1

 رونمایی از پوستر فیلم «استاد» با بازی حسن معجونی، سجاد بابایی، هدیه حسینی نژاد و…+عکس

سینماروزان/کیوان بهارلویی: فیلم سینمایی «استاد» به کارگردانی عماد حسینی به سرگروهی پردیس مگامال از ۱۸ مهرماه در سینماهای سراسر کشور اکران می‌شود.

 

سجاد بابایی برای بازی در فیلم «استاد» توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر را از آن خود کند.

 

حسن معجونی در این فیلم با ایفای نقشی متفاوت، کاراکتری کمتر دیده شده از یک استاد هنری را به نمایش گذاشته است؛ استادی که خلوتش با برخی دانشجویان، یک رسوایی بزرگ را رقم می‌زند.

 

در فیلم سینمایی «استاد» که به تهیه‌کنندگی بهروز افخمی ساخته شده، علاوه بر حسن معجونی و سجاد بابایی، هدیه حسینی‌نژاد نیز به ایفای نقش پرداخته است.

 

فیلمنامه «استاد» را پیام لاریان و عماد حسینی نوشته‌اند و محمدحسین مهدویان به عنوان مشاور کارگردان این پروژه را همراهی کرده است.

 

خلاصه داستان: گلنوش برای مهاجرت و ادامه‌‌ی تحصیل به توصیه‌نامه‌ی استاد ادریس که معمار و نقاش مشهوری است نیاز دارد اما ماجرا‌هایی برای او و استادش پیش می‌آید که شرایط را پیچیده می‌کند.

پوستر فیلم استاد
پوستر فیلم استاد

▫️کارگردان: عماد حسینی

▪️تهیه‌کننده: بهروز افخمی

▫️پخش: موسسه بهمن سبز

▪️سرمایه‌گذاران: موسسه فرهنگی فردایی دیگر و روبیکا

▫️طراح پوستر: محمد تقی‌پور

 

 




سوزان ساراندون در نقش بانوی یهود در فیلمی ایرانی به نام “سیاهچاله” یا “فرمان هانیبال”

سینماروزان: بهروز افخمی چند ماهی است که درگیر نگارش فیلمنامه ای به نام “سیاهچاله” با عنوان تازه “فرمان هانیبال” است؛ فیلمی که در فهرست پروژه های مورد حمایت فارابی هم بوده…

 

افخمی این فیلم را به تهیه‌کنندگی علی قائم مقامی مدیر تولید “چ”، “رستاخیز”، “به رنگ ارغوان” و “نسل سوخته” خواهد ساخت. قائم مقامی در سال‌های اخیر بیشتر فیلم‌های کیومرث پوراحمد را تولید نموده است.

 

افخمی درباره داستان “سیاهچاله/فرمان هانیبال” به خبرگزاری مهر گفت: این فیلمنامه درباره یک پیرزن ۸۰ ساله یهودی است که همان اوایل جنگ دستگیر شد. ۱۵ روز پس از دستگیری نیروهای حماس او را تحویل صلیب سرخ داده بودند، او در این مدت بسیار درگیر فلسطینی‌هایی بود که در تونل‌ها مشغول مقاومت بودند. رفتارهای او در همان زمان نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت زیرا زمانی که بازگشت خیلی گرم با اعضای حماس که داشتند او را به صلیب سرخ تحویل می‌دادند، خداحافظی کرد و همچنین پس از آن حملات شدیدی به دولت نتانیاهو داشت. «فرمان هانیبال» پرداختی واقعی و براساس تحقیق نسبت به سوژه خود دارد.

 

وی ادامه داد: این فیلم محصول مشترک نیست و فقط از زبان عبری، عربی و انگلیسی در این فیلمنامه استفاده می‌شود. ممکن است در ساخت این فیلم از بازیگران خارجی نیز استفاده کنیم. برخی بازیگران طی این سال‌ها نسبت به وحشیگری‌های رژیم صهیونیست و آمریکا واکنش نشان دادند مانند “سوزان ساراندون” که تبدیل به لیدر تظاهرات ضدصهیونیستی شده است با وجود اینکه خودش یهودی است.

 

افخمی درباره زمان فیلمبرداری اثر گفت: در ابتدا فکر می‌کردم که می‌توانیم امسال این فیلم را بسازیم اما اکنون تصورم این است که نوشتن فیلمنامه طول می‌کشد زیرا قرار است به زبان عبری، عربی و انگلیسی هم نوشته شود و تحقیق و پژوهش زیادی نیاز دارد.

 




فصل تازه برنامه “هفت”؛ متنوع اما تک‌بُعدی با یک “هچل هفت” بامزه

سینماروزان: خبرگزاری ایسنا در تحلیلی بر فصل تازه برنامه تلویزیونی “هفت” برخی از نقاط قوت و ضعف آن را بررسی کرده بلکه مجالی گردد برای بهتر شدن این برنامه.

 

متن تحلیل ایسنا را بخوانید:

 

در حالی که اغلب برنامه‌های سینمایی تلویزیون، اواخر سال گذشته با پایان جشنواره فیلم فجر، یک بار دیگر به کما رفتند، برنامه «هفت» چند هفته‌ای است که به آنتن شبکه نمایش بازگشته و جمعه‌شب‌ها به پخش می‌رسد. این برنامه که این روزها حتی در نمایش خانگی هم رقیب ندارد، در سری جدید با تحولاتی به آنتن رسیده که به نظر، آن را از یک برنامه سردستی و از سر رفع تکلیف (که در برخی فصول قبل بود) خارج کرده است.

 

در نگاه نخست، آنچه از «هفت» جدید به چشم می‌آید، دکور کاملا متفاوت آن نسبت به تمام فصل‌های پیشین است؛ این بار به نظر می‌رسد دکور در جایی خارج از استودیوهای معمول رسانه ملی بنا شده و به محل ضبط برنامه‌های گفت‌وگومحور معمول تلویزیون شباهتی ندارد. از آنجا که در نگاه اول، دکور اهمیت فراوانی در جذب مخاطب دارد، «هفت» راه جلب توجه مخاطب را ولو برای چند ثانیه، به خوبی انجام داده، اما اگر این جلب توجه با محتوای جذاب همراه نباشد، توجه ادامه نمی‌یابد. نکته اینجاست که سری تازه «هفت» در این مرحله هم حرف برای گفتن دارد و شبیه به برخی برنامه‌های پرطمطراق و توخالی سیما نیست که گویی سازندگان آن تنها در دکور هزینه کرده‌اند و برای جذابیت، اندیشه‌ای ندارند؟

 

«هفت» در فصل جدید نسبت به فصول گذشته این برنامه که تنها چند میزگرد داشت و فقط حرف بود و حرف و حرف، متنوع‌تر شده. گزارش‌های میدانی، چیزی‌ست که ظرفیت بسیار زیادی برای آن در «هفت» وجود دارد، ولی مدت‌ها بود که فراموش شده بود و به تازگی چند مورد آن در این فصل جدید روی آنتن رفته. این گزارش‌ها می‌تواند گسترده‌تر و پرتعدادتر باشد، ولی به هر حال حضور گاه و بی‌گاه‌شان غنیمتی است. مابین این گزارش‌ها البته نباید از گزارش‌های مردمی هم غافل شد که بازتاب نظر تماشاگران واقعی سینما درباره هر فیلم ایرانی است و گاه حتی جایگاهی فراتر از آمار بلیت‌فروشی، رضایت واقعی سینماروها را از فیلم‌ها نشان می‌دهد.

 

مهمتر از گزارش‌های یادشده، آن است که «هفت» نیاز دارد تا ژورنالیستی‌تر باشد. فضای نخبگانی نقد فیلم اگرچه لازم است، ولی می‌تواند با بخش‌ها و آیتم‌های ژورنالیستی تکمیل شود که این برنامه، همچنان تقریبا از این بُعد خالی‌ست. این همان حلقه مفقوده‌ای است که می‌تواند «هفت» را پس از حدود یک دهه، بالأخره به یک «۹۰» سینمایی تبدیل کند. این برنامه در عین حال امتیازاتی دارد که رنگ و بوی متفاوتی به آن می‌بخشد.یکی از جذاب‌ترین بخش‌های «هفت»، احتمالا جایی‌ست که در میز سینمای ایران، امیر قادری به صحنه می‌آید و به کل‌کل با بهروز افخمی می‌پردازد. هردو نکته‌سنج، بذله‌گو و حاضرجواب‌اند و در اثر تفاوت خاستگاه و اندیشه، ظرفیت فراوانی برای کل‌کل‌های بامزه ایجاد می‌کنند که این ظرفیت با طراحی صورت‌گرفته، خالی از استفاده هم نمی‌ماند. در مقابل اما رضا صدیق قرار گرفته که در عین برخورداری از تحصیلات آکادمیک، همه‌چیز را با عینک «صنعت فرهنگ» می‌بیند… به جز امیر قادری، به سختی می‌توان منتقدی حاضرجواب و خوش‌سخن را در میان منتقدان برنامه یافت که دلیل آن شاید عدم اعتماد به منتقدان مستقل و صریح‌اللهجه باشد. سیدحمیدرضا قادری اگرچه نسبت به آرش خوشخو، شنیدنی‌تر سخن می‌گوید، ولی می‌تواند خوش‌ریتم‌تر و پرهیجان‌تر باشد.

استفاده از منتقدان ثابت اگرچه باعث شده گاه منتقدان «هفت» له یا علیه یک فیلم هم‌داستان شوند، ولی این امتیاز را به «هفت» بخشیده که به تدریج در نظر مخاطب تشخص یافته و تماشاگر نسبی خود را می‌یابند.

 

این برنامه سینمایی تلویزیون، علاوه بر میزگردهای تخصصی و نقد فیلم، البته از آیتم‌های موضوعی و تحلیلی هم برخوردار است که نشان می‌دهد «هفت» این بار از نظر محتوایی و پژوهشی، نه فقط روایت اتفاقات سینمایی هفته، بلکه دارای حرف و موضع در مسائل گوناگون سینماست. تولید حرفه‌ای و زمان‌بر این آیتم‌ها و جهان‌بینی هماهنگ حاکم بر آن‌ها، نه‌تنها از نظر فرمی سطح برنامه را یک گام جلوتر از بعضی سری‌های قبل می‌برد، بلکه نمایانگر آن است که تیم محتوایی برنامه، تکلیف روشنی دارد و می‌داند از این برنامه چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد.

 

برنامه «هفت» در سری تازه، ایده قدیمی آیتم طنز را هم زنده کرده و یک بار دیگر کار را به مجید افشاری سپرده که پیش از این نیز سابقه اجرای این آیتم را داشت. «هچل هفت» آیتم بامزه‌ای است که البته می‌تواند بیش از این خنده بگیرد، ولی در اتفاقی جالب، در نبود سوژه‌های پرشمار سینمایی، با خود اهالی «هفت» از جمله بهروز افخمی و امیر قادری شوخی می‌کند. در آیتم طنز، صدای خنده تماشاگران که به سبک برنامه‌های آمریکایی قرار داده شده، برای مخاطب ایرانی چندان دلپذیر نیست، ولی اصل شوخی‌ها جذاب و دوست‌داشتنی است.

