یک کارگردان خطاب به حامد بهداد⇐مگر پسران عباس صغیرند که شما داش آکل این شهر شدهای؟
سینماژورنال: تصویر وارونه ای که حامد بهداد در روز پزشک از بوعلی سینا در صفحه اجتماعیش قرار داد سبب ساز انتقادات فراوانی به وی شد.
به گزارش سینماژورنال هوشمند ورعی فیلمساز ایرانی که خود فرزند یک پزشک است کوشیده به نوبه خود با نوشته ای طنازانه این اقدام بهداد را نقد کند.
متن یادداشت طنازانه این فیلمساز خطاب به بهداد را بخوانید:
گذر شیخ الرییس از یک شهر
شیخ الرییس بوعلی سینا ، هنگام گذر از شهری ، روبروی قهوه خانه ای اسبش را به درختی بست و مقداری نیز کاه و یونجه برایش ریخت تا لَختی بیاساید و نَفَسی چاق کند. خرسواری نیز به آنجا رسید، وی هم از خرش فرود آمد و آن را پهلوی اسب ابن سینا بست تا در خوردن کاه شریکش شود و خودش هم کنار ابن سینا نشست.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
صاحب خر ، آن سخن نشنیده گرفت و به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن چاشت شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. صاحبش فریاد زد
اسب تو ، خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی؛ اما شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و پاسخ نداد. او نیز ، ابن سینا را نزد قاضی برد. قاضی پرسید که چه شده؟ ابن سینا که خود را به لال بودن زده بود هیچ چیز نگفت.
من حامد بهداد هستم!
قاضی به صاحب خر گفت: این مرد که پاسخ نمیدهد انگار لال است لااقل تو خود را معرفی کن و بگو چه اتفاقی افتاده است؟
او نیز گفت: قربانت گردم ، من حامد بهداد هستم! سوپراستار معروف این شهر! چطور مرا نمیشناسید؟
قاضی گفت: همان که به خونخواهی عباس خان کیارستمی برخاسته و کل اطبا و حکیمان این دیار را از فحش و دشنام و کینه و عقده بی نصیب نگذاشته؟
حامد بهداد پاسخ داد: قبله ی عالم ، من به فدایت اما چه کنم که تا انتقام مولای خود عباس خان را از این قومِ قاتلِ خونخوارِ پول پرست نگیرم هرگز آرام ننشینم.
شهاب و اصغر کن و اسکار درو می کنند آن وقت تو…
قاضی گفت: شهاب حسینی و اصغر فرهادی ، کن و اسکار درو میکنند آن وقت تو شده ای آتش بیار معرکه ای که اصلا به تو ربطی نداشته و به سوادت قد نمیدهد! مگر پسران عباس مرده اند؟ یا صغیرند! یا تو داش آکل این شهری و مامور استیفای حق و حقوق مرجان؟ وقتی خودت هزار و یک عیب و اشتباه و نقصان داری چرا از مرگ دیگری، پیراهن عثمان ساخته ای تا از آب گل آلود ، نهنگ صید کنی؟! نام و نانت کم شده یا افق بازیگریت رو به افول گذاشته؟ حال شکایتت بگو و خلاصم کن.
بهداد گفت: این مرد خود را به لال بودن زده ؛ میخواهد تاوان خر مرا ندهد. وی قبل از این پیشامد با من حرف میزد. او خودش گفت ، خرت را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پایش را میشکند.
قاضی به ابن سینا گفت: پس حکمتِ سکوتت این بود تا این مرد ، خودش ، خودش را رسوا سازد.
ابن سینا پاسخ داد: در بیمارستان جم تهران ، طبیبی سهوا ، مولای این مرد را به دیار عدم فرستاده حال او ، روز پزشک به انتقام آش نخورده دهان مرا سوزانده و با فتوشاپ ، عکس مرا وارونه کرده! سرزمینی که این تحفه سوپراستارش باشد همان بهتر سکوت پیشه کنم که جواب ناشکیبایان خاموشیست ، همین!