سینماروزان: عطش برگزاری جشنوارههای مختلف دولتی در نیمه دوم سال و حتی با اوج گرفتن کرونا ادامه دارد و هفته ای نیست که خبر برگزاری یا انتشار فراخوان جشنواره ای به گوش نرسد آن هم در شرایطی که تقریبا تمامی این جشنوارهها به لحاظ مالی بر گرده بیتالمال سوارند و با هزینه برگزاری تک تک آنها میتوان لااقل برای چند ماه هم که شده اسباب کمک به معیشت بدنه سینما را فراهم کرد.
مجتبی اردشیری در روزنامه فرهیختگان در گزارشی با کنار هم گذاشتن آمار جشنوارههای مترصد برگزاری پرسشهایی کلیدی طرح کرده در چرایی برگزاری جشنوارهها در این روزگار.
متن گزارش فرهیختگان را بخوانید:
پس از برگزاری جشنواره فیلم مقاومت، تا کمتر از یــک هفــته دیگـــر، سیوسومین دوره جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان، در تهران و نصفجهان بهصورت همزمان در 6 روز و بهصورت فیزیکی و مجازی برگزار میشود.
5 روز پس از اختتامیه جشنواره کودک اصفهان، جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران طی 7 روز برگزار میشود. یک ماه بعد از اختتامیه جشنواره فیلم کوتاه تهران، جشنواره سینما حقیقت طی 8 روز از 18 تا 25 آذر آغاز بهکار خواهد کرد. پنجاهمین دوره جشنواره فیلم رشد که فراخوان آن چند روز پیش منتشر شد نیز احتمالا پس از سینما حقیقت برگزار خواهد شد چون در متن فراخوان، هیچ اشارهای به تاریخ دقیق برگزاری این رویداد نشده است؛ جشنوارهای که قرار است علاوهبر تهران، در مراکز تمامی استانها و حتی خارج از کشور، نمایش فیلم داشته باشد!
جشنواره فیلم فجر نیز چندی پیش با انتخاب دبیر جدید (محمدمهدی طباطبایینژاد)، رسما برای سالجاری اعلام موجودیت کرد تا وزارت ارشاد در بهمنماه امسال هم جشنواره سینمایی داشته باشد. حسنختام جشنوارههای سینمایی ارشاد در سال 99، جشنواره بینالمللی پویانمایی تهران است که قرار است طی 5 روز، از 10 تا 14 اسفند برگزار شود. احتمالا طی روزهای آینده باید منتظر انتشار فراخوان جشنواره جهانی فجر نیز باشیم تا زنجیره برگزاری جشنوارههای سینمایی کشور، در ابتدای سال آینده نیز ادامه پیدا کند. البته باید به این مهم نیز اشاره کرد که در این فهرست، تنها جشنوارههای سینمایی که وزارت ارشاد متولی آنهاست قید شده وگرنه لیست
جشنوارههایی که طی 6 ماه دوم امسال برگزار میشوند و مدیریت دولتی ندارند، بسیار بیشتر از این تعداد است. از سوی دیگر، آمار و ارقام مبتلایان این روزهای کرونا، رو به فزونی است و در رشدی عجیب، به مرز 4500 نفر در روز رسیده است. آماری که از ورود کشور به پیک سوم این بیماری خبر میدهد؛ پیکی که قرار است با سرد شدن هوا طی هفتههای آتی و فرارسیدن میهمانهای ناخواندهای چون آنفلوآنزا، وضعیتی بهمراتب بغرنج را برای مردم بهوجود بیاورد.
با این دورنما اما آنچه بسیار عجیب مینماید، اصرار وزارت ارشاد و مدیران دولتی در برگزاری تمامی جشنوارههایشان است. فارغ از آمارهای نگرانکنندهای که احتمالا قرار است طی ماههای آتی از تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا بشنویم، این سوال مطرح میشود که این جشنوارهها، با کدام پشتوانه مردمی قرار است برگزار شوند؟ وقتی آمار فروش روزانه کشور در شرایط کنونی، زیر 10 میلیون تومان است، آیا برگزاری فیزیکی این همه جشنواره که از قضا تمامشان نمایش فیلم هم دارند، امر عجیب و متناقض با فضای این روزهای عرضه و تقاضای سینمای ما نیست؟
در اینجا بر آن شدیم تا یک رمزگشایی و واکاوی میان خواست مدیران سینمایی کشور، آنچه آنها را به امر برگزاری جشنواره قانع میکند و حقایقی که گویا از سوی آنها دیده نمیشود، داشته باشیم.
