرانی ارائه شود. بدون اینکه آنها بخواهند از دل همین فضا فیلم‌هایی مثل «دونده» و «خانه دوست کجاست» بیرون می‌آید که با خط مدیران سینمایی ساخته نشده است. امیر نادری قصه‌اش را به کانون می‌دهد، کانون می‌پسندد، کیارستمی هم همینطور اما  2 فیلم می‌شوند فیلم جشنواره‌ای. «نارونی» هم همینطور.

سینمای جشنواره با سرمایه بخش خصوصی راه نمی افتد

جیرانی با تأیید وابسته بودن آثار جشنواره ای به بودجه های دولتی ادامه می دهد: در کشورهایی مثل ایران و حتی در اروپا سینمای غیرمتعارف با سرمایه بخش خصوصی راه نمی‌افتد. بخش دولتی هزینه می‌کند. بعد از اینکه این فیلم‌ها در اواخر دهه 60 رشد کرد، فارابی متوجه این شد که آن‌طرف (بیرون از مرزها) یک سینمایی را می‌پسندد. سمت و سویی که به این سینما داده شد، یک اختلافی را شکل داد. توازن به هم خورد. یعنی سمت و سوی مدیریت رفت به سمتی که در بخش بین‌الملل فارابی گسترش پیدا کرد و از دل این اختلافاتی به وجود آمد.

چرا بیضایی گفت تماشاچی اروپایی به ما خط می دهد

وی می افزاید: یک گروه هیات هنرمندان مسلمان که با ریل‌گذاری مدیر وقت فارابی مشکل داشتند و یک گروه دیگر مثل شهید آوینی که معتقد بودند نارونی، هامون و… سینمای ملی ایران را نابود می‌کنند. بعد از این مجادلات تغییراتی در مدیریت رخ داد، مثلا لاریجانی آمد اما سینمای جشنواره‌ای به حیات خودش ادامه داد. چون سینمای جشنواره‌ای آن‌طرف برای خودش شکل پیدا کرده بود. تماشاچی پیدا کرده بود. بیضایی مصاحبه‌ای همان موقع با نشریه «گفت‌وگو» که یک مجله روشنفکری بود، انجام داد. مصاحبه خیلی مهمی بود و در آن مصاحبه گفت: تماشاچی اروپایی به ما خط می‌دهد!

در دوره اصلاحات چهره شاخص سینمای روشنفکری دیگر کیارستمی نبود
جیرانی خاطرنشان می سازد: تا آن تاریخ سینمای جشنواره‌ای سمت و سوی فیلم‌های کیارستمی بود. من وقتی رفتم نانت، سینمای روشنفکری آسیای میانه متاثر شده بود از کیارستمی. اما از اصلاحات به بعد تغییراتی رخ داد که جنس سینمای جشنواره‌ای شکل دیگری گرفت و وارد فاز دیگری شدیم. در دوره اصلاحات چهره شاخص سینمای روشنفکری دیگر کیارستمی نبود. نسل بعد از کیارستمی آمدند، مثل جعفر پناهی و… .

دوست عزیز! ابوالفضل جلیلی هم با پول دولت فیلم ساخته

این کارگردان ادامه می دهد: اروپایی‌ها متوجه تغییر در ایران شده بودند، اصلاحات که آمد آنها تحولات ما را مطالعه کردند. جنس فیلم‌هایی که در آن دوره ساخته شد و در جشنواره‌ها رفتند، هم این را نشان داد. کما اینکه خود من هم با «شام آخر» رفتم. خیلی متعجب بودند که چنین فیلم‌هایی در ایران ساخته می‌شوند. یکی از اتفاقات جالب هم این بود، من در نانت که بودم، یکی آنجا بلند شده بود و مدام از [ابوالفضل] جلیلی تعریف می‌کرد و من به او توضیح دادم که دوست عزیز! تو اگر از جلیلی به عنوان کارگردان سینمای معترض یاد می‌کنی، جالب است بدانی که جلیلی با سرمایه دولت فیلم‌هایش را ساخته است. من به او گفتم که جلیلی همه فیلم‌هایش را با سرمایه دولتی ساخته است.

فریدون جیرانی
فریدون جیرانی



روایت مهدی هاشمی از ارتباط استیضاح وزیر ارشاد اصلاحات با “روز واقعه” بیضایی

سینماژورنال: مهدی هاشمی بازیگری که نزدیک به چهار دهه قبل و با “مرگ یزدگرد” همکاری با بهرام بیضایی را تجربه کرد سالها بعد در “کارنامه بندار بیدخش” باز هم بازیگری برای بیضایی را دنبال کرد.

به گزارش سینماژورنال مهدی هاشمی در گفتگویی با “شرق” که بهانه اش نمایش فیلم-تئاتر “کارنامه بندار بیدخش” بهرام بیضایی در پردیس چارسو بوده نقبی زده به ماجرای استیضاح وزیر ارشاد دولت اصلاحات که در آن از “روز واقعه” بهرام بیضایی شاهد مثال آورده است.

