1

حضور کارگردان «روزی روزگاری» در پشت صحنه تولید فیلمی با بازی سعید آقاخانی و بهناز جعفری+عکس

سینماروزان: فیلمبرداری فیلم سینمایی «ماهی و برکه» با بازی سعید آقاخانی و بهناز جعفری در اقلید فارس با اضافه شدن دو بازیگر ادامه دارد.

 مهدی فقیه و مهرانه بهنهاد جدیدترین بازیگرانی هستند که به این پروژه سینمایی پیوستند و در مقابل دوربین نیز قرار گرفته اند. تا به این لحظه 40 درصد از فیلمبرداری فیلم سینمایی «ماهی و برکه» نیز انجام شده است.

امرالله احمد جو کارگردان تلویزیون طی روزهای گذشته از پشت صحنه فیلم سینمایی «ماهی و برکه» دیدن کرد و همچنین برای این اثر سینمایی آرزوی موفقیت داشت تا موضوع آن که در ارتباط با دغدغه های ملی است به خوبی مورد توجه قرار بگیرد. امرالله احمد جو کارگردان آثار به یادماندنی چون «تفنگ سر پر» و «روزی روزگاری» نیز است.

«ماهی و برکه» را علی براتی به تهیه کنندگی هادی انباردار میسازد.

 بخش هایی از این فیلم سینمایی در خارج از کشور فیلمبرداری خواهد شد.

در خلاصه داستان «ماهی و برکه» آمده است: فیلم به زندگی مخترعی (علی یزدانی) در سه دوره کودکی، نوجوانی و جوانی او می پردازد. این مخترع در مسیر ساخت اختراعش دچار چالش هایی می شود که برای خانواده و اطرافیانش دردسرهایی را ایجاد می کند.

برخی از بازیگران این فیلم سینمایی که تا به این لحظه مقابل دوربین قرار گرفته اند، عبارتند از سعید آقاخانی، بهناز جعفری، علیرضا استادی، میرطاهر مظلومی، مهسا هاشمی، عبدالباسط رضایی، مهرناز احدیان، ساغر کیان راستی و امیررضا فرامرزی، مهدی فقیه و مهرانه بهنهاد.

دیگر عوامل فیلم سینمایی «ماهی و برکه» عبارتند از مدیر فیلمبرداری: مهدی ایل‌بیگی، برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: مسعود میمی، تدوین: حسن حسن‌دوست، نویسندگان: مهدی نامجو، محمد صادق باقری و علی براتی، صدابردار: آرش برومندی، طراح صحنه و لباس: سهیل میرسپاسی، مشاور کارگردان: سید حسین آزادی، طراح چهره پردازی: علی بهرامی‌فر، مدیر تولید: صادق ایزدخو، استوری بورد: علی امامزاده و حسین آزادی، فیلمبردار پشت صحنه: اصغر براتی، عکاس: امیر حق‌بر.

امرالله احمدجو در پشت صحنه «ماهی و برکه»
امرالله احمدجو در پشت صحنه «ماهی و برکه»



زندگی پرچالش یک مخترع به روایت بهناز جعفری و میرطاهر مظلومی⇔ادامه «ماهی و برکه» در اقلید

سینماروزان: فیلمبرداریِ فیلم سینمایی «ماهی و برکه» به کارگردانی علی براتی و تهیه کنندگی هادی انباردار در اقلید فارس ادامه دارد.

بهناز جعفری و میر طاهر مظلومی جدیدترین بازیگرانی هستند که به این پروژه سینمایی پیوستند.

 بخش هایی از این فیلم سینمایی در خارج از کشور فیلمبرداری خواهد شد.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: فیلم به زندگی مخترعی (علی یزدانی) در سه دوره کودکی، نوجوانی و جوانی او می پردازد.  این مخترع در مسیر ساخت اختراعش دچار چالش هایی می شود که برای خانواده و اطرافیانش دردسرهایی را ایجاد می کند.

برخی از بازیگران این فیلم سینمایی که تا به این لحظه مقابل دوربین قرار گرفته اند عبارتند از:  سعید آقاخانی، بهناز جعفری، علیرضا استادی، میرطاهر مظلومی، مهسا هاشمی، عبدالباسط رضایی، مهرناز احدیان، ساغر کیان راستی و امیررضا فرامرزی.

بازیگران شناخته شده دیگری به این پروژه سینمایی اضافه خواهند شد که در صورت نهایی شدن آن اعلام خواهد شد.

از دیگر عوامل فیلم سینمایی «ماهی و برکه» عبارتند از: مدیر فیلم‌برداری: مهدی ایل‌بیگی، برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: مسعود میمی، تدوین: حسن حسن‌دوست، نویسندگان: مهدی نامجو، محمد صادق باقری و علی براتی، صدا بردار: آرش برومندی، طراح صحنه و لباس: سهیل میرسپاسی، مشاور کارگردان: سید حسین آزادی، طراح چهره پردازی: علی بهرامی‌فر، مدیر تولید: صادق ایزدخو، استوری بورد: علی امامزاده و حسین آزادی، فیلمبردار پشت صحنه: اصغر براتی، عکاس: امین حق‌بر.

ماهی و برکه
ماهی و برکه




بهناز جعفری به کن می‌رود/جایگزینش در «رومولیت» مشخص شد

سینماروزان: به دليل حضور بهناز جعفرى در فستيوال بين المللى فيلم كن با «سه رخ»جعفر پناهى، نازآفرين كاظمى از روز جمعه ٢١ ارديبهشت جايگزين بهناز جعفری در نقش دايه در نمایش «رومولیت» مى شود.

نازآفرين كاظمى پيش تر در نمايش هاى «روياى يك شب نيمه تابستان» و «رومئو و ژوليت» با مصطفا كوشكى همكارى داشته است.

و همچنین این نمایش در روز پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت در دو سانس ۱۷ و ۱۹ با حضور بهناز جعفری به روی صحنه می رود.

نمایش «رومولیت» به کارگردانی مشترک مصطفا کوشکی و هستی حسینی در طی ۲۷ اجرا  ٤٧٠٠ مخاطب داشته و با استقبال مخاطبان مواجه شده است.

ديگر عوامل كار عبارتند از حسن جودکی، مدیر تولید، سارا اسکندری، طراح گریم، علی کوزه گر، طراح نور، هستی حسینی، طراح لباس، علیسینا رضاییان آهنگساز، مهدی طالقانی گرافیک، ساینا قادری عکاس، میثم انتظاری دستیار کارگردان، مریم شریعتی روابط عمومی و گروه هنری پژواک تبلیغات.

علاقه مندان مى توانند بلیت‌های نمایش «رومولیت» را از طریق سایت تیکت خريدارى كنند.

بهناز جعفری-رومولیت
رومولیت



رقابت اصغر و جعفر با گلشیفته در کن⇐فیلم جعفر درباره درگیریهای سه هنرپیشه زن ایرانی است؛ یک بازیگر زن قبل از انقلاب و دو هنرپیشه معاصر!⇔گلشیفته با شمایل یک زن مبارز کُرد به کن می‌رود+عکس

سینماروزان: امسال به جز اصغر فرهادی که با «همه میدانند» پروژه تولیدی در اسپانیا در بخش مسابقه جشنواره کن حضور دارد نام جعفر پناهی فیلمساز پرحاشیه ایرانی و گلشیفته فراهانی بازیگر مهاجر ایرانی هم در بخش مسابقه جشنواره کن به چشم می‌خورد.

به گزارش سینماروزان گلشیفته فراهانی با فیلم «دختران خورشید» ساخته «اوا هاسون» کارگردان فرانسوی در بخش رقابتی کن2018 حاضر است. گلی در این فیلم در نقش یک زن مبارز کرد ظاهر شده است.

جعفر پناهی با فیلمی به نام «سه رخ» در جشنواره کن حاضر شده است؛ فیلمی که بعید است با دریافت پروانه ساخت صادر شده باشد چون پناهی در سال 89 طی یک حکم قضایی به مدت 20 سال از فیلمسازی محروم شده بود.

«سلولوئید فیلمز»به مدیریت هنگامه پناهی که از دفاتر بازاریابی فیلم در اروپاست رایت «سه رخ» را در اختیار گرفته و  توانسته پخش فرانسه آن را به «ممنتوفیلمز»بدهد یعنی همان کمپانی که «فروشنده»اصغر فرهادی را تولید کرده بود. «ممنتوفیلمز» فیلم پیشین پناهی با نام «تاکسی تهران» را هم در فرانسه پخش کرده بود.

طبق اخبار رسیده به سینماروزان «سه رخ»پناهی روایتگریست از درگیریهای زندگی سه هنرپیشه زن ایرانی که هر یک شرایطی ویژه را در حرفه کاری خویش تجربه میکنند؛ یکی از این هنرپیشگان متعلق به دوران سابق و روزگار غلبه فیلمفارسیهاست؛ این هنرپیشه اکنون ممنوع الفعالیت است و با خاطرات گذشته روزگار می‌گذراند. هنرپیشه دوم محصول روزگار معاصر و از چهره های کنونی است که تلقی خاص خود را از حیطه کاری خویش دارد. هنرپیشه سوم هم جوانیست در ابتدای راه که به دنبال ارتقای جایگاه خویش است.

بهناز جعفری، مرضیه رضایی، مائده ارتقایی بازیگران فیلمند و به مانند اغلب فیلمهای جعفر پناهی در اینجا و از طریق مرور احوالات این سه زن است که بناست تصویری مطلوب فیلمساز(!) از جامعه امروز ایران ارائه شود.

جعفر پناهی با داستانی پیرامون سه هنرپیشه زن به کن2018 راه یافته آن هم چند ماه بعد از آن که مانی حقیقی با «خوک» که داستانی پیرامون زندگی یک کارگردان معاصر است به برلین2018 راه یافته بود!!

اصغر فرهادی با «همه میدانند» در افتتاحیه کن حضور دارد و گلشیفته که با اصغر در «درباره الی» همکاری داشت هم با «دختران خورشید» به کن می‌رود اما مشخص نیست جعفر پناهی بتواند مجوز خروج از کشور و حضور در کن را دریافت کند یا نه؟؟ هشت سال قبل که او به عنوان عضوی از داوران این جشنواره معرفی شده بود نتوانست مجوز خروج و حضور را دریافت کند! باید منتظر ماند و دید در سایه اعتدال جعفر خواهد توانست از کشور خارج شده و در کن به اصغر بپیوندد؟

فهرست هجده فیلم حاضر در بخش رقابتی کن به شرح زیر است:

–«همه می‌دانند»/ اصغر فرهادی (فیلم افتتاحیه)
–«در جنگ»/ استفن بریز
–«داگمن»/ متئو گارونه
–«کتاب تصویر»/ ژان لوک گدار
–«آساکو  ۱و ۲»/ ریوسوکو هاماگوچی
–«فرشته تاسف»/ کریستوف آنری
–«دختران خورشید»/ اوا هوسان
–«خاکستر خالص‌ترین سفید است»/ ژیا ژانگ که
–«سارقان مغازه»/ کوردا هیروکازو
–«کفر ناحوم»/ نادین لاباکی
–«سوختن»/ لی چانگ-دونگ
–« BLACKKKLANSMAN»/ اسپایک لی
–«زیر دریاچه نقره‌ای»/ دیوید روبرت میشل
–«سه‌رخ»/ جعفر پناهی
–«جنگ سرد»/ پاول پالیکوفسکی
–«یوم الدین»/ ای.بی شاوکی
–«تابستان»/ کریل سربرنیکوف

سه رخ-جعفر پناهی

نمایی از «سه رخ»جعفر پناهی

گلشیفته فراهانی در «دختران خورشید»
گلشیفته فراهانی در «دختران خورشید»

 




سعید نعمت‌الله نویسنده سریالی که دیالوگهایش از شدت تشابه با آثار کیمیایی خنده‌دار شده بیان کرد⇐احترام تلویزیون است که مرا دنبال خودش می‌کشاند/مرتضی ميرباقري، يكي از دموكرات‌ترين مديران تلويزيون است!/در تلویزیون بخشي به نام نمايش داريم كه يك سري آدم‌هاي باشرف در آن كار مي‌كنند!/به خدا تا حالا مميزي تلویزیون به كارهاي من نخورده است!/طبق آماري كه من دارم «زیر پای مادر» با خانواده‌ها ارتباط برقرار كرده/{با اشاره به توهین بهناز جعفری} اگر من بودم آن اتفاق‌ها نمي‌افتاد چون آدم‌ها يك احساس احترامي برايم قايلند!!!/بهناز اين حرف{شما انگار خماري!} را نزده است. اين حرف‌ها فرمايشات آن داروهايي است كه او مصرف كرده بود/بايد بپذيريم كه رامبد جوان حال مردم را خوب مي‌كند/بخش خصوصی بیشتر از تلویزیون درگیری ممیزی است!/آدمي كه بعدها معلوم شد مفسد اقتصادي است، از من خواست درباره شركت هواپیمایی‌اش برايش فيلمنامه بنويسم!/دوست داشتم قصه عشق عروس به پدر شوهر را بنويسم!!!/ پدرم، ناصر بتول، بود و حسين رمضون‌يخي پسرخاله پدرم بود/ نيمي از فضای مجازی به اشغال اوباش درآمده است/ اوضاع اقتصادي اين روزها نسبت به گذشته خيلي بهتر شده است!