 

«اسپویل» دیگر آیتم این برنامه که به روایتی موضوعی از فیلم‌های شاخص تاریخ سینما می‌پردازد، آیتمی به نسبت طولانی است که البته جذابیت خودش را دارد. نگاه جزئی‌نگرانه فرشاد حسنی و دیگر سازندگان آن که لحظاتی خاص از فیلم‌های یادشده را به یاد می‌آورد، برگ برنده «اسپویل» است که می‌تواند مخاطب خاص خود را داشته باشد و به نظر با وجود پخش تنها چند قسمت، بیننده پیدا کرده است.

از جمله ایده‌های کمتردیده‌شده «هفت» در فصل جدید، تیتراژهای پایانی متفاوت آن است که از طرفی پایان‌بندی برنامه را جذاب می‌کند و از طرفی به بهانه‌هایی مختلف، از بزرگان سینما یادی می‌کند. تیتراژ پایانی البته از آنجا که بسیار دیروقت پخش می‌شود، ممکن است به چشم بسیاری از تماشاگران برنامه نیامده باشد.

 

به نظر می‌رسد برنامه تلویزیونی «هفت» با وجود برخی کاستی‌ها، در فصل جدید گام‌هایی برای تبدیل شدن به یک برند شاخص و تخصصی تلویزیون را برداشته و شاید بتواند چشم به میزان مخاطب گسترده‌ای داشته باشد که در فصل نخست جذب می‌کرد.

 

 




ده دقیقه‌ی حاتمی‌کیا جلوتر از دو ساعتِ افخمی؟

سینماروزان/حامد مظفری: با وجود آن که مقادیری فیلم و سریال متمرکز بر امام خمینی(ره) تولید شده و سعی همه سازندگان نیز لابد ادای دین کامل به امام بوده با این حال همچنان دراماتیک‌ترین نماهای مرتبط با ایشان را باید دقایقی کوتاه از فیلم ماندگار ابراهیم حاتمی‌کیا دانست.

حاتمی‌کیا زمانی که در اوج انرژی قرار داشت “از کرخه تا راین” را به تهیه‌کنندگی سیف‌الله داد ساخت. فیلمی که ظاهرا قصد داشت سرنوشت متفاوت چند جانباز شیمیایی با دیدگاه متضاد را روایت کند و آن قدر خلوص داشت که مخاطب نه تنها با قربانی اصلی فیلم که با قربانی اپوزیسیون‌ی که مورد تایید حاکمیت نیست، شاید بیش از نفر اول، ارتباط میگرفت.

حاتمی‌کیا در سکانس‌های تراژیک “از کرخه تا راین”، لحظاتی را تصویر می‌کرد که جانباز عاشق امام وقتی بینایی اش را به دست می‌آورد تنها چیزی که از خواهرش میخواهد، نمایش فیلمی از تشییع حماسی امام خمینی(ره) است. لحظاتی دردناک که نه فقط اشک از چشمان جانباز که اشک مخاطب را جاری می‌کند…

ابراهیم حاتمی‌کیا و بهروز افخمی و مسأله امام خمینی(ره)
ابراهیم حاتمی‌کیا و بهروز افخمی و مسأله امام خمینی(ره)

خلوص حاتمی‌کیا و علقه‌های قلبی خودش به امام(ره) باعث شده آن چند دقیقه “از کرخه تا راین” بیش از فیلم‌ها و سریال‌هایی که کل زمان خود را به زندگی امام اختصاص داده اند، جذابیت داشته باشد. شاهدی دیگر بر این مدعا که در این جغرافیا، اینکه مستقیم به قدسیان بپردازیم، جواب نمی‌دهد و بهترین روند، ادای احترام حوالی بزنگاه داستان و به گونه ای کاملا غیرمستقیم است. قاعدتا لازم هم نیست که باز از “روز واقعه” یاد کنیم و در مرتبه ای دیگر “مختارنامه” که هیچ کدام مستقیم به سراغ سیدالشهداء(ع) نرفتند ولی ماندگارتر از آنهایی شدند که می‌خواستند مستقیم‌گویی کنند.

سازندگان آثاری نظیر “سال‌های حادثه”، “آفتاب و زمین”، “صنوبر”، “روح الله”، “یازده دقیقه و سی ثانیه” و “فرزند صبح” همه سعی بر ابراز ارادت به امام(ره) داشته‌اند ولی کاری که حاتمی‌کیا در همان ده دقیقه‌ی “از کرخه تا راین” کرد، با فاصله‌‌ای بعید در بالا ایستاده! اینکه پروژه “فرزند صبح” بعد از سالها هنوز نتوانسته اکران گردد شاید به دلیل همان ورود مستقیم به زندگی امام باشد که لااقل در آن نسخه جشنواره فجر۲۹ جواب نداده بود و یاللعجبی گذاشته بود برای کارگردانی که زمانی فیلمنامه مستقیم “تختی”علی حاتمی را کنار گذاشته بود و غیرمستقیم پرداخته بود به زندگی جهان پهلوان!؟ اشتباهی که در “صبح اعدام” اصلاح شد و افخمی به‌جای روایت کرونولوژیک فقط بر دو ساعت انتهایی عمر طیب حاج رضایی تاکید داشت و آن هم بیشتر از زاویه نگاه اسماعیل رضایی و با حداقل حضور طیب!

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار
حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار




فیلمساز ممنوع‌کار در شبکه نمایش تلویزیون؟

سینماروزان: در اقدامی غیرقابل پیش بینی، بهروز افخمی در قسمت تازه برنامه “هفت” پرونده فیلمسازی محمد رسول اف – که با فیلم “دانه انجیر معابد” در جشنواره کن۲۰۲۴ حضور دارد- را گشود و از منتقدان حاضر در برنامه خواست درباره او نظر خود را بیان کنند‌.

امیرقادری، منتقد سینما ابتدا به خبر زندانی شدن محمد رسول اف در هفته اخیر اشاره کرد و گفت: من اعتقاد دارم رسول اف مانند همه ابنا بشر باید فیلم بسازد و اتفاقا داخل ایران هم فیلم بسازد. افرادی برای مخالف‌خوانی در سینما انتخاب می‌شوند که باعث می‌شود مسیر انتقاد سینمای ایران از مسیر سالم خود خارج شود. اگر انتقاد از طریق تماشاگر شکل بگیرد، بسیار شرایط بهتر خواهد بود.

قادری با اشاره به فیلم «برادران لیلا» ادامه داد: حتی فیلمی مانند «برادران لیلا» که پخش هم نشد، مسیر متعادل‌تری به نسبت فیلم‌های رسول اف برای ساخت خود طی کرد‌‌. سعید روستایی این فیلم را ساخت که مردم ایران ببینند. من به عقل و هوش جمعی مردم ایمان دارم؛ تماشاگر با استقبال یا عدم استقبال از فیلم نشان می‌دهد که تا چه حد انتقاد کارگردان را پذیرفته است.

وی افزود: ممکن است من با بعضی از اتفاقات «برادران لیلا» و فرش قرمز آن مخالف باشم، اما فیلم باید داخل ایران اکران می‌شد چرا که ما دیدیم بعد از پخش این فیلم در اینترنت، واکنش‌های منفی به فیلم زیاد بود.

قادری به پرونده محمد رسول اف اشاره کرد و گفت: حدود 10 الی 15 سال است که ما با پدیده‌ای مواجه هستیم که شخص ممنوع‌کاری هر چند سال یکبار بتواند فیلم بلند بسازد و آن را برای جشنواره‌های خارجی هم بفرستد. چطور می‌شود در این مملکت یک فیلم بلند که فیلمبرداری‌اش هم در سطح شهر است، ساخت و برای جشنواره خارجی هم فرستاد، بدون اینکه کسی متوجه شود؟ باید گفت زمانی که مسیر متعادل قضیه مخدوش شود، چنین پدیده های عجیب رانتی روی کار می‌آیند که واقعا به لحاظ منطق هم درک نمی‌شود.

رضا صدیق دیگر مهمان برنامه هفت درباره فیلمسازی رسول اف عنوان کرد: فرآیند فیگوری که رسول اف در آن می‌ایستد، عجیب است. چگونه می‌شود کسی بر طبق قانون حق فیلمسازی نداشته باشد، اما فیلم بلند بسازد؟… متاسفانه شاهد هستیم که محمد رسول اف را در کنار افرادی مانند داریوش مهرجویی و کیومرث پوراحمد قرار می‌دهند، کسانی که برای مردم ایران فیلم می‌ساختند نه جشنواره‌های خارجی.

صدیق تاکید کرد: زمانی که جریانی در سینمای ایران تصمیم می‌گیرد، از مخالف‌خوانی کلیت ایران و جمهوری اسلامی که یک انقلاب مردمی است، کاسبی کند؛ طبیعی است که ساختار قانونی هم اینگونه رفتار کند.

رضا صدیق بیان کرد: بارها در شکل های مختلف برای مردم اتفاق افتاده که مروجان سرمایه‌داری رانتی، تبعیض طبقاتی و فسادهای سیستمی به پرچمداران عدالت تبدیل شده‌اند؛ برای مردمی که خودشان قدرت تشخیص دارند…

محمد رسول اف در برنامه هفت
محمد رسول اف در برنامه هفت

امیر قادری اظهار کرد: من طرفدار چرخه متعادل اکران هستم چرا که این مردم تصمیم‌گیرنده هستند که چه فیلمی ببینند. واکنش مردم به «برادران لیلا» برخلاف پیش بینی من، منفی بود اما فیلمی بود که میخواست با عموم مردم ارتباط برقرار کند و برای بلیت فروختن ساخته شده بود.

قادری ادامه داد: ما باید برای این موضوع راه حل داشته باشیم‌. رسول اف و پناهی باید فیلم بسازند. این‌ها محصول همان سینمای انحصاری هستند که از دلش شکل‌های دیگر انحصار بیرون می‌آیند. اگر امکان این مدل فیلمسازی برای گروه‌های مختلف فراهم باشد، آن وقت دیگر کسی نمی‌تواند از پاره‌ای از انتقادات و نارضایتی‌های مردم ایران، به نفع یک شرایط پشت پرده ‌مبهم، برای بیان انتقادها استفاده کند.

وی افزود: گروه‌های مختلف سینمای ایران، به مردم ایران به عنوان مخاطب سینما اعتقاد نداشته‌اند؛ آن‌ها فکر نمی‌کنند که مردم قدرت تشخیص دارند. شاید در کوتاه‌مدت بتوان سر مردم کلاه گذاشت اما مردم در نهایت متوجه خواهند شد و خورشید همیشه پشت ابر باقی نمی ماند.