متن کامل گفتگوی مهدی هاشمی را بخوانید:

 آشنايي شما با بهرام بيضايي چطور اتفاق افتاد؟
وقتي سال ٥٨ آقاي بيضايي مي‌خواستند نمايش «مرگ يزدگرد» را روي صحنه ببرند، دو هفته مانده به اجرا، به دلايلى يكي از بازيگرانشان انصراف دادند. وقتي توسط دوستانم كه همسايه روبه‌رويمان هم بودند (داريوش فرهنگ و سوسن تسليمى) از اين موضوع باخبر شدم، از آنها خواستم به آقاي بيضايي بگويند از من تست بگيرد كه تست گرفتند و من قبول شدم و شبانه‌روزي روي متن كار كردم و خودم را به ديگر بازيگران رساندم. ٤٥ شب در پاييز ٥٨ در سالن چارسو اجرا داشتيم و دوسال بعد هم در تابستان ١٣٦٠ در آران كاشان در آسيايي واقعي «مرگ يزدگرد» فيلم‌برداري شد.
 با توجه به محدوديت‌هايي كه در سال‌هاي دهه ٦٠ براي بهرام بيضايي در تئاتر ايجاد شد، وقتي او پس از ١٨ سال دوري از تئاتر خواست «كارنامه بندار بيدخش» را روي صحنه ببرد، مشكلي براي اجراي آن ايجاد نشد؟
آن زمان رئيس مركز هنرهاي نمايشي حسين سليمي بود كه به فرهيختگي و والايي شهرت داشت. سليمي اصرار می‌کرد حتما پس از سال‌هاي دوري بيضايي از صحنه تئاتر، سرانجام او كار كند. با توجه به اينكه آقاي بيضايي هميشه وقتي تمام شرايط فراهم بود كارش را شروع مي‌كرد، در آن دوران اگر كوشش آقاي سليمي نبود، اي بسا كه «كارنامه بندار بيدخش» هم روي صحنه نمي‌رفت. دولت اصلاحات در تلاش بود حتما بيضايي كار كند. آن‌قدر براي بازگشت بيضايي مصمم بودند كه آقاي مهاجراني، موقع استيضاحشان در مجلس وقت هم در اين‌باره صحبت كردند و از فيلم‌نامه «روز واقعه» بهرام بيضايي به‌عنوان بهترين فيلم‌نامه اسلامي ياد كردند. البته بيضايي راحت تن در نداد تا در فضايي كه تئاتر در مضيقه است كار كند، منتها دولتمردان وقت فضايي ايجاد كردند كه نهايتا اين اتفاق افتاد و «كارنامه بندار بيدخش» اجرا شد.
 وقتي شرايط فراهم شد، چطور آغاز به كار كرديد؟
آقاي بيضايي گفتند بناست اين نمايش‌نامه‌شان را روي صحنه ببرند و وقتي من متن را خواندم، به‌قدري مشكل بود كه بعضي جملات را حتي از روي متن نمي‌توانستم روخواني كنم. از آقاي بيضايي خواهش كردم يك‌بار آن را برايمان بخوانند. من و پرويز پورحسيني به خانه ايشان رفتيم و متن را برايمان خواندند و تازه ما فهميديم با چه متني طرفيم. من فكر مي‌كنم شاملو در شعر و بيضايي در نمايش‌نامه‌نويسي غول‌هاي زبان‌ فارسي‌اند. وقتي با متن «كارنامه بندار بيدخش» مواجه شدم، ديدم كه اين متن شكلي «گوي»وار دارد و سيال است. يعني در اول و وسط و آخر، ماجرا هم‌زمان پيش مي‌رود. روايتي است مثل گوي، كه سياليت دارد، شبيه روايت‌هاي ماركز. كار بيضايي در نمايش‌نامه‌نويسي شاهكار است. او وقتي مي‌خواهد نمايش‌نامه‌اي بنويسد، قبل از اينكه آن را روي كاغذ بياورد، در ذهنش كامل آن را نوشته. در «كارنامه بندار بيدخش» كل تاريخ تئاتر ايران، به شكل يك گوي، در ٥٠ دقيقه‌ جلو چشم تماشاگر، اجرا مي‌شد. در اين نمايش‌نامه هم گوسان‌ها (اولين نمايشگران ايراني)، هم نقالي، هم با هم ‌بازي‌كردن به صورت درام امروز، هم تك‌گفتار مقابل تماشاگر همگي وجود داشت كه با موسيقي ابداعي بيضايي اجرا مي‌شد. ما با آلاتي ابداعي صدا و افكت در صحنه ايجاد مي‌كرديم. در متن اين نمايش، بُندار كه دانشمند و حكيم است، جامي مي‌سازد كه در آن جهان را مي‌توان ديد و آن را در اختيار جمشيد مي‌گذارد و به او مي‌گويد در اين جام مي‌تواني ببيني كجاي جهان افراد مستمند و محتاج هستند، تا به آنها كمك كني، درحالي‌كه شاه‌جمشيد به جام نگاه مي‌كند تا ببيند كجا توطئه‌گر و ياغي و معترضي هست كه درصدد سركوب آن برآيد. نهايتا بُندار وقتي مي‌بيند جمشيد از اين جام سوءاستفاده مي‌كند آن را مي‌شكند.