سینماروزان: هرچقدر که حمید نعمت الله  توانسته با در دستور کار قرار دادن تنوع در آثار سینمایی اش و کار کردن در گونه های متنوع مورد توجه قرار گیرد سعید که ده سالی از او کوچکتر است نتوانسته مسیر متنوع و رو به کمالی را در نوشته هایش پی گیرد.

به گزارش سینماروزان افتادن در دایره ای بسته از آدمها که از یک طرف میخواهند کوچه‌بازی به نظر بیایند و از طرف دیگر لقمان(!!) موجب شده سریالهایی که سعید نعمت الله می نویسد به لحاظ دیالوگ تقریبا رونوشتی از یکدیگر باشند.

تازه ترین سریال سعید «زیر پای مادر» که رمضان امسال روی آنتن رفته از شدت تکرار مکررات در این نوع دیالوگ نویسی که به آثار کیمیایی پهلو می زند با انتقادات فراوان روبرو شد. با این حال سعید نعمت الله در تازه ترین گفتگویش که با «اعتماد» انجام شده همچنان از این گفته که سریالش با خانواده ها ارتباط برقرار کرده!

سعید نعمت الله در گفتگوی پیش رو البته به مانند گذشته تا توانسته برای رسانه ملی نوشابه باز کرده و بر فضای مجازی که بازتاب دهنده نقدهای بی سانسور مخاطبان به محصولات نمایشی است تاخته است.

متن کامل گفتگوی سعید نعمت الله را بخوانید:

علاقه‌تان به فيلمنامه‌نويسي آن هم در حوزه مسائل اجتماعي از كجا شكل گرفت؟

هفت ساله بودم كه نخستين قصه‌هاي زندگي‌ام را نوشتم. آن موقع اوضاع خيلي بهتر بود، چون جايي به نام كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با اساتيد جذاب وجود داشت. همان روزها قصه‌اي نوشتم كه جايزه گرفت. يادم مي‌آيد از مدرسه برمي‌گشتم و كارنامه‌ام را گرفته و رياضي اول ابتدايي را تجديد شده بودم. تجديد شدن برايم مهم نبود و فقط نگران ناراحتي مادرم بودم. خوشحال بودم كه آن روز مي‌خواهم در كانون قصه‌خواني كنم. كارنامه را روي ميز گذاشتم، خانم بهرامي نامي كلاس را مي‌گرداند. (مي‌خندد) خنده‌ام براي اين است كه يادم افتاد آن روزها آدم‌ها چقدر بي‌توقع كار مي‌كردند. در حال قصه خواندن بودم كه خانم بهرامي كارنامه‌ام را از روي ميز برداشت و تجديدي‌ام را ديد. در عالم بچگي مي‌خواستم بدانم عكس‌العملش چيست. كارنامه را كه برداشت، يك پاكت روي ميز گذاشت. پاكتي كه شبيه پروانه بود. قصه‌خواني كه تمام شد، خانم بهرامي گفت رياضي را تجديد آوردي؟ عيبي ندارد عوضش قصه‌ات در منطقه اول شده و اين پروانه هم جايزه‌ات است. جايزه‌ام پروانه طلايي بود كه به محض رسيدن به خانه، به مادرم دادم. او هم به خاطر تجديدي چيزي نگفت، از رتبه آوردنم براي قصه‌خواني خوشحال شد و فقط گفت شهريور قبول شو!

من از كانون پرورش فكري قصه‌نويسي را شروع كردم و جلوتر رفتم. يادم است وقتي در راهنمايي انشا مي‌نوشتم باور نمي‌كردند خودم نوشتم و مي‌گفتند اين انشا كار بزرگترت است. همه علاقه‌ام به داستان هم در راستاي زندگي‌ام و به واسطه برادرم حميد كه ١٠ سالي از من بزرگ‌تر بود، شكل گرفت. يادم است حميد ١٩ ساله بود و من ٩ ساله، مي‌خواست فيلم بسازد و از من خواست برايش بازي كنم. فيلم هشت ميلي‌متري به نام «توپ». حميد نعمت‌الله با همكاري هادي مقدم‌دوست، علي توانا و فيلمبرداري محمدرضا سكوت اين فيلم را ساخت. من در اين فيلم بازي كردم. بعد از «توپ» هم فيلم ديگري به نام «اتفاق آخر» ساخت و در آن هم بازي كردم. به خاطر بازي در اين فيلم در جشنواره‌اي كه در تئاترشهر برگزار مي‌شد، جايزه بهترين بازيگر را گرفتم! آن موقع جايزه نقدي‌ام را گرفتند و به جاي آن آرشيو مجلات فيلم و دنياي ورزشي را به من هديه دادند. اتفاقا اين جايزه را بيشتر دوست داشتم. بعد از آن هميشه مي‌گفتم خدايا من دوست دارم نويسنده باشم. ديپلمم را گرفتم و فصل دانشگاه شد، دنبال برپا كردن مقدمات دانشگاه بودم تا اينكه يكي از دوستان شاعرم به نام صمد، دستم را گرفت و مرا برد به تاريكخانه مادرش. مادرش عكاس بود؛ كتابخانه‌ بزرگي هم در همان تاريكخانه بود. صمد به من گفت سعيد دانشگاه اينجاست. اگر شوق آن طرف را داري برو اما دانشگاه واقعي اين كتاب‌هاست. اينجاست كه مي‌تواني يك چيزهايي را ياد بگيري. او مرا از رفتن به دانشگاه منصرف كرد و واقعا كتاب‌ها و نوارهايش برايم دانشگاه بود. بعد از آن هم مدام مي‌نوشتم.

يعني از همان ابتدا درآمدتان از نوشتن بود؟

آن موقع دفتر مونتاژي داشتم كه درآمد خوبي داشت، يعني جزو جوان‌هاي پولدار آن دوران بودم.

تدوين مي‌كرديد؟

كار تدوين و فروش فيلم آن هم به صورت يواشكي! فيلم‌هاي غيرمجاز بيرون مي‌داديم و چون آن موقع بيشتر فيلم‌ها غيرمجاز بود! يك روز به اين نتيجه رسيدم چون درآمدم از جاي ديگري است، اگر سراغ نوشتن بروم برايم اتفاق بدي نمي‌افتد.

حميد نعمت‌الله در معرفي‌تان به دنياي سينما نقش داشت؟ چون نخستين فيلمنامه‌تان سينمايي بود؟

حميد آدم سرسختي است و اهل معرفي كردن كسي نيست، من هم هيچ‌وقت از او نخواستم اين كار را بكند. خودم يك تنه تلاش كردم و خدا هم كمك كرد و توانستم شروع كنم به نوشتن. «حوالي اتوبان» نخستين كار سينمايي بود كه فيلمنامه‌اش را نوشتم و قبل از آن هم يكي، دو تله‌فيلم براي تلويزيون نوشته بودم. بعد از آن سريالي نوشتم كه كارگردان آن را خوب نساخت و اسمم را از تيتراژ درآوردم. بعد هم همزمان «رستگاران» را نوشتم.

اگر حمايت حميد نعمت‌الله را نداشتيد، چطور توانستيد وارد جمع سينمايي‌ها شويد و «حوالي اتوبان» را بنويسيد؟

دفتري بود كه در آن يك سري فيلم براي پليس ساخته مي‌شد و خروجي‌اش جايي هم پخش نمي‌شد. فيلم‌هايي كه فقط به خلاف‌هاي پليس معطوف بود و براي آموزش به نيروهاي پليس ساخته مي‌شد. حميد در آن دفتر همكاري مي‌كرد. يك‌بار از من خواستند فيلمنامه‌اي كه آدم باسابقه و اسم و رسم‌داري نوشته بود، بازنويسي كنم. بعد از موفقيت بازنويسي آن فيلمنامه با من قرارداد بستند. اين شد بهانه ورود من. بعد از «حوالي اتوبان» و سريال «رستگاران»، فيلمنامه سينمايي «طاووس‌هاي بي‌پر» را نوشتم كه كار خيلي عجيبي بود چون همه اسم‌شان را به عنوان فيلمنامه‌نويس پاي آن كار زدند!

«طاووس‌هاي بي‌پر» كار جواد مزدآبادي بود؟

بله متاسفانه و خيلي از بازيگران آن كار به واسطه فيلمنامه جذب شده بودند. بعد از اين فيلم به واسطه اشتراك ذهني‌اي كه با يكي دو نفر از نزديكانم داشتم، متوجه شدم مديوم تلويزيون برايم خيلي جذاب است.

مديوم تلويزيون چه جذابيتي براي‌تان دارد؟

مديوم بامزه‌اي است. سال‌ها پيش كه مثل حالا ماهيچه قلبم ضعيف نبود، داشتم جايي مي‌رفتم و مجبور بودم چهار طبقه را با پله بالا بروم. به هر پاگردي كه مي‌رسيدم بعضي از ديالوگ‌هاي فيلمنامه‌هايم را از داخل خانه‌ها مي‌شنيدم. اين ارتباط با مخاطب هميشه برايم جذاب است. نكته ديگر اين است برخلاف آنچه هميشه مي‌گويند كه تلويزيون زياد دچار مميزي و سانسور مي‌شود، اتفاقا بخش خصوصي خيلي بيشتر درگير اين مميزي است. مي‌دانيد چرا؟ چون در بخش خصوصي سرمايه‌گذاري شخصي حاكم است و مدام مي‌خواهند تو را به آنچه خودشان تمايل دارند معطوف كنند. بخش خصوصي مدام به گيشه فكر مي‌كند.