امیر قادری عنوان کرد: در مورد پدیده محمد رسول اف باید بگویم که این اتفاق عجیب نتیجه انحصار است، تا ما شرایط درستی را فراهم نکنیم که سینماگران با مردم از طریق گیشه و خریدن بلیت سینما ارتباط داشته باشند، نتیجه‌اش می‌شود فیلمسازی برای جشنواره خارجی می‌شود که کارگردانش با گروه های دیگری به جز مردم ایران حرف میزند‌‌.

بهروز افخمی، میزبان برنامه، اظهار کرد: صدور پروانه ساخت یک مشکل دائمی، طولانی فیلمسازی در ایران بوده که دولت و معاونت سینمایی وزارت ارشاد را به یک موجود آش نخورده و دهن سوخته تبدیل کرده است‌. پروانه ساخت همواره دولت را در موضع اتهام قرار می‌دهد و هیچ فایده‌ای ندارد. هیچ راه‌حلی برای جلوگیری از ساخت فیلم‌های بدون پروانه ساخت وجود ندارد.

افخمی تاکید کرد: بخش خصوصی تنبل شده و وابسته دولت که همه خطاهای خود را گردن دولت می‌اندازد، با پروانه ساخت زنده مانده است. فیلمسازهای واقعی که مسئولیت کارهای خودشان را به عهده می‌گیرند، به پروانه ساخت احتیاج ندارند. پروانه ساخت برای متهم نگه‌داشتن دولت است.




بهروز افخمی به‌دنبال پیوند انسان و سگ!

سینماروزان: بهروز افخمی که فیلم “صبح اعدام” را آماده اکران دارد به دنبال تولید یک فیلم اقتباسی نمادین درباره پیوند انسان و سگ است.

بهروز افخمی قصد دارد رمان “دل سگ” اثر میخائیل بولگاکف روسی را به فیلم بدل کند و خودش به ایرنا گفته: نخستین اثر علمی – تخیلی خودم را براساس داستانی از میخائیل آفاناسیویچ بولگاکُف؛ نویسنده، پزشک و نمایشنامه‌نویس مشهور روسی در نیمه نخست قرن بیستم که مشهورترین اثر او “مرشد و مارگاریتا” از شاهکارهای ادبی قرن بیستم است، خواهم ساخت.

وی اظهار داشت: خود داستان “دل سگ”، یک داستان علمی – تخیلی است که در زمان حاضر مشغول نوشتن سناریوی آن هستم. البته امسال ممکن است تهیه‌کنندگی کنم و بنابراین فکر نمی‌کنم امسال به سمت کارگردانی “دل سگ” بروم چرا که ساخت این اثر علمی – تخیلی، کل سال من را درگیر می‌کند و نوشتن فیلمنامه آن دست‌کم سه، چهار ماه زمان می‌برد.

بولگاکف، “دل سگ” یا “قلب سگی” یا “قلب سگ” را بین ژانویه و مارس ۱۹۲۵ نوشت ولی تا سال ۱۹۸۷ در اتحاد جماهیر شوروی امکان انتشار پیدا نکرد.

داستان”دل سگ” نوشته بولگاکف با شرح حال و روز سگی ولگرد و زخمی از زبان خودش آغاز می‌شود. سگ که در داستان شاریک نامیده شده است در خیابان‌های مسکو به دنبال ذره‌ای غذا این طرف و آن طرف می‌رود و برای هرکسی که اندکی غذا به او بدهد دم تکان می‌دهد. فیلیپ فیلیپوویچ پروفسور روسی روزی شاریک را در خیابان می‌بیند و او را برای مقصودش مناسب می‌یابد. فیلیپ فیلیوویچ سگ را به خانه می‌آورد و در آزمایشگاهش طی عمل‌های جراحی غده‌ی هیپوفیز و غدد جنسی مردی را به او پیوند می‌زند، حالا سگ از درک و شعور انسانی برخوردار شده اما ماجرا بر اساس خواسته‌های فیلیپوویچ پیش نمی‌رود…

بهروز افخمی به دنبال ساخت "دل سگ"
بهروز افخمی به دنبال ساخت “دل سگ”

میخائیل بولگاکف این کتاب را چند ماه پس از مرگ لنین نوشت و تمثیل بُرنده‌ای است دربارهٔ انقلاب روسیه. سگ در این داستان، نماد مردم روسیه است که قرن‌ها تحت ستم و خشونت بوده و با او همچون حیوانات رفتار کرده‌اند. جراح عجیب داستان، تجسم حزب کمونیست (یا شاید خود لنین) است و عمل پیوند دشواری که برای تبدیل سگ به انسان انجام می‌شود نمادی از انقلاب است!

در سال ۱۹۸۸ مدت کوتاهی پس از انتشار رسمی این کتاب، ولادیمیر بورتکا کارگردان روس، فیلم تلویزیونی “دل سگ” را بر مبنای آن ساخت که مورد استقبال گستردۀ منتقدان قرار گرفت.




روزی دو پاکت سیگار می‌کشیدم!/ شخصیت‌سازی برای “صبح اعدام” به‌روایت پوریا منجزی بازیگر فیلم

سینماروزان: فیلم “صبح اعدام” که از متمایزترین آثار زندگینامه‌ای تاریخ سینمای ایران است را بهروز افخمی به تهیه‌کنندگی علی شیرمحمدی ساخته درباره طیب حاج رضایی و حالا بازیگر نقش کلیددار طیب از ریاضت خاص(!) برای بازی در فیلم گفته‌.

پوریا منجزی بازیگر نقش کلیددار طیب به پانا گفته: دلیل انتخاب من برای این نقش ظاهر من و فرم فیزیکی نزدیک به نقش بود و توانایی که بهروز افخمی در من دیده بودند همه این ها سبب شد تا من بتوانم کلیددار طیب بودن در «صبح اعدام» را تجربه کنم.

وی در ادامه تصریح کرد: من در ابتدا عکاس و مستندساز هستم و در مرحله بعد یک بازیگر و فیلم صبح اعدام هم کم و بیش به شکل مستند ساخته شده که البته بازی در این فیلم و ساخت چنین فیلمی بسیار سخت بوده و «صبح اعدام» فیلمی است که ارزش این را دارد تا بیشتر از سه بار دیده شود و در هربار مشاهده فیلم شما نکته جدیدی از آن کشف خواهید کرد.

منجزی ادامه داد: یکی از سختی های این نقش برای من این بود که باید روزی دو پاکت سیگار سنگین (!) استعمال می کردم. من تا قبل از این چنین کاری را انجام نمی دادم و موقع برگشت من به خانه از صحنه فیلمبرداری توان و هوشیاری برای من نمانده بود و این اتفاق کمی بازی این نقش را برای من سخت کرد.

روزی دو پاکت سیگار برای بازی در فیلم صبح اعدام/روایت پوریا منجزی
روزی دو پاکت سیگار برای بازی در فیلم صبح اعدام/روایت پوریا منجزی

این بازیگر افزود: به دلیل انتخاب خط زمانی و تلخ بودن فیلم تصمیم بر این شد تا فیلم را به صورت سیاه و سفید ارائه کنیم تا عمق تلخی و تاریکی داستان را به مخاطب نشان دهیم. مُردن رنگ ها خود راهی برای بیان این موضوع بود و البته نسخه رنگی فیلم هم موجود هست اما تصمیم بر پخش و اکران سیاه و سفید شد.

منجزی گفت: خودم در “صبح اعدام” رده های باریک و نکات ریزی می‌بینیم از کمدی سیاه و شاید اگر من کارگردان فیلم بودم کمدی سیاه را از فیلم پاک میکردم و بیشتر به زندگی شخصیت ها می پرداختم ولی در فرمت فعلی هم “صبح اعدام”، فیلم متفاوت و جذابی است.

 




مواجهه تند بهروز افخمی با پسر دوم طیب بر سر “صبح اعدام”

سینماروزان: وقتی فیلم “صبح اعدام” ساخته شد بود، بچه‌های طیب را پیدا کردیم. پسر دوم ایشان حسین آقا را پیدا کردیم؛ او ابتدا خیلی عصبانی بود و فیلم را دید و تأکید داشت که پدر من با این فیلم خیلی فرق می‌کرد؛ اما…

بهروز افخمی کارگردان فیلم “صبح اعدام” که مروری دارد بر دو ساعت آخر زندگی طیب حاج رضایی با بیان مطلب فوق به روزنامه صبح‌نو گفت: فیلم صبح اعدام یک قصه سخت داشت، چون تاریخ آن فراموش شده است و ما مجبور بودیم ضمن اینکه داستان را پیش می‌بریم، یک‌جور پس‌زمینه‌ تاریخی داستان را هم بازگو کنیم و این منجر به این فرمی شد که در فیلم شاهد هستیم و از طرفی در کنار فیلم مستند، یک فیلم کاملا کلاسیک و داستانی را شاهد هستیم.
وی در پاسخ به اینکه آیا برای پرداختن به طیب حاج رضایی با چالشی روبه‌رو بوده است، گفت: نه، ما از این نظر هیچ مشکلی نداشتیم و اینکه من اشتباه کرده بودم و فکر می‌کردم بچه‌های طیب همگی خارج کشور هستند، در نتیجه با وجود اینکه ما گشتیم تا آن‌ها را پیدا کنیم؛ اما در نهایت آن‌ها را به موقع پیدا نکردیم و وقتی فیلم ساخته شد بود، بچه‌ها را پیدا کردیم. پسر دوم ایشان حسین آقا را پیدا کردیم؛ او ابتدا خیلی عصبانی بود و فیلم را دید و تأکید داشت که پدر من با این فیلم خیلی فرق می‌کرد؛ اما آرام‌آرام معلوم شد که در فیلم چیزهایی بوده است که خوشش آمده است و همین‌طور که داشت درباره فیلم حرف می‌زد، کم‌کم نرم شد و قرار است بعد از جشنواره با ایشان صحبت کنیم.

کارگردان فیلم «صبح اعدام» درباره متفاوت‌ترین نگاه به حاج طیب رضایی عنوان کرد: من فکر می‌کنم بازاری‌های قدیم خصوصیاتی دارند که ما از آن به‌عنوان خصلت‌های پهلوانی یاد می‌کنیم. یعنی پهلوان ایرانی و کسی که به دنبال یک شیوه فداکاری و حتی مرگ آبرومند بود. یعنی همان چیزی که در فرهنگ شیعی به آن شهادت گفته می‌شود، درحالی‌که در آن هم پیروزی وجود دارد و مردن (شهادت) را بالاترین پیروزی می‌داند.

ماجرای مواجهه بهروز افخمی با پسر دوم طیب بر سر صبح اعدام
ماجرای مواجهه بهروز افخمی با پسر دوم طیب بر سر صبح اعدام




به‌جای #صبح_اعدام، #بی‌بدن را وارد بخش مسابقه کنید/حضور در بخش مسابقه فجر برایم ارزشی ندارد وقتی…

سینماروزان: حواشی جدا ماندن فیلم #بی_بدن از بخش مسابقه جشنواره فجر۴۲ و به جایش وارد کردن انبوه فیلم‌های آماتوری که بعضا نیم ساعت آنها هم قابل تحمل نیست با واکنش یک عضو هیات انتخاب فجر مواجه شده که معتقد است فیلم صبح اعدام باید رد میشد تا بی بدن وارد بخش مسابقه شود‌.

