1

جشنواره عمار نباید درجا بزند!/چرا هیچ فیلم قابل توجه و روشنگري مرتبط با اتفاقات پاییز۱۴۰۱ در عمار نبود؟/چرا متولیان عمار وارد عرصه مدیریت شدند؟/عمار به جای رویداد واکنشی باید به رویدادی کنش‌مند تبدیل شود/فیلمسازان عمار باید خودانگیخته باشند و نباید سفارشی، فیلم بسازند

سینماروزان: قطار چهاردهمین جشنواره فیلم عمار به ایستگاه پایانی رسید.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه صبح‌نو، جشنواره عمار جشنواره ای با مضامین دینی و انقلابی که هدف آن رسیدن به سینمای متعالی اسلامی و انقلابی بوده؛ جشنواره‌ای که حالا چهارده ساله است و ظرفیتی در دل خود دارد که البته در بازه‌هایی از دست رفته است. آرش فهیم منتقد سینما در گفتگو با روزنامه صبح‌نو درباره این جشنواره سخن گفته‌‌ است.

*جشنواره عمار از سال ۸۹ راه‌اندازی شد. در طول این 14 سال فعالیت این جشنواره چه فراز و فرودی را طی کرده است؟
**این جشنواره در سال 89 به‌عنوان یک رویداد متفاوت و ویژه کار خودش را آغاز کرد؛ جشنواره‌ای که شباهتی به سایر رویدادهای سینمایی نداشت. چه در آثاری که حضور داشتند و چه شکل برگزاری. جشنواره عمار ابتدا واکنشی به فتنه سال 1388 بود. در آن سال‌ها، روایت غالب و فضای رسانه‌ای، گزارشگر اقلیت جامعه بود. جشنواره عمار ظهور کرد تا این غلبه اقلیت و سانسور اکثریت را بشکند.
به یاد دارم که داود مرادیان، دبیر نخستین جشنواره فیلم عمار در نشست خبری این رویداد گفت: «این جشنواره نمایش‌دهنده آثاری است که سرکوب شده‌اند.» اگر یادتان باشد در آن دوره حدود 20 فیلم کوتاه و مستند در جشنواره به نمایش درآمد که اغلب به‌صورت خودانگیخته و چریکی ساخته شده بودند؛ یعنی آثاری که برآمده از انگیزه‌ها و امکانات شخصی سازندگانش بودند.
مثلا مستندسازی با دوربین و خودروی شخصی خودش بدون اینکه سفارشی گرفته یا از نهاد خاصی حمایت شده باشد، به روستاهای دورافتاده در اقصی نقاط کشور رفته بود و نظر مردم را درباره انتخابات سال 88 و حواشی آن بازتاب داده بود. البته آثاری مثل مستند «تقلب واقعی» مرحوم نادر طالب‌زاده هم بودند که حرفه‌ای و با پشتیبانی نهادهای رسمی ساخته شده بودند؛ اما باز هم اصل، انگیزه و روایت شخصی طالب‌زاده از موضوع بود.
این نوع فیلم‌ها به جشنواره عمار خاصیت و جذابیت بخشیده بودند. این جشنواره در دوره‌های بعد، جای خودش را به‌عنوان پایگاه و مأمنی برای طیفی از فیلمسازان جوان و حزب‌اللهی تثبیت کرد. به‌ویژه که هر دوره، بخش‌ها و رویکردهای جدیدی هم به آن اضافه می‌شد. یکی از این اتفاقات، راه‌اندازی شبکه اکران‌کنندگان مردمی عمار بود که نمایش آثار جشنواره را از تهران و هفته برگزاری جشنواره فراتر برد و به این ترتیب، جشنواره عمار در تمام طول سال و همه نقاط کشور برگزار می‌شود، به طوری که بعد از 5-4 سال، عمار به یک درخت تنومند و تأثیرگذار تبدیل شد. به‌ویژه اینکه برخی از هنرمندان جوانی که در این جشنواره معرفی شده و نخستین تجربیات خود را آزموده بودند، به حوزه فیلمسازی حرفه‌ای راه پیدا کردند و موفق شدند.
مثل حامد محمدی که در زمینه پویانمایی آثار درخشانی را تولید کرد. بااین‌حال به نظر می‌رسد که این جشنواره چند دوره است که درجا می‌زند. رحلت حاج نادر طالب‌زاده، ورود برخی متولیان جشنواره به عرصه مدیریت و عدم بازتعریف سیاست‌ها و اهداف جشنواره با شرایط روز، از دلایل این توقف است. به‌طور مثال جشنواره عمار همان‌طور که از اسمش هم مشخص است و ابتدا پایه‌گذاری شد، مسئولیت اصلی‌اش روشنگری در فتنه‌ها و غبارهای روزگار است؛ اما با وجود اینکه در اولین سالگرد آشوب‌های سال 1401 به سر می‌بریم، در این جشنواره، فیلم یا أثر قابل توجهی با رویکرد روشنگری برای این فتنه دیده نشد!