 موقع اجرا با مخالفت روبه‌رو نشديد و دردسري برايتان ايجاد نشد؟
حتما كساني مخالف بودند منتها در آن روزگار، زورشان نمي‌رسيد كاري كنند. آن سال‌ها آقاي پاكدل رئيس تئاتر شهر بودند و كوشش و حميتشان در ايجاد فضاي امن براي اين اجرا مؤثر بود. بايد از پاكدل بابت مراقبتش از نمايشي كه در مجموعه تحت مديريت او روي صحنه مي‌رفت تشكر كرد. اگر ياوري دولتمردان و مديران وقت نبود، بازگشت دوباره بيضايي به تئاتر ممكن نمي‌شد.
 هنوز هم پس از ١٩ سال ديالوگ‌هاي اين نمايش در خاطرتان هست؟
بله قسمت‌هاي تأثيرگذار اين متن در ذهنم مانده. بيضايي يكي از دو، سه نفر بزرگان معاصر زبان فارسي است. او يكي از بزرگ‌ترين وارثان خدايان زبان فارسي كلاسيك ماست كه در درام- يكي از مشكل‌ترين شكل‌هاي ادبيات- حياتي دوباره و باشكوه رقم زده. وقتي در متون او چند نفر با هم در يك درگيري خشم‌آگين و مبارزه‌طلبانه‌ گرفتار مي‌شوند، با زنده‌ترين و شعله‌ورترين كلمات و عبارات و جملات مواجهيم. هميشه از زبان والاي شكسپير شنيده بودم، اما وقتي ترجمه متونش را ‌خواندم گفتم زبان او آن‌قدر هم كه گفتند شگفت نيست و بعد فهميدم زبان شكسپير در ترجمه ساده شده. وقتي متن بيضايي را ديدم، گفتم حتما تأثير شكسپير هم بر زبان خودش مشابه تأثير بيضايي بر زبان ماست. لذتي كه او از زبان فارسي به ما چشانده مثل لذتي است كه شجريان در اين چند دهه با خواندن اشعار حافظ و مولانا به ما داده است. شجريان و بيضايي و شاملو در اين چند دهه بيشترين لذت هنر والاي ايراني را به من داده‌اند. به‌خاطر وجودشان و معاصربودن با آنها، خوشحالم كه ايراني‌ام. به‌‌خاطر هم‌زباني‌ام با آنها شادم.
 امروز از بيضايي باخبريد؟
مستقيما نه ولي از طريق دوستان از ايشان خبر مي‌گيرم. از كاركردن با آقاي بيضايي سير نمي‌شوم و آرزو دارم بازگردند و باز با هم كار كنيم. مهاجرت بيضايي ضايعه‌اي براي هنر ايران است. وقتي شجريان در هيچ سالني نمي‌خواند و بيضايي هم ايران نيست، يعني ضايعه‌اي براي فرهنگ ما رخ‌ داده. نمي‌دانم چرا به اين روز افتاده‌ايم؛ افسوس مي‌خورم.
 اميدواريد بيضايي بازگردد؟
تا فضا اين‌گونه است، نه. براي بازگشت اين استاد يگانه هنر نمايش اراده‌اي جدي لازم است.
 چرا مدت‌هاست تئاتر بازي نمي‌كنيد؟
زماني كه ما تئاتر كار مي‌كرديم، تورم نبود. با كمترين درآمد زندگي ما مي‌چرخيد و تمرينات اغلب نمايش‌هاي ما چندين‌ماه طول مي‌كشيد و همه تلاش مي‌كرديم اثري درخور تماشا روي صحنه بياوريم. حالا نگاهي به همكاران تئاتري‌ام كه مي‌كنم، اغلب يك‌پا در تلويزيون، يك‌پا در سينما و يك‌پا در تئاتر دارند و با اين تفسير در هيچ‌جايي نايستاده‌اند! من كه حالا در سينما مشغولم، ديگر فرصت نمي‌كنم در تئاتر هم كار كنم، من دوپا بيشتر ندارم و مي‌خواهم هرجا هستم، پايم همان‌جا سفت باشد.