از كجا به اين نتيجه رسيديد؟ تجربه شخصي‌تان است يا از دور قضاوت مي‌كنيد؟

در سه ساله اخير، پيشنهادهاي زيادي از شبكه نمايش خانگي با اسپانسرهاي معروف داشتم. آدمي كه بعدها معلوم شد مفسد اقتصادي است، يك روز سر صحنه يكي از كارهاي ما آمد. او شركت هواپيمايي داشت و مي‌خواست من درباره آن شركت برايش فيلمنامه بنويسم و او هم اسپانسر شود. من به او گفتم شما پولداري و من نمي‌توانم با شما كار كنم چون ذهنيت ما خيلي با هم متفاوت است. همين چيزها را ديدم كه مي‌گويم امنيت تلويزيون خيلي بيشتر است. سريال «لبخند رخساره» از ابتدا تا انتها ١٠ ثانيه هم مميزي نشد. يك‌بار به ما نگفتند چرا فلان بازيگر يا فلان آدم را آورديد! تلويزيون براي من خيلي جذاب است و به واسطه اين مديوم مي‌توانم با مردم ارتباط برقرار كنم. حميد هم همين حس را به تلويزيون دارد. او بعد از آخرين فيلم سينمايي‌اش، دوباره سراغ ساخت تله فيلم آمده است.

علاقه و پايبندي شما به تلويزيون به اين دليل نيست كه يك سري الزامات اين مديوم را خوب شناختيد؟ به نظر مي‌رسد بعد از اين همه كار مي‌دانيد نبايد سمت چه چيزهايي برويد.

مگر سيروس مقدم الزامات تلويزيون را خوب نمي‌شناسد؟ مگر يك كاري به نام «تا ثريا» از او پخش نشد كه پنج قسمتش را حذف كردند؟ مساله شناخت الزامات نيست. من در خانه‌ام قانوني دارم كه هر كس وارد مي‌شود بايد كفش‌هايش را دربياورد، حالا بعضي‌ها چندقدم هم با كفش داخل آمده‌اند. حكايت كار ما در تلويزيون همين است. ما براي همين چندقدم و رسيدن به اين موقعيت به‌قدر كافي جنگيده‌ايم. بارها شده از يك پروژه انصراف دادم. زماني تو مجبوري كار كني تا نيازهاي مالي‌ات مرتفع شود. خدا رو شكر من نياز مالي ندارم. يعني دارم، همه‌مان داريم، اما ياد گرفتم با چيزهايي كه دارم زندگي كنم. بخش مالي ماجرا من را به سمت تلويزيون سوق نمي‌دهد. اين احترام است كه من را دنبال يك پروژه مي‌كشاند.

احترامي كه از آن حرف مي‌زنيد، يعني چه؟

يعني معني ناظر كيفي در كارهاي ما عوض مي‌شود و فضايي به وجود مي‌آيد كه اين آدم‌ها به برادر و دوست تبديل مي‌شوند. خيلي از ناظر كيفي‌ها هم اينطور نيستند. البته اين را هم بگويم تكليف ما از همان روز اول با تلويزيون روشن است، يعني همه‌چيز را حل مي‌كنيم. من با خيلي از مديران كار كردم و آنها هيچ‌وقت حرف منطقي را رد نكردند. خيلي‌ها به من مي‌گويند نگو من با تلويزيون مشكل سياسي دارم، اما من مي‌گويم كه با تلويزيون مشكل سياسي دارم ولي مي‌توانم با بخش نمايش آن كار كنم. خوشبختانه همه آدم‌هايي هم كه ما با آنها كار كرديم آدم‌هاي دموكراتي هستند، همين آقاي ميرباقري، يكي از دموكرات‌ترين مديران تلويزيون است.

يعني تا اينجا هيچ كدام از فيلمنامه‌هاي شما در تلويزيون دچار مميزي و سانسور نشده است؟

همه نزديكانم كه تعدادشان هم زياد نيست، من را مي‌شناسند و مي‌دانند به ماندن تحت هر شرايطي تن نمي‌دهم. دست به قهر كردنم و رفتنم خيلي خوب است! ماجرا اين نيست كه بنشينم و وقتم را صرف مميزي‌هاي تلويزيون كنم، به خدا تا حالا مميزي به كارهاي من نخورده است! من آن چيزي كه خواستم را نوشتم. بله شايد دوست داشته باشم يك روزي قصه عشق عروسي به پدر شوهرش را بنويسم! اگر سوييس بودم حتما مي‌نوشتم، اما مي‌دانم اينجا نمي‌شود سراغ چنين داستاني رفت! به همين خاطر با صراحت مي‌گويم تمام آثاري كه از من پخش شده، در مجموع ١٠ دقيقه‌اش هم درنيامده است.

نگفتيد دغدغه‌تان نسبت به مسائل اجتماعي از كجا شكل گرفت؟

من تهراني‌ام و هيچ‌وقت در زندگي‌ام شهرستان نداشته‌ام. بچه‌ها تابستان‌ها كه تعطيل مي‌شدند هميشه جايي داشتند كه بروند اما من جايي نداشتم و زياد در كوچه و خيابان مي‌گشتم. از خانه‌مان كه سمت وحيديه بود تا ميدان انقلاب مي‌رفتم و كتابفروشي‌هاي راسته انقلاب را خيلي دوست داشتم. يادم است فيلمنامه «كاغذ بي‌خط» ناصر تقوايي را حد فاصل انقلاب تا وحيديه تمام كردم. خلاصه كه خيلي چرخيدم و خيلي آفتاب تهران خورده‌ام. خاستگاهم اما طبقه متوسط است، متوسط به لحاظ اقتصادي يك ذره پايين و به لحاظ فرهنگي رو به بالا.

امروز كه با اين شرايط زندگي نمي‌كنيد!

حالا خانه‌ام سعادت‌آباد است اما خاستگاهم هنوز جاهايي است كه از آنها خاطره دارم. من آدم تا خرخره احساساتي هستم. هنوز خواب خانه مادرم را مي‌بينم. اينكه كسي بخواهد گذشته‌اش را ترك كند، بهاي سنگيني دارد و من نمي‌خواهم اين بها را پرداخت كنم.

به نظرم علاقه‌تان به گذشته باعث شده در خلق شخصيت‌هاي فيلمنامه‌هاي‌تان ايده‌آل‌گرا شويد.

ممكن است آدم ايده‌آل‌گرايي باشم اما اين اتفاق با ديد و سليقه خودم افتاده است. من به عنوان يك انسان افكار خودم را دارم. وقتي فيلمنامه‌اي به من سفارش داده مي‌شود، من بايد آن را بنويسم. شما كه نمي‌توانيد اين فيلمنامه را بنويسيد چون به شما سفارش نداده‌اند. همانطوركه من نمي‌توانم افكار شما را بنويسم چون يا نمي‌دانم چيست يا اين افكار را بلد نيستم. من آن چيزي كه بلد هستم و فكر مي‌كنم درست است، بايد بنويسم. اتفاقا من خيلي كم تخيل مي‌كنم و بيشتر مي‌بينم. ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه متاسفانه يا خوشبختانه در آن خيابان به خيابان تا زانو در سوژه فرو مي‌رويد. هر كسي هم يك مدل از اين سوژه‌ها را انتخاب مي‌كند. يكي مدل رئال‌تري را انتخاب مي‌كند و يكي مثل من واقعيتي را انتخاب مي‌كند و در عين حال در روايت داستانش به غلو كه از اصول نمايش است پايبند مي‌ماند. اما در مورد آرمان‌گرايي بايد بگويم، آرمان‌گرايي مطلق براي من خانواده‌ و وطنم است؛ وطني كه با اعتقادات خودم منطبق است. بعد از آنها مي‌توانم بقيه چيزها را ببينم و درك كنم.

اين پايبندي‌تان به خانواده باعث مي‌شود هميشه داستان سه نسل مختلف را به صورت همزمان و موازي در فيلمنامه‌هاي‌تان دنبال كنيد؟

از آنجايي كه عمر طولاني ندارم، دلم مي‌خواهد هر سه نسل را با خودم داشته باشم. از طرفي فكر مي‌كنم نسل امروز از آرمان‌هايي كه در ذهن من بود، فاصله گرفته است. بله، كار نمايش سرگرم كردن مردم است و هيچ رسالت ديگري به جز اين ندارد. حالا در اين داستان‌هاي سرگرم‌كننده تو مي‌تواني حرف‌هايي پيدا كني كه مخاطب آن را بشنود. من شرايط معلم شدن ندارم و به همين خاطر تجربيات زندگي‌ام را در فيلمنامه‌هايم مي‌آورم. آرمانگرايي من فالاچي‌وار نيست، ناهنجاري نيست. اين را هم بگويم كه از نظر من آرمان‌گرايي با كمال‌گرايي فرق دارد. من آدم كمال‌گرايي نيستم مگر در مورد دخترم. من درباره خانواده و وطنم آرمانگرا هستم. وطنم را هم تيم ملي فوتبال نمي‌بينم. يعني اين چيزها نمي‌تواند خيلي خوشحالم كند. انتخابات مي‌تواند خوشحالم كند، اينكه مردم به دانايي مي‌رسند و از بي‌تفاوتي خارج مي‌شوند و راي مي‌دهند، برايم خيلي دل‌انگيز است.

شما خودتان از تغيير جامعه حرف مي‌زنيد و از رسيدن به آگاهي، چطور مي‌شود در اين شرايط از مردم انتظار داشت به سمت سنت‌ها و گذشته‌اي برگردند كه از آن عبور كردند؟ اتفاقي كه شما در فيلمنامه‌هاي‌تان مردم را به آن تشويق مي‌كنيد.

تلويزيون در طول يك سال چند سريال مي‌سازد؟ مثلا اگر بگوييم ٣٠ سريال و ٦٠٠ برنامه تركيبي در طول يك سال با محوريت جوانان ساخته مي‌شود، در اين ميان فيلمنامه‌هايي كه من دو سال يك‌بار مي‌سازم، گم است. همه آنهايي كه اين برنامه‌ها را مي‌سازند، مي‌توانند جامعه را متغير ببينند و من هم در فيلمنامه‌هايم مي‌توانم فلاش‌بك‌هايي به گذشته بزنم. خانواده من اهل مونولوگ بودند. كوچك‌ترها ساعت‌ها پاي حرف بزرگ‌ترها مي‌نشستند و ساعت‌ها به حرف آنها گوش مي‌دادند. به خصوص من كه هفتاد نسلم تهراني بودند. حسين رمضون‌يخي پسرخاله پدرم بود. پدرم، ناصر بتول، يكي از آدم‌هاي بنام بازار تهران و پر از خاطرات جذاب بود. مادرم هم به همين شكل. به غير از خانواده، دارم كساني را كه ساعت‌ها درباره خاطرات‌شان با هم حرف مي‌زنيم. آدم‌هايي كه نمي‌توانم اسم‌شان را بياورم چون شما اجازه چاپ اسم آنها را هم نداريد! من با مرام و مسلك اين آدم‌ها جلو مي‌روم. ميان اين همه برنامه و در شرايطي كه فضاي مجازي همه‌چيز را اشغال كرده است، هر دو سال يك فيلمنامه اين‌چنيني به نظرم اتفاق عجيبي نيست. اين را هم درباره فضاي مجازي بگويم كه نيمي از آن به اشغال اوباش درآمده است. آن اوباشي كه به فلان فوتباليست آرژانتيني و فلان بازيگر كه از نامزد رياست‌جمهوري حمايت كرده، فحش مي‌دهند! من و بهرنگ توفيقي ٣٠، ٤٠ كامنت را از صفحه مجازي‌مان پاك نكرديم. از آنها اسكرين‌شات گرفتيم كه بعدها بگذاريم روي صفحه‌مان و بگوييم اينها منتقد سريال «لبخند رخساره» بودند. هيچ لفظي كمتر از فحش به اموات و ناموس، بچه، مادر، خواهر در اين كامنت‌ها نيست. براي همين مي‌گويم تلويزيون همچنان نجيب‌تر است و تو حيرت مي‌كني چطور اين اوباش به خودشان اجازه اين اظهارات را مي‌دهند. من به دليل خيلي شخصي در فضاي مجازي حضور دارم و مي‌خواهم از خودم يادگاري‌هايي براي دخترم به جا بگذارم.