*عمار بیشتر معطوف به مستند است و در فیلم‌های بلند سینمایی موفق نبوده است. دلیل این امر را چه می‌دانید؟
**اتفاقا یکی از خلأهایی که جشنواره عمار به آن دچار بوده، همین عدم فعالیت فیلمسازان جوان حزب‌اللهی در حوزه داستانی است؛ چون آموزش‌های لازم به آنها داده نشده است و خود این جوانان نیز کمتر سراغ تجربه و آموزش در حوزه سینمای داستانی رفته‌اند. راه‌اندازی مدرسه سینمایی عمار، قدم بلندی برای رفع این کمبود بود و چند فیلم داستانی هم از دل آن درآمد؛ مثل فیلم «منطقه پرواز ممنوع» به کارگردانی امیر داسارگر. قربانعلی طاهرفر هم که امسال با «آپارتچی» در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر حضور دارد، از فیلمسازان داستانی جشنواره عمار بود؛ اما فعالیت این بخش استمرار نیافت و مدتی است که فیلمساز جدیدی را معرفی نکرده‌اند.

آرش فهیم+جشنواره عمار
آرش فهیم+جشنواره عمار

*به نظر شما عمار باید چه چشم‌اندازی برای خود ترسیم کند؟
**به نظر من مهم‌ترین چشم‌اندازی که جشنواره عمار باید برای خودش ترسیم کند، جریان‌سازی و کنش‌مندی در فضای سینمای ایران است. به‌طور مثال سینمای ایران هنوز فیلم مهمی را درباره التهابات اجتماعی پاییز 1401 نداشته و عمار باید در این زمینه پیشتاز می‌بود، الگوسازی می‌کرد و جریان راه می‌انداخت.
اکنون هم دیر نیست و تا از این واقعه دور نشده‌ایم و با توجه به اینکه شبهاتی بین برخی از مردم و جوانان وجود دارد، فعالان جشنواره عمار برای روشنگری در این زمینه باید دست به کار شوند. برخی از اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره عمار – مثل صادق شهبازی – ادعای آینده‌پژوهی دارند. آنها باید جشنواره عمار را به سمتی ببرند که به جای یک رویداد واکنشی، به رویدادی کنش‌مند تبدیل شود و به جبهه مقابل که جریان لیبرال سرمایه‌داری است، تک بزند، نه اینکه منفعل باقی بمانند و صرفا پاتک بزنند.

*در حوزه مستند هم گویا جای کار بسیاری دارد. از این زاویه عمار چه کارنامه‌ای دارد؟  
**در حوزه مستند، جشنواره عمار نباید چکیده جشنواره سینما حقیقت باشد و باید از مستندهایی رونمایی کند که تازه هستند. در ادوار اخیر بسیاری از مستندهای برتر جشنواره عمار همان آثاری هستند که در جشنواره سینما حقیقت هم حضور داشته‌اند.
این باعث شده هم انگیزه مستندسازان برای حضور در جشنواره عمار کاسته شود و آن‌ها همه تمرکزشان روی جشنواره سینما حقیقت باشد و هم انگیزه حضور در جشنواره برای علاقه‌مندان به سینمای مستند هم کمتر شود، چون احتمالا خیلی از آثار جشنواره عمار را قبلا در سینما حقیقت دیده‌اند.
جشنواره عمار باید مثل دوره اول، مأمن فیلمسازان و مستندسازان چریکی و خودانگیخته باشد که بسیجی‌وار با حداقل امکانات و در نقاط مهجور و محروم، راوی اجتماع و پیرامون خودشان بوده‌اند. در این صورت، ویترین جشنواره عمار جذاب‌تر و پویاتر خواهد شد.

