1

در یک رسانه فرهنگی رخ داد⇐قیاس میان فیلم اسکاری «مهتاب» بری جنکینز و فیلم وطنی «کمدی انسانی» محمدهادی کریمی

سینماروزان: اسکار بهترین فیلم 2017 به «مهتاب» رسید؛ فیلمی چه به لحاظ داستانگویی چه به لحاظ تولید، مینی مال که شاید به یک دلیل مهم و آن هم تمرکز بر پدیده دگرباشی در میان ناباوری بسیاری از مخاطبان اسکار گرفت.

«فرهنگ نیوز» که از جمله رسانه های تخصصی فرهنگ و هنر است در گزارشی پیرامون این فیلم با تیتر «رعیت سفیدان باشید تا رستگار شوید» در کنار مرور سوابق سازندگان فیلم و چرایی عطای اسکار به اثر، مقایسه ای انجام داده میان آن با فیلمی ایرانی به نام «کمدی انسانی» که در آخرین دوره جشنواره فجر حضور داشت.

متن کامل گزارش «فرهنگ نیوز» را بخوانید:

اسکار برای فیلمی کوچک

برنده اسکار امسال چه فیلمی بود؟ «مهتاب» ساخته کارگردانی به نام «بری جنکینز». آیا «مهتاب» فیلمی بزرگ است؟ «مهتاب» به لحاظ پروداکشن تولید نه فقط فیلم بزرگی نیست که یادآور آثاری است که در این سالها بیشتر در سینمای مستقل اروپا دیده‌ایم و مثلا فیلمی محصول رومانی مانند «4 ماه و 3 هفته و 2 روز»(2007) و نه محصولی که می‌خواهد الگویی از پیشرفت صنعتی سینما در ایالات متحده را به نمایش بگذارد.

آیا «مهتاب» یا «نور ماه» به لحاظ مضمونی فیلمی بزرگ است؟ بزرگ در حد و اندازه های برندگان اسکاری نظیر «با گرگها میرقصد»، «گلادیاتور» و حتی «رفتگان»؟ مطمئنا نه!  فیلم ابدا نمی‌تواند به لحاظ مضمونی هم محصولی قابل اعتنا از کارخانه رویاسازی هالیوود باشد. پس چرا اسکار گرفته؟

واضح است که اسکار به «مهتاب» کاملا متأثر از نگاهیست که بناست سیاهان را گل‌درشت در سطح اما بیچاره در عمق نشان دهد!

«مهتاب» را کارگردانی ساخته که با احتساب همین فیلم فقط دو فیلم در کارنامه اش به چشم می خورد! و ابدا محصول کیفی به شمار نمی رود ولی اسکار به آن تعلق می گیرد؛ اول به خاطر کارگردان آن که سیاه‌پوست است. دوم به خاطر اقتباس سناریو از نمایشنامه ای منتشرنشده به نام «پسران سیاه در مهتاب، آبی به نظر می‌رسند» باز هم نوشته نویسنده‌ای سیاه‌پوست به نام «تارل آلوین مک کرانی» که اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را گرفت، سوم به خاطر بازیگران آن از «مارشال علی» که اسکار بازیگری را گرفت تا «نائومی هریس»، «ترونتا رودز» و حتی بازیگر نوجوان فیلم «اشتون ساندرز» که همه سیاه‌پوست هستند و چهارم و شاید مهمتر از همه اینها به خاطر تصویرسازی حقارت‌بار از سیاهان در جامعه امروز آمریکا و نمایش آنها در حد آدمهایی که رویاپردازی را در پناه بردن به همجنسگرایی می‌بینند!

گرفتار در سطح و واهمه از زدن به عمق

 بری جنکینز «مهتاب» را در سه اپیزود ساخته است و البته به مانند فیلم اولش «سودای مالیخولیا»(2008) کوشیده به نوبه خود تمرکزش را بر زندگی سیاهان در ایالات متحده بگذارد اما نه تمرکزی در عمق که کاملا در سطح. همین سطحی گرایی است که باعث می‌شود به همه چیز ناخنک بزند؛ از شیوع اعتیاد و فحشا در میان سیاهان تا تحقیر دائمی سیاهان در جامعه سفیدان و امتداد تبعیض نژادی تا جاهایی مثل مدارس که مدیران آنها دائم درباره برابری نژادی سخن می‌رانند.

 اما آنچه بناست کارگردان ابتدا در زیرلایه و سپس آشکارا از آن سخن گوید سوق پیدا کردن و به نوعی کشف میل همجنس‌خواهی در نوجوان سیاهی است به نام «شایرون» که مدام تحقیر می‌شود؛ چه در میان همکلاسان که او را با ناسزایی از خود می‌رانند و چه در خانواده که با مادری روبروست گرفتار اعتیاد که برای گذران زندگی به تن‌فروشی روی آورده.