نظرات كاملاً متفاوت درباره “فروشنده” فرهادي كه شباهت عميق به “حقايق درباره ليلا دختر ادريس” بيضايي دارد⇐از “نخل طلا را به اين فيلم بدهيد” تا “كم‌رمق‌تر از هميشه است و به سختي مي‌تواند تأثير بگذارد”+سیناپس فیلم

سینماژورنال: بالاخره تازه ترین فیلم اصغر فرهادی “فروشنده” در جشنواره کن به نمایش درآمد.

به گزارش سینماژورنال فیلم تازه فرهادی که داستان سکنی گزیدن یک زوج جوان در خانه زنی بدنام  است، بعد از اولین نمایش در کن مواجه شد با اظهارنظرات متنوعی از نمایندگان رسانه های حاضر در نمایش فیلم.

این اظهارنظرات دامنه متفاوتی را هم شامل می شود و از لایق نخل طلا بودن تا کم رمقی را دربرمی‌گیرد.

نکته ای که در خلال این نظرات وجود دارد این است که بازی شهاب حسینی بازیگر مرد “فروشنده” مورد توجه قرار گرفته و هیچ بعید نیست جایزه بهترین بازیگری جشنواره به او برسد.

ابتدا سیناپس “فروشنده” را بخوانید:

آ‍پارتمانی در تهران در حال فرو ریختن است و ساکنان آن از جمله زوج متاهلی که شخصیت‌های اصلی داستان اند، عماد (شهاب حسینی) و رعنا (ترانه علیدوستی)، برای نجات جان خود با عجله در حال فرار از خانه اند.  در پایان خانه سر جایش ثابت می‌ماند، با ترکی عمیق بر روی دیوار که منجر به نشت گاز می‌شود.

عماد و رعنا مجبور می‌شوند که خانه‌ تازه‌ای پیدا کنند. آنها سریعا می‌روند به واحد بزرگ ولی قدیمی خانه‌ای که در نزدیکی همان‌جا واقع است. اما ظاهرا ردپای ناخوشایندی از گذشته‌ی خانه هنوز باقی مانده. مستأجر قبلی نیمی از اثاثش را جا گذاشته و حاضر نشده که برای بردنشان بیاید.

وقتی که علتش را می‌پرسند، در جواب معلوم می‌شود خانم مستاجر، آن طوری که در بیان مردم تهران رایج است، با مردهای زیادی پریده، به بیان دیگر روسپی بوده. نق‌ نق‌ها شروع می‌شود و بعد از آن اتفاقی می‌افتد که سبب نادیده گرفتن موضوعی سیاه‌تر می‌شود. رعنا در خانه تنها است و می‌شنود که کسی وارد خانه شده. به تصور این که عماد است شروع می‌کند به حرف زدن، اما عمادی در کار نیست.

شب همان روز عماد به خانه برمی‌گردد و وقتی که از پله‌ها بالا می‌رود، ردپای خونی در راه‌پله‌ها به چشمش می‌خورد و همسرش را در حالی می‌بیند که وقتی زیر دوش بوده، توسط کسی که وارد خانه شده به سرش ضربه خورده. در بیمارستان سرش را بخیه می‌زنند و معلوم می‌شود که مشکل جسمی خاصی ندارد.

به غیر از این که اوضاع کلا خوب نیست. چنین اتفاقاتی پیش می‌آید و آدم‌های خوب در شهرهای بزرگ ممکن است که مورد حمله قرار بگیرند. اما آنچه که بر سر رعنا آمده، خوبی ذاتی‌اش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. رعنا وحشت کرده…حالت تدافعی هم بهش دست داده.

از عماد که معلم ادبیات دبیرستان است می‌خواهد تا کارش را رها کند و در خانه پیشش بماند… اما از طرف دیگر هم می‌خواهد که تنها باشد. رعنا مجموعه‌ای از تنش‌ها و فراتر از آن مجموعه‌‌ی تناقضات است. از سر تنش و استرس شروع می‌کند به پرخوری.

عماد در قالب جوانمردی تمام عیار ظاهر می‌شود که فقط به دنبال آرامش و حمایت از همسرش است. اما اوضاع وقتی به هم می‌ریزد که احساسات زنانه‌ غیرمنطقی رعنا این اجازه را به او نمی‌‌دهد و عماد هم طاقتش تمام می‌شود و همین است که اتفاقات تازه ای را شکل می دهد…

فروشنده اصغر فرهادی
ترانه علیدوستی و شهاب حسینی در نمایی از “فروشنده” اصغر فرهادی

حالا بخشی از نظرات کوتاه نسبت به “فروشنده” را به نقل از “دنیای تصویر آنلاین” مرور کنید:

متیو اندرسون از بی‌بی‌سی: درام اخلاقی پرتنش اصغر فرهادی را دیدم. نخل طلا را بدهید به این فیلم.

جردن فرلی از توتال فیلم: نمایش اخلاقگرایانه‌ تکان‌دهنده‌ای از ایران که به پای «جدایی» نمی‌رسد.

ربکا لاورنس، معاون دبیر سرویس فرهنگ بی‌بی‌سی: «فروشنده» فوق‌العاده بود. مدعی دیرهنگام برای نخل طلا.

هالیوود السور: «فروشنده» درباره‌ شک، خشم، مالکیت، انتقام، گناه و ترحم است. اما تمام این‌ها را زیرمجموعه‌ شووینیسم(میهن پرستی افراطی) قرار می‌دهد.

پیتر بردشاو از گاردین: «فروشنده‌» اصغر فرهادی محصولی فریبنده‌ای با مایه‌هایی از هانکه و دنیس ویلونوا است.

گریگوری الوود، موسس هیتفیکس: «فروشنده» یک ملودرام خوش‌ساخت و باز هم یک درام اخلاق‌گرایانه‌ دیگر از اصغر فرهادی است. ترجیح می‌دهم چیز تازه‌تری ببینم.

جردن رویمی از ایندی وایر: فکر می‌کنم که کاملا مشخص است که «فروشنده» با «جدایی» فرق دارد. اما یک بار دیگر باید بپرسیم که این چیست؟ یک فیلم عالی که بعد از فیلم شان پن بدجوری بهش نیاز داشتیم.

الکس بیلینگتون از فرست شوئینگ: فیلم جدید فرهادی حرف ندارد. یک درام انتقامی فریبنده با لایه‌های فراوان. ولی تا جایی که امیدوار بودم پیش نمی‌رود. تا همین جا هم خوب است.

