1

متعاقب توقیف “خانه پدری”، حالا حمله یک خبرگزاری اصولگرا به کمدی در آستانه اکران “مطرب” ⇐اکران “خانه پدری” یک عملیات فریب بود برای روی پرده فرستادن فیلم ملتهب‌تری به‌نام “مطرب” که یک دروغ بزرگ را به جمهوری اسلامی نسبت می‌دهد!!/وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است!!/مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟

سینماروزان: کمدی-موزیکال “مطرب” از جمله آثاری است که بناست با اتمام ماه صفر روی پرده برود ولی دست‌اندرکاران تولید با انتشار تیزرهایی از فیلم، دست خود در تصویرسازی که به‌شدت یادآور “نهنگ عنبر”، “هزارپا”، “خالتور” و… است را رو کرده‌اند.

خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” در گزارشی تفصیلی علیه فیلم با لو دادن داستان فیلم به برخی مصادیق خط داستانی “مطرب” به شدت تاخته است و مدعی شده همه حواشی حول اکران “خانه پدری” که در نهایت به توقیف آن منجر شده برای روی پرده فرستادن “مطرب” بوده!!

متن گزارش “تسنیم” را بخوانید: 

با بررسی عملکرد چند ساله سازمان سینمایی، باید این سئوال را مطرح کنیم که طراحی برخی ساز و کارهای ملتهب از سوی این سازمان با چه نقشه مهندسی از پیش تعیین شده‌ای صورت می‌پذیرد؟ اگر قائل به توهم توطئه نباشیم، در واقع اکران “خانه پدری” و عملیات‌ روانی که از سوی رسانه‌های مختلف بر سر مخالفت یا موافقت حول این فیلم صورت داد، یک عملیات فریب است تا فیلم ملتهب‌تری به نام “مطرب” بدون حواشی مرتبط اکران شود.

فیلم «مطرب» آخرین ساخته مصطفی کیایی، طرح کینه چند نسل از اعضای خانواده‌ یک خواننده‌ کاباره‌ای است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با یک خواننده قبل از انقلاب همکار بود و یک ماه پیش از معروف شدن وی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 رخ می‌دهد و مانع شناخته شدن این خواننده در عرصه موسیقی می‌شود.

با هجوم انقلابیون به کاباره‌ها و دستگیری وی، زندگی و خانواده‌‌اش نابود می‌شود. لازم به ذکر است که همه مصادیق نمایشی به صورت کمدی روایت می‌شود تا لحن نقادانه فیلم نسبت به رخ‌داد‌ها انقلاب به خوبی به مخاطب حقنه شود.

 «خوش سینه» در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پنج سال حبس محکوم می شود.

بزرگترین دروغ تاریخی سینمای همین مورد خاص است. حتی  خوانندگان زن دوران طاغوت با چنین پیامدی مواجه نشدند. به عنوان مثال تا چند وقت پس از وقوع انقلاب یک خواننده زن لس آنجلس نشین{لیلا فروهر؟}، به عنوان هنرپیشه در صحنه تئاتر لاله‌زار حضور داشت، با این تفاوت {نسبت به قبل از انقلاب} که پوستر نمایش‌ها در روزنامه کیهان و اطلاعات منتشر نمی‌شد. حتی با مهاجرت این چهره به لس‌آنجلس، پدر او در سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی، فعالیت مستمر داشت. هجمه علیه‌ چهره رحمانی انقلاب اسلامی، موتیفی است که در اغلب آثاری که درباره انقلاب و دهه شصت ساخته شدند، وجود دارد که می‌توان به “هزارپا” و “نهنگ عنبر” اشاره کرد.

در این میان باید به نسل چهارم و پنجم  انقلاب یادآوری کنیم، مسبب تمامی ممنوعیت‌های برخی هنرپیشه‌ها و تمامی خوانندگان قبل از انقلاب افرادی بودند که قدرت را در وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی و حتی مدیریت تلویزیون را در ید خود داشته داشتند و بعدا به فرقه اصلاح طلبان معروف شدند و عکس‌هایشان با لبخند در کنار ستاره‌های سینما منتشر می‌شد. پیش از این در گفت‌وگو با هوشنگ توکلی (بازیگر و تهیه‌کننده)، حجت‌الاسلام مجید پورطباطبایی (یکی از اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش)، رسول توکلی (بازیگر) پرده از اسرار دهه شصت شمسی برداشتیم، تا انقلاب اسلامی مستحق چنین تهمت‌هایی نباشد.