این همه اصرار مدیران دولتی برای برگزاری جشنوارهها از کجا آب میخورد؟
علیرضا تابش چند روز پیش در گفتوگویی اعلام کرد که «در شرایطی که جشنوارههای مختلفی در دنیا با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار شدهاند، تعطیلی یک رویداد معتبر و قدیمی مثل جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، منطقی نیست.» وی همچنین در ادامه این گفتوگو، برگزاری این دوره جشنواره کودک را تصمیمی توام با «ریسک» عنوان کرده است.
سری به سایت جشنواره کودک زدیم. نامنویسیها پایان یافته و در مرحله بررسی و صدور کارت قرار دارد. قرار است خبرنگاران تهرانی در سینما فرهنگ و اصفهانیها هم در سیتیسنتر به تماشای فیلم بنشینند. ضمن اینکه برای بخشهای دیگر این رویداد نظیر داوران کودک و نوجوان یا حضور در بخش کارگاهها نیز همچنان ثبتنام میشود.
به صفحات و سایتهای مجازی جشنوارههای دیگر هم سر زدیم و در کمال تعجب مشاهده کردیم که آن جشنوارهها نیز برنامههای خود را به مانند سالیان گذشته در دست اجرا دارند و تمام این ظرفیتها با یک پسوند «رعایت پروتکلهای بهداشتی» مجاز شده و روال کار به شیوه معمول در حال انجام است.
بگذارید کمی به عقب برگردیم. به اسفند 99 و زمانی که ویروس منحوس کرونا، رعب و وحشتی عجیب را در دل مردمان جهان بهوجود آورده بود. ویروسی که خیلی زود همهگیر شد و از آن زمان به بعد بود که مدیران جشنوارههای سینمایی، یکبهیک خبر از تعطیلی و لغو رویدادهای تحت مدیریتشان دادند؛ از جشنوارههای مهمی چون کن، لوکارنو و کارلوویواری بگیرید تا جشنوارههای معمولیتری چون مونیخ، ترابیکا، ادینبورگ، پراگ، تلوراید، سیاتل و… همگی لغو شدند اما آنچه در این بین خیلی عجیب بهنظر میرسید، اصرار مدیران سینمایی برای برگزاری جشنواره جهانی فجر در آخرین روزهای فروردینماه بود.
در نیمههای اسفندماه بود که جشنواره جهانی فجر اعلام کرد بهعنوان «مهمترین رویداد بینالمللی سینمای ایران»، این جشنواره با تغییر زمان و به امید فروکش کردن تب کرونا در کشور، در نیمه دوم خرداد 99 برگزار میشود. تصمیمی که موجی از انتقادها را با خود بههمراه آورد. انتقادها از این بابت بود که اصرار مدیران دولتی در برگزاری جشنوارهای که در شرایط معمول خود نیز مخاطبان چندانی نداشته است، چه آوردهای برای روزگار کرونایی ایران بههمراه دارد و اینکه حالا که جشنوارههای رده بالای جهانی، بهدلیل حفظ سلامت هنرمندان و مردم سرزمینشان، از لغو سخن میگویند، چرا مدیران دولتی، جشنواره جهانی را تعطیل نمیکنند؟
این زمزمهها تا جایی پیش رفت که بالاخره محمدمهدی عسگرپور بهعنوان دبیر جدید این رویداد، در 18 اردیبهشت، از لغو جشنواره جهانی و برگزاری آن در خرداد 1400 سخن گفت.
این اصرار مدیران برای برگزاری جشنوارههای سینمایی، حالا و با وخیمتر شدن اوضاع، همچنان ادامه دارد با این تفاوت که حالا کمتر کسی از لغو یا تاخیر در برگزاری سخن میگوید و همهچیز در لوای «حفظ پروتکلهای بهداشتی» پنهان شده است.