 




#محمدتقی_فهیم منتقد پیشکسوت متذکر شد: پس از انقلاب در مقام یکی از کشورهای تولیدکننده فیلم رتبه خوبی را به دست آوردیم، اما در ارتباط با مخاطب ناکام ماندیم!/مدیران دهه شصت خطای شوروی را پیش رو قرار دادند و قهرمان و قصه‌گویی را از سینما حذف کردند!/مدیران آن زمان فارابی عنوان کردند ما نیاز به مخاطب تخمه شکن نداریم!/ مسیر شوروی را با حذف مخاطب از سینما ادامه دادند!/متأسفانه نگاه سرگرم کننده به فیلم را تبدیل به یک رویکرد ضدارزش کردند تا سینما از سبد مصرفی خانواده‌ها حذف شود!/ روس‌ها در دهه‌ اخیر تلاش کردند سینمایشان را از آن مسیر غلط شوروی تغییر دهند ولی سینمای ایران با حذف قهرمان به سینمای ضدایرانی رسیده!!/ کار به جایی رسیده که قهرمانان ملی را در فیلمها، ذلیل نشان می‌دهند!/چرا شهید زرین  را در فيلم‌ ارگانی #تک‌_تیرانداز عقب‌تر از واقعیت نشان دادند؟/چرا جهان پهلوان تختی را در فيلم ارگانی #غلامرضا_تختی، یک فرد عقب‌مانده افسرده نشان دادند؟/همچنان مدیران فارابی نمی‌دانند چه فیلمی مناسب کشور است و آن کسی فیلم می‌سازد که زورش برسد!/سینمای آمریکا سینمایی شده که قهرمان میسازد؛ قهرمانی که در درجه اول با دل مخاطب کار می‌کند و مدیران ارگان‌های ما، بودجه‌ها را صرف فیلمهای بی‌مخاطب می‌کنند!

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: پس از انقلاب در مقام یکی از کشورهای تولیدکننده رتبه خوبی را به دست آوردیم، اما در ارتباط با مخاطب ناکام ماندیم، به این دلیل که نتوانستیم با دل مخاطب پیش برویم. سینمای «دلی» دقیقاً آن سینمایی است که در ارتباط با تماشاگر توفیق کسب می‌کند.

محمدتقی فهیم منتقد باسابقه سینما با بیان مطلب فوق در جشنواره عمار گفت: در تمام این سال‌ها گفته شده است که فیلم باید با ذهن، عقل یا مغز مخاطب کار کند و سینما باید اندیشمند و دارای پیام مستقیم باشد؛ همه این حرف‌ها تا زمانی درست است که به دنبال دل مخاطب باشیم، در غیر این صورت هر تلاشی در این راستا بیهوده خواهد بود. سینما در دهه شصت، چندسالی سینمای قصه‌گو شد، فیلم‌ها قهرمان داشت و به نوعی قهرمانانش کنش‌مند بودند و نسبت به مخاطبانش احساس وظیفه می‌کردند تا بتوانند او را سرگرم کنند؛ بنابراین سرگرم کردن اولین قدم ارتباط مخاطب با فیلم است.

فهیم ادامه داد: چند سال پس از انقلاب، نگاه سرگرم کننده به فیلم تبدیل به یک رویکرد ضد ارزش شد و هر اندازه که جلوتر رفتیم، کم کم سینما از سبد مصرفی خانواده‌ها حذف شد. حتی مدیران و مجموعه‌ها و ارگان های دولتی در ارتباط دادن بودجه به پروژه‌ها به دنبال این بودند که افراد بتوانند هرچه سریع‌تر در فیلم‌ها مانیفست اعلام کنند. نتیجه این اتفاق سبب شد تا قهرمان و قصه‌گویی از سینما حذف شود.

