نویسنده و بازیگر برخی آثار دفاع مقدسی دهههای گذشته بیان کرد⇐وقتی دهها مجله درباره فوتبال و بیماران جنسی و شرارتهای زنان شوهردار داریم و فقط یک مجله ضددفاع مقدس درباره دفاع مقدس(!!) نداشتن سینمای جنگ عجیب نیست!/قدرتطلبی و ریاکاری با ریش و تسبیج و یقه بسته، درد بیدرمان روزگار ماست!!/چرا یک دهم حرارت جشن چهارشنبه سوری را در هفته دفاع مقدس ندیدیم؟/مدیران کارنابلد فقط یک هفته از دفاع مقدس میگویند و یک سال تمام بازماندگان دفاع مقدس را نادیده میگیرند/چرا فیلم دفاع مقدس تماشاچی داشته باشد وقتی تنها دغدغه برخی مانتوی کوتاه و ساق عریان دختران است؟؟!!/کدام تشکیلات غم گمنامی «اشک سرما» را میخورد؟ /کارگردان «سجاده آتش» چرا مفقودالاثر شد؟/چرا حاتمیکیا از «دیده بان» به «موج مرده» رسید؟/آیا اگر جنگندگی انتحاری تقی علیقلیزاده نبود، یک سکانس از «دوئل» ساخته میشد؟؟
سینماروزان: بهزاد بهزادپور از جمله نویسندگان و بازیگرانی بود که با محصولات دفاع مقدسی دهه های شصت و هفتاد مورد توجه قرار گرفت. او که نویسندگی «آخرین شناسایی»، «باشگاه سری» و «رنجر» و بازیگری «بلمی به سوی ساحل» و کارگردانی «خداحافظ رفیق» را در کارنامه دارد سالهاست فعالیت مشهودی در سینما ندارد.
آخرین بار که نام بهزادپور در تیتراژ فیلمی نقش بست کمدی «کلانتری غیرانتفاعی» بود که کمتر شباهتی به پیشینه این سینماگر نداشت. بهزادپور به تازگی در گفتگو با خبرگزاری اصولگرای «تسنیم» انتقادات شدیدی را به سیاستگزاران عرصه دفاع مقدس روانه نموده است.
بهزادپور در چرایی عدم توجه جدی به ژانر جنگ در سینمای این روزها بیان داشت: وقتی روی کیوسک روزنامهفروشیها دهها روزنامه و مجله در ارتباط با فوتبال و فحاشی این فوتبالیست به آن فوتبالیست وجود دارد وقتی برای زیبایی اندام و برآمده شدن بازو و پشت بازو، مجلههای رنگارنگ چاپ میشود وقتی دهها روزنامه و مجله برای بزرگنمایی قتلها و تجاوزها و دخترهای خیابانی و بیماریهای جنسی و شرارت زنهای شوهردار روی کیوسکها دیده میشود و هیچ ایراد خشونتطلبی به آنها گرفته نمیشود، وقتی برای هنرپیشههای هندی و مسائل خصوصی و عمومی آنها دو مجله احمقانه چاپ میشود، وقتی برای مد لباس و حل کردن جدول و پخش قورمهسبزی و… در و دیوار کیوسک کاغذ دیواری میشود و میان همه اینها تنها یک روزنامه ضددفاعمقدس درباره دفاعمقدس چاپ میشود و دودمان هر چه تعادل و لطافت و مهربانی و عشق و زیبایی را در دفاع مقدس منهدم میکند و با کمال وقاحت خود را قیم صدها هزار شهید معرفی میکند آیا پرسش از سینمای جنگ و دفاع مقدس ریشهای است؟؟ ساختن یک فیلم جنگی در شرایطی که اجازه یک برانکارد را هم باید به سپاه پرداخت مشکلتر است یا چاپ یک هفتهنمایه زیبا و حقیقتطلبمتعادل؟
این بازیگر پیرامون چگونگی حل مشکلات پیش روی سینما جنگ بیان داشت: والله نمیدانم که با چه وسیلهای میتوان پنبه از گوش متولیان فرهنگ و هنر دفاع مقدس بیرون کرد. والله نمیدانم چطور میشود چشمهای تراخم گرفته فرماندهان فرهنگی و هنری دفاع مقدس را درمان کرد. آقا، هوای نفس و قدرتطلبی و هنری دفاع مقدس را درمان کرد. آقا، هوای نفس و قدرتطلبی و ریاکاری در لباس، ریش و تسبیج و یقهبسته درد بیدرمان است. همان طوری که حسادت بعضی از علما به حضرت امام(ره) درد بیدرمان بود. همان طور که تکبر و حسادت و خودمحوری و دورویی بسیاری از پیشانی پینه بستهها و انقلابیون قدیمی نسبت به حضرت آقا درد بیدرمان است.