اینکه چرا مدیران سینمایی کشور اینچنین به برگزاری جشنوارههای ریزودرشت سینمایی مصمم هستند، پرسشی است که هنوز پاسخ درخوری به آن داده نشده است. جشنوارههایی که عمده آنها در روزگار عادی نیز نتوانسته بودند مخاطبی برای خود دستوپا کنند، حالا بر چه اساس و منطقی، تصمیم به برگزاری میگیرند؟
حداقل آنکه تاکنون تابش بهعنوان مدیرعامل فارابی، صریحترین پاسخ را داده است؛ جایی که وی «منطقی نبودن تعطیلی جشنوارهها» را با توجه به سابقهشان عنوان کرد حال آنکه تمامی جشنوارههای سینمایی که در جهان تعطیل شدند، از سابقهای تاریخی و نسبتا طولانی برخوردار بودهاند اما تعطیل شدند. ضمن اینکه اگر بخواهیم با این گزاره جلو برویم، به این نتیجه میرسیم که تعطیلی جشنوارههایی چون کن، لوکارنو، کارلوویواری و حتی جهانی فجر خودمان در روزهایی که تعداد مبتلایان و حتی قربانیان، بسیار پایینتر از رقم کنونی امروز بود، کاری اشتباه بوده است. بنابراین در خلأ نبود پاسخ مشخصی برای اصرار مدیران سینمایی کشور برای برگزاری تمام رویدادهای سینمایی، به این کلیدواژه مدیرعامل فارابی بسنده میکنیم که «منطقی نیست»!
آیا ونیز و تورنتو میتوانند الگوی درستی برای فجر باشند؟
البته این تمام ماجرا نیست. اگر اخبار سینمایی را طی ماههای اخیر دنبال کرده باشید، با یک نخ تسبیح عجیب مواجه شدهاید و آن اینکه برخی از مدیران سینمایی، جشنواره ونیز را بهعنوان نمونهای موفق از جشنوارههایی که در روزگار کرونایی برگزار شده، عنوان کردهاند و تلویحا این منظور را به مخاطب منتقل کردهاند که «ونیز» سرلوحه ما برای برگزاری جشنوارههاست.
اگر دقت کنیم درمییابیم که پس از اعلام دبیر جشنواره ونیز در اوایل خرداد امسال که این رویداد در سال 2020 در همان تاریخ از پیشتعیینشده خود برگزار میشود، فراخوانهای جشنوارههای سینمایی ایران نیز در تابستان رشد کرده و برنامهریزی آنها برای اجرا، از همان زمان آغاز شده است.
نخستین زنگ جدی برگزاری جشنواره فیلم فجر بهعنوان پرمخاطبترین جشنواره سینمایی کشور را ، سازمان سینمایی بهصدا درآورد. جایی که از جشنواره ونیز بهعنوان تجربهای خوب برای برگزاری جشنوارهها در دوران کرونا نام برد و برای محکمکاری، از جشنواره تورنتو هم نام برد که امسال بهصورت حضوری برگزار شد و اینطور نتیجه گرفت که بنابراین احتمال برگزاری حضوری جشنواره فجر در سال 99 نیز هست. تخمینی که در کمتر از یکماه، با اعلام نام دبیر از سوی رئیس سازمان سینمایی، رنگ واقعیت بهخود گرفت تا جشنواره فیلم فجر در حضور دیگر جشنوارههای سینمایی کشور برای سال 99، برگزار شود؛ فستیوالی که دبیر جدید آن نیز ونیز را الگوی خوبی برای این رویداد عنوان کرده است. اما آیا جشنوارههایی چون ونیز و تورنتو، مثالها و مرشدهای خوبی برای فجر ملی ما هستند؟
در همین ابتدا باید اعتراف کنیم که تقریبا هیچ خبری مبنیبر کمون و بروز کرونا در دو جشنواره ونیز و تورنتو مخابره نشد. هرچند باید بپذیریم موارد ابتلای احتمالی در این رویدادها، طی روزهایی مشخص میشود که این جشنوارهها به پایان رسیدهاند. اما قدرمسلم آنکه خبری مبنیبر بدحال شد میهمانی در حین برگزاری این دو رویداد، رسانهای نشد که این خود میتواند مرتبط با سیاستهای آن جشنوارهها نیز باشد.
ایتالیا و کانادا، دو سیاست متفاوت اما موفق را در قبال پیشگیری از کرونا پیاده کردند. ایتالیا در روزهای نخستین شیوع این ویروس، هم به لحاظ مبتلا و هم در تعداد قربانیان، برای حدود دو ماه در صدر فهرست جامعه جهانی قرار داشت. حال آنکه این کشور امروز در ردیف 20 تا 25 بیشترین تعداد مبتلا و قربانی قرار دارد. کانادا که وضعیت بهمراتب بهتری را نسبت به ایتالیا داشت نیز با یک سیاست نهچندان سختگیرانه توانست عملکرد درخشانی را در این حوزه از خود به نمایش بگذارد.