قبل از اکران فیلم مطرب، مخاطب شایسته این آگاهی است که بداند سینماگرانی که خود را قدیس و مبری از هر گونه گناه و گاهی معارض سیاست‌های عرفی و شرعی حاکمیت جلوه می‌دهند، یک فقره خواننده را معرفی کنند که به جرم خواندن قبل از انقلاب، پس از انقلاب اسلامی به زندان رفته باشد.  شخصیت اصلی فیلم مصطفی کیایی، ابراهیم خوش سینه(خوش لحن)، در گونه مرسوم کوچه‌بازاری {موسیقی‌های کم ارزش کافه کاباره‌ای} فعالیت می‌کند. همکار او جواد یساری که اخیرا در یک فیلم سینمایی حضور داشت، سال‌های بدون اخذ مجوز، آلبوم تولید کرده و موزیک ویدئو ساخته است و چندین سال‌ متولی در دهه هشتاد در کافه‌های دوبی برنامه اجرا کرده؛ آیا یک روز توسط مقامات قضایی جمهوری اسلامی احضار شده است؟ وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است و مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟ آیا می‌توانند خواننده‌ای را پیدا کنند که صرفا به جرم خواندن قبل از انقلاب، به زندان رفته باشد. حجت‌الاسلام مرحوم سید احمد خمینی در روزهایی که اصلاح طلبان دو آتشه به دنبال ممنوعیت و به بند کردن هنرمندان قبل از انقلاب بود، بسیار مراقبت می‌کرد مبادا صدمه‌ای به زندگی شخصی آنان وارد شود و اغلب آنان با برائت از فعالیت‌های پیش از انقلاب، زندگی عادی خود را ادامه دادند. مگر غیر از این است که یکی از بازیگران فعلی سینما در بسیاری از فیلم‌های هنجار شکن قبل از انقلاب حضور داشت اما پس از انقلاب در بسیاری از فیلم‌های سینمایی پس از انقلاب نقش‌آفرینی می‌کرد.

بزرگترین دروغی که در فیلم «مطرب» به جمهوری اسلامی نسبت داده می‌شود، زندان رفتن همکار دست چندم یک خواننده پیش از انقلاب است و امروز که صدای بسیاری از خوانندگان آن زمان از رادیوی جمهوری اسلامی پخش می‌شود، گویی گوش دروغ‌پردازان سینمایی آن را نمی‌شنود!

از سوی دیگر، مسئله تک‌خوانی بانوان و موسیقی رپ از طریق دو شخصیت دیگر فیلم دنبال می‌شود. فیلم رسما مانیفست دولت یازدهم و دوازدهم دنبال می‌کند، گویی تغییر وزیران و مدیران هیچ خللی بدان وارد نمی‌کند، صدور مجوز برای خواندن زنان و موسیقی رپ که این روزها توسط جریان مافیای موسیقی بشدت دنبال می‌شود، گویی تمامی سیاست‌های وزارت ارشاد در حوزه سینما و موسیقی درهم تنیده است. وقتی م.م اولین تک خوانی‌ خود را در حضور علی جنتی اجرا کرد، سید عباس صالحی و سازمان سینمایی تحت امرش، همان سیاست واحد دوران جنتی را در ساختاری سینمایی دنبال می‌کنند.

خروجی فیلم مطرب درباره سرکوب جریان موسیقی در کشور با شکل گیری انقلاب اسلامی به ویژه سرکوب خوانندگی زنان است. فیلم در قالب یک ساختار کمدی چه پیامی را به مردم منتقل می‌کند؟ آیا غیر از اینکه این است که فیلم تلاش می‌کند تا نشان دهد با انقلاب اسلامی همه چیز زیرزمینی شد حتی شادی مردم؟!

در واقع با ترکیبی از فیلم مارموز و مکس (سامان مقدم) به صورت دیگری مواجه هستیم. در ماموز گروه موسیقیایی که مشغول برگزاری کنسرت بودند، با اقدامات تندرو‌ها به نوازنده‌های دورگرد در ترکیه بدل شدند و اشتباه گرفتن یک خواننده مبتذل از دیگر خط‌های داستانی فیلم است.