فكر مي‌كنيد دختر شما، بعدها كه بزرگ‌تر شد، مي‌تواند با دنيايي كه پدرش در فيلمنامه‌هايي كه نوشته، ارتباط برقرار كند؟ او به مناسبات و ايد‌ه‌آ‌ل‌هاي دنياي شما تن مي‌دهد؟

من تلاشم را مي‌كنم. تهش اين مي‌شود كه خوشبختي تنها در اين است كه زندگي را به شيوه خود سپري كني. اين حرف من نيست و بزرگي اين حرف را مي‌گويد. من به او مي‌گويم از اين شيوه زندگي كردن و احترام گذاشتن به بزرگ‌تر، جواب گرفته‌ام. از احترام و عشقي كه به مادرم داشتم لذت بردم و جواب گرفتم. تنها عشقي كه در زندگي‌ام تجربه كردم مادرم و بعد از آن با درجه پايين‌تر دخترم است. مهم اين است من كارم را انجام دهم اما اگر او دنياي مرا نپذيرفت مانعش نمي‌شوم. آنجايي كه سقوط مي‌كند مانعش هستم اما بقيه زندگي‌اش براي خودش است. در مورد همسرم هم همينطور است. از بي‌اهميت‌ترين چيز كه پوشش اوست گرفته تا تفكراتي كه دارد، همه مال خودش است. من ازدواج نكردم كسي را شبيه خودم كنم. مگر من چه هستم كه بخواهم كسي را هم شبيه خودم كنم! او شبيه خودش است و من هم شبيه خودم! آنهايي كه مي‌گويند زن و شوهرها به مرور شبيه هم مي‌شوند درست مي‌گويند، اما من تلاش كردم اين اتفاق نيفتد تا زندگي‌ام راكد نماند.

پررنگ بودن نقش زنان در كارهاي‌تان هم از همين ديدگاه مي‌آيد؟

زنان در جامعه ما احترام ويژه‌اي را كه بايد داشته باشند، ندارند. احترام زن‌ها نه تنها از مردها كمتر نيست، بلكه بايد بيشتر هم باشد. من در جامعه زن‌هايي را مي‌بينم كه درگير انواع و اقسام ظلم‌ها شده‌اند و همچنان فداكارانه ايستاده‌اند. در خانه ما مادرسالاري بود. به معني غليظش نه، اما ياد گرفتيم مادرمان روش خودش را دارد و پدر هم روش خودش را. ياد گرفتيم بخشي از خانواده مي‌تواند مذهبي باشد و بخشي هم مي‌تواند غير‌مذهبي بماند. زن‌ها هميشه نقطه اتكاي فيلم‌هاي من بودند. يادم است مديريت وقت شبكه، زمان پخش «رستگاران» به من مي‌گفت خيلي فمينيستي مي‌نويسي اما من به او گفتم فمينيستي نيست، واقعيت است! در «لبخند رخساره» هم آتنه نامي است كه گذشته‌اي را براي خودش رقم زده است. درست يا غلط به هر حال جبران كردن را بلد است و مي‌خواهد براي پسر همسر سابقش جبران كند. كاري به سياست ندارم، اما مي‌خواهم بدانم همه آنهايي كه براي جنگ رفتند اهداف سياسي داشتند؟! نه! نداشتند. همه مادرهايي كه فرزندان‌شان را به جبهه فرستادند، به جاي خيلي‌ها تاوان دادند! در مملكتي كه زن‌ها پيشتاز فداكاري بودند بايد نصف مردها ارث ببرند! ما در تقسيم ارث خانوادگي‌مان به اين شيوه عمل نكرديم، و همه اندازه هم سهم بردند. اينها اعتقادات شخصي‌ام است و ممكن است بعضي‌هاي‌شان درست و بعضي هم غلط باشند اما من بايد با همين اعتقادها جلو بروم. در «لبخند رخساره» ريشه همه مشكلات آتنه از جايي شروع شد كه شوهرش به او تهمت زد. او ديگر نتوانست زندگي كند. تهمت آدم را پير مي‌كند. من برادري داشتم كه مجروح جنگي بود و آن شبي كه رفت آي‌سي‌يو و فردايش فوت كرد حرف عجيبي به من زد. گفت سعيد اگر روزي زنت را تحقير كردي، آن زن ديگر برايت زن نمي‌شود! مي‌دانست من آن زمان سر پر شر و شوري دارم و اين جمله هميشه در گوشم زنگ مي‌خورد. اين را هم بگويم كه گاهي دلم براي گذشته و دوران جنگ تنگ مي‌شود چون به نظرم آدم‌هاي جنگ خيلي مهربان‌تر از آدم‌هاي صلح بودند.

شما از مهرباني حرف مي‌زنيد در حالي كه شخصيت‌هاي سريال «زير پاي مادر» همه‌شان از ابتدا تا انتها با خشم دروني زندگي مي‌كنند.

چون در يك جامعه عصباني و خشمناك زندگي مي‌كنند. در يك بازي فوتبال بازنده و برنده چنان تو را درگير خشونت مي‌كنند، كه حيرت مي‌كني. در انتخابات بخش بازنده بلايي سر برنده مي‌آورد آن هم با مشت‌هاي گره كرده كه تو مي‌ماني! در اين مملكت سر يك جاي پارك آدم مي‌ميرد. من هر روز در خيابان دعوا مي‌بينم. آدم‌ها با همين اعصاب خراب به خانه مي‌روند و براي اعضاي خانواده‌شان تصميم‌گيري مي‌كنند. اين را هم بگويم كه جامعه ما جامعه مونولوگ است. من ساعت‌ها مي‌توانم حرف بزنم و اين ناشي از خودخواهي و بيماري خود فيل‌بيني من است. همين خودخواهي باعث مي‌شود، مجري تلويزيون در يك برنامه بگويد من صداي ملتم! او اين حرف را بر چه اساس مي‌زند؟! همه خودشان را صداي ملت مي‌دانند! جامعه ما عصباني است. حالا تو مي‌خواهي همه مشكلاتت را با يك سريال حل كني؟ مي‌خواهي قيمت دلار را با يك سريال پايين بياوري يا گراني را كم كني؟ هر چند كه اوضاع اقتصادي اين روزها نسبت به گذشته خيلي بهتر شده است. حالا تو جرات داري اين مساله را در فضاي مجازي بنويسي!

چه لزومي دارد اين عصبانيت را در شخصيت‌هاي فيلم ببينيم، همان چيزي كه هميشه از آن فرار مي‌كنيم؟ شايد به همين واسطه مردم به خشونت تشويق شوند!

من بلد نيستم كار ديگري بكنم. ممكن است خيلي‌ها از اين عصبانيت عبور كنند و از آن طنز بسازند، مثل محسن تنابنده و سيروس مقدم كه سريال «پايتخت» را ساختند. من فكر مي‌كنم، تلويزيون مثل يك ويديوكلوبي است كه بايد هر نوع برنامه‌اي در آن باشد. اگر اينطور نيست، ضعف دارد. طبق آماري كه من دارم مي‌دانم «لبخند رخساره» با خانواده‌ها ارتباط برقرار كرده، البته با يك بخشي هم ارتباط برقرار نكرده چون مي‌خواهند بخندند و شادي كنند. پس بايد دنبال اين باشيم چرا امسال در اين ويديوكلوب فيلم طنز نيست. تخصص من اين است اما در اين ويديوكلوب بايد «وضعيت سفيد» و «پايتخت» هم باشد. من به شخصه از اينكه تلويزيون به عقب برگشته و مثل سال‌هاي قبل برنامه‌هاي تركيبي مهمان‌محور و بازيگر‌محور مي‌سازد ناراحتم، اما خب بايد بپذيريم كه رامبد جوان حال مردم را خوب مي‌كند. من مي‌گويم نبايد به اينجا برمي‌گشتيم اما حالا كه برگشتيم دم رامبد جوان گرم! مادر خودم در دوره‌اي افسرده بود و خيلي وقت‌ها با سريال‌هاي مهران مديري مي‌خنديد. من هم به همين خاطر هميشه آقاي مديري را دعا مي‌كردم. اما تلخ بودن هم يك ژانر است. با اين همه انگار امسال ايام سوگواري در تلويزيون بيشتر بود و پدر سريال ما را هم با همين ايام سوگواري درآوردند. اما در كل كسي نبايد توقع داشته باشد برنامه‌هاي تلويزيون مشكلات جامعه وقتي حل مي‌شود كه به دولت به عنوان تداركات‌چي نگاه نشود و اجازه بدهند كارش را كند.

شما كه گفتيد دچار مميزي نشديد؟

فيلمنامه تغيير نكرد اما پخش آن تغيير كرد. مثلا من سكانس عروسي دارم و قرار است موسيقي متناسب با اين سكانس روي آن گذاشته شود اما به خاطر همزماني با روزهاي سوگواري، موسيقي غمگين روي اين سكانس مي‌گذارند. من گفتم خب سريال را پنج روز پخش نكنيد! اما نپذيرفتند. تازه پخش شبكه يك بهترين ميزان همكاري را با ما كرد. به آنها هم مي‌گويند پنج روز سوگواري است و چاره‌اي ندارد. «لبخند رخساره» اصلا براي ماه رمضان نبود.

در نهايت پخش سريال در روزهاي ماه رمضان كه به نفع شما شد.

اين ششمين كار من است كه در ماه رمضان پخش مي‌شود و بگويم پخش سريال در ماه رمضان هيچ خيري ندارد. اتفاقا حاشيه زياد دارد و همه مي‌خواهند درباره آن نظر ‌دهند. البته صفر تا صد يك پروژه من نيستم. مثلا امسال آقاي زند وكيلي براي سريال ما خواند و من صدايش را خيلي دوست دارم اما انتخاب من نبود.

يعني شما موقع فيلمبرداري سر صحنه نمي‌رويد؟

چرا. برايم اين مهم است چيزي كه نوشتم درست اجرا شود. البته چيزي كه نوشتم وحي منزل نيست. همه نظر مي‌دهند اما آره يا نه نهايي را من مي‌گويم. من زرنگ‌تر و باهوش‌تر از آن هستم كه بخواهم براي كارگردان تعيين تكليف كنم.

اما با هر كارگرداني هم كار نمي‌كنيد.

آن كارگردان بايد به دنياي من نزديك باشد. با كارگردان‌هاي زيادي كار كردم، اما بايد همديگر را بفهميم. اگر همديگر را نفهميم اصلا نيازي به كار كردن نداريم. شما اصلا تصور نكن من از اين كار دنبال پولم. نه گفتن به خيلي‌ها برايم سخت است.

در همين فضايي كه كار مي‌كنيد، چقدر پذيراي نقد هستيد؟

خيلي كم. اولا به خاطر اينكه تو معمولا به اكثريتي كه از كارت رضايت دارند، بيشتر مي‌بالي و در ثاني بيشتر آنهايي كه نقد مي‌كنند را نمي‌شناسي. مثلا اگر حميد از من انتقاد كند يا هادي مقدم‌دوست، چون مي‌شناسم‌شان حرف‌شان را گوش مي‌كنم، اما خيلي از منتقدها را نمي‌شناسم.

اين منتقد گاهي مي‌تواند مخاطب باشد.

مخاطب هميشه حق دارد چون با پول او اين سريال‌ها ساخته مي‌شود. اما اگر همزمان با اين سريال برنامه مورد علاقه او از شبكه ديگري پخش شود عصباني نمي‌شود. من در مقابل مخاطب دستم بالاست.

پس در حالت عادي اگر نقد منصفانه‌اي چه از طرف مخاطب و چه منتقد بشنويد، مي‌پذيريد. چون خيلي‌ها مي‌گويند سعيد نعمت‌الله تحمل شنيدن نقد را ندارد!