تیم گریرسون از اسکرین اینترنشنال: سرگردانی اخلاقی و کنایه‌های دراماتیک سرراست فرهادی این بار کم‌رمق‌تر از همیشه است و به سختی می‌تواند تاثیر بگذارد.

شهاب حسینی، اصغر فرهادی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی و محمد حقیقت در جشنواره کن
شهاب حسینی، اصغر فرهادی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی و فرید سجادی حسینی در جشنواره کن

نیکولا گروژاندوویچ از پلی‌لیست: «فروشنده» شگفت‌انگیز است. نه به خوبی «جدایی» ولی بهتر از «گذشته». مدعی خیلی جدی برای بهترین بازیگر مرد.

واکنش رسمی توتال فیلم: ابهامات اخلاقی به شدت تکان‌دهنده، این فیلم را از «جدایی» فراتر برده. بازی‌های درجه یک.

رنه نارانخو، خبرنگار اسپانیایی: در «فروشنده»، اصغر فرهادی فیلمسار ایرانی، شخصیت‌های قدرتمندی را خلق کرده و تنش‌های موجود در یک چارچوب اخلاقی و مذهبی را آشکار ساخته است.

آلخاندرو جی کالوو ناشر اسپانیایی: اصغر فرهادی در «فروشنده» نسبت به «گذشته» پیشرفت کرده اما همچنان درامی بیش از حد مهندسی شده دارد.

سم سی مس از مجله اسلنت: «فروشنده» یا مرگ عقاید تلقین شده به یک مرد ایرانی در باب عدالت اجتماعی. بالاخره کارگردانی فرهادی به پای نویسندگی‌اش رسید.

ترویس کولرویس از مجله فرهنگی منسل: فیلم فرهادی تشریح کامل احساس تحقیر و گناه است.

استفان لو بلانک روزنامه‌نگار فرانسوی: «فروشنده» داعیه‌ای پرشور علی انتقام‌جویی است.

⇓⇓⇓

 پی نوشت سینماژورنال

فارغ از طیف گسترده نظراتی که نسبت به “فروشنده” وجود دارد شباهت عحيب داستان فيلم فرهادي با یکی از فیلمنامه‌های شناخته‌شده بهرام بیضایی یعنی “حقايق درباره ليلا دختر ادريس” بخصوص تا نيمه فيلم، شگفتي آور است، هرچند خود آن فيلمنامه نیز به نوعی به “مستأجر” رومن پولانسكي شبيه بود.

در “حقایق درباره لیلا دختر ادریس” با دختری به نام “لیلا” روبروییم که پدر و مادر خود را از دست داده و كسي را ندارد، او به دنبال يك زندگي مستقل  در یکی از محله‌های فقیرنشین به زحمت خانه اي براي  اجاره می يابد؛ خانه‌ای که او  به آنجا نقل مكان می‌کند پيش از اين متعلق به زنی روسپی به نام اعظم بوده است و از اینجا به بعد اتفاقات اين خانه، مشکلات تازه اي را براي ليلا رقم می‌زند، يعني رجوع مشتري‌هاي اعظم به خانه اي كه حالا ليلا در آن زندگي مي كند باعث بروز احساسات متضاددرون ليلا مي شود.

تفاوت “حقایق درباره لیلا دختر ادریس” با “فروشنده” در اين است كه ليلا برخلاف رعنا همسري ندارد و تنها یک نامزد دارد که هرازگاه او را بخاطر زندگی مستقل سرزنش می‌کنند.

به نظر مي رسد براي نشان دادن غربت اين زن كه مستاجر جديد اين خانه بدنام است تصميم بيضايي براي تنها بودن زن، انتخاب درست تري است تا نسخه فرهادی كه زن همسري همراه و همدل هم دارد.

حقایق درباره لیلا دختر ادریس
“حقایق درباره لیلا دختر ادریس” بهرام بیضایی

در “مستأجر” رومن پولانسکی هم با مردی به نام “تروکوفسکی” روبروییم که وارد آپارتمانی می شود که پیشتر دختری با گذشته نامعلوم در آن زندگی کرده است؛ دختری که گفته می شود خود را از پنجره ساختمان به بیرون پرت کرده و به این ترتیب به زندگی خود پایان داده است.

همین گذشته آپارتمان است که باعث تعارضات تروکوفسکی و همسایه‌هایش می شود و سرانجام تقدير مستأجر قبلي بر سرنوشت مستاجر جديد سايه مي افكند.

هر چند بهرام بيضايي نتوانست “حقايق درباره لیلا دختر ادریس” را جلوي دوربين ببرد و به چاپ آن در نهايت اكتفا كرد اما حالا فيلمي با تقريبا همان خط داستاني نماينده رسمي ايران در كن است؛ اتفاقي كه شايد سالها پيش و پس از نمايش “چريكه ي تارا” در بخش نوعي نگاه كن در سال ١٩٨٠ مي‌توانست با ” حقايق درباره لیلا دختر ادریس” بيفتد، فيلمي درباره سايه  شوم مستأجر قبلي بر مستأجر فعلي كه بالاخره ساخته شد.