فیلم دائما روی این موضوع تاکید دارد که فعالان موسیقی که نمی‌توانند در کشور فعالیت کنند، به خارج از کشور می‌‌روند و مسبب این آوارگی حاکمیت و قوانین آن است. فیلم مدعی است که در سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه نیز افراد ریاکار  فعالیت می‌کنند که سیاست حاکمیت را در ممنوعیت حتی در ترکیه دنبال می‌کند. فریفتن همسر وزیر امور خارجه در این فیلم از آن ایده‌های شازی است که غیرقابل چشم‌پوشی است. دولت برای وزیر و این وزارتخانه ارزش خاصی قائل است اما وزارت ارشاد به موتیف نمایشی فریب دادن همسر وزیر توسط یک زن خواننده تاکید دارد.

نشانه این موضوع دختر ابراهیم و عدم توانایی‌ فعالیت‌هایش در حوزه  موسیقی {در کسوت خواننده} به خاطر  قوانین حاکمیتی است. مولف می‌خواهد با نشان‌دار کردن بانوان، بزرگنمایی  برای حذف آنان از این عرصه را برجسته کند و این وضعیت با سیاست‌ها و قوانین کلی وزارت ارشاد تعارض جدی دارد.

کاراکتر دیگری می خواهد خواننده‌ی رپ باشد ولی تنها راه فعالیتش مهاجرت است، چون جمهوری اسلامی در حال سرکوب هر اثر نوپدید است، در حالی که مافیای موسیقی بشدت اعطای مجوز به موسیقی رپ را دنبال می‌کند. تمسخر زنانی که مولودی می‌خوانند و در مراسم‌های زنانه مداحی می‌کنند از دیگر سرخط‌های مهم فیلم است. یکی از کاراکترها در فرودگاه شرب خمر می‌کند و می‌گوید:” تمام رفقا میان اینجا و پاتایا، ایران پول درمیارن میان اینجا عشق و حال”. به عبارت دیگر اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که فاحشگی و مشروب خواری در کناری باشد و همه چیز را سرکوب نکند، مردم این همه پول و ارز از کشور خارج نمی‌کنند.

نرمالزاسیون جمهوری اسلامی مطالبه این فیلم با حمایت بدنه مخاطب است. شعار فیلم در مقابل حاکمیت صرفا تغییر قانون و رفتار است و در قسمت‌های متناوب فیلم تک خوانی خواننده‌  زن ترک به عنوان نقطه قوت کشور ترکیه معرفی می‌شود. لباس بازیگران زن بشدت نامتعارف کمی نزدیک به هنجارشکن است و کارگردان عامدانه تصاویر را در حالت واید فیلم برداری کرده و بدون کراپ کردن (بریدن تصاویر و فریز کردن آن ها به بالا تنه) به دنبال بهره‌بری‌های هنجارشکنی است. توهین به فرهنگ ایرانی که به کرات در فیلم وجود دارد و مولف فرهنگ ایرانی را کاملا منسوخ  می‌داند و نشان می‌دهد، جامعه مدرن {ساخته و پرداخته ذهن کارگردان} از خیلی هنجارهای عرفی و حتی شرعی عبور کرده و هم‌خوانی ابراهیم با یک زن، حاوی  چنین پیامی است که جمهوری اسلامی جای زندگی نیست و باید از آن فرار کرد.

مونولوگ بین مارشال و فوائد، در پی القای این پیام است که به خاطر رفتار نظام در ایران، همه به فکر مهاجرت هستند. جمهوری اسلامی موسیقی را مطربی می‌داند و درکی از آن ندارد تا فعالیت های موسیقایی را محترم بشمارد. هم خوانی پایان فیلم و کمی رپ خوانی هم این پیام را القا می‌کند که چند نسل با سیاست گذاری‌ها جمهوری اسلامی در حوزه موسیقی سرکوب شده‌اند.




تناقضات رخ‌داده مقارن با اکران “خانه پدری” ⇐ ممنوعیت نمایش در سینماهای حوزه هنری دربرابر نمایش با سانس‌های متعدد در پردیس منسوب به بنیاد ۱۵خرداد+حمله تند یک رسانه اصولگرا به ارشاد بابت صدور مجوز اکران دربرابر منطقی خواندن اکران به‌صورت محدود از سوی یک رسانه دیگر اصولگرا

سینماروزان: درست در روز نخست اکران “خانه پدری”کیانوش عیاری- که بالاخره بعد از ده سال و توسط فیلمیران روی پرده رفته-از یک طرف شاهد تفاوت سیاستگذاری نهادهای حاکمیتی در روی پرده بردن فیلم هستیم و از طرف دیگر شاهد واکنش‌های متفاوت دو رسانه اصولگرا به فیلم.