تحمل شنيدن نقد از هر كسي را ندارم. گاهي بحث‌هايي مطرح مي‌شود كه اگر منتقد فقط يك‌بار يك كتاب فيملنامه‌نويسي را ورق بزند، جواب سوال‌هايش را پيدا مي‌كند.

خودتان چقدر منتقد كارهاي‌تان هستيد؟

خيلي وقت‌ها. گاهي از نوشتن يك سكانس با همه حساسيت‌هايي كه به خرج مي‌دهم، پشيمان مي‌شوم.

اخيرا اتفاقي در نشست خبري سريال «زير پاي مادر» افتاد كه از قضا درراستاي عصبانيتي است كه در سريال ديده مي‌شود، همان چيزي كه از مواجهه با آن بيزاريم. اين اتفاق را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه ناچاريم سياست‌زده باشيم چون همه حق و حقوق‌مان را نمي‌دهند. در روزهاي پيش از انتخابات مي‌ديديم مشاوران فلان كانديدا به نامزدشان مي‌گفتند فلان تهمتي كه زديم چقدر به راي‌مان اضافه كرده است! جامعه هم به همين سمت گرايش پيدا كرده است. من در آن نشست نبودم اما مي‌دانم جلسه نقد و بررسي نبوده و جلسه‌اي براي خبررساني بوده است. خبرنگارهاي آن جلسه مهمان بودند. اتفاقاتي كه در آن جلسه افتاد نبايد در يك جلسه خبري مي‌افتاد. بعد از آن جلسه پستي را در اينستاگرامم گذاشتم با اين متن كه بهناز جعفري بودن سخت است و به واسطه آن خيلي‌ها به من حمله كردند. ماجرا اين‌طور بود كه كنفرانس خبري تمام شده بود و بهناز شروع مي‌كند به پرخاشگري بدون اينكه بداند جلسه نقد و بررسي نيست. اگر من بودم اين اتفاق‌ها نمي‌افتاد چون اين آدم‌ها يك احساس احترامي برايم قايلند. من دلم مي‌شكند به آقايي با آن سن و سال بگويند شما انگار خماري! اما مي‌خواهم بگويم بهناز اين حرف را نزده است. اين حرف‌ها فرمايشات آن داروهايي است كه او مصرف كرده بود. شما نمي‌دانيد ام‌اس چه معضلاتي دارد. من در پروژه ديدم. به همين خاطر مي‌گويم آن حرف‌ها، فرمايشات قرص‌هاست. من از بي‌ادبي او حمايت نكردم و تا آخر ماجرا هم پايش هستم. اتفاقا پاي كسي هستم كه با او قهرم. اگر از او حمايت نمي‌كردم آن سعيد نعمت‌الله‌ كه خودم مي‌شناسم نبودم. در نهايت عذرخواهي براي ميزبان است. ميزبان مي‌تواند دل شكسته آن آدم را به دست بياورد. من از تهيه‌كننده سريال مي‌خواهم از مهمانان آن نشست دلجويي كند. اما چيزي هم شنيدم كه در آن نشست گفتند ما شما را بهناز جعفري كرديم! اين حرف‌ها هم به نظرم درست نيست. اگر قرار به اين ادعا باشد، تنها خدا مي‌تواند چنين ادعايي كند نه بنده او. الان اگر كار ما پربيننده شده مطبوعات براي ما كاري كردند؟ اگر كردند دمشان گرم، اگر هم نكردند كه هيچ. من فكر مي‌كنم خدا مي‌تواند اين ادعا را كند.

مديوم تلويزيون با سينما فرق دارد. رسانه‌ها مي‌توانند نقش موثري در حوزه سينما داشته باشند اما تلويزيون فقط به اقبال مخاطب بستگي دارد چون كافي است تلويزيون را روشن كنيد.

بله درست است. من هميشه در مورد حميد نعمت‌الله گفته‌ام مطبوعات نقش بسزايي درباره او داشتند. خود حميد يك كاريزماي عجيب و غريبي دارد. يك كمال‌گراي تنبل. اما مطبوعات در مورد آثار تلويزيون هم مي‌توانند موثر باشند.

در همه اين سال‌ها روندي كه داشتيد را دنبال كرديد، چه اتفاقي افتاده كه از ايده‌آل‌هايتان كوتاه نيامديد؟

يكي از همكاران مطبوعاتي شما چند وقت پيش گفت من واقعا به ايمان تو غبطه مي‌خورم. دو چيز در زندگي من وجود دارد كه اجازه نمي‌دهد حالم بد شود. نمي‌خواهم سياستمدار شوم و اصلا چقدر بد است كه آدم سياستمدار شود حتي از نوع خوبش كه آقايان خاتمي و روحاني هستند، پس اين حرف‌ها تبليغاتي نيست! من خدا را وقتي احساس كردم كه از او خواستم مادرم شش‌ماه بيشتر زنده بماند و او شش‌ماه بيشتر زنده ماند! من در زندگي خدا را دارم و همسر و دخترم را. اما دلم براي خيلي چيزها تنگ شده است. چرا بايد آدم‌هاي جنگِ جامعه ما از آدم‌هاي صلحش مهربان‌‌تر باشند؟ خيلي حرف‌ها در دلم است كه نمي‌توانم بزنم چون زندان‌ها به اندازه كافي براي همه جا دارد. روزي كه آقاي روحاني مورد تمسخر قرار گرفت من مورد تمسخر قرار گرفتم چون به او راي دادم. يك چيزي هم درباره تلويزيون وجود دارد كه همه بخش آن را سياست‌زده نكنيم. ما بخشي به نام نمايش داريم كه يك سري آدم‌هاي باشرف در آن كار مي‌كنند و يك سري هم سفارش مي‌گيرند. من هيچ‌وقت سفارش نگرفتم چون سفارش‌پذير نيستم! هر كسي از «لبخند رخساره» خوشش نيامده من قول مي‌دهم در كار بعدي‌ام جبران كنم، اما واقعيتي وجود دارد كه تو نمي‌تواني همه را راضي نگه داري. راضي كردن همه از اعتقادات آدم كم مي‌كند و شدني هم نيست. شايد به همين خاطر از ايده‌‌آل‌هايم كوتاه نمي‌آيم.





این است نتیجه انعکاس شفاف درددلهای صفر کشکولی در سینماروزان⇐رامبد در برابر صفر زانو زد!+عکس و فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: موضع گیری رامبد جوان در غائله توهین بهناز جعفری به یک خبرنگار همراه شد با حمایت او از بهناز و طعنه به خبرنگاران آن هم با ادبیاتی که تحقیر نسبت به بازیگری قدیمی به نام صفر کشکولی را دربرداشت.

مدتی پس از موضع گیری رامبد، سینماروزان به سراغ کشکولی رفت و کوشید ضمن انعکاس درددلهای او واکنش او نسبت به تحقیر رامبد را هم منعکس کند؛ واکنش کشکولی کاملا هوشمندانه بود و با تاکید بر یک جمله و آن هم اینکه قضاوت با مخاطبان است!(اینجا را بخوانید)

آن درددلها کار خودش را کرد و موجب شد گروه تولید “خندوانه” به سراغ صفر کشکولی رفته و با ضبط برنامه ای با حضور وی ازش دلجویی کنند.

این برنامه چهارشنبه شب روی آنتن رفت در حالی که در جایی از آن رامبد جوان صراحتا مجبور به عذرخواهی از کشکولی شد و حتی به او تعظیم کرد و در برابرش زانو زد.

هرچند همین زانو زدن رامبد در برابر صفر هم همراه شد با طعنه دوباره به خبرنگاران، اما همین واداشته شدن به عذرخواهی، قدرت فعالیت مستقل و صریح رسانه ای  را در روزگاری نشان داد که وابستگی به بنگاهها و محافل دولتی و شبه دولتی، برخی رسانه ها را به بلندگوی آمفوتر جریانات و نهادها بدل کرده است؛ بلندگوهایی که به راحتی هم معامله میشوند و در هنگامه توهین هم کاری ازشان برنمی آید جز امضاء جمع کردن!

سینماروزان به تمام رسانه ها پیشنهاد میدهد اگر انتظار دارند توهین نشنوند کمی از بلندگوبودن فاصله بگیرند و شفاف سازی را سرلوحه امور کنند.

برای دیدن فیلم تعظیم رامبد در برابر صفر کشکولی اینجا را ببینید.

زانو زدن رامبد جوان در برابر صفر کشکولی
زانو زدن رامبد جوان در برابر صفر کشکولی



پرسش‌های قابل تأمل یک رسانه مستقل در حاشیه غائله توهین یک بازیگر به یک خبرنگار⇐چرا صداوسیما ساکت است؟/چرا انجمن بازیگران که مدام از رسانه‌ها تقاضای انتشار پیام تبریک به بازیگران را دارد، هیچ واکنشی به توهین یک عضو صنف خود نشان نمی‌دهد؟/چرا مدیرعامل خانه سینما که از ارسال پیام تبریک برای انتصابهای ارگانی بازنمی‌ماند به توهین یک عضو خود واکنش نشان نمی‌دهد؟/چرا انجمن {موسوم به نویسندگان و منتقدان سینمایی} سکوت کرده؟

سینماروزان: حواشی پیرامون توهین بهناز جعفری به یک خبرنگار(اینجا را بخوانید) همچنان ادامه دارد. بعد از ورود بی‌ربط رامبد جوان به ماجرا و تحقیر صفر کشکولی که با واکنش بازیگر دوم مواجه شد(اینجا را بخوانید) و پیشنهاد محمدصادق عابدینی از روزنامه نگاران حیطه سینما و تلویزیون که باید این توهین به شکل حقوقی پیگیری شود(اینجا را بخوانید) حالا رسانه مستقل «سینمامثبت» با اشاره به ضعف صنفی در حیطه رسانه که باعث عدم پیگیری چنین توهینهای سابقه‌داری- که از لیلا حاتمی گرفته تا مانی حقیقی و لیلا اوتادی را دربرمی‌گیرد- می‌شود، به طرح پرسشهایی قابل تأمل پرداخته است.

یکی از پرسشها از مدیرعامل خانه سینما طرح شده که از فرستادن پیام تبریک برای یک انتصاب در ارگانی مانند انجمن سینمای دفاع مقدس جا نمی ماند اما در برابر توهین یک عضو خانه سینما هیچ واکنشی نشان نمی دهد. پرسش دیگر از انجمن بازیگران خانه سینماست که روابط عمومیش حتی پیامهای تبریک بخاطر موفقیت بازیگران در محافل درجه چندم را برای رسانه ها ارسال کرده و انتظار دارد رسانه ها این پیامها را منتشر کنند اما در برابر توهین آشکار به اهالی رسانه بی تفاوت است. پرسشهای بعدی هم از صداوسیما و صنفی موسوم به منتقدان سینماست.

متن تحلیل «سینمامثبت» را بخوانید:

چهار روز از رفتار توهین آمیز دو بازیگر سینمای ایران نسبت به نمایندگان رسانه های گروهی می گذرد. نمایندگان رسانه ها دست به کار شده و کمپینی با عنوان «توهین به اهالی رسانه ممنوع» راه اندازی کرده اند تا حقوق معنوی لگد مال شده خود در این مرحله را احیا نمایند اما متاسفانه تاکنون نهادهای صنفی مرتبط با این مسئله نسبت به این توهین ها موضع گیری نکرده اند.

عدم وجود تشکیلات صنفی یکی از مهم ترین مشکلات خبرنگاران حوزه سینما و تلویزیون است. بخشی از این خبرنگاران عضو «انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی» هستند اما کفه این انجمن بیشتر به سمت «منتقدان» است تا خبرنگاران. این انجمن نیز به واسطه همکاری مشترک با اهالی سینما در رویدادهایی همچون: «جشن منتقدان» معمولا وارد موضوع های اینچنینی نمی شود.