بهزادپور ادامه داد: سنت چهارشنبهسوری را که یک آدم خرافاتی صدها سال پیش پایهگذاری کرد بین جوانهای امروز دارد با چه گرما و حرارتی در آن شب برگزار میشود؟ آیا یک دهم آن حرارت و گرما در شراکت مردم در هفته دفاع مقدس هست؟ به دور از تعصب به این واقعیت تلخ نگاه کنید. پدر من این جوانها و این مردم با چشمهایشان دیدند که به خاطر این دفاع مقدس چند صدهزار نفر خون دادند. حتی اسم همه کوچهها اسم شهید است؛ ولی چرا هفته دفاعمقدس به یک هفته تشریفاتی آن هم به دست دولت و یگانهای نظامی تبدیل شده است. چرا در بین جوانهای امروز اسم دفاع مقدس مترادف با غم و غصه و خشونت و گریه کردن و بدنهای تکهتکه شده است؟ چرا در بین جوانها یک جانباز قطع نخاع دفن شده و اعماق تاریک یک آسایشگاه یک صدم یک فوتبالیست ارج و قرب ندارد و ذهنش را اشغال نمیکند؟ آیا این تقصیر جوانها و مردم است؟ پس چرا همه مردم به وسیله یک سیاست هماهنگ و هوشیارانه تبلیغاتی در تلویزیون به فعالیت هستهای، نگاه ملی و غیورانه پیدا کردند؟ نه، خبر مرکز این زلزله ویرانگر در زیر میز مدیران فرهنگ و هنر دفاع مقدس است. یک هفته مدح تشریفاتی دفاع مقدس کردند و یک سال تمام بازماندگان دفاع مقدس از کودک یک شهید گرفته تا پرپر زدن یک جانباز دفن شده در فراموشخانه آسایشگاه را فراموش کردند و مانند وبال گردن تلقی کردند. پیامدی جز ویرانی فرهنگ دفاع مقدس نخواهد داشت.
این نویسنده با اشاره به تناقضات پیش روی جامعه بیان داشت: وقتی هیچ تهیهکنندهای راضی نیست تهیهکننده فیلم جنگی بشود، وقتی فروش فیلمهای دفاع مقدس در پایینترین حد قرار میگیرد، وقتی برخی مردم رزمندهها و بسیجیها را یک مشت چماقدار تندرو و متعصب میدانند و تنها شناسنامه مطبوعاتی و پی در پی آنها به دست […] در جریده […] منتشر میشود وقتی تنها دغدغه بسیجی در این روزگار، فقط برخورد قهرآمیز باید حجابی اعلام میشود و باید چشمهای بسیجیان در این هیاهوی ناهنجاریهای متفاوت، فقط مواظب مانتوی کوتاه و ساق پای عریان دختران باشد وقتی بسیجیان دلاور حاج احمد متوسلیان در این روزگار فقط با بسیجیان ایست بازرسی نمایش داده میشود، وقتی تندروترین افراد متعصب سنگ دفاع مقدس را به سینه میکوبند و ذائقه مردم را با این اعمال تلخ و بدبین میکنند چرا فیلم دفاع مقدس باید تماشاچی داشته باشد؟ چرا تهیهکنندهها باید روی فیلم دفاعمقدس سرمایهگذاری کنند؟ چرا باید حاج همتی که تنها وجه مشترکش با این موتورسواران عربدهکش تنها در ریش است به چشم چماقدار متعصب دیده شود و در بین جوانان علی دایی محبوبتر از او باشد؟
بهزادپور با انتقاد از وضعیت کیفی محصولات تلویزیونی حوزه دفاع مقدس اظهار داشت: بالای سر کدام یک از این سریالها کارگردانها و تهیهکنندههای درجه یک بوده است. کیفیت کارگردانی تهیه و تولید سریال «هزار دستان» کجا و کیفیت گروه این سریالهای دفاع مقدس کجا! در سواس و پختگیای که در فیلمنامههای «زیر باران» و «خانه متروک» و «طلسم شدگان» و… لحاظ شده کجا و ناپختگی و درجه سه بودن فیلمنامه یکی – دو سریال دفاع مقدس کجا آیا بینی و بینالله پس از سریال «گل پامچال» که موضوعش کاملاً حاشیه جنگ بود و سالها پیش ساخته شد سریالی به پختگی آن ساخته شد؟ موضوع فیلمهای کمرمق «روایت فتح» هم به ساعات و زمانهای نامطلوب انتقال پیدا کرد و اخیراً هم اصلاً ناپدید به چشم میآید. میزگردها هم که الحمدالله سرشار از کسالت و مطالب تکراری و شعاری است. در صدا و سیما هیچ سیاستگذاری هوشمند و متفکرانهای در پس آثار دفاع مقدس وجود ندارد؛ تکرار یک مشت ظواهر و شعارهای نخ نما شده جنگ و ارائه حرفهای تکراری از دهان آدمهای جدید است و آن قدر فرآوردههای دفاعمقدس در سیما کسالتبار و تکراری و بیرنگ و آب و خام شده است که وقتی بیننده در هفته دفاع مقدس تلویزیون را روشن میکند از حجم زیاد برنامههای سطحی و شعاری درباره دفاع مقدس. سرسام میگیرد و کودکان و نوجوانان در این هفته با تلویزیون قهر میکنند دفاع از حریم دفاعمقدس در سیما به وسیله حجم و تعداد و تکرار حاصل نمیشود؛ بلکه با تعدادی حرکتهای حساب شده و غیرمستقیم و ماهرانه که با تمامی متولیان و سازمانها و نهادها و بنیادهای مربتط با دفاع مقدس هماهنگ و همزمان باشد به وجود میآید. همان یک سریال «دلیران تنگستان» در دهها سال پیش آنقدر حساب شده و پخته و منحصر به فرد ارائه شد که نام رئیسعلی دلواری در اذهان همه مردم جاودان شد.
این کارگردان سینما راه نجات سینمای دفاع مقدس را التیام گذاشتن بر زخم آبروی رزمندگان دانست و گفت: با التیام گذاشتن بر زخم آبروی رزمندههای دفاعمقدس مانند مناظره سلیمی نمین. با التیام گذاشتن بر زخم جانبازان و آزادگان و ایثارگران به اندازه التیامی که بر زخم نیروی انتظامی گذاشته شد با التیام گذاشتن بر زخم سرداران سینمای دفاع مقدس که رسول ملاقلیپور یکی از آنهاست و فیلم «افق»، «پرواز در شب» و «تنگه چزابه» را ساخته و… یادتان هست. حمیدنژاد را میشناسید شاهکار به یاد ماندنی «اشک سرما» را تماشا کردید، او کجاست؟ کدام تشکیلات غم گمنامی «اشک سرما» را میخورد؟ فیلم «سجاده آتش» یادتان هست؟ احمد مرادپور چرا مفقودالاثر شد؟ آیا تمامی تقصیرها به گردن حاتمیکیاست که از «دیده بان» به فیلم «موج مرده» رسید؟ اگر جنگندگی و تلاشهای انتحاری تقی علیقلیزاده نبود آیا یک سکانس از «دوئل» ساخته میشد؟ بر زخمهای کارگردان «انسان و اسلحه» چه کسی مرهم گذاشت؟ بر زخمهای کدام مدیر فرهنگی دفاع مقدس بیناعتمادیهای دیگر را با سینمای جنگ آشتی داد و دست آنها را با فروتنی و صمیمیت فشرد وقتی به این سرداران عاشقپیشه و خسته به چشم یک سرباز صفر نگاه نشود؟ وقتی در حد یک لشگر رزمی از دسته کوچک این سرداران خطشکن پشتیبانی شود، وقتی به چهره خاک گرفته و دوست داشتنی آنها با محبت و احترام نگاه کنی و با صداقت و خلوص دستهای خسته آنها را بگیرید، شاید زخم سینمای دفاع مقدس التیامی موقت پیدا کند در غیر این صورت سنگ قبر سینمای دفاع مقدس را باید بر قبرش گذاشت و برایش فاتحه خواند و تمامی خانواده شهدا را به دور این قبر جمع کرد و مابقی حرفها بماند برای بعد.