بهروز افخمی کارگردان صبح اعدام روی آنتن زنده برنامه هفت خطاب به این عضو هیات انتخاب گفته که اولا اشتباه خود را توجیه نکند و اگر می‌خواهد درباره بی بدن حرف بزند، ابتدا از اشتباه هیات انتخاب عذرخواهی کند و دست از توجیه بردارد و بعد به فکر انتقام از نقدهای هفت باشد.

افخمی همچنین تاکید کرده به عنوان کارگردان فیلم صبح اعدام، حاضر است فیلمش از بخش مسابقه بیرون برود تا فیلم بی بدن جایش را بگیرد. افخمی از این عضو هیات انتخاب خواسته از کین‌خواهی و انتقام‌جویی و ادبیات نازل، دست بردارد و گفته: اصلا برایم حضور در بخش مسابقه ارزش ندارد ولی برایم خیلی مهم است که حقی از جوانان ضایع نشود!

برای تماشای فیلم گفته های افخمی اینجا را ببینید.




صبح اعدام(بهروز افخمی)؛ کدِ لبخند؟

سینماروزان/حامد مظفری:

 

+افتتاحیه ای مستندنما از رویای آمریکایی و عواقب هیولاوش آن؛ متفاوت اما قدری حراف و در عین حال بامزه و متلک‌پران مثل اجراهای تلویزیونی کارگردان.

 

+گریم های به اندازه هم مسعود شریف در نقش طیب و هم ارسطو خوش‌رزم در نقش اسماعیل و برگ برنده داوود فتحعلی بیگی در نقش آخوند حکومتی! آن نماز خواندنش با فاصله از محل اعدام طیب و اسماعیل، به نماز وحشت نمی‌ماند؟ وحشت از عواقب آن که دید و فهمید و دم نزد؟

 

+بازی مسعود شریف که خوب سپرده خود را به افخمی، درست درآمده و به خصوص در نماهای بسته حس و حال لات بی کله را باوردار و موثر ارائه کرده. بعید است هیچ سلبریتی می‌توانست چنین موم‌وار در دست کارگردان قرار گیرد برای ساخت و ساز یک شمایل تاریخی پربحث.

 

+موسیقی کوبه‌ای محمد میرزمانی بخصوص در نیمه اول دلهره‌زاست و متعاقب آن موسیقی باکلام و فرهادنمایی می‌آید بر سکانس‌های تنهایی طیب و امان از چاله تنهایی..‌.؛ از این نماها می‌شود یک کلیپ انقلابی خوب بیرون کشید.

 

-بازیگر نقش اسماعیل جاهایی شبیه پولاد کیمیایی می‌شود در فیلم‌های پدر و جاهایی یادآور حامد بهداد‌‌. یکی گفت کاش کیمیایی میساخت؟ کیمیایی به چنین مصادیقی اعتقاد دارد؟ متاسفانه آن دیالوگ های کیمیایی‌طور که در دهان اسماعیل گذاشته شده هم لحن فیلم را دوپاره می‌کند.

 

-سی چهل دقیقه خوب پیش می‌رود ولی تاکید بیش از حد بر حرف به جای ایجاد موقعیت معلق، باعث کسالت و آن رجوع های گاه و بیگاه به وصیت و دادگاه بی موقعیت تازه، حیف می‌کند ضرب و زور ابتدایی را.

 

-افخمی شاید از ترس نزدیک کردن دوربین به طیب، نماها را هل داده به اسماعیل رضایی و چون این تیپ شده تیپ کلاه مخملی های بی مغز، از تک و تا می‌اندازد فیلم را! هدف؟ اینکه بی مغزی را جار بزند؟

 

– اصرار بر تکرار آوازخوانی روی نماهای مختلف و آن هم با تقلید فرهاد مهراد! چرا؟؟

 

-جوک؟ صدای افخمی در جای گوینده خبر رادیو ایران!

فیلم صبح اعدام
فیلم صبح اعدام

+قاب یک در یک و سیاه سفید کردن اسباب تحمل پذیری است و انگار افخمی تعمدا خواسته فیلمش را از نظر بصری همگون کند با سریالهای تلویزیون کلاسیکی که در دهه پنجاه مردم را مشغول کرده. انطباق بصری، قابل پذیرش است و درام، نه.

 

+حسنعلی اسدی فیلمبردار سریال‌هایی مثل عملیات ۱۲۵ بسیار بایسته، مجری خواسته افخمی در تلویزیونی کردن نماها و نوستالژی بازی سپید سیاهی بوده است. شاید اگر کشش داستان، بیشتر بود و افخمی خودش را اسیر آن جلسه طولانی و کم فایده وصیت نویسی اسماعیل نمی‌کرد و زودتر بیرون میزد، اسدی هم می‌توانست بیشتر جلوه کند.

 

-آن نگاه های مکش مرگ ما و لبخند خریدارانه در نماهای قبل اعدام! کُدگذاری است یا حرکت مطابق میل روز؟ در آذر، پرویز… هم از این کدها نبود؟ مشابه همان کدهایی که جشنواره‌های اروپایی را غرق آنها می‌دانست؟

 

-پر کردن جای جای فیلم با نریشن هایی قصه گو! چرا همین نریشن ها را فیلم نکرده؟

 

-جوک؟ آن تحلیل انتهایی باز در قالب یک نریشن که اعدام طیب و اسماعیل به دستور جان اف کندی بود!؟

 

+تولید؟ کم خرج و بی بریز و بپاش. علی شیرمحمدی ورای رابطه خویشاوندی با افخمی، تجربیات مدیریت تولیدی خود را ابزاری کرده تا بی هیاهو و بی سلبریتی بازی، ابزار و ادوات فضاسازی تاریخی، شمایل سازی و ورود مدخل‌گونه به یک ماجرای سیاسی را فراهم کند. او به جز تولید کار طراح صحنه را هم انجام داده و با وجود فقر نمای بیرونی، طراحی نماهای داخلی را خوب درآورده.

+نتیجه؟ گاهی یک لات دائم الخمر باشرف تر از متشرع ریاکار اشت!

 




همزمان با ارایه نسخه نهایی به فجر؛ پوستر و لوگوی «صبح اعدام» رونمایی شد

سینماروزان/کیوان بهارلویی: همزمان با ارایه نسخه نهایی به فجر؛ پوستر و لوگوی «صبح اعدام» رونمایی شد

پوستر فیلم سینمایی «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی با طرحی از محمد روح‌الامین منتشر شد.

همزمان با پایان مراحل فنی و ارایه نسخه نهایی فیلم سینمایی «صبح اعدام»، به نویسندگی و کارگردانی بهروز افخمی و تهیه‌کنندگی علی شیرمحمدی به دبیرخانه چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، پوستر و لوگوی این اثر که طراحی آن با محمد روح‌الامین بوده است، رونمایی شد.

این فیلم سینمایی که در ژانر تاریخی – سیاسی معاصر ساخته شده است، در بخش سودای سیمرغ چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور دارد و روز دوشنبه ۱۶ بهمن ماه در سانس دوم کاخ رسانه به نمایش در‌می‌آید.

«صبح اعدام» برشی از لحظات پایانی زندگی اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی است که در پی قیام خونین 15 خرداد 1342 محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی 5 تا 6:30 صبح روز اعدام این دو شخصیت تاریخی روایت می‌شود.

علاوه بر ارسطو خوش رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی، داود فتحعلی‌بیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، مهرداد نیکنام در نقش تیمسار، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی، کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان و فریبا آذرشب در نقش مادر حاج اسماعیل رضایی در تازه‌ترین ساخته بهروز افخمی نقش‌آفرینی می‌کنند.

دیگر عوامل «صبح اعدام» عبارتند از؛ مشاور هنری: محمدرضا شجاعی، مدیر فیلمبرداری: حسنعلی اسدی، مدیر برنامه‌ریز و دستیار یک کارگردان: اکبر نصیری جوزانی، مدیرتولید: سعید رضاییان، دستیار تولید: سارا رشید، طراح گریم: محسن دارسنج، طراح صحنه و لباس: علی شیرمحمدی، تدوین: بهروز افخمی و رضا سورانی، آهنگساز: سید محمد میرزمانی، جلوه‌های ویژه بصری: محمدحسین شکوری، جلوه‌های ویژه میدانی: حمید رسولیان، مدیر تدارکات: سعید اردستانی، مدیر صدابرداری: امیرحسین گل محمدی، صداگذاران: مجتبی اسدی، امیرحسین گل‌محمدی، عکاس: کورش جوان، مدیر روابط عمومی: زهرا دمزآبادی، محصول: بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی سوره.