نکته قابل تامل دیگر در این مسئله عدم اعلام موضع «انجمن بازیگران خانه سینما» است. انجمنی که حتی خبرهای دریافت جایزه بازیگران سینما از جشنواره های دست چندم سینمایی را نیز برای رسانه ها ارسال و تقاضای درج اخبار تبریک به این بازیگران را دارد، در این مسئله سکوت کرده است.

جالب تر اینکه حتی مدیرعامل خانه سینما نیز نسبت به این رفتار واکنش نشان نداده حال آنکه منوچهر شاهسواری پس از حضور هاشم میرزاخانی در انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، پیام تبریک بلند بالایی برای او می فرستد و انتصاب وی را به مقام مدیریت عامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس تبریک عرض می کند و فرصت را جهت ادای احترام مغتنم می شمارد!

البته از نهادی صنفی مانند خانه سینما توقعی جز این نمی رود و این نهاد چندی پیش نیز در ماجرای شکایت یکی از کارگردان های مشهور سینمای ایران از دو رسانه مستقل ورود پیدا نکرد. خانه سینما در طول سال های اخیر ثابت کرده بیش از آنکه دغدغه مسائل و منافع صنفی را داشته باشد، تنها زمانی وارد میدان می شود که منافع افراد خاص و اعضای VIP آن به خطر می افتد!

چرا صدا و سیما سکوت کرد؟

نکته قابل تامل در این ماجرا سکوت روابط عمومی سازمان صدا و سیما است. رسانه ای که هر دو توهین توسط برنامه های آن صورت گرفته و بیشترین نیاز به تعامل با رسانه ها را دارد، نسبت به این ماجرا سکوت اختیار کرده است.

این وضعیت که نشان دهنده بی سر و سامانی صنف خبرنگاران سینمایی و تلویزیونی است؛ بیش از هرچیز ضرورت راه اندازی تشکیلات صنفی مستقلی را برای این صنف گوشزد می کند. صنفی که با استقلال کامل عمل کند و زیر بلیت و بیرق هیچ نهاد دیگری نباشد. والا با راه اندازی کمپین های اینچنینی در فضای مجازی آبی گرم نمی شود و افراد هتاک و فاقد تعادل روانی لازم برای حضور در مراسم های رسمی، حتما در جایی دیگر خود را محق می دانند تا عقده های فرو خورده خود را در قالب توهین به نمایندگان شریف و زحتمکش رسانه های گروهی جبران نمایند. سینما مثبت آماده است تا مقدمات تشکیل چنین صنفی را فراهم نماید.




واکنش صفر کشکولی به توهین یک مجری مطبوع(؟!) رسانه ملی⇐ قضاوت را به مردم می‌سپارم

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: در حواشی پیش آمده بعد از توهین بهناز جعفری به یک خبرنگار، رامبد جوان مجری «خندوانه» با انتشار متنی اجتماعی به هواداری از جعفری بلند شد آن هم با توسل به استفاده از ادبیاتی تحقیرآمیز نسبت به بازیگری به نام صفر کشکولی برای بالا بردن عیار بازیگری جعفری!

رامبد نوشته بود: دارم می خوانم که به ایشان گفته اند اگر بچه های رسانه نبودند شما الان بهناز جعفری نبودید… آره ممکن بود یهو مثلا صفر شکولی از آب درآید خانم جعفری.

این لحن رامبد با انتقاد بسیاری از مخاطبانی مواجه شده بود که از صفر کشکولی به واسطه ایفای نقش در سریالهای تلویزیونی دهه شصت و هفتاد خاطره ها دارند.

صفر کشکولی که سابقه ورزش قهرمانی در رشته وزنه برداری را دارد در اوایل دهه 40 به واسطه ساموئل خاچکیان وارد سینما شد و در دوران بعد از پیروزی انقلاب هم در سریالها و فیلمهایی مانند «هشدارهای پلیس»، «آینه عبرت»، «شلیک نهایی»، «شکار»، «گاومیشها» و «دلار» ایفای نقش کرد.

صفر کشکولی با اشاره به ماجرای پیش آمده درباره توهین یک بازیگر به یک خبرنگار به سینماروزان گفت: در تمام سالهای حضورم در عرصه ورزش و سینما وتلویزیون هیچگاه از خبرنگاران بدی ندیدم. کسی حق توهین به خبرنگارها را ندارد. اگر خبرنگار نباشد چه کسی از وضعیت هنرمندان و ورزشکاران و سیاستمداران مطلع میشود.

این بازیگر ادامه داد: این انصاف نیست که قشری زحمتکش و شریف اینگونه مورد هجمه قرار گیرد و توهین بشنود. خبرنگارها یار و یاور مردم و هنرمندان هستند و هر شخصی با هر سمتی نباید به آنها توهین کند. خبرنگاری که عمر و وقت و جوانی خود را میگذارد تا خبرهای جدید و جذاب به مخاطب برسد لایق احترام است؛ همانطور که یک هنرمند متعلق به همه کشور است خبرنگار هم متعلق به همه کشور است.
کشکولی که در آخرین سریال تلویزیونی عطاران با نام «بزنگاه» هم یکی از نقشهای مکمل را ایفا کرده بود خاطرنشان ساخت: در تمام سالهای حضورم همواره مورد احترام قشر خبرنگار بوده و هستم و متقابلا برای من عزیز هستند. چرا باید خبرنگاری که با قلمش اغلب در جهت اطلاع رسانی سینما و ورزش و سیاست کار کرده توهین بشنود. بی احترامی به خبرنگار بی احترامی به همه ملت ایران است.

صفر کشکولی پیرامون حمایت رامبد جوان از بهناز جعفری که آمیخته شده بود به توهین به صفر کشکولی به سینماروزان بیان داشت: در این باره سکوت میکنم و قضاوت را به مردم میسپارم.

وی ادامه داد:  البته جا دارد از خبرنگاران و هنرمندان عزیز خانم فلور نظری و مجید سعیدی و دیگر عزیزان بابت دفاع و حمایتشان از خودم که واقعا کمترین هستم تشکر کنم. من خاک پای ملت ایران هستم و از همه عزیزان در هر مقام و جایگاهی که هستند تقاضا میکنم حرمت قشر شریف و زحمتکش خبرنگار را حفظ کنند. احترام  متقابل احترام به همراه دارد.




پیشنهاد منطقی یک روزنامه‌نگار به آنها که توهین بهناز جعفری آزرده‌خاطرشان کرده⇐به دادسرای فرهنگ و رسانه مراجعه کنید

سینماروزان: بعد از توهین لفظی بهناز جعفری بازیگر سریال «زیر پای مادر» به یک خبرنگار در نشست این سریال(اینجا را بخوانید) از یک طرف استعفانامه مدیر روابط عمومی سریال منتشر شد که در آن با ذکر خیر از فقط هفت خبرنگار(!) از چرایی حضور شماری هدیه‌بگیر، طالب افطار و هولیگان در نشست مذکور گلایه شده بود.

به گزارش سینماروزان به دنبال این استعفا هم کمپینی تلگرامی برای جمع‌آوری امضاء در جهت محکوم کردن توهین فوق راه افتاد، کمپینی که در آن از نهادی مانند خانه سینما خواسته شد به این ماجرا رسیدگی کند؛ بی آن که کسی توضیح دهد که مگر خانه سینما مرجع قضایی است که ملجأ دادخواهی شده است؛ بماند که خانه سینما دربرابر مشکلات فراوان بدنه صنفش هم اغلب وجهی انفعالی داشته است.

در این شرایط محمدصادق عابدینی روزنامه نگار حیطه های سینما و تلویزیون با توئیتی کوتاه مسیری سرراست و پیشنهادی منطقی را برای پیگیری ماجرا طرح کرده؛ مسیری که به نظر می رسد در صورت پیگیری، بازخوردش به مراتب بیشتر از ده ها کمپین و جمع آوری هزاران امضاء باشد.

عابدینی گفته است: الفاظی که بهناز جعفری در توهین به خبرنگار استفاده کرد، بار حقوقی و قضایی دارد و می شود آن را با شکایت به دادسرای فرهنگ و رسانه پیگیری کرد!

آنچه عابدینی طرح کرده برآمده از منطقی است کاملا متمدنانه که کافیست یک بار و در مورد یکی از توهینهای پیشین جدی گرفته میشد تا در دفعات بعد توهین کنندگان با تأملی بیشتر به درفشانی بپردازند.

حالا هم دیر نشده همان طور که این روزنامه نگار پیشنهاد داده میتوان ماجرای توهین بازیگر یک سریال مناسبتی را از کانال دستگاه قضا تا حصول نتیجه پیش برد تا برای ثبت در تاریخ هم که شده عواقب قضایی توهین به اهالی رسانه مشخص گردد.




او که توهین می‌کند بیمار است⇔ خبرنگار عزیز و سالم! شما چرا تحقیر را تحمل می‌کنی؟!+فیلم

سینماروزان/حامد مظفری: توهین در هر شکلش بد است؛ به خصوص اگر از سوی بازیگر سریال مناسبتی رسانه ای باشد که سریالها و تاک شوهایش مدام میخواهند ملت را به سمت صرف مثل “ادب مرد به ز دولت اوست” ببرند!
بهناز جعفری بازیگری که نه یک سریال که دو سریال مناسبتی “زیر پای مادر” و “نفس” را که هر دو در میان مایگی مشترکند روی آنتن دارد، در نشست سریال اول علنا به خبرنگاری که دیالوگهای کپی کارانه سریال را نقد کرده توهین میکند و او را متهم میکند به خماری!!

این توهین اول نیست؛ پیشتر هم از لیلا حاتمی تا مانی حقیقی و لیلا اوتادی را داشتیم که لیچار بار خبرنگار کردند اما واکنش خبرنگارانی که طرف لیچار واقع شده اند، چیست؟

هیچ! اندکی تماشا و قدری غر و مجددا حضور در یک محفل توهین آمیز دیگر. چرا؟

اگر نگاهی به خبرنگاران همین محفل توهین آمیز اخیر بیندازیم حتی یک رسانه مستقل هم نمی بینیم؛ همه رسانه های ارگانی که از منتهی الیه چپ تا راست را دربرمی گیرد. از رسانه “الف” تا “ب” تا “پ” تا “ت” تا “شین” و “میم” همه مدام توهین می شنوند و مدام غر می زنند.

آیا نمی شد به جای این غرها برای یک بار که شده بلافاصله پس از توهین، محفل را ترک کنید تا درس ادبی شود برای نفر بعد!؟ او که خبرنگار رسانه متبوع صداوسیماست وظیفه سازمانی اش است که در چنین محفلی شرکت کند و تا انتها هم توهین را متحمل شود، شمایی که در رسانه ای وابسته به موسسه فرهنگی هنری شین مستقری چرا؟ شما که خبرنگار رسانه الفی چرا؟ رسانه “ت” که مدام توهینهای غربیون به واسطه برجام و 2030 را افشاگری میکند چرا خبرنگارش دربرابر چنین توهینی واکنش نشان نمی دهد؟ از همه بدتر بانی برگزاری محفل است که خود خبرنگار یک روزنامه سینمایی است! شما چرا فقط تماشا میکنی این بد و بیراه را؟

پی نوشت: درود بر خبرنگار رسانه ای مرتبط با پزشکی که در انفعال گریبانگیر دیگران، یک تنه نکته مهمی را به بهناز جعفری گوشزد کرد و آن هم اینکه بخشی از موقعیت کنونی اش را مرهون همین جماعتی است که به آنها توهین میکند.

برای دیدن فیلم ماوقع توهین اینجا را کلیک کنید.