وی افزود: زمانی که انقلاب در کشورمان صورت گرفت، مدیران همان تجربه و خطای شوروی را پیش رو قرار دادند و آن چیزی نبود جز حذف قهرمان و قصه‌گویی از سینما. این در حالی است که سینمای شوروی در دوره‌ای قدرتمندترین سینما بود، تا جایی که مکاتب مهم فیلمسازی در شوری پدید می‌آید که معروف‌ترین آن آیزنشتاین ۲۲ ساله است که با مکتب مونتاژ دنیا را تکان داد. پس از مدتی در این کشور شاهد هستیم که به دلیل بی توجهی به عنصر سرگرمی و توجه به هدف‌گذاری دل مخاطب، شوروی عملاً چندسال بعد در برابر سینمای غالب جهان عقب نشینی می‌کند.

فهیم ادامه داد: آیزنشتاین در پس این اتفاقات می‌نویسد که دیگر دوران قهرمان فردی در سینمای شوروی گذشته است، یعنی فیلمسازان به قهرمان جمعی توجه می‌کنند. دقیقاً مشابه این جمله را در دهه های شصت و هفتاد از مدیران بنیاد فارابی شنیدم که عنوان کردند ما نیاز به مخاطب «تخمه شکن» نداریم و مشابه همان مسیر شوروی را با حذف مخاطب از سینما ادامه دادند.

وی افزود: در دهه هفتاد قرار شد تا سینمای فرهیخته و فعال داشته باشیم، اما با حذف مخاطب بدترین آسیب را به سینمای ایران زدند، تا جایی که از اواسط دهه هفتاد سینمای ایران به قول قماربازان سینمای مفت باز شد و همه چیز را مجانی باخت، یعنی تولید کرد اما مصرف کننده روز به روز کاهش یافت.
این منتقد سینما گفت: در دهه اخیر روس‌ها تلاش کردند سینمای شان را از آن مسیر تغییر دهند، روس‌هایی که در مقطعی فیلمسازانش، بنیانگذار سینما در اروپا همچون سوئیس، مکزیک و حتی آلمان بودند. در آن مقطع آمریکا به موازات تصمیمات غلط این کشورها به سینمای قهرمان‌محور روی آورد و سینمایش بر دیگر کشورها غلبه شد.

وی افزود: سینمای آمریکا سینمایی است که با قهرمانانش در جهان حاکم است و در درجه اول با دل مخاطب کار می‌کند و در نهایت می‌تواند تأثیرات سیاسی و فرهنگی بگذارد تا جایی که به واسطه فیلم‌هایش بازتولید ارزش‌های آمریکایی و رویای آمریکای کند. ولی سینمای ایران با حذف قهرمان روند خوبی را طی نکرد و نمی‌کند و حتی امروز ما با سینمای حتی ضد ایرانی مواجه هستیم.

این منتقد سینما با اشاره به فیلم ارگانی #تک_تیرانداز محصول بنیاد روایت اظهار کرد: قهرمان برخی از فیلمسازان ایران، ذلیل هستند یعنی قهرمانان از خود واقعیت قهرمان عقب‌تر هستند. فیلم «تک تیرانداز» درباره شهید زرین که دو سال پیش ساخته شد، مصداق بارز این جمله است. شهید زرین در کتاب‌ها خواندیم که شخصیت بسیار جذاب و قابلیت قهرمانانه داشت، اما وقتی این شخصیت تبدیل به فیلم شد، دیگر آن قدرت قهرمان را نداشت و قهرمان عقب‌تر از واقعیت فیلم باقی ماند، در حالی که قهرمان باید یک قدم از قهرمان واقعی جلوتر باشد. اما قهرمانان سینما هرچه ساخته شده است، ده قدم عقب تر هستند و کاریزمای لازم را ندارند. در سینمای «دلی» قهرمان باید جذابیت و کاریزما داشته باشد و در سینمای ایران نمونه‌های کمی داریم که از واقعیت قهرمان‌ها جذاب‌تر و تأثیرگذارتر باشد.