محسن مخملباف تندروترین فرد سینما در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب بود/ فخیم‌زاده: بهشتی می‌گفت من هم نمی‌دانم سینمای اسلامی چیست/سیدضیاء هاشمی: مخملباف جربزه جبهه رفتن هم نداشت!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: اولین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» روز دوشنبه سوم مهر با حضور مهدی فخیم‌زاده، فریدون جیرانی، بهروز افخمی و سیدضیاء هاشمی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.
نخستین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» به میزبانی امیر قادری و با حضور جمعی از سینماگران و اهالی رسانه روز دوشنبه سوم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. مهدی فخیم‌زاده، فریدون جیرانی، بهروز افخمی و سیدضیاء هاشمی از جمله سینماگرانی بودند که در میزگرد این نشست حاضر شدند.
امیر قادری ابتدا ضمن خوشامدگویی به مهمانان گفت: در 4 برنامه‌ای که از این سلسله نشست در مهرماه خواهیم داشت و 4 قسمت از مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» محصول سازمان سینمایی سوره را به نمایش می‌گذاریم، درباره تاریخ سینمای دهه 60 صحبت خواهیم کرد. در ادامه این نشست‌ها که احتمالا در آبان ماه برگزار می‌شود، موضوع سینمای دهه 70 را محل بحث قرار خواهیم داد.
وی ادامه داد: اغلب آنچه در سینمای ایران اتفاق افتاده است، حاصل دو دهه اول است. در ادامه مسیر مدیریت سینمای ایران آنچنان تغییر مسیر نداده و بنیاد آن از همان سال‌ها گذاشته شده است. اگر بخواهیم به سال های منتهی به انقلاب بازگردیم، روایتی وجود دارد که گفته می‌شود سینما در سال 56 در آستانه تعطیلی قرار گرفت و با اکران فیلم خارجی و محدودیت سالن، تقریبا همه چیز به پایان خود رسیده بود. با همین موضوع نشست را شروع می‌کنیم.
در ابتدای این نشست، سیدضیاء هاشمی تهیه‌کننده سینما درباره نقش خود در روزهای نخست سینمای ایران پس از انقلاب گفت: من با حوزه هنری به سینما ورود پیدا کردم. حوزه هنری در ابتدا حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود و جمعی از جوانان انقلابی و متعهد برای تشکیل آن پای کار آمده بودند. در سال 60، بخش سینمایی حوزه هنری تازه شروع به کار کرد و به مرور منسجم شد. اولین اثری که در حوزه هنری ساخته شد، فیلم «توجیه» با بازی مجید مجیدی و کارگردانی منوچهر حقانی در سال ۱۳۶۰ بود. نویسنده این اثر محسن مخلباف بود که در واقع نقش پُررنگی داشت.
وی افزود: آقای مخملباف به واسطه ورود به حوزه هنری توانست فیلمساز شود. او خود را اسلام‌گرای تندرو می‌دانست و در تندروی، مشهورترین چهره حوزه هنری بود. به واسطه همین تندروی‌های برخی در اوایل انقلاب، این تصویر از بسیاری از افراد فعال در حوزه هنری آن زمان شکل گرفته بود.
این تهیه‌کننده سینما یادآور شد: در آن دوران، این فیلم‌ها معروف به فیلم اتوبوسی بود؛ چراکه عمدتا با اتوبوس مردم را از جاهای مختلف به سینما و مسجد می‌بردند و فیلم‌ می‌دیدند. زمانی که «برزخی‌ها» با چهره‌های بزرگ سینمای پیش از انقلاب آمد، برخی از افراد جامعه واکنش تندی به آن نشان دادند. در خاطرم است که فیلم «حاجی واشنگتن» اثر علی حاتمی در سینما اکران شده بود و به همراه مخلباف برای تماشای این فیلم رفته بودیم که او بسیار برافروخته و عصبانی شد.
در ادامه مهدی فخیم‌زاده، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه فیلم «میراث من جنون» را هنوز دوست دارد، در پاسخ به پرسش امیر قادری مبنی بر اینکه بیشترین دل‌مشغولی‌اش پس از انقلاب چه بود، تصریح کرد: من 6 یا 7 سال قبل از انقلاب با فیلم «تپلی» ساخته محمدرضا میرلوحی به سینما ورود کردم، در حقیقت با بازیگری شروع کردم و بعد به دستیاری، کارگردانی و… پرداختم. ناگفته نماند که در آن زمان فیلم‌فارسی را نمی‌شد ادامه داد. قبل از انقلاب اگر کارگردانی می‌خواست اثر متفاوتی بسازد، باید به جایی وصل می‌بود.
وی ادامه داد: حتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم افراد خاصی می‌توانستند ورود کنند و باید نفوذ می‌داشتیم. برای مثال در آن زمان، چهره‌های خاصی ازجمله عباس کیارستمی، اسفندیار منفردزاده، فروزش و..‌. در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کردند.
این بازیگر پیشکسوت در جواب به این سوال امیر قادری که آیا روایتی که می‌گویند سینما در سال 56 در آستانه تعطیلی بود، درست است یا نه، مطرح کرد: این روایتی را که می‌گویند سینما قرار بود در سال ۱۳۵۶ تعطیل شود، به این شکل قبول ندارم؛ بلکه سالن‌هایش را از دست داده بود. چراکه با هجوم فیلم‌های خارجی مواجه بودیم. برای مثال، سال ۱۳۵۱، ما ۹۰ اثر تولیدی داشتیم؛ در حالی که سال ۱۳۵۶، ۱۱ اثر خروجی سینمای ایران بود. سود اکران فیلم‌های خارجی برای سینماداران بیشتر از اکران فیلم‌فارسی بود. لفظ تعطیلی به معنی از دست‌دادن تماشاچی نبود و همان‌طور که گفتم فیلم ایرانی در مقایسه با فیلم‌های خارجی تماشاگر کمتری داشت.
این هنرمند با اشاره به خط فکری محسن مخملباف ذکر کرد: در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب، محسن مخملباف تندروترین فرد سینما بود. نقل می‌کردند زمانی که سر صحنه می‌رفت، پاکتی همراهش بود که تصور می‌کردند، انار است اما بعد متوجه شدند، نارنجک با خود همراه دارد.
وی ادامه داد: محسن مخملباف روزی از فیلم «فرار» که تهیه‌کننده آن بودم و در ژانر دفاع مقدس تولید شده بود، تمجید کرد. حتی به من گفت «معتقد بودم که همه شما باید اعدام شوید؛ اما با این فیلم از شما خوشم آمده!‌‌‌». مخملباف مدام از مدیران وزارت ارشاد و فارابی و… انتقاد می‌کرد که این‌ها فراماسون هستند. حدود دو سال بعد، همراه سیروس الوند بودیم که مخملباف را هم دیدیم‌. کاملا تغییر کرده و از عقاید خود برگشته بود و به ما تذکر می‌داد که مراقب حزب‌الهی‌های تندرو باشید تا وارد شوراهای سینمایی نشوند.
در ادامه سیدضیاء هاشمی با رد برخی سخنان فخیم‌زاده، افزود: مجموعه سینمای پس از انقلاب به این تندی که گفتند نبود. این را هم بگویم به عنوان کسی که در کارهای او به عنوان تهیه‌کننده حاضر بودم، محسن مخملباف حتی چاقو هم همراه خودش سر صحنه نداشت. در آن دوران از حوزه هنری افراد زیادی عازم جبهه شدند و به یاد دارم در عملیات مرصاد تیمی متشکل از کارگردانان و فیلمبرداران رفتند، اما محسن مخملباف در دوران تندرویی‌اش هم هیچ‌وقت جبهه هم نرفت و در اصل، دل و جرات این کارها را هم نداشت.
وی افزود: البته بهروز افخمی از جمله افراد استثنایی بود که از همان ابتدا از محسن مخملباف متنفر بود و هیچ وقت حسی خوبی به او نداشت. افرادی آن زمان در حوزه هنری بودند که عاشق سینما باشند و فیلم‌ها را دنبال کنند، اما کسی به شدت بهروز افخمی پیگیر فیلم نبود. در حقیقت ایشان قبل از انقلاب به شدت اهل سینما بود؛ مدام به سینما می‌رفت و فیلم‌های آن دوران را هم می‌دید و حتی برای هم‌محلی‌هایش به مدت 2 ساعت کل فیلم را تعریف می‌کرد.
وی درباره طیف بندی سینمای پس از انقلاب ادامه داد: در سینمای ایران آن زمان از حوزه هنری انقلابی‌تر وجود نداشت و حتی فضای تلویزیون که بهروز افخمی در آن مشغول بود، به نسبت بازتر بود. خاطرم هست که آن زمان برخی افراد تلویزیون فیلم «توبه نصوح» را که محصول حوزه بود، مسخره می‌کردند. البته این فیلم واقعا انبوهی از مخاطبان و روحانیون را با خود همراه کرده بود.
در ادامه نشست بهروز افخمی نویسنده و کارگردان پیشکسوت در جواب به این سوال امیر قادری که آیا تجربه‌اش از سال 56 تعطیل‌شدن سینمای ایران است یا خیر، بیان کرد: قطعا تجربه من از سال ۱۳۵۶، تعطیل شدن سینماهاست و اینکه تولید فیلم به زیر 10 اثر رسید. البته آن سال دیگر بحبوبه انقلاب اسلامی بود و این مساله بر رفتار حکومت تاثیر داشت. برای بررسی دقیق‌تر این پرسش باید به سال 55 توجه کرد که در آن سال نیز تولید فیلم به زیر 20 اثر رسید. معتقدم روش‌هایی برای گران‌کردن تولید فیلم از سوی دولت به کار رفته شد که باعث شد بخش خصوصی کاملا ناتوان شود. در حقیقت شاید بتوان گفت هدف دولت کنترل کامل فیلمسازی توسط خودش بود؛ البته بهتر است بگویم سازمان‌های نیمه‌دولتی مانند شرکت گسترش صنایع سینمایی هزینه تولید را افزایش دادند و همین امر موجب شد قیمت تولید فیلم در فاصله کوتاهی 5 برابر شود.
در ادامه سیدضیاء هاشمی درباره رویکردهای سینمای ایران پس از وقوع انقلاب عنوان کرد: زمانی که پس از انقلاب، سینمای گلخانه‌ای به راه افتاد، الگوی آن از سینمای روسیه گرفته شد. اساسا فارابی عصاره‌ای از کمونیست بود. اینکه می‌گویند الگویی از سینمای فرانسه بوده، ابدا اینجور نیست. بلکه نگاه واقعی سینمای چپ‌گرای کمونیست بودند. حوزه هنری مخملباف هم اصل سینمای کمونیست بود. اینها متاثر از نگاه افراط و تفریطی به دین بود و این در همه بخش‌ها حتی غیر از سینما وجود داشت. این مساله را حتی در احکامی که آن دوران علیه سینما صادر می‌شد می‌توان دید. آن زمان اغلب سینماهای کشور به جرم آنکه مال حرام داشتند، از مالکانشان گرفته و به بنیاد مستضعفان داده شد. برخی هم البته با دادن خمس مال‌شان پاک شدند. بنابراین به طورکلی الگوی سینمایی خانه سینما و فارابی از روسیه گرفته شده بود و طی سفرهای آقایان به اروپا به سینمای چپ‌گرا متمایل شده بود.
در ادامه امیر قادری با طرح این موضوع که بنابراین شما معتقدید همه اینها انشئابات مختلف سینمای مارکسیسم بوده، نظر فخیم‌زاده را درباره این موضوع جویا شد. وی گفت: اواخر دهه پنجاه به طور کلی دولت غایب بود و نقش چندانی در شکل‌گیری سینما نداشت. به مرور یعنی سال 60 حوزه هنری پیدا شد. قبل از این تنها یک پروانه ساخت صادر می‌شد. بنیاد سینمایی فارابی هم در همان زمان به دنبال پیدا کردن معنایی برای سینمای اسلام‌گرا بود. در واقع دست و پا می‌زدند تا الگوی سینمای اسلامی به وجود بیاورند. به یاد دارم آن زمان از محمد بهشتی می‌پرسیدیم، سینمای اسلامی که می‌گویید، یعنی چه و ایشان یک جایی بالاخره پاسخ داد که “شما نمی‌دانید سینمای اسلامی چیست و من هم نمی‌دانم!”. حوزه هنری سنگ انقلاب و حزب الله را به سینه می‌زد و متشکل از کسانی بود که یا انقلابی بودند یا انقلابی شدند. اما در سوی مقابل در دوره‌ای، بنیاد سینمایی فارابی که بیشتر روشنفکران را به خود جذب می‌کرد، رسما اعلام ‌کرد عرفان، وجه هنری اسلام است و به دنبال ارایه این تعریف از سینمای اسلامی بودند.
قادری در ادامه نشست با طرح این پرسش از افخمی که آیا سینمای ما پس از انقلاب بیشتر به سینمای مارکسیستی گرایش پیدا نکرد؟، بیان کرد: چراکه تعریفی برای سینمای اسلام‌گرا نداشتیم، اگرچه به دنبال آن بودیم. اما باید بگویم که تعریف سینمای مارکسیستی را جای سینمای اسلام‌گرا گذاشتیم چون در دنیا تعریف داشت.
افخمی درباره این موضوع پاسخ داد: با این پرسش تفاوت سینمای فاشیست با سینمای مارکسیست چیست؟ بنظر من این مقایسه خیلی وجهی ندارد. اما اگر با رویکرد محتوایی بخواهیم بررسی کنیم، می‌توان تحلیلی داشت. از آنجایی که بخشی از سینمای کشورهای کمونیستی، قهرمان‌پرداز، امیدآفرین و پرداختن به طبقه فرودست بود و انقلاب را تبلیغ می‌کرد. هرچند این مضمون‌های قهرمان‌پرداز را هم می‌توان در سینمای هند هم پیدا کرد.
این فیلمساز درباره شرایط متفاوت سینما و تلویزیون در دهه 60 با کنایه مطرح کرد: من آن سال‌ها در تلویزیون بودم. البته تلویزیون در آن دوران برخلاف سینما، مشغول نظریه‌پردازی نبود! و یک کار ضروری داشت؛ آن هم این بود که اوقات فراغت مردم را باید پُر کند؛ اوقات فراغتی که هر روز داشت جدی‌تر هم می‌شد. از سال 1361 به بعد، سریال‌سازی در تلویزیون آغاز شد و من هم در سال 62 مدیر گروه فیلم و سریال تلویزیون شدم‌‌. زمانی که مدیر شدم، دیگر مسئولیت پُرکردن اوقات فراغت با این گروه بود و مدام برنامه تولید می‌شد. می توانم بگویم به اندازه مدیریت دو شبکه فعلی حجم و وسعت کار داشتیم. مسئولیت سنگینی هم بود و به محض اینکه در این کار کمی شکست می‌خوردیم و ضعیف عمل می‌کردیم، انواع ناسزاها به ما گفته می‌شد. به یاد دارم آن زمان فیلم‌های آمریکایی را نشان می‌دادیم و برای یک فیلم که حق رایتش تمام شده بود، بعدها در دادگاه لاهه جریمه شدیم و مجبور شدیم چند برابر حق پخش آن را بپردازیم!
در ادامه این نشست فریدون جیرانی نویسنده و کارگردان باسابقه، نظر خود را درباره تعطیلی‌ سینماها در سال ۱۳۵۶ این گونه شرح داد: از سال ۱۳۵۵ بحران سینما آغاز و جلسات مهم حزب رستاخیز درباره این بحران تشکیل شد. فکر می‌کنم تندترین نظرات درباره سانسور در سینما در آن جلسات گفته شده است. افراد زیادی مانند ناصر تقوایی و سعید مطلبی در آن جلسات درباره سانسور تند و تیز حرف زدند.
وی ادامه داد: سانسور در آن زمان وجود داشت. همان سال ۱۳۵۵، فیلم‌هایی همچون «دایره مینا»، «مرثیه» و‌… هنوز توقیف بودند‌. به یاد دارم که با هاشم خردمند که از مدیران ارشاد بود در روزنامه اطلاعات درباره توقیف شدن فیلم «مرثیه» حرف زده بودم و گفتم چرا آزاد نمی‌شود. این فیلم‌ها اواخر سال ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفتند و 57 به نمایش درآمدند‌. در واقع از سال ۱۳۵۳ که نسخه کامل فیلم «گوزن‌ها» در جشنواره فیلم تهران اکران شد، سانسور در سینما هم شدید شد.
جیرانی خاطرنشان کرد: «گوزن‌ها» اثری به روز و بهتر است بگویم تبلیغ چریک‌های فدایی بود و تصاویر زیبایی داشت. پس از نمایش این فیلم، جشنواره هم زیر سوال رفت و هم فضای سینمای اجتماعی، سینمای اعتراضی و یا متفکر بسته‌تر شد. من به طور کلی معتقدم نیمه‌ دوم دهه ۶۰، سینمای متفکر ایران رشد کرده اما گفتمان سینمای دهه ۴۰ و ۵۰، ضدمدرنیسم است و برایش تحلیل دارم. در سینمای اعتراضی یا اجتماعی آن زمان زن مدرن نمی‌بینیم.
وی ادامه داد: گفتمان بومی‌سازی، روشنفکران را در اواخر دهه ۴۰ به خودش جلب کرد. در گفتمان بومی‌‌سازی تفکر و فرهنگ غرب به مثابه پوششی تلقی می‌شود که فرهنگ استعمار را یادآوری می‌کند؛ این همان چیزی است که کوبا و الجزایر هم تجربه‌اش را دارند. ما هم این گفتمان بومی‌سازی را دنبال کردیم که هم روشنفکران در کنارش قرار می‌گیرند، هم طبقه‌ پایین. بنابراین علت اینکه در سینمای اجتماعی و اعتراضی ایران زن و انسان مدرن می‌بینیم، این است.
این ژورنالیست در ادامه عنوان کرد: فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیسمی یکی انگاشته می‌شد، در حالی که این دو موضوع از هم جدا هستند. اما چون ما آن را یکی می‌پنداریم شاهد آثاری مانند فیلم‌های ساعدی هستیم. البته همه این موارد دلیل نمی‌شود که بگوییم این سینما عقب‌افتاده است؛ سینما دچار یک تفکر غرب‌ستیزی است که در آن دوره در تمام دنیا وجود داشت. در آن دوره فرهنگ غرب یک تهاجم محسوب می‌شد و مانند حالا تعاریف تغییر نکرده بود.
جیرانی ادامه داد: آن زمان شهر مدرن با فرمانروایش تعریف می‌شد. آن زمان داستان شهر مدرن، داستان امروزی نبود. آنچه که شاه از مدرناسیون نشان می‌داد؛ حاشیه‌نشینان را دچار از خودبیگانگی کرد و روشنفکران تحت تاثیر بیشتر گفتمان چپ آمریکا لاتین یعنی همان بومی‌سازی قرار گرفته بودند که باعث شد مخالف شهر مدرن باشند. این نگاه باید طبیعتا بعد از انقلاب ادامه پیدا می‌کرد. چراکه نیروهایی که قدرت را در دست گرفتند، دو مدل بودند؛ دولت موقت و نیروهایی که مسئولیت نهادهای انقلابی را داشتند.
وی یادآور شد: پس از آنکه جنگ شروع شد و مهدی کلهر آمد، تفکر دیگری پدیدار شد و اولین روحانی که به وزارت ارشاد رفت، صادقی اردستانی بود. اولین اقدام شورای پروانه نمایش ارشاد بعد از جنگ این بود که جلوی فیلم‌های روسی را گرفت.
این سینماگر خاطرنشان کرد: حال که آقای افخمی اینجا حضور دارند، باید بگویم که تلویزیون در آن زمان با تهیه کردن فیلم بهرام بیضایی در سال 60 نقش مهمی ایفا کرد.
جیرانی درباره موفقیت فیلم‌هایی نظیر «سوته‌دلان» و «در امتداد شب» در در رقابت با فیلم‌های خارجی در سال‌های منتهی به انقلاب بیان کرد: رقابتی در کار نبود. تماشاچی فیلم فارسی، طبقه پایین و حاشیه‌نشین، و تماشاچی فیلم خارجی طبقه متوسط و مرفه بودند. سینماهای‌ نمایش‌دهنده فیلم‌های ایرانی از میدان انقلاب به بالاتر نبودند. یعنی بهترین سینمای نمایش دهنده فیلم ایرانی «کاپری» در میدان انقلاب بود. با نمایش فیلم‌های «دایره مینا» و «سفر سنگ»، فیلم ایرانی در بالاشهر نیز نمایش داده شد. رقابت بین فیلم‌های ایرانی و خارجی سخت بود و مهمترین مساله در بحران سینما علاوه بر رقابت، بریدن تماشاچی از فیلم ایرانی بود. 2 فیلم در سال 57 خوب فروخت؛ اثری از ایرج قادری و و فیلم «در امتداد شب» که رکورد تاریخ را شکسته است و من معتقدم تفکری که پشت فیلم در «امتداد شب» بود، می‌توانست سینمای ایران را مانند سینما‌ی ترکیه کند.
جلسه دوم سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب سه شنبه 4 مهر با نمایش قسمت دوم این مستند و میزگردی با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعودشاهی، سیدمحمد حسینی و هوشنگ گلمکانی ساعت 17 در سالن شهر هفتم سینما آزادی ادامه خواهد یافت.