مستأجر رومن پولانسکی
“مستأجر” رومن پولانسکی



تخته‌حوضي‌ها و صد حيف و يك سوال⇐بهرام بيضايي از دغدغه اين روزهايش مي‌گويد

سینماژونال: اینکه بهرام بیضایی بعد از نزدیک به شش سال حضور در دانشگاه استنفورد به ناگاه نوروز 95 تصمیم گرفت نمایشی تخته حوضی و کاملا مفرح با عنوان “طرب نامه” را روی صحنه ببرد(اینجا و اینجا را بخوانید) شگفتی بسیاری از مخاطبان و از جمله دوستداران بیضایی را موجب شد.

به گزارش سینماژورنال این شگفتی و سوالاتی که برخی رسانه‌ها درباره چرایی این انتخاب برای اجرا مطرح کرده بودند سبب ساز آن شد که بهرام بیضایی در تازه ترین گفتگوی خود به صراحت درباره این اجرا صحبت کند.

به  دنبال پاسخ یک سوال

وی با بیان اینکه نمایش “طرب نامه” تقدیم شده به “همه مطربان توهین شده در طول تاریخ ایران” درباره انتخاب این نمایش گفت: کسانی در تخته حوضی کار می‌کردند که استعدادشان از هیچ کس دیگر در جهان کمتر نبود. هیچ کدام نه کنسرواتوار رفتند، نه دانشگاه رفتند، نه موسیقی را جایی خواندند و همیشه به عنوان رقاص و مطرب بهشان توهین شد ولی این حرفه را تحریم نکردند و ایستادند و این حرفه را نگه داشتند.

بیضایی ادامه داد: همیشه سوالم این بود که اگر اینها نویسنده داشتند و اگر اینها اندکی امنیت داشتند و آزادی داشتند تخته حوضی چه می‌شد.

بهرام بیضایی با اشاره به “طرب نامه” اظهار داشت: این سعی من است برای اینکه بفهمم{در صورت وجود امنیت خاطر مطربان} تخته حوضی چه می‌شد؟ این یکی از سوالات همیشگی ام است و دارم دنبال جوابش می‌گردم.

طرب نامه
طرب نامه

اجرایی با حمایت نویسنده “معمای هویدا”

به گزارش سینماژورنال بیضایی که از شهریور 89 ایران را ترک کرده و در مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استنفورد مشغول تدریس است در این مدت نمایشهای دیگری چون “جانا و بلادور”، “سایه بازی” و “گزارش ارداویراف” را هم روی صحنه برده است.

مدیر برنامه مطالعات ایرانشناسی عباس میلانی است؛ مورخی که بیش از هر چیز به خاطر نگارش کتابی با نام “معمای هویدا” شناخته می شود. روی صحنه بردن نمایشهایی نظیر “طرب نامه” نیز با حمایت کامل این مورخ صورت گرفته است.

افشین هاشمی فقط نشسته و ساز می زند

“طرب نامه” با بازی چهل بازیگر(نقش پوش) زن و مرد ایرانی از جمله مژده شمسایی (همسر و از بازیگران ثابت و اصلی کارهای نمایشی و سینمایی بیضایی) در دانشگاه استنفورد آمریکا روی صحنه رفت.

در این اجرا افشین هاشمی بازیگر ایرانی که به تهیه کنندگی رضا میرکریمی و با همکاری محسن قرایی فیلمی به نام “خسته نباشید” را ساخت نیز حضور داشت.

جالب اینجا بود در “طرب نامه” که فضایی شاد و سرخوشانه داشت و اغلب بازیگران آن در حال حرکات موزون دیده می شدند افشین هاشمی نقش یک نوازنده را ایفا می کرد که فقط نشسته بود و ساز می زد. شاید به این خاطر که پذیرفتن نقشی دیگر در این نمایش برایش مشکلاتی را برای فعالیت در داخل ایجاد کند.

طرب نامه
نمایی از “طرب نامه”/افشین هاشمی در سمت چپ در حال نواختن کمانچه دیده می شود




بیضایی تازه ترین نمایش خود را به “مطربان گمنام” تقدیم کرد و از چرایی عدم اجرای آن در ایران گفت+عکس

سینماژورنال: بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر ایران که بیشتر از پنج سال است ایران را ترک کرده و در دانشگاه استنفورد به تدریس مشغول است تازه ترین نمایش خود “طرب نامه” را دومین شنبه و یکشنبه از بهار امسال برابر با هفتم و هشتم فروردین ماه روی صحنه برد.

به گزارش سینماژورنال “طرب نامه” در گونه نمایشهای روحوضی بوده و بعد از “سایه بازی”، “جانا و بلادور” و “گزارش ارداویراف” چهارمین نمایشی است که بیضایی با حمایت مرکز ایران شناسی دانشگاه استنفورد اجرا می کند.

“یورونیوز” در گزارشی که از اجرای این نمایش ارائه داده پاره ای نقطه نظرات بیضایی درباره آن را نیز منعکس کرده است.

سینماژورنال متن این گزارش را ارائه می دهد:

اولین و آخرین تماشاگرانی که “طرب نامه” را می بینند/امکان اجرا در ایران نبود

بیضایی معتقد است کسانیکه نمایش “طرب‌نامه” را می بینند به احتمال زیاد اولین و آخرین تماشاگران آن در تاریخ جهان خواهند بود. بیضایی اعتقاد دارد که اجرای این نمایش جز با پشتیبانی مرکز ایرانشناسی دانشگاه استفورد در هیچ جای دیگر جهان ممکن نخواهد بود. او گفت اجرای این نمایش در ایران ممکن نبود چون مجوز اجرا به آن داده نشد و در جاهای دیگر جهان نیز مخاطب زبان فارسی به اندازه کافی وجود ندارد.