فارغ از اینکه، این دو کشور، قواعدی را هم برای جشنوارههایشان در نظر گرفتند. مثلا ایتالیا عنوان کرد استفاده از ماسک برای تمامی شهروندان و میهمانان جزیره لیدو بهعنوان مقر اصلی جشنواره ونیز، الزامی است و با خاطیان، برخوردی جدی میشود. ضمن اینکه تمامی مدعوین این جشنواره باید از کشور خود، تست کرونای معتبر خود را برای این جشنواره ارسال میکردند. آنها حتی در بدو ورود به ایتالیا و جزیره لیدو نیز مجددا تستهای کرونایی را انجام میدادند.
ونیز امسال با نهایت 100 نفر در هر سالن، فیلمها را نمایش داد اما در عوض تعداد سانسهای هر فیلم را افزایش داد تا مخاطبان بتوانند بهراحتی تمامی فیلمها را تماشا کنند.چرا بهجای تاکید مداوم بر تجربه جشنواره ونیز از تجربه تعطیلی جشنوارههای کن و لوکارنو و کارلوویواری و… درس نمیگیرید؟ آیا در جلوگیری از شیوع کرونا در رده ایتالیا هستیم که مدام تجربه یک جشنواره ایتالیایی را به رخ میکشید؟
در تورنتو، قوانین سختگیرانهای تا قبل از ورود به جشنواره بود و زمانی که مدعوین، از مراحل سخت تستهای چندباره کرونا با برگه منفی عبور میکردند، دیگر محدودیت عجیبی متوجه آنها نبود. به جز محدودیت در تعداد نفرات سالنها، جشنواره تورنتو حتی استفاده از ماسک را برای میهمانان و سایر مدعوینش اختیاری اعلام کرد اما چون از پیش، نظارت و پالایش خوبی بر سلامتی مدعوینش داشت، هیچ خبر ابتلایی از 10 روز برگزاری این جشنواره مخابره نشد. حالا وضعیت این دو کشور را با امکانات بهداشتی و البته سینمایی ایران مقایسه میکنیم تا دریابیم آیا میتوان ونیز و تورنتو را الگویی برای فجر قلمداد کرد؟
جشنواره فیلم ونیز تماما حضوری بود اما جشنواره فیلم تورنتو به دو شکل مجازی و حضوری برگزار شد. بنابراین نگاه فجر بیشتر به جشنواره ونیز است چون امکان نمایش آنلاین فیلمهای جشنواره در ایران اصلا وجود ندارد و این رویداد «حتما» باید به صورت تماما حضوری برگزار شود.
با توجه به اینکه کاخ جشنواره در پردیس ملت است، امکان نمایش فیلمها با حداکثر 50 درصد ظرفیت سالنها، امر دشواری است چون پردیس ملت، با بهرهبرداری جدید، به پردیس 12 سالنه با حدود 2000 صندلی تبدیل شده که اگر نیمی از این ظرفیت را درنظر بگیریم به عدد 1000 میرسیم که این تعداد برای اهالی رسانه و جامعه منتقدان مناسب نیست. بنابراین یا باید به مانند جشنواره فیلم کن، سانسهای بیشتری را برای هر فیلم در نظر گرفت یا تعداد پردیسهای نمایش فیلم را برای اصحاب رسانه بیشتر کرد. ضمن اینکه این برنامهریزی باید در مقیاس بسیار بزرگترش برای سینماهای مردمی در تهران و شهرستانها درنظر گرفته شود.
ایران از آغاز شیوع کرونا تا به امروز، همواره جزء یکی از کشورهای با ابتلا و البته قربانی بالا در فهرست جهانی بوده است. کشوری که 8 ماه پس از شیوع این ویروس، هنوز مشکلات بسیاری در مسیر فرهنگسازی از ماسک و دستکش(پروتکلهای بهداشتی) دارد و به همین جهت به ابزارهای عجیبی همچون جریمه شهروندان خاطی روی آورده تا بلکه از این طریق، رویه فرهنگسازی را با سرعت بیشتری طی کند.