وی با اشاره به فیلم ارگانی «غلامرضا تختي» که با حمایت فارابی تولید شده بود، گفت: متأسفانه  شخصیت تختی را به صورت یک فرد عقب‌مانده افسرده نشان داد. تختی در فیلم بهرام توکلی زمین تا آسمان با تختی واقعیت فرق داشت. قهرمان ملی نیازمند پشتوانه سینمای ملی است و سینمای ملی، پژوهش ملی می‌طلبد و در نهایت پژوهش نیازمند فرد متخصص نسبت به جامعه‌اش است. سالانه دولت اعتبارات کلانی را به سینمای کشور تزریق می‌کند که یک سری شارلاتان و سیاسی از آن خارج می‌شود و به قول قماربازان، مفت‌بازانی هستند که در داخل و خارج مفت می‌بازند. دلیل باخت در داخل این است که با پول مردم فیلم می‌سازند و بازتولید آن ارزش‌های مردمی نیست و دلیل باخت در خارج از کشور این است که باج می‌دهند.

فهیم در پایان عنوان کرد: امروز چرا مردم سیستان و بلوچستان باید از سینما محروم باشند؟ روش غلطی در سینمای کشور پیش گرفته شده است. امروز همچنان مدیران فارابی نمی‌دانند چه فیلمی مناسب کشور است و آن کسی فیلم می‌سازد که زورش بیشتر باشد! از یک فیلمنامه می‌توان تشخیص داد که این فیلم خوب یا بد است و این امر وجود یک فرد متخصص را می‌طلبد که ما شاهدش نیستیم. گاهی باید چندین مرتبه فیلمنامه خوانده شود تا فیلم خوب را از فیلم بد تشخیص دهیم.

محمدتقی فهیم منتقد باسابقه: عشق مدیران دهه شصت به شوروی عامل حذف مخاطب از سینما شد
محمدتقی فهیم منتقد باسابقه: عشق مدیران دهه شصت به شوروی عامل حذف مخاطب از سینما شد




مسعود جعفری جوزانی کارگردان سینما بیان کرد ⇐به مدیران فرهنگی یادآوری می‌کنم که زندگی، سخت ناپایدار است و از شما فقط نام ميماند يا ننگى!/زانوى مرگبارتان را از روى گلوى هنرمندان برداريد!/بگذارید جوانان، نفس بکشند!/امید که پیش از مرگ، شاهد باشم که در وطنم سفره‌ای خالی نیست…

سینماروزان/منصور جهانی: زانوى مرگبارتان را از روى گلوى هنرمندان برداريد و بگذارید جوانان نفس بکشند.

مسعود جعفری جوزانی با بیان مطلب فوق در مراسم بزرگداشت خود در دوازدهمین دوره جشنواره عمار گفت: با نام و ستایش پروردگار، که به من زندگی بخشید و خِرد داد؛ تا درستی و راستی را از کژی و نادرستی تشخیص بدهم، خدمت جوانان خلاق و بااستعداد کشورم رسیدم تا بگویم من، نه خود را هنرمند می‌دانم و نه شایسته پاسداشت. تردید ندارم برای چنین کارهایی بهتر از من بسیارند.

کارگردان سریال تاریخی «در چشم باد» در ادامه سخنانش اظهار داشت: خدمت رسیدم تا به کسانی که به هر دلیلی معقول یا نامعقول، به مدیریت فرهنگی کشور منصوب ‌شدند؛ یادآوری کنم که زندگی، سخت شکننده و ناپایدار است. یادآوری کنم که همه ما حتی شما که امروز قرعه به نامتان افتاده است و چند روزی بر مسندی قرار گرفته‌اید؛ اسير زمانيم. و زمان، چون ابرهای بهاری شتابزده  و تند در حرکت است. چشم بر هم بزنید رفته ايد و همه چیز، گذشته است. از شما فقط نام ميماند يا ننگى.

کارگردان فیلم سینمایی «شیر سنگی» تأکید کرد: خدمت رسیدم از کسانی که سال‌هاست راه تنفس را بر هنرمندان بسته‌اند، خواهش کنم زانوی مرگبارتان را از روی گردن هنرمندان بردارید.

کارگردان “ایران برگر” گفت: بگذارید که هنرمندان و جوانان بااستعداد نفس بکشند. هنر و هنرمند، نیاز به آزادی و تنفس دارد، هوای تازه می‌خواهد. بگذارید جوانان نفس بکشند. به امید آنکه کلمه کاری افتد و پیش از مرگ، شاهد باشم که در وطنم سفره‌ای خالی نیست و امکان مساوی رشد و بالندگی برای هر ایرانی موجود است.