طرب نامه بهرام بیضایی
طرب نامه بهرام بیضایی

نمایش کمدی موزیکال و شادی آور “طرب‌نامه” به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی با بازی چهل بازیگر(نقش پوش) زن و مرد ایرانی از جمله افشین هاشمی و مژده شمسایی به روی صحنه رفت و در روزهای شنبه و یکشنبه آینده (۱۴ و ۱۵ فروردین) اجرای دیگری انجام می‌شود.

طرب نامه بهرام بیضایی
طرب نامه بهرام بیضایی

تقدیم به همه مطربان گمنام

بیضایی پیش از اجرای این نمایش در سخنانی، نمایش “طرب‌نامه” را به «همۀ مطربان گمنام و خاموش قرن‌ها که جز شادی نخواستند و جز اندوه نبردند» تقدیم کرد. او می گوید که نام «طرب‌نامه» را نیز از یک شعر حافظ گرفته شده است:

حافظ آن روزطرب‌نامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

طرب نامه بهرام بیضایی
طرب نامه بهرام بیضایی

به گفتۀ بیضایی، تصویر مطرب‌ها و نوازندگان و رقصندگان از دوره ساسانی در نقش برجسته های طاق بستان و بر پیاله ها و بشقاب ها و گلدان های کنده کاری شده باقی است.

افسانه حضور مطربان در ایران

بیضایی در مورد ریشۀ حضور مطرب ها در فرهنگ ایران به دو افسانۀ مهم در این مورد اشاره می کند که یکی از آنها افسانه آوردن سه تا ۹ هزار کولی از هند به وسیله بهرام گور برای سرگرم کردن مردمی است که به این شادی ها دسترسی نداشته اند.

طرب نامه بهرام بیضایی
طرب نامه بهرام بیضایی

افسانه دوم نیز داستان سی لحن باربد است که به گفته بیضایی، نوعی موسیقی نمایشی و داستانگو مثل کین ایرج، خون سیاوش، مشکدانه و گنج سوخته بوده است.




سیروس تسلیمی: دو سال دیگر سوسن تسلیمی از اداره تئاتر سوئد بازنشسته می‌شود و آن زمان با خیال راحت به ایران بازخواهد گشت/ ما در ایران نشسته‌ایم و حرف می‌زنیم و سوسن تسلیمی و بهرام بیضایی فرسنگها دورتر از ایران فعالیت هنری می‌کنند

سینماژورنال/اشرف‌السادات موسوی: سیروس تسلیمی به مانند خواهرش سوسن تسلیمی متولد 1328 است ولی برخلاف خواهرش که هم بصورت آکادمیک و هم تجربی درگیری هنری را با تئاتر آغاز کرد سیروس تسلیمی که فارغ التحصیل جغرافیاست علیرغم تجربه بازیگری در دوران کودکی، کار حرفه‌ای هنری را با فیلمنامه نویسی آن هم در سینما شروع کرد و در سالهای بعد تهیه کنندگی و پخش کنندگی را هم تجربه کرد.

به گزارش سینماژورنال سوسن تسلیمی اواخر دهه شصت و بعد از ایفای نقش در آثاری مطرح نظیر “باشو غریبه کوچک” و “شاید وقتی دیگر” به سوئد مهاجرت کرد و برخلاف بسیاری از هنرمندان مهاجر که کار هنری را رها می کنند، حرفه بازیگری و بعدتر کارگردانی را حتی در سوئد و هم در تئاتر و هم در تلویزیون این کشور ادامه داد.

28 سال بعد از مهاجرت سوسن تسلیمی، برادر همسن و سالش سیروس اما همچنان ساکن ایران است و هرازگاه فیلمنامه می نویسد و کار پخش را از طریق دفتر پخش امیدفیلم انجام می دهد.

سوسن تسلیمی به شدت درگیر فعالیتهای هنری بوده است
سیروس تسلیمی در گفتگو با سینماژورنال درباره اوضاع و احوال خواهرش بیان داشت: از طریق تماسهای تلفنی با هم در ارتباطیم و هرازگاه درباره اوضاع و احوال کاری شان گپ می زنیم. ایشان به شدت درگیر فعالیتهای مختلف کارگردانی و بازیگری بوده و به صراحت می گویم همه این سالها یک روز کاری را هم بیکار نبوده است.

تهیه کننده آثاری چون “زندان زنان” و “پرنده کوچک خوشبختی” پیرامون چرایی عدم بازگشت سوسن تسلیمی طی همه این سالها به ایران اظهار داشت: ایشان تمام وقت درگیر کارهای کار بوده اند و در این سالها هم که دیگر کارگردانی شده دغدغه تمام وقتشان و برخی نمایشهای خود را در کشورهای مختلف روی صحنه برده اند و همین سفر از شهری به شهر دیگر برای اجرا باعث شده در طول یک سال شاید یک ماه هم وقت آزاد نداشته باشد.