از سوی دیگر تحریم مواد اولیه و دارویی کشور، شرایط متفاوتی از ایران 99 را در قیاس با ایتالیا و کانادا نشان میدهد. بنابراین نگرانی از بابت رشد افسارگسیخته کرونا و آنفلوآنزا و دیگر بیماریهای ویروسی در یکی از سردترین ماههای سال، چندان بیراه نیست. بنابراین به این نتیجه میرسیم که شاید مدیران سینمایی بتوانند به لحاظ سختافزاری، محیط امن و مناسبی را برای تماشای فیلمها درنظر بگیرند اما فضای جامعه، حداقل تا به امروز، آمادگی لازم برای برگزاری جشنوارهای چون فجر را ندارد. کشوری که پس از 8 ماه نتوانسته ماسک را بهعنوان یک فرهنگ در میان شهروندانش نهادینه کند و با تحریم دارویی همچنان دستوپنجه نرم میکند، نمیتواند ریسک برگزاری جشنوارههای غیرضرور را به جان بخرد. اینطور به نظر میرسد که مدیران سینمایی از الگوسازی جشنواره ونیز برای فجر، تنها به ایمنسازی سینماها و محوطه برگزاری این فستیوال توجه کردهاند و شرایط جامعه و برخورداری آنها از برخی فرهنگها و امکانات و قیاس آن جوامع با ایران را یا به دست فراموشی سپردهاند یا آن را به دولت و وزارت بهداشت سپردهاند و با این گزاره که ما برحسب وظیفه، تنها محوطه جشنواره را ایمن میکنیم، به چنین الگوسازی روی آوردهاند. و نکته مهمتر آنکه آیا مدیران سینمایی خواهند توانست به مانند ونیز و تورنتو، تستهای معتبر کرونایی را روی مدعوین خود بهکار گیرند؟ یا تنها به همان تبسنجی در ورودی پردیسها بسنده میکنند؟
به همین دلایل به نظر میرسد الگوسازی جشنوارههایی مانند ونیز و تورنتو برای فجر، نوعی آدرس اشتباهی دادن از روی ناآگاهی یا شتابزدگی و البته قیاس معالفارق باشد.
دور تسلسل هزینه جشنوارههایی که اگر برگزار هم نشوند، باز هم به اهالی سینما نمیرسد!
حالا میخواهیم به یکی از مهمترین ارجاعات موافقان و مخالفان برگزاری جشنوارهها در سال 99 اشاره کنیم. بحث «هزینه» از همان اسفندماه سال گذشته مطرح شد و اینکه وزارت ارشاد، هزینه چند10 میلیاردی برگزاری جشنوارههای سینمایی را به اهالی سینما که بسیاری از آنها مشکلات فراوانی در مسیر ارتزاق روزانه خود دارند، اختصاص دهد.
این مطالبه در طول ماههای اخیر به شکلی عمومی، میان اهالی سینما مطرح شد؛ مخصوصا از زمانی که مشخص شد وزارت ارشاد، برنامه چندان مدونی برای روزهای کرونایی جامعه نهچندان پرشمارش ندارد. این مطالبه البته هیچگاه از سوی مدیران سینمایی پاسخ داده نشد. البته ردپای کمرنگی از پاسخ به این مطالبه در گفتوگوی اخیر «علیرضا تابش» به چشم میخورد. جایی که مدیرعامل فارابی ضمن «مغلطه» خواندن این مطالبهعنوان کرد که «اصولا بودجه برپایی یک جشنواره، از محل اعتبارات مربوط به جشنوارهها تامین میشود و اگر جشنوارهای برپا نشود، براساس قانون، بودجه به همان محل برمیگردد.»
البته که اهالی فرهنگ بهعنوان مطرحکنندگان این مطالبه بهخوبی واقف هستند که در صورت عدمبرپایی یک جشنواره، هزینه آن به محل برگشت داده خواهد شد، اما سوال اصلی اینجاست که آن هزینه عودتدادهشده به محل اعتبارات، صرف چه مسالهای خواهد شد و آیا اینطور است که در صورت عدمبرگزاری جشنواره، هزینه برگزاری آن در پایان سال به خزانه عودت داده خواهد شد یا صرف موارد دیگری در همان وزارت ارشاد میشود؟ و اینکه آیا مدیران سینمایی برای خرجکرد این هزینه و جلوگیری از واسپاری آن است که اصرار به برگزاری جشنوارهها دارند؟
طبیعتا در هر حالتی که مدنظر مدیران سینمایی کشور است، این اتفاق، چندان برای اهالی سینما خوشایند نیست. دولت و در راس آن وزارت ارشاد نتوانسته حمایت حداقلی از این جامعه محدود را داشته باشد و خیلی طبیعی است که در چنین وضعیت غیرطبیعی و عجیبی، روال بودجه به مانند سنوات گذشته عمل نکرده و هزینه برگزاری جشنوارهها، با هماهنگی نهادهای ذیربط، خارج از چارت معمول و اداری، به اهالی آن برسد. بودجهای که نه قرار است به دست اهالی سینما برسد و نه وزارت ارشاد از آن منتفع شود، به چه دلیل باید راکد شده و مسترد شود؟
و اینکه در سالی که سهم ارشاد در بودجه امسال، زیر 3 هزار میلیارد تومان است و تقریبا معادل با بودجه این نهاد در سال 98 است، آیا باز هم میتوان به چارتهای معمول حسابداری استناد کرد و بودجه عدمبرگزاری جشنواره را به همان محل اعتبارات بازگرداند که در ادامه مشخص نیست هزینهکرد آن در چه مورد و مقطعی خواهد بود؟
بنابراین اینجا با یک دور تسلسلی مواجه هستیم که حداقل برای سال عجیب و غریبی که در آن به سر میبریم، باطل است. این چارتبندی در سال 99 سبب شده تا بسیاری از اهالی سینما، در مقابل مدیران دولتی سینما و حتی جشنوارهای که لزوم چندانی به برگزاری امسالش نمیبینند، بایستند و خواهان تقسیم بودجه آن به نحوی در زندگی خود باشند.