«صبح اعدام» به پایان فیلمبرداری رسید+ رونمایی از نخستین عکس حاج اسماعیل رضایی

سینماروزان/کیوان بهارلویی: با پایان فیلمبرداری تازه ترین ساخته بهروز افخمی، مراحل فنی این فیلم سینمایی آغاز شد.

 

فیلمبرداری فیلم سینمایی «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی تازه ترین محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی که از 17 مردادماه در شهر تهران کلید خورده بود؛ به تازگی به پایان رسید.

 

 

همچنین همزمان با آغاز مراحل تدوین این فیلم سینمایی توسط بهروز افخمی، نخستین تصویر از حاج اسماعیل رضایی یکی از دو شخصیت اصلی این اثر سینمایی که ارسطو خوش رزم ایفاگر نقش او در این پروژه است، رونمایی شد.

 

علاوه بر ارسطو خوش رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی، داود فتحعلی‌بیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، مهرداد نیکنام در نقش تیمسار، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان و فریبا آذرشب در نقش مادر حاج اسماعیل رضایی در تازه ترین ساخته بهروز افخمی نقش آفرینی می کنند.

 

«صبح اعدام» برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین 15 خرداد 1342 محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی 5 تا 6:30 صبح این روز روایت می‌شود.

 

پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این دو شخصیت است که بهروز افخمی پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.

 

عکس خبر از کوروش جوان است.

 

 




بهروز افخمی به «صبح اعدام» نزدیک شد+ رونمایی از نخستین عکس طیب حاج رضایی با حضور آقازاده

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: تازه‌ترین ترین ساخته بهروز افخمی با اتمام فیلمبرداری بخش‌های داخلی، از نیمه گذشت.

فیلم سینمایی «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی تازه ترین محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی که از 17 مردادماه در شهر تهران کلید خورده بود، از نیمه گذشت.

همچنین نخستین تصویر از طیب حاج رضایی که مسعود شریف ایفاگر نقش او در این پروژه است، رونمایی شد.

علاوه بر مسعود شریف، ارسطو خوش رزم- آقازاده بهروز خوش‌رزم تهیه‌کننده سریال‌های تلویزیونی همچون آپارتمان، آوای فاخته، گرگ‌ها، یک مشت پر عقاب و… -در نقش حاج اسماعیل رضایی از رفقای بیست ساله طیب ایفای نقش کرده است.

داود فتحعلی‌بیگی بازیگر باسابقه در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان در تازه ترین ساخته بهروز افخمی نقش آفرینی می کنند.

«صبح اعدام» برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین 15 خرداد 1342 محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی 5 تا 6:30 صبح این روز روایت می‌شود.

مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی در صبح اعدام
مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی در صبح اعدام

پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این دو شخصیت است که بهروز افخمی پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.

عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از: نویسنده و کارگردان: بهروز افخمی، تهیه‌کننده: علی شیرمحمدی، مدیر هنری: محمدرضا شجاعی، مدیر برنامه ریز و دستیار یک کارگردان: اکبر نصیری جوزانی، مدیرتولید: سعید رضاییان، مدیر فیلمبرداری: حسنعلی اسدی، طراح صحنه و لباس: علی شیرمحمدی، مدیر تدارکات: سعید اردستانی، طراح گریم: محسن دارسنج، مدیر صدابرداری: امیرحسین گل محمدی، عکاس: کورش جوان، مدیر روابط عمومی: زهرا دمزآبادی، محصول: سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی.




مجری افق در راه افخمی؟!/چرا امیرحسین ثابتی قید برنامه #جهان_آرا را زد؟

سینماروزان/حامد مظفری: خبر تعطیلی موقت یا دائم(؟) برنامه تلویزیونی #جهان_آرا به دلیل علاقمندی امیرحسین ثابتی مجری این برنامه به شرکت در انتخابات مجلس، خبر خرسندکننده‌ای نیست. نه اینکه ثابتی حق ندارد که مسیر تازه‌ای را تجربه کند؛ نه! ولی اینکه چرا ثابتی برنامه ای نسبتا موفق از منظر ژورنالیستی را کنار می‌گذارد به امید ورود به مجلس، جای تأمل دارد.

کاری با عقبه سیاسی گردانندگان این برنامه و ایدئولوژی آنها نداریم چون به عنوان ژورنالیست مستقل سعی کرده‌ایم بی‌طرف بمانیم-فقط سعی کرده‌ایم-و اینکه انتظار داشته باشیم همگان مثل ما بی‌طرف بمانند، زیاده‌خواهی است ولی چرا جریان فکری شبکه افق اولا برنامه‌ای تولید می‌کند که وامدار یک مجری خاص است و ثانیا به این راحتی قید مجری را می‌زند؟ ثالثا اینکه چرا ثابتی مجلس را به یک کار ژورنالیستی بدردبخور ترجیح میدهد؟
پاسخ به سوال اول ریشه در مانیفست گردانندگان افق دارد که چون خط و ربط سیاسی مجری-نه فقط فکری که حتی ظاهری-برایشان ارجح است در پیدا کردن مجری برای چنین برنامه‌هایی کم آورده اند و حالا که نه یامین پور هست و نه ثابتی، برنامه تعطیل می‌شود تا شاید وقتی دیگر. اینکه چرا افق قید ثابتی را زده، لابد به‌خاطر المامورالمعذور! مهمترین پرسش همان پرسش سوم است چرا ثابتی که ظاهرا ژورنالیستی عدالت طلبی است به سراغ مجلس رفته؟ مجلس چه دارد که اجرای جهان آرا ندارد؟
جهان آرا از ابتدای راه اندازی برنامه ای بود که حتی مخالفان سیاسی شبکه افق آن را زیرنظر داشتند و خوب یا بد تنها برنامه شبکه افق که مطالبش هرازگاه ارزش بازنشر داشت و به جرأت می‌توان گفت خط شکنی آن بود که بعدا تولید برنامه هایی نظیر شیوه را در شبکه چهار را رقم زد. در دوره ثابتی هم بسیاری از قسمتهای این برنامه، دیدنی بود و کنارش برخی قسمتها، خنثی و مقادیری تکرار مکررات ولی به هر حال بودن‌ش برای تلویزیون و بالاخص شبکه افق، فایده‌مندتر از نبودن آن.
برسیم به پرسش اصلی؛ چرا ثابتی قید جهان آرا را زد؟ در مجلس می‌توان مفیدتر بود؟ در این باره نقطه نظر سینماگر مورد استناد جریان فکری شبکه افق یعنی بهروز افخمی که زمانی وارد مجلس شد، را مرور نکرده‌اند؟ اتفاقا افخمی یک بار در گفتگو با ثابتی در برنامه رودررو از دلزدگی سریع از فضای مجلس در همان سال اول نمایندگی و دلایل آن گفته بود. پس بعید است ثابتی نادانسته عزم مجلس کرده باشد، او همچنان می‌داند اثرگذاری یک برنامه چالشی ولو در شبکه افق به مراتب از هر نوع فعالیت سیاسی رسمی و غیررسمی بیشتر است و جز این بود مدتها بعد از تعطیلی نود، همچنان فردوسی‌پور را به نام نود نمی‌شناختند!

چرا ثابتی قید #جهان_آرا را زد؟
چرا ثابتی قید #جهان_آرا را زد؟

به نظر میرسد مسأله، دردسرهای ژورنالیسم از نوع عدالت طلبانه است که در عین جذابیت، گاهی چنان آرامش برهم زن می‌گردد که باعث می‌شود تدریس و چاپ کتاب و تولید برنامه های مفرح کنار پژمان و جواد و وحید و… را بر این نوع تولید محتوا، ترجیح دهند؟
آیا  دردسرهای ژورنالیسم عدالت‌طلب باعث شده ثابتی خسته شده و ترجیح دهد در فضایی آرام تر، ادامه مسیر دهد؟ مسیری که می‌تواند با نمایندگی مجلس و تدریس توامان ریشه های انقلاب اسلامی در مهمترین دانشگاه مهندسی کشور، ادامه پیدا کند؟ این را خودش باید بگوید.
اگر این ظن، درست باشد باید افسوس خورد برای ساختارهایی که حتی برای برندسازان خود نیز فضای آرام کار حرفه ای فراهم نمی‌کنند!




در نشست مستند «روح پیتر سلرز» مطرح شد/افخمی: خلاقیت اسیر شدنی نیست

سینماروزان: نشست نقد و بررسی مستند «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک در سومین روز از رویداد «سینما پرتره» عصر روز دوشنبه ۲۳مرداد به نمایش درآمد و پس از اکران این فیلم، نشست نقد و بررسی و تحلیلی با حضور بهروز افخمی به عنوان کارشناس مهمان و امیر قادری کارشناس و مجری نشست در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

بهروز افخمی در ابتدای نشست با اشاره به سختی‌های ساخت فیلم بر روی آب و دریا گفت: این فیلم نشان می‌دهد یک اثر چگونه به راحتی از کنترل خارج می‌شود و از ابتدا درباره ساخت آن تصمیم اشتباه گرفته می‌شود. این اتفاق ترسناکی است. در واقع این کار قرار دادن خود به عنوان فیلمساز در مقابل یک خودکشی است.

وی با تاکید بر اشتباه بودن فیلمسازی روی آب گفت: کوین رینولدز در زمان ساخت فیلم «دنیای آب» با استیون اسپیلبرگ که فیلم «آرواره‌ها» را روی آب ساخته بود تماس گرفت تا از او مشورت بگیرد. استیون اسپیلبرگ تنها نصیحتی که می‌کند این بود که این کار را نکن و فیلم را نساز! این دقیقا چیزی است که پیتر مداک نمی‌دانست.

او ادامه داد: این فیلم به ما یادآوری کرد که اگر فیلمنامه خوب نداشته باشی و اثری را به اشتباه بسازی ممکن است یک عمر فعالیت حرفه‌ای خود را زیر سوال برده باشی و فعالیتت در سینما تمام شود. جان هیمن که تهیه‌کننده فیلم بوده بسیار عاقلانه به مداک می‌گوید که ساخت این فیلم از ابتدا اشتباه بود و همین مساله نشان می‌دهد که تمام دلایل شکست این فیلم پیتر سلرز نبوده است.

این کارگردان با اشاره به اینکه این مستند جنبه‌های جالبی را از سینما به تصویر کشیده است، بیان کرد: این فیلم جنبه بسیار جالبی دارد که باید به آن پرداخته شود. این فیلم به ما نشان می‌دهد هیاهویی که درباره هوش مصنوعی راه افتاده است که می‌تواند فیلمنامه بنویسد، غلط است و به خوبی در این فیلم شاهد هستیم که این جنجال‌ها بی‌نتیجه است. وقتی هوش طبیعی انسان به همین سادگی خرابکاری می‌کند پس هوش مصنوعی می‌تواند اتفاقات فاجعه باری را رخ دهد.

افخمی افزود: در نهایت چیزی که برای فیلمسازان جوان باید مهم باشد این است که حرف‌هایی که درباره هوش مصنوعی می‌زنند فقط به درد ایلان ماسک می‌خورد که جلب نظر کند وگرنه این فیلم نشان می‌دهد که سناریو به هوش مصنوعی بدهید چه افتضاحی می‌شود.

وی با تاکید بر اینکه “هوش مصنوعی باعث ایجاد پارادوکسی در زندگی انسان‌ها شده است” گفت: به حکم سرمایه‌داری و هوش مصنوعی که نظام فعلی آن را ساخته است تصور می‌شود که تمام فعالیت‌ها به وسیله ماشین قابل انجام است و ارزان‌تر به نتیجه می‌رسد و چرخه تولید نیز با حضور هوش مصنوعی تغییر کرده است و این تصور به وجود آمده که با هوش مصنوعی دیگر نیاز به انسان و خلاقیت انسانی نیست در حالی که کاملا اشتباه است زیرا تنها چیزی که در این میان باعث پیشرفت و تنوع می‌شود خلاقیت است و خلاقیت هم اسیر شدنی نیست.

امیر قادری کارشناس این نشست نیز به موضوع مستندسازی پرتره در سینما پرداخت و ضمن اشاره به تاریخچه چنین مستندهایی گفت: در سال‌های اخیر به خاطر گسترش استفاده از یوتیوب و فضای مجازی و آسان شدن شیوه آرشیوها و دیجیتالی شدن آن، مستندهای زیادی از حدود سال‌های ۲۰۱۸ تا به امروز ساخته شود. یکی از دلایلی که این برنامه هم در گروه سینمایی هنر و تجربه اجرا شد رونق پیدا کردن این سبک فیلمسازی در جهان است. در بین این آثار فیلم‌هایی هست که موضوع و سوژه آن خاص و جذاب است و در کنار آن آثاری است که کارگردان با خلاقیت‌هایی فیلم را می‌سازد و باعث جذابیت آن می‌شود.

در این مراسم جمعی از دانشجویان خارجی دوره جدید مدرسه تابستانی زبان فارسی «بنیاد سعدی» نیز حضور داشتند.

به نمایش مستندهای جذاب و دیدنی درباره‌ی سینماگران بزرگ تاریخ سینما اختصاص دارد و تا پنجشنبه از ساعت ۱۹ این مستندها به نمایش در خواهند آمد. پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی اثر، در کنارِ گفت‌وگو درباره‌ی چهره‌ی سینمایی مورد بحث برگزار می‌شود.