دو سال دیگر بازنشسته می شود و آن زمان می تواند به ایران برگردد

وی ادامه داد: از طرف دیگر ایشان استخدام وزارت تئاتر سوئد هستند و نزدیک به 28 سالی هم سابقه کار دارند و تمایلی نداشته اند که با تغییر محل اقامت خود در مسیر بازنشستگی خود خلل ایجاد کنند. سوسن تسلیمی دو سال دیگر بازنشسته می شود و آن زمان با خیال راحت می تواند به ایران برگردد.

هیچ دعوت رسمی از ایشان صورت نگرفته
در این سالها بخصوص با روی کار آمدن دولت اعتدال، مدیران فرهنگی هرازگاه از جذب هنرمندان خارج از ایران حرف زده اند.
وقتی از سیروس تسلیمی پرسیدیم آیا در امتداد چنین نگاهی از سوسن تسلیمی دعوتی برای اجرای آثارش در داخل صورت نگرفته وی به سینماژورنال گفت: دعوتی اگر هست باید به صورت رسمی صورت گیرد و نه با عبارات کلی. تا آنجا که من میدانم دعوت رسمی هم از ایشان صورت نگرفته است که بخواهند برنامه ریزی کنند برای اجرا در ایران.

بیضایی سالها پیش به من گفت آدمی یا باید حرف بزند و یا باید کار کند
نویسنده “خبرچین” و “پرنده آهنین” و سرمایه گذار “زیر پوست شهر” خاطرنشان ساخت: فارغ از اینکه هنرمندان ما در کجا زندگی می کنند مهم، اثریست که هنرمند از خود به جای می گذارد. هنرمندی که می تواند کار کند از نظر روحی به آرامش می رسد و بالعکس هنرمندی که نمی تواند کار کند حتی در وطن هم حس کمبود دارد.

وی ادامه داد: بهرام بیضایی از رفقای قدیمی ما که او نیز مانند سوسن تسلیمی مهاجرت کرده است سالها پیش به من گفت: «آدمی یا باید حرف بزند و یا باید کار کند.» به نظر من هم آدمی که زیاد حرف می زند از فعالیت بازمی ماند و آدمی که فعالیت مداوم دارد، وقت حرف بیهوده ندارد.

در اینجا نشسته ایم و حرف می زنیم
تسلیمی افزود: جالب و البته تراژیک است که ما در ایران نشسته ایم و حرف می زنیم و سوسن تسلیمی در سوئد 28 سال مداوم فعالت هنری داشت. از آن طرف بیضایی هم همین طور که در اینجا مدام در رثای نبودنش ناله می کنند و او در آمریکا هم می نویسد، هم تدریس می کند و هم نمایش اجرا می کند…

سیروس تسلیمی
سیروس تسلیمی



بيضايي و اجراي يك نمايش شاد در بهار ۹۵+عکس و فیلم

سینماژورنال: بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان ایرانی از نیمه 89 که ایران را ترک کرد و برای تدریس به استنفورد رفت تاکنون سه نمایش “سایه بازی”، “جانا و بلادور” و “گزارش ارداویراف” را در آن سوی دنیا روی صحنه برده است.

به گزارش سینماژورنال بیضایی بهار پیش‌رو هم نمایشی تازه با عنوان “طرب نامه” را در استنفورد اجرا خواهد کرد.

“طرب نامه” همان طور که از نامش  هم پیداست یک اثر شبه‌روحوضی محسوب می‌شود و جزو نمایشنامه‌های طربناک یا مضحکه مثل “چهار صندوق” است.  این نمایش به قول خود بیضایی در قالب نمایش‌های شادی‌آور است.

در آنونسی که از این نمایش به عنوان “آگهی طرب نامه” منتشر شده است فضای شوخ و شنگ و موزیکالی را شاهد هستیم.

مژده شمسایی همسر بیضایی به مانند همه کارهای اخیر وی بازیگر اصلی این نمایش شادی آور است و افشین هاشمی بازیگر ایرانی نیز در این نمایش ایفای نقش خواهد کرد.

بهرام بیضایی در کنار نویسندگی نمایش و فیلمنامه و کارگردانی، همواره بر روی گونه‌های مختلف نمایش‌ ایرانی مطالعه کرده است و برای گونه‌های فراموش‌شده نمایشنامه، نمایش‌هایی در قالب‌های جدید نوشته است.

بخشی از “طرب نامه” را بخوانید:

این طَرَبْ‌نامه نَدارَد بِهتَری / اِمشَبی شَبْ‌زِندهْ‌داری میکُنیم!
خَنده بَر لَب‌ها اگر آیَد خُوش است / زآن که ما دَندانْ‌شُماری میکُنیم!
این تَماشا با نِی و تار آوَریم / رُوزَنی دَر شامِ تاری میکُنیم!
روزِ روشَن تا کِی آیَد هوشْ‌دار / آسمان را پَردهْ‌داری میکُنیم!
روزِگار اَر شُغلِ ما را خوار کَرد / ما بِه وِی آیینهْ‌داری میکُنیم!

برای دیدن آگهی طرب نامه اینجا را کلیک کنید.

آگهی طرب نامه بیضایی
آگهی طرب نامه بیضایی