با تعابیر خاصی که از همان اولین رونمایی‌ها از فضای روایی فیلم ارائه شد و بخصوص منتسب کردن اسباب تعزیه به پدری دخترکش، توقیف “خانه پدری” توسط حوزه هنری قابل پیش‌بینی بود؛ اتفاقی که اکنون رخ داده و فیلم در هیچ کدام از سینماهای حوزه اکران نشده با این حال پردیس چارسو منسوب به بنیاد ۱۵خرداد، فیلم را در برنامه نمایش خود قرار داده است.

از آن سو علیرغم حمله تند رسانه اصولگرای “تسنیم” به ارشاد بابت اکران فیلم ولی رسانه اصولگرای “جوان” تلویحا نمایش محدود فیلم بدون سرگروه را منطقی دانسته است.

این تفاوت خط مشی‌ها و دیدگاه‌ها را کنار هم که بگذاریم درمی‌یابیم که حتی میان آنها که زمانی برای پایین کشیدن آثاری مثل “خانه پدری” اشتراک نظر داشتند نیز به‌مانند گذشته اتفاق نظر وجود ندارد.

“تسنیم” نوشت: آیا سازمان سینمایی صرفاً با اندکی تغییر در صدای صحنه اصابت دسته هاون به سر دختر و بدون حذف این تصویر، و همچنین قید ۱۵+ راضی به اکران آن شده؟! اگر چنین است، اکنون که طرح رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی با شکایت دادستانی کل کشور و حکم دیوان عدالت اداری متوقف شده، شورای صنفی نمایش باید در ارائه مجوز به «خانه پدری» تجدید نظر کند. کیانوش عیاری پس از ساخت «خانه پدری» فیلم دیگری با عنوان «کاناپه» ساخت که آن فیلم هم به دلیل حضور زنان بی‌حجاب (با کلاه‌گیس) در حال حاضر توقیف است اما با همین دست‌فرمان مدیران، باید به زودی منتظر اکران آن فیلم هم باشیم. به نظر می‌رسد سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی که از تابستان امسال بر این مسند تکیه زده است، مأموریت اکران فیلم‌های توقیفی را ادامه خواهد داد.

“جوان” با نقد محتوای خشن “خانه پدری” بر اکران کاملا محدود آن تاکید کرد و نوشت: اکران محدود خانه پدری با ۱۵ سالن در پایتخت پس از سال‌ها توقیف با هشدار سنی ۱۵ سال می‌تواند برای فیلمسازانی که فیلمشان را برای مردم می‌سازند این پیام را داشته باشد که متولی امر سینما در کشور به هیچ وجه با آثاری که می‌تواند موجب جریحه‌دار کردن احساسات عمومی شود مماشات نخواهد کرد و با سیاستگذاری‌های مختلف از جمله محدود کردن سالن و گیشه مقابل ترویج چنین آثاری خواهد ایستاد.




حمله یک رسانه اصولگرا به کمدی مخاطب‌پسند “کلوپ همسران”⇐افسوس آن که یک کارگردان اجتماعی انتقادی، مشغول ساخت کمدی جنسی و سخیف شده‌!!/چرا هرچه فحش در فیلم است با لهجه بیان میشود؟؟/سینما در هنگام نمایش چنین فیلمی رسماً به لاله‌زار تبدیل می‌شود و کم مانده که مردم برخیزند و همراه با فیلم برقصند!!

سینماروزان: از جمله پرفروشترین آثار هفته‌های اخیر سینماهای ایران، کمدی “کلوپ همسران” بوده که مهدی صباغ‌زاده کارگردان قدیمی سینمای ایران، آن را ساخته است.

“کلوپ همسران” به‌مانند اغلب کمدی‌های روی پرده کوشیده از عنصر موسیقی و شوخیهای خاص(!) و البته توسل به لهجه برای جذب مخاطب، استفاده کند و این به مذاق خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” خوش نیامده است‌.

“تسنیم” در تحلیلی با عنوان “پردیس سینمایی یا لاله زار” حمله تند و تیزی را روانه “کلوپ همسران” و سازنده‌اش کرده.