از خرابکاری در سینما تا زمزمه با فرهاد مهراد⇔رونمایی از نخستین آنونس سریال «نفس»+فیلم

سینماروزان: نخستین آنونس سریال «نفس» به نویسندگی و کارگردانی جلیل سامان که به زودی روی آنتن شبکه سه سیما می رود، رونمایی شد.

به گزارش سینماروزان «نفس» این روزها بخشهای پایانی تصویربرداری را در تهران پشت سر می گذارد و مراحل فنی آن از جمله ساخت موسیقی، صداگذاری و تدوین نیز همزمان جلو می‌رود.
با پخش نخستین تیزر سریال از تلویزیون، شبکه سه نوید پخش این سریال در آینده نزدیک را می دهد‌.
هادی حجازی فر آخرین بازیگری است که تاکنون به آخرین قسمت از سه گانه سامان پیوسته و ایفای یکی از نقش های مهم فیلمنامه را برعهده دارد.
اين سريال همچون دو سريال گذشته به داستانی پر حادثه در بستر رويدادهای انقلاب می پردازد.

برای دیدن آنونس «نفس» اینجا را کلیک کنید.

بازیگران این سریال عبارتند از مسعود رایگان، ژاله صامتی، علیرضا کمالی، بهناز جعفری، خسرو شهراز، معصومه قاسمی پور، رامين راستاد، قربان نجفی، سودابه بيضايی، الهام نامی، پژمان جمشيدی، احسان امانی، هادی عامل هاشمی، مهرداد طوفانیان، شهاب شادابی، مجيد سعيدی، پیمان مقدم، فرید کلهر، آتوسا راستی، فوژان قباديان، سيامک احمدی و با حضور افتخاری داريوش فرهنگ و فاطمه گودرزی و با هنرمندی هدایت هاشمی، هادی حجازی فر و با معرفی ساناز سعيدی.
فهرست کامل عوامل این سریال عبارتند از: مدير هنري و كارگردان: جليل سامان، مجري طرح و مدير توليد : رضا نصيري نيا برنامه ریز: علیرضا صالحی، سوسن دین محمد، دستیار اول کارگردان: علیرضا صالحی،  امید جزینی، مدیر فیلمبرداری: سیروس عبدلی، طراح صحنه و لباس: بابک کریمی طاری، طراح گریم: مهرداد میرکیانی، مدیر صدابرداری: جواد مقدس، تدوینگر: حسن حسندوست و نیما حسندوست، صداگذار: فرامرز ابو الصدق، مسئول جلوه های ویژه: هادی اسلامی، احسان طاهری،  عرفان علی محمدی، مسئول جلوه های ویژه میدانی: ایمان کرمیان، گروه کارگردانی؛ دستیاران کارگردان: میثم نجفی، رهام مخدومی،  جعفر رجبی،  مازیار حاجتی،  رضا پارسا، منشی صحنه : آزاده جهانبخش، گروه تحقیق و نگارش: شبنم عالی مقام، نرگس رستمی، صادق خوشحال، نسترن شفاف، گروه فیلمبرداری؛ دستیار اول فیلمبردار: سعید خراسانی  دستیاران : قاسم اکبرزاده، سعید گودرزی،  کیوان محمدی نژاد، شهاب شریف، رضا دهدار،  محمد سرلک، گروه صحنه و لباس؛ دستیاران طراح مانی خرمشاهی، میثم علی اکبر، مدیر صحنه: ابراهیم دهقانی نیارکی، هادی نصیری، پشتیبانی صحنه: احمد سعادت بخت،  محمد پورشریف، گروه صحنه: حامد علیخانی، مهدی هرمزی،  قاسم پاسلاری، حسین مسروری،  حامد اصلانی، سعید همدانی، دستیار طراح لباس: نفیسه ناصرنیا، دستیاران لباس: فرشته ملکان،  مرتضی حاج علی،  زهره ناصرنیا، با تشکر از: ندا حسین پور، سرپرست گروه دکور: ابوالفضل میرزاخانی، امید دهقان، امید ایلخانی، گروه دکور: علی فرجی، شهرام ناهیدی، رامین حقانی، حسین کارگر، نوشاد مرادی، نادر فلاحی، ایرج ناصری، سعید بهمن آبادی، سرپرست گروه خیاطی: زینب رنجبر، گروه خیاطی: احمد دهیار، اسلام حاجیلو،  آرزو بلاش آبادی، گروه چهره پردازی؛ مجری گریم آقایان: خلیل نظری، مجری گریم بانوان: مهسان خدا کرمی، لیلا پرهیزکار، صدابرداران: علی سلطانی، علی ظهوری، گروه تولید و تدارکات: مدیر تدارکات: حمید پرهیز دستیار تولید: محمد علی‏محمدی دستیاران تدارکات: تایماز گودرزی،  مرتضی شکری، سعید مهتاب، محسن حمزه لویی، حکمعلی احدی، ترابری: حمید ابراهیمی،  صفر علی خسرو آبادی، علیرضا نافذ، حسین کرمی، خسرو امیری، حسن خیاط، سینه موبیل: محمود شعبان زاده، علی صدیقی،  محسن موسوی، عکاس: مهسا طیب طاهر، حسن شجاعی، گروه جلوه های ویژه میدانی: یاسر یارمحمدی، مرتضی رمضانی،  اشکان کرمیان، مدیر روابط عمومی: مریم عرفانیان.
«نفس» تولید گروه فیلم و سریال شبکه سوم سیما سومین سریال از سه گانه «جلیل سامان» است كه روزهاي آخر تصویربرداری را پشت سر می گذارد.




همکاری بازیگر «لانتوری» با کارگردان «چنارستان»

سینماروزان: هادی آفریده مستندساز جوان و البته توانای ایران که در سالهای اخیر ساخت مستندهایی نظیر «باغهای گمشده»، «صورت خوانی» و «چنارستان» را انجام داده در تازه‌ترین تجربه مستندسازی خود به مرور تاریخچه تأسیس باغهای تاریخی پرداخته که در نقاط مختلف ایران وجود دارد.

به گزارش سینماروزان در ساخت این مستند بهناز جعفری بازیگری که سال گذشته درام ملتهب «لانتوری» را روی پرده داشت به عنوان راوی حضور داشته است.

هادی آفریده مستندساز درباره ساخت «پردیس های خیال» تولید جدید شبکه مستند توضیح داد: فیلم قبلی که با نام «باغ های گمشده» برای شبکه مستند کار کردم، قصه تخریب ۲۰۰ سال باغ های ایران را روایت می کرد اما «پردیس های خیال» موضوعی به گسترده ایران دارد و لوکیشن های فیلم در شهرهای مختلف ایران پراکنده است.

وی افزود: این مستند به روایت تاریخی از زمان کوروش می پردازد، آن زمان باغ های سلطنتی با فرمان و طراحی کوروش در ایران بنیان گذاشته شد و پردیس هایی برای نشان دادن قدرت فرمانروایی ایران طراحی و ساخته می شده اند.

آفریده تصریح کرد: نکته شگفت انگیز اینکه این باغ ها در کویر و محل هایی ساخته می شده که صد در صد خشک و بی آب بوده و با استفاده از تکنیک های منحصر به فرد ایرانی آبیاری می شده است. از همان زمان بنیان مکتب باغسازی ایرانی که در دنیا مشهور است در کنار دیگر روش های باغ سازی شکل می گیرد و تا دوره معاصر ادامه پیدا می کند.

تهیه کننده و کارگردان «پردیس های خیال» درباره لوکیشن های فیلم گفت: می توان گفت تقریبا در بیشتر کویرها و مناطق خشک و بی آب و علف ایران فیلمبرداری داشته ایم؛ مناطقی که ۵۰ تا ۶۰ درجه آفتاب و گرما دارد و باورنکردنی است که در بیابانی که در شمال و جنوب آن هیچ آبادی وجود ندارد، با باغی روبرو می شوید که قدمت ۱۰۰ تا ۶۰۰ ساله دارد. برای آبیاری این باغ ها با روش آبیاری قنات، فرسنگ ها آب زیرزمینی را انتقال می دادند و این مدیریت آب باعث شکل گیری این باغ ها شده است.

وی با بیان اینکه باغ های ایرانی در یونسکو به ثبت جهانی رسیده است، یادآور شد: ۵، ۶ ماه صرف تحقیق و پژوهش این مستند شد و تصویربرداری آن یک سال به طول انجامید. بهناز جعفری بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون نیز لطف کرد و با وجود شرایط سختی که داشتیم به این خاطر که از موضوع فیلم خوشش آمده بود، گفتار متن این فیلم را برعهده گرفت.

عوامل «پردیس های خیال» عبارتند از فیلمبردار: رضا تیموری، تدوین: بابک بهرام بیگی، صداگذاری و طراحی صدا: مهرشاد ملکوتی، صدابردار: احمدرضا طائی، دستیار کارگردان و عکاس فیلم: روشنک اهرابی.

این تولید جدید شبکه مستند یکشنبه ۱۳ فروردین همزمان با روز طبیعت ساعت ۲۱:۳۰ از شبکه مستند سیما روی آنتن می رود و دوشنبه ۱۴ فروردین ساعت ۱۲ بازپخش می شود.




“گیتا” با مریلا زارعی روی پرده رفت+فهرست سینماهای نمایش دهنده

سینماروزان: اکران عمومی فیلم سینمایی «گیتا» به کارگردانی مسعود مددی از امروز اول دی ماه در سینماهای تهران آغاز شد.

به گزارش سینماروزان «گیتا» که نخستین ساخته مسعود مددی و به تهیه‌کنندگی مجید شیخ‌انصاری است از امروز اول دی ماه به سرگروهی سینما آزادی در پردیس‌های سینمایی کورش، زندگی، چارسو، تماشا، ملت و سینماهای جوان، شاهد، اریکه ایرانیان، موزه سینما و … اکران شده است.

همچنین به زودی، سینماهای دیگر تهران و سینماهای شهرستان به این جمع اضافه خواهند شد. علاقمندان می‌توانند برای تهیه بلیت‌ «گیتا» به سایت سینماتیکت مراجعه کنند.

مسعود مددی فیلمنامه اثر را به صورت مشترک با میترا تیموریان نوشته است و مريلا زارعى، حميدرضا آذرنگ، سارا بهرامى، بهناز جعفرى، نادر فلاح، يلدا قشقايى، كتايون سالكى، محمدحسين محمديان و رامين افشارى در آن به ایفای نقش می‌پردازند. مجید شیخ‌انصاری نیز تهیه کننده این فیلم سینمایی است.

همچنین دیگر عوامل این اثر سینمایی عبارتند از: مدير فيلمبردارى: همايون پايور، تدوين: رضا بهارانگيز، موسيقى: سعيد شهرام، دستيار كارگردان و برنامه ريز: رضا بختيارى‌نيك، طراح گريم: سودابه خسروى، طراح صحنه: حسن روح‌پرورى، صدابردار، بابك اردلان، طراح و تركيب صدا: بهمن اردلان، مدير توليد: جليل شعبانى، مشاور كارگردان: مجتبى راعى، مجرى طرح: مهدى كريمى، عکاس: امیر عابدی، مدیر رسانه: شراره داودی. محصول مشترک موسسه تصویر شهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی.




رونمایی از پوسترهای “گیتا” با حضور مریلا زارعی، بهناز جعفری، حمیدرضا آذرنگ و…+عکس

سینماروزان: پوسترهای فیلم سینمایی ” گیتا ” نخستین ساخته بلند مسعود مددی که به تهیه‌کنندگی مجید شیخ انصاری تولید شده ، رونمایی شد.

«گیتا» در نیمه اول آذرماه و پس از پایان اکران فیلم «یتیم‌خانه ایران» در سینماهای کشور به نمایش در می‌آید. آنونس‌های فیلم «گیتا» ساخته شده و این روزها در سینماهای کشور به نمایش درآمده اند.