در پایان اینکه برگزاری جشنوارههایی نظیر فجر و دیگر جشنوارهها، در شرایط عادی خود، پروسه دشوار و طاقتفرسایی بود که پرسنل و نیروهای بسیاری را در شکل اجرایی و برنامهریزی به مدت طولانی به خود میدید. حالا این همه نیرو باید در چنین وضعیت خطرناکی، چند ماه برای جشنوارهها برنامهریزی کرده و مدیران آن جشنوارهها نیز در محیطهایی به مراتب امنتر از این نیروها، به راندمان کار مدیریتی خود فکر کرده و در مواقعی چون اختتامیه یا گزارش عملکرد، نحوه احتمالا مطلوب مدیریت خود را به سمعونظر مدیران بالادستی خود برسانند؛ این گزاره، غیراخلاقی و اشتباه است.
ضمن اینکه برگزاری هر جشنواره دولتی، همواره برخی شائبهها در زمینه ریختوپاشهای مالی و بحث دستمزدها را با خود به همراه دارد. این گزاره در مورد تمام جشنوارههایی که امسال برگزار میشوند، به شکل پررنگتر و با حساسیت بالاتری وجود دارد. در روزگاری که بسیاری از اهالی فرهنگ با وضعیت اسفباری درحال گذران زندگی خود هستند، با ترویج عملی چنین شائبههایی، فضا را بیش از این مسموم نکرده و ظن فرهنگدوستان را در قبال مدیرانشان مشوش نکنیم.
این اشتباه است که بپذیریم نقشهراه محوریت فرهنگ جامعه امروز، در برگزاری جشنوارهها خلاصه شده است. جشنوارههای حداقل سینمایی کشور همواره با این ادعا بدرقه شدهاند که محلی برای دیدوبازدیدهای محفلی هستند و آن کارکرد حرفهای خود را ندارند. این گزاره در سال جاری، خیلی جدیتر دنبال میشود. چرا باید بپذیریم تمام کارهای حوزه فرهنگ اجرایی شده و حالا تنها جشنوارهها باقی ماندهاند که باید آن را به سرانجام برسانیم؟ با عدمبرگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر یا نمایشگاه کتاب تهران، نهتنها اتفاق ناگوار خارقالعادهای رخ نداد بلکه جان دهها و صدها ایرانی از شر کرونا مصون ماند، بنابراین با قلمداد قرار دادن این گزاره که کسی منتظر جشنوارههایی چون رشد، فیلم کوتاه، سینما حقیقت، کودک و… نیست، ضمن اینکه اتفاق ناگواری را رقم نمیزنیم بلکه جان صدها هموطن را از خطری واقعی و نزدیک نجات میدهیم و وقتی کسی منتظر وقوع چنین رخدادهایی نیست و قرار است از برگزاری چنین فستیوالهایی، جان دهها و صدها هموطن به خطر بیفتد، باز به همان چرای ابتدای بحث بازمیگردیم که واقعا چه اصراری به برگزاری جشنوارهها در ایران کرونایی 99 است؟!
آیا مدیری هست که بهجز «منطقی نبودن عدمبرگزاری»، پاسخی منطقی و محکمهپسند برای این اصرار تاریخی داشته باشد؟ تاریخ، اینبار موشکافانهتر و بیرحمتر از هر زمان دیگری درباره این تصمیمگیریها قضاوت خواهد کرد.