متن تحلیل “تسنیم” را بخوانید:

علت حضور مخاطب در سالن‌های سینما و تماشای فیلم کمدی اصولاً نشاط و سرگرمی است. اما هدف از ساخت فیلم کمدی نباید به صرف خنداندن باشد زیرا کمدی به عنوان یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبی که ریشه در هنر و ادبیات یونان دارد خود مستمسکی برای نقد و ارتقای جامعه است. فیلمسازان کمدی روز ما متأسفانه این معادله را به‌جای آنکه از سمت خود ببینند از سمت مخاطب می‌بینند.

این نکته البته در میان نخستین کمدی‌سازان بعد از انقلاب ما فهم شده بود و عموم فیلم‌های کمدی و حتی مجلات فکاهی کمدی ما مانند «گل آقا» در مسیر نقد و ترمیم معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. اما رفته رفته این مساله کمرنگ شد تا در چندسال گذشته به‌خصوص با اکران و توقیف چند فیلم کمدی مبتذل، این گونه سینمایی، صرفاً برای خنداندن و سرگرمی از هر راه و وسیله‌ای تبدیل شد و کمدی از جایگاه رفیع و مهم خود به پست‌ترین شیوه هنری تنزل یافت. البته دیگر واقعاً به کمدی‌های امروز سینمای کشور، گونه هنری نمی‌توان گفت و  صنعت سرگرمی مبتذل بهترین عنوان برای آن است.

افسوس آنکه برخی از کارگردانان سینمای کشور نظیر مهدی صباغ‌زاده که در دوره‌ای ساخت آثار جنایی، پلیسی، خانوادگی و اجتماعی-انتقادی را در دستور کار خود قرار داده است و در رگ‌های سینمای کشور خون گرمی را به جوشش می‌آوردند، حالا مشغول ساخت کمدی جنسی و سخیف همچون “کلوپ همسران” شده‌اند. فیلم‌هایی که حتی داستان ندارد و به طور رسمی با آب بستن به فیلم 80 درصد فیلم را به شوخی و حاشیه و رقص و آواز می‌گذراند. سینما در هنگام نمایش چنین فیلم‌هایی رسماً به سالن‌های لاله‌زار تبدیل می‌شود و کم مانده است که مردم برخیزند و همراه با فیلم برقصند.

سازندگان این آثار در توجیه کار بد خود به نیاز مردم برای خندیدن در روزگار بد اقتصادی اشاره می‌کنند. البته در این شکی نیست که در وضعیت فعلی به خندیدن نیاز است اما به ایجاد امید و نشاط همراه نقد دولت بیشتر نیاز است. علاوه بر آنکه ما فقط نمی‌خندانیم بلکه شخصیت خود و خانواده و سینما را زیر پا لگد می‌کنیم و حرمت‌های یکدیگر را با ایجاد لودگی‌ها و فضای غیرمحترمانه‌ای که میان شخصیت‌های فیلم قرار می‌دهیم از بین می‌بریم. فیلم ما به‌طور رسمی دارد با فحش دادن و توسری زدن مردم را می‌خنداند.

معلوم نیست واقعاً برای آنکه مخاطبین فیلم خود را از تمام استان‌ها داشته باشیم برای کاراکترها لهجه می‌گذاریم  یا نه؟ زیرا اگر جواب مثبت است پس چرا با لهجه‌ها مسخره‌بازی می‌کنیم و هر چه فحش بلدیم به جای آنکه تهرانی‌ بگوید شیرازی‌ می‌گوید؟ مگر خدای ناکرده برخی از دشنام‌ها با لهجه خنده‌دارتر است؟

سرمایه‌گذاران محترمی، که باید بدن نیمه‌جان سینما را با تولید و حمایت از آثار مهم راهبردی و خانوادگی جان ببخشند، تنها به فکر زراندوزی‌اند و با ریختن پول در چرخه سینمای کمدی و مبتذل سرمایه خود را دوبرابر به جیب مبارک برمی‌گرداند.

البته زمانی که کارگردان فیلمی کمدی، در برنامه تلویزیونی زنده می‌گوید که “ما نباید کاری به پولشویی داشته باشیم”، مشخصاً قرار است با بازیگران نه‌چندان گران‌قیمت که هزینه سرسام‌‌آوری ندارند، فیلمی بسازد که چند سرمایه‌گذار شخصی و شرکتی وارد شوند تا کثافت پول‌های مانده را سریع بشویند. اینگونه است که سینما به عنوان پدیده مهم و اثرگذار فرهنگی به مسلخ تجارت و پول رفته است.