تازه‌ترین افاضات بهروز افخمی⇐ما نقطه مقابل امریکا هستیم، آنها هنوز مملکت نیستند!/در کار هنر این که دزدی نکرده باشیم، نشانه ساده‌لوحی است!/شما به عنوان یک ایرانی حق اقتباس از هر منبعی را دارید و حکومت هم از شما حمایت می‌کند!/اصلا حق کپی رایت یعنی چه؟ چرا نویسنده باید تا آخر عمر از یک نوشته سود ببرد؟!/ اگر فردوسی عمرش به دنیا بود سینما را هم اختراع می کرد!/ اگر فردوسی الان در دنیای ما بود آمریکایی‌ها می‌گفتند بیا برای ما اکشن بساز!!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: هنر به طور کلی به فوت و فن گفته می شود، همان که امروزی‌ها به آن تکنیک می‌گویند ‌و فردوسی به آن هنر می‌گفت. در هر هنری آدم از تقلید از دست استاد و مشق نوشتن باید شروع کند و شاید بعد از سالها اجازه پیدا کند فیلمنامه اقتباسی بنویسد. آنها که در این کارگاه فیلمنامه نوشتند و سعی کردند ایده خود را بنویسند به نظرم اشتباه کردند.

بهروز افخمی با بیان مطلب فوق در کارگاه آموزشی با موضوع «اقتباس؛ از رمان تا فیلمنامه» در جشنواره عمار گفت: هر کسی که فکر می کند، ایده‌ای دارد که قبلا پرداخته نشده معمولا به اندازه کافی داستان نخوانده است. اما در بحث پرداخت ضعیف ایده، روایت و ساخت دوباره این روایت ضعیف، خود یک نوع اقتباس است.

وی ادامه داد: در بحث حقوقی، همین ایده را می‌توانیم به صورتی پرورش دهیم که شکل ایده اصلی در نیاید و بعدا کسی نتواند شکایت کند. این هم خودش یک اقتباس است. البته این کار برای اینکه از شر خرید و پول دادن به آن نویسنده اول خلاص شوید، عیبی ندارد و خیلی هم خوب است، خیلی فیلمسازها  خوب در دنیا این کار را می کردند، می آمدند می گفتند یک فیلم را دیدیم، همه دارند تعریف می کنند پس من هم همین فیلم را طوری می سازم که معلوم شود که فیلم اولی خوب نبوده است.

افخمی یادآور شد: بازرترین مثال متعلق به بازسازی وارونه “کازابلانکا”ست که هاوارد هاکس از داستان “داشتن و نداشتن” ارنست همینگوی ساخته است‌ و نسخه ایرانی از این اقتباس “ناخدا خورشید” ناصر تقوایی است که یکی از بهترین اقتباس ها و وفادار به “داشتن و نداشتن” ارنست همینگوی است.

این فیلمنامه نویس بیان‌ کرد: اقتباس نباید با ترس و لرز انجام شود. اینکه فکر کنیم فردا می آیند ما را بازخواست می کنند چرا فلان اثر هنری خوب ساخته شده را، شما خراب کردید. این طرز تفکری  درستی نیست. ما نقطه مقابل امریکا هستیم، آنها هنوز مملکت نیستند. آنها مناظر معکوس ما هستند از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نمی ترسند و انجام می دهند. امریکایی‌ها اصطلاحی دارند که می گویند نظام ما به خاطر این سقوط نمی کند که مدام در حال تصحیح است و “هاکس” این طور بوده و عادت داشته یک داستان را یک باره و دوباره و چند باره می ساخته است.

این کارگردان سینما در ادامه اذعان داشت: در کار هنر اخلاق به این معنا که دزدی نکرده باشیم نشانه ساده لوحی است می دانید که ایران جزو کنوانسیون برن نیست. شما به عنوان یک ایرانی حق اقتباس کردن از هر منبعی را دارید و حکومت هم از شما حمایت می کند. حکومت قبل از انقلاب عضویت را در این کنفوانسیون نپذیرفت و بعد از انقلاب هم  از امام پرسیدند کنوانسیون برن و قانون کپی رایت را چه کار کنند؟ بعد که به ایشان در مورد این کنوانسیون و حق کپی رایت توضیح دادند امام گفتند: در اسلام قانون کپی رایت نداریم و ما تا به حال از این جمله امام (ره)  خیلی استفاده می کنیم.