«گیتا» سال گذشته در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و چندی قبل نیز به بخش مسابقه جشنواره فیلم اوهاکا مکزیک دعوت شد.

داستان این فیلم روایت زندگی گیتا و همسرش امیر است که دلمشغولی‌های ساده خود را دارند. «گیتا» بعد از گذشت دو سه سال از رفتن پسرش به خارج از کشور هنوز بشدت دلتنگ است و دوری او را برنمی‌تابد. فارغ از همه تدابیر و دلخوشی‌های ساده آن‌ها، سرنوشت تغییرات پیچیده و غیرمنتظره‌ای برایشان رقم می‌زند.

مسعود مددی فیلمنامه اثر را به صورت مشترک با میترا تیموریان نوشته است و مریلا زارعی، حمیدرضا آذرنگ، سارا بهرامی، بهناز جعفری، نادر فلاح، یلدا قشقایی، کتایون سالکی، محمدحسین محمدیان و رامین افشاری در آن به ایفای نقش می‌پردازند.

مجید شیخ انصاری نیز تهیه کننده این فیلم سینمایی است. پخش این فیلم را رسانه فیلمسازان به مدیریت حبیب اسماعیلی برعهده دارد.

گیتا
گیتا
گیتا
گیتا

گیتا
گیتا




بازیگر مبتلا به ام.اس: خانه سینما فقط موقع دریافت مالیات به سراغ ما می‌آید

سینماژورنال: در حالی که اخیرا خبری آمد مبنی بر اینکه مدیرعامل خانه سینما و چند تن از همراهان وی به پویش حمایت از تعدادی کودک بدسرپرست پیوسته‌اند اما بدنه صنف سینما همچنان از نداشتن سرپرستی که مواقع گرفتاری به دادش برسد، در رنج است!!

به گزارش سینماژورنال ماههاست که بخش عمده صنف سینما درباره فقدان بیمه جامع درمانی سینماگران گلایه می کنند و متأسفانه کمترین توجهی از سوی سران صنف به این ماجرا نمی‌شود.

بهناز جعفری بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون که اخیرا ماجرای ابتلایش به بیماری ام.اس را فاش کرده بود(اینجا را بخوانید) تازه ترین چهره ایست که گلایه از اوضاع ناکارآمد بیمه درمانی سینماگران اشاره کرده است.

هرگز در این سالها احساس نکرده ام صنفی دارم که حامی من است

جعفری درباره اینکه آیا در مدت بیماری خانه سینما حامی اش بود به “فیلم” گفته است: اصلا! سهم من از خانه سینما فقط یک کارت و شماره عضویت است.

وی ادامه داده است: از خانه سینما فقط موقع دریافت مالیات و… سراغ ما می آیند. نمی خواهم قدرناشناسی کنم اما هرگز در این سالها احساس نکردم خانه ای صنفی دارم که حامی من است.

سلامت هنرمندان کمترین دغدغه دولتمردان است

بازیگر آثاری همچون “خانه ای روی آب”، “حوالی اتوبان” و “خشم و هیاهو” در پاسخ به این پرسش که آیا وزارت ارشاد به او کمکی نکرده است بیان داشته است: ابدا! فقط از جانب دوستانم حمایت می شوم. دوستانم حتی آنها که خارج از ایران هستند در این مدت بی دریغ کمک کردند. وقتی برای آقای کیارستمی که در پروسه درمان بیماری ایشان آن همه اتفاق ناخوشایند می افتد من که دیگر توقعی ندارم.

وی ادامه داده است: این نشان می دهد که سلامت هنرمندان کمترین دغدغه دولتمردان است. پس من اصلا نمی توانم انتظار داشته باشم. هیچ وقت هم انتظار نداشتم از سمت دولتمردان حمایت شوم. همین که مردم ابراز دوستی می کنند و آرزوی سلامتی دارند کافیست.




بازیگر زن “لانتوری” از ابتلای خود به “ام.اس” خبر داد+عکس

سینماژورنال: در حالی که چندی قبل آتنه فقیه نصیری بازیگری که بیش از هر چیز به خاطر بازی در “خانه سبز” شهره است خبر ابتلای خود به بیماری “ام.اس” را اعلام کرده بود به تازگی یک بازیگر زن دیگر نیز ابتلای خود به این بیماری را تایید کرد.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر زن بهناز جعفری است که علاوه بر سینما و آثاری مانند “خانه ای روی آب”، “حوالی اتوبان” و “روسری آبی” در سریالهایی مانند “همه چیز آنجاست”،”آب پریا” و “مختارنامه” هم ایفای نقش کرده است.

جعفری که درام اجتماعی خوش ساخت “لانتوری” را آماده اکران دارد، در تازه ترین متن اجتماعی خود ابتلایش به ام.اس را تایید کرده است و از این گلایه کرده که چرا برخی به جای نام بردن از بیماری وی آن را با عبارت “بیماری آتنه فقیه نصیری” می خوانند.

متن اجتماعی جعفری را بخوانید:

«بهناز جعفری هم به بیماری آتنه فقیه نصیری دچار شد»
وقتی این تیتر را در فضای مجازی خواندم دلم خواست با صدای بلند فریاد بزنم : بیماری آتنه فقیه نصیری یا من ياهمه‌ی ما اسم دارد : «ام اس» مخفف مولتیپل اسکلروزیس است که قطعا خاطر هیچکداممان به خوبی نمی‌ماند؛ اسم قلمبه سلمبه‌ای است و احتمالا در تکرار چند باره‌اش زبانمان می‌گیرد و شاید اسباب خنده‌ی خود و اطرافیانمان شویم.

وظیفه خود میدانم…
حالا که این قصه قرار است به نام بیماری آتنه فقیه نصیری یا بیماری بهناز جعفری یادمان بیاندازد چیست و چه شکلی است و از کجا می‌آید و چه می‌کند، وظیفه خود می‌دانم ضمن الصاق نامم به این بیماری، بدین وسیله نکات مهم، صمیمانه و کمی شخصی را خدمت شما سروران، عزیزان، دوستداران، طرفداران و خدایی ناکرده حاشیه‌سازان اعلام کنم و آن اینکه لطفا بنده را به غیر از شکل و شمایلی که پیش از این می‌شناختید و به خاطر می‌آوردید جور دیگری تصور نکنید. نه شاخ درآورده‌ام، نه کج شده‌ام و نه عجیب و نه غریب، من هم مثل خیلی های دیگر زندگی می‌کنم، شاید فقط کمی زودتر خسته شوم. من همچنان با پاهای خودم از پله‌ها بالا و پایین می‌روم ولی با هر قدم و هر نفس خدا را شکر می‌کنم و از این ابتلا و آگاهی از خدا سپاسگزارم.

اسفند 93 متوجه شدم…
اسفند سال ۱۳۹۳‌ متوجه‌ی علائم این بیماری در سیستم اعصاب و گردنم شدم و تحت نظر پزشک عالی‌قدر و مهربان دکتر عبدالرحمن نجل رحیم فوق تخصص مغز و اعصاب هستم. از تمام انرژی و توانم برای خوب بودن استفاده می‌کنم. از لحظات زیبای زیستن، بیشتر از قبل لذت می‌برم. نمی‌دانم کنترل یا قدرت خواستن و شور عشق و امید چقدر در بهبود یا پیشرفت این ماجرا تاثیر خواهد گذاشت و چه در انتظارم است. خوشبختانه اطلاع‌رسانی و آگاه سازی درباره این بیماری در کشورمان تکانی به خود داده و نرم نرمک واضح‌تر می‌شود.

تعداد مبتلایان مرتب در حال افزایش است

اما متاسفانه هیچکس نمی‌داند چرا در عین حال تعداد مبتلایان هم از آنسو در حال پیشرفت و این رقابت تلخ با ماست یا دنیاست!
و صدافسوس که سن ابتلا به این بیماری در کشور ما هر سال پایین‌تر می‌آید. غیر از مقالات ریز و درشتی که در این باره به مدد اینترنت دستیابی به اکثرشان سهل و آسان است، سه کتابی که به شناختم از این بیماری کمک کرد معرفی می‌کنم تا با خواندنشان از چیزی نترسیم، پذیرنده باشیم و از کنار هم آرام بگذریم و به بیماری و سلامت هم احترام بگذاریم.
پس بیماری اى به نام بیماریِ آتنه فقیه نصیری یا بیماری بهناز جعفری وجود ندارد، ما هم مثل خیلی‌ها به بیماری «ام اس» مبتلا هستیم.

تصویر اجتماعی صفحه بهناز جعفری
تصویر اجتماعی صفحه بهناز جعفری



بعد از هفت سال بیکاری⇐کارگردان “اشک سرما” هم سریال‌ساز شد

سینماژورنال: مجموعه مناسبتی ماه مبارک رمضان با نام فعلی «ز کردارها تا چه آید به چنگ» اواخر بهمن ماه برای پخش از شبکه ۳ سیما کلید خورد.

به گزارش سینماژورنال این سریال به کارگردانی مشترک عزیزا.. حمیدنژاد و بهرام عظیم پور تولید می شود و بناست حدود 100 بازیگر در آن ایفای نقش کنند.

حمیدنژاد کارگردان سرشناس سینمای دفاع مقدس و صاحب آثاری چون “اشک سرما” و “هور در آتش” است. این کارگردان از سال 87 و بعد از ساخت “آناهیتا” نتوانسته بود فیلم دیگری را کارگردانی کند و حالا بازگشتش به پشت دوربین با یک سریال صورت گرفته است.

بنا به اطلاعات ارائه شده در “مهر” میلاد کی‌مرام، بهناز جعفری، اندیشه فولادوند، لیلا اوتادی، احسان امانی، فرزانه نشاط خواه و علیرضا جعفری از جمله بازیگرانی هستند که در تازه ترین محصول شبکه ۳ سیما با عنوان فعلی «ز کردارها تاچه آید به چنگ» به ایفای نقش می پردازند.

تصویربرداری این مجموعه که احتمال دارد عنوان «چرخِ فلک» برای آن برگزیده شود از اواخر بهمن ماه آغاز شده و به علت تولید سنگین، تولید آن تا ماه مبارک رمضان ادامه دارد.

این روزها گروه در محدوده غرب تهران در حال تصویربرداری لوکیشن های داخلی هستند.

سریالی با دو کارگردان

سریال مناسبتی «ز کردارها تا چه آید به چنگ» را عزیزالله حمیدنژاد و بهرام عظیم‌پور کارگردانی می‌کنند. این مجموعه که با قلم علیرضا طالب زاده نگارش شده است به تهیه کنندگی مجید مولایی به زودی جلوی دوربین می رود و کامبیز دارابی مجری طرح و محسن صرافی نیز به عنوان مدیر تولید این پروژه تلویزیونی حضور دارند.

۱۰۰ بازیگر حضور می‌یابند

محتوای این اثر در ارتباط با بحث تاثیراتی است که افراد در زندگی روی هم می گذارند و نتایج اعمالشان به خودشان برمی گردد. این پرژه در زمره تولیدات سنگین تلویزیونی است که حدود ۱۰۰ بازیگر به ایفای نقش خواهند پرداخت. در این بین چهره های شاخص بسیاری از تلویزیون و سینما حضور دارند.

این مجموعه تلویزیونی در ۱۴ اپیزود و ۲۸ قسمت داستان‌هایی را از طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی و شکل ارتباط میان مردم روایت می‌کند و مثل اغلب کارهایی که توسط طالب زاده نگارش می شود پرلوکیشن است و همه تصاویر در استان تهران ضبط خواهد شد.

تصویربرداری این اثر که توسط دو کارگردان گزیده‌کار ضبط می شود به خاطر حجم بالای تولید تا اواسط ماه مبارک رمضان ادامه خواهد داشت.