در این رویداد فیلم‌های مستندِ کمیابِ «فلینی هرگز پایان نمی‌یابد» به کارگردانی یوجینو کاپوچو، مستند «جانگو و جانگو – سرجو کوربوچی» به کارگردانی لوکا رنا و مستند «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک به نمایش درآمدند و در روزهای آینده مستند «لینچ- اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ، مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا و مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز با زیرنویس فارسی، به نمایش در می‌آیند.

فریدون جیرانی، بهروز افخمی، احمد الستی، فرزاد موتمن و علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناسان مهمان در این نشست‌ها حضور خواهند یافت.

امروز در چهارمین روز از رویداد «سینما پرتره» مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز با حضور احمد الستی و فرزاد موتمن به عنوان کارشناسان مهمان نمایش داده خواهد شد.

این رویداد توسط گروه سینمایی هنر و تجربه و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جشنواره سینماحقیقت، وبسایتِ کافه سینما و پردیس سینمایی ملت برگزار می‌شود.

 

 




همزمان با روز خبرنگار؛ «صبح اعدام» کلید خورد/ روایت افخمی از ساعات پایانی عمر طیب حاج‌رضایی

سینماروزان/ساناز پورغفور: همزمان با روز خبرنگار، فیلمبرداری تازه‌ترین اثر سینمایی بهروز افخمی با روایت یک خبرنگار از ساعات پایانی عمر شهید طیب حاج‌رضایی و ‌اسماعیل رضایی کلید خورد.

فیلم سینمایی «صبح اعدام» تازه‌ترین اثر بهروز افخمی به تهیه‌کنندگی علی شیرمحمدی با پرداختی به قیام خونین ١۵ خرداد سال ۱۳۴۲، از شب گذشته ۱۷ مردادماه در تهران جلوی دوربین رفت.

این فیلم که اقتباسی از گزارش مفصل یک خبرنگار از تیرباران و اعدام شهید طیب حاج‌رضایی و اسماعیل رضایی در روزنامه کیهان است، همزمان با روز خبرنگار به طور رسمی کلید خورد.

فیلم تازه افخمی، برشی از لحظات پایانی زندگی این دو شخصیت مردمی است که به صورت ریل تایم و در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبحِ روز اعدام می‌گذرد.

«صبح اعدام» که در ژانر تاریخی – سیاسی معاصر ساخته ‌می‌شود، به صورت سیاه و سفید برای نمایش روی پرده سینما فیلمبرداری خواهد شد.

این فیلم محصول مشترک سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی است و اسامی بازیگران و عوامل آن در آینده‌ای نزدیک اطلاع‌رسانی خواهد شد.




درگذشت #حسین_زمان؛ خواننده‌ای که شبیه #ستار می‌خواند و معتقد بود #افخمی جایش را گرفته!

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: حسین زمان خواننده موسیقی پاپ بعد از دست و پنجه نرم کردن با سرطان در ۶۳ سالگی فوت شد‌.

حسین زمان که فارغ‌التحصیل مهندسی الکترونیک بود و سابقه فعالیت مخابراتی در نیروی دریایی سپاه را داشت اولین آلبوم خود را بعد از دوم خرداد ۷۶ با عنوان شب دلتنگی ارائه کرد. گلایه، قصه شب، شاپرک، مشق عشق، قصه نگفته و قرار عاشقی دیگر آلبوم های مستقل زمان بودند.

حسین زمان از منظر تنالیته صدا مشابه حسن ستار و داریوش اقبالی می‌خواند که البته در دوران آزادسازی موسیقی پاپ بعد از انقلاب این مشابه‌خوانی چندان عجیب نبود.
شهرت زمان نه به خاطر این مشابه خوانی بلکه به خاطر نزدیکی به جبهه مشارکت و حمایت از اصلاح طلبان بود که به ادعای خودش باعث ممنوع الفعالیتی چندین ساله او هم شد به گونه ای او از اواسط دهه هشتاد تا اواخر دهه نود هیچ کنسرتی را برگزار نکرد‌.

حسین زمان چهار سال پیش در گفتگویی مدعی شده بود کاندیدای هنری جبهه مشارکت برای انتخابات مجلس ششم، او بوده ولی به ناگاه بهروز افخمی جایش را گرفته است!!(اینجا را بخوانید)

از حسین زمان دو فرزند مانده و او از ابتدای دهه هشتاد تا پایان عمر بیشتر در کیش زندگی می‌کرد. آخرین کنسرت بزرگ او مرداد ۹۸ در برج میلاد برگزار شد.

درگذشت حسین زمان که صدایش یادآور ستار بود
درگذشت حسین زمان که صدایش یادآور ستار بود




#استاد(عماد حسینی/بهروز افخمی)؛ راه شب!؟

سینماروزان/محمد شاکری:

+لوگویی که انگار با قلم خیزران طراحی شده

+شروع بدون تلفات وقت و بدون تیتراژ

-تکان های بی دلیل دوربین از ثانیه اول و لابد به قصد بیان تکانه های درونی استاد؟

-پرداخت رادیویی متکی بر انبوه دیالوگ و قدری افکت صوتی از پرواز هواپیما و شکستن شیشه و…

-زوایای شلخته و سهل‌گیرانه از تلاش‌های استاد برای اغوا

-حسن معجونی با همان لحن باری به هرجهت سریالهای کمدی پرت شده به اینجا که + اسباب دمیدن دوز طنز و اندکی رهایی از لحن راه‌شب‌ی ! نمک حسن آقا هم نبود که دیگر هیچ! نورعلی نور می‌شد اگر آقارشید هم بود در نقش پدر دختر!

-سوژه زود رو می‌شود و زود تمام. نه اینکه به‌موقع تمام شود اتفاقا کلی هم لفت می‌دهد تا تيتراژ پایانی.

-ژست اقتباس از نمایش دیوید ممت چه می‌گوید این وسط؟ راحت و روان بگو با اقتباس از حواشی زندگی الف.الف نقاش مشهور، فعال حراج و مشاور اعظم کشف اصالت آثار باستانی.

+گریم حسن معجونی با کلاه جهود و رفتاری فرقه‌مآب. +همسر معجونی(هدیه حسینی نژاد) بدون گریم انگ نقش دختر در معرض سوءاستفاده، بخصوص اختلاف سنی طرفین خیلی جور است.

-سجاد بابایی یا همون شمایل خسوف؛ عاشق زخم خورده‌ی انتقام‌جو

-کم که می‌آورد پای لو رفتن گذشته دخترک را به میان می‌کشد و دیگر می‌شود فیلمفارسی به خصوص با آن درگیری‌های جاهلی حسن-سجاد!

-جوک

ادبیات استاد جهت مخ‌زنی:
–مانتوتو بگیرم؟
–من و همسرم فقط همخونه‌ایم

دیالوگ
الان که داد زدی کسی به دادت رسید؟

نتیجه اخلاقی
—-وقتی می‌خواهی هم نقاش شبه‌انتلکت را بزنی و هم در دام #می‌تو نیفتی، یا نباید فیلم بسازی یا نباید با سفارش بسازی.

استاد؛ راه شب
استاد؛ راه شب




ورود رسمی افخمی به دالان می‌تو!؟

سینماروزان/حامد مظفری: بهروز افخمی که در سال‌های اخیر بیشتر به عنوان مجری برنامه های سینمایی نمود داشته با تهیه‌کنندگی یک فیلم جدید به حرفه سینما بازمی‌گردد.

فیلم تازه افخمی #استاد نام دارد که عماد حسینی بناست آن را بسازد. عمده فعالیت قبلی احسان عمادی همکاری در تولید محصول یا انتشار نشریاتی است عمدتا متعلق به جریان موسوم به ارزشی.

عماد حسینی عضو هیات مدیره موسسه فردایی دیگر است؛ موسسه ای به مدیرعاملی مجید رجبی معمار که محمدحسین مهدویان، حبیب والی‌نژاد، محمد آوینی و اردلان عاشوری هم در هیات مدیره آن حضور داشته‌اند.

آنچه بناست این فعال جریان ارزشی به تهیه‌کنندگی افخمی بسازد با عنوان #استاد برداشتی از #نمایشنامه_اولئانا اثر دیوید ممت آمریکایی است. #اولئاند نمایشنامه‌‌ای متمرکز بر درگیری میان یک استاد مرد دانشگاه و یک دانشجوی دختر است‌. دختر دانشجو در ابتدا و برای پاس کردن یک واحد درسی وارد رابطه با استاد شده و مدتی بعد مدعی تجاوز استاد شده و به جریانی می‌پیوندد که قصد افشاگری علیه استاد را دارد…

کاملا پیداست که فیلم استاد متاثر از حواشی جنبش می‌تو ساخته می‌شود. جنبشی که افخمی صریحا حامیان ایرانی آن را زیر سوال برد. بهروز افخمی خرداد امسال در انتقاد به «جنبش می تو» گفته بود: این وضعیت خجالت آور است و خیلی از این ادعا‌ها هیچ دلیل محکمه پسندی ندارد. انگار این مدعیان هیچ اخلاقی را یاد نگرفته‌اند. وقتی خود سینماگران هیچ چیزی را رعایت نمی‌کنند نمی‌شود به امثال رائفی پور خرده گرفت که چرا متلک به سینما می‌اندازند.

اگر بخواهیم با توجه به اظهارات صریح افخمی علیه جنبش می‌تو و سوابق کارگردان، پیش‌بینی کنیم باید بگوییم بعید است #استاد نگاهی همدلانه به دختر دانشجو داشته باشد مگر اینکه سازندگان اصلا نخواهند موضع‌گیری کنند که در آن صورت گرفتار نوعی انفعال شده و به سبک سینمای اصغری به دام پایان باز خواهند افتاد.

ورای ورود رسمی جریان ارزشی به تولید فیلم مرتبط با می‌تو، اینکه افخمی به جای کارگردانی، تهيه‌کنندگی #استاد را برعهده گرفته می‌تواند این معنا را داشته باشد که دیگر جریان ارزشی هم امیدی به کارگردانی افخمی ندارد؟؟ افخمی در سال‌های اخیر فقط کارگردانی سریالی به نام #رعد_و_برق را انجام داده که همچنان مدتها بعد از تولید، وضعیت بلاتکلیفی دارد.

عماد حسینی عضو هیات مدیره موسسه ای است که مهدویان و والی نژاد هم در آن عضویت داسته‌اند. پیشتر مهدویان با حمایت ارگان‌ها و جریانات ارزشی وارد سینما شد ولی دیری نپایید که ترجیح داد به جای تولید آثار استراتژیک به سمت تولید ملودرام‌های پر از خط چشم همچون #زخم_کاری برود.

باید منتظر نتیجه نهایی #استاد ماند و دید ورود افخمی به عنوان تهیه‌کننده برای حمایت از یک فعال ارزشی به نام احسان عمادی به نتیجه‌ای قابل قبول بدل خواهد شد؟ و این بار فیلم‌سازی به جریان ارزشی تحویل داده خواهد شد که تا انتها، جریانی که حامی اش بوده را ارج نهد و پایش بایستد؟؟

وود رسمی افخمی به دالان می‌تو؟
وود رسمی افخمی به دالان می‌تو؟