وی تصریح کرد: اصلا حق کپی رایت یعنی چه؟ یعنی نویسنده تا آخر عمرش از یک مطبی که نوشته ارتزاق کند و یک درصدی بگیرد که چه؟ وقتی امام میگوید ما کپی رایت نداریم منظورش این است که مثلا طلبه‌ای کتابی می نویسد پس برای هدایت مردم می نویسد یا شهریه ای می گیرد یا اگر نیاز داشته باشد از خمس و زکات استفاده می کند یا اینکه کار می کند و مثلا با پول کشاورزی ارتزاق می کند. دمش گرم، حالا چرا باید تا آخر عمر از آن نوشته سود ببرد؟

کارگردان فیلم عروس اظهار داشت: خیلی از نویسنده‌های بزرگ همین را گفتند از بهترین چیزی که ما نوشتیم، سرقت کنید. چون ما هم با گذشتگانمان همین کار را کردیم. و مهم ترین چیز در مورد اقتباس، سلیقه ی دزد است! حتی در اسکار هم یک جایزه برای فیلم نامه اقتباسی و یک جایزه برای فیلمنامه اورجینال وجود دارد. جایزه فیلمنامه را دو تا کردند چرا که اگر فقط یک جایزه تعیین شده بود همیشه فیلم نامه های اقتباسی جایزه را می بردند، زیرا این فیلمنامه ها را از داستانی پرفروش و مشهور اقتباس می کنند. پس فیلمنامه اصیل را هم در نظر می گیرند تا دیده شود. خیلی از فیلم های ایرانی منبع اقتباس آشکار دارند بعضی از آنها حتی منبع اقتباس پنهان هم ندارد، اما تقریبا از هر  فیلم ایرانی شبیه‌اش در جایی از دنیا شنیده شده.

این فیلمنامه نویس ادامه داد: دنیا دنیای پیری است، همه فرصت ها را از ما که هیچ؛ از شما جوان ها هم گرفتند. با همه این دردها، درد دنیای پیر، این است که شما عذاب وجدان هم داشته باشید ما چیزی را برداشتیم، این درست نیست، در حالی که باید پرسید بقیه همان ایده را از کجا گرفتند.
افخمی ادامه داد: من یادم هست وقتی در مجلس بودم این روشنفکرهای آمریکازده و انگلیس زده که در مجلس بودند و در مطبوعات مسلط بودند، خیلی فشار می آوردند ایران باید به کنواسیون برن بپیوندند. ایران داشت از تولیدات فکری غرب به صورت کلی استفاده می کرد. ایران جزو چهار کشوری بود که قانون کپی رایت را نپذیرفتند و این ممکن بود باعث شود بقیه کشورها هم بخواهند از قانون کپی رایت پیروی نکنند طبق معمول نفوذی هایشان می خواستند جوانانمان را که هنوز به سن تولید نرسیده و در حال آموزش دیدن بودند، از استفاده از این ایده ها محروم کنند.

وی ادامه داد: فشار عوامل غربی برای پیوستن ایران به کنوانسیون برن به این علت بود که می دیدند جوانان ایرانی به سهولت از پیشرفت ها و ایده ها استفاده می کردند. در سفری بودیم در هواپیما خبرنگاری با اصرار به من می گفت به ما می گویند دزد دریایی، گفتند بگویند، مهم نیست. ما همه می دانیم انگلیسیها، دزد دریایی اند.

این کارگردان سینما در ادامه توضیح داد: ولی الان ایرانی ها به سن تولید رسیدند و در جشنواره فیلم فجر امسال فیلم اولی و دومی های زیادی بودند و امروز شاید ورود به کنوانسیون جای تامل دارد.. ولی هنوز هم درست نیست و کسی نمی تواند از فیلمسازان ما بدزدد فقط کافی است اثر خود را ثبت کنید در ترکیه یا هر کشور دیگر آن هم با قیمت خیلی پایین.