 سطحیت فیلم بیشتر از همه ناشی از کارگردانی است که می‌خواهد از همه چیز بگوید و همین گفتن از همه چیز است که باعث می‌شود بدون شخصیت سازی درست در اپیزود اول، فیلم وارد اپیزود دوم که مثلا آغاز دگرگونی «شایرون» است شود و زودتر از حد تصور هم اپیزود سوم از راه می‌رسد که حالا «شایرون» را در قامت قاچاقچی تنومند! مواد مخدر می‌بینیم؛ یک قاچاقچی کاملا منزوی و متکی بر زور بازو که به شدت یادآور قهرمان فیلمی بلژیکی به نام «کله شق»(2011) است!

 پایان‌بندی هم که کاملا قابل پیش‌بینی و منطبق با حس دلسوزانه ای پیش می رود که کارگردان بناست با همجنس‌گرایان ارائه کند و طبیعی است که ایجاد این دلسوزی با شخصیت اصلی و رساندن سیاه‌پوست تنومند به موعودی به نام جای گرفتن در پناه همجنس! همان چیزیست که آکادمی اسکار می‌خواهد تا هم اسکار بهترین فیلم را به «مهتاب» بدهند و هم اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را به «بری جنکینز» و «تارل آلوین مک کرانی» که هر دو سیاهپوستند و هم اسکار بازیگری مرد را به بازیگر سیاهپوست آن «مارشال علی» که تمام زمان مفید حضورش در فیلم که به اپیزود اول مربوط می‌شود 20 دقیقه هم نیست!

یک مقایسه

 قهرمان اصلی «مهتاب» نوجوانیست که می‌خواهد به نوعی خودساخته شود اما مدام توسری می‌خورد؛ از این منظر می‌توان شباهتهایی را میان «مهتاب» بری جنکینز و یکی از آثار جشنواره امسال فجر به نام «کمدی انسانی» محمدهادی کریمی متصور شد اما تفاوت در شخصیت پردازی و حتی خط سیری که بناست نقش جامعه پیرامونی در بلوغ آدمیان را نشان دهد از زمین تا آسمان است.

«کمدی انسانی» بدون کمترین آلودگی به تظاهرات نژادی-جنسی حال نزار آدمی را می‌گوید که مدام این و آن برایش خط مشی صادر می‌کنند و از دل این رنگ به‌رنگ شدن دائمی است که در نهایت شخصیتی بالغ متولد می‌شود اما در «مهتاب» به‌دلیل غلبه تظاهرات ابلهانه از سیاه کردن کانون فیلم گرفته تا تبلیغ همجنس‌گرایی فیلم نه می‌تواند درباره سیاهان داده‌های به‌روزی را ارائه کند و نه حتی می‌تواند از جایگاه امروزی سیاهان در ایالات متحده که کارگردان هم یکی از آنهاست حرف بکری بزند.

ماندن در بُعد ظاهری شخصیتها آن قدر است که حس می‌کنی به‌جای یک کارگردان سیاهپوست یک سفیدپوست طرفدار تحقیر سیاهان «مهتاب» را ساخته است!

خواسته یا ناخواسته؟

پرسش اینجاست که آیا بری جنکینز خواسته به دامی افتاده که سفیدان هواخواه تبعیض آکادمی و طرفداران نمایش اضمحلال و ناتوانی سیاهان جامعه امروز آمریکا برایش چیده اند یا ناخواسته در این مسیر سیر کرده؟ پرسش را می‌توان با نگاهی به فهرست تهیه‌کنندگان «مهتاب» که جایزه بهترین فیلم اسکار2017 را هم آنها دریافت کرده‌اند به پاسخ نزدیکتر کرد.

علیرغم غلبه حضور سیاهان در کارگردانی، نگارش فیلمنامه و البته بازیگری، تولید «مهتاب» توسط سه تهیه کننده سفیدپوست به نامهای «ادل رومانسکی»، «دد گاردنر» و «جرمی کلینر» انجام شده که در این بین نفرات دوم و سوم در زمره مدیران کمپانی «پلن بی اینترتینمنت» هستند یعنی همان کمپانی که در سال 2001 توسط یک بازیگر سفیدپوست مطرح به نام «براد پیت» بنیان گذاشته شد؛ این کمپانی همان است که چهار سال قبل هم «دوازده سال بردگی» را که در ظاهر ضدتبعیض نژادی بود اما جای جای فیلم پر شده بود از تحقیر سیاهان تولید کرد و جالب اینکه «براد پیت» خود در این فیلم در قالب نجاری سفید ظاهر شده که در نهایت باعث رهایی کاراکتر سیاه فیلم از ‌سالها بردگی می‌شود. آنجا یک سفیدپوست اسباب نجات سیاه را رقم می‌زند و اینجا همجنس‌خواهی تبلیغ‌شده از سوی سفیدان است که اسباب رستگاری را رقم می‌زند.

تریوانت رودز در «مهتاب»
ترِوِنت رودز در «مهتاب»
کمدی انسانی
آرمان درویش در نمایی از «کمدی انسانی»