وی در ادامه گفت: مهمتر از آن جوان های انقلابی دنیا بعضی وقت ها می بینید که جوانانی که بین آنها ثروتمند هم هستند دور هم جمع شدند و هر انچه در فضای مجازی هست را به صورت منبع باز در اختیار بقیه قرار می دهند. این نهضت بزرگترین خطر برای عالم سرمایه دارهاست که حق ایده و ثبت فکر را از مردم می گیرد. همان طور که امام گفتند ایده قابل خرید و فروش نیست و ما هم  تا ابد نباید به کنوانسیون برن بپیوندیم.

کارگردان “گاوخونی” در ادامه گفت: یک بخش از آموزش اقتباس کردن از فیلمنامه، دیکته نوشتن است و بعد آن می توانیم وارد اقتباس شویم و بعد از این مراحل و پس از سالها می توانیم روی ایده خود کار  کنیم. من وارونه بودن اصول فیلمنامه نویسی در ایران را قبول دارم. باید فرض این باشد فیلمنامه نویسی اقتباسی را یاد بگیریم بعد برویم به سمت نوشتن فیلمنامه های اصیل ولی در ایران این رعایت نمی شود.

بهروز افخمی در پایان گفت: ما خودمان آثار قابل اقتباس داریم بارزترین آن شاهنامه است. از شاهنامه که بزرگ ترین رمان عالم‌است می توان بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی و هزار انیمه ساخت. اما نمی توان برای اقتباس سراغ دیوان حافظ و خیام رفت. چراکه شعر در ترجمه از بین می رود. چه برسد به اقتباس. اما شاهنامه فرق می کند اگر فردوسی عمرش به دنیا بود سینما را هم اختراع می کرد، او اکشن ساز فوق العاده ای ست و اگر الان در دنیای ما بود آمریکایی ها می گفتند بیا برای ما اکشن بساز.

 




در نشست جشنواره عمار درباره همه چیز سخن گفته شد به جز بودجه میلیاردی

سینماروزان: نشست خبری جشنواره فیلم عمار که اغلب با صفت “مردمی” خوانده می شود یکشنبه 28 آذرماه در حسینیه هنر برگزار شد؛ وحید جلیلی رییس شورای سیاستگذاری جشنواره و نادر طالب زاده دبیر جشنواره از جمله حاضران در این نشست بودند.

به گزارش سینماروزان در نشست جشنواره عمار در کنار ارائه آمار درباره ارسال نزدیک به 3 هزار اثر به جشنواره وحید جلیلی درباره همه چیز سخن گفت؛ از ضعف در اکران آثار ارزشی که جلیلی از آن با صفت ضعف سازمان تماشای سینمای انقلاب(!) نام برد تا روایت تعریف و تمجیدهایی که میگوئیل لیتین فیلمساز شیلیایی سوسیالیست از برخی فیلمسازان ارزشی داشته است.

جلیلی از این گفت که چرا جشنواره کن فیلمهای کارگردانانی مانند ابوالقاسم طالبی را نشان نمی دهد و بر این تأکید کرد که “یتیم خانه ایران” باید در لندن به نمایش گذاشته شود. جلیلی حتی به ماجرای پرحاشیه دو سال اخیر سینمای ایران یعنی پخش تیزرهای سینمایی از ماهواره هم اشاره کرد و آن را عنصری مهم در فروش برخی آثاری دانست که اگر چهار سال پیش اکران می شدند یک دهم فروش فعلی را نداشتند.

با این حال جلیلی درباره میزان بودجه جشنواره و بحث دو هفته قبل درباره پیش بینی بودجه برای این جشنواره در لایحه بودجه 96 کشور(اینجا را بخوانید) سخن نگفت.

بسیاری منتظر بودند تا بفهمند چطور می شود جشنواره ای مردمی باشد اما ردیف بودجه دولتی هم داشته باشد؛ در نشست جشنواره عمار کلمه‌ای در این باره سخن گفته نشد اما وحید جلیلی در پاسخ به پرسش خبرنگار یک خبرگزاری خاص، رسانه وی را “دولتی” دانست و به او توصیه کرد چون رسانه‌اش از نظام و انقلاب اسلامی بودجه می گیرد باید درباره مسائل ایدئولوژیک سینما صحبت کند!!